احمد بن حنبل از شخصی که با امیرالمؤمنین علیه السلام در صفّین بوده است، چنین روایت می کند که وی می گوید: در راه بازگشت به کوفه، آن گاه که امیر مؤمنان علی علیه السلام به کربلا رسید فرمود:
إصبر أبا عبداللَّه! إصبر أبا عبداللَّه! بشطّ الفرات.
قلت: وماذا؟
قال: دخلت علی النبی صلی اللَّه علیه وآله ذات یوم وعیناه تفیضان.
قلت یا نبی اللَّه! أغضبک أحد؟ ما شأن عینیک تفیضان؟
قال: بل قام من عندی جبریل قبل فحدّثنی أنّ الحسین یقتل بشط الفرات؛[1]
صبر کن ای اباعبداللَّه! صبر کن ای اباعبداللَّه! در کنار شط فرات.
راوی می گوید: علّت این سخن را پرسیدم. آن حضرت فرمود: روزی خدمت رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله شرف یاب شدم و در حالی که چشمان آن حضرت پر از اشک بود، خبر شهادت حسین را در کربلا و شط فرات به من دادند.
سیدالشهداء سلام اللَّه علیه نیز در جنگ صفّین و در طول مسیر با پدر بزرگوارش حضرت علی علیه السلام بودند.
حافظ ابوبکر هیثمی پس از نقل این روایت می گوید: این روایت را احمد، ابویعلی، بزّار و طبرانی نقل کرده اند و راویان آن همگی راست گو هستند.[2] طبرانی نیز در این باره روایتی را در المعجم الکبیر نقل می کند که امّ سلمه می گوید:
کان رسول اللَّه صلی اللَّه علیه وآله جالساً ذات یوم فی بیتی فقال: لا یدخل علی أحد.
فانتظرت فدخل الحسین رضی اللَّه عنه، فسمعت نشیج رسول اللَّه صلی اللَّه علیه وآله یبکی، فأطلعت فإذا حسین رضی اللَّه عنه فی حجره والنبی صلی اللَّه علیه وآله یمسح جبینه وهو یبکی. فقلت: واللَّه ما علمت حین دخل.
فقال: إنّ جبرئیل علیه السلام کان معنا فی البیت.
فقال: تحبّه؟
قلت: أمّا من الدنیا فنعم.
قال: إنّ امّتک ستقتل هذا بأرضٍ یقال لها کربلاء. فتناول جبرئیل علیه السلام من تربتها فأراها النبی صلی اللَّه علیه وآله؛[3]
روزی رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله در خانه من نشسته بودند و فرمودند: هیچ کس بر من وارد نشود.
من در حالی که انتظار می کشیدم و چشم انتظار ورود کسی بودم، حسین علیه السلام بر او وارد شد و بعد صدای بلند گریه (های های) رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله را شنیدم.
پس داخل اتاق را نگاه کردم و دیدم حسین در دامن رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله است و پیشانی آن حضرت را پاک می کند و او نیز اشک می ریزد، داخل شدم و گفتم:
به خدا سوگند، من از ورود او آگاه نشدم.
رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمود: همانا جبرئیل در این خانه با ما بود.
جبرئیل گفت: آیا (این حسین) را دوست داری؟
گفتم: آری!
گفت: همانا امّت تو به زودی حسین را در زمینی که کربلا نام دارد، به شهادت می رسانند.
آن گاه جبرئیل خاکی را از محل شهادت امام حسین علیه السلام برای پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه وآله نشان داد.
از این حدیث چند مطلب فهمیده می شود:
1- گریه رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله در زمانی است که سیدالشهداء علیه السلام در سنین کودکی بودند. مگر سیدالشهداء علیه السلام چند ساله بودند که پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه وآله از دار دنیا رفتند؟ پس این گریه، هدف و پیام دارد.
2- خبر دهنده، جبرئیل است؛
3- گریه کننده، رسول اللَّه صلی اللَّه علیه وآله است.
آن حضرت به امّ سلمه خبر می دهند و خاک محل شهادت را هم می بینند.
هر یک از این مطالب حکایت از اهمیت موضوع دارد.
هیثمی در بیان صحّت این احادیث می گوید: این حدیث را طبرانی به سندهای مختلفی نقل نموده است و تمام راویان آن از راست گویان هستند.[4] گفتنی است که حاکم نیشابوری نیز همین حدیث را در کتاب المستدرک علی الصحیحین نقل کرده و آن را به شرط مسلم و بخاری تصحیح کرده است.[5]
هدف ما از ذکر روایات اهل سنّت
ما در نقل روایات اهل سنّت دو هدف داریم:
یکم این که برای نمونه، احادیث آنان را به سندهای صحیح ذکر می کنیم؛
دوم این که اگر اهل سنّت روایاتی را در این باره ذکر می کنند و بر آن ها مهر صحّت می زنند، دیگر حساب افرادی که خود را اهل ولایت می دانند و به اهل بیت علیهم السلام محبّت دارند؛ ولی با این حال در این گونه امور تشکیک می کنند، مشخّص خواهد شد؛ یعنی معرفت و شناخت آنان از طبرانی، احمد بن حنبل، ابوبکر هیثمی، بزّار، ابویعلی موصلی و دیگران کمتر خواهد بود.
به راستی خداوند متعال با چنین افرادی چگونه رفتار خواهد کرد؟
استمرار بر بکاء و گریستن
گاهی اصل گریه در مورد حادثه عظیم کربلا مطرح است و گاهی همیشگی بودن و استمرار بر آن که این استمرار، مطلب دیگری است.
ابونعیم اصفهانی در کتاب حلیة الاولیاء، درباره استمرار گریه و اشک ریختن روایتی را از امام سجّاد علیه السلام نقل می کند؛ همان روایتی که در محافل و مجالس می شنوید که از امام سجّاد علیه السلام سؤال شد: چرا این قدر گریه می کنید؟
ایشان فرمودند: چرا گریه نکنم؟ من به چشم خود این حادثه را دیدم.
آن گاه حضرتش به داستان حضرت یعقوب علیه السلام اشاره می فرمایند که حضرت یوسف علیه السلام مدّتی از حضرت یعقوب علیه السلام جدا شد. با این که یعقوب می دانست یوسف زنده است؛ ولی به تصریح قرآن مجید آن قدر گریه کرد تا آن که بینایی او از بین رفت و یا نزدیک از بین رفتن بود. پس با این وجود من چگونه گریه نکنم؟[6] امام سجّاد زین العابدین علیه السلام برای مصائب حادثه کربلا آن قدر گریه کردند که یکی از پنج نفری شدند که در عالم به بسیار گریستن معروفند. از جمله ایشان حضرت صدّیقه طاهره سلام اللَّه علیها هستند. روایات این مطلب در وسائل الشیعه آمده است.[7] بنابراین روایات، افزون بر گریه بر مصایب حضرت سیدالشهداء علیه السلام، بایستی استمرار بر آن نیز باشد. البتّه اقامه عزا و مراسم عزاداری حضرت سیدالشهداء علیه السلام تنها به گریه ختم نمی شود و باید مراسم های دیگری نیز وجود داشته باشد.
نگاهی به انواع عزاداری و سوگواری
گفتیم که اقامه عزا و سوگواری سیدالشهداء علیه السلام به گریه ختم نمی شود، بلکه انواع دیگری از عزاداری وجود دارد که از جمله آن ها جزع و نوحه گری است.
اکنون این سؤال مطرح است که معنای جَزَعْ و نوحه گری چیست و چه حکمی دارد؟
در روایتی آمده است که جابر گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم جزع چیست؟
حضرت فرمودند:
أشدّ الجزع: الصُّراخ بالویل والعویل ولطم الوجه والصدر وجزّ الشعر من النواصی؛[8]
شدیدترین فریادها: واویلا گفتن، زدن به صورت و سینه و کندن مو از سر است.
در روایت معتبر دیگری آمده که حضرتش فرمودند:
کلّ الجزع والبکاء مکروه سِوی الجزع والبکاء علی الحسین علیه السلام؛[9] هر جزع و نوحه گری و گریستن ناپسند است مگر جزع و گریستن بر شهادت امام حسین علیه السلام.
از انواع دیگر عزاداری، لطمه زدن به صورت، سینه زدن و واویلا گفتن است که همه این موارد نزد خداوند متعال و در مکتب اهل بیت علیهم السلام امری پسندیده به شمار می رود و همه این ها باید برگزار شود.
البتّه بایستی در محدوده شرع باشند که مراجع تقلید حدود شرعی آن ها را همانند حدود دیگر امور تعیین می کنند و احکام شرع را برای ما معین می نمایند و ما نیز باید مطیع آنان باشیم. گرچه افرادی هستند که بی دلیل و از روی جهل سخن پراکنی می کنند که حساب آنان جداست.
از انواع دیگر سوگواری، نوحه سرایی، پیراهن چاک کردن، لباس مشکی پوشیدن و در این راستا طعام دادن، تعطیل کردن بازارها، مغازه ها، مدارس و درس هاست. همه این موارد مدرک دارد، حتّی در مواردی از منابع اهل سنّت مدرک معتبری وجود دارد. حال اگر این موارد گفته نشده است، چه باید کرد؟
شرکت در محافل عزاداری
راوی می گوید: به امام کاظم علیه السلام گفتم:
إنّ امرأتی وامرأة ابن مارد تخرجان فی المآتم فأنْهاهما، فتقول لی امرأتی: إن کان حراماً فانْهِنا عنه حتّی نترکه وإن لم یکن حراماً فلأی شی ء تمنعناه؟ فإذا مات لنا میت لم یجئنا أحد؛
همسر من و همسر ابن مارد برای شرکت در مجالس عزا از خانه خارج می شوند و من آن دو را نهی می کنم. همسرم در پاسخ می گوید: اگر رفتن ما حرام است، بگو تا ما نرویم و اگر حرام نیست، پس چرا ما را منع می کنی؟ پس اگر کسی از ما از دنیا برود، دیگر کسی در مجلس عزای ما شرکت نمی کند!
در پاسخ امام کاظم علیه السلام دقّت کنید. حضرتش در پاسخ فرمودند:
عن الحقوق تسألنی؟ کان أبی علیه السلام یبعث أمّی وأمّ فروة تقضیان حقوق أهل المدینة؛[10]
تو درباره حقوق اجتماعی از من سؤال کردی. پدرم (امام صادق علیه السلام ) همواره مادر و همسرشان را (به خانه های مردم مدینه جهت شرکت در عزای آن ها) می فرستادند تا حقوق ایشان را ادا کنند.
بنابراین، از این روایت می توان این گونه استفاده نمود:
1- شرکت در مجالس دیگران از حقوق اجتماعی است؛ از این رو از باب ادای حقّ و دَین باید در مراسم عزای دیگران شرکت کنیم که این رفت و آمدها و تسلیت گفتن ها نوعی حقّ محسوب می شود؛
2- در مراسم عزاداری دیگران شرکت کنیم تا دیگران نیز در مراسم ما شرکت کنند و این در زمره آداب مکتب اهل بیت علیهم السلام است؛
3- این ادای حقّ برنامه ای مستمر بوده؛ زیرا که حضرتش فرمود: «کان أبی یبعث أمّی وأمّ فروة. ..»؛ پدرم (امام صادق علیه السلام ) همواره مادر و همسرشان را (به خانه های مردم مدینه جهت شرکت در عزای آن ها) می فرستادند؛
4- مردها بی جهت نباید مانع شرکت زن هایشان در عزای مؤمنان دیگر شوند.
در روایتی دیگر امام باقر علیه السلام می فرمایند:
إنّما تحتاج المرأة فی المأتم إلی النوح لتسیل دمعتها؛[11]
همانا زن در مجالس عزاداری به نوحه سرایی احتیاج دارد تا اشک بریزد.
به این نکته دقّت کنید! امام صادق علیه السلام نمی فرمودند که خادمه من برود و در فلان مجلس عزا شرکت کند؛ بلکه مادرشان را با آن مقام عالی به مجالس عزای اهل مدینه می فرستادند. این بیان گر اهمیت مطلب و نشان دهنده وجود حقّ و حقوقی اجتماعی است که این آداب بایستی در میان مردم مراعات شود.
حال اگر در میان مردم چنین حق و حقوقی وجود داشته که ائمّه علیهم السلام به ادای آن ها تشویق می کرده اند، درباره مراسم عزاداری اهل بیت علیهم السلام چه حقوقی بر گردن ماست؟ ما که بر آنیم حقوق اهل بیت علیهم السلام را ادا کنیم، چگونه باید رفتار کنیم؟
وقتی ابراهیم فرزند پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه وآله از دنیا رفت، حضرتش در عزای او گریه کرد.[12] این حدیث را عامّه نیز روایت کرده اند که وقتی رقیه دختر رسول اللَّه صلی اللَّه علیه وآله و خواهر صدیقه طاهره سلام اللَّه علیها از دنیا رفت، فاطمه سلام اللَّه علیها به گونه ای گریه کردند که اشک های ایشان به داخل قبر می ریخت.[13] وقتی رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله خبر شهادت جعفر بن ابی طالب و زید بن حارثه را شنیدند، به شدّت گریه کردند و مواردی دیگر از این قبیل.[14] در این روایت دقّت کنید! امام باقر علیه السلام، مبلغی پول را کنار گذاشتند تا پس از ایشان بر آن حضرت اقامه عزا شود؛ زیرا این سنّت پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه وآله بوده است که دستور دادند برای خانواده جعفر طیار غذا ببرند؛ چرا که این خانواده مشغول عزاداری هستند.[15] این دستورها در روایت های ما امامیه است و اگر ما عمل نکنیم، چه کسی می خواهد عمل کند؟
در روایتی دیگر آمده است که دختری از فرزندان امام صادق علیه السلام از دنیا رفت. آن گاه که خبر به امام صادق علیه السلام می رسد، «فناح علیها سنةً». سپس فرزند دیگری از دنیا می رود، بر او نیز نوحه سرایی می کنند.
و آن گاه که اسماعیل بن جعفر نیز در زمان امام صادق علیه السلام از دنیا می رود، ایشان در مرگ او جزع شدیدی می کنند. آن گاه از آن حضرت سؤال شد: چرا این اندازه جزع و عزاداری در خانه شما وجود دارد؟
ایشان فرمودند:
إنّ رسول اللَّه صلی اللَّه علیه وآله قال- لمّا مات حمزة-: لکن حمزة لابواکی له؛[16]
هنگامی که حمزه به شهادت رسید، رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله فرمودند: حمزه از دنیا رفت، ولی گریه کنندگانی (از خانواده خویش) برای او وجود ندارد.
غذا دادن به عزاداران
پذیرایی از عزاداران نیز از آموزه های اسلام است. امام صادق علیه السلام در روایتی فرمودند:
وقتی جعفر طیار به شهادت رسید، خانواده او مشغول عزاداری بودند و رسول خدا صلی اللَّه علیه وآله دستور دادند تا برای آن ها غذا پخته شود و از آن ها تا سه روز پذیرایی کنند تا آنان به عزاداری مشغول باشند و این روش، سنّتی شده است که برای اهل مصیبت تا سه روز غذا می برند.[17] هم چنین در سخنی دیگر امام صادق علیه السلام فرمودند:
ینبغی لجیران صاحب المصیبة أن یطعموا الطعام عنه ثلاثة أیام؛[18]
سزاوار است که همسایگان فرد مصیبت زده برای خانه میت تا سه روز غذا بفرستند.
پوشیدن لباس مشکی
پوشیدن لباس مشکی در عزاداری نیز در روایات آمده است. در روایتی آمده است که حضرتش فرمودند:
لمّا قُتِلَ الحسین بن علی علیهما السلام، لبس نساء بنی هاشم السواد والمسوح وکنّ لا یشتکین من حرٍّ ولا برد، وکان علی بن الحسین علیهما السلام یعمل لهنّ الطعام للمأتم؛[19]
زمانی که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، زنان بنی هاشم لباس سیاه به تن کردند و اقدام به برگزاری مجلس عزاداری نمودند و امام سجّاد علیه السلام نیز برای آن ها غذا درست می کردند.
ابن ابی الحدید معتزلی می نویسد:
فخرج الحسن علیه السلام. .. فبایعه الناس. و کان خرج إلیهم وعلیه ثیاب سُود؛[20] وقتی که امیرالمؤمنین علیه السلام به شهادت رسیدند. .. امام حسن مجتبی علیه السلام در حالی که لباس سیاه به تن داشتند از منزل خارج شدند.
آرایش نکردن زنان
هم چنین در منابع کهن اهل سنّت، درباره شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام این گونه روایت شده است:
فلمّا مات أقام نساء بنی هاشم علیه النوح شهراً؛[21]
هنگامی که امام حسن مجتبی علیه السلام به شهادت رسید، زنان بنی هاشم یک ماه نوحه سرایی کردند.
نکته عجیب این که در روایت دیگری آمده است:
حَدَّت نساءُ بنی هاشم علیه سَنةً؛[22]
زنان بنی هاشم تا یک سال حداد نگه داشتند.
واژه «حِداد» به معنای آرایش نکردن است. آنان لباس مشکی می پوشند، اقامه عزا و نوحه سرایی می کنند، حتّی آرایش را هم کنار می گذارند و سر را نیز شانه نمی کنند.
تعطیلی بازارها
تعطیلی بازارها نیز در هنگام عزاداری مرسوم بوده است. در این زمینه در ذیل تاریخ الطبری این گونه آمده است:
مکث الناس یبکون علی حسن بن علی علیه السلام سبعاً، ما تقوم الأسواق؛[23] مردم تا یک هفته بازارها را به جهت عزاداری و گریه بر امام حسن علیه السلام تعطیل کردند.
هم اکنون نیز اعلان عزای عمومی برای وفات دانشمندی بزرگ، سنّت و شایع است.
البته این مطالب را برای شیعیان می گوییم و کاری به نواصب (دشمنان اهل بیت علیهم السلام) نداریم و ما باید به وظیفه خود عمل کنیم.
پی نوشت ها
[1] مسند احمد: 2/ 78؛ المصنف: 8/ 632؛ مسند ابی یعلى: 1/ 298؛ المعجم الکبیر: 3/ 106 و منابع بسیار دیگر.
[2] مجمع الزوائد: 9/ 187.
[3] المعجم الکبیر: 3/ 108- 109 و 23/ 289. هم چنین ر. ک: کنز العمّال: 13/ 656 و 12/ 126.
[4] مجمع الزوائد: 9/ 189.
[5] المستدرک على الصحیحین: 3/ 176- 177.
[6] حلیة الاولیاء: 3/ 138.
[7] وسائل الشیعه: 3/ 282، باب 87، حدیث 7.
[8] همان: 270- 271، باب 83، حدیث 1.
[9] همان: 282، باب 87، حدیث 9.
[10] همان: 239، باب 69، حدیث 1.
[11] همان: 242، باب 71، حدیث 1.
[12] همان: 280، باب 87، حدیث 3.
[13] همان: 279، باب 87، حدیث 1.
[14] همان: 280، باب 87، حدیث 6.
[15] همان: 238، باب 68، حدیث 1.
[16] همان: 241، باب 70، حدیث 1.
[17] همان: 235، باب 67، حدیث 1.
[18] همان: 237، باب 67، حدیث 5.
[19] همان: 238، باب 67، حدیث 10.
[20] ر. ک: شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: 16/ 22.
[21] ترجمة الامام الحسن علیه السلام من طبقات ابن سعد: 84- 85؛ البدایة والنهایه: 8/ 47؛ تهذیب الکمال: 6/ 252؛ اسد الغابه: 2/ 15؛ تاریخ مدینة دمشق: 13/ 283 و منابع دیگر.
[22] تاریخ مدینة دمشق: 13/ 295؛ البدایة والنهایه: 8/ 47- 48؛ المنتخب من ذیل المذیل: 19.
[23] المنتخب من ذیل المذیل: 19؛ ترجمة الامام الحسن علیه السلام من طبقات ابن سعد: 90.