نقد فیلم «اسرافیل»: مردگان بر می‌خیزند

در روز دوم جشنواره فیلم فجر، کاخ مردمی میهمان عوامل فیلم «اسرافیل» بود

امتیاز نویسنده به «اسرافیل»

در روز دوم جشنواره فیلم فجر، کاخ مردمی میهمان عوامل فیلم «اسرافیل» بود. اول از همه لازم است به بی‌نظمی‌ها و عدم مدیریت صحیح این رویداد اشاره‌کنیم. فضایی که برای حضور فیلم‌ساز و بازیگران اصلی در نظر گرفته‌شده بود اصلاً مناسب نبود و حضور اصحاب رسانه و عکاسان در این فضا کار را بسیار پیچیده کرده بود. درواقع عکاسانی که با هماهنگی قبلی و در جهت انجام‌وظیفه‌شان در این محیط حضور داشتند، در حال انجام اعمال شاقِ به نظر می‌رسیدند. حضور افراد نامرتبط و مردم عادی در کادربندی‌ها، عدم وجود فضای کافی و ناکافی بودن زمان به یک‌طرف، افرادی که سعی داشتند با سوپراستارها سلفی بگیرند و خیلی نا غافل وارد کادر می‌شدند به یک‌طرف.
به‌هرحال فیلم «اسرافیل» دومین ساخته آیدا پناهنده بعد از «ناهید»، با تأخیر کوتاهی نسبت به برنامه اعلام‌شده به نمایش درآمد. «اسرافیل» هم مثل «ناهید» بیشتر لوکیشن‌هایش در شمال کشور و شهرستان سوادکوه است. این انتخاب لوکیشن به فیلم‌ساز خلاقی چون پناهنده کمک کرده است نماهایی زیبا و نفس‌گیر بیافریند؛ اما صداگذاری و صدابرداری را می‌توان برگ برنده «اسرافیل» دانست. جهانگیر میرشکاری در این زمینه بی‌نظیر ظاهرشده است. صدای زندگی روستایی در هر پلان «اسرافیل» موج می‌زند، اما مهم‌ترین ویژگی صدای «اسرافیل» را در قطاری که در تمام سکانس‌های شمالی فیلم می‌بینیم می‌توان شنید. قطاری که آغازکننده قصه ماهی (هدیه تهرانی) و بهروز (پژمان بازغی) بوده است و در پایان هم قصه این دو را تمام می‌کند. «اسرافیل» از عشق و مرگ می‌گوید. از عشق‌های گذشته مثل مردگانی از قبر برخاسته که به دنبال فرجام خود آمده‌اند. داستان عاشقانه ماهی و بهروز در نوجوانی به دلیل رفتارهای سنتی یک جامعه کوچک با المان‌های روستایی ناتمام مانده است و حالا که ماهی عزادار مرگ پسرش از ازدواج اجباری‌اش است بهروز بازگشته و زخم‌های قدیمی را گشوده است. حرف‌وحدیث‌ها بار دیگر ماهی و زندگی‌اش را احاطه می‌کند و زندگی در حال فروپاشی وی را بیش‌ازپیش تهدید می‌کند. تا اینجای داستان به شباهت‌های محتوایی «ناهید» و «اسرافیل» می‌توان پی برد. این همان مضمونی است که پناهنده در فیلم اولش بر آن انگشت گذاشت؛ اما ماهی آشکارا فاقد جسارتی است که ناهید را به کاراکتری جذاب و خاص تبدیل می‌کرد. ماهی منفعل است و در برابر اتفاقات پیش رویش واکنش چندانی ندارد. از مشکلاتش در محیط کار تا حرف‌های درگوشی اهالی محل، هیچ‌کدام تأثیری روی کنش متقابل ماهی ندارند. این انفعال را می‌توان تا حدی به شرایط ماهی در فیلم‌نامه نسبت داد؛ اما در بیشتر قسمت‌های فیلم دوگانگی شخصیت ماهی آزاردهنده می‌شود و مشکلات فیلم‌نامه را گوشزد می‌کند. ماهی آزادانه و رها با مردی که قبلاً عاشقانه دوستش می‌داشته وقت می‌گذراند و به نظر می‌رسد نگاه اطرافیان برایش اهمیتی ندارد؛ اما در قسمت‌های دیگر در مقابل افراد خانواده‌اش سکوت می‌کند و یا در سکانسی بهروز را از ورود به شهر منع می‌کند، مبادا باهم دیده شوند. باوجوداینکه عشق ماهی به بهروز آشکار و عیان است اما ماهی هیچ اقدامی در این زمینه نمی‌کند و این درست برعکس ناهید است که شجاعانه قدم درراه عشق می‌گذارد و سختی‌ها را به جان می‌خرد. در مقابل ماهی ترجیح می‌دهد به عزاداری‌اش ادامه دهد و آنچه می‌توانسته با بهروز داشته باشد را فراموش می‌کند. واکنش بهروز نسبت به این وقایع خنثی‌تر است و تا پایان فیلم هم نمی‌فهمیم که آیا هنوز ماهی را دوست دارد یا صرفاً به دلیل شرایط سختی که او گرفتارش آمده است به او ترحم می‌کند. ماهی نقاشی شده بر بازویش یک‌چیز می‌گوید و افعال و رفتارش چیز دیگری. پناهنده به‌خوبی توانسته سرگشتگی مادری عزادار را به‌خوبی نشان دهد.
از بازی خوب هدیه تهرانی هم نباید گذشت که علی‌رغم موفقیتش در تقلید گویش، توانسته به نقش ماهی نزدیک شود و درد درونی وی را به بیننده منتقل کند. تا اینجا پاره اول فیلم است. چرا می‌گویم پاره اول؟ زیرا فیلم کاملاً دوپاره است. «اسرافیل» بیش از آنکه از تکرار در مضمون و مشکلات فیلم‌نامه‌ای در پرورش شخصیت‌ها رنج ببرد، از عدم انسجام و وحدت موضوعش آسیب‌دیده است. این داستان عاشقانه ناگهان نیمه‌کاره رها می‌شود و با ورود شخصیت جدیدی که هدی زین‌العابدین نقشش را ایفا می‌کند، روایت کاملاً به دونیمه تقسیم می‌شود…سارا دختری است که همه زندگی‌اش به دلیل بیماری روانی مادر تحت‌الشعاع قرارگرفته است و حالا ازدواج با بهروز راه فراری پیش رویش است که نمی‌تواند از آن بگذرد. درست با ورود به زندگی  فیلم در یک سراشیبی می‌افتد. دیگر نه خبری از نماهای چشم‌نواز ابتدایی فیلم است، نه داستان عاشقانه‌ای که علی‌رغم کاستی‌هایش تا اینجا خوب پرورانده شده بود. با ورود به زندگی سارا مشکلات و دغدغه‌های دختری ترسیم می‌شود که اتفاقاً مشابهش در یک پرداخت حساب‌شده‌تر در وارونگی اکنون روی پرده است. بازی‌ها به‌شدت افت می‌کند، فضای داستانی کسل‌کننده و حوصله سر بر می‌شود و روابط آدم‌ها ناپخته و سطحی به نظر می‌رسند. پناهنده در پیوند این دو موضوع فیلم اصلاً موفق عمل‌نکرده است و به‌شدت اسیر احساسات گرایی بی‌دلیل شده است. درنهایت «اسرافیل» قابلیت‌های دراماتیک خوبی دارد و می‌تواند فیلم موفقی باشد؛ اما برخلاف «ناهید» که از یک فیلم‌ساز جسور و خوش ایده بهره می‌برد، «اسرافیل» قربانی فیلم‌سازی شده که با حضور روی فرش قرمز کن، به این نتیجه رسیده که هر چه بسازد خوش است و باید دیده شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان