مراقبه از واژه ی «رَقَبَ» به معنای حفظ کردن[1] و در نظر گرفتن مراقِب و توجه دادن فکر به سوی اوست و هر کس از کاری به سبب رعایت دیگری دوری جوید گفته می شود: فلانی را مراقبت کرد.[2] در متون اخلاق اسلامی، پیشینه ی مراقبه به «مرابطه» باز می گردد که عبارت است از نگاهبانی و مواظبت عقل از نفس.[3] در هر حال، مشارطه، پیش نیاز مراقبه و معاقبه و مقامات پس از آن، تکمیل کننده ی محاسبه است. سید بحرالعلوم(ره) در تعریف مراقبه می فرماید: «مراقبه عبارت است از متوجه و ملتفت خود بودن در جمیع احوال، تا از آنچه بدان عازم شده و عهد کرده تخلّف نکند.»[4]
فضیلت مراقبه در قرآن و روایات
خدای متعال در قرآن می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید از (مخالفت) خدا بپرهیزید و هر کس باید بنگرد تا برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده و از خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است!»[5] علامه طباطبایی می گوید: این آیه مؤمنین را وادار می کند که به یاد خدای سبحان باشند و او را فراموش نکنند و مراقب اعمال خود باشند، که چه می کنند، صالح آنها کدام و ناصالحش کدام است و صالح را هم خالص برای رضای خدا به جای آورند و این مراقبت را استمرار دهند؛ همواره از نفس خود حساب بکشند و هر عمل نیکی که در کرده های خود یافتند خدا را شکرگزارند و هر عمل زشتی دیدند خود را توبیخ نموده، نفس را مورد مؤاخذه قرار دهند و از خدای تعالی طلب مغفرت کنند.[6] خدای متعال که خود دیده بان و مراقب انسان و رفتار اوست[7] انسان را توبیخ می کند که مگر نمی داند که خدا می بیند![8] و در روایت است که رسول خدا(ص) فرمود: «احسان، آن است که خدا را چنان پرستش کنی که گویی او را می بینی و اگر نتوانی او را ببینی بدان که او تو را می بیند».[9] امام علی(ع) انسان ها را بر ترک مراقبت الهی سرزنش نموده[10]و می فرماید: خود را به مراقبت از نفست بگمار.[11] ایشان مومن را به دوام[12] مراقبت قلبی توصیه می کنند[13]و مؤمن عاقل را کسی می داند که با مراقبت خود در امروز به فکر فردایش باشد[14] و می فرماید: خدا رحمت کند بنده ای که مراقبت الهی را به جای بیاورد.[15]
اهمیّت مراقبه از نظر علمای اخلاق
مراقبه، مورد توصیه ی همه ی بزرگان علم اخلاق از خواجه نصیر الدین طوسی[16]تا علامه بحرالعلوم و مرحوم نراقی تا قلّه های تهذیب در عصر حاضر، مرحوم میرزا جوادآقا تبریزی[17] امام خمینی[18]و علامه ی طباطبایی است. مربیان اخلاق و سلوک، ششمین امر از ضروریات مورد توجه سالک را، مراقبه می دانند[19] و آن را به منزله سنگ اساسی سیر و سلوک، ذکر، فکر و... می دانند و می گویند: تا مراقبه صورت نگیرد ذکر و فکر بدون اثر خواهد بود؛ زیرا مراقبه حکم پرهیز از غذای نامناسب برای مریض را دارد و تا وقتی که مریض مزاج خود را پاک ننماید و از آنچه مناسب او نیست پرهیز نکند دارو بی اثر خواهد بود و چه بسا گاهی اثر معکوس می دهد.[20]
مشارطه، پیش نیاز مراقبه
مشارطه نخستین مقام و قبل از مراقبه است.[21] در زمان انجام مشارطه، بهتر است که این عمل بعد از نماز صبح باشد[22] و روش انجام مشارطه آن است که با خود شرط کند که بر خلاف فرموده خداوند رفتار نکند[23]و سزاوار است که نفس را به ملاحظه و تدبّر در عاقبت هر کاری که در آن شبانه روز می خواهد بکند سفارش نماید و این عمده سفارشها و بالاترین آنهاست.
روش انجام مراقبه
مراقبت را باید در دو بُعد انجام داد: مراقبه قبل از شروع در عمل: عبارت از آن است که پیش از عمل بنگرد آنچه را تصمیم به انجامش گرفته است، به خاطر خداوند است یا برای هوای نفس و پیروی از شیطان و باید در اینجا تأمل کند تا به مدد انوار حق مطلب بر او روشن گردد. اگر عمل برای خداست آن را انجام دهد و اگر برای غیر اوست از آن دست باز دارد.[24] همانطور که امام صادق (ع) می فرماید: از شدیدترین کارها بر مردم یاد خدا در نزد حلال و حرام اوست که اگر طاعتی پیش آمد به آن عمل کند و اگر در معرض گناهی افتاد از آن بپرهیزد.[25]
مراقبه به هنگام عمل: عبارت از بررسی چگونگی عمل است تا حقی را که خداوند در آن داراست ادا شود و باید نیّت خود را برای اتمام آن نیکو کند و صورت عمل را کامل گرداند و آن را به کامل ترین وجهی که برای او ممکن است انجام دهد؛ زیرا در هر صورت بنده یا در حال طاعت و یا در معصیت و یا در کاری مباح است.[26]
درجات مراقبه
مراقبه معنای عامّی است و به اختلاف مقامات و درجات و منازل سالک تفاوت می کند. در ابتدای امر سلوک مراقبه عبارتست از آنکه از آنچه به درد دین و دنیای او نمی خورد اجتناب کند و از امور بیهوده و غیر ضروری دوری گزیند و سعی کند تا خلاف رضای خدا در گفتار و کردار از او صادر نگردد، ولی کم کم این مراقبه شدّت یافته و درجه به درجه بالا می رود. گاهی مراقبه عبارت است از توجّه به سکوت خود و گاهی به نفس خود و گاهی به بالاتر از آن مثل حقیقت اسماء و صفات کلّیّه الهیّه.[27] هر چه سالک رو به کمال می رود و طی منازل و مراحل می کند، مراقبه او دقیق تر و عمیق تر خواهد شد و در این حالات بسیاری از مباحات در منازل اوّلیّه بر او حرام و ممنوع می گردد.[28] مثلا مقربان الهی هیچ التفاتی به غیر نکنند و فقط یک همّت و اندیشه دارند.[29] پارسایان نیز کسانی اند که به یقین دانند که خدا بر ظاهر و باطن ایشان مطّلع است و لیکن در جلال و عظمت او مدهوش و مستغرق نشده اند و بیشتر به احوال و اعمال و مراقبت در آنها التفات دارند.[30]
از منظر اخلاق عملی درجات مراقبه دارای چهار مرتبه است:[31]
1.پرهیز از محرّمات و انجام همهی واجبات بدون کمترین سهل انگاری.
2.انجام همه کارها برای رضای خدا و دوری از اموری که لهو و لعب نامیده می شود.
3.پیوسته ناظر خود دیدن پروردگار جهان، که در اثر آن سالک کم کم اذعان و اعتراف می نماید که خدای متعال در همه جا حاضر و ناظر و نگران همه مخلوقات است.
4.حاضر و ناظر دیدن خداو مشاهده ی جمال الهی به طور اجمال.
آثار مراقبه
در اینجا به اختصار آثاری برای مراقبه معرفی می شود:
1- حفاظت الهی: امام علی(ع) می فرماید: هر کس از خود محافظت کند، خداوند هم از او محافظت می کند.[32]
2- رسیدن به معرفت نفس: یکی از امور اهم در وصول به معرفت نفس، استقامت در مراقبت کامل است که همواره انسان به یاد خدا و در حضور او باشد و ظاهر و باطن انسان در جمیع شئون زندگی او مطابق دستورالعمل مسیر تکاملی او باشد.[33] چون سالک در امر مراقبه مواظبت نمود، حقتعالی از باب مهر و عطوفت انواری را بر او به عنوان طلایع ظاهر می گرداند. این مرحله ابتدای تجرّد نفسی است.[34]
3-صفای مشاهدات روحی و قلبی: هر چه مراقبت کامل تر باشد دریافت های قلبی و روحی که هدایای الهیه اند زلال تر و صاف ترند.[35] و علاوه بر وسعت رزق معنوی، انطباق آن ها با واقعیّت هم بیشتر است.[36] زیرا مراقبه، کشیک کشیدن نفس است.[37]
4-مصاحبت ربوبی و رنگ الهی گرفتن: زیرا همنشین مؤثّر است و نفس انسانی خوپذیر و کسانی که در مصاحبت با ملکوت عالم به سر می برند کم کم ملکوتی می شوند.[38] همانطور که روایت است که خدای متعال می فرماید: من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند.[39]
5- کشف عوالم توحیدی: دوام در حضور و مراقبت موجب انصراف از ماسوی الله به سوی حقیقة الحقائق می گردد.[40] در اثر مراقبه تامّ و اهتمام شدید به آن و در اثر توجّه به نفس، به تدریج چهار عالم بر سالک منکشف خواهد شد:
1.توحید افعال: یعنی ادراک می کند تمام افعال در جهان خارج استناد به ذات مقدّس او دارد.
2.توحید صفات: در این مرحله، سالک هر گونه علم و قدرت و حیات و... را که در موجودات خارجیّه مشاهده می کند مستند به خدای تعالی می یابد.
3.توحیداسماء: در این مرحله، صفات را قائم به ذات ادراک می کند. مثلا یابد عالمیّت خود را عالمیّت خدا ادراک می کند و قادریّت و سمیعیّت و بصیریّت خود را همه از خدا می داند و بس.
4.توحید ذات: در این مرحله، سالک ادراک می کند که آن ذاتی که تمام افعال و صفات و اسماء بدان مستند است، آن ذات واحد است، یک حقیقت است که تمام این ها قائم به اوست. در اینجا دیگر سالک توجّهی به صفت و اسم ندارد بلکه مشهودش فقط ذات است و بس. در این هنگام تجلّی ذاتی خواهد شد.
5.حل مشکلات سلوکی.
6.نفی خواطر
مراقبه ایام و ساعات
بزرگان اخلاق و تربیت، از مبانی اسلامی و دعاهای معصومین(ع) چنین برداشت نموده اند که انسان اخلاق جو باید در لحظاتی که بر او می گذرد، مراقبت کند به این معنی که عبادت و توجه خاص آن زمان را به جای آورد و در این زمینه کتبی ویژه مثل «المراقبات» نوشته آیت الله ملکی تبریزی(ره) و کتاب «الاقبال بالأعمال الحسنة» وجود دارد. بخشی از این مراقبات عبارتند از: ایام موالید، مثل روز تولد پیامبر اکرم(ص) و سایر معصومین(ع)، روز بعثت پیامبر(ص)، روز عید غدیر خم، روز دحو الارض، روز مباهله، اول ماه، آخر ماه و پنجشنبه آخر ماه، روز جمعه و ساعت آخر آن، مراقبت از وقت نمازها.
پی نوشت ها
[1] ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب، دار صادر، بیروت، نوبت چاپسوم، 1414 ق، ج 1، ص 425.
[2] فیض کاشانی؛ راه روشن(ترجمه المحجة البیضاء)، ترجمهی سید محمد صادق عارف، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ اول، 1372 هجرى شمسى، ج 8، ص 193.
[3] نراقی ملامحمدمهدی؛ علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ترجمهی سیدجلال الدین مجتبوی، انتشارات حکمت،چاپ چهارم، 1377، ج 3، ص 124.
[4] بحرالعلوم، سید محمدمهدی؛ رساله سیر و سلوک (تحفة الملوک)، انتشارات علامه طباطبایى،چاپ چهارم، 1418 ق، ص 150.
[6] طباطبایی سید محمد حسین؛ تفسیرالمیزان ترجمهی موسوى همدانى سیدمحمدباقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، قم،چاپ پنجم، 1374 ش، ج19، ص373 و 374
[9] مجلسى، محمد باقر؛ بحار الأنوار، مؤسسة الطبع و النشر، بیروت، اول، 1410 ق، ج 67، ص 196.
[10] کلینى، ابو جعفر محمد بن یعقوب؛ الکافی، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپچهارم، 1407 ه ق، ج 8، ص 256.
[11] آمدى، عبدالواحد بن محمد تمیمى؛ غرر الحکم و درر الکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم، 1366 ش، ص 235.
[12] تعبیر امام علیهالسلام این است که :«مراقباً قلبه» و اسم فاعل در ادبیات عرب دلالت بر استمرار دارد.
[13] آمدى، عبدالواحد بن محمد تمیمى، پیشین، ص 235.
[14] سید رضى؛ نهج البلاغة، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق، ص 11.
[15] کلینى، پیشین، ج 8، ص 170.
[16] طوسى، خواجه نصیر؛ أوصاف الأشراف، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ سوم، تهران، 1373، ص 39.
[17] ملکى تبریزى، میرزا جواد آقا؛ أسرار الصلاة، تهران، انتشارات پیام آزادى، 1378، چاپ هشتم، ص 51.
[18] خمینى، روحالله؛، چهل حدیث، مؤسسهى تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ بیستم، 1378، ص ص 9.
[19] بحر العلوم؛ پیشین، ص 114.
[20] طهرانی، سیدمحمّدحسین حسینی؛ رسالةلُبّاللباب فى سیر و سلوک أولی الألباب، دارالمحجةالبیضاء، بیروت، 1431هق، چاپ چهارم، ص 114
[21] نراقی ملامحمدمهدی، پیشین، ج 3، ص 127.
[22] نراقی ملامحمدمهدی، پیشین، ج 3، ص 124 و 125.
[23] خمینى امام روحالله، چهل حدیث، پیشین، ص 9.
[24] فیض کاشانی؛ پیشین، ج 8، ص 195.
[25] حرّ عاملى، محمد بن حسن بن على؛ تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، قم ، چاپاول، 1409 ه ق، ج 15، ص 252.
[26] فیض کاشانی؛ پیشین، ج 8، ص 201.
[27] طهرانی سیدمحمّدحسین حسینی؛ پیشین، ص 113 و 114
[28] طهرانی، سیدمحمّدحسین حسینی؛ پیشین، ص 30 و 31
[29] نراقی، ملامحمدمهدی؛ پیشین، ج 3، ص 128.
[30] نراقی، ملامحمدمهدی؛ پیشین، ج 3، ص 128.
[31] طهرانی، سیدمحمّدحسین حسینی؛ پیشین، ص 144
[32] آمدى، عبدالواحد بن محمد تمیمى؛ پیشین، ص 235.
[33] حسن زاده، آملى حسن؛ انه الحق، پیشین، ص 162.
[34] طهرانی سیدمحمّدحسین حسینی؛ پیشین، ص 32
[36] حسن زاده، آملى حسن؛ عیون مسائل النفس و سرح العیون فی شرح العیون، امیر کبیر، تهران، چاپ دوم، 1385، ص 649.
[37] حسن زاده، آملى حسن؛ انسان و قرآن، قیام، قم، چاپ دوم، 1381، ص 72
[38] حسن زاده، آملى حسن؛ نامهها برنامهها، الف لام میم، قم، چاپ دوم، 1386ش، ص 240.
[39] کلینى، پیشین، ج 2، ص 496.
[40] حسن زاده، آملى حسن؛ نصوص الحکم بر فصوص الحکم، رجاء، تهران، چاپ دوم، 1375، ص 271.