روزنامه آفتاب یزد - مریم علیزاده منصوری، سید علیرضا کریمی: یک ضربالمثل ناب ایرانی میگوید: «از آن نترس کههای و هوی دارد از آن بترس که سر به تو دارد.» شاید که نه، قطعا ضربالمثل مزبور، اکنون شامل حال ترامپ، رئیسجمهور آمریکا و مشاور ارشد و استراتژیست اصلی او میشود. داد و فغانها سهم ترامپ است، اما سکوت معماگونه و رعببرانگیز سهم استیو بنن.گویی تقسیم کار کردهاند که رئیسجمهور سپر بلا شود تا مشاور ارشد در تاریکی تصمیم بگیرد و استراتژی تعیین کند، اما در غایت از آنکه باید ترسید «بنن» است نه «ترامپ».
استیو بنن به گواه گفتههای بسیار و اخبار متعدد مرد در سایه اما پرنفوذ کاخسفید است. تا جایی که برخی او را مرد شماره یک میدانند. البته چندان هم بیراه نمیگویند. فقط کافی است دستورات جنجالی ترامپ طی دو ماه گذشته را مرور کنید. ردپای بنن بهخوبی نمایان است. فیالمثل در دستور مهاجراتی رئیسجمهور آمریکا که هنوز حاشیههای آن به پایان نرسیده گفته شد خط و ربط دستور جنجالی، زیر سر آقای مشاور ارشد بوده است.
تفکرات استیو بنن را میتوان در یک جمله خلاصه کرد.
او طغیانگر، تندمزاج و هرج و مرج طلب است. وی زمانی که ترامپ رئیسجمهور نبود نه دموکراتها را قبول داشت و نه جمهوریخواهان سنتی را. بنن در رسانه مشهور خود به نام «برایبارت نیوز» تا میتوانست به اوباما تاخت و تصمیمات رئیسجمهور رنگینپوست را به استهزا گرفت. جالب آنکه او جمهوریخواهان معتدلی چون پل رایان را نیز بهشدت نکوهیده است. حملات متعدد بنن به جمهوریخواهان کنگره کار را بهجایی رسانده بود که واشنگتن تایمز با صراحت او را یک فاشیست نامید. البته ناگفته پیداست همین خلقیات او به کار ترامپ در کمپینهای انتخاباتی آمد و توانست آرای سفیدپوستان را جذب کند.
بنابر یک قاعده ایرلندی باید از انسانهای ساکت ترسید. استیو بنن از همانهاست. او خیلی کم حرف میزند و بیشتر فکر میکند. در یکی از مصاحبههای کم تعدادش گفته است: «تاریکی مطلوب و مطبوع است.» او بیگمان مرد در تاریکی و خطرناک کاخسفید است. آفتابیزد جهت آشنایی بیشتر با او یکی از مقالات نشریه تایم که بهصورت مبسوط به وی پرداخته است را بهصورت اینفوگرافی تحلیل و ترجمه کرده و در پیشگاه شما قرار داده است.
میخواهد تاریخ را تغییر دهد
بیشتر روسای جمهور حال حاضر حرکات آغازین خود را با کمک یک مغز متفکر رفیق یا با مجموعهای از عقاید با پایبندی درازمدت، برنامهریزی میکنند.
اولین گامهای دونالد ترامپ حس فیلم مستندی را داشت که توسط استراتژیست اصلی و رفیق شفیقش استیون کِی. بنِن ساخته شده بود، کارگردانی که کوسههای درندهخو را رها میسازد، و تندبادهای غرّان و ابرهای قارچی2 را با همان قاطعیت جان فورد هنگام فیلمبرداری از مانیومِنت وَلی، به پا میکند. برداشت اول ریاستجمهوری ترامپ آمیخته از اختلال بود، به همان شکلی که وعدهاش را داده و بنِن آن را برنامهریزی کرده بود که در پاسخ به رفتارها هم، انبوهی از مقاومتها را چه در داخل و چه در خارج از دولت به خود دیده بود.
شاید این اتفاقات چندان هم تعجببرانگیز نباشد، چراکه ترامپ در موارد بسیاری در سال 2016 به آمریکا گفت که مدیریتش هرگز معمولی نخواهد بود. او که کمپین خود را به عنوان مدیرعاملی اهل کار، راهاندازی کرده بود، در نهایت خود را در جایگاه رهبر یک جنبش دید و البته هیچ جنبشی بدون وزیر (کمیسر3) کامل نخواهد بود. بنن کسی است که دکترین را، ناب نگه میدارد، معتقد راستینی که نه برای پول یا موقعیت، که برای تغییر دادن تاریخ پا به اینجا گذاشته است. بنن در ایمیلی به واشنگتن پست نوشت «آنچه اکنون شاهدش هستیم تولد یک نظم سیاسی تازه است».
فکر دوم؛ نفوذ به دستگاه امنیت ملی
بنن که تاکنون به نوشتن پیشنویس تیره و زننده مراسم تحلیف و نیز اِعمال حکم ممنوعیت پناهجویان کمک کرده بود، پیش میرفت تا با مذاکره برای یک کرسی معتبر برای خودش در شورای امنیت ملی، دستگاه امنیت ملی را نیز به تسخیر خود درآورد. ناگهان آثار انگشت او در همه جا دیده میشد: هنگامیکه ترامپ در 30 ژانویه توئیت کرد که رسانههای ملی، «حزب مخالف»ش بودند. او در حقیقت داشت نظرات چند روز پیش بنن خطاب به نیویورک تایمز را بازتاب میداد.
بنن، دانشنامه کاخ سفید
در هر زمان تنها یک رئیسجمهور وجود دارد و دونالد ترامپ کسی نیست که اختیارات خود را واگذار کند، اما در روزهای آغازین حضورش در خیابان شماره 1600 پنسیلوانیا6، بنن تنومند و ژولیده (تنها معاون مردی که جرات کرد بدون کت و کراوات پا به دفتر ترامپ بگذارد)کسی است که ابزار کافی را در اختیار دارد تا بیش از هر کارمند دیگری در حافظه کاخ سفید تاثیرگذار باشد. همکارانش به دلیل طیف گسترده اطلاعاتی که در سرش دارد او را «دانشنامه» لقب دادهاند، اما بیش از آن، بنن اندیشهاش را با ترامپ روی هم ریخته است بهطوری که کِلیاَن کانوِی، مشاور رئیسجمهوری، درباره پیوند آنها میگوید «هر دو آنها واقعا داستانگوهای خیلی خوبی هستند. رئیسجمهوری و استیو این ویژگی مهم مشترک را دارند که اطلاعات را جذب و پیامدها را سبک و سنگین کنند».
فکر اول؛ ممنوعیت ورود مسلمانان
حضور اجباری بنن در کاخسفید تا هنگام نگارش این گزارش، باعث ایجاد شکافهایی در جناح غربی4 این کاخ شده است. تنها یک هفته از مدیریت جدید میگذشت که در شامگاه 27 ژانویه، بدون هیچ یا با حداقل توضیحی به سران دولت، رهبران کنگره و رسانهها؛ ترامپ برنامه پناهجویان آمریکا را برای 120 روز (در مورد پناهجویان سوری بهمدت نامعلوم) تعطیل و همزمان مسافران هفت کشور با اکثریت مسلمان را ممنوعالورود کرد. تقریبا بلافاصله ماموران مهاجرت و مرزبانی ایالات متحده شروع به گریبانگیری از مسافران خطوط هوایی مشمول این دستور کردند که این رخداد شامل 100نفر میشد که اگر فقط با یک پرواز زودتر آمده بودند کارت سبز یا ویزای معتبر آنها برای ورود کافی ود. دوربینهای تلویزیونی تصاویر هزاران معترضی را در سراسر کشور ثبت کردند که ماژیک و تکههای مقوا را برداشته و به فرودگاهها هجوم برده بودند.
همچنان که طوفان به دروازههای کاخ سفید در روز شنبه راه پیدا میکرد، بسیاری از کارکنان عالیرتبه جناح غربی آنجا را برای شرکت در ضیافت شام سری سالیانه باشگاه آلفالفا5، یک شبنشینی ثبت نشده با لباس رسمیکه سیاستمداران آن را به خوش و بش با میلیاردرها میگذرانند، ترک کرده بودند. اما بنن از این گردهمایی نخبگانی که به باورش سرنوشت بدی در انتظارشان است، دوری گزید و در کاخ سفید ماند تا به غافلگیری و مبهوتکردن ادامه دهد.
همه چیز با خاک یکسان شود
بنن و ترامپ تجربه مشترک پرگویی، بیشرمیو جذب ستیزهجویانه پول را دارند و هرگز بهطور کامل در میان نخبگان جای نمیگیرند. بنن که به لحاظ ارثی دموکرات و با انتخاب خود جمهوریخواه است، به این نتیجه رسیده است که هر دو حزب عمیقا دچار فساد هستند، باوری که شغل اخیر وی را به عنوان فیلمسازی مجادلهگر و راهاندازنده بمب اینترنتی7 شکل داده است. یکی از اعضای میهمان حزب جمهوریخواه به یاد میآورد که به عنوان شهروندی با او ملاقات خصوصی داشته است و بنن در این دیدار به او گفته بوده که مانند لِنین است، یعنی مشتاق «با خاک یکسان کردن همه چیز و فروپاشی تمام سازوکارهای امروز».
کاخ سفید در اختیار بنن
با وجود عبور از مسیرهای متفاوت، اما بنن و ترامپ خود را در مقصد فلسفی یکسانی در مورد مسائل تجارت، مهاجرت، ایمنی عمومی، محیطزیست، اضمحلال سیاسی و بسیاری بیشتر یافتهاند.
در عین حال آوازه بنن در 10 روز نخستین مدیریت جدید و صحنههای سردرگمیو بینظمیکه نشان اخلالگرانه او است، جناح غربی کاخ سفید را به سروصدا انداخته و حتی رئیسجمهوری را بیمناک کرده است. بر اساس گفتههای مقامات رسمیبلندپایه دولت، ترامپ نیمیاز مشاوران کلیدی خود را بهشدت بازخواست کرده است. وی دستور داده از این پس همهچیز به تایید رِینس پریبِس، رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید برسد. هیچ چیز بدون زمانبندی توسط معاون وی کِیتی والش به جریان نخواهد افتاد. یک مقام رسمی به تایمز خاطرنشان کرد: «شما شاهد فرآیندی احتمالا کندتر و ارادیتر خواهید بود.» با این وجود، بنن باارزشترین واحد پول واشنگتن را داراست: امتیازات ورود به دلخواه به دفتر بیضی شکل.
نیروی محرکه ترامپ
بنن کسی است که بیشترین موفقیت را در متمرکز کردن ترامپ بر یک پیام پیروزمندانه داشته است. در حالی که سایر مشاوران سعی کردهاند ترامپ را تغییر دهند، بنن او را وادار کرده است که پا روی گاز بگذارد. هر دو این تصاویر، یعنی دفتری منظم و تخت پادشاهی باشکوه، بیاندازه به مذاق رئیسجمهوری خوش میآید و احتمالا اینها وی را به جهات مخالف هم خواهند کشید. بنن از روزهای آغازین، ترامپ را چنان برجسته کرده که اکنون او را به تسخیر خود درآورده است. در چنین شرایطی یک جمهوریخواه کهنهکار گفته است: «همین الآن هم همه چیز تمام شده است و بنن پیروز است.»
وقتی کمر واشنگتن میشکند
افرادی که یکی از کتابهای مورد علاقه دونالد ترامپ، هنر معامله، را مطالعه کردهاند، آگاه هستند که وی خودنمایی، رجزخوانی، لافزنی و کشمکش را اجزایی مفید در جستوجوی موفقیت میبیند. او در عمل اعلام میکند که «سبک معاملهگری من کاملا ساده و سرراست است. من خیلی بالاها را هدف میگیرم و بعد فقط هل میدهم و فشار میدهم و فشار میدهم تا به آنچه دنبالش هستم برسم.»
شاید هیچ جایی در ایالات متحده بیشتر از واشنگتن در برابر فشاردادن، مستحکم و استوار نباشد، اما یک دلیل آن که پیروز انتخابات ریاستجمهوری شد، مبرهن شد که اکنون شرایط عادی نیست و حتی ممکن است واشنگتن هم در برابر فشار ترامپ و بنن کمر خم کند. در یک سو تکنولوژی، انقلابی ارتباطاتی را در کف دست هر آمریکایی قرار داده است و در دیگر سو مواجهه با درماندگیهای اقتصادیِ یک اقتصاد جهانی شده، قدرت عوامزدگی جدیدی را رها ساخته است که نتیجه آن، حضور شخصی چون ترامپ در اتاق بیضی شکل کاخ سفید است.
مکتب فکری بنن
بنن در برِیتبارت8 درسهای ترامپ را آموخت. این وبسایت که به عنوان جایگزینی برای رسانههای رایج توسط اندرو بریتبارت فقید، بنیاد گذارده شده بود ناگهان چون نیرویی اخلالگر در سیاست ایالات متحده عمل کرد. از آنتونی وِینِر بپرسید. در سال 2011، این نماینده اهل نیویورک کنگره، نظرکردهای با ریشههای دموکرات و آرمانهایی به بلندای آسمانها بود. تا اینکه بریتبارت تصویری از فهرست توئیتهای وینر را منتشر کرد که دری به عادتهای آخر شب وی در ارسال پیامکهای خاص میگشود. شبکههای اجتماعی باقی کار را بهعهده گرفتند. مرگ ناگهانی بنیادگذار در سال 2012 دوست وی، بنن را در مقام ریاست نهاد. همچنان که بریتبارت ویدئو، رادیو، و فروش اقلام تجاری خود را افزایش میداد و چند دفتر در خارج از کشور باز میکرد، این سایت هنر سرخطهای خبری ملتهب را به حد اعلا رساند و خانهای برای قلدرمآبان راست جایگزین، شامل آنان که مصمم به برافراختن اندیشههای مشمئزکننده ملیگرایی سفیدان بودند، فراهم کرد. بنمایه این سایت را میتوان در ویدئویی جنجالی یافت که در زمان در اختیار گرفتن زمامداری بریتبارت توسط بنن به فضای آنلاین راه پیدا کرد. در قطعهای از یک ویدئوی قدیمیاز طبیعت، راوی باهوش فیلم درباره جانوری تکفکری که به گورکن استرالیایی شهرت دارد صحبت میکند. این حیوان با وجود نیش زنبورها و مارها و خفّتهای دیگر، هرگز دست از کشتن و خوردن برنمیدارد. راوی رفتار وی را اینطور جمعبندی میکند «گورکن استرالیایی به [...]ش هم نیست». بنن این عبارت را به عنوان شعاری برگزید.
اهداف جدید؛ فکر جدید
بنن به ترامپ کمک میکند تا به یاد داشته باشد که او هرگز اولویت یک متحدکننده، آنطور که جرج دابلیو بوش بود، را ندارد و هرگز نیز پیشنهاد برطرفکردن اختلافات را، آنطور که باراک اوباما داده بود، نباید بدهد. رئیسجمهوری جدید پیکره خود را به شکل «مردم فراموش شده» ساخته است که این کار، کسانی را در نگاه او قرار میدهد که شما، از قبل آنان را با اسم و رسمیقدرتمند میشناختید. اهداف جدید، تفکر جدید به همراه آوردند. یکی از دستیاران معتمد ترامپ گفت: «مردم به ما میگویند کارها همیشه به یک شکل مشخص انجام شده بوده. ما میگوییم، بله، اما به نتایجشان نگاه کنید، فایدهای نداشته است. ما در حال امتحانکردن راه جدیدی هستیم.» ترامپ و بنن در این موضوع توافق دارند. آنچه پس از این، اتفاق میافتد درهالهای از ابهام قرار دارد. ترامپ، در گذشته دور و درازش به عنوان تاجر، همواره هدفش از اخلالگری، دستدادن و مصافحه نهایی بوده است؛ معامله.
لذت از خشم نخبگان
آتشِ سوزانی که ترامپ تقریبا از هر جهت به خود فراخوانده است بهطور عادی هر رئیسجمهوری را وادار به استفاده از دنده معکوس میکند، اما نه گورکنها. در کشور ترامپ، یعنی دریای پهناور سرخ آمریکای میانه که رئیسجمهور، پیروزی انتخاباتش را مدیون آن است، بسیاری از مردم نالههای نخبگان برافروخته را خوشآمد گفتند. همانطور که یک تاجر کانزاس سیتی عنوان کرد «او داره همه آدمهایی را که باید، کفری میکند.»
گرایش آخرالزمانی بنن
بنن در فیلمها و برنامههای رادیوییاش، گرایشی آخرالزمانیتر نشان داده است. زمانی در اوایل دهه 2000، بنن شیفته کتابی با عنوان چرخش چهارم نوشته نظریهپردازان نسلها، ویلیام استراوس و نیل هَویشده بود. کتاب بحث میکند که تاریخچه آمریکا را میتوان در یک چرخه چهار مرحلهای توصیف کرد، که مرتبا تکرار میشود. چرخهای که در آن نسلهای متمادی گرفتار بحران شدهاند، بعد نهادها را تحسین کردهاند، علیه آنها شورش و در پایان هم درسهای گذشته را فراموش کردهاند. چیزی که چرخه بحران بعدی را فرا میخواند. این چرخهها که هر یک تقریبا 80 سال طول کشیدهاند آمریکا را از انقلاب به جنگ داخلی و سپس به جنگ جهانی دوم بردهاند که رخ دادن مورد آخر در 80 سال پیش، ممکن است مدنظر بنن باشد.
در طول مرحله چهارم چرخه، نهادها تخریب شده و بازسازی میشوند. در مصاحبهای با تایم، هَوی، نویسنده، به یاد آورد که بنن بیش از یک دهه پیش درباره ساخت فیلمیبرمبنای این کتاب با او تماس گرفته بود. آن تماس در نهایت منجر شد به ساخت فیلم نسل صفر، که در سال 2010 انتشار یافت و در آن بنن بحران مالی 2008 را نشانهای از چرخشی که «ما را گریزی از آن نیست»، قلمداد کرده بود. هَوی با بخشی از این تحلیل موافق است. آنطور که هَوی بیان کرد، در پس هر چرخه، نسل پسابحران، یعنی کودکان نسل انفجار9 در نهایت برمیخیزند تا «رهبران پا به سن گذاشتهای باشند که خاطرهای از بحران پیشین ندارند و همواره هم آنان هستند که ما را به بحران بعدی سوق خواهند داد.»
بنن، قدیس حامیعوام
اما به نظر میآمد بنن، که زمانی خود را «قدیس حامیعوام» خوانده بود، فرصت پاکسازی نظم کهن و ساختن نظمی نوین به جای آن را غنیمت شمرده باشد و با این کار رخدادهای سیاسی کشور را به عنوان لحظاتی فوق اضطراری در تاریخ و نقاط عطفی برای دنیا، قلمداد کرده باشد. دیوید کِیزِر، تاریخدان، نقشی اصلی را در نسل صفر بازی کرد و مصاحبه ضبط شدهاش با بنن را به عنوان تجربهای گیرا و خوشایند به خاطر دارد. با این وجود، او به تایم گفت هنگامیکه بنن این بحث را آغاز کرد که مرحله کنونی تاریخ حکایت از جنگ جدید و عظیمیدارد، متحیر مانده بود. کیزر بیان کرد «یادم هست که گفت «خب، نگاه کن، تو انقلاب آمریکا را داری و بعد جنگ داخلی را داری که بزرگتر از انقلاب بود و بعد جنگ جهانی دوم را داری که بزرگتر از جنگ داخلی بود.» او حتی از من خواست که این را جلو دوربین بگم و من تمایلی به این کار نداشتم.»
ما در حال جنگ هستیم
هَوی از عقیده بنن درباره «چشمانداز نسبتا وخیمیبر آنچه کشور ما در حال گذر از آن است» یکه خورده بود. بنن مکررا در برنامه رادیوییاش متذکر میشد که «ما در حال جنگ» با جهادیهای رادیکال در نقاط مختلف دنیا هستیم. این «یک جنگ هستیگرای جهانی» است، که احتمالا تبدیل به «یک جنگ تسلیحاتی عظیم دوباره در خاورمیانه» خواهد شد. او گفته است که جنگ با چین نیز دور از انتظار نیست. وی در نوامبر 2015 توضیح داد که این اعتقاد راسخ در مرکزیت رسالت بریتبارت قرار دارد: «باور بزرگ ما، یکی از اصول سازماندهنده مرکزی ما در سایت، این است که ما در حال جنگ هستیم.»
بنن از چه زمانی تغییر کرد؟
برای درک استیو بنن باید درک کنید چه بر سر پدرش آمد. وی یک بار به بلومبرگ بیزنسویک گفت «من از خانوادهای از دموکراتهای یقهآبی10 کاتولیک-ایرلندی، طرفدار کِنِدی و طرفدار اتحادیهها هستم.» مارتین بنن شغلش را به عنوان دستیار متصلکننده برای یک شرکت تلفن آغاز کرد و به کار پررنج تعمیرکاری سیمهای تلفن مشغول بود. بننِ مسنتری که خود را تا مدیریت بالا کشیده بود و یک زندگی راحت طبقه متوسط را برای همسر و پنج فرزندش با اتکا به حقوق کارگری خود فراهم کرد. دوستان استیو میگویند او به پدرش که اکنون 95 سال دارد و همسرش را از دست داده، در خانه خانوادگی قدیمیدر محله گینتِر پارک شهر ریچموند مرتبا سر میزند.
بر مبنای اظهارات دو نفر از افراد نزدیک به خانواده، آخرین بحران اقتصادی فشار شگرفی بر پساندازهای زندگی مارتین وارد کرد. استیو با خشم شاهد بود که چطور همکاران سابقش در والاستریت عملا بدون آسیب و معاف از مالیات بحران را سپری کردند، در حالی که طبقه متوسطی که زمانی در آمریکا توانمند بودند، افرادی چون پدرش، بار آسیبها را بهدوش کشیدند.
پَتریک مکسوینی، رئیس سابق هیئت مدیره حزب جمهوریخواه ویرجینیا و دوست خانوادگی قدیمیمیگوید «تغییر اساسی، فکر میکنم، در سال 2008 اتفاق افتاد.» بنن اکنون این وضعیت را امری با «بیعدالتی بنیادین» میدید: مردم سختکوش مثل پدرش نقرهداغ شدند و بانکدارها رستگار. تا آن زمان، بنن، آنطور که خود بعدها عنوان کرد، «از هر سرمایهداری یکدندهتر» بود.
مایکل مور راستها
شرکت کوچک بنن مشتریان بزرگی برای خود دست و پا کرد که شامل سامسونگ، اِم جی اِم، و شرکت ایتالیایی میلیاردر و نخستوزیر، سیلویو برلوسکونی میشد. با این حال بزرگترین امتیاز بنن در همان زمان آشکار نبود. در سال 1993، غول تلویزیونهای کابلی تِد تِرنِر شرکت سرگرمیکَسِل راک را در معاملهای که بنن در جوش خوردن آن کمک کرد خرید و آنطور که بنن داستان را تعریف کرده است، در آخرین لحظه ترنر اصرار ورزید که دلال همدستی در بازی پیدا کند. بهجای صرف پول نقد، شرکت بنن و شرکا امتیازبخشی از پنج نمایش تلویزیونی کسل راک را، شامل یک سریال کمدی تلویزیونی بهنام سِینفیلد، دریافت کرد.
در همین زمان، بنن بهتدریج در حال تکامل از یک دلال به یک فیلمساز بود، همراه با یک میانبر غیرعادی برای مدیریت یک آزمایش مشکلدار بهنام بیواسفیر2 در صحرای آریزونا. در سال 1999، او تهیهکننده اجرایی مشترک تایتِس، برداشتی پرستاره از نمایشنامه شکسپیر بود که به جایی نرسید. بنن به ساخت مستندهایی روی آورد که خود مینوشت و کارگردانی میکرد و با ساخت فیلمهایی در ستایش رانلد ریگان، سارا پِیلین و میشل بِکمَن به نوعی مایکل مور راستها تبدیل شد.
شرکت کوچک بنن مشتریان بزرگی برای خود دست و پا کرد که شامل سامسونگ، اِم جی اِم، و شرکت ایتالیایی میلیاردر و نخستوزیر، سیلویو برلوسکونی میشد. با این حال بزرگترین امتیاز بنن در همان زمان آشکار نبود. در سال 1993، غول تلویزیونهای کابلی تِد تِرنِر شرکت سرگرمیکَسِل راک را در معاملهای که بنن در جوش خوردن آن کمک کرد خرید و آنطور که بنن داستان را تعریف کرده است، در آخرین لحظه ترنر اصرار ورزید که دلال همدستی در بازی پیدا کند. بهجای صرف پول نقد، شرکت بنن و شرکا امتیازبخشی از پنج نمایش تلویزیونی کسل راک را، شامل یک سریال کمدی تلویزیونی بهنام سِینفیلد، دریافت کرد.
در همین زمان، بنن بهتدریج در حال تکامل از یک دلال به یک فیلمساز بود، همراه با یک میانبر غیرعادی برای مدیریت یک آزمایش مشکلدار بهنام بیواسفیر2 در صحرای آریزونا. در سال 1999، او تهیهکننده اجرایی مشترک تایتِس، برداشتی پرستاره از نمایشنامه شکسپیر بود که به جایی نرسید. بنن به ساخت مستندهایی روی آورد که خود مینوشت و کارگردانی میکرد و با ساخت فیلمهایی در ستایش رانلد ریگان، سارا پِیلین و میشل بِکمَن به نوعی مایکل مور راستها تبدیل شد.
بنن چیزی میبیند که دیگران نمیبینند
بکمن، عضو پیشین کنگره و اهل مینسوتا، بیان میکند که بنن قادر بود آنچه را ببیند که رسانههای رایج یا نمیتوانستند یا نمیخواستند ببینند.
موجی خیزان از تنفر در آمریکا جریان یافته بود که نخبگان در ساحل، آنطور که بکمن عنوان میکند، با نمایش «کاریکاتورگونه کریهالمنظری از آنچه ترامپ مرد فراموش شده خوانده بود» از سر بیرون میکردند. بکمن در ادامه گفت «من فکر میکنم او خیلی ساده سعی داشت صدایش را برساند و بستری را برای مردمیفراهم کند که نه تنها نادیده گرفته که چه بسا در رسانههای رایج دروغباران هم شده بودند.»
بدترین آدم روی زمین سبز خدا
زندگی بنن به پیکاری علیه نخبگان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از هر رنگی تبدیل شد. تحول فلسفی بنن در لباسهایش هویدا بود: امکان نداشت کسی به یونیفرم مورد علاقهاش از تیشرتها، شلوارکهای تابستانی و تهریش نگاه کند و گلدمن سَکس را به یاد بیاورد. بنا به گفته چندی از کارکنان سابق بریتبارت که با رئیسشان دچار اختلاف شده بودند، بنن در آنجا شخصیتی آتشین مزاج بود. مشاور جمهوریخواه جان پادنِر، که دوست بنن است و زمانی کوتاه را در بریتبارت به عنوان دبیر یک بخش ورزشی کار کرده بود، زمانی را به یاد میآورد که بنن «زیرآب او را زد»، درست چند ساعت قبل از آنکه او تغییر جهت دهد و شغلی تازه و دلچسب نصیب دوستش کند. او گفت «او میتوانست با همان شدت شما را بکوبد و در همان زمان برایتان مدح و ثنا بسراید.»
اما همه کس قابل چشمپوشی نیستند. دبیر سابق بریتبارت بن شاپریو سال گذشته به تایم گفت «او رسما یکی از بدترین کسانی است که من با آنها سر و کار داشتهام. او مرتبا افراد را آزار میدهد. او همه چیز را مثل جنگ میبیند. هر زمان که با کسی اختلاف پیدا کند، وظیفه خود میداند که رقیبش را نابود کند.» نظیر این گفتهها را دَنا لواِش، گوینده محافظهکار و کارمند سابق بریتبارت، بیان کرد. وی سال گذشته در برنامه رادیویی خود گفت «یکی از بدترین آدمها روی زمین سبز خدا.»
متهم به خشونت خانگی
بنن پس از مجادلهای با همسر سابقش در سال 1996 متهم به خشونت خانگی شد، هرچند همسر سابقش از شهادت علیه او امتناع ورزید و پرونده منتفی شد. او بعدها در اسنادی قانونی ادعا کرد که بنن به رفتن دخترانشان به مدرسهای خصوصی اعتراض کرده بود چون که دانشآموزان یهودی زیادی در آن تحصیل میکردند و او نمیخواست آنها «جانورهای زرزرو بار بیایند». بنن این ادعاها را تکذیب و درخواست تایم برای بیان نظراتش درباره این داستان را از طریق یک سخنگوی کاخ سفید رد کرد.
ترامپ، روح بنن
بنن در ترامپ بیگانه نهایی خود را یافت. او این نامزد را مرتبا به برنامه رادیوییاش میآورد و کارکنان سابق میگویند که او دستور به دنبالهای دائمیاز مطالب در حمایت از ترامپ داده بود. اکنون اثر مُهر بنن را میتوان در تصمیمات ریاست جمهوری از استخدام کارکنان سابق بریتبارت برای موقعیتهای کلیدی کاخ سفید تا انتخاب پرتره اندرو جکسون – قهرمان بنن – برای نمایش کنار میز رئیسجمهور دید. یک متحد دیرین ترامپ بیان میدارد «جایی که بنن واقعا شمّ خود را بهکار میبندد سیاستگذاریهاست.» چه سیاستگذاریهایی؟ «همهشان. او راهبر ترامپ است.» این مشاور میگوید، در کاخ سفیدی که ترامپ رئیسش است، شما فقط همان اندازه قدرت میتوانید بهدست بیاورید – و حفظ کنید– که رئیس جمهور بخواهد. اما ترامپ و بنن «قبل از انتخابات نشستند و فهرستی از کارهایی که میخواهند بلافاصله بعد از رفتن به دفتر ریاست جمهوری انجام دهند را درست کردند.» ترامپ کسی است که تصمیم میگیرد کدام موارد انجام شوند. «بنن همین اندازه باهوش است که فهرست را به او بدهد.»
با این وجود هر اندازه هم که ترامپِ اخلالگر از برفروختگی نخبگان حاکم استقبال کرده باشد، این سبک «بدر-و-به-آتش-بکش» تنش داخلی جدیای را در کاخ سفید ایجاد کرده است. کارکنان بلندمرتبه میگویند که ترامپ به رئیس کمیته کارکنان، پریبس دستور داده است که از الآن به بعد خطوط فرمانپذیری و ارتباطات منظمتری را اِعمال کند. مشاور رئیسجمهور، کانوِی موافقت کرده است تا نقش بیشتری در برنامهریزی ارتباطات کاخسفید با نهادهای سیاسی و قانونی داشته باشد.
کشمکشی میان ترامپ و بنن
عذابهای داخلی چند هفته گذشته علت واضحی برای نگرانی است. برمبنای گفتههای منابعی در دولت، تصمیم در تعجیل فرمان مهاجران از طریق فرآیندی نسبتا محرمانه پس از آن شکل گرفت که بنن و میلر دریافتند که اسنادی که در میان کارکنان حرفهای شورای امنیت ملی در گردش بودند به رسانهها درز پیدا کرده بودند. بنن و میلر در حرکتی دسترسی به یادداشتها و پیشنویسها را محدود کردند. اعضای کنگره و حتی بعضی از اعضای کابینه از حلقه بیرون گذارده شدند یا دسترسیشان به اندازه زیادی محدود شد.
در نتیجه، طبق گفته منابع، پس از آنکه دستور مجادلهبرانگیز امضا شد، سردرگمیحاکم شد. تعداد نامعلومیاز دارندگان کارت سبز و ویزاهای معتبر در راه خود به سمت ایالات متحده بودند. دستورالعمل ابتدایی کاخ سفید این بود که همه آنها باید بازگردانده شوند، اما همزمان که وکلای آزادیخواه مدنی و مهاجران به دادگاه فدرال هجوم میبردند تا این دستور را به چالش بکشند، کاخ سفید حرفش را پس گرفت و گفت که دارندگان کارت سبز مستثنی خواهند بود. گزارشگران حتی در یافتن حقایق پایه، مثل اسامیکشورهایی که مسافرت از آنجا ممنوع شده بود، مشکل داشتند. روزهای بعد، رئیسجمهوری حتی برای الحاق دستوری که بنن را در یک جایگاه ثابت در شورای امنیت ملی منصوب مینمود مداخله کرد. ترامپ میخواست رئیس آژانس امنیت ملیاش (CIA)، مایک پامپیو، را نیز در آنجا داشته باشد.
تا پیش از شامگاه سهشنبه، چهار روز پس از صدور دستور، کاخسفید تلاش داشت تصویری عادی جلوه دهد. ترامپ اعلام انتخاب نخستین قاضی دادگاه عالی خود، قاضی محافظهکار کلرادو نیل گورساچ را در ساعات پربیننده ترتیب داد، اما سرانجام حرکت در مسیری متعادل مسلما به این معنی نبود که بنن به پیش رانده شده بود.
داوود به پادشاهی رسیده است
رئیسجمهوری یک بار دیگر مسیر را اصلاح کرده بود. اما پیام و روشهای عوامگرایانه اصلی او، آنهایی که در گفتگوهای وی با بنن جان میگیرند، باقی ماندهاند. در نبرد با مردمِ فراموش شده، اخلال چیز بدی نیست، فقط باید از پیش اندیشیده و به انجام رسانده شود.
این کش و قوس میان تخریب ساز و کار و رهبری آن احتمالا مادامی که ترامپ در دفترش است، ادامه خواهد یافت. این تناقضی است که هر بیگانهای که به داخل راه پیدا کند با آن روبهرو خواهد شد. یک مقام بلندمرتبه دولت خاطرنشان کرد کل کمپین ریاست جمهوری توسط ترامپ تحت عنوان برخوردی میان داود و جالوت روایت شده بود، اما اکنون داود به پادشاهی رسیده است.