إبداع، همان إنشاء و آفریدن است که بدون نمونه قبلی ایجاد و انجام شود؛ بدیع[1] از اسماء الهی و به معنای ابداع و احداث اشیاء است از عدم و هر گاه کلمه بدیع درباره خدای تعالی بکار رود به معنی ایجاد و آفرینش چیزی است بدون مادّه و ابزار و بدون زمان و مکان، لذا اینگونه آفرینش و إبداع، خاصّ خداوند است.[2] در لغت، بدعت بکسر اول و سکون دوم، اسم هیئت است از ابتداع مانند: رفعت از ارتفاع. بدعت یعنی احداث و اختراع چیزی بدون نمونه و همانند گذشته.[3] در اصطلاح «بدعت» چیز تازه در دین آوردن است که أصلی در قرآن و سنت ندارد و جهت نامیدنش به بدعت این است که گوینده از خودش چیزی در دین ایجاد و افزوده است.[4] معنی بدعت در مذهب، وارد کردن سخنی است که گوینده اش و عمل کننده اش بر روش و سیره صاحب شریعت و کتاب و سنّت و همچنین بر اصول محکم و استوار و نمونه های نیک و صلاح دین نباشد.
فقیهان شیعه و سنی در تعریف بدعت دیدگاه های گوناگونی دارند:
* برخی دامنه بدعت را گسترده اند. هر پدیده جدیدی را که پس از رحلت پیامبر(ص) پدیدار گشته بدعت پنداشته و حرام دانسته اند.
* برخی دیگر دامنه آن را گسترده اند ولی همه انواع آن را ناشایست ندانسته اند بلکه بدعت را تقسیم کرده اند به شایست و ناشایست.
* به هر پدیده جدیدی پس از پیامبر(ص) بدعت گفتن خطاست. بلکه بدعت عملی است که به قصد عبادت و مشروعیت و طاعت شارع انجام گیرد.
* عملی بدعت است که دارای دو ویژگی باشد: 1. اصل و اساسی در شریعت نداشته باشد. 2. به عنوان طریق شرعی وانمود گردد.[5]
بدعت در قرآن و روایات:
تمامی فرق اسلامی به پیروی از قرآن و سنت بدعت را حرام می دانند. قرآن کسانی را که بر خدا دروغ می بندند و جاهلانه یا آگاهانه به اضلال مردم می پردازند و راه خدا را کج و بندگانش را گمراه می کنند از ستمکارترین افراد می شمارد. از آنان که دست نوشته های خود را دین خدا قلمداد می کنند؛ از کسانی که در راه برگرداندن مردم از عقائدشان می کوشند؛ ازاهل کتابی که تلاش در بیراهه کشاندن مردم دارند از تفرقه افکنان در دین؛ ازاختلاف پراکنان در مکتب و... نکوهش می کند. پیروی از هوای نفس،کتمان حق، افتراء و... که در آیاتی از قرآن مذمت شده اند، در روایات به بدعت در دین تفسیر گردیده اند.[6] البته در قرآن واژه بدعت به همین صورت نیامده بلکه از مشتقات آن استفاده شده است. مثلا در این آیه شریفه می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَیِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِین»[7] ای کسانی که ایمان آورده اید بر خود حرام نکنید آنچه که از طیبات خداوند بر شما حلال فرموده و از حدود الهی تجاوز نکنید که خدا متجاوزین را دوست نمی دارد. این آیه درباره منع از بدعت در دین است و هر گونه تصرّف در احکام را دشمنی با ساحت پروردگار و سرپیچی از دعوت پیامبر اسلام معرفی نموده و زیاده بر اینکه منافی با غرض از تشریح دین و انحراف از طریقه مستقیم و از حکم خرد است، تشتت و تفرقه مسلمانان را نیز دربر خواهد داشت و جامعه را به رهبانیت و خودپرستی سوق می دهد.[8] در سنت، افزون بر زشت شماری این عمل و اشاره به خطرهای آن در دنیا و واپسین روز بدعتگزار گمراه[9] و ملعون[10]خوانده شده و تاکید گردیده که اعمال وی نیز پذیرفته نیست.[11] فریقین از پیامبر گرامی اسلام نقل کرده اند که آن حضرت فرموده اند: «هر بدعتی گمراهی و هر گمراهی مسیرش به سوی آتش است».[12] در حدیثی دیگر امیرالمومنین علی(ع) می فرمایند: بدترین مردم نزد خدا، رهبر ستمگری است که خودش گمراه و مایه گمراهی دیگران است که سنت پذیرفته را بمیراند و بدعت ترک شده را زنده گرداند.[13] و کدام ضربه بر پیکر دین خطرناک تر از بدعت؟ به فرموده حضرت امیر(ع)، چیزی همچون بدعت ها ویرانگر دین نیست.[14]
بدعت خیر و شر
گروهی از علماء معتقد به تقسیم بدعت به دو نوع ممدوح و مذموم هستند، ولی عده ای دیگر چنین تقسیمی را نمی پذیرند. مثلا بیهقی از شافعی نقل کرده است که امور حادث دو نوع است:
1- اموری که مخالف با کتاب یا سنت یا اثر یا اجماع است و این ضلالت است.
2- امور حادثی که نیکو است و هیچ یک از علماء با آن مخالفتی ندارند واین نوع مذموم نیست همانطوری که عمر در قیام ماه رمضان گفت: این بدعت خوبی است.[15] از دیگر طرفداران این دیدگاه شیخ عبدالحق دهلوی در شرح مشکات است. وی می نویسد: بدان همانا تمام آنچه بعد از پیامبر(ص) به منصّه ظهور رسیده بدعت است. هرکدام از این امور موافق اصول سنت باشد بدعت پسندیده و هر کدام مخالف باشد بدعت ناپسندیده و گمراه کننده است.[16] یکی از دلایل ایشان احادیثی است که از آنها همین تقسیم بندی استفاده می شود. مانند این روایت که فریقین از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل کرده اند: «هر کس سنت نیکویی بنا نهد پاداش آن سنت و ثواب عمل کننده به آن تا روز قیامت برای وی در نظر گرفته می شود و هر آنکس عمل نا ثوابی را بنا گذارد، پس جزاء خود و عمل کننده به آن بدعت نا روز قیامت بر گردن وی می باشد.»[17] اما حق این است که تقسیم بدعت به ممدوح و مذموم نه تنها هیچ مدرک معتبر شرعی ندارد بلکه مخالف سنت و موارد استعمال است. در بسیاری از روایات، بدعت در مقابل سنت قرار گرفته است.[18] چگونه ممکن است بدعتی که در مقابل سنت است ممدوح باشد؟ یا این که چنین کاری بر مبنی و اساس سنت باشد؟ به علاوه فریقین از پیامبر گرامی اسلام نقل کرده اند که آن حضرت فرموده اند: «هر بدعتی گمراهی و هر گمراهی مسیرش به سوی آتش است»[19]جمله در این حدیث (کلُّ بدعةٍ ضًلالة) مفید عموم است و شامل تمام انواع بدعتها می شود. طبق این بیان به هر طریقی که عنوان بدعت صدق کند پیمودن آن راه مذموم و موجب گمراهی است و خدای متعال از پیمودن هر راهی به جز طریق مستقیم کتاب و سنت نهی کرده و می فرماید: «این راه مستقیم من، راه توحید، راه حق و عدالت، راه پاکی و تقواست، از آن پیروی کنید و هرگز در راههای انحرافی و پراکنده گام ننهید که شما را از راه خدا منحرف و پراکنده می کند و تخم نفاق و اختلاف را در میان شما می پاشد»[20]
فرق بدعت و نوآوری
همانطور که گفتیم بدعت یعنی «ادخال ما لیس من الدین فی الدین» یعنی چیزی را که جزء دین نیست در دین وارد کنیم و به عنوان دستور الهی برشماریم. اما گاهی اموری یافت می شود که از نظر عرف پسندیده است لکن در کتاب وسنت یافت نمی شود، مانند مراسم سوگواری برای اموات یا شادمانی در اعیاد اسلامی. آیا این امور هم از مصادیق بدعت شمرده می شود و تکلیف ما چیست؟
در جواب باید گفت که نوآوری سه گونه است:
1- نوآوری در امور صد در صد عرفی که هیچ ارتباطی به مسائل شرع ندارد، مانند نوآوری مربوط به صنایع و اختراعات. این گونه امور از مسایل مفید وسازنده می باشد و همه عقلای عالم از آن استقبال می کنند.
2- نوآوری عرفی پیرامون موضوعات شرعی، بی آنکه نسبت به شرع داده شود؛ مثل مجالس بزرگداشت، جلسات مسابقات قرآنی، بنای مساجد با کیفیت خاص، گلدسته ها و محرابها و...که برای پیشرفت مقاصد و اهداف دینی در نظر گرفته می شود و هیچ کس آن را به عنوان یک دستور خاص شرعی نمی شناسد و بدعت نمی داند.
3- نوآوری به معنای شکستن حریم دین، اضافه یا کم کردن قانونی بر آن، که بدعت حرام است و باعث گمراهی مردم.[21]
بدعت و تشریع
کلمه تشریع به معنای مصطلح در کتاب و سنت و کلمات متقدمان از فقها به کار نرفته است. برای اولین بار محقق حلّی در کتاب (معتبر) این اصطلاح را به کار برد و رایج شد. اینک باید دید تشریع با بدعت چه نسبتی دارد. آیا این دو کلمه مترادفند یا متخالف؟ تشریع در اصطلاح فقیهان آوردن چیزی است در داخل دین که از دین نیست.[22] طبق تعریف تشریع عبارت است از داخل کردن چیزی که از دین نیست در دین. امّا بدعت امری است ما فوق تشریع از این روی در روایات سفارش شده است: مسلمانان بایستی به آنان احترام نگذارند[23]علیه آنان سخن بگویند[24] وعلیه آنان به مبارزه برخیزند.[25]از مجالست و مصاحبت با این گروه بپرهیزند[26]و به آنان یاری و کمک نکنند.[27] در حقیقت تفاوت بین بدعت و تشریع در این است که در صدق عنوان بدعت، دعوت مردم به عمل به بدعت وجود دارد؛ امّا در تشریع چنین شرطی وجود ندارد.
وظیفه آگاهان در مقابل بدعت ها
باید توجه داشت که مردم به صورت فطری علاقمند به دین و مذهب هستند، لذا بسیاری از شیّادان، سخنان خود را با انگیزه های دنیایی وکسب درآمد[28]به نام دین و مذهب به مردم تحویل می دهند. بدعت، دین سازی، دین فروشی و استحمار مردم، از جمله جریان های خطرناک در طول تاریخ بوده است که از ناحیه ی دانشمندان فاسد، جامعه را تهدید می کند.[29] به تعبیر علامه طباطبائی؛ اختلافات پدید آمده درامر دین پدیده ظلم و سرکشی حاملان دین و علمای آشنا به کتاب مبین بود نه در نتیجه فطرت انسان ها... براساس تجاوز آشنایان به مذهب و صاحبان کتاب بود که پس از روشن شدن اصول معارف دین و تمامیت حجت به خاطر ستم و سرکشی شان پدید آمد...[30] به همین دلیل مردم باید مواظب قلم ها، کتاب ها، مقالات زهرآلود، تحریف گر و بدعت گزار باشند و به هر عالمی اعتماد نکنند؛ چرا که درست است هر انحرافی که در طول تاریخ در اثر بدعتی بوجود آید، گناهش به گردن بدعت گزار است، اما بدانند هر که از آن بدعت پیروی کند نیز گناهکار محسوب و شایسته عقوبت است چرا که حضرت رسول(ص) فرمودند: اگر کسی بدعت گذار را مورد احترام قرار دهد به نابودی اسلام کمک کرده است.[31] البته برای بدعت گذار نیز با اینکه عملی مرتکب نشده و یا در قید حیات نباشد گناه شمرده می شود. زیرا عمل اشخاصی که به آن بدعت رفتار کرده به رهبری بدعت گذار بود، بدین جهت گناهان و عقوبت های بدعت گذار زیاده بر همه اشخاص است که از او پیروی نموده و می نمایند.[32] رسول خدا(ص) فرموده است:[33] خداوند هرگز توبه صاحب بدعت را نمی پذیرد.
پی نشت ها
[1] سوره بقره, آیه 177; سوره انعام, آیه 110.
[2] ابن منظور؛ لسان العرب، نشر ادب الحوزه, قم، ج1/ص342.
[3] فراهیدى، ابن احمد؛ کتاب العین، تحقیق: الدکتور مهدى مخزومى و الدکتور ابراهیم سامرائى،قم،هجرت، ج2/ص54
[4] اصفهانی،حسین بن محمد؛ ترجمه وتحقیق مفردات الفاظ قرآن، خسروى حسینى سید غلامرضا، تهران، انتشارات مرتضوى،1375 ش، ص 38
[5] نجفى، شیخ محمد حسن ؛جواهر الکلام، بیروت، دار احیاء التراث العربى، ج14،ص89.
[6] عاملى ،حر؛ وسائل الشیعه، تهران، مکتبة الاسلامیه، ج18،ص128- کلینی، محمدبن یعقوب؛ اصول من الکافی، علی اکبر غفاری، بیروت، دارالتعارف کلینى، ج2،ص16- طبرسى،امین الاسلام؛ مجمع البیان، تهران، کتابفروشى اسلامى،ج2،ص388.
[8] داور پناه، ابوالفضل؛انوار العرفان فى تفسیر القرآن، تهران، انتشارات صدر، 1375 ش، ج11، ص: 171
[9] ع مجلسی،محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ج36،ص289
[12] کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلالَةٌ وَکُلُّ ضَلالَةٍ سَبِیلُها اِلَى النّارِ. ابن ماجه،سنن، ج1ص16، بیروت، دار احیاء التراث العربى- سنن ابى داود،ج5،ص16،بیروت، دار احیاء السنة النبویه
[13] « اِنّ شرَّ الناس عندَ الله امامٌ جائرٌ ضَلَّ وضُلَّ به فاَماتَ سُنةً ماخُوذه و اَحیا بِدعةً مَتروکَه» سید رضی نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین، بهار 84، نوبت 26، خطبه164
[14] ما هدم الدین مثل البدع .بحارالانوار ج92،ص75
[15] نِعمتُ البِدعةُ هذه. نووی،تهذیب السماء واللغات،قسم اللغات، تهران، منشورات مکتبه الاسلامی،ج1،ص23
[16] البدعة، بیروت، دار الکتب العربى،ص164
[17] «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ اَجْرُها وَاَجْرُ مَن عَمِلَ بِها اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ وَمَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً فَعَلَیْهِ وِزْرُها وَوِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِها اِلیً یَوْمِ الْقِیامَةِ» صحیح مسلم، بیروت، دار احیاء التراث العربى ج2،ص75,
[18] بحار الاٌنوار, ج69, 409; ج42/189; ج69/313 ـ 380; ج2/261.
[19] «کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلالَةٌ وَکُلُّ ضَلالَةٍ سَبِیلُها اِلَى النّار»ِ سنن ابن ماجه, ج1/16, دار احیاء التراث العربى, بیروت; سنن ابى داود, ج5/16, دار احیاء السنة النبویه, بیروت
[20] سوره انعام, آیه 153.
[21] مکارم شیرازی، ناصر؛ وهابیت بر سر دو راهی، قم،مدرسه امام علی ع، 1384،نوبت هفتم، ص117.
[22] خمینى، روح الله ؛انوار الهدایة فی التعلیقة على الکفایه, قم،مؤسسه نشر آثار امام خمینى ج1،ص225; بحر الفوائد/80; جواهر الکلام, ج2/279.
[24] همان مدرک, ج2/375; وسائل الشیعه, ج6, روایت 21529; بحارالانوار, ج75/185 ـ 235.
[25] بحار الانوار, ج2/152.
[27] بحار الانوار, ج75/375.
[28] « فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ » . سوره البقرة 2: آیه 79
[29] قرائتی،محسن؛ تفسیر نور،قم،موسسه در راه حق،1376 ج1، ص: 146
[30] المیزان ج.115،ص 2و126 چاپ دوم در ذیل آیه 213 بقره : و ما اختلف فیه الاالذین اوتوه من بعدما
[31] مَن َوقَّرَ صاحِبَ ِبدعةٍ َفَقد اَعانَ عَلی هَدمِ الِاسلام .کنزل العمال،ج1 ص219
[32] حسینى همدانى، سید محمد حسین؛ انوار درخشان، تهران، کتابفروشى لطفى، 1404 ق، ج4، ص: 41
[33] «ابى الله لصاحب البدعه بالتوبه». بحارالانوار،ج296ص2