عوامل معرفتی ناپایداری حکومت علوی

مرور تاریخ گذشتگان به ویژه حاکمان از صدر تاریخ تاکنون نکات ارزشمندی را به تجربۀ انسان ها در امور حکومت داری عرضه می دارد که میتوان با عبرت اموزی و تفکیک نقاط قوت و ضعف آن ها، راه را برای آینده هموارتر ساخت و از استحکام بیشتری در امور حکومت داری برخوردار بود.

عوامل معرفتی ناپایداری حکومت علوی

مقدمه

مرور تاریخ گذشتگان به ویژه حاکمان از صدر تاریخ تاکنون نکات ارزشمندی را به تجربۀ انسان ها در امور حکومت داری عرضه می دارد که میتوان با عبرت اموزی و تفکیک نقاط قوت و ضعف آن ها، راه را برای آینده هموارتر ساخت و از استحکام بیشتری در امور حکومت داری برخوردار بود.

عبرت آموزی از تاریخ به این معناست که با شناخت دقیق عوامل سقوط ها و صعودها بتوان به مدیریت هوشمندتر جامعه همت گمارد و برای آیندٔە یک ساختار سیاسی تدابیر لازم را اندیشید، مواضع خطر را شناخت و برای عبور دادن جامعه از فتنه ها و آسیب های احتمالی چاره اندیشی کرد. بررسی «عوامل معرفتی ناپایداری حکومت علوی» که نوشتار حاضر به آن اختصاص دارد در همین راستا صورت گرفته است. ضرورت و اهمیت موضوع در این است که حکومت علوی در جنبۀ نظری و دانش مدیریت و علم حکومت داری از عیاری کامل برخوردار بود و از این ناحیه کاستی و نقصی در آن مشاهده نمی شود. اما سؤال اساسی این است که چرا این حکومت با داشتن پشتوانه علمی و عملی کامل و دقیق و برگرفته از آموزه های قرآنی و نبوی چندان دوام نیافت و در مدت اندک خود از آرامش و ثبات کافی برخوردار نبود. درحالیکه حکومت های قبل و بعد از آن با وجود کاستی های نظری و عملی نسبتا پایدارتر بوده اند. در پاسخ به پرسش نوشتار حاضر قطعا تحقیقات و پژوهش هایی صورت گرفته است مانند مقالۀ «سیف اله صرامی» با عنوان «عوامل ناپایداری حکومت علوی» و «بررسی عوامل و شاخص های پایداری و ناپایداری سیاسی در حکومت دینی از دیدگاه امام علی (ع) و تطبیق آن بر نظام جمهوری اسلامی» از «محمد مهدی امامی» که موضوع رسالۀ دکتری ایشان است و نیز برخی پژوهش های دیگر که در منابع تحقیق ذکرشده اند. اما تعدد عوامل ناپایداری حکومت علوی در هشت بخش معرفتی، اجتماعی  فرهنگی، سیاسی ، امنیتی ، اقتصادی ، نیروی انسانی، ارزشی –راهبردی، ویژگیهای شخصیتی امیرالمومنین (ع)، نیازمند پژوهشی عمیق تر و گسترده تر است که از حوصله نوشتار کنونی خارج است. از این رو در نوشتار پیش رو صرفا به واکاوی عامل معرفتی می پردازیم و زوایای آن را بررسی خواهیم کرد. شایان ذکر است مجموعه عوامل ناپایداری حکومت علوی دو دسته اند: الف) عواملی که فی نفسه مثبت و ارزشی تلقی می شوند اما در شرایط زمامداری حضرت امیر (ع) موجب ناپایداری حکومت ایشان شده اند مانند: عوامل ارزشی  راهبردی ب) عواملی که از ابتدا عوامل منفی و ضد ارزشی بوده اند و زمینه های سقوط حکومت را فراهم کردند؛ مانند: عامل نیروی انسانی یا ضعف باورها در عوامل معرفتی .

لازم به ذکر است که بیان دلایل ناپایداری حکومت علوی به معنای نادرست بودن روش حکومت علوی یا عالم نبودن به علم حکومت داری نیست؛ بلکه با پذیرش این باور که حکومت علوی در بعد نظری و عملی هیچگونه کمبودی نداشته است و طبق اقرار موافقان و معاندان، ایشان کاملا آگاه به کم و کیف زمامداری بوده اند، این سؤال مطرح می شود که چرا حکومت ایشان دوام نیاورد و مدت حکومت کمتری نسبت به دوره های قبل و بعد از خود، داشته است .

1. معنا و مفهوم عوامل معرفتی

منظور از «عوامل معرفتی» در این نوشتار تمام عواملی است که به «باورها و اعتقادات» و «دانش ها» مربوط می شود. زیرا باورمندی یا عدم آن نسبت به جایگاه حاکم، تفاوت او و حکومت او با سایر حاکمان و حکومت ها در حقیقت کاشف از وجود یا عدم وجود نیرویی است که میتواند به تقویت حاکم و حکومت او بینجامد یا اینکه سقوط حکومت او را فراهم آورد. «آگاهی یا ناآگاهی» از حاکم و ویژگی های شخصیتی او و توانمندی ها و امتیازات او نسبت به سایر حاکمان و حکومت ها می تواند در حمایت و اطاعت یا تضعیف و نافرمانبرداری نقش اساسی ایفا کند.

فاصلۀ ٢٥ سالۀ حکومت علوی با حکومت نبوی و شکاف معرفتی ایجاد شده بین نسل ها و تنزل جایگاه جانشین پیامبر (ص) از حد وصایت و ولایت به خلافت و هم تراز دانستن حاکمیت علی (ع) با سایر خلفا، و افزایش گسترۀ سرزمین های اسلامی به واسطۀ رویکرد کشورگشایی خلیفه دوم، به طور طبیعی معرفت جامعۀ اسلامی را با تنزل و شیب تندی مواجه ساخته بود که بیش از این از جامعۀ آن روز انتظار نمی رفت. زیرا فضای جامعۀ آن روزگار به گونه ای رقم خورده بود که اسلام و آموزه های آن در نوع مدیریت خلفا خلاصه می شد و مردم، اسلام و آموزه های آن را صرفا از همین مجرا، می شناختند و عمل میکردند.

هنگامی که چشم اندازهای اصیل یک نظام و حکومت به فراموشی سپرده شود و بدعت هایی تحت نام اسلام و قرآن جایگزین آن شود و هیچ گونه پیوندی بین نسل های آتی با نسل اول یک نظام صورت نگیرد و آموزه ها و ارزش های آن، نسل به نسل منتقل نشود، به طور طبیعی نسل های آینده دارای نگرش و معرفتی غیر از معرفت نسل نخستین خواهند بود. به ویژه هنگامی که از نسل اول ، افراد و چهره های شاخصی باقی نمانده باشند تا معرفت نخستین را تبیین کنند و از انحرافات جلوگیری نمایند. یا اگر کسی باقی مانده باشد و بخواهد معرفت نخستین را متذکر شود، با قدرت مسلط بر جامعه به انزوا کشانده می شود یا نقشۀ قتل یا تبعید او چیده شود. به هر روی خود آنچه به عنوان عوامل معرفتی مطرح است، علل و اسباب فراوانی دارد و چرایی به وجود آمدن این عوامل معرفتی نیز، خود نیازمند تحقیق و پژوهشی است که در مجال این نوشتار نیست.

2. منظور از پایداری و ناپایداری

در بیان معنای پایداری و ناپایداری و شاخص هایی که میتواند در پایداری یک حکومت تعیین کننده باشد، به علایم و شاخص هایی میتوان اشاره نمود. مانند:

- میزان ناآرامی ها و آشوب ها

- میزان ترورها و قتل و غارت ها، جنگ ها و درگیری ها و خون ریزی ها

- میزان تغیر و تحول در مدیریت ها به ویژه مدیریت های کلان

- میزان بقای عناصر محوری و کارویژه های حکومت

- میزان آرامش در فضای جامعه و فعالیت های روزمرٔە مردم

- میزان توان مندی حاکم و مجموعه های وابسته در مدیریت بحران و تنش های جاری جامعه.

- مدت دوام و بقای حکومت و زوال آن

- میزان رضایت مندی مردم از حکومت و همکاری و همیاری و همراهی آن ها با حکومت

- میزان اطاعت پذیری استانداران و فرمانداران و فرماندهان و مردم از حاکم

با روشن شدن معنای عوامل معرفتی و شاخص های پایداری یا ناپایداری یک حکومت، به بررسی عوامل معرفتی و نقش آن در ناپایداری حکومت علوی می پردازیم .

3. عوامل معرفتی پنج گانه در ناپایداری حکومت علوی

3  1. ضعف باورها

اراده های پولادین در سایۀ باورهای عمیق شکل میگیرد. اگر جامعه ای از باور راسخ و ریشه دار تهی باشد و به آنچه به عنوان اهداف و آرمان آن مطرح می شود اعتقادی نداشته باشد یا دچار تردید باشد، انگیزه ای برای محقق ساختن آن ها نخواهد داشت؛ همان طور که قوت باور، بروز و ظهور خارجی دارد، ضعف اعتقاد آثار عملی بیرونی دارد. جامعۀ علوی با زاویه گرفتن از آموزه های قرآنی و نبوی دچار رکود در باورهای خویش شده بود. به نحوی که اعتقاد به یک حاکم اسلامی و ضرورت اجرای قوانین الهی در اولویت باورهای آنان قرار نداشت. از این رو با فاصله گرفتن از اسلام اصیل و باقی ماندن تنها نام اسلام و قرآن در جامعه، نمیتوان انتظار درک عمیق مسائل اجتماعی و سیاسی را از آحاد جامعه داشت. آثار ضعف باور در ساحت های متعددی چون اجتماعی  سیاسی و عبادی و نظامی بروز مییابد.

3  2. ساحت اجتماعی و سیاسی

امیر المومنین (ع) فاصله گرفتن مسلمانان از باورهای اصیل الهی اسلامی را این گونه بیان می دارد:

«بدانید که شما پس از دین داری بی دین شدید، و بعد از الفت و برادری حزب حزب گشتید، تعلقی به اسلام، جز به نام آن، ندارید، و از ایمان جز نشان آن را نمی دانید. می گویید به دوزخ می رویم ولی ننگ را نمی پذیریم گویی قصد دارید اسلام را وارونه کنید» (الشریف الرضی، ١٤١٤: ٢٩٨).

صراحت بیان علوی کفایت از تبیین بشری دارد. اما بیان رابطۀ بی دینی و تحزب که مورد عنایت ایشان قرارگرفته است ، گزاف نیست؛ زیرا از نگاه ایشان گسستن پیوندها و الفت ها، تشتت و چند دستگی و تحزب، قشری بودن مسلمانی ، نار گویی لسانی و عار نداشتن باطنی، جز از ناحیۀ ضعف باورهای دینی منشأ ندارد. همچنانکه ناآگاهی و اسلام و ایمان ناشناسی به تضعیف باورهای آدمی می انجامد.

3  3. ساحت عبادی

ایشان با سنجیدن باورهای جامعۀ خویش در مقام مقایسه با جامعۀ نبوی برآمدند و در بیانی به فاصلۀ میان این دو جامعه و شباهت نداشتن آحاد جامعۀ فعلی خویش با اصحاب رسول خدا (ص) اشاره فرمودند:

«من یاران محمد (ص) را دیده ام. کسی از شما را مانند آنان نمی بینم . اصحاب آن حضرت، ژولیده موی و غبار آلود بودند در حالی که شب را در سجده و قیام به صبح می رساندند. گاه پیشانی و گاه صورت در پیشگاه حق به زمین می نهادند. از یاد معاد گویا بر روی شعلۀ آتش ایستاده مضطرب و پریشان بودند. پیشانی آنان از طول سجود مانند زانوی بز پینه داشت. چون یاد خدا می شد دیدگانشان چنان اشک می ریخت که گریبانشان از گریه  تر می شد؛ و همچون درختی که روز تندباد می لرزد از ترس عذاب و امید ثواب به خود می لرزیدند» (همان: ١٤٣).

3  3. ساحت نظامی

همانگونه که باور عمیق، انسان را در سجده گاه عبادت می لرزاند، در سنگرگاه نبرد استوار می سازد. زیرا شناخت حقیقت و معرفت ژرف، قدرت تحمل آدمی را افزون می سازد، علم مقاومت و جهاد را بر دوش او می نهد، و ثبات قدم در عرصۀ جهاد را به او ارزانی می دارد؛ آنگونه که حضرت می فرماید: و قد فتح باب الحرب بینکم و بین أهل القبلة و لا یحمل هذا العلم إلا أهل البصر و الصبر و العلم بمواضع الحق؛ «بین شما و اهل قبله باب جنگ گشوده شده، و این پرچم را به دوش نمیکشد مگر آن که اهل بصیرت و استقامت و دانای به موارد حق باشد» (همان: ٢٤٧). یعنی هنگامی عزم در جبهۀ رزم است که نصاب معرفت بروز مییابد و اگر بینش و نگرش انسان در موضع فقر و ضعف قرار داشته باشد، حضور در ساحت نظامی متوقع نخواهد بود. لذا معرفت راه صواب و اندیشۀ صائب و عمل بر وفق آن، در گرانبهایی است که جز از راه باورهای اصیل و عمیق میسر نمی شود.

شایان ذکر است که انفصال عصر علوی از عصر نبوی و طبیعی جلوه کردن ضعف باورها، با توجه به فاصلۀ طولانی دوران علوی و نبوی و افزایش تازه مسلمانان با فتوحات خلیفه دوم، نمیتواند به معنای انکار این موضوع (ضعف باورها) باشد؛ بلکه کاملا این رکود اعتقادی را تأیید میکند. زیرا ضعف باورها عواملی دارد که یکی از آن ها فاصله داشتن عصر علوی از عصر نبوی و تغییر و تجدید نسل ها است که به طور طبیعی منجر به سستی اعتقادات می شود. اما آنچه مهم است وجود این رکود اعتقادی در میان تودٔە جامعه است که مایه ناپایداری حکومت علوی شده است . هرچند ما به طور مشخص از عوامل آن اطلاعی نداشته باشیم یا اندک اطلاعی داشته باشیم.

3  4. علی (ع) ناشناسی

مراد از علی (ع) ناشناسی در عنوان فوق، شناخت شناسنامه ای یا سوابق و فضائل ایشان در حافظه جهان اسلام نیست؛ زیرا فضایل و سوابق امیر مومنان مسأله ای نیست که بر کسی پوشیده باشد. هرچند با توجه به فاصله طولانی عصر نبوی و علوی و تجدید نسل ها و افزایش تازه مسلمان ها عدم شناخت شناسنامه ای و نشناختن فضائل علوی نیز مشمول علی ناشناسی می شود. اما آنچه اینجا موضوعیت دارد شناخت تفاوت امیر مومنان با حاکمان پیشین است.

مردمان حکومت علوی، علی (ع) را به عنوان یک حاکم (همانند حاکمان گذشته) پذیرفته بودند و با او همانند زمامداران گذشته بیعت کرده بودند. اما اینکه علی (ع) صرفا یک زمامدار نیست بلکه او یک هادی بهشت است و گوهری است بی نظیر، مورد توجه آنان نبود. لذا فرمود: «فإن أطعتمونی فإنی حاملکم إن شاء الله علی سبیل الجنة و إن کان ذا مشقة شدیدة و مذاقة مریرة» (همان: ٢١٨). البته بودند تعداد اندکی که به این گوهر، معرفت جوهری داشتند، اما ادارٔە جامعه و پیشبرد اهداف کلان با تعداد اندک پیش قراولان ناممکن بود.

معرفت نسبت به امیرالمومنین (ع) فراتر از یک حاکم بلکه به عنوان امام جامعۀ اسلامی میتوانست جامعۀ به قهقرا برگشته را حیاتی دوباره بخشد و طراوت و طهارت اسلام ناب را به آنان ارزانی دارد. امامی که تاکنون راهنما و مشاور و خیرخواه زمامداران پیشین بوده است و هم اکنون هادی و حاکم نظام اسلامی است. لذا حکومت ایشان در زمانی شکل گرفت که جامعه ظرفیت فهم زمامداری چون ایشان را نداشت و در واقع آن جامعه در قد و قوارٔە حضرت نبود بلکه پتانسیل وجودی ایشان بسیار فراتر از مردمان عصر خویش بود.

ایشان در سخنان خویش به این موضوع تصریح نمودند و مردم را نسبت به خسارت فقدان خویش هشدار می دهند و می فرمایند: «سلونی قبل ان تفقدونی» (همان: ٢٨٠). فقدان علی خسارتی بزرگ است و وجدان علی و بهره نبردن از آن خسارتی است بزرگتر. محور بودن وجود حضرت در جامعه، که در نهج البلاغه « قطب من الرحا» (همان : ١٧٥) نام گرفته است، مورد غفلت مردمان آن عصر بوده و عاملی مهم در ناپایداری دوران حکومت ایشان تلقی می شود.

در بیان دیگری ایشان جایگاه خویش را در جامعه معرفی می نمایند: «إنما مثلی بینکم کمثل السراج فی الظلمة» (همان: ٢٧٧). ولی با وجود همۀ این هشدارها، جامعۀ علوی به معرفت ایشان دست نیافت و نه تنها بهره ای نبرد بلکه در محروم ساختن خویش از وجود ایشان تلاشی مضاعف کرد.  حضرت برای تقویت معرفت مردم نسبت به امام جامعه و درک تفاوت بین ایشان و خلفای پیشین تلاش میکند تا پردٔە جهل زدوده شده و معرفت ناب حاصل گردد: «من از کسانی هستم که در راه خدا از ملامت ملامت کنندگان باک ندارند؛ از کسانی هستم»

که چهرٔە آنان چهرٔە صدیقان ، و سخنشان سخن نیکان است؛ شب زنده دارانند و نشانه های روز روشن اند. تمسک به ریسمان قرآن دارند؛ سنت خدا و رسولش را زنده میکنند؛ استکبار و برتری جویی ندارند؛ خیانت و فساد در کارشان نیست ، دل هایشان در بهشت، و بدن هایشان در عبادت خداوند است (همان: ٣٠٠).

جملۀ پایانی باب علی (ع) شناسی عبارتی است در نامۀ ٢٨ نهج البلاغه که از ایشان خطاب به معاویه صادر شده است که عنایت به آن نصاب بحث را کامل میکند: «فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعدُ صَنَائِعُ لَنَا»؛ مسلما ما دست پرورده پروردگارمان هستیم، و مردم پس از آن تربیت شدٔە ما هستند. ابن ابی الحدید ضمن اعتراف به عظمت جملۀ فوق، واسطه بودن اهل بیت : را در تربیت انسان ها استنباط میکند و اهل بیت: را بندگان واقعی خدا می داند و مردم را از این ناحیه بندگان اهل بیت: می داند (ابن ابی الحدید، ١٤٠٤: ١٩٢ /١٥).

با توجه به آنچه از رکود معرفتی مردمان عصر علوی نسبت به ساحت علوی در دو بعد شناخت شناسنامه ای و فضائل و درک تفاوت امیرالمومنین (ع) با حکمای سابق گذشت، روشن می شود که بیش از آنچه در سقوط حکومت ایشان رخ داد، انتظاری از آن جامعه نمی رفت و به نحوی حادثۀ زوال حکومت علوی امری طبیعی و مورد انتظار بود. زیرا با چنین تنزل معرفتی نمیتوان انتظار داشت انسان هایی ثابت قدم و مدافع آرمان های علوی وجود داشته باشند و بتوانند از جان و مال و فکر و توان خویش برای حفظ حکومت علوی هزینه کنند.

شایان ذکر است آنچه تا این جا از افت معرفتی نسبت به ساحت علوی گذشت مربوط به تودٔە مردم است و مراد ما از افت معرفتی در این بخش راجع به همین گروه است. اما در این میان، سه دستۀ دیگر وجود دارند که عیار علی (ع) شناسی آنان کامل است و نمیتوان آن ها را در زمره ناآگاهان قرارداد. اما معضلات دیگری آنان را با حضرت امیر (ع) ناسازگار ساخته و حکومت ایشان را به ناپایداری کشانده است که بخش حاضر به بررسی آنان نمیپردازد و در عامل «نیروی انسانی» باید بدان پرداخت. گروه اول خواص موافق و بیعت کننده با ایشان هستند؛ مانند طلحه و زبیر. و گروه دوم خواص مخالف و معاند با ایشان هستند؛ مانند معاویه و عمرو عاص و... گروه سوم قاعدین و ساکتین هستند مانند: عبدالله بن عمر، زید بن ثابت و...

3  5. مسیر ناشناسی (تیه و سرگردانی)

فاصله گرفتن جامعۀ علوی از اصالت ها و ارزش های جامعۀ نبوی و تغییرات بنیادین در مدیریت نظام اسلامی و حاکم شدن روابط به جای ضوابط و شایسته سالاری، جامعۀ علوی را دچار سردرگمی و سرگردانی کرده بود. غبارآلود شدن فضای جامعه که از عوامل متعدد نشأت گرفته بود

راه را بر مردمان آن جامعه تاریک ساخته بود و قدرت تشخیص را دشوار نموده بود. مردمان عصر علوی در هر دو بعد معرفتی و عملی دچار سرگردانی شده بودند تا آنجا که حضرت سرگردانی آنان را تشبیه به سرگردانی بنی اسرائیل نمودند: « لَکِنَّکُمْ تِهْتُمْ مَتَاهَ بَنِی إِسْرَائِیلَ » (همان: ٢٤١). ایشان به این مقدار بسنده ننمودند، بلکه سرگشتگی آنان را بعد از پایان حکومت خویش مضاعف می بینند و تنها عامل آن را حق گریزی و گزینش ناصواب معرفی میکنند: و لعمری لیضعفن لکم التیه من بعدی أضعافا بما خلفتم الحق وراء ظهورکم و قطعتم الأدنی و وصلتم الأبعد؛ «به جانم سوگند پس از آنکه مرا از دست دادید سرگردانی شما چند برابر می شود زیرا حق را پشت سر گذاشتید، و از نزدیک ترین فرد به پیامبر بریدید و به دورترین شخص متصل شدید» (همان).

ایشان در ابتدای پذیرش بیعت مردمی با اشراف و احاطۀ کامل بر فضای موجود به نکتۀ فوق عنایت داشتند و شرایط سخت آن روز را بیان می دارند و از رنگارنگی فضا و آشفتگی اوضاع و فراموشی مسیر و هدف سخن میگویند: دعونی و التمسوا غیری فإنا مستقبلون أمرا له وجوه و ألوان لا تقوم له القلوب و لا تثبت علیه العقول و إن الآفاق قد أغامت و المحجة قد تنکرت؛ رهایم کنید و غیر مرا بخواهید، زیرا ما با حادثه ای روبرو هستیم که چهره ها و رنگ هایی دارد؛ حادثه ای که دل ها بر آن استوار، و عقلها بر آن پایدار نمی ماند. آفاق حقیقت را ابر سیاه گرفته و راه مستقیم، دگرگون و ناشناخته شده است (همان: ١٣٦).

جامعۀ علوی که در بعد نظری دچار سرگشتگی شده بود: «فَتَاهَ عَنکُم رَأیکُم» (همان: ٢٤١) در بعد عملی نیز دست از حمایت خالصانه ایشان کشید و نصیحت و موعظه و فریادهای ایشان را نادیده گرفته عامل سقوط حکومت ایشان را فراهم ساختند.

علامه جعفری (ره) در شرح خویش بر نهج البلاغه می نویسد: اگر «تیه» (گمراهی) بنی اسرائیل در بیابان ها چهل سال بود، ما مسلمانان در حدود هزار و چهارصد سال در «تیه» (گمراهی) میگذرانیم و هنوز هم سلطه گران این جوامع چنان از خود بیگانه هستند و چنان مست و خود باخته اند که نمی دانند چگونه و چرا و چه مدتی است که در تیه سرگردانند (جعفری، ١٣٧٦: ٢٦٨/٢٦).

نگارندٔە فی ظلال نهج البلاغه ذیل جملۀ مورد بحث، به سرگردانی جامعۀ اسلامی اشاره میکند و رمز نجات جامعۀ مسلمانان به ویژه جامعۀ عرب را در بازگشت به اسلام اصیل و بنیان مرصوص وحدت و تأسی به بنیانگذار آن می داند که بین مسلمانان عقد اخوت و الفت جاری ساخت. لذا سرگشتگی و سرگردانی مسلمانان را ناشی از فاصله گرفتن از آموزه های ناب اسلامی می داند که ارمغان آن ناپایداری جامعۀ علوی و جامعۀ فعلی مسلمین است (مغنیه، ١٣٥٨: ٤٨٤ /٢).

3  6. حکومت ناشناسی

مرور تاریخ گویای این واقعیت است که جامعۀ عصر علوی هنوز به بلوغ سیاسی و اندیشۀ مستقل سیاسی اسلامی در تشکیل حکومت اسلامی به معنای واقعی آن نرسیده بود. هرچند در زمان رسول خدا  (ص) نظام اسلامی به صورت موقت و مختصر شکل گرفت اما همچنان جامعۀ عرب در فضای قبیلگی قرار داشت و از مدیریت کلان جامعه، اهمیت آن و استقلال فکری و سیاسی خویش به یک درک مشخص و منظمی نرسیده بود. از طرفی اصل ضرورت نظام سیاسی اجمالا درک شده بود اما کیفیت آن، شرایط حاکم اسلامی، حقوق متقابل حاکم و مردم و... چندان اهمیتی پیدا نکرده بود. البته نخبگانی در همین جامعۀ بسته و محدود وجود داشتند که به باورهای عمیق تری دست یافته بودند و همان ها ادامۀ ساختار سیاسی جامعه را مدیریت میکردند. اما تودٔە مردم آگاهی کافی نسبت به تعیین سرنوشت سیاسی نداشتند. از این رو امیرالمومنین (ع) با درک این موضوع و اهمیت آن، در فرصت ها و شرایط مناسب به تبیین فلسفۀ نظام سیاسی اسلام ازجمله حقوق متقابل حاکم و مردم می پرداخت و مردم را نسبت به تعیین سرنوشت خود روشن می ساخت.

حکومت مختصر علوی هرچند فرصت زیادی برای تبیین مبانی و اصول نظام اسلامی نیافت اما خطبه ها و نامه های ارسالی به استانداران و فرمانداران و فرماندهان و برخی شخصیت ها حاوی مطالب و کلیدواژه های مهمی در امر حکومت داری است که ایشان در مدت زمان اندک و به اقتضای فرصت جهت تدوین شاکلۀ نظام اسلامی و بیان فلسفۀ سیاسی آن ایراد فرموده اند.

ایشان در خطبۀ ٢١٦ نهج البلاغه در بخش حقوق مردم بر مردم به نکات مهمی اشاره میکنند و می فرمایند: آنگاه خداوند از حقوق خود حقوقی را بر بعض مردم نسبت به بعض دیگر واجب گرداند، و آن حقوق را در جهات و حالات با هم برابر قرارداد و بعضی را در برابر بعضی دیگر واجب نمود، و بعضی واجب نگردد مگر به انجام حقی که در برابر آن است. و بزرگ ترین چیزی که از این حقوق واجب فرمود حق حاکم بر رعیت، و حق رعیت بر حاکم است، این فریضه ای است که خداوند برای هر یک نسبت به دیگری واجب نموده، و این حقوق را موجب برقراری الفت، و ارجمندی دینشان قرارداد.

رعیت اصلاح نشود مگر به اصلاح حاکمان ، و حاکمان اصلاح نگردند مگر به استقامت رعیت. پس زمانی که رعیت حق والی را ادا کرد، و والی هم حق رعیت را رعایت نمود، حق میان ایشان ارجمند گردد، و راه های دین بر پا شود، و نشانه های عدالت اعتدال گیرد، و سنت ها در مجرای خود روان شود، و زمان آراسته و شایسته گردد، و به دوام دولت امید رود، و مطامع دشمنان به یأس مبدل گردد. ولی اگر رعیت بر والی غالب شود، یا والی بر رعیت ستم کند، اختلاف کلمه پیدا شود، و نشانه های ستم آشکار گردد، و افساد و اختلال در دین زیاد شود، و راه های روشن سنت ها رها گردد، و از روی هوای نفس عمل شود، و اجرای احکام رو به تعطیلی رود، و بیماری روانها زیاد شود، در آن وقت مردم از تعطیل حق عظیم نترسند، و بر انجام گرفتن باطل بزرگ وحشت نکنند. به آن هنگام است که نیکوکاران خوار، و بدکاران عزیز شوند، و کیفر خداوند نزد بندگان بزرگ گردد. پس بر شما باد به خیرخواهی در حق یکدیگر و کمک نیکوی یکدیگر بر این کار، زیرا کسی را  هرچند برای به دست آوردن رضای حق حرصش شدید، و کوشش او در بندگی طولانی گردد  قدرت آن نیست که حق طاعت خدا را چنانکه هست ادا کند، لکن ازجمله حقوق واجب خدا بر بندگان این است که به اندازه طاقت خود به خیرخواهی یکدیگر برخیزند، و در کمک به هم برای اقامه حق در بین خود اقدام کنند. و هیچ کس  گرچه منزلتش در حق عظیم باشد، و فضیلتش در دین بر دیگران پیشی داشته باشد،  چنان نیست که در ادای حقی که خدا بر او واجب کرده محتاج به کمک نباشد، و هیچ کس  گر چه او را کوچک شمارند، و در دیده حقیر بینند  کمتر از آن نیست که در ادای حق به دیگران کمک کند و یا از سوی دیگران کمک شود.

جهل مذکور نسبت به ماهیت نظام اسلامی و باید و نبایدهای آن در عصر کنونی نیز علیرغم همه رشدها و پیشرفت ها در عرصه مادی همچنان جریان دارد و تاکنون کشورهای اسلامی نتوانسته اند به ضرورت تشکیل یک نظام هماهنگ و منسجم اسلامی دست یابند هرچند

ضرورت تشکیل یک ساختار سیاسی را دریافته باشند. از سوی دیگر بر فرض تشکیل یک نظام علوی محور در صورتی که دنیا و زرق و برق آن نزد آحاد جامعه اولویت یافته، چشم و دل آنان را کور کرده باشد و محور تصمیم گیریها و مدیریت ها قرار گیرد، فهم ارزشهای حکومت علوی برای آنان دشوار یا ناممکن خواهد بود و به همان سرنوشت حکومت علوی دچار خواهد شد.

ناهمگونی معرفت علی (ع) و جامعه

4  5  1. ناهمگونی در درک مسائل اجتماعی و سیاسی

اصطکاک ناآگاهی مردمان عصر علوی با اگاهی کامل امیرالمومنین (ع) از امور حکومت داری و اداره جامعه، اهداف متعالی و الهی آن، معضل دیگری بود که منجر به ناپایداری حکومت ایشان شد. ایشان در تصمیمات خویش هیچ گونه شک و تردیدی نداشته با علم قطعی به امور جامعه می پرداختند و با هوشیاری و بصیرت کامل و اشراف کافی از تمام زوایای مدیریتی و حکومتی، هدایت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و نظامی جامعه را بر عهده داشتند.» و إنی لعلی یقین من ربی و غیر شبهة من دینی»(الشریف الرضی، ١٤١٤:/٦٤) اما آحاد جامعه از درک این موضوع عاجز بودند و با ایشان همانند حاکمان گذشته رفتار می نمودند البته با جرات و جسارت بیشتر؛ زیرا هراسی از ایشان نداشتند و می دانستند که تقوای علوی مانع از اقدام و قصاص نابهنگام است. لذا اصرار حضرت بر تصمیمات خویش و جهل و نافرمانی و بهانه جویی مردمان در مقابل دستورات یقینی ایشان ، اداره جامعه را با مشکل جدی مواجه ساخته بود. نگاه بسیط مردمان عصر علوی در امور زمامداری و مدیریت جامعه با نگاه عمیق امیرمومنان (ع) و دغدغه ها و اهداف کلان و دوراندیشی های ایشان چالشی بود که در طول مدت مختصر حکومت علوی به وضوح مشاهده می شد. لذا می فرمودند: «و إنی لعلی بینة من ربی و منهاج من نبیی و إنی لعلی الطریق الواضح ألقطه لقطا»(همان : ١٤١) ایشان در جریان پذیرش حکمیت و اعتراض های خوارج بعد از پایان ماجرا به صحت تصمیم خود و محق بودن خویش و ملازمت با قران تصریح نموده، می فرمایند: (و الله لئن أبیتها ما وجبت علی فریضتها و لا حملنی الله ذنبها و و الله إن جئتها إنی للمحق الذی یتبع و إن الکتاب لمعی ما فارقته مذ صحبته)؛ قسم به خدا اگر حکمیت را نمی پذیرفتم قانونی از آن بر من واجب نمی شد، و خداوند گناهی از آن بر دوشم نمیگذاشت. و به خدا قسم اگر می پذیرفتم باز حق با من بود و باید از من اطاعت می شد، و کتاب خدا با من است، از وقتی با آن مأنوس شدم هرگز از آن جدا نشده ام. (همان: ١٧٨).

عامل مذکور در واقع از تقابل جهل و علم، یقین و تردید نشأت گرفته بود؛ زیرا حضرت می دانست چه کاری انجام می دهد و به تمام زوایای آن واقف بود اما مردم نمی دانستند و توان درک مدرکات ایشان را نداشتند. عدم درک مردمان عصر علوی یعنی نرسیدن به درجه ای از رشد که بتواند دغدغه ها و اهداف و تصمیمات حاکم را علیرغم تصریحات و تبیین ها بفهمد و برای تحقق آن ها برنامه ریزی کند مشکل اساسی جامعه علوی بود که به پایان دادن این حکومت دست یازید.

4  5  2. ناهمگونی در اهداف و مقاصد

همانطور که همسوی و همسانی خواسته ها و اهداف حاکم و مردم میتواند در تقویت همکاری مردم و حاکم نقش اساسی ایفا کند و همواره مردم را در کنار حاکم قرارداده، در فراز و فرودها همراه و همگام سازد و در دفع و رفع بحرانها و معضلات اجتماعی و سیاسی نقش افرینی کند، ناهمسوی و ناهمراهی و ناهمگونی بین مقاصد حاکم و مردم میتواند در شکست و سقوط یک نظام و ساختار سیاسی تاثیر عمده ای داشته باشد. دور اندیشی حکام جامعه هنگامی که با کوته فکری و ساده انگاری توده مردم مواجه شود منجر به تنش شدید و اصطکاک رعیت و حاکم خواهد شد. تقابل خواسته های مادی با خواسته های الهی و اخروی، مواجهۀ اهداف زودگذر با اهداف ماندگار، مقابلۀ خواسته های حزبی و جناحی با خواسته های کلان و فراجناحی، تضاد مقاصد شخصی با مقاصد تودٔە جامعه و نظام اسلامی، در صورت افزایش اصطکاک ها به سقوط یک ساختار سیاسی منجر شود.

امیر المومنین (ع) با عنایت به ضرورت همراهی و همسویی حاکم و رعیت در مقاصد و اهداف، به علت ناهمراهی مردم اشاره نموده می فرماید: «و لیس أمری و أمرکم واحدا إنی أریدکم لله و أنتم تریدوننی لأنفسکم» (همان: ١٩٤) نگاه کارکردی به حاکم از ناحیه مردم و نگاه الهی و مقدس به مردم از سوی حاکم که مردم را در مجرای اهداف الهی سوق میدهد دو نگاه و مقصد متفاوت است که نمیتواند همسویی و همراهی را با خود داشته باشد. زیرا خودخواهی و خداجویی دو مقولۀ متفاوت است. چرا که نگاه قدسی علوی مردم را برای نصرت دین الهی و پیشبرد اهداف الهی در عرصه های متعدد بسیج میکند و از مردم قرارگاهی برای تحقق آرمانهای الهی می سازد در حالی که نگاه کارگری مردم به حاکم، جایگاه حاکم را تنزل می دهد و در تدبیر معیشت متوقف می سازد و در صورتی که حاکم نتواند به هر دلیلی به این خواستۀ مردم پاسخ قانع کننده ای دهد حکومت او را با چالش مواجه میکنند هرچند در واقع حاکم از قداست کامل برخوردار باشد.

نتیجه گیری

همان طور که اشاره شد عوامل متعددی در ناپایداری و عدم ثبات حکومت علوی نقش داشته اند که صرفا در این نوشتار به بررسی «عوامل معرفتی» پرداخته شد. عوامل معرفتی در حقیقت زیربنای سایر عوامل شمرده می شوند.

در نوشتار حاضر تنزل و رکود معرفتی فراگیر در عصر و مصر علوی یکی از عوامل ناپایدار کننده حکومت ایشان به شمار آمد که بررسی ساحت های پنج گانۀ آن ما را به میزان و اهمیت هریک از آن عوامل واقف می سازد. زیرا رکود اعتقادی در زوایای گوناگون آن به عنوان عامل بنیادین در سقوط یا صعود یک جامعه در عرصه های متعدد نقش آفرین بوده و در صورت پررنگ بودن این عنصر و فراگیری آن در لایه های درونی و بیرونی جامعه، نمی توان از دیگر عوامل تقویت کننده سخن به میان آورد زیرا عوامل دیگر در صورتی توان رشد و مقاومت خواهند داشت که از پشتوانۀ اعتقادی و معرفتی قوی برخوردار بوده باشند. و با فقدان چنین تکیه گاهی انتظار تشکیل مدینه فاضله که همگان همسو و همگام در تحقق آرمان ها و اهداف گام بردارند انتظاری گزاف خواهد بود. لذا تا هنگامی که افق دید انسان ها در جامعه محدود و متوقف در نیازهای اولیه یا نیازهای غیرضروری یا نیازهای غیر انسانی باشد تحقق آرمانهای بلند که نیازمند گذر از نیازمندی های متعارف و روزمره و زودگذر است بسیار بعید خواهد بود.

امیرالمومنین علی (ع) با عهده دار شدن مدیریت جامعه ای مملو از عوامل افت معرفتی نهایت تلاش خویش را برای عبور دادن مردم از نیازهای اولیه و رویت افق های دوردست به کار میگیرد اما فراگیری این بیماری در جامعه علوی مانع از تحقق اهداف ایشان شد و به مرور به فرجام حکومت ایشان منجر گشت. پنج عنصر «ضعف باورها، علی ناشناسی، مسیر ناشناسی، حکومت ناشناسی، ناهمگونی معرفتی» به مرور پایه های حکومت علوی را در سایر عوامل نیز سست نموده و از استمرار آن جلوگیری نمود.

بنا بر این عدم بلوغ معرفتی در عناصر پنج گانۀ مذکور که گاهی شناخت در ضعف قرار میگیرد و گاهی بی رنگ است و گاهی ناهمگون، همگی به عدم ثبات و پایداری حکومت علوی یاری رسانده اند زیرا منجر به فرار برخی نیروها، نافرمانی برخی نیروها، اطاعت ناپذیری مردم و مسئولان، تحزب و چند دستگی مردم ، جنگ های پیاپی، اختلافات و تشتت های داخلی، افزایش طمع دشمنان خارجی، جمود و خشک مغزی برخی از افراد داخلی، و.... شد و درنهایت سقوط حکومت ایشان را رقم زد.

منابع

١. ابن ابی الحدید، عزالدین ابوحامد. (١٣٣٧ش). شرح نهج البلاغه، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول؛

٢. باغیشینی، زهرا. (١٣٨٣)، «موانع و مشکلات حکومت امام علی (ع)»، پایان نامه ارشد، شاهرود: دانشکده علوم قرانی؛

٣. جعفری، محمد تقی. (١٣٧٦ش). ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ هفتم؛

٤. دست رنج، فاطمه. (١٣٨٦ش). «آسیب شناسی حکومت دینی از دیدگاه نهج البلاغه»، پایان نامه ارشد، تهران: دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران؛

٥. دلشاد تهرانی ، مصطفی. (١٣٨٢ش). جمال دولت محمود، حکومت امام علی (ع) حکومت موفق تاریخ، تهران: دریا، چاپ اول؛

٦. دلشاد تهرانی، مصطفی، (١٣٩٢ش). لوح بینایی: تحلیل تاریخ حکومت امام علی (ع) با تاکید بر نهج البلاغه ، تهران: دریا، چاپ اول؛

٧. سلامی، حسن. (١٣٧٤ش). علل انحطاط و بی ثباتی حکومت ها در نهج البلاغه، پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران: دانشگاه امام صادق؛

٨. شریف رضی. (١٤١٤ق). نهج البلاغه ، مصحح : صبحی صالح، قم: هجرت.

٩. صرامی، سیف اله. (١٣٩٠ش). «عوامل ناپایداری حکومت علوی»، فصلنامه حکومت اسلامی سال پنجم، شماره ٦٦. صص ٣٤٧  ٣٧٤؛

١٠. صفایی حائری، علی. (١٣٨٨ش). مشکلات حکومت دینی ، قم : انتشارات لیله القدر، چاپ اول ؛

١١. محمدی ری شهری، محمد. (١٣٨١ش). سیاست نامه امام علی (ع)، قم: انتشارات دارالحدیث، چاپ اول؛

١٢. مغنیه، محمد جواد. (١٣٨٥ش). فی ظلال نهج البلاغه ، بیروت : دارالعلم للملایین، چاپ سوم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر