ماهان شبکه ایرانیان

ارائه آموزه های مهدویت از سوی امام مهدی (عج)

اندیشه مهدویت در عصر غیبت، بسان چراغی فراراه شیعه قرار دارد. طرح این اندیشه از سوی پیامبر (ص) و امامان شیعه (ع)، متناسب با شرایط اجتماعی و معضلات پیشاروی بوده است

ارائه آموزه های مهدویت از سوی امام مهدی (عج)

اندیشه مهدویت در عصر غیبت، بسان چراغی فراراه شیعه قرار دارد. طرح این اندیشه از سوی پیامبر (ص) و امامان شیعه (ع)، متناسب با شرایط اجتماعی و معضلات پیشاروی بوده است. یافتن اجزای این طرح در کلمات هریک از معصومان، می تواند روشنی بخش شرایط و مشکلات عصر صدور باشد و طرح کلی امامان شیعه را برای عصر غیبت مشخص کند. در این نوشتار برای دستیابی به طرح اندیشه مهدویت، به بررسی مستقیم کلماتی پرداخته شده که از معصومان برجای مانده است.

 

تحلیل محتوایی این جملات با توجه به شرایط صدور و همچنین دسته بندی موضوعی آنها، می تواند طرح هر امام برای دوره خویش را مشخص کند و در مجموع تصویری از طرح ایشان برای برخورد با شرایط اجتماعی و معضلات هر دوره و همچنین طرح کلی آنان برای عصر غیبت را نمایان سازد. یافته های تحقیق در زندگی و کلمات امام مهدی (عج)، گویای این واقعیت است که یکی از محورهای مهم در توقیعات آن حضرت، آموزش مفاهیم بلند مهدویت بوده است؛ خصوصا مفاهیم و احکامی که با غیبت امام، نیاز به توضیح و تاکید بیشتری داشته اند؛ اموری مانند وقت گذاری برای ظهور، ادعای مشاهده حضرت در غیبت کبری، تکلیف اموال امام در عصر غیبت، تفکیک مدعیان ارتباط و وکلای تازه در غیبت صغری، بیانات عام در باب امامت و مهدویت با توجه به شرایط و پرسش های خاص دوره غیبت.

 

مقدمه

غیبت، به معنای فقدان دسترس به امام معصوم و حجت خداست و امام مهدی (عج) از آغاز امامت خویش در پس پرده غیبت قرار گرفته و امکان ارائه آموزه های دینی را به شکل متعارف نداشته است؛ اما مروری بر مجموعه آثار آن حضرت، نشانگر این نکته است که آموزش های معصومان (ع) در عرصه مهدویت، حتی در عصر غیبت نیز ادامه داشته است.

 ارتباط با امام در عصر غیبت صغری، صرفاً از طریق نواب اربعه یا همان «ناحیه مقدسه» ممکن بود و نامه نوشتن به ناحیه مقدسه، راهی برای ارتباط با امام عصر (عج) به شمار می رفت. همچنین نواب اربعه نیز گاه مطالبی را از سوی امام به شیعیان منتقل می کردند؛ مطالبی که از لابه لای آن، نکات زیادی را در موضوع مهدویت می توان یافت. 

 

زمینه ها

 امامت حضرت مهدی (عج) در زمان حکومت معتمد عباسی آغاز شد و در ایام حکومت معتضد، مکتفی، مقتدر و قاهر ادامه یافت. عباسیان در این دوره زیر نفوذ شدید ترکان قرار داشتند و با درگیری های داخلی گسترده ای، مانند قیام بردگان و نهضت قرامطه، روبه رو بودند. درون دربار نیز عرصه زورآزمایی گروه های قدرت بود و دائماً مناصب اصلی توسط ایشان دست به دست می شد. برخورد حکومت با جامعه شیعی نیز تا حد زیادی متأثر از نگاه صاحب منصبان بود. البته با توجه به حضور برخی خاندان های شیعه در دربار عباسی، گاه از سخت گیری به شیعیان کاسته می شد. مهم ترین خاندان های قدرتمند شیعه، آل فرات و آل نوبخت بودند که در دربار عباسی حضوری قوی داشتند.

 

مشهورترین آنها حسین بن روح، نائب سوم امام عصر(، از بزرگان آل نوبخت بود و نفوذ گسترده ای در دربار عباسی و در شهر بغداد داشت (حسین زاده شانه چی، 1386 ). امامت مهدی (عج) اگرچه در ایام ناتوانی و آشفتگی دربار عباسیان و تسلط ترکان بر دستگاه خلافت آغاز شد، اما همان گونه که در بحث از زندگانی حضرت عسکری (ع) اشاره شده است (غنوی، زمستان 1395: 7)، حکومت، حساسیت فوق العاده ای نسبت به امام مهدی (عج) داشت. علت این حساسیت، اخباری بود که جایگاه امام دوازدهم و نقش خاص او در نابودی حکومت های ظالمان را توضیح می داد. از این رو، حکومت دائماً مترصد آن بود که در صورت تولد فرزندی برای امام عسکری (ع)، کار را یکسره کرده و اجازه شکل گیری خطری جدید را ندهد. 

 

مشکل دیگر جامعه شیعه، پذیرش غیبت امام و هماهنگ شدن با این باور بود؛ باوری که اگرچه همه اولیای پیشین تلاش کرده بودند تا جامعه را برای پذیرش آن آماده کنند، مواجهه مستقیم جامعه شیعی با چنین وضعیتی، تلاطم ها و تزلزل های خاصی را درپی داشت (صدوق، 1359: ج2، 408؛ حر عاملی، 1425: ج5، 19 ) و رفع آن نیازمند تدابیری متناسب بود. مخفی بودن ولادت امام هم راه با عدم مشاهده ایشان از سوی عموم، زمینه ساز تردید و پیدایش تحلیل های متفاوت و فرقه های جدید در عصر غیبت صغری بود. این دو مسئله با بروز غیبت کبری و عبور سن امام از میزان متعارف، شبهات را بیشتر کرده، به تجدیدنظر در باورها و پیدایش برخی انحراف ها انجامید. صدوق گزارش بخشی از این وضعیت را در مقدمه کتاب کمال الدین آورده است. وی غرض از تألیف کتابش را پاسخ گویی به نیاز افرادی می داند که با غیبت گرفتار حیرت شده اند و درباره قائم (عج) دچار شبهه شده و به رأی و قیاس روی آورده اند (صدوق، 1359: ج1، 2). 

 

شیخ طوسی نیز در مقدمه کتاب غیبت، به وجود سؤالات متعدد و شبهات مختلف در بحث غیبت و همچنین زمینه های این پرسش ها اشاره کرده است. با وجود پاسخ های بعضی بزرگان به پرسش های مربوط به مهدویت، وی از دستور استادش خبر می دهد که از او خواسته است در این عرصه تألیفی داشته باشد و به سؤالات پاسخ بدهد (طوسی، 1411: 1). غیبت امام، زمینه مناسبی برای دنیاطلبان نیز بود تا با ادعای ارتباط با امام و طرح مسئله بابیت، دیگران را به خود بخوانند و به قدرت و ثروتی دست یابند؛ دنیاطلبانی که گاه لباس اهل علم بر تن کرده و یا با سازمان وکالت ارتباطاتی داشتند و برای رسیدن به اهداف خود حتی حاضر به مقابله با نمایندگان و وکلای امام بودند.

 

هریک از مشکلات فوق می توانست جامعه شیعی را در عصر غیبت دچار گرفتاری و انحراف کند و امام مهدی (عج) با تدابیر گوناگون، به کنترل و کاهش از آسیب ها موفق شد. در ادامه، به بررسی سخنانی از آن حضرت و وکلای او در عصر غیبت می پردازیم که زاویه هایی از بحث مهدویت را آشکار می کند. در این بحث به زندگی آن حضرت در عصر حضرت عسکری (ع) نخواهیم پرداخت؛ زیرا پیش تر در مقاله ای از آن گفت وگو شد (غنوی، زمستان 1395: 7). 

 

تولد، نام، نسب و خصوصیات

در خصوص تولد امام مهدی (عج) نقلی کوتاه از نائب دوم وارد شده است که از صحنه ولادت آن حضرت، نورانیت، سجده پس از تولد و خواندن آیه «شهد الله أنّه لا اله... » خبر داده و این که او در روز جمعه متولد شده است (صدوق، 1359: ج2، 433). برخی ویژگی های جسمی حضرت نیز در نقل مشهور علی بن مهزیار آمده است (صدوق، 1359: ج2، 468): لمحته فرأیت وجهه مثل فلقة قمر، لا بالخرق و لا بالبزق، و لا بالطویل الشامخ، و لا بالقصیر اللاصق، ممدود القامة، صلت الجبین، أزجّ الحاجبین، أدعج العینین، أقنی الأنف سهل الخدّین، علی خدّه الأیمن خال. فلمّا أن بصرت به حار عقلی فی نعته وصفته؛ «او را نگریستم دیدم رویش چون ماه پاره ای است. نه بدخلق و نه جبین گرفته است؛ نه بلند بی اندازه و نه کوتاه بر زمین چسبیده است؛ قامتی رسا و پیشانی صاف دارد؛ پیوسته ابروست و چشم گشاده با بینی کشیده و صاف گونه و بر گونه راستش خالی است. چون چشمم بدو افتاد، عقلم در تعریف و توصیف او سرگردان شد!»

 

غیبت

آموزه های امام مهدی (عج) در خصوص عصر غیبت، با توجه به حضور و مسئولیت ایشان در همین عصر، نیاز به توجهی ویژه دارد؛ عصری که باید در آن شرایط لازم برای غیبت کبری فراهم شود و جامعه شیعه بتواند بدون سرپرستی آشکار امام زمان (عج)، به حرکت و پویایی خود ادامه داده و قادر باشد که به تدریج زمینه ساز ظهور حجت خدا شود.

 

در این عصر، زندگانی امام مهدی (عج) و نزدیکان او آکنده از خطر و مشکل است؛ مشکل حساسیت فوق العاده حکومت و لزوم بی خبر ماندن آنان از وجود فرزندی برای امام عسکری (ع)، مشکل انحرافاتی که گاه دامن گیر سازمان وکالت نیز شده است و مشکل تجربه بی سابقه آشکار نبودن حجت خدا از آغاز تولد. عصر غیبت صغری، زمان اوج اقتدار سازمان وکالت است؛ سازمانی که تمامی جغرافیای شیعه را به هم پیوند داده و می تواند از دشوارترین فشارها و پیچیده ترین انحراف ها عبور کند. در این بخش، روایات نقل شده از امام مهدی (عج) در خصوص آموزه های مهدوی، با توجه به مشکلات و شرایط خاص عصر غیبت صغری، دسته بندی شده است.

 

1- محافظت از یاران

سازمان وکلا، نقشی کلیدی در حرکت امامیه در عصر غیبت داشت. این تشکیلات اگرچه تا پایان عصر غیبت صغری چندان شناخته شده نبود، گاه نفوذ برخی افراد و فاش شدن اطلاعات، آن را تا آستانه نابودی برده است. حسین بن حسن علوی می گوید: مردی از ندیمان «روز حسنی» و مرد دیگری که هم راه او بود به او گفت: «اینک او (یعنی حضرت صاحب الزمان (عج) اموال مردم را (به عنوان سهم امام) جمع می کند و وکلایی دارد» و وکلای آن حضرت را که در اطراف پراکنده بودند نام بردند. این خبر به گوش عبیدالله بن سلیمان وزیر رسید. وزیر همت گماشت که وکلا را بگیرد.

 

سلطان گفت: «جست وجو کنید و ببینید خود این مرد کجاست؛ زیرا این کار سختی است».  عبیدالله بن سلیمان گفت: «وکلا را می گیریم».  سلطان گفت: «نه، بلکه اشخاصی را که نمی شناسند به عنوان جاسوس با پول نزد آنها می فرستیم، هرکس از آنها پولی قبول کرد، او را می گیریم». از حضرت نامه رسید که به همه وکلا دستور داده شود: «از هیچ کس چیزی نگیرند و از گرفتن سهم امام خودداری نمایند و خود را به نادانی زنند. » مردی ناشناس به عنوان جاسوس نزد «محمد بن احمد» آمد و در خلوت به او گفت: «مالی هم راه دارم که می خواهم آن را برسانم. » محمد گفت: «اشتباه کردی، من از این موضوع خبری ندارم. » او همواره مهربانی و حیله گری می کرد و محمد خود را به نادانی می زد؛ و نیز آنها جاسوس ها را در اطراف منتشر کردند و وکلا به واسطه دستوری که به آنها رسیده بود از گرفتن خودداری می کردند (کلینی، 1407: ج1، 525). بنابر نقلی دیگر: هیچ یک از وکلا از علت این دستور خبر نداشتند و رعایت فرمان امام باعث شد تا حکومت بر هیچ یک از آنان دست نیابد. پس از مدتی نیرنگ حکومت و ناکامی آن آشکار شد (ابوالصلاح حلبی، 1404: 437). تدبیر امام مهدی (عج) موجب شد تا نه تنها سازمان وکالت محفوظ بماند، بلکه نتایج تحقیقات انجام شده قرینه ای قوی بر بی اعتباری سعایت تلقی شده و حتی به خبرهای بعدی اعتنا نشود. قدرت پنهان امامیه، در سازمان وکالت خلاصه نمی شد و شخصیت های بزرگ شیعه که به صورت ناشناخته در دربار عباسی خدمت می کردند، بخشی از اقتدار پنهان شیعه را تشکیل می دادند.

 

امام مهدی (عج) در اقدامی مشابه، تلاش خلیفه برای شناسایی و دست گیری این شیعیان را خنثی کرد. در کافی آمده است: (از جانب ناحیه مقدسه و حضرت صاحب الزمان (عج) نامه رسید و از زیارت مقابر قریش (کاظمین(ع)) و حائر (کربلای معلّا ) نهی شد. چون چند ماه گذشت، وزیر (یعنی ابوالفتح جعفر بن فرات) باقطائی را خواست و به او گفت: «بنی فرات و برسی ها را ملاقات کن و به آنها بگو مبادا به زیارت مقابر قریش بروند؛ زیرا خلیفه دستور داده است هرکه زیارت کند، در کمینش باشند و او را بگیرند» (کلینی، 1407: ج1، 525). پیش از آن که خبر اقدامات پنهانی خلیفه برای شناسایی و بازداشت شیعیان از طریق یکی از افراد خاندان فرات به گوش شیعیان برسد، با نهی امام از زیارت کاظمین (ع) خنثی شده بود. «بنی فرات»، قبیله ای شیعه مذهب هستند که در دربار عباسی تا مقام وزارت پیش رفتند. ابوالفتح جعفر بن فرات، وزیر مقتدر هجدهمین خلیفه عباسی بود و پس از مقتدر، وزیر محمد بن جعفر شد و «بُرس» نام دهی بین کوفه و حِلّه است. این قبیل اقدامات حمایتی از سوی امام مهدی (عج)، در خصوص برخی افراد نیز نقل شده است (کلینی، 1407: ج1، 519؛ صدوق، 1359: ج2، 491)؛ همچنین در اموری مانند تجهیز و تدفین برخی بزرگان (صدوق، 1359: ج2، 503) و در سفرهای مخاطره آمیز برخی از ایشان (صدوق، 1359: ج2، 493) توقیعاتی در منابع حدیثی مهدویت وارد شده است.

 

2- خبردادن از امور پنهان و انجام رفتارهای خارق العاده

رویه شیعیان در ارسال وجوهات به نزد امام مهدی (عج) این گونه بود که از وکیل درخواست کنند تا از جزئیات اموال به ایشان خبر دهد. در خبر علی بن سنان موصلی آمده است که پس از رحلت امام عسکری (ع)، برخی از کسانی که وجوهات را از قم و برخی شهرهای دیگر به نزد امام می آوردند، بی خبر از رحلت امام به سامرا آمدند. پس از اطلاع از رحلت امام، درباره وارث امام پرس وجو کردند که برخی از جانشینی جعفر به ایشان خبر دادند.  آنان از وضعیت جعفر بن علی پرسیده و پس از اطلاع از مشروب خواری و هم راهی او با اهل طرب، به این نتیجه رسیدند که او امام نیست و تصمیم گرفتند تا اموال را به صاحبان آن بازگردانند. به پیشنهاد یکی از ایشان، قرار شد تا جعفر را بیازمایند. جعفر پس از اطلاع از وجود اموال، آنها را طلب کرد و در جواب شنید:

 

«این اموال داستان جالبی دارد». گفت: «آن داستان چیست؟» گفتند: «این اموال از عموم شیعه، یک دینار و دو دینار گردآوری می شود، سپس همه را در کیسه ای می ریزند و بر آن مهر می کنند و چون این اموال را نزد آقای خود ابو محمد (ع) می آوردیم می فرمود همه آن چند دینار است و چند دینار آن از کی و چند دینار آن از چه کسی است و نام همه آنها را می گفت و نقش مهرها را هم می فرمود. » جعفر گفت: «دروغ می گویید. شما به برادرم چیزی را نسبت می دهید که انجام نمی داد. این علم غیب است و کسی جز خدا آن را نمی داند.

 

راوی گوید: چون آنها کلام جعفر را شنیدند، به یک دیگر نگریستند و جعفر گفت: «آن مال را نزد من آورید. » گفتند: «ما مردمی اجیر و وکیل صاحبان این مال هستیم و آن را تسلیم نمی کنیم مگر به همان علاماتی که از آقای خود حسن بن علی می دانیم. اگر تو امامی، بر ما روشن کن؛ وگرنه آن را به صاحبانش برمی گردانیم تا هر کاری که صلاح می دانند انجام دهند. » جعفر هنگامی که از جواب فرستادگان بازماند، نزد خلیفه رفت و تلاش نمود تا با توسل به او اموال را در اختیار بگیرد. آنان در برابر دستور خلیفه عذر آورده و گفتند: «ما گروهی اجیر و وکیل این اموال هستیم و آنها سپرده مردمانی است و به ما گفته اند که آن را جز با علامت و دلالت به کسی ندهیم و با ابو محمد حسن بن علی (ع) نیز همین عادت جاری بود. »

 

خلیفه گفت: «چه علامتی با ابو محمد داشتید؟» گفتند: «دینارها و صاحبانش و مقدار آن را گزارش می کرد و چون چنین می کرد، آنها را تسلیم وی می کردیم. ما مکرر به نزد او می آمدیم و این علامت و دلالت ما بود و اکنون او درگذشته است. اگر این مرد صاحب الامر است، بایستی همان کاری را که برادرش انجام می داد، انجام دهد وگرنه آن اموال را به صاحبانش برمی گردانیم. » جعفر گفت: «ای امیرالمؤمنین، اینان مردمی دروغ گو هستند و بر برادرم دروغ می بندند و این علم غیب است. » خلیفه گفت: «اینها فرستاده و مأمورند "وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ". » جعفر مبهوت شد و نتوانست پاسخی دهد. این افراد پس از خروج از شهر و رهایی از دست خلیفه و جعفر، با غلام امام مواجه شده و به نزد ایشان تشرف یافتند. امام مطابق با سنت پیشین، از محتویات بارهای ایشان خبر داد و آنان افزون بر تحویل اموال، به امامت ایشان نیز معترف شدند (صدوق، 1359: ج2، 476؛ برای توضیح بیشتر و مستندات ر. ک: غنوی، 1394: ش35، 5). استفاده از این شیوه، چند جهت داشت:

 

1- رفع تردید از مخاطبان در خصوص وجود امام و همچنین پذیرش مقام آن حضرت: پنهان ماندن تولد امام مهدی (عج) از عموم مردم، این سؤال را در ذهن بسیاری ایجاد می کرد که آیا حضرت عسکری (ع) فرزندی داشته است؛

2- اثبات امامت و نیابت: خبردادن از امور پنهان و انجام کارهای خارق العاده، نه تنها این شبهه را برطرف می کرد، بلکه امامت آن حضرت و گاه نیابت وکلای ناحیه را نیز اثبات می نمود؛ زیرا سنت امامیه در توقع چنین کراماتی از امام بوده و نایب ایشان نیز با ارائه چنین اموری ارتباط خود را با آن حضرت اثبات می کردند (برای نمونه ر. ک: صدوق، 1359: ج2، 453 و 503 و ج1، 472؛ راوندی، 1409: ج1، 472)؛

3- رسوایی مدعیان دروغین: پنهان بودن امام برای کسانی که وسوسه قدرت و ثروت داشتند، فضای مناسبی را ایجاد می کرد تا با ادعای ارتباط یا بابیت، گروهی را فریفته و به کام خود برسند. سنتی که در خصوص وکلای آن حضرت جاری شده بود، مانع از بازی این بازیگران بود و مدعیان را نیز رسوا می کرد که نمونه آن در روایت پیشین در خصوص جعفر کذاب آمد.

 

3- نهی شدید از بردن نام حضرت در محافل

یکی از مضامینی که در روایات مورد تأکید قرار گرفته است، ممنوعیت نام بردن از آن حضرت در مجامع عمومی است. صدوق در این زمینه دو نقل دارد:

1- ملعونٌ ملعونٌ، مَن سمّانی فی محفلٍ من النّاس؛ (صدوق، 1359: ج2، 482 ) 2- سمعت محمد بن عثمان العمری یقول: خرج توقیع بخطٍ أعرفه: «من سمّانی فی مجمعٍ من النّاس باسمی فعلیه لعنةُ اللّه». (صدوق: 1359: ج2، 482) در نقل اول، صرف تسمیه در محفلی از مردم، با لعن و نفرین امام هم راه شده است و در دومی، نام بردن از او با اسم خودش استحقاق طرد از رحمت پروردگار را درپی داشته است. وجه اشتراک دو نقل در این است که ممنوعیت نام بردن از حضرت در محافل عمومی است، نه در مجالس خصوصی و یا در میان شیعیان و مؤمنان. تفاوت این دو نقل در این است که در دومی، ممنوعیت تصریح به اسم آن حضرت وارد شده، اما در اولی، منع دامنه وسیع تری داشته و هر شکل نام بردن از آن حضرت در محافل عمومی را دربر می گیرد.

 

حکمت این نهی در چند روایت دیگر توضیح داده شده است؛ در روایت ابوعبدالله صالحی این توضیح آمده است که: إن دَلَلتُهم علی الإسم أذاعوه، و إن عرفوا المکانَ دلّوا علیه؛ (کلینی، 1407: ج1، 333 ) اگر آنان را بر اسم (امام مهدی (عج)) راهنمایی کنی، آن را فاش می کنند و اگر مکان او را بدانند، به دیگران نشانش می دهند.

 

بردن نام امام در شرایطی که تولد او پوشیده مانده است، خبری جذاب است که به سرعت پخش خواهد شد؛ خبر از تولد فرزند ناشناخته امام عسکری (ع) و دوازدهمین نفر از سلسله امامان شیعه و موعودی که سال هاست اولیای خدا نویدش را داده اند. پخش شدن این خبر می تواند پی گیری حکومت یا مردمان عادی را درپی داشته باشد و به فشار و رنج برای شیعیان و خطر برای امام بیانجامد. این جست و جوها ممکن است به شناخت مکان زندگی ایشان از سوی برخی جست و جو گران کشیده شود و آنان نیز محل زندگی امام را به دیگران نشان داده و جان امام و نهضت او را دچار مخاطره کنند.

 

در نقلی دیگر، در پاسخ پرسش محمد بن همام از نام امام، یکی از نواب اربعه پاسخ می دهد: محرّمٌ علیکم أن تسألوا عن ذلک، و لا أقول هذا من عندی، فلیس لی أن أحلّل و لا أحرّم و لکن عنه، فإنّ الأمر عند السلطان أن أبا محمد مضی و لم یخلّف ولدا، و قسّم میراثه، و أخذه من لا حقّ له فیه، و هو ذا و عیاله یجولون لیس أحد یجسر أن یتعرّف إلیهم أو ینیلهم شیئا، و إذا وقع الإسم وقع الطلب، فاتقوا اللّه و أمسکوا عن ذلک؛ (کلینی، 1407: ج1، 330) گفتند: در این مورد سؤال کردن بر شما حرام است و این حرف را از جانب خودم نمی گویم و حق ندارم که چیزی را حلال یا حرام کنم، بلکه از جانب ایشان نقل می کنم؛ زیرا سلطان [خلیفه عباسی ] می پندارد که امام حسن عسکری (ع) از دنیا رفته و فرزندی هم از ایشان نمانده است؛ به همین دلیل میراث امام را تقسیم کردند و کسی میراث ایشان را گرفت که هیچ حقی در آن نداشت [یعنی جعفر کذاب ] و اوست صاحب حق، در حالی که اهل و عیالش این سو و آن سو می روند (بی خانمان هستند) و احدی جرأت ندارد خود را به آنان بشناساند و یا چیزی به ایشان برساند و زمانی که نام ایشان برده شود، (عوامل سلطان) به جست و جوی حضرت خواهند پرداخت. پس از خدا بترسید و از پرسش نام ایشان خودداری کنید.

 

در این نقل، به حرمت پرسش از نام امام مهدی (عج) تصریح شده و در توضیح آن از ذهنیت حکومت خبر داده می شود که آنان گمان می کنند امام عسکری (ع) بدون به جا گذاشتن فرزندی، از دنیا رفته است؛ از این رو، ارثش تقسیم شده و کسی آن را تصرف کرده که حقی در آن نداشته است؛ و عیالش بی خانمان شده و کسی یاری شان نمی کند. این ذهنیت، برای امام و خاندان او فضای امنی ایجاد کرده است؛ اما اگر اسم او مطرح شود، به دنبالش خواهند گشت. بنابراین، سؤال و سخن گفتن از اسم او، امنیت و آرامش امام و خانواده او و شیعیان را دچار مخاطره جدی خواهد کرد.

 

آخرین نقل، توقیعی است که فردی به نام احمد بن خضر خجندی آن را بیان کرده است: أحمد بن الخضر بن أبی صالح الخجندیّ رضی اللّه عنه أنّه خرج إلیه من صاحب الزمان (عج) توقیعٌ، بعد أن کان أغری بالفحص و الطلب، و سار عن وطنه لیتبین له ما یعمل علیه، و کان نسخة التوقیع: «من بحث فقد طلب، و من طلب فقد دلّ، و من دلّ فقد أشاط، و من أشاط فقد أشرک» قال: فکفّ عن الطلب و رجع؛ (صدوق، 1359: ج2، 509) ابوصالح خجندی رضی الله عنه گوید: پس از گشتن و جست وجوی بسیار و جلای وطن برای روشن شدن این که چه باید کند، برایش توقیعی صادر شد. نسخه آن توقیع چنین بود: هرکه کاوش کند جویا شده؛ و هرکه جویا شود نشان داده؛ و هرکه نشان دهد در معرض قتل قرارداده؛ و هرکه در معرض مرگ قرارداده، (در خونشان) شریک شده است. گوید: از جست وجو دست برداشت و بازگشت.

 

به نظر می رسد همان گونه که در گذشته برخی شیعیان برای شناخت امام و ملاقات با او جلای وطن می کردند، احمد بن خضر نیز بسیار تلاش کرده تا امام مهدی (عج) را بیابد. کاوش برای شناسایی امام در عصر غیبت صغری در ادامه، به رفتن به این سوی و آن سو یا جست وجوی عملی برای یافتن آن حجت خدا می انجامد و هرکه در مقام جست و جو برآید، به دیگران نشان داده است؛ زیرا این پرسش و تحقیق ها، به مخاطبان این نکته را منتقل می کند که حضرت عسکری (ع) فرزندی داشته و شیعیان به وجود امامی در پس پرده باور دارند. چنین جست و جویی، میزان حساسیت اجتماعی و حکومت را افزایش داده، به پی گیری موضوع از سوی آنان منجر می شود و می تواند به شناسایی امام و بزرگان شیعه و در ادامه، به زندان و قتل آنان بیانجامد.

 

4- تکذیب توقیت و مشاهده

شیعیان در دوره غیبت صغری با وضعیت تازه ای روبه رو بودند؛ از یک سو امام، غائب بود و ارتباط با او تنها برای برخی شیعیان خاص امکان داشت (نعمانی، 1397: 170) و از سوی دیگر، به شیعیان وعده ظهور و حکومت امام داده شده بود و برای آنان این پرسش مطرح بود که این حادثه بزرگ چه زمانی رخ می دهد. در چنین فضایی، هم زمینه برای ادعای افراد متوهم فراهم بود و هم امکان بهره برداری از سادگی مردم برای دنیاطلبان و بازیگران.

 

توقیت یا تعیین زمان برای ظهور امام مهدی (عج)، اساساً امری باطل و بی پایه است؛ زیرا ظهور امام موکول به تحقق شرایطی است و در صورت تحقق این شرایط، تأخیری در آن رخ نخواهد داد. از امام صادق (ع) نقل شده است: عنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ( قَالَ: ذَکرْنَا عِنْدَهُ مُلُوک آلِ فُلَانٍ فَقَالَ إِنَّمَا هَلَک النَّاسُ مِنِ اسْتِعْجَالِهِمْ لِهَذَا الْأَمْرِ إِنَّ اللَّه لَا یَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ إِنَّ لِهَذَا الْأَمْرِ غَایَةً یَنْتَهِی إِلَیْهَا فَلَوْ قدْ بلَغُوهَا لَم یَسْتَقْدِمُوا سَاعَةً وَلَمْ یَسْتَأْخِرُوا؛ (کلینی، 1407: ج1، 369) خدمت امام صادق ( از سلاطین آل فلان (بنی عباس) سخن به میان آوردیم، حضرت فرمود: « مردم به واسطه شتابشان برای این امر هلاک گشتند. همانا خدا برای شتاب بندگان، شتاب نمی کند. برای این امر هدفی است که باید به آن برسد و اگر مردم به آن هدف رسیده باشند، (این امر) ساعتی پیش و پس نیفتد».  فراهم آمدن این شرایط، با انتخاب و حرکت انسان ها مرتبط است و این ما هستیم که می توانیم با تلاش بیشتر، زمینه های ظهور امام را فراهم کرده و موعد ظهور را نزدیک کنیم. هنگامی که این زمینه ها فراهم شود، این وعده را مکرر به ما داده اند که پروردگار سایر شرایط را در زمان کوتاهی مهیا خواهد کرد (نعمانی، 1397: 228 و 316؛ ابن حیون، 1409: 384؛ صدوق، 1359: 317، 319 و 480).

 

توقیت، گاه به معنای تعیین زمانی مشخص برای ظهور است؛ یعنی معین کردن روز، ماه یا سالی خاص برای ظهور و گاهی تعیین کردن روی دادی خاص و مشخص در خارج به عنوان واقعه ای که پس از آن ظهور رخ خواهد داد؛ مانند آن چه در خصوص مرگ ملک عبدالله پادشاه عربستان مطرح شده و آن را مقدمه ظهور حضرت دانسته اند. باید توجه داشت که مربوط کردن هر حادثه ای زمانمند به غیبت، مصداقی از توقیت است.

 

برای شکل اول از توقیت، کمتر شاهد و نمونه ای می توان یافت؛ اما توقیت در شکل دوم، مصادیق متعددی در تاریخ شیعه داشته و دارد.

دروغ بودن ادعای کسانی که برای ظهور وقتی را تعیین می کنند، هم در روایات ائمه پیشین و هم در منقولات از حضرت ولی عصر (عج) وارد شده است. در دو نقل، از دروغ گفتن وقت گذاران (صدوق، 1359: ج2، 83) و در نقلی دیگر، از لعن ایشان خبر داده اند (حسین بن عبدالوهاب، بی تا: 145). این نکته درخور دقت است که «وقت گذار» برای ظهور امام مهدی (عج)، قطعاً دروغ می گوید؛ زیرا امری غیرزمانی را با زمان مشخص می کند و او مستحق لعن و دوری از رحمت حق نیز هست؛ چراکه با این فریب کاری، مردم را از رحمت دور و تلاش برای زمینه سازی و تعجیل در ظهور را بی معنا کرده است. افزون بر این، وقت گذار با طرح این ادعاهای پوچ، موجب تزلزل کسانی می شود که این وعده را جدی می گیرند و با محقق نشدن آن، در اعتقادات خود دچار تردید می شوند.

 

ادعای مشاهده، در آخرین توقیع مورد توجه قرار گرفته و امام در این توقیع به نائب چهارم خود فرموده است: ... فقد وقعت الغیبة الثّانیة (التّامّة)، فلا ظهور إلّا بعد إذن اللّه عزّوجلّ، و ذلک بعد طول الأمد، و قسوة القلوب، و امتلاء الأرض جورا، و سیأتی شیعتی من یدّعی المشاهدة، ألَا فمن ادّعی المشاهدة قبل خروج السّفیانیّ و الصّیحة فهو کاذب مفتر؛ (طبرسی، 1403: 112) دومین غیبت واقع گردیده است و ظهوری نیست مگر پس از اذن خدای عزّوجلّ و آن بعد از مدتی طولانی و قساوت دل ها و پر شدن زمین از ستم واقع خواهد شد و به زودی کسانی نزد شیعیان من آیند و ادعای مشاهده کنند؛ بدانید هرکه پیش از خروج سفیانی و بانگ بلند آسمانی ادعای مشاهده کند، دروغ گویی افترازننده است.

 

نفی ادعای مشاهده، به معنای تکذیب همه کسانی نیست که توفیق ملاقات آن حضرت را در عصر غیبت داشته اند (مؤسسه معارف اسلامی، 1428: ج6، 253_272)، بلکه مراد، نفی کسانی است که مدعی دیدار با او هستند. ادعای مشاهده، به معنای دسترسی به آن حضرت است؛ یعنی برخلاف دیگران که از دسترس و مشاهده آن حضرت محروم اند، اینان او را مشاهده می کنند. توقیع سیمری، دلیلی است بر بطلان ادعای همه کسانی که در عصر غیبت مدعی مشاهده آن حضرت شده و خود را مرتبط با او جلوه می دهند.

 

5- تأیید و تکذیب ها

تأیید و تکذیب نسبت به افراد، از محورهایی است که احادیث پرشماری از امام مهدی (عج) درباره آن نقل شده است. نائبان و وکلای آن حضرت که ارکان اصلی سازمان وکالت بودند، مورد تردید و شک قرار می گرفتند و حفظ اعتبار و جایگاه آنان، موضوع حساسی بود که توقیعات زیادی در این جهت صادر شده است. همچنین برخی شخصیت هایی که در عصر غیبت دچار لغزش و انحراف شدند، باید نزد عموم مردم شناخته می شدند تا از صدمات بیشتر جلوگیری شود. این مشکل نیز در توقیعات زیادی مورد توجه بوده است.

 

نمونه هایی از این قبیل توقیعات، در مدح عثمان بن سعید و محمد بن عثمان و همچنین در مذمت شلمغانی و احمد بن هلال عبرتایی به دست ما رسیده است (صدوق، 1359: ج2، 484، 489 و 510؛ طوسی، 1425: 291 و 373؛ طبرسی، 1361: 474). طرد منحرفان به معنای کنار گذاشتن مطالبی نیست که از آنان در دست است، بلکه از نوشته ها و توقیعاتی که از اینان به دست ما رسیده است می توان بهره برد. در روایتی از غیبت طوسی آمده است که برای اطمینان به صدور این روایات، لازم است که فردی موثق انتساب آن به ائمه را تأیید کند. اگر تأییدی بر این سخن نیافتیم، یا با وجود تأیید هنوز به خاطر قرائنی در صدور آن تردید داریم، لازم است تا آن را بر امام عصر (عج) _ در عصر غیبت صغری _ عرضه کنیم تا صحت و سقم آن معلوم شود (طوسی، 1411: 374). در توقیع حسین بن روح نیز راه حل مشابهی ارائه شده و برای اعتماد به توقیعات به دست آمده از سوی منحرفان، لازم دانسته اند که در خصوص آنها تحقیق و تفحص کافی انجام شود (طوسی، 1411: 373 ).

 

مفاد این روایات جز اطمینان یافتن به صدور توقیعات از سوی امام، چیزی نیست. این دو روایت بر این نکته تأکید می کند که بدی ها و آلودگی های واسطه های نقل، موجب نمی شود که ما به راحتی از علوم به جای مانده از ائمه( دست بکشیم. این نکته را در روایات به ما گوشزد کرده اند:  قال: العلم علمنا و لا شی ء علیکم من کفر من کفر، فما صحّ لکم ممّا خرج علی یده بروایة غیره له من الثّقات رحمهم اللّه فاحمدوا اللّه و اقبلوه، و ما شککتم فیه أو لم یخرج إلیکم فی ذلک إلّا علی یده فردّوه إلینا لنصحّحه أو نبطله، و اللّه تقدّست أسماؤه و جلّ ثناؤه ولیّ توفیقکم، و حسبنا فی أمورنا کلّها ونعم الوکیل؛ (طوسی، 1425: 374) «علم، علم ماست و از کفر کسی که کافر شده ضرری متوجه شما نیست. پس چنانچه صحت توقیعی که به دست او بیرون آمده، به وسیله روایت دیگری از معتمدان بر شما ثابت می شود، آن وقت خداوند را حمد و ستایش کرده و خبر را بپذیرید؛ و آنچه را که در موردش تردید پیدا شده، یا این که پیرامون آن توقیعی نیامده جز آنچه به دست چنین کافر و مرتدی آمده، به ما رجوع دهید تا ما آن را تصحیح کنیم، یا این که باطلش نماییم. خداوندی که نام هایش پاک و ثنایش بلند است، صاحب توفیق شماست و او در همه کارهای ما کفایت کننده است و چه خوب وکیلی است».

 

این سخن را نمی توان به دوره حضور اختصاص داد؛ زیرا در دوره غیبت نیز امکان رجوع به قرائن موجود سخنان ائمه (ع) وجود دارد و در بسیاری از موارد، بررسی این قرائن می تواند اطمینان به صدور را حاصل کند. این نکته ای است که در هر دو روایت لحاظ شده و مضمونی است که از آیه نبأ نیز برمی آید که خبر را نباید به صرف فسق راوی کنار گذارد، بلکه باید به تبیین _ تحقیق و تفحص _ روی آورد و تلاش کرد تا وضعیت را مشخص نمود.

 

 6- پاسخ به سؤالات

 بخش بزرگی از روایات امام عصر (عج)، پاسخ هایی است که ایشان به سؤالات شیعیان داده اند. بسیاری از سؤال و جواب ها درباره احکام است. بیشترین نقل را در این زمینه، حمیری، راوی معروف داشته که از آن به مکاتبات حمیری یاد می شود (طوسی، 1425: 378_ 384؛ طبرسی، 1403: ج2، 483 و 485 _ 492؛ طوسی، 1407: ج2، 228 و ج6، 75). در میان پرسش ها، گاه سؤالاتی کلامی یا مطالبی مرتبط با معارف دینی آمده است که در بخش های بعدی به آنها اشاره خواهد شد.

 

در پاسخ به پرسش ها، مواردی نیز از امور خارق عادت مشاهده می شود؛ برای نمونه، پس از وصول پاسخ امام، راوی در خصوص جواب توهمی می کند و سؤال دیگری به ذهنش می آید. در این هنگام، با نگاه متن توقیع متوجه می شود که جواب گذشته محو شده و پاسخ سؤال جدید، جای آن را گرفته است (صدوق، 1359: ج1، 522).

 

7- راهنمایی های عام

ادعای امامت از سوی جعفر بن علی اگرچه با توجه به پیشینه بد و رفتارهای زشت او چندان مورد توجه قرار نگرفت، حضرت مهدی (عج) در پاسخ به این ادعا توقیعی عمیق در باب امامت و ولایت و بطلان ادعای جعفر کذاب نگاشت (طوسی، 1411: 287_ 290 ). امام در این نوشته ابتدا از عبث نبودن خلقت خدا و رها نشدن خلق به حال خود می گوید و این که او مردمان را با قدرت خویش آفرید و برایشان گوش ها و چشم ها و دل ها و عقل ها آفرید و این که پیامبران را فرستاد تا آنان را با خدای خویش و دین او آشنا کرده و به راه بکشاند و این که کتابی برایشان فرو فرستاد و فرشتگانی را برانگیخت تا هدایت های حق را برای فرستادگان ببرند.

 

در ادامه، از لطف پروردگار به پیامبران بزرگش و از جایگاه بلند ایشان و از پیامبر خاتم که رحمت برای همه اهل عالم و تمام کننده نعمت و هدایت گر بود، می گوید. از علی (ع) می گوید که برادر و جانشین رسول بود و از جانشینان علی (ع) که هریک جانشین دیگری شدند و دین را با اینان زنده کرد و نورش را تمامیت بخشید و میان اینان و اقوام شان با عصمت از گناه، رهایی از عیوب، پاک سازی از آلودگی ها و دوری از اشتباه تفاوتی آشکار قرار داد تا امام از غیر امام شناخته شود. آنان را خزانه دار علم خویش، امانت دار حکمتش و جایگاه سر خویش قرار داد و آنان را با دلیل ها تأیید کرد که اگر این گونه نبود، مردم یکسان شده و هرکسی مدعی حکومت خدا عزوجل می شد و حق از باطل و عالم از جاهل شناخته نمی شد. این سخنان، تکلیف ادعای جعفر را معلوم می کند و امام در ادامه از این نکته می پرسد که بر کدام پایه چنین جایگاهی را ادعا کرده است. آیا فقاهتی در دین خدا دارد یا به خاطر پرهیزکاری اش یا نشانه ای بر آن هست یا دلیلی قابل طرح است. او که از همه اینها خالی است!

 

امام در اثبات بطلان ادعای جعفر، از یک سو به ادله کلامی امامت و ویژگی های امام تکیه دارد و از سوی دیگر، به خصوصیات کسانی اشاره می کند که تاکنون این منصب را عهده دار شده اند و جعفر از این همه هیچ ندارد.

در همین زمینه توقیع دیگری از دو نائب اول نقل شده است که افزون بر ادله کلامی امامت و خصوصیات ائمه پیشین، به روایاتی نیز اشاره شده است که بر امامت حضرت مهدی (عج) دلالت دارد. همچنین در این توقیع، توضیح بیشتری درباره عوامل روانی سقوط در این فتنه ها آمده است و از شیعیان خواسته شده که به همین اشارات از سوی امام اکتفا کنند و به جست و جو برای کشف اسرار غیبت و یافتن امام نپردازند (صدوق، 1359: ج2، 510 و با تفاوت هایی: قطب الدین راوندی، 1409: ج3، 1110).

 

امام در روایتی دیگر، رفتار جعفر و فرزندانش با خویش را به رفتار برادران یوسف با یوسف (ع) تشبیه کرده تا ریشه روانی این خصومت را گوشزد کند (اربلی، 1381: ج2، 531). همچنین کسانی که از خانواده امام منکر وجود او هستند، به پسر نوح تشبیه شده اند تا نشان دهد که این انکار، ریشه در رفتارهای ناشایسته آنان دارد؛ همان گونه که ریشه هم راهی نکردن پسر نوح با نوح(، رفتارهای ناشایست او بود (هود: 46).

 

عصر آغازین غیبت با مشکل «غُلوّ» نیز رو به رو بود. غلو گرچه غالباً در محبت افراطی ریشه دارد، برخاسته از دو جهل و حماقت نیز هست؛ جهل نسبت به خدا و جهل نسبت به امام. غلو، تطبیق دادن صفات و رفتارهایی بر مخلوقات خداست که جز خدا کسی لایق آن نیست. غلو، به هم ریختن حد و اندازه هاست و نسبت دادن صفاتی که آن را نفهمیده ایم به کسانی که آنها را نشناخته ایم. از میان توقیعات امام، دو توقیع به بحث غلو اختصاص دارد. در توقیع نخست، در فرمایشات امام بر نفی دو مسئله تأکید شده است: اول، داشتن علم غیب و دوم، مشارکت با پروردگار در حکومتش: و أُشهِدُ کُلَّ مَن سَمِعَ؛ کِتَابِی هذا أَنّی بَرِیءٌ إلَی اللّهِ وَ إِلَی رَسُولِهِ مِمَّن یَقُولُ إِنّا نَعلَمُ الغَیبَ، وَ نُشَارِکُهُ فِی مُلکِهِ، أَو یُحِلُّنَا مَحَلّاً سِوَی المَحَلِّ الّذی رَضِیَهُ اللّهُ لَنَا وَ خَلَقَنَا لَهُ، أَو یَتَعدّی بِنَا عَمّا قَد فَسّرتُهُ لَکَ، وَ بَیّنتُهُ فِی صَدرِ کِتَابِی؛ (طبرسی، 1403: ج2، 474)؛ «و تمام کسانی که نامه ام را استماع خواهند کرد که من در پیشگاه خدا و رسول او از تمام کسانی که معتقدند ما غیب را می دانیم یا در ملک خدا مشارکت داریم و جایگاه ما را در مکانی جز آن محلی که مورد رضایت خدا بوده و برای همان خلق فرموده قرار دهد یا از مواردی که برای تو تفسیر کردم و در ابتدای نامه آشکار نمودم تعدّی و تجاوز کند، از تمام آنها همه و همه ابراز بیزاری و برائت می کنم.

 

در توقیع دوم، امام واگذاری خلقت و روزی دهی مردم به ائمه را نفی کرده و فرموده اند:

أما الأئمة(ع) فإنّهم یسألون اللّهَ تعالی فَیَخلُقُ، و یسألونه فَیَرزُقُ، إیجابا لمسألتهم، و إعظاماً لحقّهم؛ (طوسی، 1425: 293)

و اما امامان (ع) به راستی آنان از خداوند مسئلت می کنند و حق تعالی خلق می کند، و آنها می خواهند و خداوند رزق می دهد؛ برای اجابت درخواست ایشان و بزرگ داشت حق آنان.

 

 پنهان بودن تولد امام از نگاه عموم، برای برخی این تردید را پدید آورد که آیا فرزندی از امام عسکری (ع) برجای مانده یا سلسله امامت منقطع شده است. برخی برای ناحیه مقدسه _ مرکزیت وکلای امام عسکری (ع) _ نامه نوشته از آنان کسب تکلیف کردند. از سوی امام مهدی (عج) توقیعی در پاسخ ایشان صادر شد که در آن ابتدا از تردیدهای برخی شیعیان و عاقبت آنان ابراز نگرانی شده و به آیه لزوم اطاعت از اولوالأمر (نساء: 59) و به روایات ائمه پیشین در خصوص رخ دادهای آتی درباره امامان و در نهایت سنت همیشگی پروردگار بر حفظ راهنمایان الهی در تمامی دوره های گذشته اشاره کرده و بر حفظ این سنت تا روز قیامت تأکید گردیده است.

 

در پایان، امام بدون تصریح به امامت خویش، از حضور وصی و جانشین امام عسکری (ع) خبر داده است و از آنان خواسته تا تسلیم دستورات باشند و تلاش نکنند آن چه را از ایشان پوشیده شده، آشکار کنند و بکوشند خود را از انحراف دور بدارند (طوسی، 1425: 285).

پرسش دیگری که امام مهدی (عج) به آن پاسخ داده است، چرایی غیبت است. غیبت در نگاهی ساده، پرده ای است که امام در پس آن از ما رخ پوشانده است؛ اما در نگاهی عمیق تر، پرده ای است که خود ما با اعمال بدمان میان خود و امام انداخته ایم؛ فقال لی: یا أبا الحسن قد کنّا نتوقّعک لیلا و نهارا، فما الّذی أبطأ بک علینا؟ قلت: یا سیدی لم أجد من یدلّنی إلی الآن. قال لی: أ لم تَجِد أحدا یدلّک؟ ثم نکت بأصبعه فی الأرض، ثم قال: لا و لکنّکم کثّرتم الأموال، و تجبّرتم علی ضعفاء المؤمنین و قطعتم الرّحم الّذی بینکم، فأیّ عذر لکم؟ فقلت: التوبة التوبة، الإقالة الإقالة. ثم قال: یا ابن المهزیار لو لا استغفار بعضکم لبعض لهلک من علیها إلا خواصّ الشّیعة الّذین تشبه أقوالهم أفعالهم؛ (طبری آملی، 1413: 541)

 

[امام (عج) فرمود:] ای ابوالحسن! شب و روز در انتظارت بودم، چه شد که دیر پیش ما آمدی؟ ابن مهزیار می گوید عرض کردم: «ای مولای من! کسی را نیافتم که مرا به حضورت راهنمایی کند». آن حضرت با تعجبی هم راه با پرسش فرمود: «کسی را نیافتی که راهنمایی ات کند؟!» سپس با انگشتان مبارک روی زمین کشید و بعد فرمود: «نه! بلکه شما اموال بسیار اندوختید و بر مؤمنان ناتوان گردن فرازی کردید و پیوند خویشی را میان خودتان قطع کردید، پس چه عذری دارید؟» علی بن مهزیار می گوید عرض کردم: «توبه کردم، توبه، بازگشتم، بازگشتم (معذرت می خواهم). » فرمود: «ای پسر مهزیار! اگر برخی از شما برای آمرزش بعضی دیگر از خداوند طلب آمرزش نمی کردند، تمامی ساکنان زمین نابود می شدند، به جز شیعیان ویژه ای که اعمالشان با سخنانشان هماهنگ است. »

 

امام در ملاقات مشهورش با علی بن مهزیار، برخی وصایای پدرش حضرت عسکری (ع) را نقل کرده است. امام عسکری (ع) در این بیان، به مهدی (عج) توصیه می کند که در سرزمینی پنهان از دیده ها و دور از دسترس سکنی گزیند و در ادامه، از حالت اهل طاعت نسبت به او می گوید: اعلم أنّ قلوب أهل الطاعة و الاخلاص نزّع إلیک مثل الطّیر إلی أوکارها، و هم معشر یطلعون بمخائل الذّلّة و الإستکانة، و هم عند اللّه بررة أعزّاء، یبرزون بأنفس مختلّة محتاجة، و هم أهل القناعة و الإعتصام، إستنبطوا الدّین فوازروه علی مجاهدة الأضداد، خصّهم اللّه باحتمال الضّیم فی الدّنیا لیشملهم باتّساع العزّ فی دار القرار، و جبلهم علی خلائق الصّبر لتکون لهم العاقبة الحسنی، و کرامة حسن العقبی؛ (صدوق، 1359: ج2، 448؛ بحرانی، 1413: ج8، 196)

 

بدان که دل اهل طاعت و اخلاص برای تو پر می زند، چنان چه پرندگان برای آشیانه های خود و آنان گروهی هستند به ظاهر خوار و مستمند و نزد خدا نیک و عزیز. در ظاهر مردمی بیچاره و محتاج اند، در حالی که چنین نیست؛ اهل قناعت و خودداری هستند، دین را درست فهمیدند و با مبارزه مخالفان، آن را پشتیبانی می نمایند. خدا آنها را به تحمل ستم در دار دنیا اختصاص داده تا در آخرت که قرارگاه ابدی است مشمول عزت واسعه کردند و به آنها خوی شکیبایی داده تا عاقبت نیک و کرامت سرانجام خوش را دریابند.

 

از راهنمایی های عام امام مهدی (عج) به دو نکته در توقیع اسحاق بن یعقوب (صدوق، 1359: ج2، 484) می توان اشاره کرد: اول، حکمت گرفتن اموال از مردم و دوم، مرجع همگان در عصر غیبت. امام تنها حکمت پذیرش اموال مردم را پاک کردن خود ایشان می داند و بی نیازی خویش از این قبیل امور اعلام می کند و جایگاه مرجعیت را برای راویان حدیث ائمه (ع) قرار می دهد و آنان را حجت خویش بر مردم و خود را حجت بر ایشان می نامد.

 

مراد از راویان حدیث، بی تردید فقهای شیعه هستند؛ زیرا فقیه در حقیقت راوی حدیث معصوم است و کاری جز تعیین سخن ایشان در مورد هر مسئله ندارد. این فقاهت است که به فقیه این امکان را می دهد تا درباره رخ دادهای جدید _ الحوادث الواقعه _ نظر دین را اعلام کند، بلکه فراتر از فقاهت مصطلح را نیز نیاز دارد؛ زیرا مرجعیت در رخ دادهای تازه، افزون بر توان استنباط از کتاب و سنت، محتاج شناخت رخ داد مزبور نیز هست.

 

8- امام و وکلایش

ارتباط امام مهدی (عج) با وکلای خاص خود به گونه ای بوده است که از محتوا و شکل آن اطلاع چندانی به دست دیگران نرسیده است؛ اما برخی توقیعات که حاوی جنبه های عمومی نیز بوده، در کتاب های روایی نقل شده اند. اموری مانند راهنمایی به برخی وکلا، خبر دادن به ایشان از زمان مرگشان و تحویل مسئولیت به وکیل بعدی، اعلام وکیل بعدی از طریق وکیل فعلی یا ارجاع به برخی وکلای درجه دوم، در این منقولات آمده است (صدوق، 1359: ج2، 493، 502 و 516؛ راوندی، 1409: ج2، 702؛ طبری آملی، 1413: 282؛ حر عاملی، 1425: ج3، 701؛ ابن طاووس، 1368: 239).  آن چه مسلم است، امام در ارتباط با وکلایش دو سیاست هدایت و حمایت را داشته است. وکلای امام در حقیقت نائبان آن حضرت بودند و در سیاست های کلی و ارتباط با وکلای دیگر نیز به هدایت های گاه وبی گاه نیاز داشتند. همچنین در پاسخ گویی به پرسش ها و حتی در انجام خوارق عادت _ مانند خبر دادن از محتوای اموال یا پاسخ گفتن از آن چه در ضمیر مخاطب بوده است _ از سوی امام حمایت می شدند تا بتوانند شیعیان را به نیابت و ارتباط ویژه خویش با امام مجاب کنند، که البته انجام این قبیل امور معمولاً از سوی نواب اربعه نقل شده است.

 

 9- ادعیه حضرت

پربارترین بخش به جای مانده از کلمات امام مهدی (عج)، ادعیه و زیارات ایشان است. در غالب این ادعیه، به مباحث مهدویت و امامت پرداخته شده است که اشاره به آن می تواند بحث گذشته را کامل کند. البته این ادعیه به عصر غیبت صغری اختصاص ندارد و در همه دوره ها قابل بهره برداری است. برخی از این ادعیه، نکته ای در ارائه معارف مهدوی ندارد که از بحث ما خارج است. بخش مهمی از ادعیه آن حضرت را زیارات تشکیل می دهد. چهار زیارت را ابن طاووس در مهج الدعوات نقل کرده (ابن طاووس، 1416: 162، 154، 430 و 444) و یک زیارت نیز در احتجاج طبرسی وارد شده است (طبرسی، 1403: ج2، 492).

 

زیارت اول و دوم ابن طاووس مفصل است. امام با صفات و ویژگی های مختلفی مورد خطاب قرار گرفته است که بسیاری از آنها از اختصاصات حضرت حجت بوده و با عصر غیبت و همچنین با ظهور و قیام حضرت متناسب است. در زیارت اول، این درخواست مطرح شده که هنگام ظهور حضرت، به دنیا بازگشته و به یاری او بشتابیم. زیارت دوم بسیار مفصل و کاملاً متناسب با ویژگی ها و اختصاصات امام مهدی (عج) بوده و از حیث شروع و پایان، شباهت زیادی به زیارت نامه هایی دارد که در مرقد سایر ائمه قرائت می شود. این زیارت در کتاب مزار شهید نیز نقل شده است (محمد بن مکی، 1410: 226).

 

زیارت نامه سوم، به زیارت ندبه معروف است که اشارات زیادی به عصر غیبت نداشته و چندان به اختصاصات امام مهدی (عج) نمی پردازد. آخرین زیارت نامه ابن طاووس، ترکیبی است از دعا و زیارت؛ دعا برای امام زمان( با توجه حالات و مشکلاتی که عصر غیبت با آن هم راه است. این زیارت نامه از صفات خاص حضرت و وضعیت او در عصر غیبت خبر می دهد. در ادامه، شاهد درخواست هم راهی خود با ایشان حتی پس از مرگ، سختی انتظار و تقاضای دیدار و رجعت و همچنین تقاضای یاری از سوی امام هستیم. زیارت نقل شده در کتاب احتجاج نیز مشتمل بر شمارش صفات امام و شناساندن ایشان بر خواننده است. سلام های خاصی مانند سلام «بر بقیة الله»، «بر غوث» و «بر تو هنگامی که برخیزی»، در این زیارت آمده است و همچنین شهادت به حقانیت رجعت ایشان و این که شما اول و آخر هستید.

 

افزون بر زیارات، چندین دعا نیز از امام نقل شده است: دعای قنوت، دعای حجاب و صلوات خاص آن حضرت و برخی دعاهای دیگر. دعای قنوت حضرت با توسل به اسماء مختلف پروردگار که برخی تجریدی و دور از ذهن است و برخی به جلوه های او در طبیعت، خلقت و در یاری اولیای خویش و بندگان دیگر اشاره دارد، آغاز و در نهایت با درخواست محقق شدن وعده پروردگار، گردآمدن اصحاب، بالا بردن صبر آنان، کمک خواستن در مبارزه با دشمنان و اموری از این قبیل پایان می یابد. دعای حجاب در حقیقت درخواست حفاظت آن حضرت در مشکلات عصر غیبت و در خطرات هنگام ظهور است (ابن طاووس، 1411: 302).

 

صلوات آن حضرت درودی است از جانب ایشان به همه پدران شان و بر خود ایشان و دعا برای نصرت، طول عمر، زینت یافتن زمین با بقای آن امام، کفایت حق نسبت به مشکلاتش، شاد شدن دل آن حضرت با دیدن وضعیت خوب بندگان، درخواست رساندن جامعه به سطحی که دین با خلوص و اقتدار حاکم شود و تاریکی و باطل از میان برود. در ادامه، برای هم راهان و علیه دشمنان دعا شده و در نهایت با عباراتی از دعا مواجه می شویم که باید آنها را ادعیه جامعه نامید؛ زیرا از همه آرزوهایی یادشده که باید برای امام خویش یعنی امام مهدی داشت (طبری آملی، 1413: 300).

 

طولانی ترین دعای آن حضرت را دعای علوی مصری نام گزارده اند که به فردی آموزش داده شده که نگران توطئه دشمنان بوده است. در این دعا پس از حمد و ثنای پروردگار، شاهد توضیح تفصیلی از وضعیت انبیایی هستیم که از خدا یاری خواستند و هم راه با ذکر هر پیامبر و یاری های پروردگار به او، از خواسته های خود متناسب با آن سخن می گوییم. در نهایت، درخواست ما از پروردگار با تفاصیلی زیبا و طولانی، رفع مشکل، تغییر در سرنوشت و نابودی دشمنان است. این دعا حدود چهار هزار کلمه دارد و متناسب با شرایط خوف از ظلم ظالم تنظیم شده است (ابن طاووس، 1411: 278).

 

دعای کوتاه دیگری از حضرت مهدی (عج) در منتخب الاثر نقل شده است که مهم ترین مضمون آن تقاضای مددی روحانی برای قدرت یافتن بر دشمنان است. البته در این دعا سخنی از شرایط غیبت و از امام نیست و می توان آن را دعایی عام برای رهایی از تنگنا و فشار دانست (صافی، 1380: 520).

در کنار این ادعیه، توقیعاتی نیز در خصوص استخاره وارد شده است. استخاره که در حقیقت طلب خیر و خوبی از خداست، در دو قالب دعا (مجلسی، 1403: 91، 250) و قرعه (مجلسی، 1403: 91، 248 و 250) در بیانات حضرت حجت (عج) وارد شده است.

 

استخاره در شکل اول، با مفهوم حقیقی استخاره بسیار نزدیک است و با دو توجه نیز هم راه است که اولاً، در فضای دعا و ارتباط با خدا می توان نگاهی شفاف تر به دو گزینه داشت و به انتخابی مناسب تر دست زد و ثانیاً، هر گزینه ای با دخالت پروردگار می تواند به گزینه برتر بدل شود و آثار مناسب تری را درپی داشته باشد.

شکل دوم استخاره، آن را به قالب قرعه می برد که کاملاً با مضمون روایات امام مهدی (عج) هم ساز است؛ زیرا در این روایات صرفاً به شکلی از قرعه کشی میان دو گزینه اشاره شده است که قوام آن به خلوص نیت فرد و درخواستی وابسته است که او از محضر پروردگار خویش دارد. در این شکل از استخاره، خبری از استفاده از قرآن یا قالبی تعبدی برای تعیین گزینه نیست و فقط قرعه کشی متعارف است برای رفع مشکل.

 

10- اموال امام در عصر غیبت

 آیه خمس (انفال: 41 ) و روایات وارد شده در بحث خمس، بر این نکته دلالت دارند که خمس به خاندان پیامبر و امام تعلق دارد؛ اما در برخی روایات از تحلیل خمس برای شیعیان سخن گفته شده است که توقیع اسحاق بن یعقوب، مشهورترین آنهاست. البته در چندین روایت صراحتاً تصرف در خمس و اموال اهل بیت (ع) تحریم شده است. در جمع میان روایات فوق، فقها تحلیل خمس را به ازدواج با کنیز یا صورت عجز از تأدیه آن به امام و اموری از این قبیل مخصوص دانسته و میان عصر غیبت و حضور در وجوب خمس، فرقی نگذارده اند (شیخ انصاری، 1415: 175-184).  در توقیع اسحاق بن یعقوب، علت پذیرش اموال از سوی شیعیان، پاک کردن شیعیان اعلام شده و نیاز خود به این قبیل امور را نفی کرده اند. این مضمون، در روایات امام صادق (ع) نیز وارد شده است: عَنِ ابْنِ بُکیْرٍ قَالَ سمِعْتُ أَباعَبْدِاللَّهِ (ع) یقُولُ إِنِّی لآَخُذُ مِنْ أَحَدِکمُ الدِّرْهَمَ و َإِنِّی لَمِنْ أَکثَرِ أَهْلِ الْمدِینَةِ مَالًا مَا أُرِیدُ بِذَلِک إِلَّا أَنْ تُطَهَّرُوا؛ (کلینی، 1407: ج1، 538) ابن بکیر گوید: شنیدم امام صادق (ع) می فرمود: «من از یک نفر از شما پول درهم می گیرم، در صورتی که از متمول ترین اهل مدینه هستم؛ مقصودم جز این نیست که شما پاکیزه شوید. »

 

11- فرج و انتظار فرج

آشکار شدن گشایش الهی _ ظهور فرج _ امری است که تصمیم آن با پروردگار است و دیگران بر مصالح بندگان آگاه نبوده و از زمان مناسب برای ظهور مطلع نیستند. آنها که این امر غیرزمانی را به زمانی خاص مربوط می کنند، دروغ می گویند: أَمَّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَی اللَّه تعَالَی ذِکرُه وَ کذَبَ الْوَقَّاتُونَ؛ (صدوق، 1359: ج2، 484) ظهور فرج _ آشکار شدن گشایش _ در اختیار خداست که یادش رفیع است.

 

گشایش الهی _ فرج _ پیش از آن که در جامعه ظاهر شود، باید در درون ما شکل بگیرد. کسی که به حکومت غیرمعصوم قانع می شود و حکومت را جز در شأن معصوم نمی بیند و با تمام تلاش خود باز راه را دورتر و کار را سخت تر از آن می داند که جز به یاری پروردگار بتوان زمینه های حکومت امام را فراهم آورد، اوست که به دعای بسیار برای گشایش الهی روی می آورد. چنین کسی به گشایش درونی نائل شده و از نگاه، حس و حرکتش با معصوم هم راه گردیده است. همین است که حضرت به مخاطب گوشزد می کند که گشایش تو در جایی است که به این سطح رسیده باشی «أَکثِرُوا الدُّعَاءَ بتَعْجِیلِ الْفرَجِ فإِنَّ ذَلِک فَرَجُکمْ» (صدوق، 1359: ج2، 484).

 

12- حکمت غیبت امام

در روایت امام مهدی (عج) در پاسخ به پرسش از چرایی غیبت، به چند نکته اشاره شده است (صدوق، 1359: ج2، 484): الف) حکمت هایی پنهان که پرسش از آنها _ ظاهراً در عصر غیبت صغری _ چندان به صلاح نیست؛ چراکه ممکن است ما ظرفیت فهم پاسخ را نداشته و از قضای پروردگار ناخشنود شویم: عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغیْبَةِ فإِنَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمنُوا لا تسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکمْ تَسُؤْکمْ(؛ (مائده: 102) اما علت وقوع غیبت، خدای تعالی می فرماید ای کسانی که ایمان آورده اید از چیزهایی نپرسید که اگر برایتان آشکار شود بدتان می آید. فَأَغْلِقُوا بَابَ السؤَالِ عمَّا لَا یَعْنِیکمْ وَ لَا تَتَکلَّفُوا عِلْمَ مَا قَدْ کفِیتُمْ؛ از اموری که سودی برایتان ندارد پرسش نکنید و خود را در آموختن آنچه از شما نخواسته اند به زحمت نیفکنید.

ب) امام مسئولیت ها و تکالیفی دارد که با ماندن در چارچوب بیعت های انجام شده با حاکمان سازگا

ر نیست:  إِنَّهُ لَمْ یَکنْ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِی إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِی عنُقِهِ بیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّی أَخْرُجُ حینَ أَخرُجُ وَ لَا بیْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ الطوَاغِیتِ فی عُنُقِی؛ هیچ یک از پدرانم نبود که بیعت طغیانگر زمانه اش بر گردنش نباشد، حال آن که من هنگامی که خروج کنم بیعت هیچ یک از طغیانگران بر گردنم نیست.

 

ج) پرسش از حکمت غیبت، در ورای خویش این ابهام را دارد که چگونه می توان از امام در شرایط غیبت بهره برد یا به تعبیر دیگر مگر می توان امام بود و هزاران مسئولیت داشت و روی در نقاب کشید و در پس پرده رفت (غنوی، تابستان 1393: 5). امام در پاسخ به این سؤال، به حکمت غیبت اشاره می کند که امام در عصر غیبت همانند خورشیدی است که در پس ابری قرار گرفته است؛ او بدون آن که دیده شود، حرارت و گرما، نورافشانی و هدایت گری و زدودن آلودگی ها و بدی ها را دارد. أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِی فی غیْبَتِی فکالانْتِفَاعِ بالشَّمْسِ إِذَا غیَّبَتْهَا عنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ وَ إِنِّی لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ کمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ؛ اما شکل بهره مندی از من در غیبتم همانند بهره مندی از خورشید است هنگامی که ابر آن را از دیدگان پنهان سازد و امان اهل زمین هستم همچنان که ستارگان امان برای اهل آسمان هستند.

مشاهده ها و زیارت هایی که برخی در عصر غیبت به آن نائل شده اند، در باور عمیق تر به حضور و هم راهی امام مهدی (عج) با ما اثر دارد و به استفاده از هدایت ها و حمایت های او و ایجاد رابطه قوی تر عاطفی می انجامد (غنوی، زمستان 1393: 27 ).

 

نائب دوم، یعنی محمد به عثمان عمری در روایتی از حضور همه ساله حضرت در مراسم حج و مشاهده مردم به صورت ناشناخته پرده برداشته است. این پیام، اشتیاق به حج را افزون کرده و حس حضور او، گرمی خاصی به آن می دهد؛ حس توجه و هم راهی او با ما در تمامی اعمال (صدوق، 1359: ج2، 440 ).

در پایان، باید به دو توقیعی اشاره کرد که به شیخ مفید منتسب هستند. در توقیع اول (طبرسی، 1403: 495) امام پس از تقدیر از مفید و تشویق او و تأکید بر مقابله با دشمنان خارج شده از دین، به فضای زندگی خویش اشاره دارد که دور از دست ها و چشم هاست، اما بر احوال شیعیان آگاه است و در سرپرستی و توجه به آنان کوتاهی ندارد و اگر سرپرستی و توجه او نبود، مصیبت هایی بر شیعیان نازل می شد و دشمنان ریشه آنان را خشک می کردند. امام از ایشان در مقابله با فتنه ها یاری می خواهد و از تقیه می گوید و حفاظت از کسانی را ضمانت می کند که براساس قواعد درست حرکت می کنند.

 

در ادامه، امام از آینده خبر می دهد و از رخ دادهای آتی می گوید و به آنان دستور می دهد تا با آنچه پروردگار دوست می دارد هم راه شده و از مرزهای غضبش دور بمانند که گاه فرصت های یک باره از دست می روند و امکان تدارکی نخواهد بود. توقیع دوم کوتاه است و تفقد و تقویتی است برای شیخ بزرگ و مرجع تنهای شیعه. امام او را در برابر فتنه ها به آرامش می رساند و چند توصیه کلیدی نیز برای شیعیان دارد. 

 

عصر ظهور؛ حوادث و علائم

 در توقیعات به جای مانده، توضیحات زیادی درباره حوادث پیش از ظهور و مقارن با آن آمده است. کوتاه ترین بیان را در کتاب غیبت طوسی می توان یافت.

1- طبق نقل کتاب غیبت شیخ طوسی، امام مهدی (عج) صرفاً از عنوان «فراوانی هرج و مرج و فتنه » به مثابه رخ دادهای پیش از ظهور استفاده کرده است و در ادامه، از بحث طولانی در کنار کعبه برای تعیین امام و تعیین شدن حضرت مهدی (عج) به عنوان امام و بیعت عمومی با او خبر داده است (طوسی، 1411: 302).

2- طولانی ترین نقل از امام عصر (عج) در خصوص ایام ظهور را در کتاب کمال الدین می توان یافت. امام در این روایت از سخنان پدرش خطاب به خود یاد کرده است:

 

پسرم! گویا وقت آن رسیده که به نصرت الهی مؤیّد باشی و پیروزی و برتری میسّر گردد و گویا پرچم های زرد و سفید را روی شانه هایت می بینم که بین حطیم و زمزم در جنبش است و گویا در اطراف حجرالأسود دسته های بیعت کنندگان و دوستان خالص تو را می بینم که چون رشته مروارید در دو سوی گردنبند بر پیرامون تو صف کشیده اند و صدای دست ها را که با تو بیعت می کنند می شنوم. کسانی به آستان تو پناه می آورند که خدای تعالی طهارت مولد و پاکی سرشت آنها را می داند؛ کسانی که قلوبشان از پلیدی نفاق و آلودگی شقاق پاک است و بدنشان برای دین داری نرم و برای عداوت خشن است و برای پذیرش حق، خوش رو هستند و متدین به دین حق و اهل آن می باشند و چون ارکان و ستون های آنها نیرومند گردد، به واسطه اجتماع آنها طبقات ملل به امام نزدیک شوند در وقتی که آنها در سایه درخت بزرگی که شاخ و برگ آن بر اطراف دریاچه «طبریه» سرکشیده با تو بیعت کنند، آنگاه صبح حقیقت بدمد و تیرگی باطل از میان برود و خداوند به وسیله تو پشت طغیان را در هم شکند و راه و رسم ایمان را اعاده کند و با توست که راستی جهانی و دوستی پاک پیروز می شود. کودک در گهواره آرزو می کند که برخیزد و به نزد تو آید و وحوش صحرا مایل اند که راهی به جوار تو داشته باشند. جهان به وجود تو خرّم شود و شاخه های عزت به ظهور تو جنبش گیرد و مبانی حق در قرارگاه خود پابرجا گردد و رمندگان از دین به آشیانه های خود برگردند. ابرهای پیروزی، سیل آسا بر تو ببارد و دشمنان به خناق دچار شده و دوستان فیروزی یابند و در روی زمین، جبار ستمگر و منکر ناسپاس و دشمن کینه توز و معاند بدخواه باقی نماند (وَ مَنْ یتَوَکلْ علَی اللَّه فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلِّ شَیْ ءٍ قدْراً( (صدوق، 1359: ج2، 449).

 

این روایت اشاره ای به حوادث پیش از ظهور و جنگ های آخرالزمان ندارد و از صحنه عظیم بیعت با مهدی (عج) و خوبی و پاکی یاران او از حوادث شیرین پس از آن گزارش داده است.

صدوق در نقلی دیگر، علائم دیگری را به نقل از امام مهدی (عج) آورده است: مانع شدن گروهی از حج، پیدایش سه سرخی در آسمان و شورش در ارمنستان و آذربایجان و جنگ های سخت میان دو گروه. در ادامه از ظهور امام از «زوراء » و ورود به «ماهان» و «واسط» عراق و جنگ گسترده و سخت با آن دو گروه در راه کوفه و نابودی آن دو خبر داده شده است (صدوق، 1359: ج2، 465).

 

در کتاب مختصر بصائر الدرجات از چهار علامت «به تخت نشستن کودکان»، «حرکت مغربی»، «به راه افتادن یمانی» و «بیعت با سفیانی» به عنوان علائم و رخ دادهای پیش از ظهور یاد شده است که پس از آن، قیام با 313 مرد از مسعی، رفتن به کوفه و برگرداندن مسجد کوفه به بنای نخستین آن، تخریب ساختمان های ستمگران در پیرامون آن، انجام اعمال حج با مردم، رفتن به مدینه، بیرون آوردن شیخین از حجره رسول خدا (ص)، ظهور فتنه دوم، آوای آسمانی و نزول بلا بر همگان، رخ خواهد داد؛ بلایی که جز مؤمنی که دلش برای ایمان خالص شده از آن باقی نمی گذارد. راوی از حوادث بعد از این می پرسد و امام می فرماید:  برگشتن، برگشتن، رجعت، رجعت (حسن بن سلیمان حلی، 1421: 429).  البته مطالب کتاب اخیر، از جهت سند و دلالت چندان قابل اعتماد نیست و به مطالب مختص به این کتاب نمی توان اعتنا کرد.

 

نتیجه گیری

از مهم ترین محورها در آموزش مفاهیم مهدویت در دوره غیبت صغری می توان به عدم امکان وقت گذاری برای ظهور و دروغ گویی وقت گذاران و همچنین مدعیان ارتباط با امام، حفظ خمس به عنوان یکی از منابع مالی برای حل مشکل جامعه مسلمانان، تفکیک مدعیان دروغین از وکلای راستین و همچنین توضیح و تطبیق بیانات کلی دینی در شرایط خاص عصر غیبت اشاره کرد. افزایش نسبی حجم استفاده از ادعیه در تقویت جنبه روانی و عاطفی باورهای مهدوی در کنار ایجاد شناخت نسبت به این امور مؤثر بوده است. همچنین استفاده بیشتر از امور خارق العاده و خبر دادن از امور پنهان، می تواند با توجه به دیده نشدن امام و مشهود نبودن ارتباط ایشان با وکلای ناحیه مقدسه توضیح یابد؛ زیرا این روش ها در رفع تردیدها نسبت به تولد و حضور امام و ارتباط او با وکلایش به صورت کاملاً متناسب و مؤثری عمل می کند.

منابع
_          ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم (1397ق)، الغیبة، تهران، نشر صدوق.

_          ابن بابویه، محمد بن علی (1359ش)، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، دار الکتب الإسلامیة.

_          ابن حیون، نعمان بن محمد (1409ق)، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامی.

_          ابن طاووس، علی بن موسی (1368ق)، فرج المهموم فی معرفة نهج الحلال من علم النجوم (تاریخ علماء النجوم)، قم، دار الذخائر.

_          ابن عبدالوهاب، حسین بن عبدالوهاب (بی تا)، عیون المعجزات، قم، مکتبة الداوری.

_          ابو الصلاح الحلبی، تقی بن نجم (1404ق)، تقریب المعارف، قم، الهادی.

_          اربلی، علی بن عیسی (1381ق)، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تبریز، بنی هاشمی.

_          انصاری، مرتضی بن محمد امین (1415 ق)، کتاب الخمس، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری.

_          بحرانی، هاشم بن سلیمان (1413 ق)، مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة.

_          حر عاملی، محمد بن حسن (1425ق)، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.

_          حسین زاده شانه چی، حسن (1386ش)، اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در غیبت صغری، قم، حوزه علمیه قم، دفتر تبلیغات اسلامی، معاونت پژوهشی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.

_          حلی، حسن بن سلیمان (1379ش)، مختصر البصائر، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامی.

_          شهید اول، محمد بن مکی (1410ق)، المزار فی کیفیة زیارات النبیّ و الأئمة(ع)، قم، مدرسه امام مهدی (عج).

_          صافی، لطف الله (1380ش)، منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر(، قم، مکتبة آیة الله العظمی الصافی الگلپایگانی، وحدة النشر العالمیة.

_          طبرسی، احمد بن علی (1403ق)، الإحتجاج علی أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی.

_          طبری آملی، محمد بن جریر (1413 ق)، دلائل الإمامة، قم، بعثت،

_          طوسی، محمد بن حسن (1425ق)، الغیبة، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة.

_          (1387ش)، ترجمه کتاب الغیبة، قم، مسجد مقدس جمکران.

_          غنوی، امیر (تابستان 1393)، «مدیریت از فرادست بر پایه مبانی»، مشرق موعود، ش30.

_          (زمستان 1393)، «مدیریت از فرادست بر پایه مستندات »، مشرق موعود، ش32-

_          (زمستان 1395)، «طرح اندیشه مهدویت در کلمات امام عسکری (ع)»، مشرق موعود، ش40.

_          قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله (1409ق)، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی (.

_          کلینی، محمد بن یعقوب (1407ق)، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة.

_          مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی (بی تا)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، [بی جا]، دار إحیاء التراث العربی.

مؤسسه معارف اسلامی (1428 ق)، معجم أحادیث الإمام المهدی (عج)، قم، مسجد مقدس جمکران.


 منبع : مجله مشرق موعود - بهار 1396 - شماره 41 , غنوی، امیر مشخصات نویسنده : استادیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی قم

 


منبع : پایگاه حوزه
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان