ماهان شبکه ایرانیان

نقد و بررسی قسمت دهم شهرزاد از فصل سوم

از تیزرهایی که قبل از عرضه فصل سوم «شهرزاد» دیده بودیم می‌دانستیم که در نقطه‌ای از داستان قرار است شهرزاد و اکرم رودرروی یکدیگر قرار بگیرند. اکرم که در اول قصه با خبرچینی‌اش نقشه فرار شهرزاد و فرهاد را به بزرگ آقا لو داد و مسیر زندگی همه کاراکترها را عوض کرد و بعدازآن بانفوذ به میان خاندان دیوان‌سالار تا توانست آتش برافروخت و حالا با فرزند نامشروع قباد در خفا زندگی می‌کند و شهرزادی که همه انگیزه‌های لازم را برای نفرت از این شخصیت دارد؛ مسلماً این رویارویی باید خیلی جذاب می‌بود؛ اما درنهایت همه اتفاقی که افتاد کمی گردنکشی شهرزاد بود و دروغ‌بافی‌های همیشگی اکرم. البته انگار شهرزاد تنها کسی است که تا اینجای ماجرا توانسته دست اکرم را بخواند و کمی به دروغ‌ها و فتنه‌گری‌هایش شک کند.
از رانندگی شهرزاد و اینکه همه خانواده‌ها در دهه سی و چهل خورشیدی ماشین شخصی داشته‌اند و زنان به‌راحتی در خیابان‌ها رانندگی می‌کردند و از آن‌هم متمدنانه‌تر، همه خانواده‌ها حتی خانواده‌هایی که ازلحاظ مالی توانایی زیادی نداشته‌اند، مثل خانواده اکرم، خط تلفن در خانه داشته‌اند که بگذریم، می‌رسیم به مثلث شهرزاد، شیرین و قباد. در مطلبی که راجع به قسمت قبل نوشتم از اینکه داستان در یک چرخش هوشمندانه به نقطه صفر و شروع ماجراهایش برگشته است گفتم. بازگشتی که می‌توانست رویارویی شهرزاد و اکرم را مهیج‌تر کند و شاید حتی عقده‌ها و کینه‌های قدیمی را دوباره وسط بکشد؛ اما روایت جایی جالب می‌شود که شیرین، دختر فراری بزرگ آقا که با شهرزاد دست رفاقت داده بود، حالا به نظر می‌رسد دوباره رو دروی او قرارگرفته است.
شیرین از توضیحات شهرزاد قانع نشده است و مطمئن است که او قرار است به نقشه‌شان خیانت کند. همین موضوع هم باعث می‌شود که کاراکتر شیرین رگه‌هایی از غرور و نخوت قبلی‌اش را نشان دهد. این بار اما شیرین اسیر دست اکرم نیست تا مانند عروسک خیمه‌شب‌بازی، او را به بازی بگیرد. شیرین این بار از کمک صابر برخوردار است. صابر که حاضر است با تمام وجود بهای با شیرین بودن را بدهد. عشق شیرین و صابر که در قسمت‌های اول فصل سوم شاهد شکل‌گیری آن بودیم، اکنون کمی غیرقابل‌باور به نظر می‌رسد. شاید چون تمام مدتی که ما سرگرم پیگیری داستان شهرزاد و هاشم و قباد و دیگران بودیم، شیرین و صابر در زیرزمین خانه وکیل خاندان دیوان‌سالار یک دنیا فرصت داشته‌اند که به هم نزدیک شوند اما بیننده که از دیدن آن بعد قصه محروم بوده است، نمی‌تواند این عشق را باور کند و در مقایسه با عشق قباد به شهرزاد، یا عشق شهرزاد و فرهاد، رابطه شیرین و صابر تصنعی است و مخاطب هرلحظه منتظر است تا شیرین بعد از استفاده از صابر او را دور بیندازد و دنبال زندگی اشرافی‌اش برود.رابطه این دو نه خوب پرداخت‌شده و نه خوب به بیننده انتقال‌یافته است و شیرین و صابر بیش از آنکه شبیه بانی و کلاید باشند، شبیه یک زوج ناهمگون خلاف‌کار می‌مانند که از بد روزگار در کنار هم قرارگرفته‌اند.
در آن‌سوی ماجرا، قباد از بازگشت شهرزاد در پوست خود نمی‌گنجد. قباد بازگشت شهرزاد قصه گویش را جشن گرفته است و منتظر است تا مثل ملک جوان‌بخت، عاقبت‌به‌خیر شود، غافل از اینکه شهرزاد او را ضحاک مار دوشی می‌بیند که زندگی‌اش را زیرورو کرده است؛ اما قباد نه ملک جوان‌بخت است و نه ضحاک مار دوش. با همه دشمنانی که دارد و همه توطئه‌هایی که علیهش شده است و در اثر بی‌تدبیری و نادانی‌اش در لب پرتگاه سقوط قرار دارد. تهدیدهای بهبودی مهم‌ترین نشانه خطری است که در کمین قباد و بالطبع خانواده اوست. فرهاد هم زخم‌خورده و افسرده در زندان قربانی بازی سروان پرویز شده است. سروان پرویز با نقشه فراری دادن فرهاد انگیزه‌هایی دارد که هنوز روشن نیست اما قطعاً شطرنج‌باز فعلی «شهرزاد» اوست. با دزدیده شدن فرزند اکرم توسط شیرین و صابر، حالا همه کاراکترهای «شهرزاد» به هم مربوط می‌شوند و سروان پرویز در مرکزیت این کاراکترهاست که کلید پیشبرد روایت را دست دارد، البته فرهاد هم که همه‌چیز را باخته است و قبلاً هم ثابت کرده است از حرکات انتحاری باکی ندارد، می‌تواند نقش اهرم محرکه نقشه سروان را بازی کند و بدون اینکه بداند در این بازی پیچیده وارد شود و شاید حتی قربانی.
به‌هرحال به قسمت دهم در مقایسه با دو قسمت قبلی، ازلحاظ روایی کمی جلوتر است و همین‌که روایت از ایستایی خارج می‌شود و داستان پیش برده می‌شود و اینکه گره‌افکنی‌های جدیدی در مقابل بیننده قرار می‌گیرد تا او را همراه کند می‌تواند نشان از قسمت‌های پرحادثه و جذاب بعدی باشد؛ اما مهم‌ترین نکته قسمت دهم «شهرزاد» بازهم به روایت برمی‌گردد. روایتی سرراست و خوش ریتم بدون حاشیه رفتن و کش دادن موضوع که در قسمت‌های قبلی شاهد بودیم. با ورود همه کاراکترهای اصلی به گود یا شاید بهتر باشد بگوییم مرحله بعدی، می‌توان انتظار داشت که این ریتم خوب و این قصه‌پردازی پرکشش در قسمت‌های بعدی هم ادامه پیدا کند.

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان