
به گزارش تابناک؛ هیچ بخشی در خودرو بهاندازه «جلوبندی» مظلوم واقع نشده است. بخشی که همه وزن ماشین، همه ضربههای آسفالت، همه اشتباهات راننده و تمام فشار فرمان را دوش میکشد، اما تا روزی که صدای تقتق و ضربهاش بالا نیاید، هیچکس حتی یک نگاه هم به آن نمیاندازد. جلوبندی مثل آن قهرمانی است که همیشه هست اما هیچوقت دیده نمیشود. وقتی خراب میشود، تازه میفهمی چه نقش عظیمی داشته. آن روزی که ماشین روی دستاندازها مثل قایق تکان میخورد، وقتی فرمان بازی میکند، وقتی لاستیکها یکشبه کج میشوند، آن زمان است که معنی واقعی جلوبندی را میفهمی.
جلوبندی همان جایی است که وزن موتور، وزن کابین، وزن خاطرات همه مسافران و وزن تمام ضربات خیابان روی آن فرود میآید. سیستم تعلیق جلوی خودرو، ترکیبی است از سیبکها، طبقها، کمکفنرها، میلتعادل، بوشها، سگدست، توپیچرخ، شاسی جلو و اتصالهایی که همگی دقیقاً برای یک هدف ساخته شدهاند: اینکه ماشین آرام و مستقیم حرکت کند، فرمان بلافاصله واکنش نشان دهد و کوچکترین لرزش و تکان، از پشت فرمان به دست راننده منتقل نشود.
وقتی در خیابانهای ایران رانندگی میکنی، جلوبندی اولین قربانی است. سرعتگیرهایی که هیچ استانداردی ندارند، چالههایی که شب و روز منتظرند، آسفالتی که انگار از دوران جنگ مانده، همه و همه یک جمله بیشتر برای جلوبندی ندارند: خدا صبرت بده. ماشینهای مختلف مثل انسانهای مختلف به این شرایط واکنش متفاوتی دارند. یک پژو ۴۰۵ بیستساله شاید هنوز روی همان کمکفنرهای چوبیاش حرکت کند، اما یک کراساوور چینی صفر کیلومتر با کوچکترین ضربه از ریتم میافتد. اما اصول کار جلوبندی در تمام خودروها مشترک است. این سیستم باید سه کار اساسی انجام دهد؛ نگهداشتن چرخها روی زمین، حفظ پایداری در پیچها، و جذب ضربههای جاده.
اولین چیزی که در جلوبندی هر ماشین نقش حیاتی دارد «کمکفنر» است. کمکفنر یک سیلندر ساده نیست؛ یک مرکز کنترل ضربه است که باید در کمتر از چند میلیثانیه واکنش نشان دهد. اگر کمکفنر سالم باشد، ماشین روی دستانداز یک رفتار منطقی دارد: نرم مینشیند و سریع به حالت تعادل برمیگردد. اگر خراب باشد، تکانهای اضافی، کوبش، صدای تقتق، حتی موجبرداشتن خودرو در اتوبان میتواند نتیجهاش باشد. آن لحظه که در یک پیچ تند ماشین حس شناور شدن بدهد، همان لحظهای است که میفهمی کمکفنر دیگر با تو همراه نیست.
اما ماجرای جلوبندی فقط کمکفنر نیست. «طبق» و «بوش» از آن چیزهاییاند که کسی تا روز آخر عمرشان حتی اسمشان را نمیداند. طبق یک بازوی فلزی است که چرخ را به شاسی وصل میکند و بوشها ضربهها و حرکات ناگهانی را کنترل میکنند. بوشها مثل مفصلهای بدن هستند؛ اگر خشک و پاره شوند، ماشین خشونت رفتارش را چند برابر میکند. زیادی از این مشکلات با یک نگاه زیر ماشین قابل تشخیص نیست، اما راننده از پشت فرمان متوجه میشود. یک روز میبیند که ماشین روی دستانداز مثل گاری از جا کنده میشود. یک روز صدای جیرجیر میآید. یک روز لاستیک جلو از داخل خورده شده. این همان نقطهای است که بوشها و طبقها از زندگی خسته شدهاند.
یکی دیگر از اعضای کلیدی جلوبندی «سیبک» است. سیبکها مفاصلی هستند که اجازه میدهند چرخها هنگام پیچیدن آزادانه حرکت کنند. اگر سیبک لق بزند، فرمان بازی میکند، ماشین در سرعت بالا سر میخورد، تعادل از دست میرود و حتی احتمال جدا شدن چرخ هم وجود دارد. خیلی از تصادفهای مرگبار، مخصوصاً در جادههای فرعی، نتیجه همین سیبک خراب است. سیبکی که راننده ماهها به صدای آن بیتوجه بود. صدایی که مثل سوت آرام مرگ عمل میکند.
و میرسیم به «میلتعادل». میلتعادل درست مثل طناب بین دو طرف کشتی است که جلوی تکان بیش از حد بدنه را میگیرد. وقتی وارد پیچ میشوی، این میل است که نیرو را تقسیم میکند تا وزن خودرو یکطرفه نشود. اگر میلتعادل یا بوشهایش خراب باشند، ماشین در پیچ مثل قایق سر میخورد. صدای «تق» هنگام عبور از دستاندازها هم دقیقاً از همین قطعه میآید. رانندگان حرفهای وقتی این صدا را بشنوند، سریع میفهمند که داستان از کجاست.

وقتی تمام این قطعات را کنار هم میگذاری، تازه میفهمی چرا جلوبندی ماشینها اینقدر مهم است. اینجا مرکز فرماندهی پایداری خودروست. هیچ سیستم برقی، هیچ آپشن مدرنی، هیچ سنسور و دوربینی نمیتواند جای جلوبندی سالم را بگیرد. اگر جلوبندی ماشین مشکل داشته باشد، ABS، ESP، کنترل کشش، همه این سیستمها فقط نقش تماشاچی پیدا میکنند. ماشین روی لاستیکها و جلوبندیاش راه میرود؛ نه روی آپشنهایی که در دفترچه نوشتهاند.
حالا نوبت نگهداری جلوبندی است؛ همان کاری که ۹۰ درصد رانندگان یا نمیدانند یا جدی نمیگیرند. نگهداری جلوبندی از تعمیر آن مهمتر است. جلوبندی مثل بدن انسان است: پیشگیری بهتر از درمان. اولین توصیه همیشه این است که از چالهها فرار کنید. شاید خندهدار به نظر برسد، چون در ایران فرار از چاله خودش یک هنر است؛ چالهها بیشتر بهدنبال تو میآیند تا اینکه تو از آنها دوری کنی. اما واقعیت این است که یک ضربه محکم روی چاله میتواند سه قطعه را یکجا نابود کند: کمکفنر، سیبک، بوشها. بدتر از همه وقتی است که ماشین در سرعت بالا وارد چاله شود؛ آن ضربه باعث میشود کمکفنر ضربه را کامل پس بزند و از داخل آسیب ببیند، بدون اینکه ظاهراً ایراد داشته باشد.
دومین مورد تنظیم دورهای «زاویه فرمان» است. بیشتر رانندگان تا وقتی لاستیکشان از یک سمت خورده نشود، به این موضوع فکر نمیکنند. تنظیم نبودن فرمان باعث فشار مداوم روی طبقها، سیبکها و کمکفنر میشود. اگر فرمان ماشین بعد از رها کردن به سمت چپ یا راست میکشد، این فقط یک ایراد کوچک نیست؛ این هشدار یک خرابی بزرگتر است.
سومین نکته، توجه به بوی لاستیک و میزان ساییدگی آن است. لاستیکهایی که بیشازحد داغ میشوند، معمولاً جلوبندی مشکل دارند. وقتی بوش طبق خشک میشود، لاستیک با زاویه اشتباه روی زمین مینشیند و در نتیجه داغ میشود. بررسی لاستیک بهترین راه تشخیص جلوبندی خراب است؛ مثل کسی که از روی کفشهایش میتوان فهمید چطور راه میرود.
چهارمین نکته این است که هر صدایی را جدی بگیری. صدای تقتق، جیرجیر، تکان اضافی، ضربه هنگام ترمز گرفتن، همه نشانههای هشدار هستند. رانندهای که به صدای ماشینش گوش ندهد، دیر یا زود با یک تعمیر بزرگ روبهرو میشود. صدای جلوبندی هیچوقت الکی نیست. یا بوش پاره شده، یا سیبک لق زده، یا میلتعادل درگیر شده، یا کمکفنر از داخل خسته شده. ماشین با صدا حرف میزند؛ مهم این است که گوش بدهی.

پنجمین نکته درباره شستوشوی زیر خودروست. گل و خاک خشکشده زیر طبقها، سیبکها و کمکها، عمر این قطعات را کاهش میدهد. تمیز نگهداشتن جلوبندی شاید تأثیر مستقیم روی کارکرد نداشته باشد، اما از فرسایش قطعه جلوگیری میکند.
اما میرسیم به هزینهها؛ همان موضوعی که همیشه تلخ است. جلوبندی یکی از پرخرجترین قسمتهای تعمیرات خودروست. مخصوصاً خودروهای مونتاژ و چینی که قطعاتشان یا کمیاب است یا گران. اما واقعیت این است که اگر جلوبندی ماشین را درست نگه داری، هزینهها بهشدت کاهش پیدا میکند. بیشتر خرابیها از بیتوجهی راننده است. سیبک ۵۰۰ هزار تومانی را اگر همین امروز تعویض نکنی، فردا میتواند طبق ۴ میلیونی را هم خراب کند. این زنجیره قیمتی چیزی نیست که بتوان از آن فرار کرد.
جلوبندی خوب یعنی سواری خوب. یعنی اعتماد راننده به ماشین. یعنی پایداری در پیچ، یعنی آرامش هنگام رانندگی در جاده. وقتی جلوبندی سالم باشد، خودرو حتی با موتور ضعیف، حس خوبی میدهد. فرمان دقیقتر، ترمز مطمئنتر و رفتار ماشین قابلپیشبینیتر میشود. همه ما این احساس را تجربه کردهایم؛ وقتی ماشین نو یا تازه تعمیر است، جاده نرمتر است، پیچها راحتترند، حتی دستاندازها کمتر اذیت میکنند. این دقیقاً نتیجه یک جلوبندی سالم است.
حالا اگر بخواهیم صریح باشیم، باید بگوییم در ایران بیشترین صدمات جلوبندی از طرف جادهها و دستاندازهاست. شهری مثل تهران یا مشهد، هر خیابانش یک تست استحکام جلوبندی است. ماشینهایی که سیستم تعلیق ضعیفتری دارند در همان چند هزار کیلومتر اول از ریتم میافتند. کرهایها نرماند اما زود خسته میشوند. چینیها خشکاند اما در فشار زیاد زود از پا میافتند. فرانسویها نرم مینشینند اما بوش و طبقشان در چالهها آسیبپذیر است. ژاپنیها بهترین تعادل را دارند اما هزینه نگهداریشان بالاست. در نهایت این جادهها هستند که تکلیف قطعات را روشن میکنند.

جلوبندی بخشی است که همیشه باید آن را جدی گرفت. اگر جلوبندی سالم باشد، ماشین حتی در شتاب و ترمز هم بهتر رفتار میکند. اگر خراب باشد، همه چیز از هم میپاشد. این سیستم همان ستون فقرات خودروست. بدون ستون فقرات، هیچ بدنی نمیتواند بایستد، حرکت کند یا تعادلش را حفظ کند. خودرو هم بدون جلوبندی سالم فقط یک قوطی آهن پر از لرزش و صدای اضافه است.
نگهداری اصولی، توجه به علائم هشدار، سرویس دورهای و رانندگی منطقی مهمترین کارهایی است که هر راننده باید انجام دهد. ضبط آهنگ را کمی کم کن، شیشه را کمی پایین بکش، به صدای ماشین گوش بده. خودش به تو میگوید کجا درد دارد. و وقتی درد را فهمیدی، قبل از اینکه دیر شود به دادش برس. جلوبندی اگرچه بیصدا کار میکند، اما وقتی از پا بیفتد، همه چیز را به هم میریزد.