ماهان شبکه ایرانیان

پدیدارشناسیِ دروغ

سه نفر دور هم جمع شده بودند و جر و بحث می کردند. کشیشی از راه رسید و به آنان گفت: «فرزندانم! چرا این همه سر و صدا راه انداخته اید؟».

سه نفر دور هم جمع شده بودند و جر و بحث می کردند. کشیشی از راه رسید و به آنان گفت: «فرزندانم! چرا این همه سر و صدا راه انداخته اید؟».

پاسخ دادند: «پدر روحانی! ما صد دلار داو گذاشته ایم (شرط بندی کرده ایم) تا به کسی که بزرگ ترین دروغ را بگوید، بدهیم. حال هر یک از ما دروغی گفته و مدعی است که دروغش از دروغ دیگران بزرگ تر است». کشیش گفت: «فرزندانم! کار درستی نمی کنید. دروغ گفتن مطلقا خطاست و من تاکنون هیچ دروغی نگفته ام».

آن سه تن گفتند: «هورا!» و به اتفاق آرا، او را برنده مسابقه شناختند.

ظاهرا همه ما دروغگویی را بد و عملی رذیلانه می دانیم. از کودکی آموخته ایم که دروغ، بد و دروغگو دشمن خداست. بنا بر این می توان گفت که هیچ کس، دروغگویی را درست نمی داند. اگر هم کسی دروغگویی را در مواردی مجاز بداند، همان کس تنها دروغگویی را در آن موارد مجاز شمرده است، نه دروغ شنیدن را و این دو با هم خیلی تفاوت دارند. لذا چنین کسی ترجیح می دهد در آن موارد خاص به دیگری یا دیگرانی دروغ بگوید، اما حاضر نیست که در همان موارد، دیگری یا دیگرانی به او دروغ بگویند.

لذا در مجموع می توان ادعا کرد که دروغ، رفتاری نادرست و غیر اخلاقی است. لذا در آموزه های دینی ما بسیار بر این مسئله تأکید شده و دروغ، مادر و ریشه گناهان بزرگ شمرده شده است؛ زیرا اگر کسی راه دروغگویی یا فریبکاری را در پیش گیرد، از هیچ گناهی پروا نمی کند و اگر از این یک باز ایستد، امکان باز ایستادن از گناهان دیگر را دارد؛ به همین خاطر، معصومان(ع) بارها بر این نکته تأکید کرده اند که ریشه همه گناهان، همین دروغ است. رسول خدا(ص) می فرماید: «دروغ، ریشه های شر را آبیاری می کند، همان گونه که آب، ریشه های درختان را سیراب می نماید».(1)امام باقر(ع) نیز بر آن است که: «خداوند ـ عزوجل ـ برای بدی ها قفل هایی قرار داد و شراب را کلید آن قفل ها ساخت، و دروغ از شراب، بدتر است».(2) و امام حسن عسکری(ع) می فرماید: «پلیدی ها در خانه ای گذاشته شد و دروغ به عنوان کلید آن معیّن گشت».(3)

در نتیجه می توان ادعا کرد که: در نظام اخلاق اسلامی، دروغ از همه گناهان بدتر است. لذا شخص مؤمن، ممکن است هر گناهی مرتکب شود و هر رذیلتی در او ریشه دار شود، اما دروغ از او سر نمی زند. از این رو رسول خدا(ص) می فرماید: «هر خصلتی در مؤمن ریشه دار می شود، جز دروغ»(4) و چون از ایشان پرسیدند: آیا مؤمن زنا می کند؟ فرمود: «ممکن است گاه چنین باشد». باز سؤال کردند که: آیا مؤمن دست به سرقت می زند؟ فرمود: «ممکن است گاه چنین باشد». باز پرسیدند که: آیا مؤمن دروغ می گوید؟ فرمود: «نه، کسانی دروغ پردازی می کنند که به خدا ایمان ندارند».(5) بحث از جایگاه دروغ و پیامدهای کوتاه و دراز مدت آن از چارچوب این نوشته بیرون است، از این رو در این جا به آن نمی پردازیم.(6)

 

تو هرگز دروغ نخواهی گفت

برخی از فیلسوفان اخلاق به دلیل آن که در هر نوع دروغی، گونه ای فریفتن و استفاده ابزاری از دیگران وجود دارد، هر گونه دروغی را غیر اخلاقی دانسته اند. شاخص ترین کس در این عرصه، ایمانوئل کانْت است که به دلیل موضع ضد دروغش سخت معروف است. وی در مقاله معروف: «در باب حقِّ پنداریِ دروغ گفتن به انگیزه های انسان دوستانه»(7)دلایل اساسی خود را در این باره بیان می کند. این دلایل، کسانی را قانع می کند، اما دیگرانی را قانع نساخته است.(8) با این همه به نظر می رسد به کاربستن قاعده کانت و پرهیز از دروغگویی در همه موارد، نه تنها ممکن نیست، که اگر هم ممکن باشد، چه بسا نادرست است. همه ما در مواردی احساس کرده ایم که برخی دروغ ها لازم هستند و ظاهرا از رذیلت اخلاقی خود، پاک شده اند و حتی دارای فضیلت اخلاقی به شمار می روند. برای مثال، دروغ گفتنِ سربازی خودی که زیر شکنجه های بازجویان ارتش دشمن قرار دارد، برای پنهان داشتن بنیه نظامی کشورمان، نه تنها مجاز به نظر می رسد، بلکه در این گونه موارد، راستگویی، عین خیانت است. این جاست که مواردی از دروغگویی، مجاز شمرده شده است. اما دشواری کار، تعیین دقیق چنین مواردی است. از این رو به تدریج، اصطلاح «دروغ مصلحت آمیز» به فرهنگ اخلاقی و اجتماعی ما راه یافته است. این اصطلاح، ریشه در داستانی دارد که سعدی شیرازی در نخستین باب «گلستان» خود نقل می کند. به گفته سعدی، پادشاهی فرمان کشتن اسیری را صادر کرد: بی چاره در حالت نومیدی به زبانی که داشت، ملک را دشنام دادن گرفت... مَلِک پرسید که چه می گوید. یکی از وزیران نیک محضر گفت: «ای خداوند جهان! همی گوید: اَلْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعافینَ عَنِ النّاسِ». مَلِک را رحمت در دل آمد و از سرِ خون او درگذشت. وزیر دیگر گفت: «ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن. اینْ، مَلِک را دشنام داد و سَقَط گفت». ملک روی از این سخن درهم کشید و گفت: «مرا آن دروغ پسندیده تر آمد از این راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خُبثی». و خردمندان گفته اند: «دروغی مصلحت آمیز، به از راستی فتنه انگیز».(9)

این داستان در طول تاریخ ما پرسش های فراوانی بر انگیخته و سعدی به نااخلاقی بودن، متهم شده است. واقعا مُراد سعدی از این سخن چیست؟ آیا می خواهد بگوید دروغ مصلحت آمیز خوب است، یا آن که مدعی است دروغ با همه رذالت آن، از راستی که به خونریزی بینجامد، بهتر است؟(10) با این همه امروزه تقریبا همه ما نوعی از دروغ را مجاز می شماریم که به آن، عنوان مصحلت آمیز می دهیم. در کتاب های اخلاقی، مانند «کیمیای سعادت»(11) و «معراج السعاده»،(12) سه نوع دروغْ مجاز شمرده شده است.(13) اما عملا ما دروغ های دیگری را نیز به عنوان دروغ مصحلت آمیز و در نتیجه مجاز، می شناسیم. دامنه دروغ های مصلحت آمیز حتی به عرصه دین نیز کشیده می شود و برخی کسان، دروغگویی به سود دین و برای ترویج شعائر دینی (مانند گریه بر سالار شهیدان) را مجاز می شمارند.(14) اما دشواری مسئله، تعیین معیار مصحلت آمیز بودن است. هر کس دروغی می گوید، در پی مصلحتی است، و جز افرادی که مریض باشند، دروغ بی مصحلت نمی گویند. لذا پرسش هایی از این دست پیش می آید: مقصود از مصلحت چیست؟ مصلحت چه کسی مورد نظر است؟ (کسی که دروغ می گوید؟ یا کسی که به او دروغ گفته می شود؟ یا شخص ثالث؟) چه کسی می خواهد مصلحت را تشخیص بدهد؟ این مصلحت واقعا مصلحت است یا منفعتی است که نام مصلحت به خودش گرفته است؟ به گفته شهید مطهری: «فرق است میان دروغ مصلحت آمیز و دروغ منفعت خیز. خیلی افراد، دروغ منفعت خیز را با دروغ مصلحت آمیز اشتباه می کنند یا می خواهند اشتباه بکنند. دروغ مصلحت آمیز، یعنی دروغی که فلسفه خودش را از دست داده و فلسفه راستی را پیدا کرده است؛ یعنی دروغی که با آن، انسان، حقیقتی را نجات می دهد. ولی دروغ منفعت خیز، یعنی انسان دروغ می گوید که خودش سودی برده باشد. مسئله مصلحت با مسئله منفعت نباید اشتباه شود».(15) اما دریغ که غالبا چنین اشتباهی صورت می گیرد و خواسته و ناخواسته این دو یکی پنداشته می شوند؛ زیرا تا کنون معیار روشنی که این دو را از یکدیگر جدا سازد، تعریف نشده است و کوشش هایی که تا امروزه شده، هنوز به فرجام نرسیده است. نگارنده این سطور کوشیده است با توجه به اصول اخلاقی ما، در این زمینه معیاری به دست دهد که در جای دیگر آمده است.(16)

در نتیجه والدین به فرزندان خود دروغ می گویند، متقابلاً فرزندان هم به والدین خود دروغ می گویند. ارباب رجوع به کارمندان دروغ می گویند، اینان نیز در پاسخ به آنان دروغ می گویند. زن و شوهر به یکدیگر دروغ می گویند. میهمان و میزبان به یکدیگر دروغ می گویند و... و همه نیز دروغ خود را مصلحت آمیز می دانند. در نتیجه معلوم نیست که اساسا دروغ غیرمصلحت آمیز و غیر اخلاقی کدام است و این همه احادیثی که در نکوهش دروغ آمده است، کدام نوع دروغ را در بر می گیرد.

با توجه به این فرهنگ است که ما نمی فهمیم تکلیفمان چیست. آیا تابع احادیث و اصول اخلاقی باشیم و از عمده دروغ ها ـ اگر نگوییم همه دروغ ها ـ بپرهیزیم؟ یا دروغ های خود را مصلحت آمیز بدانیم؟ و باز نمی دانیم که در موارد ابهام به چه معیاری استناد کنیم. از سویی با مرور ادبیات دینی و احادیث معصومان، مسائلی را درباره انواع دروغ ها در می یابیم که ما را از دروغ های مصلحت آمیز خود شرمنده می سازد. در این مورد، کافی است که به نکات زیر توجه کنیم:

نُه نکته در پدیدارشناسی دروغ

یک: دروغ، بنیاد دین را به هم می ریزد و اساس اخلاق را درهم می کوبد. به فرموده امام باقر(ع): «دروغ، خود، تباهی ایمان است».(17)

دو: به همین دلیل در هِرم ارزش گذاری دینی می توان مؤمنی را در نظر گرفت که دست به کارهای ناشایستی بزند و از گناهانی چون دزدی، زن بارگی و شاد خواری نپرهیزد؛ اما «هیچ مؤمنی بی پرهیز از دروغ نمی تواند نام مؤمن بر خود نهد».(18) این رده بندی شامل رذایل اخلاقی نیز می شود. بدین معنا که: «دروغ از رذایل دیگری چون بخل و بزدلی، پلیدتر است».(19)

سه: همه گناهان از طریق دروغ به جهان راه یافت و نخستین عصیانی که در عالم رخ داد، برخاسته از دروغی بود که ابلیس گفت. وی با دروغی که به آدم و حوا گفت، آنان را فریفت و به نافرمانی خداوند متعال تشویق کرد. بدین ترتیب می توان دروغ را مادر همه گناهان دانست.

چهار: همین رویکرد را می توان نقطه عزیمت اخلاق اسلامی و تربیت دینی دانست. اگر دروغ، پلیدتر از شراب باشد، و اگر گناه از طریق دروغ به این عالم راه یافت، پس برای زدودن گناهان باید ریشه دروغ را خشکاند. از این منظر پیش از آن که به فرزندانمان نماز خواندن یا دیگر واجبات را بیاموزیم، باید به آنان صداقت و راستی را آموزش دهیم. باید قبل از آن که پرهیز از نجاسات معروف را ـ که تن را می آلایند ـ بیاموزیم، دوری از دروغ را ـ که روح را می آلاید ـ آموزش دهیم. و همان گونه که بهداشت جسمی را به آنان می آموزیم، بهداشت روحی را نیز به ایشان آموزش دهیم. به یاد داشته باشیم که پلیدی تن با چند دقیقه شست وشو از میان می رود، اما اگر روح کودک بر اثر دروغگویی و دروغ شنوی آلوده شد، به سادگی نمی توان آن را زدود.

پنج: اگر هم در پی اصلاح دیگران بر آمدیم و در افراد، کاستی های گوناگون دیدیم، به جای صرف وقت برای حل یکایک آنها، باید ریشه را بخشکانیم. این شیوه ای است که معصومان به ما آموخته اند. ماجرای آن شرابخواره و تارک الصلاتی را که دروغ هم می گفت، خوانده ایم. همین که از دروغ گفتن دست کشید، ناچار شد که دیگر گناهان را واگذارد. همان طور که پرهیز از دروغ، عامل دوری از دیگر گناهان است، اجتناب از آن، بهترین وسیله تقرب به خداوند متعال نیز به شمار می رود. مردی به رسول خدا گفت: «ای رسول خدا! به من کاری بیاموز که بدان به خدا نزدیک شوم». حضرت فرمود: «دروغ مگو». همین موجب خودداری او از هر یک از معاصی خداوند شد؛ چرا که قصد هر معصیتی می کرد، یا در آن دروغی می یافت و یا چیزی که او را به دروغگویی وامی داشت؛ از این رو از همه گناهان دور گشت.(20)

شش: دروغگویی نشانه حقارت نفس است. این حکم درباره هر نوع دروغی، راست می آید. دروغ، هنگامی پدیدار می شود که ما نخواهیم یا نتوانیم آنچه را در دل داریم، بیان کنیم. این کار، غیر از رازپوشی است. در رازپوشی و کتمان، می کوشیم تا با صراحت، حریم خود را حفظ کنیم و به نامحرمان اجازه ندهیم تا به خلوت فکری ما وارد شوند؛ اما به هنگام دروغگویی (به هر دلیلی) سعی می کنیم با اظهار چیزی که خود بدان باور نداریم، مخاطب را گمراه کنیم؛ حال، گاه این گمراه گری از سرِ خیر خواهی و گاه از سر بدخواهی است، اما اگر شجاعت ابراز آنچه را می اندیشیم داشته باشیم، از بیانش خودداری نخواهیم کرد. رسول خدا با اشاره به همین نکته است که می فرماید: « دروغگو دروغ نمی گوید، جز بر اثر حقارت نفسش».(21) ارسطو با همین اعتقاد می گوید: «دروغ، ذاتا بد است و شایان نکوهش (خواه منظوری خاص در میان باشد و خواه نه) و درستکاری، ذاتا نیک است و شایان ستایش».(22)

البته کسانی مانند غزالی به قبح ذاتی دروغ قائل نیستند، و آن را با توجه به پیامدهایش خوب یا بد ارزیابی می نمایند؛ لیکن احادیث ما مؤیّد همان دیدگاه فضیلت مدار است که دروغ را ماهیتا قبیح می شمارد. امام خمینی هنگام بحث از دروغِ مجاز و با بیان این که اگر نجات جان پیامبر بر دروغی متوقف باشد، مجاز است، همین دغدغه خاطر را نشان می دهد: «دروغ، جدای از همه متعلقات و با توجه به ذاتش، قبحی عقلی دارد که به هیچ روی از آن جدا نمی شود و جهات خارجی نیز در بر طرف ساختن آن اثری ندارد. از این رو خردمند، آرزو می نماید کاش راستی به جای دروغ، نجات بخش پیامبر بود و این جز به سبب بر طرف نشدن قبح و پستی دروغ نیست؛ هر چند از ارتکاب آن، ناگزیر باشد».(23)

طبق این نگرش، دروغ، پلید است و اگر هم از سر اضطرار، ناگزیر از آن شدیم، عذرمان موجّه است؛ اما این دروغ، روح ما را آلوده کرده است. اگر کسی ناچار شود که شرابی بنوشد یا مرداری بخورد، عمل او اثر تکلیفی ندارد و به اصطلاح حقوقی، مسئول کار خود نیست و عذرش پذیرفته است؛ اما خواه ناخواه، دهانش آلوده شده و باید در اوّلین فرصت، آن را آب بکشد. دروغ نیز چنین است؛ حتی اگر ناگزیر از دروغ شدیم، دروغ ما اثر تکلیفی نخواهد داشت، ولی اثر وضعی خود را خواهد گذاشت و روح ما را تاریک خواهد کرد.

مرحوم مطهری پس از نقد دیدگاه کانت و دفاع از دروغ برای نجات جان بی گناهان، به این اثر وضعی این گونه اشاره می کند: «منتها اسلام در این جا سخن دیگری نیز گفته است که نکته خیلی بزرگی است. می گوید برای این که روحت عادت نکند به دروغ گفتن، در آن جا که اجبار پیدا می کنی (چیزی به ذهنت خطور بده و به زبانت چیز دیگری بیاور)... مستقیم ذهنت را با دروغ مواجه نکن که ذهنت عادت نکند به دروغ گفتن. اسم این، «توریه» است... حالا بعضی ها هم دائما دروغ می گویند و اسمش را می گذارند توریه. و دیده ام این جور اشخاص را. من کار به آن ها ندارم. حقیقت را می گویم».(24)

درسی که ما از معصومان می آموزیم، آن است که دروغ (حتی نوع مصلحت آمیز آن) را پلید بشماریم و از آن همچون نجاسات و پلیدی ها بپرهیزیم؛ در نتیجه باید همان گونه که فرزندان خود را به گونه ای می پروریم که از نجاسات بپرهیزند و تن خود را پاک نگه دارند، باید به آنان بیاموزیم که از دروغ نیز این گونه دوری کنند.

هفت: در نظام اخلاق اسلامی جایی برای دروغ، پیش بینی نشده است. به این معنا که این نظام به گونه ای طراحی شده که در آن، نیازی به دروغ نمی افتد؛ یعنی اگر ارزش های اخلاق اسلامی در جامعه حضور جدی داشته باشند، هرگز نوبت به دروغ نخواهد رسید. غالب جواب های نقضی که به سود دروغگویی ارائه می شود، ناشی از بی توجهی به نظام اخلاق اسلامی است. اخلاق اسلامی، منظومه ای است که هر جزو آن، اجزای دیگر را معنادار می سازد. اگر ما بودیم و تنها یک رذیله به نام دروغگویی، آن موقع می توانستیم ادّعا کنیم که برای اصلاح میان مردم می توان دروغ گفت؛ چرا که در غیر این صورت، دشمنی پدیدار می شود. به زن می شد دروغ گفت، چرا که جز در این حال، ناسازگاری پدید می آمد. به کودکان و در موارد بی ضرر نیز می شد دروغ گفت. امّا، اگر جامعه ای در نظر بگیریم سرشار از هزاران معایب اخلاقی و ناهنجاری های اجتماعی، آن گاه در موارد بی شماری می توان دروغ گفت و تنها در جایی که هیچ ضرر وخاصیتی نداشته باشد، باید راست گفت.

بدین ترتیب، ما جامعه ای در نظر گرفته ایم که در آن، هیچ یک از ارزش های اسلامی حاکم نیست و سپس از طریق تجربه یا تأمل دیده ایم که در چنین جامعه ای در موارد متعدد باید دروغ گفت و چاره ای جز این نداریم. آن گاه به این همه استثناها رسیده ایم. اما سخن از جامعه اسلامی است که در آن، همه ارزش های دینی حضور دارند. در این نظام اخلاقی، نه تنها انکار معایب دوستان، خلاف مروت و برادری است، بلکه بیان عیب ها، همچون هدیه دادن، ستوده است. در این نظام، صدق، ارزش خاصی دارد و صدّیقان، هم رتبه پیامبران اند. در این نظام، انتقادپذیری نشانه مقبولیت انسان در بارگاه الهی است. در این نظام، مؤمن، آینه مؤمن است و بد و خوب او را بی کم و کاست می نمایاند. در این نظام، همه مسئول یکدیگرند و در نتیجه جایی برای تظاهر، چاپلوسی و حق پوشی وجود ندارد. در این نظام، شجاعت، صراحت و راستگویی، هر یک ارزشی است والا.

هر نوع دروغی ـ حتی خیرخواهانه ترین نوع آن ـ کوششی برای پنهان داشتن حقایق و در نتیجه، سدّ راه تکامل مؤمن و رشد معنوی اوست. اگر همه این ارزش ها هم زمان پذیرفته و به کار بسته شود، دیگر جایی برای دروغ نخواهد بود. هسته مرکزی جامعه، «خانواده» است. اگر پدر و مادر در برابر فرزندان خود به یکدیگر و به فرزندان خود دروغ نگویند، آنان از همان زمان از این رذیله برکنار خواهند ماند و نه به این بیماری آلوده خواهند شد و نه آن را همراه خود به جامعه خواهند برد.

پس از خانواده، نوبت به جمع «دوستان» می رسد. اگر هر مؤمنی خود را ناصح مؤمن دیگر بداند و متقابلاً هر یک خواهان این خیرخواهی باشند، در میان دوستان، دروغ، جایی نخواهد داشت و اگر میان چند تن اختلاف افتاد، برای حل آن به دروغ نیازی نخواهد بود. به جای هرگونه پرده پوشی و انکار واقعیت، باید علت این اختلاف، شناسایی و برطرف شود، نه آن که با دروغی ـ که در بهترین حالت، خود همچون مسکّن عمل می کند ـ اصل مشکل، انکار گردد و ریشه درد، دست نخورده باقی بماند.

پس از حلقه دوستان، نوبت به گستره «جامعه» و مسائل اجتماعی و سیاست عمومی می رسد. در این موارد نیز جایی برای دروغ نخواهد بود. اوّلین گام برای درمان هر بیماری و رفع هر مشکلی ابراز آن است. مسئولان دولتی در نظام اسلامی، برگزیدگان امت هستند و در برابر آنان مسئولیت دارند. از این رو وظیفه دارند که از گفتن هر نوع دروغی و به هر انگیزه ای بپرهیزند. حوزه پنهان کاری مسئولان به وسیله مولای متقیان و امام راستگویان، علی(ع) معین شده است. ایشان هنگام بیان حقوق مردم بر مسئولان می فرماید: «بدانید حق شماست بر من، که چیزی را از شما نپوشانم جز راز جنگ (که از پوشاندن آن ناگزیرم) و کاری را جز (در حکم) شرع، بی رأی زدن با شما انجام ندهم».(25)بدین ترتیب جایی برای دروغ، حتی از نوع مصلحت آمیز آن در این نظام، باقی نمی ماند.

سخن کوتاه، این که: دروغگویی مانند اعتیاد به مواد مخدّر است که هرگز نباید به آن آلوده شد؛ اما همین که شخصی به سوی آن گام نهاد، ناخواسته تا آخر خط می رود. نمی توان دروغ گفت و خودْخواسته هر جا لازم شد، آن را متوقف کرد. کسی که به هر دلیلی دروغ می گوید، ناگزیر است تا آن را با دروغ های دیگر، استوار سازد و هر جا در آن گسستی پدید آمد، با دروغی دیگر جبرانش کند. از این رو باید از این راه حل مشکوک، یک باره دست شست و سخن پیامبر خاتم را آویزه گوش ساخت که فرمود: «از دروغ بپرهیزید، هرچند در آن، رهایی خود را دیدید؛ چرا که در حقیقت در آن تباهی است».(26)

وجود دروغ در جامعه در دراز مدت، موجب بی اعتمادی عمومی و سست شدن شیرازه وفاق اجتماعی خواهد شد: «هنگامی که دروغْ حاکم می گردد، اعتماد و اطمینان از میان می رود و شالوده اجتماع از هم می پاشد و سیر امور، مختل می گردد».(27)

هشت: دروغ چون ویروسی است که به مجرد پدیدار شدن در جامعه به تکثیر خود می پردازد و راه افزایش را در پیش می گیرد. دروغ، همه اطراف خود را آلوده می کند و بیشتر کسانی که با آن مواجه می شوند، برای مقابله با آن از دروغ متقابلی استفاده می کنند. حتی کمترین اشاره ای به دروغ، آن را در جامعه حاضر می سازد. گویی جن است که نام بردن از آن، همان و پدیدار شدنش همان! از این رو در تعالیم دینی ما آمده است که از پدید آوردن زمینه دروغگویی با تلقین یا شوخی بپرهیزیم. رسول خدا می فرماید: «دروغ را تلقین مکنید که به شما دروغ گفته می شود؛ زیرا پسران یعقوب نمی دانستند که گرگ، انسان را می خورد تا آن که پدرشان این مطلب را به آنان تلقین کرد».(28)

این نکته در باره شوخی های به ظاهر بی ضرر (و در حقیقت پر ضرر) نیز جاری است. امام باقر در این باره می فرمود: «از دروغ (چه کوچک و چه بزرگ) در شوخی و جِدی بپرهیزید؛ چرا که هرگاه آدمی در امور کوچک دروغ گفت، بر دروغ بزرگ، دلیر می شود».(29) علامه مجلسی پس از نقل این حدیث، از ظاهر آن، حرمت دروغ را حتی در شوخی نتیجه می گیرد و آن را با اصل کلی در این زمینه و احادیثی که مطلقا دروغ را حرام می دانند، همساز معرفی می کند.

تنها راه مقابله درست با دروغ، راستگویی است. پادزهر این بیماری، صداقت است و بس. به گفته خانم آدریان ریچ: «هنگامی که زنی راست می گوید، امکان راست های بیشتری را پیرامون خود فراهم می سازد».(30) البته این نکته به زنان اختصاص ندارد؛ اما چون محور بحثِ خانم ریچ زنان است، از زنان نام می بَرد. امتحان این شیوه ساده است. اگر ما در برابر کسی صدایمان را بلند کنیم، او نیز به این کار دست می زند؛ اما اگر صدای خود را پایین بیاوریم و بر شیوه خودْ اصرار بورزیم، طرف مقابل نیز شیوه ما را دنبال خواهد کرد. دروغ متقابل، با هر انگیزه ای که باشد، نه تنها مانع دروغ نمی گردد، بلکه به اصطلاح روان شناسی این روش را در شخص دروغگو تقویت می کند.

نُه: دروغگویی به دیگران در دراز مدت، دیده بصیرت انسان را کور می کند؛ حال آن که راستگویی، دریچه های حقایق را بر آدمی می گشاید. آیة اللّه عبداللّه جوادی آملی در این باره چنین می گوید: «سخن لطیفی از مرحوم بوعلی سینا رسیده است که آن سخن را مرحوم خواجه نصیر و بزرگان دیگر هم دارند. آن سخن، این است که: اگر کسی در گفتار و نوشتار و به طور کلی در همه بخش های سنّت و سیرتش راستگو باشد، خواب های راست می بیند. روح انسانِ دروغگو مانند چشم «اَحوَل» است و حقیقت را درست نمی بیند... روح انسان صادق، هنگامی که سخن می گوید، درست می گوید و این نشانه این است که درست می بیند؛ بنا بر این چنین کسی هم صدق خبری و هم صدق مُخبِری دارد؛ یعنی هم درست می بیند و هم درست خبر می دهد».(31)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان