ماهان شبکه ایرانیان

در سوره کهف آمده که ای رسول . ما فقط به تو وحی می کنیم . پس چرا در چند آیه بعد آمده : ما به ذوالقرنین گفتیم ....آیا این تناقض نیست؟

وحی معانی مختلفی دارد که در هر مکان و موقعیتی معنای خاص به خود را می دهد

در سوره کهف آمده که ای رسول . ما فقط به تو وحی می کنیم . پس چرا در چند آیه بعد آمده : ما به ذوالقرنین گفتیم ....آیا این تناقض نیست؟

چنین نیست که در قرآن هر جا کلمه وحی و یا خطابات الهی را مشاهده کردیم، معنایی را که بر پیامبران الهی مطابقت می کند، (و آن وحی تشریعی است) از آن بفهمیم .

 پیغمبر کسی است که وحی بر او نازل می شود، اما این گونه نیست که هر کسی بر او  وحی شود،پیغمبر باشد و یا هر چیزی که مورد وحی قرار گیرد ، وحی از سنخ وحی به انبیا خصوصا وحی تشریعی باشد . در مورد وحی مخصوص به انبیا باید گفت که وحی هم به صورت  انبائی(اخباری) و هم  تشریعی است . در ادامه خواهیم دانست که وحی معنایی گسترده تر از آن چه تاکنون از آن می فهمیدیم، دارد.

 آن قسم از وحی که به انبیا اختصاص دارد، وحی تشریعی است ، به معنی دریافت احکام شرعی و دستور الهی برای ابلاغ و رساندن آن ها به انسان ها .(1) 

علامه طباطبایی در باره معنای وحی و اقسام  آن مطالبی بیان کرده است که مفاد آن را ملاحظه می کنیم :

وحی به معنای اشاره سریع و از جنس کلام همراه با رمز گویی .....است، چنان که راغب به آن اشاره کرده است.

 از موارد استعمال وحی که نوعی الهام است، می توان به وحی در مورد حیوانی چون زنبور عسل اشاره کرد: " وَ أَوْحی‏ رَبُّکَ إِلَی  النَّحْلِ"(2)  یعنی  و پروردگار تو به زنبور عسل «وحی» (و الهام غریزی) نمود و یا وحی در نفس انسان از راه خواب و رویا است:  "وَ أَوْحَیْنا إِلی‏ أُمِّ مُوسی‏" (3) یعنی  وحی کردیم (در خواب) به مادر موسی،و یا به معنای وسوسه است:  "إِنَّ الشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلی‏ أَوْلِیائِهِمْ" (4)آگاه باش که شیطان ها به دوستان خود وحی (وسوسه) می‏کنند.نیز به معنی  اشاره است: "فَأَوْحی‏ إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا"(5) پس وحی (اشاره) کرد به سوی آنان، این که تسبیح کنید بامداد و شامگاه .

قسم دیگری از وحی الهی،تکلم با انبیا و رسولان است، چنان که فرموده:" وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً"(6) .

 علامه در ادامه اشاره می کند: نکته ای که وجود دارد این که :کلمه " وحی " به خاطر قداستی که در عرف و اجتماع دارد، لازم است به خاطر  ادب دینی به جز بر کلامی که در مورد انبیا و رسل القا می‏شود، اطلاق نگردد.(7)

 آن چه بر ذوالقرنین خطاب شده است: " قالُوا یا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ ......... "(8)  از سنخ وحی به معنای متداول که مختص انبیا است، نبوده، بلکه خطابی غیر وحیانی مشابه الهام و  اخبار  و .... بوده است . چنین خطابی را  خدای متعال نسبت به آتش هنگامی که ابراهیم پیامبر را در کام خود فرو برد،کرده است:

"قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلی‏ إِبْراهِیمَ‏"(9)  خدای متعال در این آیه با آتش سخن می گوید .آن را امر به سرد شدن می کند. 

 هیچ دلیلی بر پیامبر بودن ذوالقرنین  نداریم .

پی نوشت ها:

1. زن در آینه جمال و جلال، ص 158.

2.  نحل(16) آیه 68 .

3.  قصص(28) آیه 7 .

4. انعام(6) آیه 121.

5. مریم(19) آیه 11.

6. شوری(42) آیه 51.

7. ترجمه المیزان، ج‏12، ص 424 با اقتباس.

8. کهف(18) آیه 94 .

9.  انبیا(21) آیه 69.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان