ماهان شبکه ایرانیان

شرح نامه ۳۶ نهج البلاغه

صدیقه کبرا فاطمه زهرا (صلوات الله و سلامه علیها) توصیه فرمودند که بهترین و خالص ترین عمل را به طرف ذات اقدس الهی تقدیم بکنید تا بهترین مصلحتِ شما از طرف خدای سبحان به شما برسد این یکی از احادیث نورانی آن ذات مقدسه است که «مَن أصْعَدَ إلی الله خالص عبادته أهبط الله [إلیه] أفضل مصلحته»[۱]مستحضرید این بیان نورانی آن حضرت که فرمود اگر کسی ...

صدیقه کبرا فاطمه زهرا (صلوات الله و سلامه علیها) توصیه فرمودند که بهترین و خالص ترین عمل را به طرف ذات اقدس الهی تقدیم بکنید تا بهترین مصلحتِ شما از طرف خدای سبحان به شما برسد این یکی از احادیث نورانی آن ذات مقدسه است که «مَن أصْعَدَ إلی الله خالص عبادته أهبط الله [إلیه] أفضل مصلحته»[1]مستحضرید این بیان نورانی آن حضرت که فرمود اگر کسی خالص ترین و پاک ترین عبادت را به پیشگاه خدا تقدیم بکند خداوند بهترین مصلحتِ او را به او عطا می کند این چنین نیست که عمل بدون عامل بالا برود اگر در سورهٴ «فاطر» آمده است که ﴿إِلَیهِ یصْعَدُ الْکلِمُ الطَّیبُ[2]کلمات طیبه، عقاید پاک، اخلاق پاک به طرف خدا صعود می کند اخلاق از آن متخلِّق جدا نیست عقیده از آن معتقد جدا نیست عمل از عامل جدا نیست این چنین نیست که عقیده سالم، اخلاق سالم، عمل طیب و طاهر صعود کند و آن عامل، معتقد و متخلِّق صعود نکند اینکه فرمود: ﴿إِلَیهِ یصْعَدُ الْکلِمُ الطَّیبُ﴾ یعنی «إلیه یصعد الطیبون، إلیه یصعد المطهّرون» این چنین نیست که عمل ما مثل بخار یا دخان و دود بالا برود اگر عمل بالا می رود یعنی عامل بالا می رود این گونه از آیات نشان می دهد که انسان به طرف ذات اقدس الهی که کمالِ مطلق است نزدیک می شود و جزء مقرّبین خواهد بود.

به ما گفتند اعمال دینی تان قربة الی الله باشد وقتی سؤال می کنیم قربة الی الله یعنی به خدا نزدیک شدن این یعنی چه؟ می بینیم می گویند این قرب معنوی است نه قرب زمانی یا زمینی این معنایی است که همه ما می فهمیم اما قرب معنوی نیاز به توضیح دارد این قرب معنوی یعنی چه؟ ما آنچه را که می فهمیم یا مفهوم است یا ماهیت است یا اعتبار است یا حقیقت و وجود خارجی از اینها بیش نیست فاصله بین ما و خدای ما چیست که ما با این عمل این فاصله را طی می کنیم به خدا نزدیک می شویم با اینکه خدا به ما از هر موجودی نزدیک تر است اگر فرمود: ﴿فَإِنِّی قَرِیبٌ[3] اگر فرمود: ﴿أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنکمْ وَلکن لاَ تُبْصِرونَ[4] اگر فرمود: ﴿أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ[5]اگر فرمود: ﴿یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ[6]چهار یعنی چهار مرحله قرب را به ما فهماند، پس به ما از هر چیزی نزدیک تر است (یک) به ما از خود ما نزدیک تر است (دو) اگر او به ما از همه ما نزدیک تر است چگونه ما دوریم کجا می خواهیم برویم؟! این اضافه ها اگر مادی باشد به اصطلاح متوافقة الأطراف است و اگر معنوی باشد متخالفة الأطراف اگر کسی مثلاً خواست فاصله بین خود و یک جسم را حساب بکند فاصله این ستون با آن ستون را حساب بکند بگوید این جسم یا این ستون از آن جسم یا آن ستون ده متر فاصله دارد خب آن هم ده متر از این جداست اگر بگوییم این جسم از او دور است ولی آن جسم به این نزدیک است این را نمی توان پذیرفت این گونه از اضافات قُرب و بُعد متوافقة الأطراف است یعنی اگر این جسم از آن دور بود آن هم دور است این جسم به آن نزدیک بود آن هم نزدیک است ولی در اضافه های معنوی متخالفة الأطراف است ممکن است الف از باء دور باشد ولی باء به الف نزدیک باشد درک این معنا آسان نیست ولی با مثالی آن ممثّل را نزدیک کردند اگر نابینایی در کنار بینا باشد این نابینا چون بینا را نمی بیند با صدای بلند حرف می زند خیال می کند از او دور است نابینا از آن دوستِ بینا دور است ولی دوست بینا به او نزدیک است اگر در سورهٴ مبارکهٴ «حج» فرمود: ﴿لاَ تَعْمَی الأبْصَارُ وَلَکن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور[7] یعنی چشم ظاهری عدّه ای باز است ولی چشم قلبشان بسته است و ذات اقدس الهی هم ﴿یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ﴾ در قلب ما حضور دارد این اعما آن بصیر را نمی بیند اگر

بی دلی در همه احوال خدا با او بود

او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد[8]

وضع ما همین طور است او ﴿یحُولُ بَینَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ[9] اما ﴿لاَ تَعْمَی الأبْصَارُ وَلَکن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور﴾ اعمال قُربی برای آن است که یک نابینا را بصیر کند وقتی بصیر شدیم می بینیم به خدا نزدیکیم «یک قدم بر خویشتن نه وان دگر در کوی دوست»، قدم غیر از خُطْوه و گام است این پای راست را کسی اینجا گذاشت پای چپ را آنجا گذاشت این فاصله بین دو پا را می گویند گام، خُطوه اما خود این پای راست را می گویند قدم، آن پای چپ را می گویند قدم، «یک قدم بر خویشتن نه» یعنی روی هوس پا بگذار «وان دگر در کوی دوست» اگر کسی یک قدم روی هوس پا گذاشت و خود را ندید و امیال خود را ندید وان دگر در کوی دوست است معنای قربة الی الله این است او دور نیست شما با این مناجات ها البته مأنوس هستید در« دعای سحر» ابوحمزه ثمالی که تعلیم وجود مبارک امام سجاد است آمده است که «إنّ الراحل إلیک قریب المسافة و أنّک لا تَحتجب عن خلقک الاّ أن تحجبهم الأعمال دونک»[10]خدایا کسی که قصد ارتحال و حرکت و کوچ کردن دارد راهش نزدیک است «إنّ الراحل إلیک قریب المسافة» هیچ حجابی بین تو و این مسافر نیست مگر خود مسافر «إنّ الراحل إلیک قریب المسافة و أنّک لا تحتجب عن خلقک الاّ أن تحجبهم الأعمال دونک» در سورهٴ مبارکهٴ « ق» ملاحظه می فرمایید فرمود در قیامت خدا پرده از جلوی چشم تبهکار برمی دارد می فرماید: ﴿فَکشَفْنَا عَنک غِطَاءَک فَبَصَرُک الْیوْمَ حَدِیدٌ[11]نه «عنّا» یا «عن الواقع» فرمود ما از جلوی چشم تو پرده را کنار زدیم نه اینکه از خودمان پرده را کنار زدیم یا روی اسرار عالم پرده بود پرده را کنار زدیم، نفرمود «کشفنا عنّا» یا «عن الواقع» فرمود: ﴿فَکشَفْنَا عَنک غِطَاءَک﴾ اما این پرده ای است که خود انسان با دست خود می بافد و می آویزاند پرده ای در عالم، روی چشم ما نینداختند خود ماییم که پرده می بافیم و با اعمال ناروایمان روی چشممان را می پوشانیم. بنابراین سخن نورانی صدیقه کبرا (سلام الله علیها) که فرمود اگر کسی خالص ترین عبادت را به طرف خدا بفرستد یعنی خودش همراه آن عبادت بالا می رود وقتی بالا رفت از ذات اقدس الهی این فیض را که صلاح دنیا و آخرتِ اوست دریافت می کند آن گاه لذّتی او می برد که دیگران هرگز چنان لذّتی را نخواهند برد «مَن ذا الّذی ذاق حلاوة محبّتک فرام منک بدلا»[12]... در شرح کوتاهی از خطبه ها و نامه های وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) آمده است. نامه سی و ششم نامه ای است که وجود مبارک حضرت امیر برای برادرش عقیل نوشتند. عقیل خدمت حضرت نامه نوشت که حاکمان اموی درصدد غارت کردن قلمرو حکومت اسلامی اند حالا یا بُسر بن ارطاة است یا دیگری بالأخره وارد بخشی از منطقه حکمرانی حضرت امیر شد و خواستند آسیب برسانند وقتی این نامه را عقیل برای حضرت امیر (سلام الله علیه) نوشت وجود مبارک آن حضرت یک نیروی آماده و تازه نفسی را اعزام کرد و بساط آن غارتگران را برچیدند و به عقیل گزارش دادند که غائله ختم شد این نامه تقریباً دو برابر آن مقداری است که سید رضی در نهج البلاغه نقل کرده آن بخشهایی که خیلی ضروری نبود مرحوم سید رضی در نهج البلاغه نیاورده این بخشهای لازم را نقل کرده.

در بخشی از نامه آمده است که فرمود: «فَسَرَّحْتُ إِلَیهِ جَیشاً کثِیفاً مِنَ الْمُسْلِمِینَ» یک عدّه نیروهای آماده و تازه نفس و مصمّم و مسلّح را برای جلوگیری از این غارتگران فرستادم. کتابی است به نام الغارات که دو جلد است و بیش از صد سال قبل از نهج البلاغه نوشته شده یکی از منابع روایی سید رضی(رضوان الله علیه) در نهج البلاغه همین کتاب است غارت هایی که اموی در زمان حکومت حضرت امیر (سلام الله علیه) روا داشت آن غارتگرها و غارت شده ها و همچنین مورد غارت را در این کتاب جمع کرده شده الغارات. حضرت فرمود من یک گروه فراوانی را فرستادم «فَلَمَّا بَلَغَهُ ذلِک شَمَّرَهَارِباً وَ نَکصَ نَادِماً فَلَحِقُوهُ بِبَعْضِ الطَّرِیقِ وَ قَدْ طَفَّلَتِ الشَّمْسُ لِلْإِیابِ فَاقْتَتَلُوا شَیئاً کلاَ وَ لاَ فَمَا کانَ إِلاَّ کمَوْقِفِ سَاعَةٍ حَتَّی نَجَا جَرِیضاً بَعْدَ مَا أُخِذَ مِنْهُ بِالُْمخَنَّقِ وَ لَمْ یبْقَ مِنْهُ غَیرُ الرَّمَقِ» فرمود این گروه ها که رسیدند نزدیک های غروب بود خیلی به شب نمانده بود. جنگ در اسلام قبل از ظهر حمله مکروه است لذا خود سیدالشهداء (سلام الله علیه) بعد از نماز ظهر شروع کرد و شخصاً به میدان آمد جنگ در اسلام قبل از ظهر روا نیست سعی کردند که تا آنجا که ممکن است به عصر نزدیک تر بشود چون آن وقتها که دیگر شب جنگ نمی کردند که زود جنگ خاتمه پیدا کند. مرحوم کلینی (رضوان الله علیه) نقل کرد کسی از وجود مبارک امام صادق (سلام الله علیه) سؤال می کند که دو گروه اند که اینها کافرند و جنگ بین اینها در گرفت خرید و فروش اسلحه هم سودآور است، اینها می آیند از ما سلاح بخرند، بفروشیم یا نفروشیم؟ وجود مبارک حضرت با این بیان کوتاه، عصاره پیام نظام اسلامی را مشخص کرد فرمود: «بِعْهما ما یکنّهما»[13] همین جمله، فرمود بله بفروشید اما به هر دو گروه بفروشید نه اینکه یک عدّه را تقویت کنید یک عدّه را تضعیف به هر دو گروه بفروشید اما سلاحهای دفاعی بفروشید نه سلاح های تهاجمی یعنی شمشیر و تیغ و تیر و دشنه و اینها نفروشید چکمه و زره و کله خود و سپر بفروشید این دین است فرمود: «بِعهما» (یک) «ما یکنّهما» کنّ همان حفظ است. این دین که اجازه نمی دهد کافری با کافری جنگ می کند انسان سلاح کشنده بفروشد هرگز اجازه نمی دهد که کافری به مسلمان ها حمله کند و عدل را هم رعایت کرده است فرمود به هر دو گروه بفروشید اما سلاح های دفاعی نه سلاح تهاجمی؛ الآن ما به حدّ اقل اکتفا کردیم گفتیم ساختن سلاح های اتمی حرام است برای اینکه این دفعتاً می بینید ده هزار نفر را می کشد اگر در طی ده سال ده هزار نفر کشته شدند چطور مگر این سلاح ها جایز است؟! کشتن ده هزار نفر جایز نیست چه یک سال چه یک ساعت چه ده سال، کاری که آن سلاح های اتمی می کند همین سلاح ها در درازمدّت می کنند اینها هم جایز نیست اما حالا ضرورت است که انسان را وادار کرده، در دنیای مهاجم انسان ناچار است که خودش را حفظ بکند که غالب اینها سلاح های دفاعی است. غرض این است که دین فرمود: «بِعهما» (یک) «ما یکنّهما» (دو) یعنی به هر دو گروه بفروشید (یک) سلاح های دفاعی بفروشید نه سلاح های تهاجمی (این دو) این دین باید زمان وجود مبارک حضرت (سلام الله علیه) که ظهور کرده اثر خودش را نشان بدهد. اینجا وجود مبارک حضرت امیر فرمود اینها خیلی نمانده بود به غروب آفتاب به هم رسیدند خیلی جنگ نکردند «کلا و لا» جنگ کردند این «کلا و لا» در عربی یک مَثل است برای یک کار کوتاه مدت یعنی با اینکه دو لفظ است خیلی طول نمی کشد آدم هر دو را ادا بکند مثل اینکه ما در فارسی می گوییم «نه نه» این «نه نه» جمعاً یک حرف را نشان می دهد چون «هاء» مثل اینکه تلفّظ نمی شود در عربی «لا لا» این الفش گویا تلفّظ نمی شود فرمود خیلی به غروب نمانده «کلا لا» مثل «نه نه» یعنی خیلی مختصر مانده وقتی مأموران و راهزنان اموی دیدند نظامیان اسلام با قدرت آمدند آنها صحنه را ترک کردند بعد فرمود عقیل «فَدَعْ عَنْک قُرَیشاً» اینها نسبت به ما بدرفتاری کردند «وَ تَرْکاضَهُمْ فِی الضَّلاَلِ وَ تَجْوَالَهُمْ فِی الشِّقَاقِ وَ جِمَاحَهُمْ فِی التِّیهِ» تَرکاض همان رَجز است یعنی به عقب برگشتنِ اینها، تَجوال اینها در شقاق یعنی جَوَلان و جُولانی که اینها در شقاق و نفاق داشتند اینها را گفت رها کن اینها جموح و چموش اند نسبت به حکومت دینی در تِیه و در ضلالت فرو رفتن خیلی چموشانه و هنرمندانه می روند اما «فَإِنَّهُمْ قَدْ أَجْمَعُوا عَلَی حَرْبِی کإِجْمَاعِهِمْ عَلَی حَرْبِ رَسُولِ اللَّهِ( صلی الله علیه وآله وسلم)» فرمود اینها همانها بودند که با پیغمبر جنگیدند الآن هم در برابر من صف کشیدند لکن بدان «فَجَزَتْ قُرَیشاً عَنِّی الْجَوَازِی فَقَدْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ سَلَبُونِی سُلْطَانَ ابْنِ أُمِّی» خدای سبحان در کنار قطع رَحِم اینها، کیفر تلخ اینها را به اینها داد و خواهد داد اینها حکومتی که پسرِ مادرم تأسیس کرد و من وارث آنم از ما خواستند بگیرند اینکه فرمود پسرِ مادرم چون وجود مبارک حضرت رسول (علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) بعد از رحلت مادرشان آمنه تحت کفالت فاطمه بنت اسد مادر علی بن ابی طالب بودند از طرفی هم برخی از شارحان نهج البلاغه نقل کردند که جدّه اُمّی علی بن ابی طالب و پیغمبر (علیهما الصلاة و علیهما السلام) یکی بود به همین مناسبت وجود مبارک حضرت امیر از وجود مبارک پیامبر(علیهما الصلاة و علیهما السلام) تعبیر می کند که این پسرِ مادر من است «سُلْطَانَ ابْنِ أُمِّی».

«وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ رَأْیی فِی الْقِتَالِ فَإِنَّ رَأیی قِتَالُ الُْمحِلِّینَ حَتَّی أَلْقی اللَّهَ لاَ یزِیدُنِی کثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّةً وَ لاَ تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَةً» اینها در برابر نظام اسلامی ایستادند اینها با فشار خواستند سقیفه را بر غدیر حاکم بکنند خواستند ما را خانه نشین بکنند این شما می بینید در مصیبت حضرت زهرا (سلام الله علیها) وجود مبارک حضرت امیر رو به قبر پیغمبر (علیهما الصلاة و علیهما السلام) کرد فرمود یا رسول الله! دخترت وقتی به حضور شما آمد گزارش می دهد که همه اینها جمع شدند که فاطمه را منزوی کنند حالا مسئله به پهلو زدن و آسیب رساندن و آن اهانتها اینها خیلی جزئی است در برابر آن کار مهمّی که سیاست بازان سقفی کردند وجود مبارک حضرت امیر هنگام دفن حضرت زهرا (سلام الله علیهما) به پیغمبر (علیهما الصلاة و علیهما السلام) خطاب کرد فرمود اینها جمع شدند که زهرا را خانه نشین کنند، همه شان! معلوم می شود این یک مقام والایی داشت یک قدرتی داشت یک هنری داشت یک سخنوری داشت «ستنبّئک ابنتک بتَضافر امّتک علی هَضمها»[14]عرض کرد یا رسول الله! اینها همه جمع شدند که زهرا را منزوی کنند بنابراین سخن از فدک و امثال فدک نیست خود علی بن ابی طالب (سلام الله علیه) را هم اگر شهید می کردند باز زهرا برای اینها مسئله بود خب اگر سخن از فدک است یا حمایت آن حضرت از حضرت امیر است حضرت در آن جریان گزارش به حضرت رسول (علیهما الصلاة و علیهما السلام) عرض می کرد که یا رسول الله دخترت در حمایت از من آسیب دید البته از ولایت حمایت کرد آسیب دید اینها همه اش حق است اما مقام خود حضرت هم مطرح است یک وقت است که یک انسان عادی از یک فقیه حمایت می کند یک وقت فقیهی از فقیه حمایت می کند خب خیلی فرق دارد یک وقت یک انسان عادی از ولی حمایت می کند یک وقت ولی ای از ولی حمایت می کند فرمایش حضرت امیر این نیست که دخترت چون از من حمایت کرد به او آسیب رساندند نه، اصلاً همه شان جمع شدند که او را منزوی کنند «بتَضافر امّتک علی هضمها» این معلوم می شود خود حضرت مستقل بود مثل اینکه فقیهی از فقیهی حمایت کند، ولی ای از ولی حمایت کند.

به هر تقدیر وجود مبارک حضرت امیر فرمود مردم چه بیایند چه نیایند جمعیت چه کم باشد چه نباشد نه من از زیادی جمعیت احساس عزّت می کنم نه از تفرّق آنها، حقّی است ما باید دفاع بکنیم و یقیناً پایانش پیروزی حق است «وَ لاَ تَحْسَبَنَّ ابْنَ أَبِیک وَ لَو أَسْلَمَهُ النَّاسُ مُتَضَرِّعاً مُتَخَشِّعاً» مبادا خیال بکنی که حالا اگر اینها رفتند من تنها شدم در برابر حکومت اموی دست سازش می دهم یا تسلیم می شوم یا خضوع می کنم یا فروتنی می کنم اینها نیست مبادا چنین خیالی بکنی «وَ لاَ تَحْسَبَنَّ ابْنَ أَبِیک وَ لَو أَسْلَمَهُ النَّاسُ مُتَضَرِّعاً مُتَخَشِّعاً وَ لاَ مُقِرّاً لِلضَّیم» ضِیم یعنی ظلم فرمود: «لا یمنعُ الضّیمَ الذلیلُ» فرمود هیچ ملّتی زیر بار ظلم نمی رود مگر ملّت فرومایه، فرمود ما فرومایه نیستیم ما عزیز خدا هستیم «وَ لاَ مُقِرّاً لِلضَّیم وَاهِناً وَ لاَ سَلِسَ الزِّمَامِ لِلْقَائِدِ وَ لاَ وَطِیءَ الظَّهْرِ لِلرَّاکبِ المتقعِّدِ» ما به کسی سواری نمی دهیم راکب یعنی سوار، ظَهْر یعنی پشت یعنی ما پشتمان را خم نمی کنیم که هر کسی سوار بشود ما این طور نیستیم «وَ لکنَّهُ کمَا قَالَ أَخُو بَنِی سَلِیمٍ: فَإِنْ تَسْأَلِینِی کیفَ أَنْتَ فَإِنَّنِی صَبُورٌ عَلَی رَیبِ الزَّمَانِ صَلِیبُ یعِزُّ عَلَی أَنْ تُرَی بِی کآبَةٌ فَیشْمَتَ عَادٍ أَوْ یسَاءَ حَبِیبُ»

ما هرگز زیر بار ظلم نمی رویم تا دشمن شماتت کند و دوست نگران بشود مطمئن باش ما تا آخرین لحظه ایستاده ایم و حقّ مسلّممان را خواهیم گرفت این پایان نامه سی و ششم است اگر می بینید جمهوری اسلامی شعارش از اول و وسط و آخر این بود و تا ظهور وجود مبارک ولی عصر همین است بر اساس اینکه از همین قرآن و عترت گرفتند.

پی نوشت ها


[1] تفسیر الامام العسکری، ص327.

[2] سورهٴ فاطر، آیهٴ 10.

[3] سورهٴ بقره، آیهٴ 186.

[4] سورهٴ واقعه، آیهٴ 85.

[5] سورهٴ ق، آیهٴ 16.

[6] سورهٴ انفال، آیهٴ 24.

[7] سورهٴ حج، آیهٴ 46.

[8] دیوان حافظ، غزل 143.

[9] سورهٴ انفال، آیهٴ 24.

[10] مصباح المتهجّد، ص583.

[11] سورهٴ ق، آیهٴ 22.

[12] بحارالأنوار، ج91، ص148.

[13] الکافی، ج5، ص113; در روایت شریفه اشاره به کفر دو گروه متخاصم نشده بلکه فرمودند که هر دو گروه از اهل باطل بودند.

[14] نهج البلاغه، خطبهٴ 202

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان