ماهان شبکه ایرانیان

نقد و بررسی فیلم «سینما نیمکت»

خلاصه داستان : داستان در دهه ۶۰روایت می شود و در ستایش سینماست. این فیلم داستان مردی است که عاشق فیلم و سینماست و درگیر اتفاقاتی در زندگی اش می شود. “سینما-نیمکت” داستان یک گروه دوره گرد نمایشى است که در سال هاى ٦٨-٧٣ (دوران ممنوعیت ویدیو) فیلم هاى تاریخ سینما را در روستاهاى دورافتاده و قهوه خانه ها براى مردم اجرا مى‌کنند.

0

کارگردان : محمد رحمانیان

نویسنده : محمد رحمانیان

بازیگران : علی عمرانی، مهتاب نصیر پور، هومن برق نورد، اشکان خطیبی و رضا ناجی

خلاصه داستان : داستان در دهه 60روایت می شود و در ستایش سینماست. این فیلم داستان مردی است که عاشق فیلم و سینماست و درگیر اتفاقاتی در زندگی اش می شود. “سینما-نیمکت” داستان یک گروه دوره گرد نمایشى است که در سال هاى ٦٨-٧٣ (دوران ممنوعیت ویدیو) فیلم هاى تاریخ سینما را در روستاهاى دورافتاده و قهوه خانه ها براى مردم اجرا مى‌کنند.

BenchCinema

BenchCinema

سینما نیمکت اولین تجربهٔ سینماییِ کارگردان باسابقهٔ تئاتر، محمد رحمانیان است. اکران و نمایش فیلم به دلیل روایت متفاوت و موضوع خاص پسند به گروه هنر و تجربه واگذار شد و فیلم این روزها به نمایش درآمده است. حضور کارگردان‌های تئاتری در سینما همیشه موضوع بحث‌های مختلف بوده است. از نمونه‌های متأخر می‌توان علی رفیعی را مثال زد که با دو فیلم «ماهی‌ها عاشق می‌شوند» و «آقا یوسف» در سینما حضور پیدا کرد و واکنش‌های ضدونقیضی را دریافت کرد. حضور محمد رحمانیان هم با کمبودهایی همراه شده که در سال‌های قبل و در مورد باقی تئاتری‌ها وجود داشته‌. اما سینما نیمکت در ارزیابی نهایی فیلم بی‌ارزشی نیست. داستان در مورد سال‌های ممنوعیت ویدیو و بیکار شدن یک عشق فیلم به نام ناصر است. در ابتدای داستان انبوه نوارهای ویدئویی ناصر را به آتش می‌کشند و او راهی زندان می‌شود. در زندان پس از آشنایی با دوبلوری قدیمی به مجموعه‌ای گران‌بها از فیلم‌های مطرح آن سال‌ها دست پیدا می‌کند. ناصر پس از تماشای چندبارهٔ همه فیلم‌ها تصمیم می‌گیرد به مناطق دورافتاده و روستایی سفر کند و به شکل تک‌نفره فیلم‌ها را برای مردم بازی کند. چند مانع بر سر راه این خط داستانی و چند خرده‌پی‌رنگ کم‌حجم پیشروی داستان را تا پایان شکل می‌دهند.

BenchCinemaفیلم مایه‌های داستانی زیادی را مورد استفاده قرار نمی‌دهد و بیشتر از تکیه‌بر روی شخصیت‌ها و احساساتشان، بر ارجاعات سینمایی و بازی کردن با نوستالژی‌ها تمرکز می‌کند. بنابراین گره‌افکنی و گره‌گشایی خاصی در آن دیده نمی‌شود و اندک موانع پیشِ روی شخصیت‌ها به‌سادگی حل شده و وسیله‌ای برای ارجاعات خاطر انگیز بعدی می‌شوند. با توجه به اینکه هدف اصلی فیلم سرک کشیدن به تجربه‌های سینمایی ماندگار و بازی کردن با آن‌هاست می‌توان دلیل حضور در گروه هنر و تجربه را درک کرد. مخاطبی که آثار مطرح تاریخ سینما را ندیده باشد و با آن‌ها خاطره نداشته باشد به‌سختی می‌تواند با سینما نیمکت همراه شود. بنابراین عشق فیلم بودن برای ارتباط گرفتن با فضا و داستان مانند یک پیش‌نیاز ضروری است. یک‌سوم ابتدایی فیلم از استحکام روایی بهتری برخوردار است و می‌توان گفت یکی از بهترین مقدمه‌چینی‌ها در میان فیلم‌های سال است. ناصر روزنامه‌ای را در دست می‌گیرد که در آن خبر از پایان ممنوعیت ویدیو داده شده است. روزنامه توسط زنی به نام ملی برای او فرستاده شده و این نام باعث می‌شود ناصر به یاد اتفاقاتی در گذشته بیفتد. پس‌ازآن به فلاش‌بک می‌رویم و سرگذشت ناصر موضوع روایت فیلم می‌شود. آتش گرفتن نوارها و به زندان افتادن ناصر به‌خوبی بر مخاطب اثر گذاشته و او را در فضای عاطفی خاص خود غرق می‌کند. کشف گنجینه سینمایی توسط ناصر به بهترین شکل زمینه را برای رفتن به بخش بعدی داستان فراهم می‌کند اما پس‌ازآن نوعی تغییر رویکرد را در داستان‌گویی شاهد هستیم. ذکر این نکته ضروری است که فلاش‌بک استفاده شده در فیلم از معدود نمونه‌های حاضر در سینمای ما است که علاوه بر تأثیر روایی همیشگی در ایجاد جذابیت و بازی با میزان آگاهی مخاطب، با کارکرد ساختاری هماهنگ با موضوع فیلم همراه شده است. برای فیلمی که دغدغه اصلی‌اش چیزی جز نوستالژی بازی نیست چه شگردی بهتر از فلاش‌بک؟

BenchCinemaمتأسفانه فیلم پس از مقدمه‌ای که ذکر شد عملن داستان‌گویی را کنار می‌گذارد. زمان صرف نمایش‌های تک‌نفرهٔ ناصر و واکنش‌های مردم می‌شود. چند نمایش او را مشاهده می‌کنیم و پس‌ازآن اشکان خطیبی با ویالون و شمایل عجیبش وارد فیلم می‌شود. نحوهٔ ورود او وقت زیادی را در فیلم اشغال نمی‌کند و دوباره شاهد اجراهای حالا دونفرهٔ آن‌ها هستیم. این طرح در مورد دو شخصیت دیگر هم تکرار می‌شود. ملی (مهتاب نصیرپور) و هومن برق نورد با کمترین جزییات داستانی وارد فیلم می‌شوند و در کنار بقیه به بازسازی فیلم‌ها می‌پردازند. در چنین فضایی که شخصیت‌پردازی اولویت نیست باید عنصر دیگری موردتوجه واقع شده باشد و آن چیزی جز خاطره بازی با سینما نیست. خود رحمانیان هم متوجه بوده که این شگرد برای پیش بردن داستان فیلم و فضاسازی کافی نیست. تلاشی در فیلم وجود دارد تا بین آثار سینماییِ انتخابی و موضوع آن‌ها با موقعیتی که شخصیت‌ها در آن قرار دارند ارتباط برقرار شود. از مقدمه به بعد هر جا این پیوند قوی‌تر شکل گرفته، فیلم به تأثیرگذاری بهتری دست پیدا می‌کند و هر جا پیوند ضعیف است یا اصلن به آن فکر نشده ارتباط مخاطب با فیلم کاملاً محدود می‌شود. برای مثال می‌توان از حضور گروه در آسایشگاه روانی و بازسازی فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته به‌عنوان یکی از بهترین سکانس‌ها نام برد که فیلمِ انتخابی برای بازسازی و موقعیت اجرای آن به پیوند قدرتمندی می‌رسند و ناصر با تماشای چهره‌های درهم‌رفتهٔ بیماران پایان فیلم را تغییر می‌دهد.

BenchCinemaرحمانیان در بخش‌هایی از فیلم تلاش کرده تا محل اجرای نمایش‌ها (قهوه‌خانه‌ای دورافتاده) را به استعاره‌ای از جامعه تبدیل کند. حضور گروهی از اراذل‌واوباش که برای ناصر و گروهش تعیین تکلیف کرده او را مجبور به سانسور می‌کنند در همین راستا تعریف می‌شود. همچنین زمانی که گروه از سانسور سر باز می‌زند همین اوباش هستند که وارد صحنه می‌شوند و با جوک‌های سطحی و حرکات مبتذل سر مردم را گرم می‌کنند. درنتیجه اینجا اشاره‌ای هم به دوگانهٔ هنر فاخر و سخیف می‌شود که البته همهٔ این اشاره‌ها صرفن در شکل دادن به فضای عاطفی فیلم مؤثر واقع می‌شوند و نمی‌توان در این سطح توقع نگاه جامعه‌شناسانه از آن‌ها داشت. مشکلی که گاهی آزار دهنده می‌شود نگاه خیلی فانتزی و نمایشی به رویدادهاست. برای مثال شمایل ترسیم شده از گروه اوباش یا برخی تماشاگران از شدت فانتزی بودن حالتی کودکانه پیدا کرده است یا سکانس ویالون زدن خطیبی در میان برف‌ها از شدت نمایشی بودن در موقعیتی جدا از کلیت فیلم قرار می‌گیرد و قابل‌درک نیست. این مشکلات در کنار عدم توجه به شخصیت‌پردازی جدی باعث شده تنها محور اثرگذاری فیلم ارجاعات سینمایی و خاطره بازی‌ها باشد. درنتیجه قدرت و ضعف فیلم کاملاً به قدرت و ضعف ارجاع‌ها وابسته شده است. چنانکه ذکر شد پیوند بین فیلم‌های بازسازی شده و موقعیت‌های داستانی به‌طور کل چندان فکر شده نیست هرچند در برخی سکانس‌های خاص دست آورد هایی دیده می‌شود. موضوعات جانبی مرتبط با ارجاع‌ها از جمله سانسور و عشق و جدایی و... از سطح روایت فانتزی گونهٔ فیلم فراتر نمی‌روند و صرفن در لحظه قابل‌طرح هستند چراکه شخصیت‌پردازی‌ای دیده نمی‌شود. سینما نیمکت به‌واسطهٔ رویکرد خاصش در انتخاب لحظات خاطر انگیز سینمایی و لحن فانتزی فیلم آزاردهنده‌ای نیست. می‌توان دو ساعت برای آن وقت صرف کرد و با ارجاع‌هایش همراه شد و با خاطره بازی‌هایش سر ذوق آمد اما ارتباط با فیلم از این سطح فراتر نمی‌رود.

منتقد: دانیال حسینی

اختصاصی نقدفارسی

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی