ماهان شبکه ایرانیان

فلسفه ی نظام های اجتماعی و رفتارهای اخلاقی در نهج البلاغه

چکیده   در این نوشتار به دو مطلب که البته با هم در ارتباط اند پرداخته شده است: - فلسفه ی نظام های اجتماعی که اشارت دارد بر اینکه امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر برخی از نظام های مهم اجتماعی، که بیشتر ناظر به حکومت و حاکم است، توجه داشته و ضمن آن به فلسفه و دلایل آن توجه داده شده است

فلسفه ی نظام های اجتماعی و رفتارهای اخلاقی در نهج البلاغه

چکیده
 

در این نوشتار به دو مطلب که البته با هم در ارتباط اند پرداخته شده است:
- فلسفه ی نظام های اجتماعی که اشارت دارد بر اینکه امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر برخی از نظام های مهم اجتماعی، که بیشتر ناظر به حکومت و حاکم است، توجه داشته و ضمن آن به فلسفه و دلایل آن توجه داده شده است. در این حال اگر آحاد جامعه اعم از مردم و حکومت به علت صدور دستورها توجه کنند، عملکرد بهتری خواهند داشت.
- موضوع ها و مسائل مهم اخلاقی و تبیین رفتار اخلاقی انسان نیز در شکل گیری هویت سیاسی ایفای نقش می کند. در این بخش با اشاره به خطبه ی همام که در آن رفتارهای اخلاقی یک مسلمان تبیین شده و پیوند آن با خطبه ی 198 که خصوصیات رفتاری منافقان توصیف شده است، و به نقش رفتارهای اخلاقی مؤمنان و منافقان در شکل گیری هویت سیاسی آنان اشاره ای شده است.

واژه های کلیدی:
 

نظام اجتماعی، اخلاق مدیریتی، سیاست، هویت سیاسی
* استناد: حبیبی، نجفقلی (پاییز 1389)، فلسفه ی نظام های اجتماعی و رفتارهای اخلاقی در نهج البلاغه، فصلنامه پژوهش های نهج البلاغه، ص 58-68.

بخش اول
 

1. فلسفه ی برخی از نظام های اجتماعی
در سخنان حضرت علی(علیه السلام) در نهج البلاغه، گذشته از لطافت ادبی و ظرایف سخنوری و فصاحت و بلاغت که همواره مطمح نظر سخنوران و سخن شناسان بوده است، نکات بسیار دقیق روانشناسی، اخلاقی، عرفانی، نظام های اجتماعی و سیاسی، روش ها و قواعد عام مدیریتی، ملاحظات خاص فرمانروایی و حکمرانی، و لطایفی از رموز عبادت و بندگی و بسیار نکات دیگر وجود دارد. با این همه چنین گفته شده است که کهنگی نمی پذیرد و گرد زمان برآن نمی نشیند و هر لحظه که به آنها توجه کنی گویی سخن امروز است.
در این نوشته، نویسنده در حد بضاعت خود کوشیده است به برخی از لطایف و ظرایف از فلسفه ی نظام ها و مقررات اجتماعی و سیاسی و چرایی برخی از احکام و قواعد اخلاقی اشاراتی داشته و قطره ای از این دریای حکمت بر کام تشنگان معرفت فروغلطاند. بدان امید که طراوتی یابند و خود به دریا روی آورند.
از نحوه ی بیان آن بزرگ چنین بر می آید که اگر چرایی احکام و فلسفه ی مقررات و قواعد اخلاقی و اجتماعی و سیاسی روشن باشد، اهل عمل با رغبت بیشتر و چشمی بازتر به آنها خواهند پرداخت. روشن است که پیگیری این روش موجب پرورش عقل آدمیان می شود، که بزرگترین سرمایه ی آدمی در پیمودن مسیر زندگی فردی و اجتماعی است. ناگفته پیداست که جامعه ای که افراد آن، اعم از طبقات و لایه های گوناگون اجتماعی، عاقل و رشید بوده و به عواقب کار خود نیز بینا باشند، رستگار خواهند بود.
آنچه در خور توجه است، اینکه در این نوشتار، همه ی آنچه مناسب موضوع است، نیامده؛ بلکه اندکی از بسیار مطرح شده است تا انگیزه ای باشد برای علاقه مندان که خود در سخنان آن حضرت در نهج البلاغه تعمق کنند و با آن انس گیرند.
برخی از این نظام ها و مقررات و قواعد، به خصوص در حوره های مدیریتی، سیاسی و اقتصادی در روزگار ما سامان یافته و دارای نهادهای اجرایی شده اند، یعنی براساس آن قواعد عام که در اصطلاح، قوانین بالادستی با چشم انداز نامیده می شوند؛ قوانین جزئی و اجرایی تنظیم شده و سازمان ها و نهادها و اداراتی برای اجرای آنها به وجود آمده است.
سخنان حضرت علی(علیه السلام) مربوط به پانزده قرن پیش است که هیچ یک از این دستورالعمل ها در نظام اجتماعی حضور نداشته و پس از گذشت قرون متمادی بشر به آنها دست یافته است. با این حال، هنوز سخن علی(علیه السلام) طراوت دارد؛ زیرا همه ی لطایف مورد توجه او در جوامع محقق شده است؛ به عبارتی دیگر اگر چه به برخی از مقررات مطرح شده در سخن آن حضرت در صورت ظاهر به مقررات و قوانین قابل عمل درآمده است. اما آن جامعیت که در سخن او است که در آن دنیا و آخرت، ظاهر و باطن، قانون و اخلاق و به خصوص پیوند آنها با خدا هنوز چنانکه باید مورد توجه قرارنگرفته است. بنابراین چندان که باید سودمند واقع نشده است و گرنه باید زندگی اجتماعی و نظام حکمرانی بهتر از اینکه هست، باشد.
درحد فرصت این نوشته، موضوعات مطرح شده در دو بخش عمده تنظیم می شود:
الف) فلسفه ی نظام ها و مقررات سیاسی و اجتماعی و رفتاراخلاقی فردو نقش آن در شکل گیری هویت سیاسی او؛
ب) مسائل و موضوع های مهم اخلاقی، تبیین رفتار اخلاقی یک مسلمان و نقش آن در شکل گیری هویت سیاسی فرد.

الف- نظام های سیاسی و اجتماعی
 

1. ... ولا تدخلن فی مشورتک بخیلا یعدل عن الفضل و یعدک الفقر و لا جبانا یضعفک عن الامور و لا حریصا یزین لک الشره بالجور فان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتی یجمعها سوء الظن بالله...(نهج البلاغه، ص 328).
در این سخن اولاً در حکمرانی و اداره ی جامعه، اصل مشورت و بهره مندی از خرد جمعی پذیرفته شده است. بدون شک این امر ضروری برای حاکمان است. ثانیاً، در این سخنان مشورت با سهکس برای حاکم منع شده است و فلسفه چرایی این منع تبیین شده است. یکم، مشورت با بخیل، زیرا خاصیت این خلق این است که دارنده ی آن از فقیر شدن می ترسد. بنابراین در جریان مشورت به حاکم، او را از فقیر شدن ترسانده، بنابراین او را از نیکی به مردم، که از وظایف حکومت است، باز می دارد. دوم، از مشورت با آدم ترسو منع می کند؛ زیرا ترسو از ورود به کارهای بزرگ بیمناک است و می ترسد و می ترساند و حاکم را از ورود به کارهای بزرگ می ترساند. حال آنکه از خواص حکمرانی در افتادن در کارهای بزرگ است. سوم، مشورت با حریص نیز ممنوع است. زیرا حریص در حین مشورت دادن حاکم را به جمع آوری ثروت مردم و اندوختن مال ترغیب نموده و نخواهد گذاشت مال مردم در جهت مصالح عمومی هزینه شود.
امام علی(علیه السلام) ضمن تعریف شخصیت افراد مذکور، ریشه ی سه صفت مذکور، که مشخصه ی واجدین آن است، به سرچشمه ای خطرناک بازگردانده و می فرماید این سه صفت از یک آبشخور آب می خورند و آن عبارت است از بدگمانی به خداوند که خود خوی خطرناکی است و چنین است که سخن علی از جامعیت شگفت انگیزی برخوردار است.
2- و ایاک و المن علی رعیتک با حسانک او التزید فیما کان من فعلک او ان تعدهم فتتبع موعدک بخلفک فان المن یبطل الاحسان و التزید یذهب بنور الحق و الخلف یوجب المقت عندالله و الناس قال الله تعالی (کبر مقتا عندالله و الناس قال الله تعالی (کبر مقتا عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون) (نهج، ص 340).
در این فقره، امام(علیه السلام) اصل گزارش حاکم به مردم را پذیرفته و حدود آن را مشخص کرده اند. امروزه این اصل که حاکم باید گزارش عملکرد خود را به مردم بدهد، به صورت یک اصل روشن و بدیهی از وظایف حکومت شناخته می شود و با سازوکارهای مشخصی، از جمله گزارش مستقیم به مردم، گزارش به مجلس مقننه، گزارش از طریق بودجه سالانه، از طریق بانک مرکزی و صور گوناگون دیگر سامان یافته و عمل می شود. اما در روزگاری که حضرت علی(علیه السلام) این موضوع را مورد توجه قرار داده، با توجه به روحیه ی حاکم بر نهاد قدرت، مرسوم نبوده است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن پذیرش اصل گزارش عملکرد به مردم، که در واقع یکی از جلوه های پاسخگویی قدرت حاکمه است و بیان کیفیت آن، به سه نکته توجه کرده و فلسفه ی آنها را بیان نموده است.
یکم، حاکم در جریان گزارش به مردم، درمورد کارهای نیک انجام گرفته، نباید بر مردم منت بگزارد؛ زیرا منت نهادن، ارج کار نیک را از بین می برد. در واقع اصل بر این است که انجام کار نیک از وظایف هسته ی حکومت است و منت گزاردن خط بطلانی بر عمل حاکم خواهد کشید؛ به عبارتی عرف اخلاقی جامعه منت را نپذیرفته و تحمل منت، بار سنگینی بر مردم است، به گونه ای که نخواهند توانست به ارزش کار نیک بیندیشند.
دوم، در جریان گزارش عملکرد، از زیاد نشان دادن کارهای انجام شده، خودداری کند. یکی از مسائل مهم در بیان حضرت علی(علیه السلام) ارائه ی گزارش خلاف واقع و بزرگ جلوه دادن کارهای انجام شده است. امروزه نهادهای مختلف و دانش های جدید، مانند علم آمار و مراکز آماری، بنابر روشهای دقیق و علمی، میزان حقیقی عملکرد را مشخص کرده و در امر برنامه ریزی آینده و اجرای دقیق آن کمک می کند. این امر، گزارش دقیق آنچه انجام شده و توجه به آن دربرنامه ریزی آتی، از وظایف مصّرّح حکومت است. روشن است که گزارش افزون بر آنچه انجام شده، یعنی ارائه ی آمار غلط، از خطاهای عمده ی حکومت است وباید توسط نهادهایی نظارت و کنترل شود. توجه به اهمیت موضوع در عصر جدید، معنا و ضرورت سخن حضرت را روشن می کند؛ زیرا در توجیه ضرورت گزارش دقیق فرموده اند: گزارش بیش از واقع نور حقیقت را از بین می برد. عدم توجه به این امر در واقع نوعی حقیقت پوشی و حق پوشی است که به خداوند نیز مربوط می شود. توجیه امام در این مورد توجیهی عمیق است. زیرا ارائه آمارهای غیرواقع، فعل دروغ است و دروغ گویی از گناهانی است در همه ی نظام ها و ادیان توحیدی، امری زشت و مذموم شمرده شده است.
سوم، فرموده اند در گزارش کارها و برنامه نباید وعده ای دهد که اراده بر خلاف آن دارد. خلف وعده و وعده ی دروغین، که در واقع نوعی فریفتن مردم است، برای حاکم بسیار خطرناک است و دشمنی خدا و مردم را در پی دارد و از جمله آثار اجتماعی آن، بی اعتمادی مردم به حاکم است. امام علی(علیه السلام) ضمن پیوند دادن خلف وعده و وعده ی خلاف با دشمنی خداوند به آیه ی، «کبر مقتا عندالله آن یقولوا مالاتفعلون» استناد کرده است.
3- ولا تدفعن صلحا دعاک الیه عدوک لله فیه رضا فان فی الصلح دعه لجنودک و راحه من همومک و امنا لبلادک (نهج البلاغه، ن53؛ ص 328).
اگر دشمن پیشنهاد صلح کرد و رضای خداوند نیز در آن بود، حاکم باید بپذیرد. فلسفه ی آن در کلام امام چنین بیان شده است: در صلح هم لشکریان آسوده می شوند هم حاکم آرامش خاطر می یابد و هم کشور در امنیت به سر می برد. البته باید مواظب دشمن بود که از طریق صلح فرصت غافل گیری نیابد.
مسئله صلح یکی از مسائل حکومتی است و فوایدی که آن حضرت شمرده اند از امور واقعی است. پیوند این مسئله نیز، مانند مسائل پیشین، با خداوند بوده و به صراحت مورد توجه امیر(علیه السلام)قرار گرفته است.
4- ثم انظر فی امور عمالک فاستعملهم اختبارا و لا تولهم محاباه و اثره فانهما جماع من شعب الجور و الخیانه و توخ منهم اهل التجربه و الحیاء من اهل البیوتات الصالحه و الدقم فی الاسلام المتقدّمه فانهم اکرم اخلاقا و اصح اعراضا و اقل فی المطامع اشرافا و ابلغ فی عواقب الامور نظر (نهج البلاغه، ن53، ص 332).
شک نیست که حکومت نیازمند به کارگزار است. امام علی(علیه السلام) ضمن توجه به ضرورت این امر، بر نحوه ی انتخاب آنان و انجام آزمایش لازم تأکید می ورزد و حاکم را از انتخاب براساس تمایلات شخصی و بدون مشورت پرهیز می دهد. زیرا فلسفه انتخاب بنابر میل شخصی و بدون مشورت در حقیقت ستمگری و خیانت است. زیرا افرادی که این چنین انتخاب شوند تابع هیچ امری نخواهند بود و با اتکا به قدرت حاکم خود نیز ممکن است به همین شیوه متوسل شوند و طولی نمی کشد که فساد و خیانت حکومت را خواهد لرزاند.
5- ثم اسبغ علیهم الارزاق فان ذلک قوه لهم علی استصلاح انفسهم و غنی لهم عن تناول ماتحت ایدیهم و حجه علیهم ان خالفوا امرک او ثلموا امانتک (همان، ص 333)
امام علی(علیه السلام) تأمین معیشت فراخ و راحت کارکنان دولت را لازم دانسته و فلسفه آنرا در این می داند که حقوق کافی سبب می شود تا کارمندان خود را اصلاح کنند و چون بی نیازند، به اموال دولتی دست درازی نکنند. در این حال اگر خطایی از آنان سربزند، عذری ندارند. امروزه این امر روشن شده است که یکی از علل کم کاری کارکنان دولت و گرفتاریشان در دام فساد، ناشی از کمی و ناکافی بودن حقوق برای زندگی است.
6- و ایاکم و الفرقه فان الشاذ من الناس للشیطان کما ان الشاذ من الغنم للذئب (همان، خطبه 127، ص 125).
حضرت علی(علیه السلام) ضمن پرهیز از تفرقه، مسلمانان را به وحدت و اتحاد فراخوانده و در توجیه ضرورت حفظ وحدت و خودداری از تفرقه، گوسفندی را مثال می زند که از گله جدا شده، اسیر گرگ می شود. افراد انسانی نیز اگر از جامعه جدا شوند در دام شیطان خواهند افتاد.
7- ... وا عظم ما افترض سبحانه من تلک الحوق حق الوالی علی الرعیه و حق الرعیه علی الوالی فریضه فرضها الله سبحانه لکل علی کل فجعلها نظاما لالفتهم و عزا لدینهم فلیست تصلح الرعیه الا بصلاح الولاه و لا تصلح الولاهه الا باستقامه الرعیه فاذا ادت الرعیه الی الوالی حقه و ادی الوالی الیها حقها عز الحق بینهم و قامت مناهج الدین و اعتدالت معالم العدل و جرت علی الالها السنن فصلح بذلک الزمان و طمع فی بقاء الدوله و یئست مطامع الاعداء و اذا غلبت الرعیه والیها او اجحف الوالی برعیته اختلفت هنالک الکلمه و ظهرت معالم الجور و کثر الادغال فی الدین و ترکت محاج السنن فعمل بالهوی و عطلت الاحکام و کثرت علل النفوس...(همان، خطبه 216، ص 248).
امام(علیه السلام) در این سخنان به حقوق متقابل مردم و حکومت توجه داشته و فرموده است: اگر مردم حق حاکم و حاکم حق مردم را درست ادا کند، در این صورت پیوندی بین آنها برقرار می شود که مایه ی عزت و ارجمندی دینشان خواهد شد. در منظر امام(علیه السلام) حال مردمان نیک نشود، مگر با رفتار نیک والیان و حال والیان نیک نشود، مگر به درستکاری مردمان؛ فلسفه ی این کوشش متقابل این است که حق بین آنان عزیز می شود، راه های دین برپا و نشانه های عدالت برجا و سنت اجرا شود، کار زمانه آراسته گردد و ارکان دولت پایدار می شود و طمع دشمنان به ناامیدی بدل می شود. برعکس اگر مردم بر حاکم غلبه کنند و یا حاکم برمردم ستم کند، اختلاف کلمه محقق می شود. فلسفه بدرفتاری دو طرف این می شود که پرچم های ظلم برافراشته می شود و تبهکاری و فساد در دین آغاز و سنت رها می شود و کارها بر هوای نفس استوار می گردد و احکام تعطیل می شود و بیماری جانها بسیار و کسی از حق بزرگی که تعطیل شده به وحشت نمی افتد و از باطل بزرگی که انجام شده ناراحت نمی گردد. در چنین وضعی نیکان خوار شوند و اشرار بزرگ...
در این سخنان به اجمال، نظم اجتماعی صحیح که مبتنی بر هماهنگی و وحدت نظر و عمل بین مردم و حکومت است و خسارات سنگین ناشی از این ناهماهنگی اجتماعی تبیین شد. بنابراین در منظر امام، نتیجه رعایت حقوق متقابل بین مردم و حکومت، سرافرازی حق بین آنها است؛ یعنی هر دو (مردم و حکومت) حق را بزرگ می شمارند و آن را خوار نخواهند کرد و حق ملاک بین آنهاست.
در چنین فضایی امور بر محور حق می گردد و دین در جامعه برپاست، عدالت برپاست و روزگار خوب است و دولت پایدار و دشمنان نیز کاری از پیش نخواهند برد. اما اگر برعکس شود، مردم حرمت حاکم نگه ندارند و حاکم حریم مردم را پاس ندارد، سنت تعطیل شده و ظلم جامعه را فرا می گیرد. از آثار ناگوار در چنین جامعه ای تباهی دین است. کسی از تعطیل شدن حق، هر چند بزرگ باشد، ناراحت نمی شود؛ و از باطلی که صورت می گیرد نیز رنج نمی برد، بیماریهای روانی در جامعه بسیار می شود. تحلیل و تفسیر امام علی از عوامل پایداری و سقوط جوامع در این گفتار بسیار صریح و روشن است و فلسفه هر کدام نیز مشخص است.

ب- مسائل و موضوعات مهم اخلاقی
 

1- جانبوا الکذب فانه مجانب للایمان الصادق علی شفا منجاه و کرامه و الکاذب علی شرف مهواه و مهانه و لا تحاسدوا فان الحسد یا کل الایمان کما تاکل النار الحطب و لا تباغضوا فانها الحالقه و اعلموا ان الامل یسهی العقل و ینسی الذکر فاکذبوا الامل فانه غرور و صاحبه مغرور (نهج البلاغه، خطبه 86، ص 68).
در این فقرات به راستی و دروغگویی، حسد، دشمنی با یکدیگر و آرزوی نفسانی توجه شده، و زیان هریک مورد توجه قرار گرفته است: دروغگویی دور از ایمان است و دروغگو در پرتگاه. تکیه گاه مؤمن ایمان است. مؤمن با دروغ گفتن ایمان خود را ازدست می دهد و در پرتگاه سقوط قرار می گیرد.
حسد نیز چون آتش که هیزم را می خورد، ایمان را می بلعد. بنابراین مؤمنان از حسد باید بپرهیزند، تا ایمانشان آسیب نبیند. چنانکه دروغ نیز چنین بود. در واقع دروغگویی و حسد هویت ایمانی مؤمنان را سلب می کند. در جامعه ای که افراد دروغ می گویند و حسد می ورزند ایمانی حاکم نیست و جامعه، جامعه ی مؤمنان نیست. دشمنی افراد با یکدیگر، موجب گسستن پیوندهای خویشاوندی می شود. نیک پیداست که با گسستن پیوند خویشاوندی، پیوند اجتماعی نیز از هم گسسته، و جامعه ی خانواده و جامعه ی بزرگ از هم می پاشد و زیان آن نیک روشن است.
آرزو عقل آدمی را دچار غفلت می کند. محاسبه های آینده اگر بر پایه ی عقل و خرد صورت پذیرد، آدمی می تواند راه های رسیدن به موفقیت ها را به درستی سنجیده و به کار بندد. اما آرزو، که مظهر خیالبافی است، عقل را به غفلت می اندازد و در نتیجه به بیراهه می کشاند. افزون بر این آدمی را از به کارگیری عقل باز می دارد و از یاد خدا غافل می کند و پیوند آدمی با خدا نیز قطع می شود.
مسئله ی عقل و کاربرد آن از امهات معارف اسلامی است. هرچه آدمی را از توجه به عقل و عمل به فرمان عقل بازدارد، ممنوع است. از این جلمه است اعمال خرافی چون فال گیری و طالع بینی... و یا استعمال مشروبات الکلی، مواد مخدر و بسیاری موارد دیگر...
2- ایها الناس ان اخوف ما اخاف علیکم ائنان اتباع الهوی و طول الامل فاما اتباع الهوی فیصد عن الحق و اما طول الامل ینسی الاخره (نهج البلاغه، خطبه 42، ص40).
سخنان امام، دال بر این است که از دو چیز برای مردم ترسان و نگران اند. یکی پیروی هوای نفس و دیگری آرزوی دراز؛ پیروی از هوای نفس آدمی را از راه حق بازداشته و آرزوی دراز آخرت را به دست فراموشی می سپرد، برای مردم مسلمان این هر دو بسیار زیان آور است. رکن مسلمانی پیمودن راه حق است و به یاد آخرت بودن و برای آن کارکردن. پیروی از هوای نفسانی و آرزوی دراز آدمی را از دستیابی به این امور باز می دارد.

بخش دوم- تبیین رفتار اخلاقی یک مسلمان
 

در آغاز خطبه ی همام برای تبیین رفتار اخلاقی مسلمان و نقش آن در شکل گیری هویت سیاسی و خطبه ی 198، در وصف منافقان، مورد بررسی قرار گرفته است. همام از یاران امام علی(علیه السلام)که مردی عابد بود، از امام علی(علیه السلام) خواست که تا «متقیانی» را برای او توصیف کند. حضرت درنگی می کند و نصیحتی، اما همام برخواسته خویش اصرار می کند و امام علی پس از حمد خدا و درود بر رسولش فرمود: البته خداوند را از اطاعت بندگان و مخالفت آنان سود و زیانی نمی رسد و اما پرهیزکاران اهل خوبیها و فضائلند. درست گفتار، میانه رو فروتن اند. چشم از حرام بسته، گوش به دانش سودمند دارند. در سختی چنانند که در آسایش ... در بخشی از این سخنان به رفتار پرهیزکاران به عبادت و آخرت و صرف شب و روزشان در آن اشارتی شده است و در بخشی به نشانه های آنان پرداخته شده است که خصوصیات اخلاقی آنان را برجسته می سازد:
فمن علامه احدهم انک تری له قوه فی دین و حزما فی لین و ایمانا فی یقین و حرصا فی علم و... و یحک ان لکل اجل وقتا لا یعدوه و سببا لا یتجاوزه فمهلا لا تعد لمثلها فانما نفث الشیطان علی لسانک (نهج البلاغه، ص 226).
این بخش که نمونه های رفتار متقین است تا پایان خطبه با عبارات کوتاه، اما بسیار دقیق بیان شده است. اگر بپذیریم که این صفات هویت اخلاقی مؤمنان است و در کنار آن در خطبه ی 194 صفات گروهی دیگر از مسلمانان با عنوان «منافقان» تبیین شده است (نهج، ص228). اگر بپذیریم که صفات مطرح شده در این خطبه هویت اخلاقی جمع دیگری، با عنوان منافقان مطرح شده است، و با توجه به اینکه در خطبه ها و سخنان بسیاری در نهج البلاغه به نکات مذکور در دو خطبه، چه در حوزه های فردی و چه در حوزه های سیاسی اشاره شده است؛ می توان پذیرفت که رابطه ی معناداری بین اخلاق، که جنبه ی فردی دارد و هویت سیاسی، که جنبه ی اجتماعی دارد، وجود دارد. به خصوص در صفات نیک متقیان افعال، عموماً به صورت مفرد به کار رفته، اما در توصیف صفات منافقان، افعال به صورت جمع به کار رفته است. این امر القا کننده ی این معنی است که آثار و مظاهر نفاق به صورت هویت جمعی شکل می گیرد. به عنوان مثال فرمود:
احدرکم اهل النفاق، فانهم الضالون... (نهج البلاغه، خطبه 185، ص227).
و در خطبه متقین در توصیف صفات آنان از افعال مفرد استفاده شده است:
... یعمل الاعمال الصالحه و هو علی وجل یمسی (نهج البلاغه، خطبه 184، ص227).
و شاید بتوان استنباط کرد که نفاق، که به مثابه ی خلق وخوی است، رفتاری فردی است که به هویت سیاسی تبدیل شده و رفتار سیاسی را شکل می دهد. با استفاده از تعابیر گروهی با تغییراتی از قبیل «مؤمنان، محسنان، حزب الله، متقیان، منافقان، کافران، صادقان و امثال اینها که در قرآن مجید و نهج البلاغه بسیار به کار رفته است می توان پذیرفت که اخلاق که با توجه به تعریف علمای اخلاق و از جمله خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق ناصری، گرچه ملکه ای شخصی و فردی است، اما می تواند در شکل گیری هویت سیاسی فرد که البته به جمع تعلق دارد مؤثر باشد. بنابراین نباید با طرح این مباحث که هویت اخلاقی نیز در جامعه شکل می گیرد و مسئله ی مرغ و تخم مرغ غرق شدیم به عبارت دیگر چنین نیست که افراد در هویت فردی هیچ از خود بروز ندهند و شاید مسئله فطرت در این موضوع کمک مؤثری به حل مسئله کند.
منابع:
- نهج البلاغه، م: سید جعفر شهیدی، تهران: مرکز آموزش و پژوهش انقلاب اسلامی، 1372.

پی نوشت ها :
 

1. دانشیار دانشگاه تهران.
 

منبع: فصلنامه پژوهش های نهج البلاغه(النهج) 30
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان