ماهان شبکه ایرانیان

«مصرف و فرهنگ کالایی» -۳۴ / مهر گزارش می‌دهد

از پیروزی تا شهرک غرب؛ تضمین قدرت و غرور با «برند»

دعوا دیگر بر سر نفی کل منطق مصرفی نیست، در پذیرش یا عدم پذیرش منطق و قواعد جدیدتر مصرف است! به همین دلیل است که وضعیت مصرف‌زده ما طبیعی و منطقی به نظر می‌رسد.

از پیروزی تا شهرک غرب؛ تضمین قدرت و غرور با «برند»

خبرگزاری مهر سرویس فرهنگ:

اسمهای موجود در این گزارش، «فیک» نیستند، هر چند که «برند» هم نیستند! این اسمها، اسمهای عادی و معمولی همه ما است! اطرافیان ما، خانواده، دوستان، فامیل، همکاران و... ما. همه ما در دیدگاه‌ها و نظراتی که در خصوص زندگی، کیفیت و لذات آن دارند، با آنها شریکیم و چه خوب و چه بد، دیگر نمی‌توانیم خود را انکار کنیم؛ نمی‌توانیم پا پس بکشیم باید صادقانه با آن روبرو شویم.

این اسمها برند نیستند، نه مقام و مسئول و دست‌اندرکارند، نه چهره شاخص عرصه‌های مختلف و نه حتی آقازاده و آدمهایی متمایز! آنها بخشی از مردم‌اند و اگر چه می‌شد تعداد بیشتری از آنچه در اینجا می‌بینید، باشند، اما همین‌ها هم می‌توانند مشت نمونه خروار آدمیانی باشند که در همه شئون حیات اجتماعی و مصرفی‌مان با آنها مراوده و بده بستان داریم. البته هیچ کدام از اینها هیچ گروه خاصی را نمایندگی نمی‌کنند؛ آنها صرفا نماینده خودشان و ما هستند. همه تلاش‌مان این بوده که در این گفت‌گوها هر کسی به طور بی‌پرده واقعا «خودش» باشد، «خود واقعی»؛ همان عنصری که در یک حیات مصرفی از بین می‌رود.

بیشترین کارکرد مصرف، مصرف‌زدگی و کالایی شدن همه چیز، از جمله روابط انسانی، آن است که واقعیت را مبهم و مغشوش می‌کند و امکان خروج هر چیز و هر شخصی را از دایره «خود واقعی»‌اش فراهم می‌سازد. به همین دلیل برای هر نوع ایستادگی و مقاومت در برابر مصرف‌زدگی حاد کنونی، راهی وجود ندارد جز اینکه به طور عریان و بی‌پرده با واقعیت هر چیز روبرو شویم و آن را به رسمیت شناخته و با ذات آن همراه شویم. ذات مصرف و انسان مصرفی، ذاتی سیال بوده و به چنگ آوردن یک ثبات ذاتی در آن دشوار است. اما در اینجا تلاش شده انسانها در مواجهه با مصرف، «خودشان» باشد و لااقل نگاه مصرفی به پرسش‌ها، پاسخ‌ها و گفت‌وگوها و گزارش گزارشگر نداشته باشند. زیرا گزارشی که قرار است در خصوص مصرف باشد، نباید خود به کالایی مصرفی تبدیل شود؛ این نقض غرض است.

در اینجا از مردمی عادی که می‌توانست هر کدامشان یکی از ما باشد و در حقیقت راحتی جایشان با ما عوض‌شدنی است، پرسیدیم چقدر خرید کردن برایشان اهمیت دارد؟ چقدر برای این کار وقت صرف می‌کنند؟ تا چه حد خرید را به عنوان امری ضروری و برای رفع نیاز انجام می‌دهند و برعکس چقدر نگاه لذت‌جویانه به آن دارند؟ و اینکه چقدر در خرید کردن‌ها به «مارک»، «برند» و نمادهای لوکس و پرستیژساز کالاها اهمیت می‌دهند. پاسخ‌ها و تحلیل‌ها در ادامه آمده است؛ پاسخها و تحلیلهایی که می‌توانست برای هر یک از ما باشد و همه ما به نوعی در آنها با فریبا، علی، زهرا، سارا و حسین شریکیم.

خرید به من قدرت و غرور می‌دهد!/ 6 میلیون در هر فصل

فریبا 34 ساله، متاهل و دارای 2 فرزند است. او دیپلمه است و در تهرانپارس زندگی می‌کند. می‌گوید خیلی اهل خرید کردن است و در خصوص زمانبندی خریدهایش از نظم خاصی پیروی می‌کند. می‌گوید لوازم خوراکی خانه را معمولا به صورت ماهانه خریداری می‌کند، هرچند که اقلامی مانند لبنیات و تره‌بار را باید روزانه خرید. اما برای خرید لباس و لوازم خانه و... معمولا فصل به فصل یا سالانه اقدام می‌کند. وی توضیح می‌دهد: «هر فصل خرید کلی همان فصل را انجام می‌دهم؛ ولی این دلیل نمی‌شود که در طول فصل خرید نکنم. تقریبا به طور میانگین هر دو هفته یکبار، یک روز کامل را برای خرید زمان می‌گذارم». می‌پرسم پس با وجود این خرید دو هفته یک‌بار، دیگر آن خرید فصل برای چیست؟ او در پاسخ می‌گوید: «در خرید کلی فصلی مثلاً پاییز، لباس‌های پاییزه و وسایلی که مربوط به آن فصل خاص می‌شود که احتمالا ویژگی‌ها و رنگ خاص همان فصل را دارد خریداری می‌شود».

«هر فصل خرید کلی همان فصل را انجام می‌دهم؛ ولی این دلیل نمی‌شود که در طول فصل خرید نکنم. تقریبا به طور میانگین هر دو هفته یکبار، یک روز کامل را برای خرید زمان می‌گذارم»

می‌گویم پس تکلیف لباس‌هایی که از سال قبل یا حتی فصلهای قبلی باقی مانده و امکان استفاده شدن دارند، چه می‌شود؟ فریبا لبخند می‌زند و می‌گوید: «خوب قرار نیست که آدم همیشه یکجور باشد؛ باید تنوع و تغییر هم وجود داشته باشد». در ادامه می‌پرسم یعنی بعد از هر فصل لباس‌های قدیم‌تر را دور می‌ریزید؟ و او می‌گوید: «نه، دور نمی‌ریزم، بعضی را ممکن است نگه دارم ولی بیشترشان را به نیازمندان می‌دهم». فریبا درباره هزینه‌ای که به طور معمول برای خریدهایش اختصاص می‌دهد، می‌گوید: «معمولا هزینه‌ها بستگی به نوع خریدها دارند؛ اما به طور معمول در هر فصل برای کل خانواده حدود 6 میلیون تومان هزینه می‌شود. اما در طول ماه هم اگر چیز خاصی ببینم و خوشم بیاید و احساس کنم لازم می‌شود، حدود 1 میلیون تومان هم به طور ماهانه هزینه می‌شود».

صحبت‌ به موضوع رفع نیازها از طریق کالاها کشیده می‌شود؛ اینکه تا چه حد خریدهای ما صرفا برای رفع نیاز است و او معتقد است که خرید کالاها همیشه هم برای رفع نیاز صورت نمی‌گیرد. فریبا توضیح می‌دهد: «همیشه قرار نیست که نیاز داشته باشید و خرید کنید، مثلاً شاید من یک تی‌شرت یا یک مایو ببینم که از آن خوشم بیاید، آن می‌خرم ولی ممکن است هیچ وقت هم نتوانم از آن استفاده کنم. اما از طرف دیگر، ممکن است شاید یک روز به همین کالا نیاز پیدا کنم، در این صورت باید کجا بگردم و چنین چیزی را پیدا کنم؟»

از فریبا می‌پرسم خرید کردن برایش عملی لذت‌بخش است؛ او می‌گوید: «بله قطعاً، واقعاً خرید کردن به من حس "قدرت" و "غرور" می‌دهد». او که به گفته خودش به مارک و برند اهمیت می‌دهد اظهار می‌کند که در خصوص برخی از کالاها حتما باید انتخابش «بهترین» نوع موجود و بر مبنای مارک و برند باشد. در خصوص این کالاها توضیح می‌دهد: «مثلا در تهیه وسایل و کالاهایی که بیشتر دیده می‌شوند و اصطلاحا "تو چشم" هستند مانند کیف و کفش و پالتو و... عموما به برند و مارکشان توجه دارم.»

«معمولا هزینه‌ها بستگی به نوع خریدها دارند؛ اما به طور معمول در هر فصل برای کل خانواده حدود 6 میلیون تومان هزینه می‌شود. اما در طول ماه هم اگر چیز خاصی ببینم و خوشم بیاید و احساس کنم لازم می‌شود، حدود 1 میلیون تومان هم به طور ماهانه هزینه می‌شود»

فریبا اضافه می‌کند: «من به تک بودن اهمیت می‌دهم؛ یعنی دوست ندارم با یک لباس تکراری در جایی ظاهر بشوم؛ نه خودم و نه بچه‌ها و همسرم! دوست دارم هم خودم و هم همسر و بچه‌هایمان همیشه تک باشیم. من از یکنواختی متنفرم و نه تنها در خصوص لباس، بلکه در خانه هم شدیدا طرفدار تنوع هستم. به طوری که وسایل منزلمان را سالی یکبار عوض می‌کنیم». از او می‌پرسم در این صورت آن وسایل قدیمی را هم مانند لباس‌هایی که یک سال کار کرده‌اند به فقرا و نیازمندان می‌دهید؟ می‌گوید: «نه، وسایل تزیینی مثل مبل، میزتلویزیون، میز ناهارخوری و... را به کسی نمی‌دهم، می‌فروشیم و با پولش مدل جدیدی می‌خریم. البته همیشه باید یک مبلغی هم به آن اضافه کنیم».

«من به تک بودن اهمیت می‌دهم؛ یعنی دوست ندارم با یک لباس تکراری در جایی ظاهر بشوم؛ نه خودم و نه بچه‌ها و همسرم! دوست دارم هم خودم و هم همسر و بچه‌هایمان همیشه تک باشیم. من از یکنواختی متنفرم و نه تنها در خصوص لباس، بلکه در خانه هم شدیدا طرفدار تنوع هستم. به طوری که وسایل منزلمان را سالی یکبار عوض می‌کنیم»

در پایان از فریبا سوال می‌کنم که فکر می‌کند این میزان از تنوع واقعا برای زندگی لازم است و تاثیری دارد؟ او هم در پاسخ می‌گوید: به نظر من تاثیرگذار است، یعنی تنوعی که به وجود می‌آید، باعث آرامش می‌شود».

***

تفریح، تنوع، تمایز، به‌روز بودن و... همه از رهگذر خرید و مصرف

«خاص بودن»، «تک بودن»، «متمایز بودن»، «برجسته بودن» و... عادت‌واره‌هایی است که همه درباره خودمان پذیرفته‌ایم و آنها را جستجو می‌کنیم. شاید گاهی فقط شیوه‌هایمان با هم متفاوت باشد، اما در یک فضای یکدست‌شده با مصرف، فراگیرترین شیوه برای این تمایزجویی و برجسته‌سازی، از رهگذر «کالاها» دنبال می‌شود. امروزه فضای حقیقی و مجازی ما با مصرف نمادهای «شاخ شدن»، «داف شدن» «خاص و تک شدن» و... پر شده است؛ آسان‌ترین شیوه تمایزجویی! مسئله اما این است که عموما این تمایزجویی و برجسته‌سازی‌ها برای اهلش، همواره از درون نگریسته می‌شود، نه از بیرون. ما آن را از خویشتن خویش انتزاع نمی‌کنیم و به آن نمی‌نگریم، اما می‌توانیم آن را از دیگران انتزاع کنیم. به همین دلیل خاص بودن خودمان را می‌پسندیم، طبیعی می‌انگاریم و برای نیل به آن از انواع مصرف، سود می‌بریم. اما در مورد دیگران قضیه فرق دارد، در اینجا گاهی تلاش می‌کنیم این مصرف نمادین را با واقعیت مصرف‌کنندگانشان بسنجیم و حتی نقاب منتقدِ سبک و سیاق دیگران را هم به چهره بزنیم؛ نقابی که خود یک کالا است و کنشی که با آن انجام می‌دهیم یک کنش ابزاری و مصرفی است!

زهرا 22 ساله، مجرد، و دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد است. او با خانواده‌اش در محله پیروزی تهران ساکن است. به گفته خودش خرید کردن و «شاپینگ» را دوست دارد و یکی از علایقش در زندگی روزمره فرایند خرید کردن است. می‌گوید: «چون به خرید علاقه دارم برایش زمان می‌گذارم و با انگیزه به این کار می‌پردازم، هر وقت فرصتی پیدا کنم یا نیاز به خرید داشته باشم می‌رود خرید؛ به طور معمول می‌توان گفت که هفته‌ای یک بار خرید می‌کنم».

«خرید کردن و متنوع بودن نوعی تفریح و ایجاد اوقات فراغت است. این خرید کردن‌ها برای خود من نوعی وقت گذاشتن برای کار خوشایند و سپری کردن اوقات فراغت و تفریح است»

می‌پرسم واقعا چیزهایی را که طی تنها یک هفته می‌خرید، وسایل و کالاهای مورد نیاز شما هستند؛ او در پاسخ می‌گوید: «همیشه که بنا بر نیازم خرید نمی‌کنیم، خیلی وقتها خرید می‌کنیم، بدون اینکه اصلا به آن وسایل خریداری شده نیازی ضروری داشته باشیم، یا جزو ضرورتهایمان باشد». می‌گویم اینکه جزو ضرورتها نیست یعنی کالاهای تزئینی و فانتزی است؟ می‌گوید: «بله، بیشتر وقتها خریدهای من از همین موارد فانتزی و غیرضروری است. مثلا من عادت دارم گل‌سر زیاد بخرم و می‌توان گفت که هر هفته این کار را انجام می‌دهم؛ این یک خرید فانتزی است؛ اینگونه خریدها شاید به نوعی خریدهای عادت‌شده هستند و مثلا گل‌سر خریدن برای من عادت شده است و احساس می‌کنم با این کار حالم خوب می‌شود».

از زهرا درباره علاقه‌اش به برندها و مارکها می‌پرسم، می‌گوید: «اهل برند و مارک نیستم، فقط دوست دارم همیشه به‌روز باشم و از این که متنوع باشم خوشم می‌آید. این عمل باعث می‌شود که شما همیشه با یک رنگ و ترکیب و لباس خاص وارد هر جمعی بشوید  و جالب است که همین نو بودن و متنوع بودن به روحیه شما هم اضافه می‌کند». می‌پرسم نمی‌شود این نو بودن و متفاوت بودن را در امر غیرکالایی و غیرمصرفی ایجاد کرد؟ حتما باید با مصرف کالاهای متنوع و نو به نو خودمان را خاص و برجسته کنیم؟ زهرا پاسخ می‌دهد: «چرا، آن هم درست است، ولی به هر حال آن متفاوت بودن هم بعد از مدتی تکراری می‌شود. از طرف دیگر این خرید کردن و متنوع بودن نوعی تفریح و ایجاد اوقات فراغت است. این خرید کردن‌ها برای خود من نوعی وقت گذاشتن برای کار خوشایند و سپری کردن اوقات فراغت و تفریح است».

***

بله، اولویت من «برند» است!

مصرف در یک فضای فرهنگی و اجتماعی سیال روز به روز و حتی ساعت به ساعت بازتولید می‌شود. در استایل زندگی مصرفی جدید، فرهنگ کالایی و مصرفی امری بیرون، جدا و منتزع‌شده از چارچوب‌های حیات روزمره نیست، بلکه خود آن است؛ آن به آن نو می‌شود و اشکال قبلی خود را رها می‌کند و به فرم‌های جدید در می‌آید؛ فرم‌هایی که هر کدام برای خود منطق و قواعد جدیدی را وضع می‌کنند. اتفاقی که می‌افتد جالب است: دعوا دیگر بر سر نفی کل منطق مصرفی و کالایی نیست، بلکه دعواها خلاصه می‌شوند در پذیرش یا عدم پذیرش منطق و قواعد جدیدتر! دعوایی در دل همان چارچوب فراگیر مصرف. اینگونه است که اشکال پذیرفته‌شده یا جدیدتر یا متفاوت‌تر مصرف، جدای از اینکه از اساس و ذاتا منطقی باشند یا نباشند، کاملا طبیعی، سودمند، و عقلانی به نظر می‎رسند.

علی 31 سال سن دارد و دانشجوی مقطع دکترای مکانیک است. او مجرد است و در «شهرک غرب» تهران زندگی می‌کند. می‌گوید عموما زمانهایی که نیاز داشته باشم و لازم باشد خرید می‌کند. وقتی می‌پرسم ماهانه چقدر زمان برای خرید اختصاص می‌دهد، می‌گوید: «تا به حال توجه نکرده‌ام که چقدر زمان صرف خرید کردن می‌کنم، اما خیلی مواقع هم شده که در ماه هیچ خریدی نکرده‌ام. به طور کلی ترجیح می‌دهم طوری خرید کنم که هر ماه نیاز به خرید کردن نداشته باشم. یعنی با توجه به محدود بودن زمانم، هر وقت به خرید می‌روم دقت می‌کنم طوری خرید کنم که مجبور نباشم هر روز یا هر هفته و حتی هر ماه خرید کنم.

علی که به خرید کالاهای برندها علاقه دارد، می‌گوید: «وقتی می‌خواهم خرید کنم ترجیح می‌دهم جنس‌ خوب و برند خوبی را بخرم. می‌گویم البته همه کالاهای غیر برند هم کالاهای بد یا بی‌کیفیتی نیستند، درست است؟ او پاسخ می‌دهد: «بله، درست است و لزوما غیر برندها بی‌کیفیت نیستند، اما برند برای من مهم است و بیشترین زمانی که برای خرید کردن وقت می‌گذارم زمانی است که برندهای مختلف در دوره "آف" یا تخفیفشان هستند. مثلا بیشتر کفش‌های من از برند "اکو" است و مسلما این برند هم از نظر زیبایی و هم از جنس جزو بهترین برندهای کفش است».

از علی می‌پرسم با توجه به اینکه مثلا برند اکو کفش‌های بادوامی دارد، آیا بعد از خرید یک کفش از این برند واقعا اینطور است که دیگر تا مدتها نیاز به کفش دیگری احساس نکنید و کفش دیگری نخرید؟ او پاسخ می‌دهد: «خوب درست است که کفش اکو از بهترین برندهاست، اما این دلیل نمی‌شود که من اگر از این برند خرید کردم، دیگر نباید تا مدتها کفش بخرم! اگر منظور شما این است که ثابت کنید برای من صرف برند در اولویت است، باید بگویم بله، درست است، برای من مارک یا همان برند مهم است و در اولویت قرار دارد!»

برند برای من مهم است و بیشترین زمانی که برای خرید کردن وقت می‌گذارم زمانی است که برندهای مختلف در دوره "آف" یا تخفیفشان هستند

از علی درباره دلایل این اولویت و اهمیت دادن به برند می‌پرسم و او دلایلش را اینگونه توضیح می‌دهد: «ببینید شما مثلا برای خرید عطر یا ادکلن اگر نخواهید یک اودکلن برند بخرید مجبورید زمان زیادی صرف می‌کنید تا یک اودکلن فیک بخرید. در نهایت شما هم هزینه کردید، هم وقت زیادی را صرف کردید در حالی که این کالا اصلا کیفیت آن اودکلن برند را ندارد. اما وقتی می‌روید یک ادکلن مارک یا برند فلان را می‌خرید درست است که برای مثال یک میلیون تومان یا حتی بیشتر پول داده‌اید، ولی هم استفاده از آن کالای باکیفیت برایتان لذت‌بخش است، هم ماندگاری دارد و هم نیاز نیست برای خرید یک اودکلن وقت زیادی را در مراکز خرید و پاساژها صرف کنید، بلکه می‌روید به همان فروشگاه برند و کالای مورد نیاز خود را تهیه می‌کنید».

او در ادامه می‌گوید: «اما با این وجود، این به آن معنا نیست که اگر یک اودکلن برند خریدید دیگر نیازی نیست هیچ اودکلن دیگری بخرید؛ چون شما نمی‌توانید در همه مکانها و ملاقات‌ها و مهمانی‌ها از یک اودکلن استفاده کنید و نیاز به تنوع هم دارید و نیاز دارید چند عطر یا اودکلن داشته باشد».

علی که تقریبا وضعیت مالی خوبی دارد اعتراف می‌کند که البته همه مردم امکان و شرایط مناسب مالی برای انجام خرید از برندها را ندارند؛ او از این بابت ابراز تاسف می‌کند و درباره خریدهای خودش می‌گوید: «من با توجه به سفرهایی که به خارج از کشور دارم، بیشتر سعی می‌کنم خریدهای اولیه و اصلی‌ام را در ایران انجام ندهم. بلکه بیشتر از کشورهای خارجی خرید می‌کنم. ولی اگر نیاز به خرید در ایران هم داشته باشم از برندهای معروف خرید می‌کنم».

کالا را می‌خرم، سپس برایش نیاز می‌تراشم!

سارای 28 ساله، متاهل و دارای لیسانس حقوق است. او کارشناس زیبایی و مد است و در شهر قم زندگی می‌کند. وقتی از می‌پرسم چقدر اهل خرید هستید، با لبخند و شیطنتی دخترانه به من نشان می‌دهد که میزان خرید کردنش بسیار زیاد است؛ می‌گوید: «تا دلت بخواهد اهل خرید کردن‌ام. از کجایش برایت بگویم؟» علاقه او به خرید از خنده‌ها و برق چشمانش به خوبی پیداست. می‌گوید: «من کار می‌کنم، فقط به خاطر اینکه بتوانم خرید کنم! تقریبا می‌توانم بگوید بیشترین کاری که برایش زمان اختصاص می‌دهم همین خرید کردن است».

«حتی اگر نیازی به کالایی که می‌خرم، نداشته باشم، خودم برایش نیاز می‌تراشم و روزی همان کالا که امروز به آن نیازی احساس نمی‌کنم، به نیاز من تبدیل می‌شود»

او اعتراف می‌کند که خرید کردن به او احساس رضایت و خرسند بودن از زندگی را القا می‌کند؛ «کلا خرید کردن مرا در زندگی راضی نگه می‌دارد. یعنی در برخی از شرایط دشوار زندگی تنها چیزی که می‌تواند مرا ارضا کند، همین خرید است؛ برایم فرقی هم نمی‌کند که چه چیزی بخرم، فقط باید خرید باشد تا بتواند حال و هوایم را عوض کند». می‌پرسم پس طبیعتا مهم نیست که این کالاها جزو کالاهای مورد نیازتان باشد یا نه؟ و او در پاسخ می‌گوید: «نه برایم اهمیتی ندارد، حتی اگر نیازی به آن کالا نداشته باشم، خودم برایش نیاز می‌تراشم و روزی همان کالا که امروز به آن نیازی احساس نمی‌کنم، به نیاز من تبدیل می‌شود».

«من کار می‌کنم، فقط به خاطر اینکه بتوانم خرید کنم! تقریبا می‌توانم بگوید بیشترین کاری که برایش زمان اختصاص می‌دهم همین خرید کردن است»

سارا معتقد است که بسیاری از کالاهایی که در این روزها در اطراف ما هست و ما آنها را می‌بینیم و از آنها خوشمان می‌آید و می‌خریم، وجه فانتزی و تزئینی دارند و قرار نیست اینها به نیازهای ضروری ما تبدیل شوند ولی با این‌حال ما آنها را می‌خریم و از آنها استفاده می‌کنیم؛ او می‌گوید: «بسیاری از کالاها امروزه فانتزی هستند و وارد سبد کالای زندگی‌ها شده‌اند؛ مثلا یک پستیژ مو یا همان کلاه‌گیس را در نظر بگیرید، شاید خیلی وقتها جزو نیازهای ضروری محسوب نشوند ولی وقتی می‌خواهید به مهمانی بروید و خاص باشید و یک مدل آرایشی جذاب داشته باشید، استفاده از آن هم به نوعی ضرورت دارد و این کالا هم تبدیل به نیاز ضروری ما شده است».  

سارا ادامه می‌دهد: «مثلا لنزهای رنگی که یک زمانی خیلی زیاد استفاده می‌شد از همین دست کالاها است. خیلی از آدمها در هر مهمانی و مراسمی از آن استفاده می‌کردند و دیگر داشتنش و استفاده از آن به نوعی ضروری بود. به طور کلی هر چند وقت یکبار یک چیزی مد می‌شود و به سبد خرید و کالاهای زندگی روزمره اضافه می‌شود و به نظر من این خیلی طبیعی است».

«خرید کردن مرا در زندگی راضی نگه می‌دارد. یعنی در برخی از شرایط دشوار زندگی تنها چیزی که می‌تواند مرا ارضا کند، همین خرید است؛ برایم فرقی هم نمی‌کند که چه چیزی بخرم، فقط باید خرید باشد تا بتواند حال و هوایم را عوض کند»

به او می‌گویم ولی می‌توانیم آنها را وارد سبد خرید زندگی خودمان نکنیم و همچنان احساس کمبود خاصی هم نکرده باشیم! سارا می‌گوید: «بله می‌شود اما با توجه به ویژگی‌ها و شخصیت‌های آدمهایی مانند من که به خرید خیلی اهمیت می‌دهند و بسیاری از خلاءها کمبودهای زندگی‌شان را با همین خریدکردن‌ها پر می‌کنند، شاید اینگونه نباشد و اولویتشان این نباشد که از این کالاها استفاده نکنند. البته من می‌دانم که این مدها و کالاهای فانتزی به بازار می‌آیند تا مصرف کنیم و سودش را آنها ببرند، ولی به هر حال آنها هم باید نان بخورند و من خیلی به اینکه آنها چه هدف‌های دیگری را دنبال می‌کنند، فکر نمی‌کنم».

***

و تنها یک نسل قبلتر!

بازنگری در خصوص یک نگرش و پارادایم مصرفی عمق‌یافته، نیازمند یک ریشه‌ای و از این نظر رادیکال است؛ نفی نسبی، اعتدالی و گاه به گاه کاری از پیش نمی‌برد. مسئله اساسی این است که آیا پس از پذیرش واقعیت موجود و فهم ساختار ناعقلانی می‌توان با نفی همه وجوه غیرمنطقی و غیرعقلانی آن پرداخت یا خیر! آیا کلیت حیات ما واجد انعطاف کافی هست که بتواند بدون تن دادن به ساختار ناعقلانی سبک زندگی موجود، به خویشتن تداوم ببخشد؟ شاید فهم مصادیق آری‌گویی به این پرسش‌ها بتواند بخشی از مسئله را برای ما روشن کند.

حسین 43 ساله، دیپلمه، متاهل و کارمند است. خودش می‌گوید معمولا خریدهای خانه با اوست و همیشه آخرهفته‌ها برای خرید ضروریات منزل زمان می‌گذارد.

«کت و شلوار جزو نیاز ضروری من نیست. یعنی این کالا جوری نیست که اگر نباشد گوشه‌ای از چرخه زندگی روزمره ما نچرخد یا لنگ بزند. در مورد این طور کالاها من به شخصه حتی سالانه هم خرید نمی‌کنم»

از او می‌پرسم خریدهایتان صرفا همین ضروریات خانه است یا خریدهای دیگری هم دارید؟ در پاسخ می‌گوید: بله بیشتر خریدهایمان همین وسایل مصرفی منزل است؛ زمانی که برای خرید صرف می‌کنم مربوط به همین مایحتاجی است که به طور روزانه در خانه استفاده می‌شود. می‌گویم یعنی هیچ خرید دیگری غیر از این ضروریات ندارید؟ می‌گوید: «خودتان دارید می‌گوید غیر از ضروریات! خب چه نیازی است که من برای چیزهایی که ضروری نیست زمان بگذارم؟ باید مشخص کنیم که غیرضروری چه چیزهایی است. مثلا ما برای خرید لباس اکثرا به طور سالانه به خرید می‌رویم و خریدهای کلی سال را انجام می‌دهیم. اما در طول سال با توجه به نیازهای ضروری‌ای که پیش می‌آید خرید می‌کنیم، که گفتم این‌ها همان خریدهای هفتگی خانه است».

از حسین می‌پرسم یعنی اگر مثلا یک کت و شلوار داشته باشید، در طول سال برای خرید کت و شلوار دیگری اقدام نمی‌کنید؟ او هم با اطمینان می‌گوید: «نه. چه کاری است، دارم دیگر! کت و شلوار جزو نیاز ضروری من نیست. یعنی این کالا جوری نیست که اگر نباشد گوشه‌ای از چرخه زندگی روزمره ما نچرخد یا لنگ بزند. در مورد این طور کالاها من به شخصه حتی سالانه هم خرید نمی‌کنم».

او هیچ علاقه و کاری با برندها و مارکها ندارد و حتی دنبال برند بودن را کاری بی‌معنی و زائد می‌داند. پرداخت هزینه‌های گزاف برای مصرف برند را تقیبح می‌کند و می‌گوید: «برای چه باید این همه پول بدهیم و برند بخریم و مصرف کنیم؟ برای من تنها چیزی که اهمیت دارد تمیز بودن و مرتب بودن است؛ هیچ فرقی هم نمی‌کند لباس یا کفشی که دارید مارک و برند خاصی داشته باشد».

«برای چه باید این همه پول بدهیم و برند بخریم و مصرف کنیم؟ برای من تنها چیزی که اهمیت دارد تمیز بودن و مرتب بودن است؛ هیچ فرقی هم نمی‌کند لباس یا کفشی که دارید مارک و برند خاصی داشته باشد»

او در ادامه می‌گوید: «نه تنها من، بلکه همسر و فرزندانم هم علاقه‌ای به برند ندارند و من به فرزندانم هم این را یاد داده‌ام که همیشه اولویت را بر مسائل اصلی و نیازهای ضروری بگذارند. به آنها یاد داده‌ام که امور فانتزی و نمایشی و پز دادن و... جایگاه مهمی ندارند و بدون آنها هم می‌شود زندگی کرد و از لحظات زندگی لذت برد».

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان