فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در سرزمینی که خود میراث دار غنی ترین گنجینه های فکری بشر در قالب کتاب و اندیشه ی مکتوب است این روزها غافل مانده و جامعه به شدت از امر کتاب و کتابخوانی عقب است. کسب دانش و علم آموزی که سیره نورانی پیامبر اعظم (ص) است جز با ترویج روحیه ی جستجو و پژوهش در بین اقشار جامعه محقق نمی شود. به همین منظور در این مقاله شیوه های علاقه مندی بچه ها به کتاب و کتابخوانی مطرح می شود.
پیشنهاد اول: برای شان کتاب بخوانیم
اولین و مؤثرترین پیشنهاد این است که برای بچه ها به صورت مرتب کتاب بخوانید. کتاب خواندن برای کودکان از همان ابتدای تولد و حتی از زمانی که کودک در رحم مادر است می تواند تأثیر شگرفی در علاقه مندی آنها به کتاب داشته باشد.
پیشنهاد دوم: خودمان نیز کتاب بخوانیم
یکی دیگر از مواردی که در علاقه مندی بچه ها به کتاب تأثیر دارد مطالعه ی پدر و مادر در منزل است. همین که بچه ها ببینند پدر و مادرشان در ساعات خاصی از روز یا هفته کتابی بر می دارند و مطالعه می کنند، در مهم جلو دادن انجام این کار بسیار مؤثر است. در صورت امکان اتاق یا محل خاصی در منزل را برای خواندن و مطالعه در نظر بگیرید و سعی کنید حتی المقدور در همان محل مطالعه کنید. تحقیقات انجام شده حاکی از این است، در کودکانی که در چنین فرهنگی رشد می کنند زمانی که کتابی تحویل می گیرند به همان محل رفته و مشغول مطالعه می شوند. حتی در کودکان زیر سه سال، به محض دریافت کتاب به همان محل خاص رفته و مشغول نگاه کردن عکس ها می شوند و به قول خودشان دیب دیب می کنند.
پس فراموش نکنیم! برای کتابخوان شدن بچه ها هم که شده، هر چند صباحی خودمان نیز کتاب بخوانیم.
پیشنهاد سوم: بچه ها را مرتب به کتابفروشی ببریم
کتابفروشی و بازار کتاب یکی از لذت بخش ترین نقاطی است که بچه ها می توانند در آن سپری کنند. سعی کنیم بودجه یی ماهیانه، برای خرید کتاب بچه ها در نظر بگیریم و سر موقعش آنها را به کتابفروشی ببریم تا خودشان کتاب را انتخاب و آن را بخرند.
توجه: لطفاً به هیچ وجه از محل این بودجه به انتخاب خودمان برای شان کتاب نخریم! اگر جزو کسانی هستیم که عقیده دارند پیدا کردن و انتخاب کتاب خوب راه و روش مخصوصی دارد و ما هم آن را بلد هستیم، سعی کنیم به روش دموکراتیک در همان فضای کتابفروشی روش مان را به بچه ها آموزش دهیم و بچه ها را آزاد بگذاریم تا هر چیزی را که دل شان خواست انتخاب کنند و بخرند. پس از خواندن انتخاب شان، خودشان متوجه خواهند شد که سلیقه شان چیست و چگونه می توانند در نوبت بعد باب طبع شان را در کتابفروشی به درستی پیدا کنند.
پیشنهاد چهارم: ابراز احساسات کنیم.
کلاس موسیقی، کلاس نقاشی، کلاس کاراته، کلاس «حرکات موزون»، کلاس تقویتی و...
بچه ها در دوره یی از زندگی شان و با توجه به امکانات و احساس مسؤولیت والدین، آموختن تعدادی از این «فعالیت های فوق برنامه» را شروع می کنند. بعضی از آنها به رشته ی مورد نظر علاقه مند هستند یا علاقه مند می شوند. بعضی ها هم به رشته ی انتخاب شده علاقه ندارند و علاقه مند هم نمی شوند و تنها به ضرب و زور والدین است که چند صباحی را به رفت و آمد میان این کلاس های رنگارنگ سپری می کنند. در این میان پدر و مادرها بسیاری از وقت و سرمایه شان را خرج می کنند تا کودک بیشترین بهره را از این کلاس ها و آموزش ها ببرد و همواره هم چشم امیدشان به این است که هر چه زودتر نشانه یی از ثمره ی این فعالیت ها و آموزش ها را مشاهده کنند. مثل کودکی که دانه ی لوبیایی را در گلدان پشت پنجره می کارد و هر روز صبح پس از بیدار شدن به سر وقت آن می رود تا ببیند آیا جوانه سر از خاک برآورده یا نه.
