ماهان شبکه ایرانیان

اروپا، تعاملات فرهنگی، و نهضت ترجمه علوم اسلامی

در بررسی تاریخ علوم بشری با نگاهی گذرا می توان دریافت که این علوم مجموعه ای به هم پیوسته است که در طی قرنها زندگی و تجربه بشری پدید آمده است

گروه تاریخ اسلام

در بررسی تاریخ علوم بشری با نگاهی گذرا می توان دریافت که این علوم مجموعه ای به هم پیوسته است که در طی قرنها زندگی و تجربه بشری پدید آمده است. این دستاورد ارزشمند مختص یک ملت، قوم یا تمدن خاص نبوده و برآمده از یک جامعه یا تمدن نیست بلکه نتیجه تلاش و تجربیات انسانها و تمدنهای گوناگون در طی قرون و اعصار و در سراسر جهان متمدن قدیم و جدید در شرق و غرب بوده است که هر یک در دوره ای، نقشی در پیشبرد و توسعه این علوم داشته اند و نتیجه کار و تجربیات هر کدام مورد استفاده جوامع بعدی قرار گرفته است. اگر چه برخی مورخان اروپایی سعی کرده اند تاریخ علوم بشری را به دو دوره عصر یونانی و عصر نهضت اروپایی (رنسانس) محدود سازند لیکن واضح است که هر یک از این دوره ها در برگیرنده بخشی از تحولات تاریخ علوم اروپا بوده است در حالی که در بسیاری ادوار دیگر، جوامع شرقی مراکز اصلی تمدن و توسعه علوم بوده اند. اظهار این مطلب نامعقول می نماید که یونانیان پایه گذار علوم بودند و دستاوردهای علمی آنان برخاسته از متون یونانی است; بلکه باید نقش تمدنهای کهن را در شکل گیری و پیدایش تمدن یونان لحاظ کرد. یونانیان مبانی علوم را از جوامع متمدن پیش از خود وام گرفته بودند یعنی تمدنهای کهن بین النهرین و سواحل شرقی مدیترانه; که شاید بتوان گفت اولین بارقه های علم و دانش از این نواحی برآمد.

در هر حال در بررسی تاریخ علوم، معرفی یک تمدن به عنوان پایه گذار علم و دانش کاری است نادرست; آنچه می توان در این زمینه به کار بست تنها شناسایی و تبیین نقش و سهم هر یک از جوامع بشری در توسعه علم و دانش است. بالطبع تمدنهای مختلف در این زمینه سهم یکسان ندارند و به مقتضای زمان و مکان و عوامل گوناگون هر یک سهمی در این امر داشته اند.

آنچه در این بحث موردنظر است نگاهی است به نقش تمدن اسلامی و تاثیر آن در تمدن جهانی و سهم علوم اسلامی در تحولات آن; مساله ای که قرنها با بی اعتنایی روبه رو بوده است. در این جا درصدد بررسی عظمت علمی و فرهنگی تمدن اسلامی نیستیم بلکه با نگاهی تازه به موضوع تاریخ علوم، مساله وام گیری و بهره مندی جامعه جدید غربی را از علوم اسلامی و رویکرد آنان به دانش مسلمانان در اواخر قرون وسطی را که به رنسانس علمی و فرهنگی اروپا منجر شد بررسی می کنیم.

رنسانس علمی اروپا که سالهاست غرب و شرق را متوجه خود ساخته و هنوز از آن به عظمت یاد می شود از بزرگترین تحولات تاریخ علوم است که هم اکنون نیز شاهد دستاوردهای علمی و صنعتی و.... آن هستیم اما آنچه دارای اهمیت است عوامل و اسبابی است که این نهضت را زمینه سازی کرد و موجب پیدایش آن شد. بی شک توجه بیش از پیش به علوم و خردورزی و عقل گرایی رمز موفقیت غرب در خروج از دوران قرون وسطی بود.

بر همین اساس اروپا خود را وارث دانش یونان می داند و عامل اساسی در پیدایش این حرکت علمی را بازگشت به این علوم دانسته اند و این نکته ای است که غربیان بویژه بر آن تاکید دارند. اما مطلب حایز اهمیت که غربیان معمولا آن را مسکوت گذاشته اند مساله چگونگی دستیابی به علوم و دانش یونانی است با در نظر گرفتن این که این دو تمدن اروپایی قریب ده قرن فاصله زمانی دارند و دوره طولانی خلا علمی و فرهنگی در اروپا آنان را از یکدیگر جدا کرده است. گویا اومانیسم (انسان گرایی) اروپایی و در پی آن رنسانس علمی، یکباره از میان تمدن کهن یونانی شکوفا گشته است. علت سکوت مورخان و نویسندگان غربی درباره این خلا علمی در قرون وسطی و چگونگی ارتباط تمدن اروپایی و یونانی را به راحتی می توان دریافت زیرا واسطه و عامل رابط میان این دو و آنچه باعث آشنایی و ارتباط اروپا با تمدن یونان شد، یکی از تمدنهای شرقی، یعنی جامعه بزرگ اسلامی بود. این واکنش خود از تقابل سیاسی و فرهنگی تمدن شرق و غرب ناشی می شد.

گناه این سکوت به گردن آن دسته از تاریخ نویسان غربی است که صدها سال با نگرشهای غلط که در بین مسیحیان ایج بود دستامدهای عظیم مسلمانان را کم ارزش می نمایاندند و جعل و تحریف بسیاری در آن وارد می کردند و در بسیاری موارد با توطئه سکوت این رویه را ادامه می دادند.

دکتر زایگرد هونکه نویسنده کتاب «فرهنگ اسلام در اروپا» اظهار می دارد که چندی پیش کتابی در موضوع تاریخ علوم در اروپا منتشر شد که از ابتدای تاریخ تا سال 1642 میلادی را مورد بحث قرار داده است. در این کتاب ششصد صفحه ای همه آنچه مربوط به تمدن اسلامی است فقط در دو صفحه خلاصه شده است. نویسنده کتاب علاوه بر این قاطعانه و تحقیرآمیز، فعالیتهای چندجانبه تمدن و فعالیتهای علمی مسلمانان را مردود دانسته و گفته است: با وجود این مسلمانان تنها وسیله حفاظت و دست به دست دادن تمدن بودند. روش علمی آنها محقرانه و خودجوشی آنها اندک بود و روی گنجینه دانش یونانی کار چندانی انجام ندادند تا این علوم برایشان مثمرثمر باشد بدین ترتیب ارثیه یونانی بارور نشده ماند. (1)

انتشار کتابهایی از این قبیل که عمدتا با همان شیوه اساسی برتربینی غرب صورت می گیرد موجب شده است تا نسلهای جدید ملل اسلامی از گذشته ارزشمند و گرانقدر خود بی اطلاع بمانند و عظمت فعلی غرب و گذشته مبهم جامعه خودی، آنان را دچار نوعی خودباختگی و احساس کهتری نماید. البته در چند دهه اخیر در میان دانشمندان و نویسندگان منصف اروپایی آثاری نوشته شده است که در آن به نقش اساسی علوم اسلامی در پیدایش اومانیسم و رنسانس علمی - فرهنگی اروپا اعتراف شده است.

در هر حال نقش اساسی علوم و تمدن اسلامی در رنسانس و تحول علمی اروپا انکارناپذیر است این امر را آشکارا از نهضت ترجمه علوم اسلامی می توان دریافت که به طور گسترده ای در قرون دوازدهم و سیزدهم میلادی در اروپا پدید آمد. این نهضت پایه اصلی رنسانس علمی و فکری و عامل اساسی رویکرد اروپاییان به علم و دانش بود. برای درک بهتر این موضوع لازم است تا نگاهی گذرا به کیفیت علمی و فرهنگی اروپا در قرون وسطی و آغاز دوره رنسانس بیفکنیم.

رنسانس اروپا خودجوش و دفعی نبود. همان گونه که شکل گیری و تکوین علوم بشری امری تدریجی و مستمر بود، تحول فکری اروپا نیز نتیجه فعالیت چند قرنی اروپاییان بود. این اقدامات از نیمه قرون وسطی آغاز شد. بر همین اساس می توان قرون وسطی را به دو بخش تقسیم کرد: دوره اول که دوره جهل و دوری از فرهنگ و تمدن بود و دوره دوم که عصر آشنایی با علم و تمدن و شکل گیری نهضت علمی و فکری به شمار می رفت.

آغاز قرون وسطی را غالبا با انقراض امپراتوری روم غربی و استیلای قبایل بدوی و بی فرهنگ شمال بر سرزمینهای امپراتوری روم همزمان می دانند. امپراتوری روم که بر تمام اروپا استیلا داشت پس از مرگ تئودوزیس ( Theodosios) (395 میلادی) به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد و پسران او آرکاریوس و انوریوس بر این دو بخش حکومت می کردند. اما روم غربی (شامل ایتالیا، آلمان، فرانسه و اسپانیا و...) بزودی دچار سستی و ناتوانی شد. هجوم قبایل شمالی (Viking) به جنوب در اوایل قرن پنجم میلادی و حمله هونها (Hun) در اواسط این قرن سرانجام گوتها (Goths) شالوده امپراتوری روم غربی را درهم پیچیدند. اگر چه گوتها در روم باقی نماندند ولی بتدریج ژرمنها بر این نواحی استیلا یافتند و از این پس دولتهای ژرمنی بر اروپای غربی حکومت می راندند. (3) در واقع استیلای ژرمنها بر اروپا آغاز انحطاط علمی و فرهنگی اروپا بود اگر چه زمینه های این انحطاط از پیش فراهم شده بود. ژرمن ها اقوامی فاقد تمدن و بی فرهنگ بودند که مسلک رهبانیت مسیحی که از شرق به اروپا وارد شده و زیر تاثیر آموزه های حکمای یونان و کاهنان مصری بود، در میانشان رواج یافت. این امر گرچه بسیار به سود ژرمن های بدوی بود لیکن برای اروپا که تمدن یونان و روم را دیده بود عاملی در جهت تشدید انحطاط علمی و فرهنگی محسوب می شد. رهبانیت که در واقع صورت تغییریافته و تحریف شده تعالیم مسیح علیه السلام بود راه هرگونه پیشرفت و توسعه علمی و فکری را مسدود می ساخت. (4) بدین ترتیب دوره انحطاط علمی اروپا تحت دو عامل بربریت ژرمن ها و رهبانیت کلیسای ژرمنی پدید آمد. از پایان سده ششم میلادی تا پنج قرن بعد هیچ فعالیت علمی در اروپای غربی صورت نگرفت و تنها مراکز علمی و فرهنگی کلیساها بودند که توجه آنان همواره به پاره ای بحثهای اسکولاستیک ( Schiolastic) پیرامون فلسفه الهی معطوف بود. در همین دوران بزرگترین و عالی ترین تمدن جهانی آن روزگار در مرزهای مجاور اروپا مراحل رشد و شکوفایی خود را طی می کرد. تمدن اسلامی به واسطه توسعه مرزهای جغرافیایی در شرق و غرب در همسایگی اروپا قرار گرفته بود با وجود این، عوامل گوناگونی به بازگشت آن به همان دو عامل مذکور - بربریت و رهبانیت - بود هیچ رویکرد و توجهی از جانب اروپاییان به این گنجینه ارزشمند علم و تمدن نمی شد و حتی در اغلب موارد به تخطئه و تحقیر آن پرداخته می شد. این امر تا حد بسیاری ناشی از تقابل فرهنگی غرب و شرق بود. در واقع غربیان خود را برتر از شرق می دانستند و شرق فاقد اصالت را - به گمان آنها - جزیی جدا افتاده از اروپا تصور می کردند. (5) از این رو فکر بهره گیری از تمدن شرقی هیچ گاه به ذهن آنان خطور نمی کرد.مساله دیگر مربوط به دین اسلام بود. اربابان کلیسا همانند سایر فرقه های عیسوی اسلام را شاخه ای انحرافی از دین مسیح علیه السلام می انگاشتند; و در نظر آنان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اصلاح گری مرتد بود که این آیین جدید را پدید آورده بود. آنان مسلمانان را کافرانی بی دین و علوم اسلامی را علوم مادی و دنیوی و مانع دستیابی به کمال می شمردند. تصور و برداشت اروپاییان از اسلام و مسلمانان در منظومه کمدی الهی Divine Comedy دانته Dante (1265-1321م) آشکارا دیده می شود. او جایگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله را در جهان آخرت، طبقه نهم جهنم می داند و دانشمندان بزرگ اسلامی چون ابن سینا و ابن رشد را در کنار کافران دوزخی قرار می دهد. (6)

این نگرش قرنها بر اروپا مستولی بود. با این حال آنان بتدریج با تمدن اسلامی آشنا شدند که موجب شد در نوع برداشت و تصور خویش نسبت به اسلام تجدیدنظر کنند. این شناخت مرهون عوامل گوناگونی است که از نیمه قرون وسطی پدید آمد.

شاید مهمترین این عوامل گسترش روابط تجاری و اقتصادی اروپا با سرزمینهای اسلامی بود. مبادلات بازرگانی اروپا با جهان اسلام از قرن یازدهم میلادی توسعه چشمگیری یافت. این امر ناشی از توسعه دادوستد دریایی در حوزه مدیترانه بود. پیش از آن، تجارت دریایی اروپا محدود به سواحل اروپایی مدیترانه بود (7) ولی با ورود نرمان ها (Normans) که دریانوردان قابلی بودند، دادوستد با بنادر اسلامی آغاز شد. بنادر اروپا رونق یافت. شهر ونیز (Venice) به واسطه موقعیت مکانی خاص از مراکز اصلی تجاری اروپا بود که با بنادر اسلامی در شمال افریقا، مانند مهدیه، طرابلس، قیروان و اسکندریه و... تماس داشت. از دیگر بنادر مهم اروپایی پیزا (Pisa) جنوا (Genova) ، آمالفی (Amalfi) ، پالرمو ( Palermo) ، مسینا (Messina) نام داشتند که به تازگی به دست نورمانها افتاده بودند. (8)

روابط تجاری ونیز در طی جنگهای صلیبی (1083-1263 میلادی) رونق بسیاری یافت. تشکیل دوک نشین های اروپایی در فلسطین و سواحل شرقی مدیترانه مهمترین عامل این رونق بود. در این مدت بنادر صور و صیدا، حیفا و طرابلس که در سرزمینهای اورشلیمی واقع بودند مراکز مهم تجارت اروپا محسوب می شدند. این شهرها دروازه ورود اروپاییان به شرق بودند. بازرگانان اروپایی که به این بنادر می آمدند به جهت شرایط دریانوردی مناسب و وزش بادهای موسمی ناگزیر بودند تمام زمستان را در این شهرها به سر برند و این فرصت مناسبی فراهم می ساخت تا به سایر سرزمینهای اسلامی در شرق سفر کنند. (9)

زایران و سیاحان اروپایی بخش دیگری از مسافران به شرق را تشکیل می دادند. اصل تسامح که مسلمانان در برخورد با پیروان سایر مذاهب الهی رعایت می کردند و وجود اماکن مقدسه مسیحیان و یهودیان در سرزمینهای اسلامی، پیروان این ادیان را به سوی سرزمینهای اسلامی می کشانید. بیت المقدس و سایر شهرهای مقدس فلسطین مهمترین این مکانها (10) ( Santiago De Compastella) در اسپانیا از شهرهای مهم مذهبی مسیحیان بود که از سال 711 میلادی (92 ه.) در دست مسلمانان بود و زایران پرشمار مسیحی برای زیارت این شهر باید از سرزمینهای اسلامی عبور می کردند. این زایران گاه گزارشهایی از سفر خود و نواحیی که به آن سفر کرده بودند و دیده ها و شنیده های خویش می نوشتند. در کنار اینها سفرنامه هایی بود که سیاحان اروپایی می نوشتند. این سفرنامه ها و گزارشها حاوی مطالب بسیاری در باب تمدن اسلامی بود که آگاهی و شناخت اروپاییان را در این باب افزایش می داد. (11)

عامل دیگری که سهم بسیاری در آشناسازی اروپا با تمدن اسلامی داشت جنگها و فتوحات اروپاییان بود. [توضیح آن که] فتوحات اسلامی تا دهه های اول قرن دوم هجری به طور گسترده در غرب و شرق ادامه داشت و پس از آن اگر چه متوقف نشد ولی از سرعت آن کاسته شد. رکود پیشروی مسلمانان به سوی غرب موجب گسترش فعالیتهای تهاجمی اروپا شد این فعالیتها در قرنهای 4 و 5 هجری (10 و 11 میلادی) به اوج خود رسید. در شرق جنگهای مکرر حکومت بیزانس با دولت حمدانیان که در ثغور شام به سرمی بردند نزدیک به نیم قرن ادامه یافت که ضمن آن گاه تا نواحی مرکزی شام پیش می آمدند و یک بار موفق به تصرف شهر حلب شدند (12) این فعالیتها تا شروع جنگهای صلیبی کم و بیش ادامه داشت. جنگهای صلیبی مهمترین فصل تاریخ جنگهای اروپاست که دو قرن به طول انجامید و در طی آن نواحی شرقی سواحل مدیترانه به دست اروپاییان افتاد و امیرنشین هایی در آن نواحی تاسیس شد. این امر نقش بارزی در گسترش مناسبات اجتماعی، تجاری اروپا با تمدن اسلامی داشت. وضعیت مزبور کم و بیش در اسپانیای اسلامی نیز وجود داشت. شهر طلیطله (تولدو) (Toledo) در سال 478 ه (1085 م) به تصرف کاستیلیها (Castilia) درآمد و در پی آن به سال 1118 میلادی شهر سرقسطه (Saragoza) (ساراگوسا) سقوط کرد. (13)

بزودی جزایر مدیترانه از دست مسلمانان خارج شد. در نیمه اول قرن یازدهم میلادی نورمانها مسلمانان را از جنوب ایتالیا بیرون راندند و پیش از اتمام این قرن بر جزیره سیسیل (Sicily) دست یافتند، در همین ایام بیزانسیها جزیره ساردنی (Sardinia) را تصرف کردند. (14)

این فتوحات نقش اساسی و مستقیم در آشنایی فزاینده اروپاییان با فرهنگ و تمدن اسلامی ایفا کرد. شناخت و آگاهی غرب نسبت به جهان اسلام زیر تاثیر این عوامل و عوامل دیگر با انتقال جنبه هایی از فرهنگ و تمدن اسلامی به اروپا همراه بود که یکی از بارزترین نمونه های آن توجه اروپاییان به علوم و دانش اسلامی و رویکرد آنان به این منبع ارزشمند برای دستیابی به معارف بشری بود.

اآغاز نهضت ترجمه

در واقع یکی از اموری که اروپاییان را بسیار شگفت زده می کرد برخورداری بسیار مسلمانان از علم و دانشی بود که آنان را در بهتر زیستن و فراهم ساختن اسباب و لوازم زندگی و معیشت یاری می کرد و نیز معارف والا و حکمت علمی و عملی متعالیی بود که از آن بهره مند بودند. وجود مراکز علمی و پژوهشی بزرگ در تمام شهرهای اسلامی و کتابخانه های سرشار از کتاب موجب شگفتی بسیار آنان می شد که سرزمینهای خود را گرفتار فقر شدید علمی و فرهنگی می دیدند. آشنایی هر چه بیشتر غربیان با این جنبه های تمدن اسلامی، زمینه نوعی انسان گرایی (اومانیسم) پدید آورد و موجب احیای اندیشه علمی در اروپا شد. اشتیاقی روزافزون برای فراگیری علوم غیردینی پدید آمد که تا آن زمان در اروپا رواج نداشت. در واقع دانش اروپا تا این زمان به مجموعه ای از مطالعات اسکولاستیک درباره حکمت الهی منحصر شده بود که در طی آن به استنساخ و شرح کتابهای مؤلفان مقدس کلیسا می پرداختند و اذهان محصلان را آکنده از این معلومات می کردند در حالی که در جزیی ترین مسائل علوم طبیعی و تجربی هیچ تبحری نداشتند. بدین ترتیب در نهضت اومانیستی مذکور، اروپا تمام همت خویش را صرف دستیابی به علوم طبیعی و تجربی کرد. آنان تنها راه دستیابی به این علوم را بازگشت به آثار یونانی و کتب علمی قدیم می دانستند. (15)

اما مشکل اساسی دستیابی به کتابهای مذکور بود. اروپاییان به زودی دریافتند که به دست آوردن این کتابها در اروپا کار مشکلی است. اکثر کتابهای علمی یونانی در طی قرون وسطی از بین رفته و نابود شده بود و تقریبا هیچ کتابی از آثار یونانی در اروپای غربی یافت نمی شد; از این رو آنان به سرزمینهای اسلامی که مرکز علم و تمدن بود روی آوردند. ترجمه های عربی متون علمی یونانی نسبت به اصل این کتابها در دسترس تر بودند اما دستیابی به آنها نیز آسان نبود، آنان گمان می کردند که صلیبیون در بازگشت، متون اصلی یونانی را همراه خواهند آورد اما آنان فقط به قتل و غارت شهرها اکتفا کردند. بنابراین لازم بود تا این متون را از طریق دیگری به دست آورند و بهترین منبع برای این منظور منابع عربی - اسلامی بود. متون علمی یونانی در حد وسیعی طی قرون دوم و سوم هجری و پس از آن به عربی ترجمه شده بود و در سطح وسیع در مراکز علمی و کتابخانه های اسلامی موجود بود. البته لازم به ذکر نیست که مسلمانان به ترجمه این آثار اکتفا نکردند بلکه به شرح و تفسیر و تصحیح آنها نیز پرداختند، از این رو دانشمندان اروپایی که در تعامل با سرزمینهای اسلامی بودند به نقل این متون عربی به اروپا و ترجمه آنها به زبانهای اروپایی اقدام کردند. آثار مؤلفان یونانی بدین ترتیب نخست از راه ترجمه های عربی آنها و سپس مستقیم از پاره ای از متون یونانی باقی مانده به دست اروپاییان رسید. (16)

بدین ترتیب در سده های یازده و دوازده میلادی نهضت بزرگی در ترجمه کتابهای عربی آغاز شد. ابتدا کار مترجمان صرفا ترجمه متون یونانی از زبان عربی بود لیکن پس از چندی ترجمه شروح و تفاسیر مسلمانان بر این آثار نیز آغاز شد. شاید علت اصلی رویکرد آنان به کتابهای اصیل اسلامی این بود که توانایی درک مطالب موجود در کتابهای یونانی را نداشتند و نیازمند شرح و تفسیر گسترده این مطالب بودند تا آنها را برایشان قابل فهم سازد. بدین ترتیب نهضت ترجمه علوم در زمینه کتابهای اصیل علمی اسلامی گسترش و رونق یافت.

زبان اصلی ترجمه در اروپا زبان لاتینی بود که کلیه آثار ترجمه شده در نهایت به این زبان برگردانده می شد با این حال ترجمه به زبانهای محلی نیز انجام می گرفت. این زبانها در واقع واسطه و زبان فرعی ترجمه بودند، زبانهای کاستیلی ( ( و سلتی (Celtic) بویژه در اسپانیا معمول بود و زبان فرانسوی در حد بسیار محدود. (17)

اما مهمترین زبان فرعی ترجمه، عبری (Hebrew) بود که یهودیان پرچمدار آن بودند. در واقع یهودیان نقش مهمی در انتقال علوم اسلامی به اروپا داشتند. شمار زیادی از یهودیان در سرزمینهای اسلامی می زیستند. آنان زبان عربی را بخوبی می دانستند. در میان آنان افراد دانشمند و عالم کم نبودند بویژه که برخلاف مسیحیان در فراگیری علوم تحت فشار و سخت گیری های کلیسا نبودند. پس دانشمندان بزرگی از یهودیان در سرزمینهای اسلامی ظهور کردند که بسیاری از آنان آثار علمی خود را به عربی می نگاشتند. (18) همینان نقش اساسی در ترجمه متون عربی را داشتند بویژه آنها که در اسپانیا به سر می بردند آثار بسیاری را به لاتینی و عبری ترجمه کردند که آثار ترجمه شده به عبری، سپس به لاتینی برگردانده می شد. برخی از ارزشمندترین آثار ترجمه شده نتیجه فعالیت آنان است. به هر تقدیر علوم عربی اسلامی از طریق دو مجرای موازی به اروپای باختری راه یافت: زبان لاتینی و زبان عبری.

زمینه های ترجمه

در دوران اومانیسم و آغاز رنسانس فکری توجه اروپاییان به علوم طبیعی و تجربی معطوف شد که ناشی از پیدایش نوعی بدبینی میان اندیشمندان غربی نسبت به علوم دینی بود که به واسطه عملکرد نادرست کلیسا ایجاد شده بود. آنان در پی دستیابی به علوم نجوم، حساب و هندسه و پزشکی یونانی بودند. بر همین اساس مشاهده می کنیم که نخستین آثار ترجمه شده از عربی در همین رشته هاست. در این میان تفوق و برتری با علوم پزشکی بود که علت آن آغاز حرکت جدیدی در مطالعات پزشکی در اروپای غربی بود. طلیعه دار این حرکت، مدرسه طب سالرنو (Salerno) بود که بزرگترین مرکز درمانی و پزشکی اروپای غربی در این ایام محسوب می شد و پس از آن مدارس دیگری که در مون پلیه ( Montpellier) و شارتر فرانسه تاسیس شدند. اولین کتابهای ترجمه شده طب اسلامی در مدرسه سالرنو و زیرنظر کنستانتین افریقی (درگذشته 1089 م) انجام شد که تاثیری شگرف در شکوفایی مطالعات پزشکی در این مرکز داشت. به دنبال کار او مترجمان قرن دوازدهم آثار بسیاری از پزشکان مسلمان را ترجمه کردند که برخی از آنها به صورت کتابهای درسی مدارس مذکور درآمدند. از مهمترین این آثار کتاب طب الملکی علی بن عباس اهوازی، زادالمسافر ابن جزار و تعدادی از رسایل حنین بن اسحق بود که توسط کنستانتین و یوهان افلاسیوس (درگذشته 1103 م) به لاتین ترجمه شد. (19) در سده دوازدهم میلادی کار مترجمان علوم پزشکی از اهمیت بیشتری برخوردار بود گرچه پزشکان اروپایی فعالیتهایی را آغاز کرده بودند ولی هنوز پزشکی اروپایی بر پای خود قرار نگرفته بود و کاملا وابسته به تجربیات پزشکی مسلمانان بود. آثار ارزشمندی در این قرن ترجمه شد که از جمله آنها ترجمه های متعدد دیگر از کتاب طب الملکی علی بن عباس بود (20) اما مهمتر از همه ترجمه مجموعه آثار محمدبن زکریای رازی بود. کتاب طب المنصوری او به وسیله گرارد کریمونایی ( Gerard of Cremona) به لاتینی و یک قرن بعد به عبری ترجمه شد. کتاب الحاوی، دایرة المعارف بزرگ طب، به عبری و لاتینی ترجمه شد. ترجمه این آثار شهرت فراوانی به همراه داشت و او با نام Rhazes در اروپا شهرت یافت. (21) از کارهای ارزشمند دیگر ترجمه قانون ابن سینا (Avicenna) را می توان برشمرد که مهمترین کتاب پزشکی بود. متن کامل القانون پس از ترجمه به لاتینی به زبان عبری نیز ترجمه شد. با پیدایش صنعت چاپ این کتاب از نخستین کتابهایی بود که به چاپ رسید; ابتدا در فوریه 1473 میلادی در ایتالیا و سپس در فاصله دو سال تجدید چاپ شد. حتی سومین چاپ این کتاب پیش از چاپ کتاب کوچک جالینوس (Galen) صورت گرفت. (22)

به دنبال القانون ابن سینا آثار رازی انتشار یافت. تا سال 1500 میلادی کتاب الحاوی پانزده بار چاپ شد در حالی که در طی این مدت کتاب جالینوس دو بار به چاپ رسید. تجدید چاپ این کتاب همچنان تا قرن هفدهم ادامه یافت. (23)

بزرگترین رساله جراحی اسلامی یعنی کتاب التصریف لمن عجز عن التعریف ابوالقاسم زهراوی در همین قرن به لاتینی و عبری ترجمه شد و او را با نام Avenzoer در اروپا به شهرت رسانید. (24)

علاوه بر ترجمه مجدد برخی آثار مانند زادالمسافر و رسایل حنین بن اسحق، کتابهای متعددی از پزشکان اسلامی در قرون 12 و13 میلادی همزمان با تالیف، به زبانهای اروپایی برگردانده می شدند. از میان آنها می توان کلیات طب ابن رشد، که در اروپا با نام Averroes شهرت دارد و کتاب التیسیر ابن زهر اندلسی را نام برد. این دو کتاب بزودی همانند کتابهای ابن سینا و رازی چاپ و منتشر شدند. (25)

آثار دیگری از ابن نفیس در علم تشریح، ابن هیثم در چشم پزشکی، ابن میمون در طب عمومی و کتابهایی در داروشناسی و گیاه شناسی در طی این قرن به اروپا انتقال یافتند.

گذشته از پزشکی موضوع دیگر مورد توجه مترجمان اروپایی مباحث علم حساب (Arithmetic) و هندسه بود. اولین آثاری که در این زمینه از عربی به لاتینی ترجمه شد کتابهای دانشمندان یونانی بود; مانند چهار مقاله اقلیدس و پانزده مقاله اصولی او و نیز کتاب الاربعه بطلمیوس Ptolemaios . اما بزودی ترجمه تالیفات و شرحهای دانشمندان مسلمان آغاز شد. از مهمترین کتابهای ترجمه شده جبر و مقابله خوارزمی بود که آغازگر علم جبر در اروپا شد. این کتاب دوبار ترجمه شد با نامهای Algebra و Liber Algorithmi (یا کتاب خوارزمی) ترجمه شد که هم اکنون بعضی نسخه های آن در دسترس است. (26) همچنین ترجمه رساله هایی از سهل بن بشر، ابومعشر بلخی و نیز آثاری از ثابت بن قره، محمد بن موسی بن شاکر و فرغانی و... از کارهای ارزشمند در این زمینه بود. بدین ترتیب قسمت اعظم ریاضیات لاتینی از اسفار عربی اخذ شده است. در آثار قدیم لاتینی یا ترجمه های عبری قسمت کوچکی از معلومات ریاضی را می توان یافت ولی توده اصلی آن مستقیما از عربی و علوم اسلامی گرفته شده است. (27)

فعالیت مترجمان در زمینه تنجیم و ستاره شناسی که بخش اعظم علم مثلثات (Trigonometry) و هندسه ( Geometry) را نیز دربرمی گرفت بسیار گسترده بود. در واقع قسمت اعظم معلومات نجومی اروپاییان همانند ریاضیات از منابع عربی (اسلامی) تامین شد.

آنها ابتدا با ترجمه آثار دانشمندان یونانی از عربی به لاتینی آغاز کردند سپس کتابهای دانشمندان اسلامی و شرح و تهذیب های آنان بر آثار یونانی را ترجمه کردند. در قرن دوازدهم فعالیت وسیعی در این زمینه صورت گرفت زیرا فعالترین مترجمان این دوره یعنی یوحنا اشبیلی از علاقه مندان نجوم و ریاضیات بود. از مهمترین آثار مذکور می توان به نمونه های ذیل اشاره کرد: کتاب زیج خوارزمی همراه با شرح فرغانی بر آن، کتاب مسلمه مجریطی که در تهذیب المجسطی بطلمیوس نوشته شده بود و نیز شرح او بر زیج خوارزمی، کتاب نجوم بتانی شرح آن از بیرونی، آثار فرزندان موسی بن شاکر و رساله های آنها در باب اشتباهات نجوم بطلمیوسی، زیج زرقالی (Arzechel) ، که مبنای زیجهای طلیطله (مرکز اسپانیان) و لندن قرار گرفت تصحیح کتاب المجسطی بطلمیوس نوشته البطروجی معروف به Alpetragius و نیز آثار بسیاری از جابربن افلح اشبیلی ثابت بن قره، ماشاءالله منجم، سهل بن بشر و ابومعشر بلخی و دیگر منجمان مسلمان. (28)

ترجمه این آثار در واقع منشا علم نجوم اروپا بود که به مدت چند قرن به دست فراموشی سپرده شده بود و کارهای ستاره شناسان بزرگ عهد رنسانس چون کپلر (Kepler) و کپرنیک (Copernicus) براساس این آثار تنظیم می شد. در واقع هنگامی که منجمان اسلامی به اصلاح کتاب المجسطی بطلمیوس سرگرم بودند. دنیای لاتینی تازه مطالعه آن را آغاز کرده بود و زمانی که مسلمانان به تخریب آن پرداختند اروپا آن را کشف کرد. (29)

آثار پراکنده و مختصری از دانشمندان اسلامی در رشته های شیمی و فیزیک ترجمه شد. از این آثار کتاب خالدبن یزید اموی در کیمیا و نیز کتابی موسوم به لوح زبرجد از نویسنده ای ناشناس و چند کتاب دیگر را می توان نام برد. (30) در فیزیک از کتاب البصایر بطلمیوس، آثاری از ابن هیثم در نورشناسی، ثابت بن قره در مکانیک و آثاری از الکندی و ابن وافد ترجمه شدند. (31)

ترجمه آثار فلسفی اسلامی با تاخیر زیادی آغاز شد که علت آن چنان که گفته شد رویگردانی اروپا از علوم فلسفی و حکمت الهی بود که مدتها در کلیسا به آن پرداخته می شد. اولین آثار فلسفی قریب دو قرن پس از آغاز نهضت ترجمه، یعنی در سده های سیزدهم و چهاردهم میلادی ترجمه شدند.

مراکز ترجمه در اروپا

تحولات فرهنگی و علمی اروپا تحت تاثیر تمدن و فرهنگ اسلامی در مراکزی پدید آمد که ارتباط نزدیکی با جهان اسلام داشتند بر همین اساس می توان دو مرکزی اصلی برای انتقال علوم اسلامی به اروپا را برشمرد. حوزه اسپانیا و حوزه سیسیل شرق مدیترانه اگر چه در انتقال فرهنگ و تمدن اسلامی به اروپا بویژه به واسطه جنگهای صلیبی سهم بزرگی داشت لیکن در زمینه ترجمه و انتقال علوم همانند دو حوزه یاد شده حائز اهمیت نیست از این رو، تنها درباره این دو حوزه بحث می کنیم:

1 - حوزه اسپانیا

اسپانیا یا اندلس که در منتهاالیه غربی ممالک اسلامی واقع بود در سال 92 ه / 711 م به دست موسی بن نصیر و طارق بن زیاد فتح شد. علی رغم ناهمگونی ساختار اجتماعی و اختلافات سیاسی داخلی و مشکلات خارجی در کمتر از نیم قرن دولتهای مقتدر اسلامی در آن شکل گرفت. در سال 138 ه. با آمدن فردی از خاندان اموی مقتدرترین دولت اسلامی در اندلس تاسیس شد. دولت اموی تا سال 422 ه حکومت را در دست داشتند در این مدت اندلس شکوفاترین ادوار فرهنگ و تمدن خود را گذرانید. با انقراض امویان دولتهای طوایف پدید آمدند و این امر فرصتی برای پیشروی و هجوم مسیحیان شمال اسپانیا بود. فتح شهر طلیطله که از بزرگترین مراکز علمی و فرهنگی اندلس در همین ایام - سال 478 ه. - صورت گرفت، با آمدن مرابطون (1050-1147 م) (از دولتهای اسلامی افریقا) به اندلس، این سرزمین استقلال سیاسی خود را از دست داد. آخرین دولت اسلامی اندلس خاندان بنی نصر بودند که پس از امرای موحدین (1130-1269 م) - از دیگر دولتهای اسلامی افریقا - بر بخش کوچکی از جنوب اندلس حکومت می کردند. در سال 897 ه / 1492 م با تسلیم شدن آخرین امیر بنی نصر در برابر مسیحیان دولت اسلامی اندلس برچیده شد.

در طی هشت قرن حضور مسلمانان در اندلس، این سرزمین شاهد یکی از بارزترین و شکوفاترین ادوار تمدن اسلامی بود. دوره حکومت امویان دوره رشد و گسترش علوم اسلامی بود. امیران اموی خود از علاقه مندان علوم و حامیان آن بودند بویژه حکم المستنصر (350-366ه.) که چندین مدرسه و کتابخانه ای عظیم در شهر قرطبه (Cordoba) ترتیب داد. کتابخانه او 400 هزار جلد کتاب داشت و از بزرگترین کتابخانه های اسلامی و در ردیف کتابخانه های بغداد و قاهره بود. گفته شده است که فهرست کتابهای این کتابها 44 جلد بود. (32) ادوار بعدی حکومت اسلامی نیز ادامه دهنده این نهضت فرهنگی و علمی بود. دانشمندان بزرگی در رشته های مختلف علوم ظهور کردند نظیر ابوالقاسم زهراوی طبیب و جراح، مسلمة بن احمد مجریطی ستاره شناس، خاندان بنی زهر، ابن رشد، ابن طفیل و... که شهرت جهانی یافتند و آثار علمی آنان از نخستین کتابهایی بود که در نهضت ترجمه اروپا مورد توجه مترجمان قرار گرفت.

اسپانیا از مهمترین مراکز انتقال فرهنگ و علوم اسلامی به اروپا بود. گذشته از مسیحیان اندلس [اسپانیای مسلمان] چه اهل ذمه و چه مستعربون (Mozarab) که در تعامل دایم با مسلمانان بودند همکیشان آنان در فرانسه و ایتالیا نیز روابط گسترده ای با مسلمانان داشتند. آمدوشد بازرگانان و زایران مرقد یعقوب مرسل در سانتیاگو از عوامل اصلی برقراری این روابط بود. حتی برخی از آنان برای فراگیری علوم به اندلس می آمدند از این جمله می توان به گربرت ( Gerbert) درگذشته 1003 میلادی اشاره کرد که با عنوان سیلوستر دوم (Silvester II) به مقام پاپی نایل شد. او به فراگیری علوم اسلامی بویژه ریاضیات در اندلس مشغول شد. (33) گسترش نفوذ مسیحیان و تصرف سرزمینهای اسلامی که از اواسط قرن پنجم / یازدهم به طور گسترده ای آغاز شد موجبات دستیابی بیشتر مسیحیان به علوم اسلامی را فراهم ساخت که باعث تحول فکری و احیای اندیشه علمی در آنان و اروپاییان شد. بر همین اساس آنان در قرن دوازدهم حرکت علمی جدیدی را آغاز کردند که نخستین گام آن ترجمه متون علمی از زبان عربی بود.

دون ریموند اسقف اعظم طلیطله (toledo) در بین سالهای 1136-1151 م اولین دارالترجمه را در اسپانیا بنیان گذارد. او دانشمندان بسیاری را در این شهر گرد آورد و به آنان دستور داد تا به ترجمه علوم اسلامی بپردازند. (34) گذشته از دارالترجمه دون ریموند دانشمندان و مترجمان اروپایی در گوشه و کنار این سرزمین به انتقال کتابهای علمی اسلامی به زبانهای اروپایی اقدام کردند. بی شک دستاوردهای این حوزه فرهنگی برای اروپا بیش از فعالیت حوزه سیسیل بود که ناشی از برتری تمدن اسلامی در حوزه اسپانیا نسبت به سیسیل بود و این که مسیحیان اسپانیا آشنایی بیشتری با زبان عربی و علوم اسلامی داشتند. (35)

نکته حایز اهمیت در حوزه اسپانیا، نقش یهودیان این سرزمین در نهضت ترجمه است. یهودیان در اسپانیا فراوان بودند و زبان عربی را بخوبی می دانستند. همچنین دانشمندان بسیاری از میان آنان ظهور کرده بودند. از این رو، نقش فعالی در کار ترجمه و انتقال علوم به زبانهای لاتینی و عبری داشتند. (×1) در این جا برای آشنایی بیشتر با این حوزه علمی و فعالیتهای آن به چندتن از مترجمان بزرگ سده دوازدهم میلادی در اسپانیا اشاره می کنیم.

حوزه اسپانیا

موقعیت خاص اسپانیا موجب شد که نهضت ترجمه علوم اسلامی در آن جا به شکل گسترده ای به دست عده بسیاری از مترجمان فعال گردد. در این جا به نام چند تن از مترجمان مشهور سده دوازده میلادی در اسپانیا اشاره می شود:

1 - یوحنا اشبیلی (خوان دوسویلا یوهان هیسپالینسیس): او از یهودیانی بود که به آیین مسیحیت گرویده بود. ظهور علمی او در سالهای 1137 تا1153 در شهر طلیطله بود. در آن جا به خدمت اسقف اعظم به کار پرداخت. ترجمه های او با همکاری مترجم دیگری به نام دومینگو گوندیسالوو (Domingo Gondisalvo) انجام می شد. او به زبان کاستیلی ترجمه می کرد و دومینگو آنها را به لاتینی برمی گرداند. متونی که او از عربی ترجمه کرد شامل 25 کتاب و رساله بود که در موضوعات حساب، نجوم، طب و فلسفه بود. از مهمترین آنها کتاب حساب خوارزمی است که مبنای ریاضیات اعشاری در اروپا گردید. از میان 13 ترجمه او در نجوم، رسایل بتانی ثابت بن قره، ابومعشر بلخی و مسلمه مجریطی از همیت بیشتری برخوردار بود. ترجمه او در فلسفه شامل هفت اثر از جمله رسالة فی العقل از الکندی، احصاء العلوم فارابی (Avennasar) و قسمتی از کتاب الشفاء ابن سینا و مقاصد الفلاسفه غزالی (Algazel) بود. (36) بسیاری از این کتابها در طی قرون 15 و16 م با ظهور صنعت چاپ، به چاپ رسیدند از آن جمله می توان به کتاب نجوم فرغانی اشاره کرد که در سال 1492 در شهر فراره (Ferara) چاپ شد و نیز کتاب الموالید ابن خیاط در سال 1546 در نورنبرگ ( Nuremberg) و رسالة فی العقل کندی در1489 در آکسبورگ چاپ شدند. (37)

2 - دومینگو گوندیسالوو: چنان که گفته شد او در ترجمه متون اسلامی با یوحنا اشبیلی همکاری می کرد. او خود فیلسوف بود; از این رو بیشتر آثارش در همین موضوع بود. فعالیت وی بیشتر در رساله های اصیل اسلامی اهمیت دارد تا در ترجمه دقیق آنها. به هر حال از راه ترجمه های او همچنین اقتباسها و تهذیبهایش بود که قسمت اعظم فلسفه اسلامی و یهودی اسپانیا به قلمرو مسیحیت لاتینی وارد شد. او خود آثاری در فلسفه داشت که سخت تحت تاثیر آثار فارابی و ابن جبرول قرار داشت. (38)

3 - هوگ سانتالایی (اوگو دوسانتالا :(Ogo de Santoela احتمالا او در سانتالا در شمال غربی اسپانیا به دنیا آمده بود. وی در نجوم و کیمیا سررشته داشت و از سال 1119 تا 1151 م در خدمت اسقف طرسونه (Tarasona) - از شهرهای اسپانیا - می زیست. ظاهرا او با دارالترجمه شهر طلیطله رابطه ای نداشت. ترجمه های او شامل ده اثر بیشتر در نجوم و کیمیاست. از جمله آنهاست شرح بیرونی بر کتاب نجوم بتانی، کتاب الموالید ماشاءالله منجم، صد کلمه بطلمیوس و قدیم ترین ترجمه لاتینی در باب کیمیا از کتابی موسوم به لوح زبرجد. (39)

گذشته از مترجمان اسپانیایی نژاد برخی از مترجمان خارجی نیز در حوزه اسپانیا فعالیت داشتند که مهمترین آنان عبارتند از:

- رابرت چستری :(Robert of Chester) او ریاضیدان و منجم و کیمیاگری از انگلستان بود که در حدود 1141-1147 م در اسپانیا به سر می برد و از1147-1150 م در لندن بود. ترجمه های او از آثار اسلامی شامل هفت کتاب است که مهمترین آنها عبارتند از: ترجمه کتاب جبر و مقابله خوارزمی (اولین ترجمه) در سال 1145 م که آغازگرد مطالعات علم جبر در اروپا بود و درباره اهمیت ترجمه این کتاب قبلا سخن گفته شد. از دیگر آثار وی صناعة الاحکام کندی، رساله ای در اسطرلاب منسوب به بطلمیوس، ترجمه کتاب ترکیب کیمیا است. او همچنین نخستین ترجمه لاتینی قرآن را به درخواست پیر معزز و با همکاری هرمان دالماتیایی در 1141م آغاز و در1143 م به اتمام رسانید. (40)

- هرمان دالماتیایی (Hermanus Dalmata : (هرمانوس دالماتیا) او در پاریس تحصیل کرد و از 1138-1142 م در اسپانیا بود. از آثار مهم او ترجمه رساله ای از سهل بن بشر در نجوم، ترجمه زیج خوارزمی، کتاب المدخل، ابومعشر بلخی و تسطیح الاکر بطلمیوس و شرح آن از مسلمه مجریطی بود. او همزمان با ترجمه قرآن که با همکاری رابرت چستری انجام داد دو رساله بر ضد اسلام به نامهای امت اسلام و آیین محمدی نوشت. (41)

- پلاتوی تیوولی (Plato of Tivol) (افلاطون تیوولی ریاضیدان و منجم ایتالیایی بود که از سال 1134 تا 1145 در بارسلون (Barcelona) می زیست از آثار ترجمه ای اوست: زیج بتانی، کتاب الاربعه بطلمیوس (از متن عربی این کتاب اولین اثر ترجمه شده از آثار بطلمیوس از عربی بود) و اعمال الهندسه ابراهیم بن برحبه، کتاب اسطرلاب ابن صفار و چند رساله دیگر در نجوم از ابن خیاط و ابن خصیب. (42)

- رودولف بروگسی :(Rudolf of Bruges) منجم فلاماندی و شاگردان هرمان دالماتیایی بود که شرح مسلمه مجریطی بر کتاب بطلمیوس و کتاب اسطرلاب او را ترجمه کرد. (43)

- گرارد کریمونایی :(Gerard of Cremona) (گرهارد ژرارد) او نیز ایتالیایی بود که مدت زیادی در اسپانیا زیست و از بزرگترین مترجمان حوزه اسپانیا و شاید در همه اعصار بود. از 1114 م تا1187 م بود در اسپانیا فعالیت داشت. گفته اند که او علاقه زیادی به کتاب المجسطی داشت که خوانندگان مسیحی به آن دسترسی نداشتند. این امر او را به طلیطله کشانید و هنگامی که به آن جا رسید و فراوانی آثار مربوط به هر موضوعی را به عربی موجود دید. از کمبود کتاب که خوانندگان لاتینی از آن رنج می بردند احساس تاسف کرد و از این رو به آموختن زبان عربی و ترجمه آثار مذکور روی آورد. پس به بررسی همه آثار اسلامی پرداخت و بهترین موضوع را برگزید و تا پایان عمرش در1187 م همه نیروی خود را صرف ترجمه این کتابها کرد. همه فعالیت او و شاگردانش در طلیطله که بهترین مکان برای این کار بود صورت گرفت.

او در شاخه های مختلف علوم و اکثر آثار نویسندگان یونانی که نسخه های عربی آنها موجود بود کار کرد. وسعت کار او این توهم را ایجاد می کند که او رهبر نهضت ترجمه طلیطله بود. آثار ترجمه ای او از عربی به لاتینی به 87 عنوان بالغ می شد که شامل تعدادی از آثار ارسطو (از عربی) و آثاری از دانشمندان مکتب ارسطو از مسلمان و یهودی است و نیز برخی از ارزنده ترین آثار ریاضی و نجومی و فیزیکی از آثار یونانی و اسلامی و نیز تعداد زیادی از آثار جالینوس که توسط حنین بن اسحق به عربی ترجمه شده بود. اما ترجمه های او از متون اصیل اسلامی که بیش از نیمی از آثار او را شامل می شد در موضوعات مختلف ریاضیات، نجوم، فلسفه و طب بود. آثار او عبارتند از: در نجوم اصلاح المجسطی جابربن افلح اشبیلی، زیج زرقالی، سه رساله از ثابت بن قره، جوامع علم النجوم فرغانی، زیج جیهانی و کتابها و رسائل متعدد دیگر از دانشمندان اسلامی چون ماشاءالله منجم و فضل بن نوبخت. آثار او در ریاضیات شامل: کتاب جبر و مقابله خوارزمی، آثار بنی موسی، اعمال الهندسه (از مؤلفی نامعلوم) و شروحی بر آثار اقلیدسی از دانشمندان اسلامی. (44)

کار او در طب، گذشته از آثار متعدد یونانی، آثار ارزنده ای از طب اسلامی را شامل می شد نظیر مجموعه آثار زکریای رازی (الحاوی طب المنصوری، ما یحضره الطبیب، اوجاع المفاصل)، کتاب التصریف (جراحی) ابوالقاسم زهراوی، القانون ابن سینا و آثاری در داروشناسی از الکندی، ابن وافد، ابن سرابیون و ابن ماسویه. (45)

آثار او در فلسفه اسلامی شامل شرح فارابی بر کتاب ارسطو، و احصاءالعلوم او، چهار اثر از الکندی و کتاب حنین بن اسحق بود. اهمیت کار او در فلسفه بیشتر در ترجمه آثار یونانی و ارسطویی از عربی به لاتینی بود.

او همچنین کتابهایی از الکندی، ثابت بن قره و ابن هیثم در زمینه فیزیک و کتابهایی از جابربن حیان و زکریای رازی در زمینه کیمیا و شیمی ترجمه کرد. (46) اثر شگرفی که فعالیت گسترده گرهارد در نهضت علمی اروپا گذاشت به وسیله هیچ یک از مترجمان همعصر او و مترجمان سده های بعدی پدید نیامد و تجدید نشد. فعالیت او از جهت گستردگی همانند کار کنستانتین افریقی در مکتب سیسیل بود.

- مارکوس طلیطلی :(Marc of Toledo) پزشک و اسقف اعظم شهر طلیطله از دیگر مترجمان اسپانیایی بود که آثار چندی داشت. در این جا باید به مترجمان یهودی اسپانیا نیز اشاره ای بکنیم که نقش مهمی در ترجمه علوم اسلامی داشتند. از مشهورترین آنان ابراهیم بن عزرا و ابراهیم بن برحیه بودند. ابن عزرا (1089-1167م) در طلیطله زاده شد. از آثار او که از عربی به عبری ترجمه کرد دو رساله در احکام نجوم تالیف ماشاءالله منجم و شرح بیرونی بر زیج خوارزمی می باشد که در کتاب اخیر تنها از طریق همین ترجمه در اروپا شناخته شد. (47)

ابراهیم بن برحیه ریاضیدان و فیلسوف اسپانیایی بود که در 1138 م درگذشت. او با سایر مترجمان اسپانیا همکاری می کرد. از برجسته ترین مترجمان یهودی اسپانیا خانواده طبون بودند که در نیمه دوم قرن دوازدهم می زیستند یهودا ابن طبون (1120-1190 م) آثار زیادی را به عبری ترجمه کرد: پسر او سموئیل نیز بسیاری از کتابهای ابن میمون و چند اثر از ابن رشد را ترجمه کرد اما مهمترین فرد این خاندان موسی پسر سموئیل (1240-1283 م) بود که ترجمه های او مشتمل بر 30 اثر بود که بخش مهم آن شروح ابن رشد بر آثار یونانی و چند اثر از جابربن افلح و البطروجی و قانون ابن سینا و اشارات او و زادالمسافرین ابن جزار و کتاب پادزهر رازی بود. (48)

2 - حوزه سیسیل

روند فتح جزیره سیسیل که با تنگه باریک مسینا از ایتالیا جدا شده است از سال 212 هجری در زمان خلافت مامون عباسی به وسیله زیادة الله اغلبی حاکم افریقیه آغاز شد. اغلبیان (×2) بر شهرهای بزرگی چون پالرمو و سیراکوز دست یافتند. آنان بر تمام جزیره استیلا نیافتند. با روی کار آمدن فاطمیان (909-1171 م) در شمال افریقا و انقراض اغلبیان، جزیره سیسیل نیز زیر نفوذ آنها درآمد. از سال 340 ه. خاندان مشهور عربی کلبیان (950-1050 م) که اظهار تشیع می کردند از جانب فاطمیان بر سیسیل حکمرانی می کردند. مسلمانان تا قرن پنجم هجری بر سیسیل استیلا داشتند. از اوایل این قرن حملات نورماندیها از ایتالیا به این جزیره آغاز شد و در طی مدت 30 سال این جزیره به تصرف نورمانها درآمد و حکومت اسلامی سیسیل برچیده شد. فتح کامل این جزیره در سال 483 ه / 1091 م با تصرف آخرین شهر مسلمانان به وسیله راجر اول صورت گرفت. (50)

تصرف سیسیل به دست مسلمانان فتح بابی برای حملات آنان به جنوب اروپا بود. سواحل ایتالیا که نزدیک ترین نقطه به سیسیل بود طبعا ابتدا مورد هجوم مسلمانان واقع شد. این حملات پس از تصرف یک سوم جزیره سیسیل آغاز شد. مسلمانان غالبا در سواحل ایتالیا پادگانهایی داشتند، اگر چه این پادگانهای نظامی دوام زیادی نداشت لیکن حضور دایمی مسلمانان در جنوب ایتالیا اجتناب ناپذیر بود. (51)

جزیره سیسیل در طی حکومت اسلامی یکی از مراکز تمدن و فرهنگ اسلام بود که زیر تاثیر مراکز مذکور در شمال افریقا بود و دانشمندانی برجسته در زمینه علوم اسلامی در آن جا ظهور کردند که آثاری ارزشمند پدید آوردند.

پس از استیلای نورمانها فرهنگ اسلامی تا مدتی در این جزیره بروز و ظهور داشت. مسالمت جویی حاکمان نرمان در سیسیل مهمترین عامل در این زمینه بود. با حمایت این پادشاهان که خود از حامیان علم بودند بخش بزرگی از مردم مسلمان باقی ماندند. از جمله این پادشاهان روجر دوم Roger II (1130-1154 م) بود که رفتار او با ادریسی جغرافیدان مسلمان معروف است. این شرایط برای گسترش تمدن در عصر فردریک دوم Fredrik II (1194-1250م) ادامه یافت. او علاوه بر دانشمندان مسیحی، متفکران مسلمان را در کنار خود گرد آورد. این مراعات و مماشات در عهد مانفرد جانشین او هم ادامه یافت. بدین ترتیب در طی سالها فرهنگ اسلامی و عربی در این جزیره رایج بود. (52) و بزودی این جزیره از حوزه های فعال ترجمه علوم اسلامی شد.

در حقیقت جریان بسیار فعال ترجمه آثار اسلامی نخست از این نقطه آغاز شد و عده ای از مترجمان لاتینی ظهور کردند. حوزه ترجمه سیسیل منحصر به این جزیره نبود بلکه در حد فراتری شبه جزیره ایتالیا را نیز شامل می شد که در قرون دوازده و سیزده میلادی، از مراکز تمدن و فرهنگ اروپا بود که از مهمترین مراکز علمی آن مدرسه طب سالرنو بود این مدرسه از مراکز اصلی انتقال و ترجمه علوم اسلامی در اروپا بود. آغاز تاسیس این مدرسه معلوم نیست ولی در قرن دهم و یازدهم م مرکز اصلی طب و مهمترین مرکز درمانی در اروپا بود و نخستین مرکز علمی غیردینی بود که در اروپا تاسیس شد. آثار پزشکی این مدرسه در ابتدای قرن یازدهم ظهور کرد و در واقع گسترش و توسعه علوم پزشکی در این مدرسه مرهون علوم اسلامی و کار مترجمان لاتینی بود; حتی فعالیت این مدرسه در سده دوازدهم که عصر طلایی آن بود با مراکز علوم اسلامی قابل مقایسه نبود به هر حال مدرسه طب سالرنو کاملا به تمدن اسلامی تعلق داشت حتی برخی تاسیس آن و بنیانگذاران آن را به دانشمندان اسلامی نسبت داده اند. (53) در هر صورت این مرکز نقش اساسی در ترجمه و انتقال علوم اسلامی به اروپا داشت و در واقع باید این مرکز را دومین دارالترجمه علوم اسلامی در اروپا دانست (اولین آن شهر طلیطله بود) در این جا به چند تن از مترجمان بزرگ این مدرسه و حوزه سیسیل اشاره می شود.

- کنستانتین :(Constantine) (قسطنطین) افریقی او در تونس (شمال افریقا) به دنیا آمد. مسیحی (یا مسلمان مسیحی شده) بود که تحصیلاتش را در شمال افریقا آغاز کرد. سپس سفرهایی در سرزمینهای اسلامی آغاز کرد و در بغداد و شیزر (شهری در سوریه) حلب با ابن بطلان طبیب دیدار کرد. او در چهل سالگی بعنوان داروفروش به سیسیل رفت و از آن جا به سالرنو سفر کرد و چون عقب ماندگی پزشکی اروپا را دید به فکر آموختن طب افتاد. او در مصر به تحصیل پرداخت و پس از مدتی با کتابهای بسیار به سالرنو بازگشت. در سالرنو همه همت خود را بر ترجمه متون عربی قرار داد. وی در سال 1087 م درگذشت. (54)

ترجمه های فراوان او از عربی به عبری تحولی عظیم در پزشکی اروپا پدید آورد. به نظر می رسد او به زبان لاتینی چندان آشنایی نداشت و در تصحیح متون از شاگردش اوتو بهره می گرفت. مهمترین آثار ترجمه ای او عبارتند از: بخش بزرگی از کتاب الملکی نوشته علی بن عباس اهوازی (مجوسی)، کتاب زادالمسافر ابن جزار رساله چشم پزشکی از حنین بن اسحق و رسالات متعددی از اسحق اسرائیلی. همچنین کتاب کامل الصناعة علی بن عباس که به لاتینی به نام Liber Regius شهرت یافت. ترجمه کتاب الملکی گشایشی در طب اروپایی بود. ظاهرا این نخستین شرح واضع علم طب عمومی بود. ترجمه رساله های مختلف و کتب بسیاری از آثار یونانیان و دانشمندان اسلامی نیز بدو منسوب است که تعداد دقیق آثار ترجمه ای او معلوم نیست. (55)

پیشتر تصور می شد که در بین آثار کنستانتین نسخه هایی هم متعلق به خود اوست در صورتی که این موضوع حقیقت ندارد. منشا این مطلب آن بود که او بیشتر نوشته های خود را بدون ذکر این که آنها ترجمه کتابهای دیگران است ارائه کرده است. او تمام نامهای عربی و آنچه که احتمال داشت هویت کار او را مشخص کند از متن کتابها حذف می کرد و یا این که نام خودش را به جای آن می نوشت. او فقط برخی از نوشته های بقراط و جالینوس را که ترجمه آنها در کتابهای حنین بن اسحاق بود به نام خود ثبت نکرد. (56)

این مساله زمانی آشکار شد که اصل عربی کتابهای مذکور پیدا شد. استفان لهباروی و دیمتریوس سیسیلی اولین کسانی بودند که به این موضوع که او کتاب شفاء العیون حنین بن اسحق را به نام Deoclis و کتاب زادالمسافر ابن جزار را به نام Vitigum به خود نسبت داده بود پی بردند. پس از چندی معلوم شد که او کتاب دستور غذا و داروشناسی و ترجمه اثری از اسحق یورانیوس را نیز به خود نسبت داده است و کتاب جراحی او ترجمه کتاب علی بن عباس و کتاب شیمی او متعلق به زکریای رازی است. (57)

- آدلارد باثی :(Adelard of Bath) تاریخ دقیق تولد او معلوم نیست و احتمالا در 1070 م بوده است. او مدنی در نرماندی و کرانه های لوار (فرانسه) زندگی کرد در بین سالهای 1104-1107 م به سوی سالرنو عزیمت کرد و در پی آن اقامتی هم در سیسیل داشت. به این طریق او به مترجمان حوزه سیسیل مربوط است. او سپس به مشرق سفر کرد و مدتی در انطاکیه و بعد طرسوس اقامت گزید. آثاری به لاتینی نوشت. اما مهمترین کار وی آثاری است که از عربی ترجمه کرده است. مهمترین کارهای او در ریاضیات بود; از جمله این آثار ترجمه زیج خوارزمی به تصحیح مسلمه مجریطی است که شامل جداول جیبها و سینوسهاست و از این طریق مثلثات اسلامی به اروپا راه یافت. دیگر کتاب مقدمات حساب خوارزمی بود و همچنین پانزده مقاله اصول اقلیدسی از عربی که قدیم ترین ترجمه این اثر است. یکی از آخرین آثار او ترجمه رساله ای است در باب اسطرلاب. (58)

- استفان انطاکی (استفانودی پیزا) :(Stephan of Antioch) او در پیزا به دنیا آمد و در سالرنو به تحصیل پرداخت. در حدود 1120 م به انظاکیه رفت. پزشک ایتالیایی و از مترجمان عربی به لاتینی بود. در حدود 1120 م ترجمه کامل کتاب الملکی علی بن عباس اهوازی را به اتمام رسانید که قسمتهایی از آن توسط کنستانتین ترجمه شده بود. اهمیت کار او افزودن واژه نامه ای به انتهای کتاب بود.او همچنین نسخه ای از کتاب المامونی فی الطب را ترجمه کرد. آثار ترجمه شده او از متون یونانی و کهن از عربی به لاتین بسیار بود. (59)

در حوزه سیسیل مترجمان بسیار دیگری به کار ترجمه آثار عربی اسلامی مشغول بودند که اهمیت کار آنان از افراد مذکور کمتر بود. گذشته از ترجمه متون علمی، انتقال شفاهی مباحث علمی در غالب مطالب درسی و جلسات آموزشی با گسترش بسیار انجام می شد. آنچه در این جا در باب نهضت ترجمه متون بیان شد تنها مربوط به فعالیت این نهضت در قرن دوازدهم میلادی است که دوره اوج و شکوفایی آن بوده است. این نهضت کم و بیش تا قرن شانزدهم ادامه یافت که در طی آن آثار فلسفی اسلامی نیز ترجمه شد. با ظهور صنعت چاپ از قرن پانزدهم به بعد کتابهای ترجمه شده بارها چاپ و منتشر شد و برخی از آنها به صورت کتابهای درسی در دانشگاههای اروپا تدریس می شد. کتاب القانون ابن سینا نخستین اثری بود که در قرن پانزدهم چاپ شد و پس از آن تا قرن هفدهم چندین بار تجدید چاپ شد.

بدین ترتیب اصول و مبانی علوم جدید از رهگذر تمدن اسلامی دوباره به اروپا راه یافت و اساس مطالعات علمی دانشمندان غربی گردید و نهضت علمی و رنسانس فکری اروپا تحت تاثیر این تمدن و بهره گیری از علوم اسلامی و عربی پدید آمد. با نگاهی کوتاه به زمینه فعالیتهای مترجمان براحتی می توان دریافت که تمدن اسلامی فقط نقش واسطه و انتقال دهنده علوم گذشته به حال را نداشت بلکه از سهم بزرگی در پیشبرد علوم و مطالعات و تحقیقات علمی برخوردار بوده در میان آثار ترجمه شده از عربی - چنانچه بتفصیل بیان شد - شرحها و تفصیلها و تهذیبهای فراوانی بر آثار علمی گذشتگان وجود داشت که حاکی از این است که دانشمندان مسلمان به نقد و بررسی این آثار پرداخته بودند. آنان بسیاری از تالیفات یونانیان در باب هیئت و نجوم را رد و تصحیح کردند و اساس هیئت بطلمیوسی را متزلزل ساختند. و این نتیجه چند قرن تحقیق و مطالعه مسلمانان بود که در طی نهضت ترجمه به اروپا انتقال یافت. اینها جدای از آثار اصیل علمی و پژوهشی دانشمندان اسلامی بود که به دست اروپاییان رسید. اروپا با دستیابی به این ذخایر ارزشمند فعالیت خود را آغاز کرد; اما بزودی سرچشمه آن را که مرهونش بود به دست فراموشی سپرد گویا هیچ گاه وجود نداشته است و هنوز چند قرنی از آغاز نهضت ترجمه نگذشته بود که اروپا یکه تاز میدان علم و دانش گردید و آنچه در میانه، این امر را تشدید می کرد آغاز انحطاط علمی و فرهنگی مسلمانان بود.

همزمان با گسترش فعالیتهای اروپا، نشانه های انحطاط فرهنگی زیر تاثیر عوامل گوناگون چندگانه در جامعه اسلامی آشکار شد و همگام با توسعه روزافزون اروپا، گسترش و شیوع یافت به طوری که در اندک زمانی زمینه را برای رقیبان جدید خویش خالی گذاشت.

پی نوشت ها و مآخذ

1- هونکه، زایگرد، فرهنگ اسلام در اروپا، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1361، ج 2، ص 36.

2- توین بی، تاریخ تمدن، ترجمه یعقوب آژند، تهران، انتشارات مولی، ص 388.

3- گیبون، ادوارد، انحطاط و سقوط امپراتوری روم، ترجمه فرنگیس شادمان، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ج 2، ص 856.

4- رک: همان، ص 820; فرهنگ اسلام در اروپا، ج 2، ص 30.

5- رک: سعید، ادوارد، شرق شناسی، ترجمه عبدالرحیم آگاهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371، ص 102.

6- همان، ص 129.

7- Surdel, Bernard, Islamic Survey in Middle Century, London, 1940, p. 97.

8- فرهنگ اسلام در اروپا، ج 2، ص 42 و49.

9- همان، ج 1، ص 59.

10- شهری در شمال غربی اسپانیاست که مقبره یعقوب مرسل در آن جا واقع است.

11- سارتون، جرج، مقدمه ای بر تاریخ علوم، (Introduction to The History of Science) ترجمه صدری افشاری، تهران، وزارت علوم و آموزش عالی،1357، ج 2، ص 1044.

12- ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، جاویدان، 1362، ص 480.

13- ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر،1386، ج 10، ص 142 و 234.

14- عزیز احمد، تاریخ سیسیل، ترجمه لطفی و یاحقی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1362، ص 81.

15- روسو، پی یر، تاریخ علم، ترجمه حسن صفاری، تهران، امیرکبیر، 1344، ص 127; دامپی یر، تاریخ علم، ترجمه آذرنک، تهران، انتشارات سمت، 1371، ص 107.

16- تاریخ علم، ص 107.

17- رک: مقدمه ای بر تاریخ علم، ج 2، ص 1168.

18- رک: همان، در شرح حال ابراهیم برحیه، ابن میمون، ابراهیم بن عزرا و...

19- میه لی، آلدو، علوم اسلامی و نقش آن در تحول جهان، ,(La Science Arabe) ترجمه اسدالله آزاد، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ص 484.

20- مقدمه ای بر تاریخ علم، ج 2، ص 1094.

21- همان، ص 1094.

22- فرهنگ اسلام در اروپا، ج 2، ص 187.

23- همان.

24- مقدمه ای بر تاریخ علم، ج 2، ص 1095.

25- همان; فرهنگ اسلام در اروپا، ج 2، ص 187.

26- همان، ص 1244.

27- همان،1183.

28- رک: همان; فرهنگ اسلام در اروپا، ج 1، ص 188.

29- همان، ج 2، ص 1161.

30- همان، 1190 و 1300.

31- همان، ص 1456.

32- عنان، محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه آیتی، تهران، انتشارات کیهان، چاپ اول،1366، ج 1، ص 148.

33- علوم اسلامی و نقش آن در تحول جهان، ص 508.

34- همان.

35- کامل حسین، اثر العرب و الاسلام فی النهضة الاروبیه، الهیئة المصریه العامة لکتاب،1987، ص 265.

36- مقدمه ای بر تاریخ علم، ج 2، ص 1248.

37- علوم اسلامی و نقش آن در تحول جهان، ص 513.

38- همان; مقدمه ای بر تاریخ علوم، ج 2، ص 1165.

39- همان ص 514; مقدمه ای بر تاریخ علم، ص 1253.

40- همان، ج 2، ص 1253.

41- همان، 1251; علوم اسلامی و نقش آن در تحول جهان، ص 514.

42- رک: علوم اسلامی و نقش آن...، ص 512.

43- مقدمه ای بر تاریخ علم، ج 2، ص 1252.

44- همان، ص 1463.

45- همان، ص 1464.

46- همان، ص 1465.

47- همان، ص 1265.

48- رک: علوم اسلامی و نقش آن...، ص 518.

49- تاریخ سیاسی اسلام، ج 2، ص 192.

50- تاریخ سیسیل، ص 88.

51- همان، ص 20-30.

52- همان، ص 124; علوم اسلامی و نقش آن...، ص 492.

53- رک: فرهنگ اسلام در اروپا، ج 2، ص 480.

54- علوم اسلامی و نقش آن...، ص 485.

55- همان; اثر العرب و الاسلام فی النهضة الاروبیه، ص 263.

56- همان; فرهنگ اسلام در اروپا، ج 2، ص 160.

57- فرهنگ اسلام در اروپا، ج 2، ص 160.

58- مقدمه ای بر تاریخ علم، ج 2، ص 1244.

59- همان، ص 1320.

1×- جامعه یهودیان که بخش بزرگی از جمعیت اسپانیا را تشکیل می دادند همیشه تحت تعقیب و اذیت و آزار سلاطین ویزیگوت و فشار و سختگیری کشیشان و نیز اشراف بودند. شورشهای آنان که در اثر مظالم و فشارهای طاقت فرسا برپا شد بشدت سرکوب گردید و تمام املاک و مستغلات آنان مصادره شد و کسانی که از قتل عام جان سالم به در بردند محکوم به بردگی شدند. با فتح اسپانیا به دست مسلمانان، گرفتاری یهودیان کاهش یافت. آنان در پناه تسامح و تساهل مسلمانان به امنیت و آسایش رسیدند و همانند دیگر ذمیان به زندگی عادی خویش پرداختند حتی عده ای از آنان به دربار امیران مسلمان راه یافتند و به مشاغل دولتی دست یافتند. عده بسیاری نیز به علوم روی آوردند و در مکاتب علمی اسلامی به تحصیل پرداختند. دانشمندان بزرگی از آنان ظهور کردند که آثار آنان در زمره آثار اسلامی قرار گرفت زیرا اکثرا به زبان عربی نوشته می شد. از برجسته ترین این افراد می توان به بحیة بن یوسف، موسی بن عزرا غرناطی، یهودای لاوی و ابراهیم بن عزرا Abenar اشاره کرد اما سرآمد همه آنان موسی بن میمون قرطبی بود که در قرن هفتم ه می زیست. آثار او در پزشکی مشتمل بر 10 اثر است که همگی به زبان عربی است و آثار فراوان دیگری در فلسفه دارد. وضعیت یهودیان تا پایان حکومت اسلامی در اسپانیا چنین بود ولی با روی کار آمدن دولت کاتولیکی اسپانیا وضعیت آنان به وضعیت پیش از اسلام بازگشت. درباره وضعیت جامعه یهود اسپانیا علاوه بر کتابهایی که در تاریخ اسپانیا نوشته شده می توان به آثار زیر مراجعه کرد:

S. Baron:Economical And Social History of The Jews, 1958; Goitein:Jews and Arabs 1955;

.Stillmann:Jews of Arab Lands, 1980; B. Lewis:The Jews in Islam, 1980.

2-حاکمان محلی مغرب مستقر در شهرقیروان که در قرن سوم هجری بر این مناطق حکومت داشتند

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان