اهمیت ذکر پروردگار در قرآن و احادیث اسلامی
قرآن مجید اهمیت زیادی به ذکر داده است. در یک جا می فرماید: ذکر خدا مایه آرامش دل هاست: «الَّذینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»(1)؛ (آنها [هدایت یافتگان] کسانی هستند که ایمان آورده اند، و دل هایشان به یاد خدا مطمئن [و آرام] است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل ها آرامش می یابد!).
و در جای دیگر که سخن از نور پروردگار است می فرماید: (این چراغ پر فروغ الهی در خانه هایی است که خداوند اذن فرموده دیوار های آن را بالا برند ([تا از دستبرد شیاطین و هوس بازان در امان باشد]؛ خانه هایی که نام خدا در آنها برده می شود، و صبح و شام در آنها تسبیح او می گویند، مردانی که نه تجارت و نه معامله ای آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و ادای زکات غافل نمی کند؛ آنها از روزی می ترسند که در آن، دل ها و چشم ها زیر ورو می شود)؛ «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَالاْصالِ * رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَة وَلابَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَاِقامِ الصَّلاةِ وَایتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَالاَْبْصارُ». (2)
بنابراین، آن چراغ پرفروغ الهی در خانه کسانی می درخشد که امور مادی دنیا آن ها را از ذکر خدا هرگز غافل نمی سازد.
و در جایی دیگر روح نماز را ذکرالله می شمرد، می فرماید: «َقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری»(3)؛ (نماز را برای یاد من به پا دار!).
و در جای دیگر در مذمت شراب و قمار می فرماید: (شیطان می خواهد به وسیله آن در میان شما کینه و عداوت ایجاد کند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد)؛ «اِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَالْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلاة». (4)
و در آیه دیگر «اولوا الالباب» و صاحبان مغز های توانا را کسانی می شمرد که در همه حال به یاد خدا هستند؛ «لاَیاتٍ لاِولِی الاْلبابِ * الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَق عُوداً وَعَلی جُنُوبِهِمْ». (5)
و در جایی دیگر کسانی را که از ذکر خدا روی گردان شوند تهدید به زندگی تنگ و سخت، و نابینایی روز قیامت کرده است؛ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَاِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی». (6)
و در جایی دیگر به مجاهدان اسلام دستور استقامت در مقابل دشمن، و ذکر فراوان پروردگار که سبب این استقامت است می دهد، می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا لَقیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ». (7)
و بالاخره هرکس می خواهد خدا به یاد او باشد یعنی او را از الطافش بی نصیب نگذارد باید به یاد حق باشد؛ «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ)». (8)
آثار ذکر در روایات اسلامی
در احادیثی که از معصومین: به ما رسیده درباره ذکر بحث های بسیار گسترده و آثار مهمی دیده می شود، از جمله در حدیثی می خوانیم که پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) به ابوذر فرمود: «ارْبَعٌ لا یُصِیبُهُنَّ الّا مُؤْمِنٌ. . . وَذِکْرُ اللَّهِ تَعَالَی عَلَی کُلِّ حَال»(9)؛ (چهار چیز است که فقط نصیب افراد با ایمان می شود، ازجمله یاد خداوند متعال در هر حال).
در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم که فرمود: «اِنَّ رَبِّی أَمَرَنِی أَنْ یَکُونَ نُطْقِی ذِکْراً وَصَمْتِی فِکْراً وَنَظَرِی عِبْرَةً»(10)؛ (پروردگار من مرا مأمور ساخته است که سخنم ذکر خدا باشد و سکوتم فکر و اندیشه و نگاهم عبرت آموز).
امیرمؤمنان(علیه السلام) نیز می فرماید: «ذِکْرُ اللَّهِ سَجِیَّةُ کُلِ مُحْسِنٍ وَشِیمَةُ کُلِّ مُؤْمِنٍ»(11)؛ (یاد خدا سجیه هر نیکوکار وروش هر فرد باایمان است).
در یکی از دعاهای امام سجاد(علیه السلام) می خوانیم: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنَا مِنَ الَّذِینَ اشْتَغَلُوا بِالذِّکْرِ عَنِ الشَّهَوَاتِ»(12)؛ (خداوندا! بر محمد و آل محمد درود بفرست و ما را با یاد خودت از شهوات بازدار).
و در آغاز دعای یازدهم صحیفه سجادیه می خوانیم: «یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِین»(13)؛ (ای کسی که یاد او مایه شرف یادکنندگان است). در اصول کافی آمده است که امام صادق(علیه السلام) می فرمود: «مَا مِنْ شَیءٍ اِلاَّ وَلَهُ حَد یَنْتَهِی اِلَیْهِ اِلاَّ الذِّکْرَ فَلَیْسَ لَهُ حَد یَنْتَهِی اِلَیْه»(14)؛ (هر چیزی حدی دارد که وقتی به آن رسد پایان می پذیرد، جز ذکر خدا که حدی که با آن پایان گیرد، ندارد).
در حدیث دیگری از رسول خدا(صل الله علیه و آله) تعبیر بسیار پرمعنایی دیده می شود، می فرماید: «مَنْ أُعْطِی لِسَاناً ذَاکِراً فَقَدْ أُعْطِی خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الآخِرَةِ»(15)؛ (آن کس که خدا زبانی به او داده که به ذکر پروردگار مشغول است خیر دنیا و آخرت به او داده شده است).
و در روایتی از امام صادق(علیه السلام)، ذکر الله در خلوات یکی از نشانه های شیعه شمرده شده است: «شِیعَتُنَا الَّذِینَ اِذَا خَلَوْا ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً»(16)؛ (شیعیان ما کسانی هستند که هنگامی که خلوت می کنند خدا را بسیار یاد می کنند).
این بحث را با حدیث دیگری از امام صادق(علیه السلام) پایان می دهیم هرچند احادیث در این زمینه بسیار فراوان و گسترده است: «مَنْ أَکْثَرَ ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ أَظَلَّهُ اللَّهُ فِی جَنَّتِهِ»(17)؛ (کسی که بسیار ذکر خداوند متعال گوید خداوند او را در سایبان بهشتش قرار می دهد).
برکات ذکر الله علی کل حال
ذکرالله اثرات عجیبی در پرورش روح و جان انسان و نجات او از چنگال هوای نفس و وسوسه های شیطان دارد و مایه آرامش قلب و روح انسان است همان گونه که در قرآن مجید آمده است: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(18)؛ (آگاه باشید! اطمینان و آرامش دل ها تنها با یاد خداست).
روایات معصومین: در این زمینه بسیار گسترده و پر معنا و پر محتواست:
ازجمله رسول خدا(صل الله علیه و اله) می فرماید: «بِذِکْرِ اللَّهِ تَحْیَا الْقُلُوبُ وَبِنِسْیَانِهِ مَوْتُهَا»(19)؛ (با یاد خدا دل و جان زنده می شود و با فراموشی آن مرگ آن فرا می رسد).
در حدیثی از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می خوانیم: «الذِّکْرُ نُورُ الْعُقُولِ وَحَیَاةُ النُّفُوسِ وَجَلاَءُ الصُّدُور»(20)؛ (ذکر خدا مایه نورانیت عقل وحیات نفس و جلاء قلب [از انواع زنگار ها] می شود).
در روایات اسلامی آثار بسیار گسترده ای برای ذکر و یاد خدا آمده است، از جمله:
ذکر باعث حیات قلوب است.
در حدیثی از امام امیرمؤمنان علی(علیه السلام) می خوانیم: «فِی الذِّکْرِ حیاةُ الْقُلُوبِ»(21)؛ (در ذکر، حیات دل هاست).
و در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است: «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً خَالِصاً تَحْیَوْا بِهِ أَفْضَلَ الْحَیَاةِ وَتَسْلُکُوا بِهِ طَرِیقَ النَّجَاةِ»(22)؛ (ذکر خداوند را با خلوص انجام دهید که بهترین حیات و زندگی را پیدا می کنید و راه های نجات را می پیمایید).
ذکر خداوند باعث نورانیت دل و شستشوی آن از زنگار نسیان و گناه می شود.
در حدیثی از امیرمؤمنان(علیه السلام) آمده است: «مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَحْیَا اللَّهُ قَلْبَهُ وَ نَوَّرَ عَقْلَهُ وَ لُبَّهُ»(23)؛ (کسی که یاد خداوند سبحان کند خداوند قلبش را زنده و عقل و فکرش را نورانی می کند).
ذکر خداوند غذای روح و جان آدمی است.
از همان حضرت می خوانیم: «مُداوِمَةُ الذِّکْرِ قُوتُ الاَرواحِ»(24)؛ (دوام ذکر خداوند غذای روح انسان هاست).
یاد خدا سبب اصلاح اعمال انسان در نهان و آشکار می شود.
حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: «مَنْ عَمَرَ قَلْبَهُ بِدَوَامِ الذِّکْرِ حَسُنَتْ أَفْعَالُهُ فِی السِّرِّ وَ الْجَهْرِ»(25)؛ (کسی که قلب خود را با دوام ذکر الهی آباد کند اعمال او در نهان و آشکار نیکو می شود).
ذکر خداوند شیطان را از انسان می راند و دور می سازد.
امیرمؤمنان(علیه السلام) می فرماید: «ذِکْرُ اللَّهِ مَطْرَدَةُ الشَّیْطَانِ»(26)؛ (ذکر خداوند شیطان را طرد می کند). و در حدیث دیگری از همان حضرت آمده است: «ذِکْرُ اللَّهِ رَأْسُ مَالِ کُلِّ مُؤْمِنٍ وَرِبْحُهُ السَّلاَمَةُ مِنَ الشَّیْطَانِ»(27)؛ (ذکر خداوند سرمایه هر فرد با ایمان و سود آن، سالم ماندن از وسوسه های شیطان است».
ذکر خداوند بیماری های قلب و روح را درمان می کند
همان گونه که در دعای کمیل آمده است: «یَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ وَذِکْرُهُ شِفَاء»(28)؛ (ای کسی که نام او دوا و یاد او شفاست).
ذکر خداوند انسان را محبوب پروردگار می کند.
رسول خدا(صل الله علیه و آله) می فرماید: «مَنْ أَکْثَرَ ذِکْرَ اللَّهِ أَحَبَّهُ اللَّهُ». (29)
ذکر خداوند انسان را بهشتی می کند.
در حدیثی که در کتاب شریف کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده، می خوانیم: «مَنْ أَکْثَرَ ذِکْرَ اللَّهِ أَظَلَّهُ اللَّهُ فِی جَنَّتِهِ»(30)؛ کسی که بسیار ذکر خداوند متعال گوید خداوند او را در بهشتش در سایه [لطف] خویش قرار می دهد).
ذکر خداوند بلاها را از انسان دور می کند.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «اِنَّ الصَّوَاعِقَ لا تُصِیبُ ذَاکِراً»(31)؛ (صاعقه ها به کسانی که ذکر خدا گویند اصابت نمی کند).
مشغول شدن به ذکر خدا انسان را مشمول عطایای الهی می کند.
در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «ان الله عزوجل یقول: مَنْ شُغِلَ بِذِکْرِی عَنْ مَسْأَلَتِی أَعْطَیْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِی مَنْ سَأَلَنِی»(32)؛ (کسی که مشغول ذکر من شود و مجال تقاضای از من پیدا نکند من برترین چیزی را که به درخواست کنندگان می دهم به او خواهم داد).
از مجموع این روایات و روایات فراوان دیگری که در همین زمینه سخن می گوید می توان استفاده کرد که ذکر خدا برکات و آثاری دارد که در وصف نمی گنجد و خوشا به سعادت کسانی که بتوانند پیوسته به یاد خدا باشند و از این برکات و آثار فوق العاده بهره مند شوند.
شاعر می گوید: مشو در خاکدان عالم از یاد خدا غافل * * * که نور ذکر، گوهر می کند هر مهره گِل را
اقسام ذکر
ذکر خداوند بر سه گونه است: ذکر لسانی، ذکر قلبی و ذکر عملی.
ذکر لسانی آن است که نام خداوند و اوصاف جمال وجلال او را بر زبان جاری کند وآن را در نماز و غیر نماز تکرار نماید بی آن که توجه چندانی به مفاهیم و معانی آن داشته باشد که گاهی به آن لقلقه زبان گفته می شود. گرچه این گونه ذکر نیز بی فایده نیست و حتی ممکن است سرچشمه ذکر قلبی گردد ولی به هر حال ارزش ناچیزی دارد.
ذکر قلبی که گاه به آن ذکر معنوی نیز اطلاق می شود آن است که وقتی ذکر زبانی می گوید، مفاهیم و معانی عمیق آن را در قلب خود مورد توجه قرار دهد و با آن، روح وجان خود را صفا بخشد.
گاه ذکر قلبی به توجهات باطنی بدون الفاظ گفته می شود به این معنا که انسان در حال سکوت در قلب خود به خدا توجه کرده و صفات جمال و جلال او را تکرار می کند. مردم او را ساکت و خاموش می پندارند در حالی که در درون جانش غوغایی از ذکر خدا و توجه به پروردگار و نیایش والایی است. این دسته از اولیاءالله گاه حتی در حال خواب نیز در درون دل ذکر خدا می گویند و خدا را ناظر و حاضر می دانند.
اما ذکر عملی آن است که وقتی اسباب گناه و معاصی نزد او فراهم می گردد به یاد خدا بیفتد و آنها را ترک گوید آن گونه که قرآن مجید درباره یوسف(علیه السلام) می فرماید: «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ اِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ»(33)؛ (آن زن قصد او کرد؛ و او نیز اگر برهان پروردگار را نمی دید قصد وی می نمود! این چنین کردیم تا بدی و فحشا را از او دور سازیم؛ چراکه او از بندگان مخلص ما بود!). این برهان رب حالتی بود که با ذکر خدا همراه بود.
در روایات متعددی از پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) و سایر معصومین: نیز به این نوع ذکر اشاره شده است؛ از جمله در وصیتی که پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود چنین گفت: «یَا عَلِی ثَلاث لا تُطِیقُهَا هَذِهِ الاُْمَّةُ الْمُوَاسَاةُ لِلاَْخِ فِی مَالِهِ وَاِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِهِ وَذِکْرُ اللَّهِ عَلَی کُلِّ حَالٍ وَلَیْسَ هُوَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلا اِلَهَ اِلاَّ اللَّهُ وَاللَّهُ أَکْبَرُ وَلَکِنْ اِذَا وَرَدَ عَلَی مَا یَحْرُمُ عَلَیْهِ خَافَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ عِنْدَهُ وَتَرَکَهُ»(34)؛ (ای علی! سه چیز است که این امت [به آسانی] توان انجام آن را ندارند: مواسات و کمک به برادر دینی در اموال، و رعایت انصاف (در حقوق الناس) و ذکر خداوند در هر حال. اما این ذکر به معنای سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر نیست بلکه این است که وقتی مقدمات حرامی نزد او فراهم می شود از خداوند متعال بترسد وآن را ترک گوید). همین معنا در روایتی از امام صادق(علیه السلام) ودر روایت دیگری از امام باقر(علیه السلام) نیز نقل شده است. (35)
در روایت امام باقر(علیه السلام) چنین آمده است: «ثَلاث مِنْ أَشَدِّ مَا عَمِلَ الْعِبَادُ اِنْصَافُ الْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ وَمُوَاسَاةُ الْمَرْءِ أَخَاه وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلَی کُلِّ حَالٍ وَهُوَ أَنْ یَذْکُرَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ عِنْدَ الْمَعْصِیَةِ یَهُمُّ بِهَا فَیَحُولُ ذِکْرُ اللَّهِ بَیْنَهُ وَبَیْنَ تِلْکَ الْمَعْصِیَةِ وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ اِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَاِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»(36)؛ (سه چیز است که از سخت ترین اعمال بندگان می باشد: انصاف دادن (در برابر حقوق مردم)، مواسات با برادر دینی و ذکر خداوند در هر حال. و حقیقت ذکر آن است که وقتی قصد معصیتی کند [بلافاصله] به یاد خداوند متعال بیفتد و ذکر خداوند میان او و آن معصیت حائل شود و این همان چیزی است که خداوند در قرآن مجید فرمود: پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد [خدا و پاداش و کیفر او] می افتند؛ و [در پرتو یاد او، راه حق را می بینند و] ناگهان بینا می گردند).
تعبیر به «طائف؛ شیطان طواف کننده» اشاره لطیفی به این حقیقت است که شیطان تمام روح و فکر انسان را دور می زند تا جایی برای نفوذ پیدا کند اما هنگامی که انسان به یاد خدا می افتد، شیطان فرار می کند و او را از وسوسه خود راحت می سازد.
بنابراین آنچه بیشتر مورد توجه است ذکر عملی است؛ البته اذکار لفظی و قلبی می تواند زمینه ساز ذکر عملی باشد.
اذکار عام و خاص
گاه تقسیم دیگری برای ذکر گفته می شود و آن ذکر عام و ذکر خاص است.
منظور از ذکر خاص اذکار معینی است که معصومین: به مناسبت های مختلف بیان فرموده اند که باید طبق روایات وارده آنها را انجام داد و بسیاری از دعاها که برای مواقع معینی وارد شده در همین عرصه دیده می شود.
به عنوان مثال، دعاهای مختلفی برای رفع همّ و غم، شفای بیمار، ادای دین، امنیت از شر دشمنان و حوادث دردناک و برای نجات از زندان و وسعت رزق و نزول باران و دعا برای شب زفاف و امثال آن. (37)
این دعاها که توأم با ذکر خداست در واقع اذکار خاص محسوب می شود که از معصومین: به ما رسیده است.
و اما ذکر عام، هرگونه یاد خدا و اوصاف جمال و جمال اوست که در هر مناسبت و در هر شرایطی می توان آن را گفت و یا انجام داد و از آثار و برکات آن بهره مند شد و می دانیم ازجمله اموری که در هر جای نماز، جایز بلکه مطلوب است ذکر خداست؛ خواه در حال قنوت باشد یا رکوع یا سجود یا تشهد. و اصولاً روح نماز همان ذکرالله است همان گونه که در آیه شریفه آمده که خداوند خطاب به حضرت موسی(علیه السلام) می فرماید: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری»(38)؛ (و نماز را برای یاد من به پا دار!).
اذکاری مانند «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر» و «لا حول و لا قوة الا بالله» و «یا الله» اذکار عام است که در همه حال و برای حل هر مشکل انسان می تواند از آن استفاده کند و به ویژه سالکان طریق الی الله در پرتو آن می توانند به مقامات بالای معنوی برسند.
در این جا لازم است به این نکته اشاره شود که جمعی از عارفان به تبعیت از بعضی از متصوفه معتقدند که اذکار خاص را باید از پیر و مرشد و استاد گرفت. او در واقع طبیبی است که تشخیص می دهد کدام ذکر برای کدام سالک مناسب است و چه بسا غیر آن ذکر برای او خطرناک باشد.
ولی این سخن هیچ دلیل عقلی و شرعی ندارد. ما باید اذکار را از قرآن مجید و سنت معصومین: بگیریم و در هیچ حدیثی نیامده است که فلان ذکر برای فلان دسته از افراد زیان آور و یا خطرناک است. ذکر خدا به هر صورت برای همه خوب است.
قرآن مجید در این باره می گوید: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیا ما تَدْعُوا فَلَهُ الاَْسْماءُ الْحُسْنی»(39)؛ (بگو: اللّه را بخوانید یا رحمان را، هرکدام را بخوانید [ذات پاکش یکی است؛ و] برای او بهترین نام هاست!).
از این آیه به خوبی استفاده می شود که می توانیم خدا را با هریک از اسماء حسنایش که مجموعه گسترده ای از اوصاف وصفات جمال وجلالش می باشد بخوانیم وهیچ محدودیت وممنوعیتی در این راه نیست بلکه هرچه بیشتر وبهتر او را بخوانیم به جاست.
به نظر می رسد صوفیه که این سفره را گسترده اند برای این است که در تمام مراحل، ارتباط مریدان را با خود حفظ کنند و نباید عارفان اسلامی تحت تأثیر چنین افکاری قرار گیرند و اگر اصراری بر این باشد که در این راه استادی لازم است باید گفت که استاد همان کتاب الله و سنت معصومین: است و آن ها راه را به طور یکسان به روی همه گشوده اند.
ذکر خفی و جلی
در بعضی از آیات وروایات اسلامی سخن از ذکر خفی (در مقابل ذکر جلی) آمده است.
منظور از ذکر خفی آن است که انسان خدا را در دل و در تنهایی و خلوت یاد کند.
و منظور از ذکر جلی آن است که آن را بر زبان و آشکارا جاری سازد.
قرآن مجید می فرماید: «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَةً و دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ و الاْصالِ و لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلین»(40)؛ (پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن؛ و از غافلان مباش!).
مرحوم طبرسی در مجمع البیان در تفسیر این آیه می گوید: منظور این است که صدای خود را کمی بلند کنید و زیاد آشکار نسازید تا به صورت معتدل باشد همان گونه که در جای دیگر فرموده است: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَلا تُخافِتْ بِها و ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً»؛ (و نمازت را زیاد بلند، یا زیاد آهسته نخوان؛ و در میان آن دو، راهی [معتدل] انتخاب کن!).
از این تعبیر استفاده می شود که ذکر خفی را اشاره به نماز دانسته اند. همان گونه که در تفسیر دیگری از ابن عباس آمده است: منظور از ذکر خفی این است که امام صدای خود را به آن اندازه بلند کند که اشخاصی که پشت سر او هستند صدای او را بشنوند.
و در آیه 55 سوره اعراف نیز آمده است: «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَةً اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ»؛ (پروردگار خود را [آشکارا] از روی تضرّع، و در پنهانی، بخوانید! [و از تجاوز، دست بردارید که] او متجاوزان را دوست نمی دارد!).
از قرینه مقابله در میان تضرع و خفیه استفاده می شود که گاه ذکر و دعا آشکار است و گاه پنهان؛ به تفاوت حالاتی که به انسان دست می دهد.
در داستان زکریا(علیه السلام) نیز در آیه دوم و سوم سوره مریم می خوانیم: «ذِکْرُ رَحْمَتِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا اِذْ نادی رَبَّهُ نِداءً خَفِیا»؛ ([این] یادی است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده اش زکریا در آن هنگام که پروردگارش را در خلوتگاه [عبادت] پنهان خواند).
این آیه نیز اشاره ای به برتری ذکر خفی کرده است.
به هر حال از آیه فوق و روایات متعدد که از معصومین: به ما رسیده برمی آید که ذکر خفی (ذکری که در درون قلب و جان آدمی باشد) بر ذکر جلی برتری دارد.
در حدیثی از پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) می خوانیم: «خَیْرُ الْعِبَادَةِ أَخْفَاهَا وَخَیْرُ الذِّکْرِ الْخَفِی»(41)؛ (بهترین عبادت عبادتی است که پنهان تر باشد و بهترین ذکر، ذکر خفی است).
و در حدیث دیگری از همان بزرگوار می خوانیم: «یُفَضَّلُ الذَّکَرُ الخفی الذی لاتسمعه الْحَفَظَةُ عَلَی الذی تَسْمَعُهُ سَبْعِینَ ضِعْفاً»(42)؛ (آن ذکر خفی که فرشتگان حافظ اعمال آن را نمی شنوند بر ذکری که آن ها می شنوند هفتاد بار افضل است).
از این حدیث استفاده می شود که ذکر خفی آن است که اصلاً چیزی بر زبان جاری نشود زیرا آنچه بر زبان جاری شود حافظان اعمال انسان آن را می شنوند. بنابراین، ذکر خفی در این جا به معنای یاد خدا در درون قلب است.
دلیل برتری آن نیز ظاهر است زیرا از هرگونه ریا و غفلت دور است.
به همین دلیل در حدیثی ذکر خفی، ذکر خالص شمرده شده است:
در اعلام الدین دیلمی آمده است که پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) به ابوذر فرمود: «یَا أَبَا ذَر اذْکُرِ اللَّهَ ذِکْراً خَالِصاً قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا الْخَالِصُ قَالَ الذِّکْرُ الْخَفِی»(43)؛ (ی اباذر! خدا را خالصانه یاد کن. ابوذر عرض می کند: ذکر خالص چیست؟ پیغمبر(صل الله علیه و آله) می فرماید: ذکر خفی).
البته بعید نیست که ذکر خفی علاوه بر ذکر قلبی به اذکاری نیز اطلاق شود که انسان آهسته می گوید به طوری که فقط خودش می شنود.
این سخن را با دعایی از امام سجاد(علیه السلام) پایان می دهیم:
آن حضرت در مناجات ذاکرین (مناجات سیزدهم از مناجات خمسة عشر) عرضه می دارد: «اِلَهِی فَأَلْهِمْنَا ذِکْرَکَ فِی الْخَلاَ وَ الْمَلاِ وَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ و الاِعْلانِ وَ الاْسْرَارِ وَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ آنِسْنَا بِالذِّکْرِ الْخَفِی»؛ (خداوندا! یاد خود را به ما الهام کن، در تنهایی و در جمع، در شب و روز، در آشکار و پنهان، در توانگری و تنگدستی و ما را با ذکر خفی مأنوس ساز).
از این دعای امام(علیه السلام) استفاده می شود که ذکر خفی فضیلت خاصی دارد که امام(علیه السلام) آن را به این صورت از خداوند تقاضا می کند.
حقیقت ذکر و راه وصول به آن
ممکن است بعضی تصور کنند که ذکرالله همان الفاظی است که بر زبان جاری می شود و تمام آثار ذکر را مربوط به آن بدانند در حالی که می دانیم اذکار لفظی مقدمه ای برای توجه به مفاهیم آن و تفکر درباره حقیقت آن و سپس هماهنگی اعمال با آن است.
ذکری که خالی از فکر باشد و فکری که خالی از عمل باشد اعتبار چندانی ندارد.
همان گونه که قبلاً گفته شد، امام باقر(علیه السلام) در حدیث پر معنایی می فرماید: «ثَلاث مِنْ أَشَدِّ مَا عَمِلَ الْعِبَادُ اِنْصَافُ الْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ وَمُوَاسَاةُ الْمَرْءِ أَخَاهُ وَذِکْرُ اللَّهِ عَلَی کُلِّ حَالٍ وَهُوَ أَنْ یَذْکُرَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ عِنْدَ الْمَعْصِیَةِ یَهُمُّ بِهَا فَیَحُولُ ذِکْرُ اللَّهِ بَیْنَهُ وَبَیْنَ تِلْکَ الْمَعْصِیَةِ وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ اِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَاِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»(44)؛ (سه چیز است که از سخت ترین اعمال بندگان است: رعایت انصاف درباره مردم و مواسات با برادران و ذکر خداوند در هر حال. سپس افزود: منظور از ذکر خدا در هر حال این است که خداوند متعال را هنگامی که قصد معصیتی می کند به یاد آورد و ذکر خدا میان او و آن معصیت حائل گردد و این همان چیزی است که خداوند متعال در قرآن مجید فرمود: پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد [خدا وپاداش وکیفر او] می افتند؛ و[در پرتو یاد او، راه حق را می بینند و] ناگهان بینا می گردند).
شبیه همین معنا با کمی تفاوت از پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) خطاب به امیرمؤمنان علی(علیه السلام) آمده است که در ذیل بحث اقسام ذکر آوردیم.
در حدیث دیگری که در غرر الحکم از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) نقل شده چنین می خوانیم: «لا تَذْکُرِ اللَّهَ سُبْحَانَهُ سَاهِیاً وَ لا تَنْسَهُ لاهِیاً وَ اذْکُرْهُ ذِکْراً کَامِلاً یُوَافِقُ فِیهِ قَلْبُکَ لِسَانَکَ وَ یُطَابِقُ اِضْمَارُکَ اِعْلانَکَ وَ لَنْ تَذْکُرَهُ حَقِیقَةَ الذِّکْرِ حَتَّی تَنْسَی نَفْسَکَ فِی ذِکْرِکَ وَ تَفْقُدَهَا فِی أَمْرِکَ»(45)؛ (خداوند را به صورت سهو [و بدون توجه وحضور قلب] یاد مکن و براثر سرگرمی ها، او را فراموش منما و هنگامی که او را یاد می کنی یاد کاملی باشد که قلب تو با زبانت هماهنگ و باطنت با ظاهرت موافق باشد و هرگز نمی توانی حقیقت ذکر را به جا بیاوری مگر زمانی که خود را به هنگام ذکر خدا فراموش کنی و در امورت به خود توجه نداشته باشی).
در قرآن مجید، تفکر، بلافاصله بعد از ذکر خدا آمده است که نشان می دهد هدف از ذکر، آن است که انسان را در فکر فرو برد. درباره اولوا الالباب [صاحبان فکر و اندیشه] می فرماید: «اِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ لاَیَاتٍ لاُولِی الاْلبَابِ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَاماً وَ قُعُوداً وَع لَی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»(46)؛ (مسلماً در آفرینش آسمان ها و زمین، و آمد ورفت شب و روز، نشانه هایی [روشن] برای خردمندان است. همان ها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد می کنند؛ و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند؛ [و می گویند: ] بارالها! این ها را بیهوده نیافریده ای! منزهی تو! ما را از عذاب آتش نگاه دار!).
از این آیه به خوبی استفاده می شود که «اولوا الالباب کسانی هستند که بعد از ذکر خداوند در فکر فرو می روند»؛ فکری که آنها را به معرفت بیشتر درباره آفریننده جهان هستی رهنمون می شود.
در حدیثی امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) هفت گروه را بر می شمرد که خود را مسخره می کنند. یک گروه از آنها کسانی هستند که ذکر خدا می گویند اما توجهی به لقاء الله ندارند: «مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ وَلَمْ یَسْتَبِقْ اِلَی لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ»(47)؛ (کسی که یاد خدا کند و آرزوی لقاء الله نداشته باشد خودش را مسخره می کند».
آیا دوام ذکر ممکن است؟
منظور از دوام ذکر این است که انسان تا آن جا که می تواند به یاد خدا باشد؛ در هر حال و در هر شرایط، به ویژه هنگامی که وسوسه های شیطان به سراغ انسان می آید و یا هوای نفس فعال می شود.
در آیه 191 سوره آل عمران که قبلاً در بحث رابطه ذکر و فکر به آن اشاره شد می خوانیم: خردمندان کسانی هستند که در حال قیام و قعود و زمانی که به پهلو خوابیده اند یعنی در همه حال به یاد خدا هستند؛ یادی که آنها را به تفکر درباره اسرار جهان هستی وا می دارد و به معرفت پروردگار نزدیک و نزدیک تر می سازد.
در آیه 201 سوره اعراف آمده است: «اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَاِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»؛ (پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد [خدا و پاداش و کیفر او] می افتند؛ و[در پرتو یاد او، راه حق را می بینند و] ناگهان بینا می گردند [و از دام شیطان رهایی می یابند]).
در آیه 37 سوره نور می خوانیم: «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَة و لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ اِقامِ الصَّلاةِ وَ ایتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَالاَْبْصارُ»؛ (مردانی که نه تجارت و نه معامله ای آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و ادای زکات غافل نمی کند؛ آنها از روزی می ترسند که در آن، دل ها و چشم ها دگرگون می شود».
در آیه 205 سوره اعراف آمده است: «و اذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الاْصالِ وَ لاتَکُنْ مِنَ الْغافِلینَ»؛ (پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یادکن؛ و از غافلان مباش!».
تعبیر «بِالْغُدُوِّ وَ الاْصالِ»؛ (صبحگاه و شامگاهان) ممکن است کنایه ای از دوام ذکر باشد همان گونه که در تعبیرات روزانه می گوییم: من صبح و شام به یاد شما هستم یعنی همواره به یادتان می باشم. و تعبیر «لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلینَ»؛ (از غافلان مباش) اشاره دیگری به این معناست.
در آیه 41 و42 سوره احزاب می خوانیم: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصیلاً»؛ (ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید، و صبح و شام او را تسبیح گویید!).
همان گونه که پیش تر هم اشاره کردیم در حدیثی در کتاب شریف کافی از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «مَا مِنْ شَیءٍ اِلاَّ وَ لَهُ حَد یَنْتَهِی اِلَیْهِ اِلاَّ الذِّکْرَ فَلَیْسَ لَهُ حَد یَنْتَهِی اِلَیْه»(48)؛ (هر چیزی حدی دارد که وقتی به آن رسد پایان می پذیرد، جز ذکر خدا که حدی که با آن پایان گیرد، ندارد).
همان امام(علیه السلام) مطابق روایت اصول کافی می فرماید: «کَانَ أَبِی(علیه السلام) کَثِیرَ الذِّکْرِ لَقَدْ کُنْتُ أَمْشِی مَعَهُ وَ اِنَّهُ لَیَذْکُرُ اللَّهَ وَ آکُلُ مَعَهُ الطَّعَامَ وَ اِنَّهُ لَیَذْکُرُ اللَّهَ و لَقَدْ کَانَ یُحَدِّثُ الْقَوْمَ وَ مَا یَشْغَلُهُ ذَلِکَ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ کُنْتُ أَرَی لِسَانَهُ لازِقاً بِحَنَکِهِ یَقُولُ لا اِلَهَ اِلاَّ اللَّهُ وَ کَانَ یَجْمَعُنَا فَیَأْمُرُنَا بِالذِّکْرِ حَتَّی تَطْلُعَ الشَّمْس»(49)؛ (پدرم بسیار یاد خدا می کرد. هنگامی که با او راه می رفتم پیوسته ذکر خدا می گفت و هنگامی که با او غذا می خوردم ذکر خدا می گفت. گاه با مردم گفتگو می کرد و این گفتگو مانع او از یاد خدا نبود و پیوسته می دیدم زبانش در حرکت است و می گوید: لا اِلَهَ اِلاَّ اللَّهُ. پدرم [بعد از نماز صبح] ما را جمع می کرد و دستور می داد به یاد خدا باشیم تا آفتاب طلوع کند).
در حدیث دیگری از همان حضرت نقل شده است که فرمود: «تَسْبِیحُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(سلام الله علیها) مِنَ الذِّکْرِ الْکَثِیرِ الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً»(50)؛ (تسبیح فاطمه زهرا مصداق ذکر کثیری است که خداوند در قرآن به آن اشاره کرده و می فرماید: «اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً».
البته یاد خدا ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد؛ گاه انسان به نعمت های الهی می رسد و به یاد او می افتد، گاه مصیبتی پیش می آید و برای نجات از آن به خدا پناه می برد، گاه آثار خدا را در وجود خود یا جهان آفرینش و به تعبیر دیگر، در آفاق و انفس می بیند و به یاد خدا می افتد، گاه گرفتار وسوسه های شیطان و هوای نفس می شود و با یاد خدا از آن نجات می یابد. بنابراین انسان به هر مناسبتی می تواند یاد خدا کند و از این طریق به دوام ذکر برسد.
آثار عجیب ذکر خداوند
از آیات و روایات استفاده می شود که ذکر خدا آثار فراوانی در زندگی انسان دارد، از جمله:
1- ذکر خدا مایه آرامش روح و روان آدمی است همان گونه که در آیه 28 سوره رعد آمده است: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ (آگاه باشید! تنها با یاد خدا دل ها آرام می گیرد!).
دلیل آن هم روشن است زیرا هر مشکلی در برابر قدرت و توانایی خداوند سهل و آسان است. به علاوه، او به بندگانش رحیم و مهربان است؛ هرگاه واقعاً به درگاه او روی آورند و حل مشکلاتشان را از او بخواهند او عنایت خویش را دریغ نمی دارد.
آری، آرامش، یکی از گمشدگان مهم بشر است و به هر دری می زند، تا آن را پیدا کند ولی در هیچ کجا جز در درگاه خداوند قادر و متعال پیدا نمی شود.
2- ذکر خدا انسان را در مقابل گناهان بیمه می کند چرا که وقتی به یاد خدا افتاد به یاد حضور او در همه جا و آگاهی او از همه چیز می افتد و صحنه دادگاه او را در قیامت در مقابل چشم خود می بیند و حتی به یاد عذاب های دنیوی آن می افتد و این امور تأثیر باز دارنده فوق العاده ای در برابر گناهان و انحراف از مسیر حق دارد و همین موضوع بود که توانست یوسف(علیه السلام) را در سخت ترین شرایط حفظ کند و از چنگال گناه رهایی بخشد و در برابر وسوسه های آن زن زیبای جوان بگوید: «مَعاذَ اللَّهِ اِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوای»(51)؛ (پناه می برم به خدا! او صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامی داشته است).
و به تعبیر دیگر، یاد خدا سبب تهذیب نفوس و پاکی اعمال است همان گونه که امیرمؤمنان(علیه السلام) می فرماید: «مَنْ عَمَّرَ قَلْبَهَ بِدَوامِ الذِّکْرِ حَسُنَتْ افْعالُهُ فِی السِّرِّ وَ الْجَهْرِ»(52)؛ هرکس قلب خود را با یاد پیوسته الهی آباد کند، اعمال او در پنهان و آشکار نیکو می شود).
و در حدیث دیگری از همان حضرت(علیه السلام) می خوانیم: «مُداومَةُ الذِّکْرِ قُوْتُ الأَرْواحِ وَ مِفتاحُ الصَّلاحِ»(53)؛ تداوم یاد خدا غذای روح و کلید رستگاری است).
نیز از همان حضرت حدیث پر معنای دیگری نقل شده است: «مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ سُبْحانَهُ احْیَی اللَّهُ قَلْبَهُ وَ نَوَّرَ عَقْلَهُ و لُبَّهُ»(54)؛ (هرکس یاد خداوند سبحان کند، دلش را زنده می کند، و عقل و خرد او را نورانی می سازد!).
3- ذکر خدا سبب می شود که خدا نیز به یاد انسان باشد و او را مشمول انواع نعمت های خویش سازد و از گمراهی ها حفظ کند: «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ»(55)؛ (پس به یاد من باشید، تا به یاد شما باشم!).
در حدیثی در تفسیر این آیه آمده است که پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) فرمود: مفهوم آن این است: «اذْکُرُونِی بِالطَّاعَةِ وَ الْعِبَادَةِ أَذْکُرْکُمْ بِالنِّعَمِ وَ الاْحْسَانِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ»(56)؛ (شما از طریق اطاعت فرمان و عبادتم به یاد من باشید، من هم از طریق انواع نعمت ها و احسان و رحمت و خشنودی ام به یاد شما خواهم بود).
4- ذکر خدا بلا ها را دور می کند. در حدیثی که در کتاب شریف کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است می خوانیم: یکی از یاران آن حضرت به نام ابوبصیر از عوامل مرگ و میر فرد با ایمان سؤال کرد. امام(علیه السلام) در جواب فرمود: فرد با ایمان ممکن است به واسطه عواملی حتی صاعقه از دنیا برود. سپس فرمود: «وَ لا تُصِیبُ ذَاکِرَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ»(57)؛ (ولی این بلا [و مانند آن] به کسی که ذکر خدا می گوید اصابت نخواهد کرد).
5- یاد خدا سبب می شود که خداوند حتی بدون درخواست، حوائج انسان را برآورد. در حدیث دیگری که در همان کتاب از امام صادق(علیه السلام) نقل شده می خوانیم: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ مَنْ شُغِلَ بِذِکْرِی عَنْ مَسْأَلَتِی أَعْطَیْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِی مَنْ سَأَلَنِی»(58)؛ خداوند متعال می فرماید: کسی که ذکر من گوید و از درخواست حاجتش باز ماند من به او بیش از کسی می دهم که از من درخواست کرده است).
بخشی از اذکار مهم!
در آیات قرآن و روایات اسلامی اشاره به اذکار فراوانی شده و در بسیاری از روایات آثار مهمی برای این اذکار بر شمرده شده است. این اذکار گاهی به صورت ذکر مطلق و گاه به صورت دعاست و هر دو ذکرالله محسوب می شود.
تعدادی از این اذکار عبارت است از:
1- تسبیح فاطمه زهرا (سلام الله علیها).
2- تسبیحات اربعه که در رکعت سوم و چهارم نماز خوانده می شود. این چهار ذکر را می توان همراه هم و می توان هرکدام را به صورت جداگانه گفت.
3- ذکر: «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم».
جالب این که در حدیثی که در تفسیر معروف امام حسن عسکری(علیه السلام) آمده است می خوانیم: «اِنَّمَا قَدَرَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ عَلَی حَمْلِهِ بِقَوْلِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ لَا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ وَصَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ»(59)؛ (حاملان عرش خداوند توانایی این کار بزرگ را بدین سبب پیدا کرده اند که این ذکر را می گویند: بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آله الطیبین).
4- ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل».
5- ذکر معروف یونسیه «لا اِلهَ اِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ اِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ». (60)
6- ذکر «مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَی رْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ». (61)
7- ذکر «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدْراً». (62)
8- در حدیثی که در منابع معروف حدیث به وسیله جمعی از صحابه مشهور امام صادق(علیه السلام) از آن حضرت نقل شده چنین می خوانیم: «عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ کَیْفَ لا یَفْزَعُ اِلَی أَرْبَعٍ عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ کَیْفَ لا یَفْزَعُ اِلَی قَوْلِهِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ فَاِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ بِعَقِبِهَا فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَعَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ کَیْفَ لا یَفْزَعُ اِلَی قَوْلِهِ لا اِلهَ اِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ اِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ بِعَقِبِهَا فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُکِرَ بِهِ کَیْفَ لا یَفْزَعُ اِلَی قَوْلِهِ أُفَوِّضُ أَمْرِی اِلَی اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ فَاِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ بِعَقِبِهَا فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا وَعَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا کَیْفَ لا یَفْزَعُ اِلَی قَوْلِهِ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ فَاِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَقُولُ بِعَقِبِ هَا اِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مالاً وَ وَلَداً فَعَسی رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْراً مِنْ جَنَّتِکَ وَ عَسَی مُوجِبَة»(63)، (64)؛ (تعجب می کنم از کسی که از چهار چیز وحشت دارد چگونه به چهار چیز پناه نمی برد: تعجب می کنم از کسی که [از شخص یا چیزی] می ترسد چگونه به این سخن خداوند پناه نمی برد: «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» چراکه شنیده ام خداوند به دنبال آن می فرماید: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُو»؛ آن ها مشمول نعمت و فضل الهی شدند و هیچ گونه بدی به آن ها نرسید).
و متعجبم از کسی که غمگین می شود چگونه به این کلام الهی پناه نمی برد: «لااِلهَ اِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ اِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»(65) زیرا خداوند به دنبال آن می فرماید: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِین»(66)؛ (ما خواسته او را اجابت کردیم و او را از غم و اندوه رهایی بخشیدیم و این گونه مؤمنان را نجات می دهیم).
و در شگفتم از کسی که نقشه های شومی برای او کشیده اند چگونه به این ذکر الهی پناه نمی برد: «و أُفَوِّضُ أَمْرِی اِلَی اللَّهِ اِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ»(67) زیرا شنیدم که خداوند به دنبال آن می فرماید: «فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا»(68)؛ (خداوند او را [مؤمن آل فرعون را] از نقشه های بدی که برای او کشیدند محفوظ داشت).
و تعجب می کنم از کسی که خواهان اموال دنیا و زینت آن است چگونه به این آیه پناه نمی برد: «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ» زیرا شنیدم که خداوند متعال به دنبال آن می فرماید: «اِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مالاً وَ وَلَداً فَعَسی رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْراً مِنْ جَنَّتِک»(69)؛ (اگر مرا از نظر مال و فرزند کمتر از خود می بینی امیدوارم خداوند بهتر از باغی که داری به من عنایت کند [و خداوند به او داد]).
9- ذکر اصحاب کهف، که در پرتو آن مشمول نجات و عنایت الهی شدند: «رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّی لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً». (70)
10- ذکر حضرت موسی(علیه السلام) در آغاز نبوتش که عرضه داشت: «رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْ لی أَمْری». (71)
11- ذکر حضرت ایوب(علیه السلام) که سبب نجات او شد: «[ربّ] أَنِّی مَسَّنِی الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ». (72)
12- ذکر حضرت آدم و حوا(علیه السلام) هنگامی که توبه کردند و خداوند توبه آن ها را پذیرفت، عرضه داشتند: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَاِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ». (73)
13- و ذکری که لشکر طالوت(علیه السلام) دربرابر جالوتیان ظالم به درگاه خدا عرضه داشتند و مشمول نصر و پیروزی شدند: «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرینَ». (74)
14- و ذکری که پیروان انبیا در صحنه های مختلف برای پیروزی بردشمن می گفتند: «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ اِسْرافَنا فی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرینَ». (75)
15- و ذکری که زوار خانه خدا در روز عید قربان به پیشگاه خدا عرضه می دارند: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النَّارِ». (76)
16- اذکار پنج گانه ای که در آخر سوره آل عمران است و با «ربنا» شروع می شود بسیار پر محتوا و پر معناست آن جا که می فرماید: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ * رَبَّنا اِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَما لِلظَّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ * رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادی لِلاْیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَتَوَفَّنا مَعَ الاْ بْرارِ * رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی رُسُلِکَ وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ اِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمیعادَ». (77)
17- دعای حضرت موسی(علیه السلام) هنگامی که به مدین وارد شد وهیچ پناهگاهی در آن جا نداشت، گفت: «رَبِّ اِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ اِلَی مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»(78) و به دنبال آن گشایش عظیمی در زندگی او پیدا شد که می دانیم.
18- دعای حضرت ابراهیم(علیه السلام) هنگامی که او را بالای منجنیق گذاشته بودند تا در آتش پرتاب کنند و جبرئیل پیشنهاد کمک به او داد و او اظهار بی نیازی کرد سپس گفت: پس خودت از خدا بخواه. عرضه داشت: «حَسْبِی مِنْ سُؤَالِی عِلْمُهُ بِحَالِی»(79) ما نیز می گوییم: «الهی علمک بحالی حسبی عن مقالی».
در حدیثی از امام باقر(علیه السلام) آمده است: در این هنگام ابراهیم چنین با خدای خود راز و نیاز کرد: «یَا أَحَدُ یَا أَحَدُ یَا صَمَدُ یَا صَمَدُ یَا مَنْ لَمْ یَلِدْ و لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَد تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ». (80)
در اقبال سید بن طاووس آمده است که طبق بعضی از کتب، کسی که از ظالمی بیم داشته باشد و در روز هشتم ماه ذی الحجه این دعا را بخواند: «حَسْبِی حَسْبِی حَسْبِی مِنْ سُؤَالِی عِلْمُک بِحَالِی»(81) از شر آن ظالم در امان خواهد ماند.
19- و در دعای حضرت زکریا(علیه السلام) درمورد تقاضای فرزند در سوره انبیا آمده است: «رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ». (82)
20- در ذیل زیارت امین الله نیز دعای پرمعنایی برای دفع شر اشرار و پیروزی اسلام آمده است: «أَنْتَ اِلَهِی وَسَیِّدِی وَمَوْلای اغْفِرْ لاَوْلِیَائِنَا وَ کُفَّ عَنَّا أَعْدَاءَنَا وَ اشْغَلْهُمْ عَنْ أَذَانَا وَ أَظْهِرْ کَلِمَةَ الْحَقِّ وَ اجْعَلْهَا الْعُلْیَا وَأَدْحِضْ کَلِمَةَ الْبَاطِلِ وَ اجْعَلْهَا السُّفْلَی».
21- در دعای حضرت نوح(علیه السلام) هنگامی که گرفتار فشارهای دشمنان شد در سوره قمر آمده است: «دَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِر»(83) و ما عرضه می داریم: «رب انی مغلوب فانتصر وانت خیر الناصرین».
22- و در دعای حضرت یوسف(علیه السلام) که بعد از پیروزی کاملش آمده است می خوانیم: «أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِین». (84)
23- این ذکر نیز در اواخر سوره جاثیه درقرآن مجید آمده است که بسیار پرمعناست: «فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الاَْرْضِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ لَهُ الْکِبْرِیَاءُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الاَْرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ». (85)
24- این دعا نیز مأخوذ از بعضی از روایات اسلامی است: «یا دَلیلَ الْمُتَحَیّرین و یا أمانَ الْخائِفین، و یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثین أغِثْنا وَ فَرِّجْ عَنّا». (86)
25- و در بخشی از دعای افتتاح این جمله پرمحتوا آمده است: «یَا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسِیرَ وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثِیرِ اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ وَ اعْفُ عَنِّی الْکَثِیرَ اِنَّکَ أَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُور».
26- در دعایی از امام صادق(علیه السلام) برای حل مشکلات مادی و معنوی آمده است: «رَبِّ لا تَکِلْنِی اِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً لا أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ لا أَکْثَرَ». (87)
27- و در دعای دیگری در کتاب شریف کافی آمده است که امام باقر(علیه السلام) به یکی از یارانش چنین دستور داد که بگو: «اللَّهُمَّ اِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ کُلِّ سُوءٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُک. . . ».
28- از امام جواد(علیه السلام) برای گشایش مشکلات و حل آنها نقل شده که این دعا را تکرار کنید: «یَا مَنْ یَکْفِی مِنْ کُلِّ شَیءٍ وَلا یَکْفِی مِنْهُ شَیءٌ اکْفِنِی مَا أَهَمَّنِی». (88)
29- از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: هنگامی که برادران یوسف او را در چاه افکندند جبرئیل نزد او آمد و گفت: در این جا چه می کنی؟ گفت: برادرانم در این جا مرا در این چاه افکنده اند. گفت: می خواهی از آن خارج شوی؟ یوسف گفت: بسته به لطف خداست، اگر بخواهد، مرا خارج می کند. جبرئیل گفت: خداوند می فرماید: مرا با این دعا بخوان تا تو را بیرون آورم: «اللَّهُمَّ اِنِّی أَسْأَلُکَ بِأَنَّ لَکَ الْحَمْدَ لا اِلَهَ اِلاَّ أَنْتَ الْمَنَّانُ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ ذُو الْجَلالِ وَ الاِکْرَامِ أَنْ تُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و أَنْ تَجْعَلَ لِی مِمَّا أَنَا فِیهِ فَرَجاً وَ مَخْرَجا». (89)
30. در حدیثی که مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار نقل کرده می خوانیم: امیرمؤمنان(علیه السلام) کسی را دید که دعایی طولانی از روی نوشته ای می خواند، فرمود: ای مرد! کسی که این دعای طولانی را می شنود دعای کوتاه را هم اجابت می کند. عرضه داشت: پس چه کنم؟ فرمود: این دعا را بخوان: «الْحَمْدُلِلَّهِ عَلَی کُلِّ نِعْمَةٍ وَ أَسْأَلُ اللَّهَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ کُلِّ شَر وَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ». (90)
31- «یا خَفَی الْأَلْطَاف نَجِّنَا مِمَّا نَحْذَرُ وَ نَخَافُ». (91)
32- «یا مَن لهُ الدُّنیا و الآخرةُ اِرْحَم مَنْ لَیْسَ لَهُ الدنیا و لا الآخِرَةُ». (92)
33- «یا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفَاءٌ وَ طَاعَتُهُ غِنَی». (93)
34- «یَا سَابِغَ النِّعَمِ یَا دَافِعَ النِّقَمِ یَا نُورَ الْمُسْتَوْحِشِینَ فِی الظُّلَمِ یَا عَالِماً لا یُعَلَّمُ». (94)
35- «أَنْتَ اِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلای اغْفِرْ لاَِوْلِیَائِنَا وَ کُفَّ عَنَّا أَعْدَاءَنَا و اشْغَلْهُمْ عَنْ أَذَانَا». (95)
36- «اللّهُمَّ هَبْ لِی الْجِدَّ فِی خَشْیَتِکَ وَ الدَّوَامَ فِی الاِْتِّصَالِ بِخِدْمَتِکَ». (96)
37- «اِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الاِنْقِطَاعِ اِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا اِلَیْک». (97)
38- «اللّهُمَّ أَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّکَ الاَْبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خَائِفاً مُرَاقِباً». (98)
39- «اللَّهمَّ مِنْکَ أَطْلُبُ الْوُصُولَ اِلَیْکَ وَب کَ أَسْتَدِلُّ عَلَیْکَ فَاهْدِنِی بِنُورِکَ اِلَیْکَ». (99)
40. «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی». (100)
اذکار و دعا های چهل گانه بالا که برگرفته از آیات قرآن مجید و دعا های مأثور و اذکار منقول از معصومین: است برای حالات مختلف بسیار راه گشاست و نیازی نیست که انسان اذکار خاصی را از اشخاصی که خود را استاد می نامند طلب کند که ممکن است اجتهاد ها و نظرات شخصی خود آنها باشد.
آیا اذکار، اعداد خاصی دارد؟
گاه بعضی از عرفا اعداد خاصی برای اذکار فوق ویا اذکار دیگر تعیین می کنند، و به پیروان خود توصیه می نمایند که حتماً این عدد را رعایت کنند این اعداد گاهی برگرفته از نام ذکرگویان یا الفاظ آن اذکار است که براساس حروف ابجد(101) تعیین می شود ولی هیچ دلیل روشنی بر اعتبار این اعداد نیست بلکه ذکر خدا را به هر اندازه و به هر مقدار و در هر شرایطی می توان گفت، به جز اذکاری که برای آنها در روایات معصومین: عددی آمده است مانند ذکر تسبیح حضرت زهرا(سلام الله علیها) که اعداد خاصی در آن توصیه شده است.
برای مثال در روایتی که در کتاب شریف کافی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است می خوانیم: «مَنْ قَالَ مَا شَاءَ اللَّهُ کَانَ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ مِائَةَ مَرَّةٍ حِینَ یُصَلِّی الْفَجْرَ لَمْ یَرَ یَوْمَهُ ذَلِکَ شَیْئاً یَکْرَهُه»(102)؛ (کسی که ذکر. . . را یک صد مرتبه بعد از نمازصبح بگوید در آن روز حادثه ناخوشایندی برای او رخ نخواهد داد».
و در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار آمده است: «مَنْ قَالَ فِی دُبُرِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَدُبُرِ صَلاةِ الْمَغْرِبِ سَبْعَ مَرَّاتٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ دَفَعَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ عَنْهُ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ. . . »(103)؛ کسی که بعد از نماز صبح و بعد از نماز مغرب هفت مرتبه بسم الله الرحمن الرحیم لا حول ولا قوة بالله العلی العظیم بگوید خداوند هفتاد نوع از انواع بلا را از او دفع می کند).
گاه شنیده می شود که بعضی از اساتید عرفان افرادی را از بعضی اذکار نهی کرده اند و مثلاً گفته اند: ذکر «یا الله» برای بعضی خطرناک است.
این گونه تعبیرات که هیچ مدرک معتبری از معصومین: برای آن نقل نشده، اعتباری ندارد وگفتن اذکار برای هرکس در هر پایه ای از معلومات و سیر الی الله خوب و راه گشاست و چنان نیست که بعضی از اقسام ذکر با بعضی افراد سازگار باشد و با بعضی ناسازگار، برای بعضی مایه هدایت گردد و برای بعضی مایه خطر.
آیا اذکاری که سالک از آن استفاده می کند باید منصوص باشد؟
شک نیست که اذکار منصوصه ای در قرآن مجید و در روایات معصومین: آمده است وگاه خواص و آثاری برای آن اذکار بیان شده است و در استفاده از آنها برای سالکان راه، جای تردید نیست، که بخش قابل توجهی از آنها گذشت.
اما سخن این است که آیا استاد یا خود سالک می تواند به تناسب حال و احساس نیاز، اذکار دیگری ابداع کند وبا آن اذکار به خدا توسل جوید؟ مثلاً بگوید: ای خدایی که یونس را از شکم ماهی نجات بخشیدی! مرا از ظلمات اوهام و گناهان رهایی بخش و ای خدایی که ابراهیم را از آتش نمرود رها ساختی و آتش را بر او گلستان کردی! مرا از آتش هوی و هوس نجات بخش (به فرض که این مضمون در هیچ یک از دعاهای مأثوره نیامده باشد). و امثال این اذکار و دعا ها که هرکس به حسب حال می تواند ابداع کند.
و یا بگوید: یا واجب الوجود ادرکنی، یا واهب الوجود خلّصنی و امثال آن.
شک نیست که اگر شخص این گونه اذکار را به قصد ورود در شرع بگوید و یا بخواهد به عنوان ذکر خاصی که در شرع وارد شده مطرح کند بدعت است و حرام، ولی اگر به قصد ذکر مطلق بگوید مانعی ندارد زیرا ذکر مطلق طبق ظاهر قرآن مستحب است و بارها در قرآن دستور به ذکر خدا داده شده یا از کسانی که ذکر خدا می گویند مدح و تمجید شده است.
البته این در صورتی است که محتوای آن محتوای معقول و موافق آموزه های دینی و اعتقادات صحیح اسلامی باشد مانند آنچه در مثال های مذکور آمد.
آیا اسماء الله توقیفی است؟
در این جا این سؤال پیش می آید که اگر در اذکار ابداع شده نام هایی برای خدا ذکر شود که در متون دینی نیامده است شرعاً جایز است؟ مانند واجب الوجود و واهب الوجود و امثال آن.
در این جا میان علمای اسلام اختلاف نظر است؛ مشهور بر آن اند که اسماءالله توقیفی است و تنها آنچه در نصوص دینی درمورد اسماء و صفات خداوند آمده مجاز است و غیر آن را نمی توان بر او اطلاق کرد. به عنوان مثال، ما نمی توانیم درمورد خداوند بگوییم: عاقل یا فقیه یا صبور زیرا این اسماء در نصوص دینی نیامده است.
دلیلی که برای آن ذکر کرده اند نخست آیه 180 سوره اعراف است که می فرماید: «وَ لِلَّهِ الاَْسْماءُ الْحُسْنی فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی أَسْمائِهِ سَیُجْزَوْنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛ (و برای خدا، نام های نیک است؛ خدا را به آن [نام ها] بخوانید! وکسانی را که اسماء خدا را تحریف می کنند رها سازید! آن ها به زودی جزای اعمالی را که انجام می دادند، می بینند!».
ولی با توجه به آنچه در ذیل آیه آمده است که «الحاد در اسماء» را نهی می کند و منظور از الحاد در اسماء یا این است که نامی بر خدا بگذارند که بوی شرک می دهد و یا نام های مخصوص او را بر غیر او بگذارند مانند لات و عزی که بر بت هایی نهاده شده و می گویند از ریشه الله و عزیز گرفته شده است، که در این صورت، این آیه ارتباطی به توفیقی بودن اسماء الله ندارد، و حداقل این است که الحاد در اسماء خداوند در این آیه خالی از ابهام نیست که در این صورت استدلال به آن جایز نمی باشد.
اضافه بر این، روایاتی از معصومین: نقل شده که از تسمیه خداوند و اسمائی که خودش را به آن توصیف نکرده منع گردیده است:
مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی در این زمینه بابی تحت عنوان «النهی عن الصفة بغیر ما وصف به نفسه تعالی» ذکر کرده و از جمله روایات این باب روایت محمد بن حکیم است که می گوید: امام موسی بن جعفر(علیه السلام) به پدرم در نامه ای چنین مرقوم داشت: «أَنَّ اللَّهَ أَعْلَی و أَجَلُّ وَأَعْظَمُ مِنْ أَنْ یُبْلَغَ کُنْهُ صِفَتِهِ فَصِفُوهُ بِمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَک فُّوا عَمَّا سِوَی ذَلِکَ»(104)؛ (خداوند برتر و بالاتر و بزرگ ت ر از آن است که حقیقت صفت او درک شود؛ بنابراین، او را آن گونه که خود را توصیف کرده، وصف کنید و از غیر آن باز ایستید).
در حدیث دیگری یکی از یاران همان حضرت در نامه ای خدمتش عرض می کند که جمعیتی در عراق هستند که خدا را به صورت (جسمانی) توصیف می کننداگر مصلحت می دانید مذهب صحیح را در این زمینه برای ما بیان فرمائید.
حضرت در پاسخ چنین فرمود: «فَاعْلَمْ رَحِمَکَ اللَّهُ أَنَّ الْمَذْهَبَ الصَّحِیحَ فِی التَّوْحِیدِ مَا نَزَلَ بِهِ الْقُرْآنُ مِنْ صِفَاتِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ فَانْفِ عَنِ اللَّهِ تَعَالَی الْبُطْلانَ وَ التَّشْبِیهَ فَلا نَفْی وَ لا تَشْبِیهَ هُوَ اللَّهُ الثَّابِتُ الْمَوْجُودُ تَعَالَی اللَّهُ عَمَّا یَصِفُهُ الْوَاصِفُونَ وَ لا تَعْدُوا الْقُرْآنَ فَتَضِلُّوا بَعْدَ الْبَیَانِ»(105)؛ (خداوند تو را رحمت کند، بدان که مذهب صحیح در توحید همان صفاتی است که در قرآن برای خداوند متعال آمده است. بنابراین، بطلان و تشبیه را از خدا نفی کن؛ نه تعطیل صفات، صحیح است [که گفته شود ما هیچ چیز از صفات خدا را نمی فهمیم] و نه تشبیه [که برای خدا اوصافی همچون مخلوقاتش قائل شویم]. بنابراین نه تعطیل صفات و نه تشبیه، بلکه او خداوندی است ثابت و موجود و بالاتر از توصیف واصِفان و از قرآن تجاوز نکنید که گمراه خواهید شد، آن هم بعد از اتمام حجّت).
نتیجه این که اگر در دلالت آیات قرآن بر توقیفی بودن اسماء الله تردید کنیم در ظهور روایات نمی توان تردید کرد، به همین دلیل، مشهور، طرفدار توقیفی بودن اسماء اند و همان گونه که اشاره شد معتقدند: اسمائی را که در کتاب و سنت درباره خدا نیامده، مانند عاقل، سخی، فقیه و مانند آن، نمی توان بر خداوند اطلاق کرد.
اما نکته مهمی که در اینجاست این است: این بحث مربوط به اسمائی است که بر خداوند می نهند اما اگر تعبیراتی به عنوان توصیف برای ذات پاک پروردگار انتخاب شود مانند این که گفته شود: ای خدایی که موسی را در دامان فرعون پرورش دادی! ای خدایی که دشمنان موسی را غرق کردی! یا گفته شود: یا من وهب لابراهیم اسماعیل بعد کبر سنّه، و امثال آن، دلیلی بر ممنوعیت این تعبیرات نداریم. حتی می توان گفت که سیره بر آن جاری شده که افراد با ایمان گاهی این گونه تعبیرات را که برگرفته از تاریخ یا قرآن و حدیث است درباره خداوند ذکر می کنند و هرگز نمی توان حکم به تحریم آن کرد ولی البته باید این توصیف ها لایق شأن خداوند تبارک و تعالی باشد.
بیان این نکته نیز لازم است که هرگز نباید این گونه توصیف ها را به قصد ورود در شرع گفت، زیرا بدعت محسوب خواهد شد بلکه باید به عنوان ذکر مطلق گفته شود و حتی در نماز نیز می توان به هنگام دعا از این گونه اوصاف (البته به زبان عربی، بنابر این که غیر زبان عربی در نماز جایز نیست) استفاده کرد.
منبع
1- قرآن کریم.
2- إرشاد القلوب إلی الصواب، دیلمی، حسن بن محمد، شریف الرضی، قم، 1412 قمری، چاپ اول.
3- أعلام الدین فی صفات المؤمنین، دیلمی، حسن بن محمد، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، قم، 1408 قمری، چاپ اول.
4- إقبال الأعمال، ابن طاووس، علی بن موسی، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1409 قمری، چاپ دوم. 5- الأمالی، ابن بابویه، محمد بن علی، کتابچی، تهران، 1376 شمسی، چاپ ششم،
6- بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 قمری، چاپ دوم.
7- التفسیر المنسوب الی الامام العسکری(علیه السلام)، ابو محمد حسن بن علی عسکری(علیه السلام)، محقق / مصحح: مدرسة امام مهدی(علیه السلام)، مدرسة امام مهدی(علیه السلام)، قم، 1409 قمری، چاپ اول.
8- تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، کاشانی، ملا فتح الله، تحقیق: عفیفی بخشایشی، عبد الرحیم، دفتر نشر نوید اسلام، قم، 1388 شمسی.
9- تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام)، ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، مکتبة فقیه، قم، 1410 قمری، چاپ اول.
10- الخصال، ابن بابویه، محمد بن علی، محقق/ مصحح: غفاری، علی اکبر، انتشارات اسلامی، قم، 1362 شمسی، چاپ اول .
11- طبّ الأئمة (علیهم السلام)، ابنا بسطام، عبد الله و حسین، محقق/ مصحح: خرسان، محمد مهدی، دار الشریف الرضی، قم، 1411 قمری، چاپ دوم.
12- غرر الحکم و درر الکلم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، دار الکتاب الإسلامی، قم، 1410 قمری، چاپ دوم.
13- الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1407 قمری، چاپ چهارم.
14- کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، المتقی الهندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، مؤسسه الرساله، بیروت، 1405 قمری.
15- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، نوری، حسین بن محمد تقی، محقق/ مصحح: مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، قم، 1408 قمری، چاپ اول.
16- کلیات مفاتیح نوین، مکارم شیرازی، ناصر، و جمعی از فضلاء، مدرسه امام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، قم، 1393 شمسی.
17- من لا یحضره الفقیه، ابن بابویه، محمد بن علی، محقق/ مصحح: غفاری، علی اکبر، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، 1413 قمری، چاپ دوم.
18- میزان الحکمة، ری شهری، محمد، تحقیق: دار الحدیث، دار الحدیث.
19- المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمد حسین، دار الکتب الاسلامیه، تهران.
20- وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، محقق/ مصحح: مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، قم، 1409 قمری، چاپ اول.
پی نوشت
(1). قرآن کریم، سوره رعد، آیه 28-
(2). قرآن کریم، سوره نور، آیات 36 و37-
(3). قرآن کریم، سوره طه، آیه 14-
(4). قرآن کریم، سوره مائده، آیه 91-
(5). قرآن کریم، سوره آل عمران، آیات 190 و191-
(6). قرآن کریم، سوره طه، آیه 124-
(7). قرآن کریم، سوره مائده، آیه 45-
(8). قرآن کریم، سوره بقره؛ آیه 152-
(9). بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 74، ص 90، ح 3-
(10). همان، ج 90، ص 165-
(11). غرر الحکم، تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، ح 3617-
(12). بحارالانوار، همان، ج 91، ص 127-
(13). همان، ص 394-
(14). کافی، کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 4، ص 498، ح 1-
(15). همان، ج 4، ص 499، ح 1-
(16). همان، ح 2-
(17). همان، ص 500، ح 5-
(18). قرآن کریم، سوره رعد، آیه 28-
(19). میزان الحکمة، ری شهری، محمد، تحقیق: دار الحدیث، باب ثمرات الذکر، ح 6401؛ مجموعه ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام)، ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، ج 2، ص 120-
(20). غرر الحکم، همان، ح 3634-
(21). همان، ح 3643-
(22). کافی، همان، ج 8، ص 17-
(23). غررالحکم، همان، ح 3645-
(24). همان، ح 3661-
(25). همان، ح 3658-
(26). همان، ح 3614-
(27). همان، ح 3621-
(28). مفاتیح نوین، مکارم شیرازی، ناصر، و جمعی از فضلاء، دعای کمیل.
(29). کافی، همان، ج 2، ص 498-
(30). همان، ج 2، ص 500.
(31). همان.
(32). همان، ص 501-
(33). قرآن کریم، سوره یوسف، آیه 24-
(34). بحارالانوار، همان، ج 90، ص 151، ح 4-
(35). همان، ح 5 و6-
(36). بحارالانوار، همان، ج 90، ص 151، ح 6-
(37). به بخش هشتم مفاتیح نوین همان، که این دعا ها به طور گسترده در آن جا ذکر شده است مراجعه شود.
(38). قرآن کریم، سوره طه، آیه 14-
(39). قرآن کریم، سوره اسراء، آیه 110-
(40). قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 205-
(41). ارشاد القلوب، دیلمی، حسن بن محمد، ج 1، ص 93-
(42). کنز العمال، المتقی الهندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، ح 1929 (طبق نقل میزان الحکمة، همان).
(43). اعلام الدین، دیلمی، حسن بن محمد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، ص 193-
(44). بحارالانوار، همان، ج 66، ص 379، ح 36-
(45). غرر الحکم، همان، ح 3628-
(46). قرآن کریم، سوره آل عمران، آیات 190 و191-
(47). بحارالانوار، همان، ج 75، ص 356، ح 11-
(48). کافی، همان، ج 4، ص 498، ح 1-
(49). همان، ص 499، ح 1-
(50). همان، ج 2، ص 500، ح 4-
(51). قرآن کریم، سوره یوسف، آیه 28- اکثر مفسران معتقدند که ضمیر در «إنّه» به عزیز مصر برمی گردد و مفهومش این است که اوولی نعمت من است و من هرگز به او خیانت نخواهم کرد. ولی بعضی گفته اند که ضمیر به خداوند برمی گردد. ولی در هر حال تعبیر «معاذ الله؛ پناه به خدا می برم» دلیل روشنی است که یاد خدا او را از این گناه بزرگ دراین لحظات حساس حفظ کرد.
(52). غرر الحکم، همان، ح 3658-
(53). همان، ح3661-
(54). همان، ح 3645-
(55). قرآن کریم، سوره بقره، آیه 152-
(56). بحارالانوار، همان، ج 90، ص 163-
(57). کافی، همان، ج 2، ص 500، ح 3-
(58). همان، ص 501، ح 1-
(59). تفسیر امام حسن عسکری ابو محمد حسن بن علی عسکری(علیه السلام)، محقق / مصحح: مدرسة امام مهدی(علیه السلام)؛ طبق نقل مستدرک الوسائل، نوری، حسین بن محمد تقی، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، ج 5، ص 371-
(60). قرآن کریم، سوره یونس، آیه 87-
(61). قرآن کریم، سوره طلاق، آیه 2-
(62). قرآن کریم، سوره طلاق، آیه 3-
(63). قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 174-
(64). این روایت با تفاوت مختصری، در من لا یحضره الفقیه، ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 4، ص 394 وامالی ابن بابویه، محمد بن علی، ص 6، ح 9، ودرخصال، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 218 نقل شده است.
(65). قرآن کریم، سوره انبیاء، آیه 87-
(66). قرآن کریم، سوره انبیاء، آیه 88-
(67). قرآن کریم، سوره غافر، آیه 44-
(68). قرآن کریم، سوره غافر، آیه 45-
(69). قرآن کریم، سوره کهف، آیه 39 و 40.
(70). قرآن کریم، سوره کهف، آیه 10-
(71). قرآن کریم، سوره طه، آیه 25 و 26-
(72). قرآن کریم، سوره انبیاء، آیه 83-
(73). قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 23-
(74). قرآن کریم، سوره بقره، آیه 250.
(75). قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 147-
(76). قرآن کریم، سوره بقره، آیه 201-
(77). قرآن کریم، سوره آل عمران، آیات 191-194-
(78). قرآن کریم، سوره قصص، آیه 24-
(79). بحارالانوار، همان، ج 68، ص 156-
(80). تفسیر المیزان، طباطبایی، سید محمد حسین، ذیل آیه مورد بحث.
(81). اقبال، ابن طاووس، علی بن موسی، ص 325-
(82). قرآن کریم، سوره انبیا، آیه 89-
(83). قرآن کریم، سوره قمر، آیه 10-
(84). قرآن کریم، سوره یوسف، آیه 101-
(85). قرآن کریم، سوره جاثیه، آیه 36 و 37-
(86). مفاتیح نوین، همان، برگرفته از فقره پانزدهم دعای جوشن کبیر.
(87). کافی، همان، ج 2، ص581، ح 15-
(88). بحارالانوار، همان، ج 92، ص 208-
(89). کافی، همان، ج 2، ص 556-
(90). بحارالانوار، همان، ج 91، ص 242-
(91). طب الائمة، ابنا بسطام، عبد الله و حسین، محقق / مصحح: خرسان، محمد مهدی، ص 351-
(92). فیض کاشانی در تفسیر منهج الصادقین، کاشانی، ملا فتح الله، تحقیق: عفیفی بخشایشی، عبد الرحیم، ص 110 این دعا را از یکی از عابدان نقل کرده است.
(93). مفاتیح نوین، همان، دعای کمیل.
(94). همان.
(95). همان، زیارت امین الله.
(96). همان، دعای کمیل.
(97). همان، مناجات شعبانیه.
(98). همان.
(99). همان، دعای عرفه.
(100). کافی، همان، ج 1، ص 337، ح 5-
(101). در حدیثی که مرحوم شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه از امالی صدوق نقل کرده درباره حروف ابجد ازپیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) نقل شده است که آن حضرت برای هر یک از این حروف تفسیر خاصی فرمود و در آغاز آنحدیث دستور می دهد که این تفسیر را بیاموزید که عجایبی در آن است. ولی این روایت ابداً با اعداد برگرفته از ابجد که مورد نظر بعضی از متصوفه است، ارتباطی ندارد. (وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، ج 12، ص 246، کتاب التجارةابواب ما یکتسب به، باب 105).
(102). کافی، همان، ج 2، ص 530، ح 24-
(103). همان، ص 531-
(104). همان، ج 1، ص 102، ح 6-
(105). همان، ص 100، ح 1-