سیدیحیی یثربی کتابهای ماندگاری را در فلسفه و عرفان اسلامی تدوین کرده است، همچنین وی تفسیر روز را در هفت جلد روانه بازار کرده و تلاش کرده است تا تفسیری روزآمد از قرآن داشته باشد. یثربی وضعیت امروز جهان اسلام را به خاطر جهالتی میداند که در جهان اسلام وجود دارد و همین مساله باعث میشود دشمنان از آن استفاده کنند. وی معتقد است اگر ما با ذهن ضعیف به سراغ قرآن بیاییم، نمیتوانیم مشکلات امروز را حل کنیم و اگر با فکر روشمند سراغ قرآن بیاییم، قرآن برای مدنیت و زندگی امروز بهترین رهنمودها را دارد. گفتوگوی مشروح خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) با یحیی یثربی، معلم فلسفه و مفسر قرآن را در پی میخوانید: ایکنا: جهان اسلام در وضعیت خاصی قرار دارد، تحلیل شما از این وضع چیست؟ علت اصلی شرایط حاضر را چه میدانید؟ قسمتی از جهان اسلام وضعیت اسفناکی دارد و باید از خدا خواست که خداوند دیگر بخشهای آن از جمله کشور عزیزمان را از این وضعیت مصون دارد. منشا اصلی وضعیت جهان اسلام نادانی است. قرآن کریم میگوید اگر هواپرستی کردید و درست عمل نکردید، ما شما را به جان هم میاندازیم. الان خداوند مسلمانان را به کیفر نادانی و جهالتشان به جان هم انداخته است که خون هم را میریزند، به طوری که مسلمان به کافر پناه میبرد و این نشانی از جهل مسلمانان است.
به عبارت دیگر هر روزی نیازمند فهم خاص خود است. دنیا عوض شده است و اما مسلمانان از نظر علوم انسانی عوض نشدهاند، علوم انسانی یعنی عقل و مغز؛ در حالی که تفکر، معرفتشناسی و منطق در جهان اسلامی قدیمی است و این خصومتها ناشی از علوم انسانی در جهان اسلام است. به سادگی هم نمیشود این درد را درمان کرد، با توپ و تانک آمریکا هم بهتر که نمیشود و بدتر میشود و همینطور با یکی دو مقاله نیز تغییری نخواهیم داشت.
باید فهم مسلمانان مطابق فهم امروز باشد، ذهنهای نادان و عقبمانده دنیا همیشه جاهطلب شده و به گرگ تبدیل میشوند، الان جهان اسلام از مشکل نادانی رنج میبرد و این بزرگترین آسیب به اسلام در مقابل ادیان دیگر، به خصوص در مقابل مسیحیت است.
ایکنا: مسالهای که وجود دارد دخالتهایی است که ریشه در خارج از کشورهای اسلامی دارد، آیا فکر نمیکنید مشکل در بیرون از کشورهای اسلامی باشد؟اسلام امروز به خاطر مشکل مسلمانان ضعیف و آسیبپذیر شده است. اینجا بسیاری از سیاستمداران و تحلیل گران ممکن است بگویند، همه اینها وسوسه صهیونیستی و شیاطین شرق و غرب است. البته باید دانست حتما آمریکا و استکبار برای جهان اسلام برنامه دارد، اما این آسیبپذیری با این مساله توجیه نمیشود. آنها شیطان و سودجو؛ اما چرا شما تابع آنها میشوید و چرا آمریکا نمیتواند آلمانیهای را به جان هم بیاندازد. نصف آلمان متعلق به آمریکا و نصف دیگرش متعلق به شوروی بود، اما آلمانیها متحد شدند، چرا با هم نمیجنگند؟ چرا فرانسه، آلمان و انگلیس به جان هم نمیافتند؟ چرا باید نصف سوریه، لیبی، یمن و عراق با نصف دیگرش بجنگند؟ اینها به خاطر عقبماندگی در علوم انسانی است. متاسفانه گوش شنوا نداریم، اگر حرکتی بشود درمسیر آگاهسازی مسلمانان بسیار مفید خواهد بود، اما متاسفانه اقدام جدی نمیبینم و از عمل خبری نیست. ما مسلمانان روشناندیشی در مصر، الجزایز، ایران، اردن و عراق داشته و داریم، اما نتیجه نگرفتهایم. صد سال است که میخواهیم یک روشنگری در جهان اسلام بیداری و احیا را ترویج کنیم، اما روز به روز وضعیت بدتر میشود که بهتر نمیشود، این نشان میدهد حرکتها روشمند نیست. روشنفکران در این مدت آوار مطالب را بر سر مردم ریختهاند، این از کانت میگوید دیگری نیچه و ... این رشد فکری نیست زیرا بر اساس روش پیش نمیرود.
ایکنا: مراد شما از روشمندی چیست، مگر کارهایی که تا کنون انجام شده است روشمند نبوده است؟ وحی هدیه الهی به بشر است و قرآن کریم میفرماید ما آب، هوا و حیوان آفریدهایم که انسان زندگی بهتری داشته باشد. قرآن هم مثل آب و هوا و برای زندگی بهتر انسان آمده است. اما انسان از این آب و خاک بشر به نسبتش شعورش میتواند بهره بگیرد. این همه امکاناتی که در جهان امروز میبینید، در گذشته وجود نداشت در حالی که همه از مواد اولیهای به وجود آمدهاند که قبلا هم وجود داشت، اما چرا ما نتوانستهایم از نعمتهای الهی درست بهرهبرداری بکنیم؟
ما اگر با ذهن ضعیف به سراغ قرآن بیاییم، نمیتوانیم مشکلات امروز را حل کنند. اگر با فکر و فرهنگ پیشرفته و روشمند سراغ قرآن بیاییم، قرآن برای مدنیت و زندگی امروز بهترین رهنمودها را دارد. متاسفانه ما این روش را نداریم و روشهای جهان اسلام سنتی و قدیمی است و درحالیکه دنیای که در آن زندگی میکنیم دنیایی جدید است. وضعیت ما شبیه کسی است که هواپیمایی در کشور دائر کند و ذهنش مانند زمان صفویه باشد. این فرد نمیتواند به جایی برسد، ممکن است تقلید کند، اما نتیجه نخواهد گرفت و باید ذهن، دانش و فکر امروزی در جهان اسلام رواج پیدا کند.
یکی از دانشهای راهگشا در هر تمدنی تفکر فلسفی است. شما تاریخ علوم را بخوانید همیشه فلاسفه پیشگام بودهاند، ما الان یک فلسفه اسلامی داریم که کشوری در جهان امروز آن را تدریس نمیکند و در غرب یا کشورهای اسلامی توجهی به آن نمیشود. این یعنی ما منطق، معرفتشناسی امروزیمان را تدریس نمیکنیم.
ایکنا: مراد شما از بحث معرفتشناسی چیست، چگونه این مساله به خشونت ارتباط داده میشود؟باید توجه داشت که بشر دو مرحله متفاوت دارد، یک مرحله این است که «میدانم» و مرحله دیگر آن است که «آیا می دانم؟» و یا «چقدر میتوانم بدانم»، این دومی مربوط به رشد معرفتشناسی است. بشر تا در مرحله «میدانم» است، خشونت را در جیب خود خواهد داشت. در این مرحله فردی میگوید من میدانم و همه چیز را هم میدانم و دیگری را تکفیر میکند و دیگری هم همین ادعا را دارد، بنابراین اینها تفنگشان را بر میدارند و به جان هم میافتند و خشونت تولید میشود.
اگر ما در جهان اسلام را به این پیشرفت معرفتشناسانه برسانیم و از «میدانم» به «چقدر میتوانم بدانم» برسانیم پیشرفت خواهیم کرد. قرآن به ما یاد میدهد که «دانش ما ناچیز است»، ولی ما مسلمانان فکر میکنیم همه چیز را میدانیم، اگر بشر برسد به این که همه چیز را نمیدانم و همه دانستههایم ممکن است درست نباشد، آن وقت است که مذاکره میکند تا به توافق برسد. اگر یکی بگوید من میدانم این قطعا سفید است و دیگری بگوید من قطعا میگویم این سیاه است، نتیجه خشونت خواهد بود. پس نقص اساسی ما در حوزه ذهن ماست نه در حوزه دینما.
من با دکتر بهشتی مخالفم که رفتار ما نباید به حساب دین ما گذاشته شود و در واقع این طور نیست که کسی رفتار مرا به حساب دین من نگذارد. مردم رفتار ما را به حساب دینمان میگذارند، وقتی من مسلمان اسلحه برداشتم و خشونت کردم، جهانیان اسلام را خشن خواهند دانست. ما مدام بگوییم رفتار ما را به حساب دینمان نگذارید، فایدهای نخواهد داشت. مسیحیان در قرون وسطی بیشتر از این به جان هم افتادند، چون شعورشان ضعیف بود و نمیتوانستند با هم کنار بیایند.
بنابراین توصیه من این است که برای فهم دین و قرآن باید دینشناسی جدیدی داشته باشیم و معرفتشناسیمان باید از حوزه «میدانم» فراتر رود. تا مانند ابن سینا فکر کنیم «از قعر گل سیاه تا اوج زحل/ کردم همه مشکلات عالم را حل»، مشکلات ما حل نخواهد شد. وقتی همه فکر کنیم تمام مشکلات عالم را با یک اشاره حل میکنیم و دیگری هم مثل ما فکر کند، کار به چماق خواهد رسید. اگر من بدانم ناقصم و دیگری هم این فکر را داشته باشد، به این نتیجه خواهیم رسید که ما به هم احتیاج داریم، پس مینشینیم و مشورت می کنیم و آزمون و خطا میکنیم و میبینیم یک روش نتیجه نداده است و باید به سراغ روش دیگر برویم. من فکر میکنم ما مسلمانان هنوز به این حد نرسیدهایم و این به آن خاطر است که درک نادرستی از علوم انسانی داریم.
ایکنا: آسیبشناسی زیادی از جهان اسلام شده است و برخی راههایی را پیشنهاد دادهاند، اما مشکلات هنوز ادامه دارد، شما علت را چه میدانید؟این کارها درد را بدتر میکند و مسلمانان قبل از این حرفها وضع بهتری داشتند این بدان خاطر است که کارهایی که شده است، کارهای آواری است و یک دفعه فردی میگوید تمام مشکلات ما از فقه است، اما این اشتباه است. باید بنشینیم و باهم به تفاهم برسیم که مشکل از کجاست، چرا باید فقه مشکلآفرین باشد؟ پاپی که فتوا میداد کودک نابالغ به جهاد با مسلمانان برود، امروز تغییر کرده است و دیگر این حرف را نمیزند و در کلیسا را به روی همه باز کرده است. این انجیل عوض نشده، این انجیل خطرناک نشده است، هر چند آموزههایی ضد انسانی دارد، ولی ذهن مسیحی عوض شده و حالا متعلق به این دوره است، ولی ابوبکر بغدادی مرد این روزگار نیست و با ذهنیت پنج قرن پیش به این میدان وارد شده است.
ایکنا: شما فکر میکنید از کجا باید شروع میشد، آیا مشکل ما نهادی است و باید به اصلاح نهادها پرداخت؟ در این گونه حوزهها نهادها نمیتوانند کاری بکنند. کانت در قله روشنفکری غرب میگوید پلیس را قبول دارم و اگر کسی مالیات ندهد، خودم به او تازیانه میزنم، اما کار خودش را میکرد و کاری به نهاد دین نداشتند، گالیله هم همینطور. روشنفکران انقلابها را قبول ندارند، انقلاب کار مردم است، اما روشنفکران معتقد بودند هیچ مشکلی یک شبه حل نمیشود.
مشکل فکر ما این است که بنیادی نیست، از یک گوشه شروع میکنند و بعد به گوشه دیگر میپردازند. ما مثل فرایند آموزش نمیتوانیم تمام تخصصها را سر یک کودک شش ساله بریزیم، این در جهان اسلام اتفاق نیافتاده است و ما مدام از شرق و غرب و گاه از مارکس، کانت، هگل و اسپینوزا تاثیر گرفتهایم و بحثها را به صورت آواری انتقال دادهایم. اما این مردم از کجا باید شروع کنند، مساله اصلی است. من معتقدم که نباید آواری کار کرد و برای مثال 250 صفحه مطلب دریک نشریه از فوکو، نیچه، شارحان کانت و دریدا باشد و این به درد ما نمیخورد.
ما باید رشد فکری جهان اسلام را با رهنمود قرآنی از الفبا شروع کنیم و سه اصل قرآنی را قبول کنیم که «ما از شکم مادر بدون دانش بیرون میآییم»، «هر چه دانا باشیم، بازهم نادانیم» و «از هر دانایی بالاتر داریم» و دانش در ملاصدرا و غزالی ختم نشده است. هر وقت ما کاستیهایمان را فهمیدیم، پیشرفت خواهیم کرد. روشنفکران در مصر پیش از ما شروع کردند، اما الان وضع مصر را ببینید، از همه بدتر است. دلیل این است که آواری و بدون روش عمل شده است. فقط یک شعار میدهند که میتوان غیر از این بود و هیچ کار سازندهای شروع نمیشود. مثلا مسئولان میگویند علوم انسانی باید تغییر کند، اما به رغم اینکه مردم با این شعار امیدوار میشوند، اما کاری انجام نمیشود.