«اسرافیل» فیلمی دوپاره است. این سادهترین تعبیری است که میتوان برای فیلم «اسرافیل» به کار برد. دوپاره بودن «اسرافیل» دومین فیلم آیدا پناهنده نه ضعف اثر که ویژگی فرمی آن است. در هریک از پارههای این اثر یکی از زنهای زندگی (با بازی پژمان بازغی) و جغرافیای محل زندگی و فرهنگیشان شناسانده میشوند. بهروز بعد از سالها به ایران برگشته و آمدن او مصادف شده با فوت پسر جوان ماهی. بین بهروز و ماهی بیست سال قبل داستان تلخی بوده که منجر به خودویرانگری ماهی و فرار شبانه بهروز شده و زندگی هردو زخمخورده آن عشق است. سوی دیگر داستان سارا است دختری که شش ماه با بهروز بهصورت مجازی صحبت میکند و تنها راه نجات خود از خانوادهای آشفته و پر از بحران و حل مشکلات مالی را در رفتن از کشور با کمک بهروز و از طریق ازدواج میبیند. فیلم بخش عمدهای از زمان را به سوادکوه مازندران و داستان اول اختصاص میدهد و بعد به تهران میرود و زندگی پر از مصیبت خانواده سارا را تعقیب میکند و در آخر همراه با دختر به سوادکوه میرود و حلقه را میبندد.
در بخش اول داستان چیزی که برای ما هرگز مشخص نمیشود کم و کیف داستان و زخم بیست سال پیش است. سوادکوه و شهرستانهای کوچک مازندران را میشناسیم و جایی نیستند که عشق دو جوان آن هم دو جوان فامیل چنان خطای نابجایی در پی داشته باشد که یکی برای همیشه بدنام شود و دیگری شبانه از کشور خارج شود. فیلم دائم به ما میگوید دایی خیلی غیرتی است و ماهی در شهر بدنام است و حتی بیست سال بعد درحالیکه خودش پسری بیستساله دارد در مدرسه پشت سرش حرف است و زخم بیست سال پیش خیلی دردناک بوده اما ما چندان باورش نمیکنیم. چنانکه زوج بازغی و هدیه تهرانی چندان برای ما باورپذیر نیستند؛ و چنانکه لهجه گیلکی بازغی در مازندران و لهجه هدیه تهرانی که بین صحبت کردن تهرانی و یک ته لهجه مازندرانی در نوسان است برای ما باورپذیر نیست. پناهنده اینجا هم مثل «ناهید» و بیشتر از آن فیلم در پرداخت تصویری داستان موفق است و قابهای زیبای او در یاد میمانند.
در بخش دوم داستان اما درگیری عاطفی بیشتری ایجاد میشود. با خانواده درهم فروریختهای سروکار داریم که همه اعضایش در تلاش برای این هستند که اولین نفری باشند که فرار میکنند و مراقبت از مادر روانپریش را به عهده دیگری میاندازند. در این بخش اما پرداخت تصویری پناهنده در جغرافیای معمول تهران جای کمتری برای نمود دارد و فیلم شبیه یکی از تولیدات معمول همهساله سینمای ایران دارد. در بخش دوم با بازی گلدرشت مریلا زارعی در نقش مادر خانواده روبروییم که بین یک خلوضع مهربان و کمی حکیم با یک روانپریش در نوسان است و این بازیهای اغراق شده معمولاً در جشنوارهها برای بازیگر تقدیر و جایزه به همراه دارد. موفقیت آیدا پناهنده در شناساندن هردو شخصیت زنش موفقتر است تا بهروز که هیچگاه موفق به درک کردنش نمیشویم و نمیفهمیم چرا ماهی را هنوز در شرایطی که ماهی یک فرزند نوجوان هم داشته دوست دارد، چرا این عشق را جلوی رابطه جدیدش پنهان نمیکند و چرا دختری که مشخص است به او نیاز دارد برای نجات پیدا کردن ناگهان چهره یک عاشق به خود میگیرد و بهروز را ترک میکند.
«اسرافیل» نسبت به کار اول کارگردان «ناهید» یک گام رو به عقب است و بهرغم پرداخت تصویری خوب داستان دو زن یکی در آستانه یائسگی و دیگری در اوج جوانی و باروی و نیاز مالی به مرد، درمجموع ناموفق است. ارجاع کارگردان در فیلم دومش به خود و فیلم اول، با نشان دادن سه بار امانتفروشی ناهید، آزاردهنده است.
Post Views:
55