چکیده
واژهی «دین» در لغت به معنای جزاء، طاعت، حکم، شأن و... بکار رفته است؛ و عدهای مجموعهی عقاید، قوانین و مقرراتی را گویند که هم به اصول بینشی بشر نظر دارد و هم دربارهی اصول گرایشی وی سخن میگوید و هم اخلاق و شئون زندگی او را زیر پوشش دارد. بدین سان ضرورتهایی از قبیل حسن کنجکاوی یا فطرت خداجویی، قاعده عقلی دفع شک او را وامی دارد تا در پی دین برود و منشأ آن را یافته، دین حق را انتخاب نماید. اما عده ای دین را بازیچه پنداشته و منشأ بشری دست یافته از قدرت میدانند از این رو دست به معامله گری با دین میزنند و دین خود رابا چیزهای بی ارزش دنیوی معامله میکنند.
کلید واژگان: دین، شناخت، معامله گری، دین حق.
مقدمه
نگاه کلی به دین، از نظر بینش الهی، همان گزاره های اعتقادی، اخلاقی و احکام است که، دین مبین اسلام حول این محور میچرخد، که روی آوردن به آن از ضروریات شمرده میشود و از طریق شناخت آن به آرامش و آسایش انسان میافزاید. البته در مکاتب مادی، نوع نگرش آنها متفاوت بوده و دین را دست پرورده قدرت و ثروت پنداشته از این رو محوریت آنها شئونات مادی گرایانه است.
در حوزهی دین پژوهی، غایت نهایی دین «توحید» بیان شده است که ما عنوان گوهر دین را بر آن نهادهایم که سبب میشود جامعه و زندگی فرد انسان؛ آگاهی و ساختار محکمی تنظیم گردد، که این همان بینش و نگرش الهی در مورد دین است، از این رو مبحث دین شناسی را باید با دقت و توجه لازم پی گیری کرد، زیرا سعادت هر انسانی در گرو عمل به دستورات دین میباشد.
مفهوم شناسی دین
«دین» در لغت به معنای جزاء، طاعت، حکم، شأن، عادت، عبادت، حساب و غیر آن است. (1) «بعضی از علما در تعریف دین میگویند که تعریف از دین به صورت ماهوی میسّر نیست، ولی تعریف مفهومی آن ممکن است، زیرا تعریف ماهویِ شیء، بیان ماهیات و ذاتیات آن است. تعریف اشیاء به جنس و فصل یا جنس و رسم یا به حدّ تام یا حدّ ناقص، تعریف ماهوی است؛ اما تعریف دین به این امور امکان پذیر نیست؛ زیرا دین که مجموعهی قواعد اعتقادی، اخلاقی، فقهی و حقوقی است وحدت حقیقی ندارد و هر آنچه که فاقد وحدت حقیقی است، وجود حقیقی ندارد و چیزی که فاقد وجود حقیقی است، ماهیت ندارد و فاقد ماهیت، جنس و فصل ندارد. از این رو، تعریف دین به حدّ تام یا ناقص، امکان پذیر نیست. تعریف مفهومیِ دین، میسّر است و این تعریف را از پیام الهی میتوان انتزاع کرد. از این رو، در تعریف دین میتوان گفت: دین، مجموعهی عقاید، قوانین و مقرراتی است که هم به اصول بینشی بشر نظر دارد و هم دربارهی اصول گرایشی وی سخن میگوید و هم اخلاق و شئون زندگی او را زیر پوشش دارد. به دیگر سخن، دین مجموعهی عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که برای ادارهی فرد و جامعهی انسانی و پرورش انسانها از طریق وحی وعقل در اختیار آنان قرار داد.»
دینِ مبتنی بر وحی از بخشهای گوناگون تشکیل میشود؛ بخشی شامل عقاید است؛ یعنی شامل باور و اعتقاد به حقایق و واقعیتهای جهان هستی بر اساس توحید است؛ مانند اعتقاد به وجود خدا، وحی و نبوت، قیامت و معاد، بهشت و دوزخ و مانند آن. بخش دیگر دین، اخلاقیات است؛ یعنی تعالیمی است که فضایل و رذایل اخلاقی را به انسان شناسانده و راه تهذیب نفس او را از رذایل، و تخلق آن را به فضایل ارایه داده است. بخش دیگر دین، شریعت و مناسک و احکام و مقررّات است که روابط فرد با خود و با خدای خود و با دیگران، یعنی روابط اجتماعی، حقوقی، مدنی و سلوک اجتماعی و کیفیت روابط اقتصادی وسیاسی و نظامی در این بخش قرار میگیرد (2)
پی جویی دردین
از ضرورتهای تحقیق در دین موارد ذیل است که بدان ها اشاره می نمائیم.
1.حسّ کنجکاوی یا فطرت خداجویی
«از ویژگیهای روانی انسان میل فطری و غریزی به شناختن حقایق و اطّلاع از واقعیتهاست که از آغاز کودکی در وجود هر انسانی ظاهر میشود، و تا پایان عمر ادامه دارد. همین فطرت حقیقت جویی که گاهی حسّ کنجکاوی نامیده میشود میتواند انسان را وادار کند تا دربارهی سؤالاتی که در چهارچوبهی دین مطرح میشود بیاندیشد و در صدد شناختن دین حق برآید. پس غریزهی حقیقت جویی، نخستین عاملی است که انسان را برای بررسی همهی مسائل از جمله مسائل دینی و شناخت دین حقّ برمی انگیزاند.» (3)
2.غریزهی منفعت طلبی و گریز از زیان
«از آنجا که دین صحیح میتواند به تأمین خواستهها و منافع و مصالح انسان کمک بکند و جلو زیانها و خطرها را بگیرد خود به خود برای انسان مطلوب خواهد بود و غریزه منفعت طلبی و گریز از زیان، عامل دیگری برای پژوهش دربارهی دین میباشد، حتی اگر انسان احتمال دهد که خواستهها و منافع و مصالح او از طریق شناخت دین حاصل میشود باز پی جویی و تحقیق در دین امری معقول به نظر میرسد.»
هنگامی که آدمی بداند در طول تاریخ، سلسله ای از انسانهای برجسته ادّعا کرده اندکه از سوی آفرینندهی جهان برای هدایت بشر و سعادت دو جهانی اوبرانگیخته شده اندو معلوم شود در راه رساندن پیام خویش و راهنمایی بشر، از هیچ کوششی دریغ نورزیده و هرگونه سختی و رنج را تحمل کردهاند و حتی جان خویش را نیز در راه این هدف فدا کردهاند، غریزهی دفع ضرر و جلب منفعت، انسان را وا میدارد که در صدد تحقیق پیرامون دین برآید تا بداند که آیا ادّعای پیامبران دارای دلایل منطقی کافی هست یا نه؟ به ویژه هنگامی که اطلاع پیدا کند که دعوت آنان مشتمل بر بشارت به سعادت وانذار از شقاوت و عذاب جاودانی بوده است. آنگاه چنین کسی چه عذری میتواند برای تغافل و بی تفاوتی نسبت به دین بیاورد و در صدد تحقیق و پژوهش دربارهی آن بر نیاید؟ (4)
حل یک شبهه
ممکن است کسانی چنین بهانه ای را دستاویز خود قرار دهند که تلاش برای حلّ یک مسئله در صورتی مطلوب است که انسان امیدی به یافتن راه حلّ آن داشته باشد ولی ما چندان امیدی به نتیجه اندیشیدن دربارهی دین و مسائل آن نداریم از این روی ترجیح میدهیم که وقت و نیروی خود را صرف کارهای کنیم که امید بیشتری به نتایج آنها داریم. در برابر چنین کسانی باید گفت:
اولاً: امید به حلّ مسائل اساسی دین به هیچ وجه کمتر از دیگر مسائل علمی نیست و میدانیم که حلّ بسیاری از مسائل علوم، در سایهی دهها سال تلاش پیگیرِ دانشمندان میسّر شده است.
ثانیاً: ارزش احتمالی، تنها تابع مقدار احتمال نیست بلکه میبایست مقدار محتمل را نیز درنظر گرفت. مثلاً اگر احتمال سوددهی در مورد یک کار اقتصادی 5% و در مورد دیگری 10% باشد ولی مقدار سود محتمل در کار اوّل، یک هزار ریال و درکار دوم یک صد ریال باشد، کار اوّل پنج مرتبه بر کار دوم رجحان خواهد داشت با اینکه مقدار احتمال آن (5%) نصف مقدار احتمال در کار دوم (10%) است؛ و چون منفعت احتمالی پی جویی و تحقیق در دین، بی نهایت است هر قدر احتمال دستیابی به نتیجهی قطعی دربارهی آن ضعیف باشد باز هم ارزش تلاش در راه آن، بیش از ارزش تلاش در هر راهی است که نتیجهی محدودی داشته باشد. تنها در صورتی ترک پژوهش دربارهی دین عقلاً موجهاست که انسان قطع و یقین به نادرستی دین و غیرقابل حلّ بودن مسائل آن داشته باشد اما چنین قطع و اطمینانی از کجا به دست میآید. (5)
3. قاعدهی عقلی دفع شک
انسان در برخورد با ادیان گوناگون و آراء و عقاید مختلف با توجّه به اختلافاتی که با هم دارند شکّ میکند که کدام بر حقّاند، همین که شک آمد اضطراب و ناآرامی روان و درون انسان را فرا میگیرد، در این جا عقل حکم میکند که باید تحقیق کرد تا به واقع رسید. البته این قاعده هم برگشت به قاعده عقلی جلب منفعت و دفع ضرر میکند.
4.قاعدهی عقلی گزینش یک خط مشی صحیح
طبق این قاعده، عقل انسان حکم میکند که در زندگی خط مشی و موضع صحیحی را اتّخاذ کند. طبیعی است که اتخاذّ خط مشی صحیح مستلزم تحقیق است و از آن جا که احتمال دارد این خط مشی صحیح در دین باشد، انسان چاره ای جز تحقیق در دین نخواهد داشت. این قاعده هم برگشت به قاعدهی عقلی جلب منفعت و دفع ضرر میکند.
5.قاعدهی فطری شکر منعم
از آنجا که تشکر و سپاسگزاری از منعم بعد از شناخت ومعرفت نسبت به او میباشد، در درجهی اوّل باید منعم را شناخت ونسبت به او معرفت پیدا کرد که البته این امر مستلزم تحقیق در وجود منعم است و از طرفی ما نعمتهای بی شماری را در این عالم میبینیم که مهمترین آنها نعمت وجود خودماست، طبیعی است که اگر بخواهیم منعم وجودِ خویش را بشناسیم نیازمند پژوهش و تحقیق در امر دین خواهیم بود، زیرا که بخش اساسی دین، پیرامون وجود منعم و صفات اوست.
دین حق و دین باطل
بعد از آنکه لزوم تحقیق و پی چویی در مورد دین را شناختید، اکنون اقسام دین را بررسی نموده تا هر کس دین حقیقی و واقعی را که مقبول خداوند است، انتخاب کند.
«دین، گاهی به حق و زمانی به باطل وصف میشود؛ زیرا مجموعهی عقاید و اوصاف اخلاقی و احکام فقهی و حقوقی، یا حق است یا باطل، یا ممزوج از حق و باطل است. مجموعهی عقاید و اخلاق و مقررات حق را دین حق گویند و جز آن را دین باطل نامند؛ خواه باطل محض باشد یا حق مخلوط؛ زیرا مجموع حق و باطل نیز باطل است، نه حق. اسلام دین الهی است که راه آورد انبیاء است چنان که خداوند فرمود: »إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَم (6) اسلام دین حقّی است که اگر کسی جز آن را انتخاب کند، مقبول خداوند نیست. «وَمَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْه» (7)؛ (هر کس که آیینی جز اسلام را انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد)
دین باطل، ره آورد طاغوت وطاغوتیان است. خداوند، هنگام سخن از باطل گرایی فرعون میفرماید: فرعون به قومش گفت: من میترسم موسای کلیم (ع) دین شما را عوض یا در سرزمین شما فساد کند. از این رو، باید او را از بین برد. «إِنِّی أَخَافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَن یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسَاد» (8) یعنی موسی میخواهد آیینی که در کشور مصر حکومت میکند و بر افکار و اندیشهی مردم سایه افکنده، دگرگون سازد. آنچه که بر مردم مصر حکومت میکرد، مجموعهی عقاید و اخلاق و قواعد و مقررات اجتماعی و نظامی و سیاسی غیرالهی و محصول اندیشهی بشر طاغی بود که امری باطل است و قرآن از آن به دین یاد میکند. (9)
منشأ پیدایی دین
«در این تفسیر، دین پدیده ای خارجی است که مستقل از انسان و جدای از پذیرش او وجود خارجی دارد. به بیان دیگر، دین و مقولات دینی از وجود واقعی برخوردار است، از این رو، از منبع پیدایی آن سؤال میشود که در جواب آن بعضی میگویند که منشأ و منبع پیدایش دین، خدا و وحی آسمانی است و برخی دیگر میگویند که منشأ آن سحر و جادو یا شیطان است و بعضی نیز ادعا میکنند که دین را قدرت مندان ساختهاند؛ چنان که» مارکسیست میگوید: دین، ساختهی دست قدرت مندان، برای تحمیق و استثمار محرومان است. در جهان بینی الهی وقتی که شخص اولاً معتقد باشد که جهان امکان را خدا آفریده ثانیاً خدای سبحان دارای اسماء حسنا و صفاتی است که بر پایهی انها جهان را اداره میکند، ثالثاً انسان همانند همهی مخلوقات نظام هستی در تکامل خود به هدایت الهی نیازمند است و بدن رهنمود خدای سبحان این هدایت تحقق نمییابد، رابعاً انسان میتواند به جایگاهی برسد که رهنمود الهی را دریافت کند بر اساس این اصول و مقدمات، نتیجه گیری میشود که منشأ دین خداست؛ یعنی مبدأ فاعلی دین خدا، ومبدأ قابلی آن انسان است و مبدأ غایی دین، دیدار انسان با خداوند است؛ و نیز ساختار داخلی دین، معصومانه تنظیم شده است تا انسانها در پرتو آن ساختار به لقای الهی یار یابند. اما اگر کسی وجود خدا را قبول نداشت، یا خدا را به عنوان «واجب الوجود» و مبدأ آفرینش عالم پذیرفت، ولی در اثر عقل گرایی محض، بشر را در تکامل بی نیاز از وحی دانست، یا پذیرفت که خدایی هست و با اسماء و صفات خود عالم را اداره میکند، ولی بگوید که انسان توان آن را ندارد که وحی و سروش غیبی را دریافت کند، از نظر چنین افرادی دین، امری بشری است که آورندهی آن انسان نابغه و خوش استعدادی است که بر اثر نبوغ مطالب آن را درک کرده وبه جامعه بشری عرضه کرده است. (10)
توحید غایت نهایی دین
از مسائل حوزهی دین پژوهی مسئله ارزش دین است. یا به عبارتی گوهر دین است که چگونه میتوان این دین را با ارزشترین دین به حساب آورد بگونه ای که با عمل به این دین اصول انسانی و معرفتی ما خالص گردد. بر این اساس، باید گفت که آنچه به عنوان گوهر دین مطرح است. «معرفت توحیدی» است که در متون ما هم بدان اشاره شده است. علی (ع) فرمودند: «أَوَّلُ الدین مَعرِفَتُه» (11)؛ (اساس و پایه دین، معرفت و شناخت خداست)
بنابراین جوهر دین و محور دین «توحید» است؛ و اهداف متعدد دیگر زمینه ای هستند برای رسیدن به این هدف عالی و متعالی. پس آنهایی که گوهر دین را شناختند زندگی کردن آنها نیز در هر جامعه یا در زندگی فردیشان بر مبنای «معرفت توحیدی» خواهد بود، یعنی هم دراعتقادات و هم در اخلاق و احکام و قوانین همراه با آگاهی از توحیدی که منعکس شده در عالم هستی است زندگی را طی مینمایند.
«بنابراین، هدف عالی دین، همانا توحید، و به تعبیر اهل معرفت، رسیدن به مقام» فنای فی الله است؛ حتی اهدافی چون زندگی اُخروی یا اهتمام به زندگی دنیوی یا ساختن جامعهی نمونه یا تأمین عدالت اجتماعی از اهداف میانی دین است که ارزش آنها وابسته به غایت نهایی دین، یعنی توحید است و... (12)
روش شناخت دین
امام صادق (ع) فرمودند: «مَن عَرَفَ دینَهُ مِن کِتابِ اللهِ عزّوجل زاکتِ الجبالُ قَبلَ أن یَزُولَ وَ مَن دَخَلَ فی أَمرٍ به جهل خَرَجَ منهُ به جهل» (13)؛ (کسی که دینش را از طریق کتاب خداوند عزوجل بشناسد اگر کوهها از جای خود بجنبند او در دین خود متزلزل نشود و کسی که ندانسته عقیده ای را بپذیرد، ندانسته هم از آن خارج شود) بنابراین شناخت کتاب خدا به عنوان هدایتگر انسان در دین خدا و در جهت پایدرای آن امری واجب است که عدم شناخت به آن تزلزل و فروریختتن پایههای گزاره های عقیدتی، اخلاقی و احکام او خواهد بود. «إنَّ هَذَا القُرآنِ یَهدی لِلَّتی هِیَ أقوم» (14)؛ (این قرآن مردم را به آیینی که مستقیمترین و پابرجاترین آیینهاست هدایت میکند) بنابراین ساختن جامعه اسلامی بر اساس شناخت دین از طریق «کتاب الله» است نه اشخاص. زیرا هر قدر هم که افراد در نظر شما مورد اعتماد باشند، باز هم باید خود آنها نیز با محور حق سنجیده و میزان شوند اگر تطابق و تساوی با حق پیدا کردند میتوان راه را با آنها پیمود ولی اگر هیچ تطابقی با حق ندارند انگیزه ای برای پیروی از آنها وجود ندارد، علاوه بر این دین را نمیتوان با اشخاص، مورد پسند قرار داد و دنبال نمود بلکه «دین نور است» (15) و همانطور که در عناوین گذشته بیان شد منشأ آن وحی آسمانی است که نور محض است و آن هم از ناحیه پروردگار نازل میشود پس تنها پیامبران هستند که دین را از پروردگار دریافت داشته و بر مردم ابلاغ مینمایند و بعد از آنها وصی پیامبر تکلیف تبیین آیین آن حضرت را بر عهده میگیرد و امروز در زمان غیبت ولی عصر (ع) ولایت فقیه این امر مهم را بر دوش دارد که او هم نه به اندازهی پیامبر یا وصیاش بلکه تالی تلو آنان بوده و از نور الهی فیوضاتی را دریافت خواهد کرد و به اجرای احکام و قوانین دین میپردازد.
دین قویترین تکیه گاه
نکته مهمّی که در رابطه بین انسان و خداوند متعال در نظر گرفته میشود و بر اساس آن تأمین آرامش و آسایش صورت میگیرد این است که انسان در این بین دست به ریسمانی میزند که در تمام شئونات و مراحل زندگیاش از هم گسسته نشود و آن ریسمان دین و دینداری است؛ لذا ضرورت چنگ زدن به این ریسمان قابل کتمان نیست. همانطور که امام علی (ع) فرمودند: «الدّینُ یَعصِم» (16)؛ (دین انسان را محفوظ و مصون میدارد) بنابراین با تمسک به دین، انسان میتواند از بسیاری از انحرافات اخلاقی، عقیدتی و غیره در امان بماند. همچنین امیرالمؤمنین (ع) در سخن دیگری فرمودند: «الدِّینُ أقوی عِماد» (17)؛ (دین قویترین تکیه گاه است) یعنی انسان در پرتو دین علاوه بر مصون ماندن از بلاها، قدرت والای دارد که با بلاها نیز مبارزه نماید و تلخیها را دوا نموده نگذارد بیماریها، جانش را فراگیرند و نابودش کنند.
جانها فدای دین
در اینکه آیا حفظ جان واجب است یا حفظ دین؟ باید گفت که : بلی حفظ جان واجب است، اما تا زمانی که امری واجبتر و مهمتر از حفظ جان مطرح نباشد. اگر در جایی هستید و شرایطی بر شما حاکم است که نماز خواندن جان شما را به خطر میاندازد، آن جا، نماز را ترک کنید و جانتان را حفظ کنید. البته بعداً که شرایط عوض شد و برایتان امکان فراهم گردید، باید قضای آن را به جای بیاورید. اگر وضو برایتان ضرر دارد لازم نیست برای نماز وضو بگیرید و تیمم کافی است. نماز اگر فوت شد، میشود قضایش را به جا آورد. وضو اگر ممکن نبود، میشود به جای آن تیمم کرد. اما اگر اسلام رفت و اساس آن فرو ریخت، چه بدلی میتوان جای آن گذاشت؟ بدل اسلام کفر است؛ آیا میشود بگوییم اسلام را کنار میگذاریم و کفر را جایگزین آن میکنیم!؟ اسلام بدل ندارد. از این رو اگر اسلام و اساس آن در معرض خطر قررا گیرد، باید هرچند به قیمت جان تمام شود با آن خطر به مقابله برخاست و جلوی آن را گرفت. آری دفاع، تنها منحصر به دفاع از آب و خاک نیست، بلکه مهمترین و بالاترین و واجبترین دفاع، دفاع از اسلام و ارزشهای اسلامی است. از همین رو است که پیامبر اکرم (ص) به امیرالمؤمنین علی (ع) میفرماید: «وَ الخامٍسُةُ بِذلک ما لَکَ وَ دَمَکَ دُونَ دینِک»؛ (سفارش پنجم من به تو این است که مالت را و خونت را فدای دینت نمایی) در برخی شرایط و برای برخی چیزها انسان باید نه تنها مال. اکه اگر لازم باشد، خون خودرا هم بدهد. آن مورد کجاست و آن چه چیز است؟ پیامبر (ص) میفرماید: آن چیز دین است و آن مورد جایی است که دین احتیاج به خون داشته باشد. اگر دین و حفظ بقای آن نیازمند نثار خون و بذل جان بود نباید دریغ کرد و باید همه چیز را در راه آن فدا نمود، همان گونه که سیدالشهداء کرد. (18) در روایتی امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «إذا حَضَرَتَ بَلِیَّةٌ فَاجعَلُوا أموالکُم دوونَ أنفسِکُم وَ إذا نَزَلَت نازِلَةٌ فاجعَلُوا أنفُسَکُم دُونَ دینِکُم وَ اعلَمُوا أَنَّ الهالِکَ مَن هَلَکَ دِینُهُ و الحَریبَ مَن حُرِبَ دِینُه» (19)؛ (چون بلایی فرا رسد، مالهای خود را سپر جانهایتان کنید و چون حادثه ای پیش آید جانهایتان را فدای دینتان کنید و بدانید که هلاک گشته کسی است که دینش هلاک شده باشد و غارت شده کسی است که دینش بر غارت رفته باشد) بنابارین هلاک شده کسی است که دینش را به غارت برند، مگر نه اگر جان را دشمن بگیرد و اسلام و دین پایدار بماند باید این جان را بذل داد.
معامله گری بر سر دین
معامله گری بر سر دین، معنای است که درون تساهل و تسامح پنهان است که آیات قرآن و روایات و سیرهی پیامبر و امامان به مبارزهی با این معنا از تساهل پرداختهاند. از سیرهی پیامبر ا کرم (ص) استفاده میشود که بارها دشمنان حضرت، پیامبر را دعوت به این تساهل کردهاند و از پیامبر جواب رد شنیدند. «به عنوان نمونه: جمعی از نمایندگان قبیلهی ثقیف خدمت پیامبر (صلی الله علیه وآله) آمدند و گفتند: با سه شرط بیعت میکنیم:»
1.نماز نخوانیم؛ 2.بتها را با دست خودمان نشکنیم؛ 3.اجازه دهی یک سال بت لات بماند و ما آن را عبادت کنیم. پیامبر (ص) فرمود: دینی که در آن رکوع و سجود نباشد به کار نمیآید؛ و اما شکستن بتهایتان به دست خودتان مانعی ندارد اگر شما به این امر تمایل ندارید ما خودمان میشکنیم. در مورد عبادت لات هم من هرگز چنین اجازه ای به شما نمیدهم. (20)
آری پیامبر اکرم (ص) هرگز حاضر نبودند بر سر اصول دین و پایداری بر آن معامله گری با کفار و مشرکین داشته باشند.
در این بحثها استدلال و برهان موج میزند. هم خود آنان مقیّد به این روش بودند و هم به دوستانشان سفارش میکردند از این شیوه برای گسترش دین بهره گیرند. اما در این جا توجه به یک نکته ضروری است و آن این است که امامان در برابر افرادی که «شبهه» داشتند، با آغوش باز هم شبهه را میشنیدند و هم با آرامش و احترام به آن پاسخ میگفتند. اما در برابر افرادی که «شهوت خودپرستی» داشتند و در پی آن بودند که اساس اعتقادات مردم را متزلزل کنند و برای رسیدن به این هدف شیطانی، «القای شبهه» میکردند برخورد دیگری داشتند. اینان توطئه گر فرهنگی هستند. «بدعتگزاران در دین» از مصادیق بارز توطئه گران فرهنگیاند. اینان برای انحراف مردم دست در دین برده و آن را بازیچهی خود قرار میدهند و دین را آن گونه که هوسشان میخواهد تفسیر میکنند نه آن گونه که خدا و پیامبر و امامان (ع) تفسیر کردهاند. اینان «شبهه» ندارند که انسان با آنان بحث منطقی بکنند بلکه «شهوت» دارند. (21) پیامبر (ص) بدعتگزاران در دین را بدترین خلق خدا معرفی کردهاند؛ «أهل البدع شر الخلق و الخلیقة» (22)
از این جهت فروختن دین و خریداری کردن ضد ارزشهای اسلامی به بهانه تساهل و تسامح داشتن امری ناپسند و مذموم در برابر پیامبر (ص) سران مشرکان بود به پیامبر (ص) پیشنهاد کردند که: ای محمّد! تو بیا از آیین ما پیروی کن، ما نیز از آیین تو پیروی میکنیم! و تو را در تمام امتیازات خود شریک میسازیم؛ یکسال تو خدایان ما را عبادت کن و سال دیگر ما خدای تو را عبادت میکنیم. پیغمبر (ص) فرمود: پناه بر خدا که من چیزی را همتای او قرار دهم «لَکُم دِینَکُم وَلِیَ دین» (23) حال که چنین است آیین و دین شما برای خودتان و آیین من برای خود. پس ما نیز باید به سیرهی پیامبران عمل نموده و نه تنها در مبانی اهل معاملهگری نباشیم بلکه در ارزشها نیز دست طرد بر آن بزنیم. که مرگ بهتر از زندگی کردن با معامله گری بر سر دین و دینداری است.
دین فروشی علی بطائنی بر سر پول
تسلیم کار ساده ای نیست. کسی که میخواهد در آن دنیا همنشین انبیاء و اولیاء گردد راهی به جز تسلیم ندارد. علی بطائنی عالم دین و اهل فتوا و وکیل امام صادق و امام کاظم (ع) بود. در ایام زندانی شدن امام کاظم (ع)، سی کنیز، چند هزار درهم و دینار و هم چنین مقداری گوسفند و شتر در نزد او جمع شد. پس از شهادت امام کاظم (ع) دشمن نیامد این اموال را تسلیم امام رضا (ع) کند. در نتیجه امامت امام رضا (ع) را رد کرد و برای خود مذهبی به نام «واقفیه» درست کرد و با این کار او هزاران نفر منحرف شدند. آنجا که باید از منافع دست شست و دین خدا را یاری کرد، او تسلیم نشد و به درهم و دیناری دین خود را فروخت و خودش را و دیگران را «کلاب ممطوره» (24)؛ یعنی سگی که زیر باران خیس شده است قرار داد که این نقل را امام رضا (ع) بر آنها گذارد تا اوج لغزش دین فروشی او را به عالم نمایان سازد.
در روایتی امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «وَ لاتُصلِحُ دُنیاک به محقق دینِک» (25)؛ (دنیای خود را به قیمت نابودی ایمان و دین خود آباد مکن)
و شهریار میگوید:
به قول خواجه هر آن کس که دین به دنیا داد فروخت یوسف مصری به درهمی معدود (26)
منطقی و استدلالی بودن دین
«اولین شیوهی مورد تأکید اسلام در دعوت به راه خدا» حکمت است: «ادعُ إلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالحٍکمُةٍ وَ المُوعٍظَةٍ الحُسُنُةٍ و جادِلهُم بِالَّتی هِیَ أَحسَن» (27)؛ (با حکمت و اندرز نیکو به سوی راه پروردگارت دعوت نما و با بهترین شیوه با آنان مجادله کن) در این آیه شریفه راه دعوت به خدا «حکمت» معرفی شده است، یعنی نخستین گام در دعوت به سوی حقّ استفاده از منطق صحیح و استدلال حساب شده است و به عبارت دیگر دست انداختن در درون فکر و اندیشه مردم و به حرکت درآوردن آن و بیدار ساختن عقلهای خفته، نخستین گام محسوب میشود. شیوهی پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) در دعوت به دین همین روش بوده است. امام علی (ع) علی رغم اعتراض برخی که این چه وقت طرح این پرسش است، به پاسخ منطقی و استدلالی برخاست. (28) احتجاج های فراوان و بحثهای زیادی که پیامبر و امامان (ع) با مخالفان کردهاند مؤید این روش است.
نتیجه
دین به عنوان قویترین و مستحکمترین تکیه گاهی است که انسان میتواند به واسطهی آن قله های معرفت و شناخت توحیدی را طی نماید. از این رو هدف شارع مقدس نیز از آوردن دین مقدس اسلام نمودن این امر است. پس بر همه لازم و ضروری است که دنبال شناخت این دین رفته و سپس با عمل خود از هرگونه تساهل و تسامح در برابر آن خودداری کنند و هرجا که لازم بود نیز جان خود را فدای دین نمایند و هیچ گاه دین را بازیچه دست خود قرار نداده و با آن از باب معامله گری رفتار ننمایند و به عبارت دیگر دین فروشی نکنند که موجب هلاکت خود را فراهم میآورند.
پی نوشت ها :
1. کتاب العین، ج 8، ص 73.
2. دین شناسی، ایت الله جوادی آملی، ص 27 و 28.
3. پایه شناسی دین، کوشا، محمدعلی، ص 17.
4. همان، ص 18.
5. همان، ص 19.
6. سوره آل عمران، آیه 19.
7. سوره آل عمران، آیه 85.
8. سوره غافر، آیه 26.
9. دین شناسی، آیت الله جوادی آملی، ص 28 و 29.
10. ر. ک دین شناسی، آیت الله جوادی آملی، ص 37 و 38.
11. نهج البلاغه، خطبه 1.
12. دین شناسی، آیت الله جوادی آملی، ص 65.
13. بحارالأنوار، ج 23، ص 103.
14. سوره اسراء، آیه 9.
15. منتخب میزان الحکمه، ص 210، ح 2284، «الدِّینُ نورٌ»
16. منتخب میزان الحکمه، ص 210.
17. همان.
18. جانها فدای دین، آیت الله مصباح یزدی، محمدتقی، ص 43 و 44.
19. منتخب میزان الحکمه، ص 21، ح 2292.
20. ر. ک رسالت خواص، خاتمی، سید احمد، ص 136.
21. رسالت خواص، سیداحمد خاتمی، ص 33 و 34.
22. کنز العمال، ج 1، ص 28، ح 1095.
23. سوره کافرون، آیه 9.
24. کمال الدین، ص 93.
25. مستدرک الوسائل، ج 16، ص 192.
26. دیوان شهریار، ج 2، ص 985.
27. سوره نحل، آیه 125.
28. التوحید، شیخ صدوق، ص 83.
منابع و مآخذ
1. قرآن کریم
2. نهج البلاغه
3. بحارالأنوار، مجلسی، محمدباقر، نشر دارالوفاء، چاپ بیروت، 1403 ق
4. التوحید، ابن بابویه، محمدبن علی، محقق: هاشم، حسینی، نشر جامعه مدرسین قم، 1398 ق
5. منتخب میزان الحکمه، محمدی ری شهری، محمد، تلخیص، حسینی، سیدحمید، نشر دارالحدیث، قم، 1383 ه. ش.
6. دین شناسی، جوادی آملی، تحقیق، مصطفی پور، محمدرضا، نشر إسراء، چاپ ششم، سال 1390 ه. ش
7. مستدرک الوسائل، نروی، حسین بن محمدتقی، نشرمؤسسه آل البیت، چاپ اول، قم، 1408 ق.
8. کمال الدین و تمام النعمة، ابن بابویه، محمدبن علی، مصحح، غفاری، علی اکبر، نشراسلامیه، چاپ دوم، تهران، 1395 ق.
/ع