حجت الاسلام مسیح مهاجری در بخشی از گفتگوی تفصیلی خود با خبرآنلاین {اینجا} به مباحثی پیرامون مظلوم بودن آیت الله هاشمی و مشی تندروها در برخورد با ایشان اشاره کرد.
در ادامه بخش هایی از این گفتگو آمده است؛
این مقایسهای که این روزها بین آیتالله هاشمی و آیتالله بهشتی بر سر مظلوم بودنشان میشود را چقدر مقایسه درستی میدانید، با توجه به شناخت نزدیکی که از هر دو شخصیت داشتید؟
در اینجا اتفاقا خود من اولین کسی بودم که این مقایسه را انجام دادم. یعنی وقتی خبر رحلت آقای هاشمی رفسنجانی یکشنبه شب 19 دیماه به ما رسید، شاید طبیعی بود که من به بیمارستان بروم تا ببینم چه خبر است؟ ولی دیدم اگر در محل کارم حضور داشته باشم، لازمتر و بهتر باشد برای اینکه یک چیزی بنویسم، حرفی بزنم و کاری بکنم. من در عین حال که آن لحظه خیلی هم ناراحت بودم و مرتبا گریه میکردم اما نشستم و مقاله نوشتم. یک نکته از مقالهای که نوشتم به این نکته اشاره داشت که آقای هاشمی رفسنجانی، مظلومتر از آقای بهشتی بود. این مقایسه درست است و باید در اینجا مقایسه کرد. اما این به معنای این نیست که آقای هاشمی را با آقای بهشتی کلا مقایسه بکنیم و مقایسه کامل نیسست بلکه در یک بخش مقایسه میکنیم. در این مقایسه فقط آن بخش مظلومیت را مقایسه میکنیم. عقیده من این است که آقای هاشمی مظلوم بود و آقای بهشتی هم مظلوم بود و در این مورد هر دو یکی بودند اما آقای هاشمی به دلایلی مظلومتر بود که حداقل دو دلیل آن را بیان میکنم؛ نخست اینکه زمان مظلومیت یعنی تحمل مظلومیت آقای بهشتی تقریبا یکسال و نیم تا دوسال بود. من با آقای بهشتی خیلی همراه بودم و تا لحظه شهادت هم زیر آن آوار بودم. مظلومیت آقای بهشتی از اوایل 59 شروع شد تا هفتم تیر 60، یکسال و خرده ای. ولی مظلومیت آقای هاشمی از دهه 70 شروع شد تا اواسط دهه 90 یعنی سال 95. این همه مدت! این مدت خیلی زیادی است و در تمام این مدت این مظلومیت را تحمل کرد. نکته دیگر یعنی نوع دیگر مظلومیت که بین ایشان و آقای بهشتی تفاوت ایجاد میکند، اینکه آقای بهشتی را فقط منافقین و ضدانقلاب مورد حمله قرار داده بودند و خیلی از دوستان انقلاب هم تحت تاثیر قرار گرفته بودند. اما آقای هاشمی علاوه بر منافقین، ضدانقلاب، گروههای معاند نسبت به انقلاب و نظام و خارجیها، توسط دوستان انقلاب که نمیتوانیم آنها را خارج از انقلاب ونظام بدانیم هم به مدت حداقل دو دهه مورد حمله قرار گرفت.
کسانی که متدین هستند و ما در تدین شان تردید نداریم، کسانی که واقعا خیال میکنند با فحش دادن به آقای هاشمی، خدمت میکنند! کسانی که قربه الیالله به آقای هاشمی تهمت میزدند و فحش میدادند و واقعا اینطور نبود که آدمهای بیدین و دور از نظام و انقلاب باشند. اصلا انقلاب و نظام را دوست دارند و اهل نماز و روزه هستند و متدین هستند اما اشتباه میکنند. اینها به آقای هاشمی تهمت میزدند، دروغ میگفتند و آقای هاشمی را تخریب میکردند. معتقدم اگر مظلومیت آقای هاشمی فقط از همین نقطه هم بود و منافقین و ضدانقلاب هم نبودند، خیلی مظلومیت بالایی بود. لذا من معتقد هستم که این مقایسه باید بشود و در این مقایسه هم نتیجه این است که مظلومیت آقای هاشمی خیلی بیشتر از آقای بهشتی بود.
*در صحبتهایتان اشارهای به تندروهایی داشتید که گاهی از ضدانقلاب هم تندتر میشوند، شما بارها در یادداشتها و نوشته هایتان هم از این دسته از سیاسیون انتقاد کرده اید، فکر میکنید چقدر رفتار این دسته از افراد مصداق گل به خودیها در درون نظام است و احساس خطر و نگرانی از این ناحیه میکنید؟
البته همینطور است. نکتهای که بر آن تاکید کردم یعنی اینکه افرادی به آقای هاشمی حمله میکردند که واقعا اصلا نمیتوانیم به آنها نسبت دوری به انقلاب، نظام و دین را بدهیم. اینها باید کنار هم و متحد باشند. حتی اگر با آقای هاشمی یا هر کسی دیگر حرفی دارند با صحبت و طرح موضوع مسئله را حل کنند و چنانچه به این نتیجه رسیدند که عملکردشان به حق است آن را ادامه دهند و دراین بحثی نیست. ولی ما میدانیم و خیلی از اینها را میشناسیم که اصلا آقای هاشمی را از نزدیک ندیده بودند و تنها با شنیدهها درمورد ایشان قضاوت میکردند و با تندترین قضاوت هایشان تندروی میکردند. افرادی را هم دیدیم که بعدها متوجه شدند و برگشتند و البته آقای هاشمی هم آنها را پذیرفت.
این رفتارها خیلی برای انقلاب خطرناک است، ما فقط نسبت به آقای هاشمی این حرف را نمیزنیم بلکه نسبت به همه همینطور است. کسانی هم وجود داشتند که نسبت به برخی دیگر از چهرههای انقلابی و مسئولین ما همینطور قضاوت میکنند. مخصوصا در صحبتهای این روزهایم این را عنوان میکنم که حالا که آقای هاشمی رفت و تمام شد ولی بیدار شویم و نسبت به بقیه این روش را نداشته باشیم و مظلوم دیگری درست نکنیم که این برای انقلاب خطرناک است. نیروهایی که باید کنار هم و متحد باشند. دستور دین است که با هم متحد و برادر باشید تا بتوانید بر دشمنان و مخالفین پیروز شوید، ولی متاسفانه بدون اینکه اطلاع داشته باشند چه میکنند، در مقابل هم قرار میگیرند که خطر هم همین جاست.همیشه خطر از نقطه جهل شروع میشود و این جهل است. نمیخواهم بگویم که همه مخالفین جاهل هستند و چنین اهانتی به آنها نمیکنم اما نسبت به آقای هاشمی اطلاعات درست نداشتند. من یقین دارم که خیلی از اینها اگر اطلاعات درست داشتند، این روش را کنار میگذاشتند.
شما اشاره کردید که همین خودیهای انقلابی از یک جایی به بعد خطری برای انقلاب میشوند، در این چند سال اخیر تهمت زدن به نسل اول انقلاب خیلی بالا گرفته است. شما به عنوان یک نسل اولی از انزوا گرفتن هم نسل هایتان که گاها در نتیجه همین تندرویها بوده است، احساس خطر نمیکنید؟
من معتقد نیستم که نسل اول انقلاب الان در انزوا قرار گرفته است. انزوا را در عمل باید ببینیم. یک نمونه آن، همین هجوم مردم به مراسم تشییع جنازه، مجالس بزرگداشت و ترحیم آقای هاشمی بود. با اینکه میگفتند آقای هاشمی در انزواست ولی این نشان داد که در انزوا نبود، در واقع دروغ میگفتند. نشانه دیگر، انتخابات اسفند 94 بود که هرچه آقای هاشمی لیست دادند همان رای آورد، هم خبرگان و هم حمایتی که از مجلس کرده بودند نقش آفرین بود. البته این مسئله خیلی هم مهم است که به رغم تبلیغاتی که علیه آقای هاشمی کرده بودند ازجمله تبلیغات رسمی توسط رسانه ملی و هرچه نهاد و رسانه وابسته به حاکمیت بود. تنها مانده بود نام آقای هاشمی را ببرند وگرنه همه خصوصیات را طوری عنوان میکردند که مشخص بود منظورشان آقای هاشمی است.
اینکه آقای هاشمی انگلیسی است و انگلیسیها از ایشان حمایت میکنند! حتی قسمتهایی از فیلم کیف انگلیسی را برای اینکه تطبیق دهند، پخش کردند تا بگویند اینها، همان مصداق انگلیسی بودن هستند. خیلی کار کردند ولی باز آقای هاشمی برنده شد و آنها اصلا حذف شدند. این به این معناست که آقای هاشمی منزوی نبود. قبل از آن هم شاهد انتخابات ریاست جمهوری سال 92 بودیم. آیا در مورد آقای هاشمی کاری بزرگتر از این میتوانید سراغ داشته باشید که او را از صلاحیت محروم کنند و بگویند که چنین آدمی با این خصوصیات و سابقه برای ریاست جمهوری صلاحیت ندارد! هرچند که زمانی ممکن است سن، محدودیت اجرا کند ولی این موضوع محرومیت قانونی نداشت یعنی میتوانستند باشند. یا اینکه فرد مشکل جسمی و بیماری نظیر پارکینسون داشته باشد اما آقای هاشمی سالم سالم بودند و مشکلی نداشتند. یا فرد سوابقی داشته باشد که محکومیت ایجاد کرده باشد و بگویند که به دلیل محکومیت کیفری نمیتواند اما با اینکه هیچکدام از این موارد در مورد اقای هاشمی صدق نمیکرد و تنها خود شورای نگهبان دلیلش را میداند، صلاحیت ایشان را رد کردند. البته نمیگویند صلاحیت ندارند بلکه اسامی کسانی را اعلام میکنند که صلاحیت دارند و کسی را که اعلام نکنند یعنی صلاحیت ندارد و چرایی آن را غیر از خدا و خودشان کسی نمیداند. این آدم با این شخصیت و سابقه که همیشه نفر دوم نظام بوده است را رد کردند.
شما رسانهای هستید و میدانید که چه میگویم. نفر دوم نظام با نفر دوم کشور فرق دارد. نفر دوم کشور، یعنی رئیسجمهور که مقامی رسمی است ولی ما خیلی چیزهای غیررسمی در دنیا داریم. نفر دوم نظام، یعنی همیشه بعد از رهبر. از اول انقلاب تا آخر عمر، همیشه آقای هاشمی نفر دوم نظام بودهاند. این آدم را رد صلاحیت میکنید هم برای خودش باید خیلی سنگین باشد و هم باید در جامعه اثری داشته باشد.
اگر این شخص منزوی باشد باید اثرش این باشد که دیگر عمر سیاسیاش تمام شود. ولی دیدید بعد از آن اتفاق، ایشان یک کلمه گفت که نظر و رایش با آقای روحانی است و آقای روحانی رایی آورد که از جمع آرای همه افرادی که در مقابلش بودند، بیشتر بود. این یعنی اینکه آقای هاشمی منزوی نیست و نبود. همین الان برخی افراد که از جهاتی ممنوع هستند که در جامعه مطرح نباشند را یک روز آزاد بگذارند تا مردم پای صندوقها به آنها رای دهند و هرکسی که خودشان میخواهند در مقابل آنها مطرح کنند. خواهیم دید فردی که میگویند منزوی و محروم هم هست، 10 برابر نفر مقابل رای میآورد. این چیزی است که در جامعه خیلی راحت میتوان فهمید. مشکل فقط این است که عدهای خودشان را به نفهمی میزنند. یا اینکه واقعا متوجه نیستند. اگر اینطور است که واقعا خیلی باید به حالشان تاسف خورد.
به همین دلیل من معتقد هستم که این روشها را باید کنار بگذارند، به میان مردم بیایند تا ببینند مردم واقعا چه میگویند و چه میخواهند؟ مردم حرفشان را در تشییع جنازه و مراسمها میزنند. اگر هم روز 22 بهمن مردم در راهپیمایی میآیند که خود بنده هم همیشه مقید هستم شرکت کنم، این برای این آقا و آن آقا نیست حتی برای دولت هم نیست بلکه برای اصل انقلاب، نظام و امام است. برای اسلام است اما این را هم به حساب خودشان میگذارند.
اینها غلط است و باید واقعیتها را بفهمند. بنابراین من در جواب سوال شما میگویم که نه، نسل اول منزوی نیست و اگر کسی خلافی کرده باشد و از مردم جدا شده باشد، منزوی است اما اگر کسی از مردم جدا نشده باشد، منزوی نیست.
2929