عصر ایران؛ آلما حقیقی - نازنین خزاعی با کارشناسی طراحی صحنه و لباس تئاتر و ارشد سینما از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. کار حرفهای خود را سال 1389 با فیلم «خنده در باران» ساخته «داریوش فرهنگ» به عنوان طراح لباس آغاز کرد و بعد از آن در فیلم توقیف شده «گزارش یک جشن» با «ابراهیم حاتمی کیا» همکار شد.
در سال 1395 در فیلم سینمایی «تابستان داغ» ساخته «ابراهیم ایرج زاد» به عنوان طراح لباس حضور پیدا کرد و شاید بتوان گفت مهمترین اثر کارنامه کاریاش را با این فیلم رقم زد، چرا که در سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر نامزد سیمرغ بلورین بهترین طراح لباس و نامزد تندیس بهترین طراح از جشن خانه سینما شد. پس از آن در فیلمها وسریالهای تلویزیونی بسیاری همکاری داشت و توانست جای خود را به خوبی میان اهالی سینما باز کند و مسیر حرفهایش را هوشمندانه شروع کند.
در سالهای اخیر هم همچنان پر کار بود و در «سریال رهایم کن» و «سریاال دراکولا» که از فیلیمو پخش شد به عنوان طراح لباس حضور داشت. امسال در فیلم «بچه مردم» به کارگردانی«محمود کریمی» که روایتی ساده و دلنشین از زندگی چهار دوست از کودکی تا بزرگسالی را نشان میدهد و زمان پخش در جشنواره با تشویقهای تماشاگران حاضر در سینما همراه بود، به عنوان طراح لباس پروژه، حاضر و یکی از شانسهای دریافت جایزه جشنواره برای طراحی لباس این فیلم شد. همین موضوع بهانهای است تا با او گفتوگویی داشته باشیم و از چالشهای این پروژه بپرسیم.
هر کدام از بازیگران فیلم «بچه مردم» شخصیت و نگاه مخصوص به خود را داشتند که این موضوع در پوشش آنها کاملا مشخص بود، چقدر زمان برای ایدهپردازی اولیه و انتخاب پوشش هر کدام از کاراکترها صرف شد ؟
بهطور تقریبی سه ماه پیش از تولید فیلم جلسات متعددی با کارگردان محترم آقای کریمی داشتم که بعد از صحبتهای انجام شده با ایشان، توانستم برای هر کاراکتر که خصوصیات اخلاقی و اجتماعی متفاوتی داشت، طراحی متمایزی انجام دهم. در فیلم با چهار شخصیت نوجوان روبهرو بودیم که حدودا 18 سال از زندگیشان را در پرورشگاه گذرانده بودند و مثل دیگر نوجوانان جامعه آشنایی با دنیای بیرون نداشتند.
از طرف دیگر میدانید که گاها لباسهای این مراکز توسط خیرین زمان خودشان تامین میشد، اما چون پرورشگاهی که در بخش اینترو میبینید بر اساس یکی از پرورشگاههای مهم زمان پهلوی شبیه سازی شد، برای هر مقطع سنی یک فرم لباس یک شکل تابستانی و زمستانی طراحی کردم. ( 1 تا 3 سالگی، 3 تا 6 سالگی، 6 تا 9 سالگی و ... )
از چهارده سالگی به بعد هم که طبق سلیقه و کمکهای خیرین کم کم سلیقه خودشان را در لباس پوشیدن اعمال میکردند، هشت فرم لباس در نظر گرفتیم که در نهایت به جهات محدودیت زمانی و هزینه بالای تولید به پنج فرم لباس قناعت کردیم. البته یونیفرمها برای ده دقیقه ابتدایی و اینترو فیلم در نظر گرفته شد.
برای مادریارها هم با تفاوت رنگ لباسها در هر مقطع سنی تنوع ایجاد کردم و جالبه بدانید به غیر از لباسهای شخصیتهای فرعی و بخش جنگ، تقریبا 600 الی 700 دست لباس برای سراسر این فیلم دوخته شد.
در فیلم ما شاهد زندگی چهار پسر از دوران کودکی تا جوانی هستیم. که هرکدام دغدغه پیشرفت و خودی نشان دادن در جامعهای که در حال تغییر است را دارند، برای نشان دادن این تحولات در شخصیت هرکدام از چه المانهای خاصی استفاده کردید؟
در فیلم «بچه مردم» هر کاراکتر پیچیدگی و خصوصیات خاص خودش را دارد. درست است که حال و هوای فانتزی به ذهن مخاطب متبادر میشود، اما آقای کریمی سعی داشتند در ابتدا شخصیتها را در واقعیت پیدا و تعریف کنیم، به همین علت برای هر چهار شخصیت نوجوان به صورت جداگانه المان خاصی تعریف نکردم. تمایز در خصوصیات اخلاقی هر چهار کاراکتر بیشتر باعث شد، ترکیب بندی لباس و انتخاب رنگ و استایل آن کاراکترها تاثیرگذار شود.
فیلم «بچه مردم» در فضایی فانتزی اجتماعی روایت شده و اثری شیرین و خلاقانه است. آیا در زمان طراحی و اجرای لباسها با محدودیتی هم روبهرو بودید؟
از آنجایی که زمان فیلم به دوران پهلوی، انقلاب و جنگ برمیگردد، برای تصویرسازی هر دوره دچار محدودیتی نبودیم و سعی کردیم بر اساس مستندات پیش رویم. شاید اگر به جای چهار نوجوان پسر فیلم، شخصیتها دختر بودند، در طراحی پوشش آنها دچار محدودیتهایی میشدیم، ولی در کلیت فیلم جایی احساس محدودیت نکردیم.
برای نشان دادن پوشش مردم در دوره تاریخی پیش از انقلاب تا رسیدن به زمان جنگ تحمیلی کشورمان آیا تحقیقاتی انجام دادید یا بیشتر از دانستههای خود استفاده کردید؟
اولین وظیفه هر طراح لباسی در هر پروژه تحقیق و مطالعه است. من وظیفه داشتم بیست سال از زندگی کاراکترهایی را به تصویر بکشم که از دهه چهل تا دهه شصت را زندگی میکردند پس بی تردید به سراغ عکسها که بهترین سند تاریخی محسوب میشوند و کتابها و فیلمهای آن دوره رفتم. خاطرم هست آقای محمود کریمی یک کتاب قطور در رابطه با جنگ در اختیار من و آقای بابک کریمی طاری طراح صحنه پروژه قرار دادند و بسیار برایشان مهم بود که تماما بر اساس عکسهای مستند پیش رویم. چندین وقایع مهم دیگر هم در فیلم نامه وجود داشت مثل: انقلاب یا تسخیر لانه جاسوسی، تصویب قانون حجاب و ... که در فرمت لباسهای قبل و بعد از انقلاب تغییر و تحول ایجاد میکرد.
از چه مولفهها و رنگهایی برای نمایش تغییرات در طی زمان استفاده کردید؟
در زمان پیش تولید فیلم چندین جلسه برای تعیین پالت رنگی و نوری بین طراح صحنه، لباس و فیلمبردار زیر نظر کارگردان داشتیم تا بین سه عنصر بصری فیلم هماهنگی لازم در تمام سکانسهای فیلم صورت بگیرد. در بخش اینترو که کودکی بچهها را نشان میدهد از رنگهای شاد و نورهای متفاوت استفاده کردیم که شور و هیجان بیشتری داشته باشد، برای بخش میانی که چهار کاراکتر اصلی نوجوان هستند سعی کردیم از رنگهای مختلف در استایل کاراکترها استفاده کنیم و در کنارش فیلترهای نوری خاص به کار نبریم تا همه چیز به همان صورت واقعی و مستند نشان داده شود.
برای پخش پایانی هم که مربوط به جنگ تحمیلی است کاملا به واقعیت وفادار ماندیم و همچنان تنوع رنگها را حفظ کردیم به طور مثال، همنشینی و استفاده از لباسهای ورزشی رنگدار در صحنه والیبال ابوالفضل با رزمندهها در کنار رنگهای خاکی موجود در جبهه چون همانطور که میدانید حجم متنوعی از لباسها توسط مردم به پشت جبههها فرستاده میشدند. اما در کلیت بخش جنگ از کمی رنگمایه سرد در کل صحنهها بهره بردیم.
مشخص است که به آناتومی و چهره هر کاراکتر در زمان طراحیها توجه داشتید، در این مسیر با خود بازیگران هم تعامل داشتید؟
در هر پروژه معمولا تعامل با بازیگر صورت میگیرد، اما خیلی اندک و در صورتی که پیشنهادی در راستای بهتر کردن فیلم و کاراکتر داشته باشند قابل قبول است. میتوانم بگویم اینجا کاملا براساس تصمیمات کارگردان و من به عنوان طراح لباس، تمامی لباسها به طراحی و اجرا در آمد. بعد از پرو لباسها طبق روال معمول هرکار، لباس طراحی شده نهایی میشود. قطعا جهت راحتی بازیگر ممکن است شما تغییراتی رو اعمال کنید، اما زیبایی بصری و درستی طراحی شخصیت هست، که همواره عنصر مهم و تعیین کنندهای خواهد بود.
آیا در زمان طراحی لباس فیلم، از جزئیات و ترندهای امروزی هم استفاده کردید تا برای مخاطبان جوان و نسل Zکه در آن دوره حضور نداشتند. جذاب و قابل درکتر باشد؟
در مورد کاری صحبت میکنیم که مربوط به دهه چهل تا شصت ایران است و از نظر من دهه پنجاه مخصوصا یکی از بهترین و متنوعترین دورههای تاریخی از لحاظ استایل و پوشش برای مردان و زنان بود. استفاده از شلوارهای دمپا گشاد که در حال حاضر هم ترند شده یا کتهای کمر کرستی و یقه خرگوشی که همه المانهای مشخص آن دوره تاریخی است و امروزه به شکل دیگر در مد و فشن جاری شده است. اما به این صورت نبود که من به عنوان طراح لباس از طریق این کار بخواهم پیشنهاد استایل به مخاطبان جوان بدهم، در واقع سعی کردم به آن دوره تاریخی وفادار بمانم و در راستای فیلمنامه حرکت کنم.
به نظرتان چه چیزی باعث شده تا در سالهای اخیر استایلهای قدیمی و نوستالژیک دوباره ترند شوند و علاقه به پوشیدن این سبک لباسها بیشتر شود؟
هوشمندی افراد،گرایش به مد غرب و زیبایی استایلها و البته استفاده از رنگهای جوندار و پخته در همنشینی یکدیگر در لباسهای آن دوره، باعث شد که استایلهای نوستالژیک دوباره ترند شوند.
و در آخر در این پروژه چالش یا خاطره جالبی داشتید که بخواهید برایمان تعریف کنید؟
خاطره که زیاد هست، اما جالبترین خاطره در مورد سکانس فرار چهار بازیگر نوجوان و دزدی پروندههایشان از شیرخوارگاه و مواجهه آنها با 20 نوزاد خوابیده بود، که فیلمبرداری این سکانس حدودا هفت روز زمان برد، خیلی شیرین و جالب شد و معاشرت با بچهها واقعا برایم لذت بخش بود. در آخر لازم میدانم از تیم طراحی و دستیاران عزیز و سخت کوشم و همچنین کارگاه دوختی که با ما در این پروژه همکاری داشتند، تشکر و قدردانی کنم.