ماهان شبکه ایرانیان

شقاوت و سعادت

«یوْمَ یأْتِ لا تَکلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِی وَ سَعِیدٌ، فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ، خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّک إِنَّ رَبَّک فَعَّالٌ لِما یرِیدُ، وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماوات ...

شقاوت و سعادت

«یوْمَ یأْتِ لا تَکلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِی وَ سَعِیدٌ، فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ، خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّک إِنَّ رَبَّک فَعَّالٌ لِما یرِیدُ، وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّک عَطاءً غَیرَ مَجْذُوذٍ»[1]

آن روز که فرارسد، هیچکس جز به اجازه خداوند سخن نمی گوید، در آن روز گروهی بدبخت و گروهی خوشبختند، بدبختها در آتشند در آنجا ناله و فریاد سرمی دهند و تا آسمانها و زمین برپاست در آن باقی خواهند بود مگراینکه پروردگارت بخواهد که او هرچه را اراده کند، انجام می دهد، خوشبختها جاودانه در بهشتند و تا آسمانها و زمین باقی است در آن خواهند ماند مگر اینکه پروردگارت چیز دیگری بخواهد و این بخشش قطع نشدنی است.

مطابق این آیه شریفه روزی فرا می رسد که هیچ کس بدون اذن خداوند، توان سخن گفتن ندارد.

در آن زمان انسانها دو دسته می شوند، برخی شقی و عده ای سعیدند، ناله و اضطراب و عذاب به اشقیاء وعده داده شده است و بهشت به سعداء.

در اینکه این عذاب و ثواب و به عبارت دیگر عبارت «یوم یأت» مربوط به قیامت است یا برزخ، بحث های مفصلی شده است ولی آنچه مناسب تر به نظر می رسد این است که: با توجه به خلود اهل بهشت در بهشت و خارج نشدن آنها و نیز خلود برخی از اهل نار در آتش، و نیز با توجه به اینکه در این آیات شریفه خلود به دوام آسمانها و زمین مشروط شده است، با اینکه در قیامت سماء و ارضی باقی نمی ماند، وجیه تر این است که بگوئیم آیه در وصف اهل برزخ باشد،

این تفسیر، اشکالات مفسرین را پاسخ می دهد و هیچ شبهه ای جز استعمال خلود در معنای مجازی که آنهم با وجود قرینه در آیه بلامانع است، باقی نمی گذارد.

سرچشمه شقاوت و سعادت

شقاوت و سعادت انسانها به طینت آنها بر می گردد، برخی طینت نیک و عده ای از سرشت بد آفریده شده اند.

حضرت امیر علیه السلام در خصوص این مطلب مهم فرموده است:

«انَّما فَرَّقَ بَینَهُمْ مَبادِی ءُ طینِهِمْ، وَذلک انَّهُمْ کانوا فِلْقَةً مِنْ سَبْخِ ارْضٍ وَعَذْبِها»[2]

آنچه بین انسانها موجب تفاوت شده آغاز سرشت آنهاست، چه اینکه آنها از قطعه ای از زمین شور و شیرین و سفت و سست ترکیب یافته اند.

در مورد زمان تعیین این سرنوشت به دو روایت ذیل توجه کنید.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

«السَّعیدُ سَعیدٌ فی بَطْنِ امِّهِ، والشَّقِی شَقِی فی بَطْنِ امِّهِ»[3]

سعید در شکم مادر سعادتمند و شقی در شکم مادر شقاوتمند است.

و نیز فرموده است:

«ما مِنْ نَسَمَةٍ یخْلُقُهَا اللَّهُ فی بَطْنِ امِّه الَّا انَّهُ شَقِی اوْ سَعیدٌ»[4]

هیچ نفسی را خدادر شکم مادر نیافریده مگر اینکه یا شقی است و یا سعید.

امام رضا علیه آلاف التَّحیة والثَّناء، زمان دقیق شقاوت و سعادت را در شکم مادر، قبل از خاتمه چهارماهگی بیان فرموده است.

«اذا تَمَّتِ الْارْبَعَةُ اشْهُرٍ بَعَثَ اللَّهُ تَبارَک وَتَعالی الَیها مَلَکینِ خَلّاقَینِ یصَوِّرانَهُ وَیکتُبانِ رِزْقَهُ وَاجَلَهُ، شَقِیاً وَسَعیداً»[5]

وقتی چهارماهگی نطفه تمام شود، خدای متعال دو فرشته به سوی نطفه می فرستد، تا او را صورت و هیأت دهند و روزی و زمان عمر او را ثبت نمایند، شقی باشد یا سعید.

طبعاً در ذهن هرکسی که به این روایات برخورد نماید، این شبهه خطور می کند که حکمت اختیار انسان در انجام اعمال چیست؟ و آیا این جانب جبر را در «بل امرٌ بین الامرین» ترجیح نمی دهد؟

در پاسخ این شبهه می بایست متذکر شد آیه شریفه و این دسته از روایات مربوط به علم ازلی خدای متعال می باشد.

تفصیل مطلب اینکه: بشر در اعمال خود اختیار نسبی دارد و قدرت خواستن به وی افاضه شده (هر چند توانستن در اختیار ذات حق تعالی می باشد). او هرچه را بخواهد انجام می دهد و در هر راهی که اراده کند، گام برمی دارد، ولی چون صفحه وجود چه گذشته و چه آینده برای خداوند متعال به یک شکل عیان است، او بنده اش را در طول حیات می بیند و می داند با توجه به شرایط و ظروف مکانی و زمانی چه راهی را با اختیار خودش انتخاب خواهد کرد، راه سعادت را یا مسیر شقاوت.

این برهان زیبا از امام کاظم علیه السلام نقل شده است:

«ابن ابی عمیر» از آن حضرت در مورد شقاوت و سعادت آدمی در شکم مادر پرسیده و آن حضرت در پاسخش فرموده است:

«الشَّقِی مَنْ عَلِمَ اللَّهُ (عَلِمَهُ) وَهُوَ فی بَطْنِ امِّه انَّهُ سَیعْمَلُ اعْمالَ الْاشْقیاءِ، وَالسَّعیدُ مَنْ عَلِمَ اللَّهُ (عَلِمَهُ) وَهُوَ فی بَطْنِ امِّه انَّهُ سَیعْمَلُ اعْمالَ السُّعَداءِ»[6]

شقی کسیست که در شکم مادرش خداوند از او خبر دارد که اعمال و افعال اشقیاء را انجام می دهد، و سعید کسی است که در شکم مادرش خداوند از او خبر دارد که اعمال سُعداء را انجام می دهد.

علاوه بر آنچه گفتیم، اراده قوی انسانی می تواند سرنوشت را تغییر دهد و شقاوت خود را تبدیل به سعادت نماید. شقاوت و سعادت چون میزان عمر انسان و بسیاری چیزهای دیگر، مشروط به انجام یا ترک اموری از سوی آدمی است و انسانی که در طول حیات، در مسیر صحیح قدم برداشته و اعمال نیک انجام دهد، خدای متعال شقاوت او را تبدیل به سعادت می کند و البته رحمت وسیعه او مانع است از اینکه سعادتی را به شقاوت مبدّل سازد.

قال الصادق علیه السلام:

«انَّ اللَّهَ ینْقُلُ الْعَبْدَ مِن الشَّقاءِ الَی السَّعادَةِ وَلا ینْقُلُهُ مِنَ السَّعادَةِ الَی الشَّقاءِ»[7]

خداوند بنده را از شقاوت به سوی سعادت انتقال می دهد ولی از سعادت به سوی شقاوت نمی آورد.

کما اینکه قدرت و توان دعا و طلب رحمت از خداوند به حدی است که می تواند مقدرات را تغییر دهد.

قال الکاظم علیه السلام:

«انَّ الدُّعاءَ یرُدُّ ما قَدْ قُدِّرَ وَما لَمْ یقَدَّرْ»[8]

دعا مقدر شده ها و مقدرنشده ها را برمی گرداند.

عوامل شقاوت

گفتیم اختیار سعادت و شقاوت از انسان سلب نشده است و او با اراده خویش یکی از این دو مسیر را انتخاب می نماید و هیچ چیزی چون وراثت و ژنتیک یا محیط خانواده و اجتماع و نیز تربیت، نمی توانند در مقابل اراده قوی او سدی ایجاد کند.

پس بهر حال عامل اصلی شقاوت و سعادت انسان، راهی است که او خود با اراده خویش برمی گزیند.

اگر راه طاعت را برگزیند، به سوی سعادت قدم برمی دارد واگر راه عصیان را پیشه کند، نتیجه اعمال او شقاوت است و لذا مطلق گناه را می توان سبب شقاء دانست.

حضرت امیر علیه السلام به «مالک اشتر» می فرماید:

«هذا ما امَرَ بِه عَبْدُاللَّهِ عَلِی امیرُ الْمُؤمنینَ مالِک بْنَ الْحارِثِ الْاشْتَرَ فی عَهْدِه الَیهِ حینَ وَلَّاهُ مِصْرَ،.. . امَرَهُ بِتَقْوَی اللَّهِ وَایثارِ طاعَتِه، وَاتِّباعِ ما امَرَ بِه فی کتابِه مِنْ فَرائِضِه وَسُنَنِه، الَّتی لا یسْعَدُ احَدٌ الَّا بِاتِّباعِها، وَلا یشْقی الَّا مَعَ جُحُودِها وَاضاعَتِها»[9]

این فرمانی است که بنده خدا علی امیرالمؤمنین به مالک بن حارث اشتر در پیمانش به او صادر فرموده زمانی که او را والی مصر قرار داد. او را دستور داد به تقوای الهی و ایثار و فداکاری در راه طاعت او و تبعیت از هر آنچه که در قرآن به آن امر شده از واجبات و سنت هائی که بدون تبعیت از آن، کسی سعادتمند نمی شود و بدون انکار آن کسی شقاوتمند نمی گردد.

حضرت امام حسین علیه السلام در دعای عرفه می فرمایند:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنی اخْشاک کانّی اراک وَاسْعِدْنی بِتَقْواک وَلا تُشْقِنی بِمَعْصِیتِک»[10]

خدایا چنان ترسان قرارم ده که گوئی تو را می بینم و به پرهیز از معاصی مرا سعادتمند گردان و به ارتکاب گناهان شقاوتمندم نفرما.

با اینکه هر گناهی در ایجاد شقاوت مؤثر است؛ امّا سرمد همه معاصی در این رابطه عشق به دنیاست.

قال علی علیه السلام:

«ایاک وَالْوَلَهَ بِالدُّنْیا فَانَّها تُورِثُک الشَّقاءَ وَالْبَلاءَ وَتَحْدُوک عَلَی بَیعِ الْبَقاءِ بِالْفَناءِ»[11]

بر تو باد دوری از علاقه و شیفتگی به دنیا که تو را به شقاوت می افکند، و به فروش آخرت به دنیا سوق می دهد.

البته برخی چیزها می توانند مایه های اصلی شقاوت را برای آدمی ایجاد کنند، مثلًا همسایه بد، خُلق و رفتار بدش را به دیگران سرایت می دهد و یا موجب واکنش زشت همسایگان می شود. همسر ناشایست، شریک زندگی خود را به سوی معصیت سوق می دهد و زمینه معصیت را مهیا می کند. معیشت ضعیف و فقر اقتصادی عاملی برای ایجاد بخل و حرص و.. . است و مرکب بد سبب درماندگی از انجام اعمال نیک می باشد و.. .

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

«ارْبَعٌ مِنَ السَّعادَةِ وَارْبَعٌ مِنَ الشَّقاوَةِ، فَالْاربَعُ الَّتی مِنَ السَّعادَةِ، الْمَرْئَةُ الصَّالِحَةُ وَالْمَسْکنُ الْواسِعُ وَالْجارُ الصَّالِحُ وَالْمَرْکبُ البَهیی ءُ، وَالْارْبَعُ الَّتی مِنَ الشِّقاوَةِ، الْجارُ السُّوءُ وَالْمَرْئَةُ السُّوءُ وَالْمَسْکنُ الضّیقُ وَالْمَرکبُ السُّوءُ»[12]

چهار چیز سبب سعادت و چهار عمل باعث شقاوتند، چهار عملی که باعث سعادتند عبارتند از: همسر شایسته، مسکن وسیع، همسایه نیک، مرکب راهوار، چهار چیزی که باعث شقاوت می باشند، عبارتند از: همسایه بد، همسر ناشایست، مسکن تنگ، مرکب بد.

البته صِرف وجود این موارد تنها راحتی و یا اندوه دنیوی را موجب می شوند و ارتباطی با سعادت و شقاوت اخروی ندارند ولی می توانند زمینه را برای سعادت و شقاوت اخروی انسان فراهم کنند.

علائم شقاوت

عامل شقاء، گناه بود و طبعاً علامت و نشانه آن نیز وجود و بروز هر نوع معصیتی از آدمی است، ولی با این وصف در روایات بسیاری ظهور برخی معاصی به عنوان نشانه های شقاوت باطنی مطرح شده است، خشکی چشم، قساوت و سنگدلی، حرص در طلب مال، اصرار بر معصیت، فریب دادن دوست، اسائه ادب نسبت به خوبان، انجام عمل نیک در غیر محل خود، از جمله این معاصی است.

قال رسول اللَّه صلی الله علیه و آله:

«مِنْ عَلاماتِ الشَّقاءِ، جُمُودُ الْعَینِ، وَقَسْوَةُ الْقَلْبِ، وَشِدَّةُ الْحِرْصِ فی طَلَبِ الرِّزْقِ، وَالْاصْرارُ عَلَی الذَّنْبِ»[13]

خشکی چشم، سنگدلی، حرص زیاد در طلب روزی، اصرار بر گناه از علامت های شقاوت هستند.

قال علی علیه السلام:

«مِنْ عَلاماتِ الشَّقاءِ غِشُّ الصَّدیقِ»[14]

از علائم شقاوت، خیانت به دوست است.

ونیز فرموده اند:

«مِنْ عَلاماتِ الشَّقاءِ، الْاسائَةُ الَی الْاخْیارِ»[15]

از علائم شقاوت اسائه ادب نسبت به خوبان و اولیاء خداست.

وقال الصادق علیه السلام:

«اذا ارَدْتَ انْ تَعْلَمَ اشَقِی الرَّجُلُ امْ سَعیدٌ، فَانْظُرْ مَعْرُوفَهُ الی مَنْ یصْنَعُهُ؟ فَانْ کانَ یصْنَعُهُ الی مَنْ هُوَ اهْلُهُ فَاعْلَمْ انَّهُ خَیرٌ، وَانْ کانَ یصْنَعُهُ الی غَیرِ اهْلِه فَاعْلَمْ انَّهُ لَیسَ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ خَیرٌ»[16]

اگر می خواهی بفهمی که انسانی شقی است یا سعید، بنگر به اینکه عمل نیک خود را در مورد چه کسی انجام می دهد، اگر کار نیک خود را در مورد کسی انجام می دهد که اهل آنست سعید ولی اگر عمل نیکش را در غیر محل خود انجام می دهد، شقی است و نزد خداوند بهره ای ندارد.

اشقی [شقی ترین]

شقی ترین انسانها کسی است که اسباب و علامت های شقاوت در وی قوی تر باشد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله، سلاطین و حاکمان جامعه را به واسطه ظلم و تعدّی آنها به رعیت شقی ترین خلایق معرفی فرموده است.

«اشْقَی النَّاسِ الْمُلُوک»[17]

شقی ترین انسانها حاکمان و پادشاهانند.

حضرت امیر علیه السلام شقی ترین خلایق را آن کس دانسته است که:

«اشْقاکمْ احْرَصَکمْ»[18]

شقی ترین شما حریصترین شمااست.

آن حضرت نیز در جواب سائلی که از شقی ترین انسانها پرسید، فرمودند:

«مَنْ باعَ دینَهُ بِدُنْیا غَیرِهِ»

براستی آنکه دین را نه برای دنیای خود و بلکه برای دنیای غیر می فروشد شقاوتی بس مهلک در خود نهفته دارد.

حضرت مسیح علیه السلام عالم بی عمل را شقی ترین خلایق اعلام نموده اند.

«اشْقَی النَّاسِ مَنْ هُوَ مَعْرُوفٌ عِنْدَ النَّاسِ بِعِلْمِهِ، مَجْهُولٌ بِعَمَلِهِ»[19]

شقی ترین انسانها کسی است که بین مردم به علمش معروف باشد ولی کسی از عمل او خبر نداشته باشد.

و امّا.. .

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله، از حضرت امیر علیه السلام، از شقی ترین گذشتگان پرسید:

«مَنْ اشْقَی الْاوَّلینَ؟»

و حضرت در پاسخ گفت: آنکه ناقه صالح پیامبر علیه السلام را پی کرد.

«عاقِرُ النَّاقَةِ»

آنگاه پیامبر از شقی ترین آیندگان پرسید:

«فَمَنْ اشْقَی الْاخَرینَ؟»

حضرت پاسخ داد: نمی دانم

«لا اعْلَمُ یا رَسُولَ اللَّهِ».

پیامبر خدا در پاسخ سؤال خود اشاره به فرق سر امام علیه السلام نمود و فرمود: آنکه به اینجا شمشیر زند

«الَّذی یضْرِبُک عَلی هذِهِ»[20]

پی نوشت ها

[1] هود- 105 تا 108.

[2] نهج البلاغه- خطبه 225 به ترتیب فیض و 234 به ترتیب صبحى.

[3] کنز العمال- 490.

[4] کنز العمال- 579.

[5] بحارالانوار- جلد 5- صفحه 154.

[6] بحارالانوار- جلد 5- صفحه 157.

[7] بحارالانوار- جلد 5- صفحه 158.

[8] اصول کافى- جلد 2- صفحه 469.

[9] نهج البلاغه- نامه 53.

[10] بحارالانوار- جلد 98- صفحه 218.

[11] غررالحکم.

[12] مکارم الاخلاق- صفحه 65.

[13] بحارالانوار- جلد 73- صفحه 162.

[14] غررالحکم.

[15] غررالحکم.

[16] بحارالانوار- جلد 74- صفحه 414.

[17] بحارالانوار- جلد 75- صفحه 340.

[18] غررالحکم.

[19] بحارالانوار- جلد 2- صفحه 52.

[20] تفسیر نورالثقلین- جلد 5- صفحه 587.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان