ماهان شبکه ایرانیان

اعتدال و میانه روی در امور

اعتدال از ریشه عدل، به معنی میانه گیری مابین دو حالت یک چیز از نظر کمی و کیفی و تناسب برقرار کردن میان آن دو است

اعتدال از ریشه عدل، به معنی میانه گیری مابین دو حالت یک چیز از نظر کمی و کیفی و تناسب برقرار کردن میان آن دو است. چنانکه به روزها و شب های بهاری و پاییزی که اندازه یکدیگرند، «اعتدال بهاری و پاییزی» گفته می شود[1] البته به معنای راست،[2]متوسط[3]هم آمده است. برگردان فارسی اعتدال «میانه روی» است که بر پرهیز از افراط و تفریط در هر کاری اطلاق می شود و واژه معادل عربی آن «اقتصاد» است که در فرهنگ اسلامی کاربرد بیشتری دارد.

ضرورت اعتدال:

نظام عالم بر اساس هندسه ای دقیق پی ریزی شده است. همه پدیده های عالم از بزرگترین کهکشان گرفته تا کوچکترین ذرات اتم، از قانون عادلانه خلقت که «حقیقت» نامیده می شود، پیروی می کنند، به تعبیر امام علی(ع) آسمانها و زمین در میان بندگان، به حق برپا شده است.[4] آفریننده حکیم «عالم تکوین» فرمانده توانای «عالم تشریع» نیز هست؛ «و او کسی است که در آسمان معبود است و در زمین معبود و او حکیم و علیم است.»(زخرف/ 84) آفرینش انسان نیز از چنین قانونی پیروی می کند و هرگز نارسایی و نوسان در اصل خلقت او وجود ندارد و از او نیز خواسته شده که هماهنگ با عالم آفرینش در صراط مستقیم گام نهد و هیچگاه به افراط و تفریط نگراید.

اعتدال در قرآن:

در قرآن برای بیان مفهوم اعتدال از واژه قصد استفاده شده است، البته واژگانی چون وسط، سواء، حنیف نیز به این معنا به کار رفته است؛ ولی بیشترین کاربرد مفهوم و اصطلاح را می توان در واژه قصد و اقتصاد یافت. در آموزه های قرآن اقتصاد و اعتدال در هر امری پسندیده شمرده شده و بسیاری از آموزه های دستوری قرآن برای ایجاد اعتدال در قوای انسانی و مهار و کنترل و هدایت آن به سوی اعتدال وارد شده است. در ارزش و اعتبار اعتدال و میانه روی همین بس که راه راست در قرآن به عنوان راه میانه از آن یاد شده است و در آیه ای[5]از زبان حضرت موسی(ع) این آرزو بیان می شود که راه میانه راه درست هدایتی است. حتی حضرت ابراهیم دین خویش را دین اعتدال و میانه برمی شمارد و از آن به حنیف یاد می کند تا بفهماند که میانه روی تا چه اندازه اصالت داشته و مهم می باشد. خداوند در بیان ویژگی های دین ابراهیمی که از اصالت خاصی برخوردار می باشد می فرماید: «ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه موحدی خالص و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود.»[6]

می دانیم که دو شریعت کنونی یهودی و مسیحی در دو سوی افراط و تفریط قرار گرفته اند؛ یکی در اوج ظاهر گرایی و دیگری در اوج باطن گرایی است؛ یکی به دنیا و قوانین بسیار پای بند است و قوانین سخت و بلکه شدید بسیاری دارد و آن دیگری در بعد قوانین بسیار نرم و آرام به گونه ای که گویی قوانین ندارد. یکی کاملاً زمینی است و آن دیگری کاملاً اخروی و آسمانی. از این رو بیان می شود که دین ابراهیم دین وسط و میانه ای بوده که از افراط و تفریط به دور بوده است. به هر حال دین اسلام که همان دین ابراهیمی است نیز در تعبیر قرآنی از این اعتدال بهره برده است و آموزه های آن به دور از هرگونه افراط و تفریطی است. امت اسلام امتی میانه و معتدل است. خداوند از امت اسلام به امت وسط و میانه یاد می کند و آنان را بهترین امتی می داند که در روی زمین ایجاد شده اند:

«همانگونه که (قبله شما یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانه ای قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط) تا بر مردم گواه باشید و..»[7] این امت، امتی است که اصل اساسی آن اعتدال و میانه روی در همه چیز و همه کار است و از این رو امت نمونه می باشند: «شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شده اند....»[8] با توجه به گزارش قرآن و آموزه های قرآن می توان دریافت که امت اسلام به معنای امت قرآنی و جامعه برتر در حوزه عقیده و رفتار امتی معتدل و میانه ای هستند. از این رو، نه اهل زیاده روی در امور اقتصادی و سیاسی هستند و نه اهل کوتاهی کردن در این مسایل. در رفتار و گفتار و اقتصاد و خوراک خود اعتدال و میانه روی را مراعات می کنند و در اعمال عبادی نیز راه افراط و تفریط را نمی پیمایند. گام استوار و نرم برداشتن و مانند آن از اموری است که بیانگر اعتدال در رفتار و گفتار است. افراد معتدل در طریق عبادت راه میانه می پیمایند و برخود سخت نمی گیرند و خود را به رنج نمی افکنند: «ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی. آن را فقط برای یادآوری کسانیکه (از خدا) می ترسند نازل ساختیم.»[9] امام صادق(ع) درباره این آیه می فرماید: «خداوند به جهت به رنج افتادن پیامبر(ص) در نمازگزاری از او خواسته شده که چنین نکند و راه اعتدال را در عبادت در پیش گیرد».[10]

اعتدال در روایات:

در روایات اسلامی به پیروی از قرآن از واژه قصد برای بیان اصطلاح اعتدال استفاده شده است. امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: «بر تو باد به میانه روی در کارها؛ هر کس از میانه روی روی گرداند، ستم می کند و هر کس به آن چنگ زند، عدالت ورزد.»[11] در حدیثی دیگر، ایشان نقش کلی و حیاتی اندیشه را چنین بیان می کند در سخنی نغز و حکیمانه، به سنجش راست گرایی و چپ گرایی با اعتدال اندیشه پرداخته، می فرماید: راست روی و چپ روی، گمراهی است و راه میانه، جاده زندگی است.[12] ایشان در حدیثی دیگر می فرماید: باید دوست داشتنی ترین کارها نزد تو، میانه ترین آنها در حق و گسترده ترین آنها در عدالت باشد.[13]

در حدیثی دیگر امام صادق(ع) می فرماید: «میانه روی امری است که خدای بزرگ آن را دوست دارد ولی از اسراف بدش می آید، حتی دور انداختن هسته خرما را؛ زیرا آن هم به کاری می آید، همچنین باقیمانده آب آشامیدنی ات را.»[14] این روایت حکیمانه تکلیف را روشن کرده است و بسیاری از ریخت و پاش ها و تجمل پرستی ها را نهی می کند و راهکار استفاده بهینه از هزینه ها و کالاهای اضافی را نشان می دهد و اگر مردم بر اینگونه رهنمودها عمل کنند و برنامه های مصرفی خویش را اصلاح نمایند، روزانه جمعیت بسیاری از گرسنگی نمی میرند و بیشتر جمعیت شش میلیاردی جهان به سوء تغذیه و عوارض ناشی از آن گرفتار نمی شوند.

موارد اعتدال:

اصل اعتدال، باید به شکلی کلی و فراگیر بر سراسر زندگی فردی و اجتماعی انسان حاکم باشد و همیشه و همه جا افکار و کردار و گفتار او را در برگیرد. در اینجا دو محور کلی را توضیح می دهیم.

الف- اعتدال در افکار

منشأ تمام تصمیمات آدمی، فکر و اندیشه اوست؛ اگر فکر معتدل و مستقیم باشد، رفتار فرد در راه اعتدال می پوید و اگر اندیشه به بیماری عدم اعتدال گرفتار شود، اعمال انسان نیز به آفت افراط و تفریط دچار می شود. امیرالمؤمنان(ع) می فرماید: هر کس پیش از اقدام، اندیشه کند، درستی عملش افزون می گردد.[15] راه میانه، همان تفکر ناب توحیدی است که در میان اندیشه های خرافی کفر، شرک، دوگانه پرستی تثلیث رهبانیت، جبر و تفویض، تناسخ، مادیگری و...با عنوان «صراط مستقیم» خودنمایی می کند و همه موحدان حق جو را در خویش جای می دهد و به سر منزل مقصود – یعنی قرب الهی- می رساند. جمله نغز و گرانمایه «لاجبر ولا تفویض بل أمر بین أمرین»[16]نیز نشان دهنده تفکر اصولی و مستقیم اعتدال در فرهنگ اسلام اصیل و ناب است.

ب- اعتدال در کردار:

رفتار عادلانه، نتیجه اندیشه معتدل است و مؤمنان با تصحیح افکار و عقاید خویش، به تعدیل کردار خود می پردازند و در هیچ کاری به افراط و تفریط می گرایند. آیات و روایات و احکام و مقررات اسلامی نیز به طور گسترده و پیگیر در صدد تنظیم همه امور فردی و اجتماعی مسلمانان بر محور حق و اعتدال و پیشگیری از نامیزانی و افراط و تفریط اند. گاه نیز به خاطر اهمیت موضوع با شاخص بودن آن به تعیین مصداق می پردازد که در اینجا چند نمونه آورده می شود:

1- خواب و خوراک: خرد آدمی حکم می کند که هر موجود زنده ای باید به اندازه نیاز خویش از منابع غذایی بهره برد و در عین حال هرگونه افراط و تفریط در خورد و خوراک، زیان آور و نامعقول است. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «...بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمی دارد.»[17] خوردن و آشامیدن بیش از حد گنجایش، سبب ویرانی جسم و روح آدمی می شود. امام صادق(ع) درباره پرخوری می فرماید: برای قلب مؤمن، چیزی زیان بارتر از پرخوری نیست، چنین کاری سبب سنگدلی و تحریک شهوت می شود. این دو پدیده شوم سنگدلی و شهوترانی منشأ بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی می شود که به طور یقین قابل مهار و کنترل نیستند. همینطور خواب بیش از اندازه و یا کم خوابی مذموم و زیان آور است.

2- کار و عبادت: انسان، موجودی دوبعدی است و بایستی نیازمندیهای جسمی و روحی خود را از راه های مشروع و معقول تأمین کند؛ هم به جسم و نیازهای مادی آن توجه کند و هم در پرورش روح و تهذیب آن بکوشد هم آخرت خود را مد نظر داشته باشد و هم دنیای خویش را ضایع نسازد. مؤمنان واقعی عمر خود را میان دنیا و آخرت تقسیم می کنند و برای هر یک به اندازه لازم وقت می گذارند، هم زندگی دنیایی خود را به شکلی ساده و آبرومند اداره می کنند و هم با عشق و علاقه، به عبادت و آمادگی برای سرای آخرت می پردازند و هیچ یک را فدای دیگری نمی کنند، چنانچه امام کاظم(ع) فرمود: «کسی که دنیایش را برای دینش و دینش را برای دنیایش ترک کند از ما نیست».[18]

3-مصرف و هزینه: مؤمن موظف است در حد توان و نیروی خویش با گردش چرخ اقتصادی جامعه مدد رساند و علاوه بر تأمین هزینه های زندگی در رونق و سازندگی میهن اسلامی سهیم شود. در اسلام راههای درآمد حلال و مجاز، از راه های حرام و ممنوع مشخص شده و هر کس درآمد مشروعی بدست آورد، مالک آن می شود و مجاز است طبق نظر عقل و شرع آن را به مصرف برساند در این میان افراط و تفریط در مصرف و هزینه امری نامعقول است. قرآن مجید در این زمینه چنین سفارش می کند: «هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن،(و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد(نیز) دست خود را مگشای، تا مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرومانی.»[19] سیاست اقتصادی فردی و اجتماعی مسلمانان باید بر اساس این آیه تنظیم گردد و در هر برنامه ای از خسّت و تنگ نظری از یک سو و تبذیر و زیاده روی از سوی دیگر، باید اجتناب کنند و با برنامه ریزی دقیق و حساب شده، حد اعتدال و میانه را برگزینند که به طور قطع موفق تر خواهد بود.

آثار اعتدال:

1- پرهیز از شرک: قرآن کریم در این باره می فرماید: «یکی از آنها که از همه عاقل تر بود گفت: آیا به شما نگفتم چرا تسبیح خدا نمی گویید؟»(قلم/28) تعبیر به «اوسط» در آیه به معنی کسی است که در سرحد اعتدال از نظر عقل و خرد و دانش باشد. تعبیر به «لولا تسبّحون» از این جهت است که ریشه همه اعمال نیک ایمان و معرفت الله و تسبیح و تنزیه خدا است.[20]

2- دوری از انحراف و گرایش به باطل: در قرآن آیات بسیاری در این زمینه وجود دارد که حضرت ابراهیم را انسانی متعادل و به دور از هرگونه انحراف معرفی می کند. از جمله: «دین چه کسی بهتر از دین کسی است که به اخلاص روی به جانب خدا کرد و نیکوکار بود و از دین حنیف ابراهیم پیروی کرد؟ و خدا ابراهیم را به دوستی خود برگزید.»(نساء/ 125) این آیه برترین آیین را پیروی از دین ابراهیم که انسانی متعادل بود معرفی می کند و نیز بهترین الگو را حضرت ابراهیم(ع) اعلام می دارد؛ چون او را برای خود برگزیده است و چون ابراهیم از باطل روی گردان است به مقام خلیل اللهی می رسد.[21]

3- اعطای حکمت و دانش: یکی از آثار مهمی که اعتدال دارد این است که خداوند بعد از رسیدن فرد به رشد و اعتدال، به او حکمت و دانش عطا می کند. از جمله در آیات قرآنی اشاره به این مطلب شده است که خداوند به حضرت موسی(ع) بعد از رسیدن ایشان به رشد و اعتدال، به او حکمت و دانش عنایت فرمود. در قرآن کریم می خوانیم: «چون به رشد رسید و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم و اینگونه نیکوکاران را جزا می دهیم.»(قصص/14) در این آیه از کلمه «استواء» استفاده شده است که به معنای کمال خلقت و اعتدال است. موسی وقتی که به کمال اعتدال و خلقت رسید خداوند به او فهم درست و قدرت بر داوری صحیح و آگاهی و اطلاعات اعطا فرمود.[22]

زمینه های خروج از اعتدال:

در قرآن کریم خداوند به موارد زیادی که سب خروج از اعتدال است، اشاره فرموده است، از جمله آیاتی ذکر می شود:

1- تمایلات نفسانی: در قرآن کریم آمده است: «بگو ای اهل کتاب در دین خود، غلوّ (زیاده روی) نکنید و غیر از حق نگویید و از هوسهای جمعیتی که بیشتر گمراه شدند و دیگران را گمراه کردند و از راه راست منحرف گشتند، پیروی ننمایید.»(مائده/77) در این آیه به وضوح بیان می کند که سرچشمه غلو و زیاده روی و خروج از حد اعتدال، پیروی از هوا و هوس گمراهان است.[23]

2- کفر: قرآن کریم یکی از اسباب خروج از حد میانه روی را کفر معرفی می کند، آنجا که می فرماید: «...کسی که کفر را به جای ایمان بپذیرد، از راه مستقیم گمراه شده است.»(بقره/ 108) با توجه به آیه فوق کسی که کفر را با ایمان تبدیل کند، از راه مستقیم گمراه شده است.» و کسی که کفر را با ایمان تبدیل کند، از راه راست و عدالت منحرف می شود.[24]

3- رابطه دوستانه مؤمنان با دشمنان خود و خدا: در قرآن کریم به این مطلب اشاره شده است: «ای کسانی که ایمان آورده اید، دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید... و هر کس از شما چنین کاری کند، از راه راست گمراه شده است.»(ممتحنه/1) با توجه به آیه فوق سرانجام طرح دوستی با دشمنان خدا، گمراه شدن از راه ایمان و اخلاص و تقوی و اعتدال است و این بدترین انحرافی است که ممکن است به شخص مومن بعد از وصول به سرچشمه ایمان دست دهد.[25]

پی نوشت ها


[1] ال‍ح‍وزی‌‌ال‍ش‍رت‍ون‍ی‌‌ال‍ب‍ن‍ان‍ی ،س‍ع‍ی‍د؛‌ اقرب الموارد، قم، کتابخانه عمومی آیت‌الله عظمی مرعشی نجفی‌ ‌‌، 1403 ه. ق ،ج 2، ص 753.

[2] قرشی، علی اکبر؛ قاموس قرآن،‌تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371، چاپ ششم، ج 6، ص 8.

[3] محمد بن مکرم، این منظور؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414، چاپ سوم، ج 3، ص 353.

[4] مجلسی،‌محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، دار احیاء لتراث العربی، 1403، چاپ سوم، ج 33، ص 493.

[5] «هنگامی که متوجه جانب مدین شد گفت: «امیدوارم پروردگارم مرا را به راه راست هدایت کند.»(قصص/ 22)

[6] آل عمران، آیه 67

[7] بقره، آیه143

[8] آل عمران، آیه 110

[9] طه، آیه2و3

[10] طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1417، چاپ پنجم، ج 14، ص 125.

[11] تمیمی آمدی، عبدالولحد بن محمد؛ غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1366،ص 354

[12] امام علی(ع)؛نهج البلاغه، قم، دارالهجره، بی تا، خطبه 16، ص 59.

[13] ابن ابی الحدید، عبدالحمید؛ شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، 1404 ه.ق، ج 17، ص 34.

[14] عاملی، حر؛ وسایل الشیعه، قم، موسسه آل البیت، 1409ه.ق، ج 21، ص552.

[15] غرر، ص 61.

[16] مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1403، چاپ سوم، ج 4، ص 197.

[17] اعراف، آیه 31

[18] حرانی، حسن بن شعبه؛ تحف العقول،قم، جامعه مدرسین قم، 1404ه.ق، ص 409.

[19] اسراء، آیه29

[20] مکارم شیرازی،‌ناصر؛ تفسیر نمونه،‌تهران، دارالکتب الاسلامیه،‌1374، چاپ اول، ج 24،‌ص 48.

[21] قرائتی، محسن؛ تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، 1383، چاپ یازدهم، ج 2، ص 396.

[22] همان، ج 9، ص 28

[23] مکارم شیرازی،‌ناصر، نمونه؛ ج 5، ص 42.

[24] طبرسی،‌فضل بن حسن؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372، چاپ سوم، ص 309.

[25] مکارم شیرازی، ناصر؛ نمونه، ج 24، ص 13.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان