ماهان شبکه ایرانیان
خواندنی ها برچسب :

علم-اخلاق

مکتب ارسطو از مکتب های اخلاقی بسیار مهمی است که در اخلاق نظری وجود دارد. ارسطو به عنوان برجسته ترین فیلسوفان یونان باستان برخی ازشالوده های اصلی را که در زمینه اخلاق نظری ارائه داده است، تاکنون مورد پذیرش بسیاری از فلاسفه و علماء علم اخلاق درجهان است هرچند با جرح و تعدیل هائی به غالب کتابهای فلسفی و اخلاقی پس از وی راه یافت
الحمدلله رب العالمین والصلاه والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین اعوذبالله من الشیطان الرجیم.
بخش اول: این که انسانها از نظر اخلاقی چه تکالیفی دارند و چه وظائفی خواه مادی یا معنوی، اجتماعی یا فردی و خا نوادگی و غیر آن در رابطه با سایر انسانها عهده دار است و باید انجام دهند و چه چیزهائی را نباید انجام دهند؟
نزد فلاسفه و علمای علم اخلاق ومعتقدین به مذاهب آسمانی (از قبیل اسلام و دین مسیح و دین یهود...) و پیروان آنها و حتی نزد عقلای جهان این اصل مسلم است که آدمی قبل از هرچیز طالب خوشی وسعادت و کمال جسمی و روحی و مادی و معنوی میباشد.
فلسفه، به هر معنی که باشد، در قرن حاضر به دو بخش اساسی تقسیم شده است: 1.فلسفه مطلق، که به واقع فلسفه مطلق است; 2. فلسفه مضاف، که حاصل اضافه شدن فلسفه به یک رشته علمی است. فلسفه مضاف اقسام متعددی دارد; مانند فلسفه تاریخ، فلسفه هنر، فلسفه ادبیات، فلسفه علم، فلسفه حقوق، فلسفه دین، فلسفه اخلاق و امثال آن.
علم اخلاق مجموعه اصولی معیاری و سنجشی است که شایسته است رفتار انسانها مطابق آن ها صورت گیرد و به عبارت دیگر: اصول اخلاقی راه رفتار پسندیده و هدفها و انگیزه ها را توضیح و ترسیم می نماید. (1)
واژه دیر آشنای اخلاق آنگاه که با کلماتی چون فلسفه ترکیب می شود، گاه با کج فهمی هایی همراه می گردد; چنان که بسیاری را گمان بر این است که «فلسفه اخلاق » چیزی جز فایده و ضرورت رعایت آداب اخلاقی نیست . نویسنده در این مقاله وجوه تمایز علم اخلاق و فلسفه اخلاق را بر می شمارد و بر آن است تا به صورتی گذرا، تفاوت آنها را تبیین نماید .
در بررسی های گذشته روشن شد که علم اخلاق مبتنی بر اصول معیارهای ثابتی است حال این مساله مطرح می گردد که روشهای تدوین این اصول و معیارها کدام بوده،محورهای اصلی مسائل اخلاقی را چه چیزهائی تشکیل می دهد و نظرات گوناگون دانشمندان و صاحب نظران در این باره چیست ؟
چکیده: در این گفت وگو، علاوه بر اشاره به عوامل متروک شدن ارزش های اخلاقی در جامعه، اسلامی، دو عامل عمده آن را بها دادن بیش از اندازه به مقوله فقه و احکام و نحوه زمام داری در جوامع اسلامی که به خاطر استبدادی بودن خود، منشایی برای افول ارزش های اخلاقی است، می داند .
هدف این نوشتار بررسی رابطه فقه و اخلاق است و از آنجا که مباحث گوناگونی در این راستا مطرحند تلاش شده است تا مقایسه ای بین فقه و اخلاق داشته و مبادی تصوری و تصدیقی هر یک از آن دو را برشمرده و از این طریق چگونگی رابطه بین دو علم فقه و اخلاق را به نحو اجمال تبیین کند.
پیشخوان