“مردم نمیدونن چی براشون خوبه…ولی من میدونم. اونا حتی نمیدونن به چی نیاز دارن، مثل بچهها…اما اونا خوش شانسن که من رو دارن…که تو رو دارن کلر…”
این جملات برایتان آشناست؟ احتمالاً اگر از مخاطبان جدی سریال
«خانه پوشالی» باشید، با خواندن این جملات، خیلی سریع تریلر فصل جدید سریال در ذهنتان نقش میبندد. تریلری که با این عبارات مرعوبکننده و ترسناک از
فرانسیس آندروود شروع میشود و نویدبخش یکفصل پر از دسیسه، کثافتکاری و وحشت است. فصلی که ضدقهرمان جذاب و دوستداشتنی ما مهمترین آزمون زندگی سیاسی و کاریش را پیش رو دارد و باید از هر دوزوکلکی که در آستین دارد استفاده کند تا کاخ سفید را از دست ندهد.
شخصیتپردازی ویژه سریال خصوصاً در فصلهای دوم و چهارم به شکلی ست که تماشاگر را در جایگاه وکیل مدافع شیطان یعنی
فرانسیس آندروود و همسرش کلر قرار میدهد و او را مجبور میکند تا چشمبهراه موفقیتهای بیشتر زوج شوم داستان بنشیند، به شکلی که حتی در لحظهای که در فصل دوم فرانسیس در لوای یک رهگذر،
زویی بارنز را زیر قطار شهری میاندازد و میکشد نهتنها از قهرمانمان دلسرد نمیشود که حتی در کمال بیرحمی خیالش هم از بابت حذف تهدیدی مانند
زویی راحت میشود و به
فرانسیس دستمریزاد میگوید. یا مثلاً وقتیکه ک
لر آندروود در فصل چهار و در اوج حساسیتهای انتخاباتی و نیاز
فرانسیس به حضورش او را میگذارد و پی کار و نقشههای خود میرود و نافرمانی در پیش میگیرد، نهتنها بدمان نمیآید که کنجکاوتر میشویم تا بینیم آخر بازی شیاطین به کجا ختم خواهد شد و چه بر سر کاخ سفید خواهد آمد؟
![](/Upload/Public/Content/Images/1396/03/20/2012400931.jpg)
این آن روی دیگر جادوی تصویر است که شمارا همسو با بدمَنها میکند، کاری که سالها پیش
گوته با
«فاوست» میکرد و یا
شکسپیر با
«مکبث»… نویسندگان سریال
«خانه پوشالی» هم بهخوبی از پس اجرای این موقعیت و ایجاد حس هم ذات پنداری تماشاگران با
فرانسیس آندروود برآمدهاند، انگار که
آندروود نمایشی باشد از همه عقدههای سرکوبشده و طمع و حرص بشریت برای قدرت بیشتر. این است که وقتی
آندروود با صد دسیسه و حیله رئیسجمهور آمریکا میشود، لبخند رضایتی بر لب تماشاگر مینشیند و احتمالاً خودش را تصور میکند که دارد سوگند ریاست جمهوری یاد میکند…
اما اگر کسی
«خانه پوشالی» را هم ندیده باشد، خواندن سطور اول این یادداشت برایش چندان ناآشنا نخواهد بود… هرچند که این کلمات به گوشش نخوردهاند اما مطمئناً اگر پیگیر سیاست باشد، با لحن این عبارات بهخوبی آشناست
…اونا نمیدونن چی برای این ملت خوبه…ملت ما قدرتش رو ازدستداده و من میخوام آمریکا رو دوباره بزرگ کنم…
رابطه مبهمی که میان واقعیت و جادوی تصویر وجود دارد، ظرف چند ماه گذشته و در ارتباط میان فرانسیس آندروود و دونالد ج.ترامپ یکی از سویههای عجیبوغریب خودش را نشان داده. هرچند مرز مشخصی در این میان وجود ندارد و همسانسازیهایی اینچنینی پیچیدهتر از این حرفهاست که بخواهیم حد و حدود و چگونگیاش را مشخص کنیم اما گهگاه آنقدر پررنگ میشوند که نمیتوان نادیدهشان گرفت. آنچه در این میان جالب به نظر میرسد غیر پیشبینی بودن این جریان حتی برای سازندگان خود اثر است. به روند ساخت سریال توجه کنید؛ به شکل رابطه فرانسیس و کلر یک زوج سیاسی که هموغمشان قدرت و سیاست است، زوجی که تعهد عاطفی و جنسی خاصی به هم ندارند و آنچه آنها را کنار هم نگهداشته طمعشان برای قدرت بیشتر و البته اهداف سیاسی مشترکشان است. دو نفر از اهالی حزب دموکرات که حضورشان در کنار یکدیگر قدرتشان را مضاعف میکند. دقت کنید که در اواسط فصل سوم و درست همزمان با به اوج رسیدن انتخابات درونحزبی و شور زنانهای که به کمپین نامزد دموکرات و طرفدارانش تزریق میشود، سرکشیها و بلندپروازیهای کلر آندروود هم آغاز میشود تا آنجا که تصمیم به ترک همسر خود میگیرد. تا پیش از مشخص شدن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، اگر کسی بنا را بر معادلسازی از واقعیت انتخابات در «خانه پوشالی» میگذاشت، فرانسیس و کلر آندروود را آنطور که نشانهها نوید میدادند، باکمی پسوپیش در جایگاه هیلاری و بیل کلینتون مینشاند؛ اما همانقدر که نتیجه انتخابات آمریکا شگفتانگیز از آب درآمد، رابطه میان واقعیت و جهان جادویی تصویر هم اعجاب انگیزیش را به مخاطب باهوش خود نشان داد.
کافی است با دقت بیشتری به بیانات انتخاباتی ترامپ دقت کنید، از گزارههای مورداستفادهاش تا لحن و لهجه آندروودی که به خود گرفته، نحوه استفادهاش از رسانههای مختلف و منحرف کردن سمتوسوی نگاه مردم با بازیهای رسانهای که پیشتر نمونهاش را به شکل دیگری البته در جهان «خانه پوشالی» دیده بودیم. هرچه جلوتر میرویم، در مواجهه ترامپ با مسئولیتهایش در جایگاه رئیسجمهور و در پیش روی سریال و سیر رواییاش، این شباهتها و همپوشانیها بیشتر و بیشتر میشوند؛ و از لحن و لهجه، به منش و برخوردها و تصمیمات سرایت میکنند.
ترامپ دستور حمله نظامی به سوریه را میدهد و در طرف دیگر میدان، در تریلر فصل پنجم مردمی را میبینیمکه با پلاکاردهای “آندروود، هرگز” جلو کاخ سفید تجمع کردهاند، صحنهای آشنا که پیشتر در روزهای بعد از ریاست جمهوری ترامپ در خیابانهای منتهی به کاخ سفید در واشنگتن دیده بودیم.
همه اینها تعمدی ست؟ آیا ترامپ مشخصاً قصد دارد یک آندروود باشد؟ شاید توییتهایی که میکند رنگ و بویی آندروودی داشته باشند و خودش هم به این قضیه آگاه باشد و از انجام چنین شیطنتهایی بدش نیاید، اما مطمئناً جدیتی بیشتر از شیطنتی بچهگانه از جانب شخص ترامپ متوجه این موضوع نیست. چنین همپوشانی ذاتیتر و ناخودآگاهتر از این حرفهاست و درست دریکی از حساسترین مقاطع تاریخ معاصر کشور جوان و ناپخته آمریکا سر برآورده است. گیبسون، یکی از خالقان اصلی فصل جدید دراینباره تائید میکند که مطمئناً شباهتهایی عمدی و طراحیشده میان این دو نفر خصوصاً در فصل جدید وجود دارد اما تفاوت عمده در این است که ترامپ به سمت انفجار سیستم پیش میرود درحالیکه آندروود همه تلاشش را برای نگهداشتن سیستم میکند.
باوجود همه جنایاتی که فرانسیس مرتکب شده، دولتش نه سیاهپوستی را هدف قرار داده و نه مهاجری را بیرون رانده –که البته احتمالاً درنتیجه همین معادلسازیها باید در فصل جدید انتظارش را داشت- و احتمالاً از همه دولتهای ایالت متحده دولت بیگناهتری ست هرچند که از همه رئیسجمهورها جانیتر باشد…
در مصاحبهای که سالها پیش با عدهای از کارگردانان درباره «روانی» هیچکاک انجامشده است، دیوید فینچر که یکی از اعضای اتاق فکر «خانه پوشالی» هم هست در توصیف «روانی» میگوید: این اولین باری ست که تماشاگر در سینما بهواسطه کشته شدن قهرمان در اواسط فیلم از آن جهان فانتزیای که همیشه از سینما انتظار داشته فاصله میگیرد و برای اولین بار تماشاگر آمریکایی در سالن سینما با ترور و ترس روبهرو میشود. «روانی» درست دریکی دیگر از برهههای حساس تاریخ سیاسی آمریکا ساختهشده است؛ جایی که سه سال بعدترش جان اف کندی، رئیسجمهور وقت آمریکا در ماشینش با ترور روبهرو میشود و جان سالم به درنمیبرد، جایی که ترس و ترور حالا از سالن سینما به خیابانها رسیده است. این همان رابطه مبهم و عجیب میان جهان واقعیت و جادوی تصویر است و تأثیر شگرف و نامحسوسی که بر یکدیگر میگذارند. آیا شباهتهای میان فرانسیس آندروود و دونالد ترامپ تعمدی است یا تنها هذیانبافیهای ذهن سرسپرده به «خانه پوشالی» و خیالپرداز نویسنده؟ برای پاسخ دادن ناگزیر باید صبر کنیم چراکه تنها زمان خواهد توانست کلید ماجرا را پیدا کند. تاریخ سالها بعد، خودپاسخ خواهد داد.
بیایید آمریکا را دوباره ترسناک کنیم (اشاره به شعار تبلیغاتی دونالد ترامپ: بیایید آمریکا را دوباره بزرگ کنیم)
Post Views:
4