مطالعه و کتابخوانی اما معمولاً نه کلاس و معلمی دارد و نه چشم امیدوار در انتظار جوانه زدن آن است. بنابراین اگر مثلاً کودک مشغول خواندن کتابی به قد و قواره ی هیکل خود دیده شود یا در میانه ی بحث آدم بزرگ ها که نام نویسنده یا کتابی را فراموش کرده اند پاسخ درست را به آنها یادآور شود یا برای کسب اطمینان از املای درست لغتی به سراغ فرهنگ لغت برود و پاسخش را در آنجا بجوید، معمولاً سر زدن این جوانه ها دیده نمی شوند و ابراز احساساتی از سوی آدم بزرگ ها صورت نمی گیرد. این البته یک اولویت گذاری فرهنگی- اجتماعی است که کسب کمربند سیاه در رشته یی رزمی یا کسب مقام قهرمانی در جام گل کوچک محله را مهمتر از دانستن روش صحیح استفاده از فرهنگ لغت می داند!
خوب، پیشنهاد بعدی این است که در مواقعی که مثال هایی از آن در بالا ذکر شد لطفاً کمی ابراز احساسات کنیم! استفاده از الفاظ «آفرین» و «بارک الله» اکیداً توصیه می شود.
پیشنهاد پنجم: مهم است، مخالفت نکنیم
پیشنهاد پنجم در حقیقت همان پیشنهاد چهارم است، فقط با ترکیب بندی دیگر. اگر تاکنون کتابفروشی کرده باشید یا اگر در کتابفروشی ها کنجکاوانه به مکالماتی که گه گاه میان مشتریان رد و بدل می شود توجه کرده باشید این جملات را به دفعات شنیده اید که پدر یا مادری به فرزندش که می خواهد کتابی را بردارد می گوید: «تو که وقت نداری کتاب بخوانی! برای چی می خواهی کتاب بخری؟» یا «لارم نکرده! همان درسهایت را بخوان...» و هر چه سن «بچه» بالاتر می رود و هیجان درس خواندن و قبول شدن در کنکور بیشتر می شود، شنیدن این دست جملات و دیدن اینگونه عکس العمل ها متحمل تر می شود. در این موقعیت نه تنها از ابراز احساسات، آفرین و بارک ا... خبری نیست، بلکه اهمیت و عظمت اولویت های دیگر به کلی تیشه به ریشه ی این جنبه ی خاص از زندگی کودک و نوجوان می زند.
احتمالاً ذکر این تجربه ی شخصی که من بیشترین کتاب های زندگی ام را همیشه در دوران برگزاری امتحانات تحصیلی ام خوانده ام، تغییری در عقیده ی پدر و مادرهای مسؤول و نگران ایجاد نخواهد کرد. پس چه فایده که تأکید کنم این «غیره خوانی ها» باعث نشد که تا در مدرسه همیشه شاگرد اول و دوم نباشم.
پیشنهاد ششم: اسباب و لوازم کتاب بازی را فراهم کنیم
با کتاب هم می شود بازی کرد. همان طور که با عروسک، کبریت، سکه، تمبر، آکواریوم، گل، گلدان و... می شود بازی کرد و سرگرم شد.
کافی است کتابخانه یی در اختیار کودک قرار دهیم تا کتاب هایش را در آنجا بچیند. این می تواند اولین ابزار بازی با کتاب باشد و او می تواند ساعت ها مشغول منظم و مرتب کردن کتاب ها در کتاب خانه اش بشود.
یکی از جذاب ترین ابزارهای کتاب بازی مهر است. ساختن مهری با عنوان «کتابخانه...» یا «کتابخانه ی کوچک» یا «کتابخانه ی شخصی...» برای کودک که مجدداً می تواند او را ساعت ها درگیر رسیدگی و حاضر و غایب کتاب های کتابخانه اش کند. اگر خودمان کمی حوصله داشته باشیم، می توانیم او را تشویق کنیم و آموزش دهیم تا از کتاب هایش فهرست برداری کند. دفتری تهیه کنید و مشخصات کتاب هایش را در آن بنویسد. قدم بعدی این بازی این خواهد بود که شروع کند به امانت دادن کتاب هایش به دوستان و نزدیکان. قوانین و مقرراتی برای این سیستم امانت دهی تعریف کرده و اطلاعات مربوط به امانات را در دفترچه ضبط و ثبت کند. خلاصه شاخ و برگهای این «بازی» جدید تا دل تان بخواهد می تواند گسترده شود. کمی تخیل می خواهد و وقت آزاد.
منبع:نشریه 7 روز زندگی-ش86.