ماهان شبکه ایرانیان

مدرنترین ابزارها برای کنترل اقلیت اویغور

اویغورها؛ یک ۱۹۸۴ چینی

اما احساسی که پس از سفری در این سرزمین و گفتگو با بسیاری از ساکنان آن که همگی می‌خواهد ناشناس بمانند به آدم دست می‌دهد، حسی خاص است

فرادید؛ برنهارد زند؛ پکن از مدرنترین ابزارهای موجود برای کنترل اقلیت اویغور در غرب این کشور استفاده می‌کند. ده‌هزار نفر از اویغورها ناپدید شده و سر از کمپ‌های بازآموزی درآورده‌اند.

به گزارش فرادید به نقل از اشپیگل، این روزها، شهر کاشغر در غربی‌ترین نقطۀ چین، قدری حس بغداد بعد از جنگ را به آدم القا می‌کند. صدای آژیرها هوا را پر کرده است، کامیون‌های مسلح در خیابان‌ها گشت می‌زنند و غرش جت‌های جنگنده بر فراز شهر به گوش می‌رسد. چند هتلی که هنوز میزبان معدود گردشگران هستند، توسط دیوارهای بتنی بلند احاطه شده‌اند. پلیس با جلیقه‌های ضدگلوله و کلاه فیبری، با حرکات محکم و دستوری، عبور و مرور ماشین‌ها را کنترل می‌کنند و بعضی وقتها به آنهایی که نمی‌جنبند، تشر می‌زند.

اما گهگاه، آرامشی اشباح‌گونه بر شهر حاکم می‌شود. قدری بعد از ظهر، هنگام نماز جمعه، میدان روبروی مسجد بزرگ عیدکاه خالی می‌شود. خبری از صدای موذن نیست، فقط هر از گاهی که کسی از میان فلزیاب نصب شده در ورودی مسجد رد می‌شود، صدای بوقی به گوش می‌رسد. ده‌ها دوربین نظارتی بر میدان چشم‌ دوخته‌اند. نیروهای امنیتی، بعضی با لباس نظام و برخی با لباس شخصی چنان بی‌سر و صدا در بخش قدیمی شهر پرسه می‌زنند که انگار می‌خواهند ذهن مردم را بخوانند.

خبرنگاران نیز از توجهشان در امان نیستند. هنوز از راه نرسیده بودیم که دو مامور پلیس ما را برای قدری "صحبت" بردند. روز بعد در هتلمان، یکی از آنها از یکی اتاق‌هایی که در همان‌ طبقه ما قرار داشت، بیرون آمد. وقتی که صبح در شهر قدم می‌زدیم، چند لباس شخصی ما را دنبال می‌کنند. عاقبت کار به جایی رسید که هشت نفر و سه ماشین دنبال ما بودند؛ یکی از آنها هوندای مشکی رنگی بود که پلاکش پوشانده شده بود و ظاهراً ماشین پلیس مخفی بود. وقتی که به نظر می‌آمد زمانی که دوستانمان ظاهراَ بی‌خیال ما شده بودند، به تقاطع بعدی که رسیدیم، در نقطه نقطه مرکز شهر کاشغر، دوربین‌های نظارتی بودند که انتظارمان را می‌کشیدند. بلافاصله پس از آنکه با کسی صحبت می‌کردیم، سر و کلۀ ماموری پیدا می‌شد و شروع به بازجویی از او می‌کرد.

اویغورها؛ یک 1984 چینی

گشت پلیس در بازار مواد غذایی در نزدیکی مسجد عیدکا

چیز نگذشت که خودمان را هم دستگیر کردند. بعدا راجع بهش می‌گویم. اما با وجود اینکه مقامات ژین‌جیانگ، به دقت مراقب گزارشگران خارجی هستند، اما آنچه که در مورد خبرنگاران خارجی اجرا می‌شود، در مقابل آنچه که بر سر مردمان اویغور می‌آید، هیچ چیز نیست.

هیچ‌جای دنیا، حتی کرۀ شمالی، نیست که جمعیتش به شدتِ منطقۀ خودمختار اویغور ژین‌جیانگ تحت کنترل و نظارت باشد. این منطقه، ناحیه‌ای است که چهار برابر آلمان وسعت دارد و با هشت کشور، از جمله پاکستان، افغانستان، تاجیکستان و قزاقستان، مرز مشترک دارد.

سرکوب و خفقان سالهاست که در این ناحیه اعمال می‌شده، اما در ماههای اخیر شدیداً بدتر شده است. هدف این سرکوب عمدتاً اویغورها هستند، یک اقلیت قومی ترکی با حدود 10 میلیون جمعیت مسلمان سنی مذهب، که از نظر پکن، مانعی برای تشکیل یک "جامعۀ موزون" به حساب می‌آیند. حملات جسته و گریختۀ شبه‌نظامیان اویغور نیز، تنها باعث شده تا عزم پکن راسخ‌تر شود.

اویغورها خود را اقلیتی می‌دانند که با تبعیض فرهنگی، دینی و اقتصادی روبرو هستند. وقتی که ژین‌جیانگ در سال 1949 ضمیمۀ جمهوری خلق چین شد، اویغورها حدود 80 درصد جمعیت منطقه را تشکیل می‌دادند. اما مهاجرت برنامه‌ریزی شدۀ چینی‌های هان به ژین‌جیانگ، سهم جمعیتی اویغورها را به 45 درصد کاهش داده است، و عمدتاَ همین مهاجران هستند که رونق اقتصادی در این منطقۀ سرشار از نفت، گاز و ذغال سنگ، بهره برده‌اند.

همزمان با اعتراضات اویغورها، پکن سیطره خود را افزایش داده، و ژین‌جیانگ را به یک منطقۀ امنیتی بدل کرده که حتی با استانداردهای چین که خود کشوری پلیسی است نیز شدید و سختگیرانه به حساب می‌آید. به گفتۀ آدریان زنز، کارشناس آلمانی در حوضۀ ژین‌جیانگ، دولت استانی در عرض دو سال گذشته، بیش از 90000 پلیس استخدام کرده است؛ یعنی دو برابر تعدادی که در هفت سال پیش از آن استخدام کرده بود. با حدود 500 پلیس به ازای هر صدهزار نفر، حضور پلیس به زودی تقریباَ به شدت حضور پلیس در تبت خواهد رسید؛ تبت همسایۀ ژین‌جیانگ است.

همزمان، پکن در حال تجهیز این استان غربی خود به آخرین تکنولوژی‌های نظارتی است و دوربین‌ها همۀ خیابان‌های این منطقه را از مرکز آن یعنی اورومغی گرفته تا دوردست‌ترین روستاهای کوهستانی زیر نظر دارند. از اسکنرهای چشم و شنود وای فای در ایستگاه‌ها، فرودگاه‌ها و ایستهای بازرسی که همه جا دیده می‌شوند، استفاده می‌شود؛ ابزارها و برنامه‌هایی که اجازه می‌دهند بر ترافیک داده‌ای که از شبکه‌های وایرلس می‌گذرند، نظارت شود.

داده‌ها سپس توسط یک پلاتفرم عملیاتی یکپارچه جمع‌آوری می‌شود که علاوه بر اینها داده‌های دیگری را نیز از جمعیت این منطقه، از جمله از عادات مصرفی گرفته تا فعالیتهای بانکی و وضعیت سلامتی و البته پروفایل دی‌ان‌ای تک تک ساکنین ژین‌جیانگ، ذخیره می‌کند.

هرکسی با داده‌های بالقوه مشکوک را می‌توان دستگیر کرد. دولت شبکه‌ای از صدها کمپ بازآموزی راه‌اندازی کرده است. در ماههای اخیر، ده‌ها هزار نفر ناپدید شده و سر از این کمپ‌ها در آورده‌اند. زنز تخمین می‌زد که این رقم باید بیش از صدها هزار نفر باشد. بدست آوردن آمار دقیق‌تر بسیار سخت است. سانسور در ژین‌جیانگ از همه‌ جای چین سخت تر است و مسئولان آن بسیار ناپاسخگو هستند.

اما احساسی که پس از سفری در این سرزمین و گفتگو با بسیاری از ساکنان آن که همگی می‌خواهد ناشناس بمانند به آدم دست می‌دهد، حسی خاص است. ژین‌جیانگ یکی از دورافتاده‌ترین و عقب‌مانده‌ترین مناطق در چین پررونق است که به دیستوپیا (کابوس‌آباد) در جهان واقعی بدل شده است. به شما گوشه‌ای از آنچه که یک رژیم خودکامۀ مسلح به تکنولوژی قرن بیست و یکمی قادر به انجامش است را می‌نمایاند.

اورومغی: پلیس، سردسته‌ها و خبرچین‌ها

مرکز ژین‌جیانگ با منظرۀ به شدت مدرن خود، منزل حدود 3.5 میلیون نفر است که 75 درصد آن را چینی‌های هان‌نژاد تشکیل می‌دهند. اویغورها، بزرگترین اقلیت محسوب می‌شوند. قزاق‌ها، مغول‌ها و هوی‌های چین‌زبان مسلمان، نیز در اینجا زندگی می‌کنند. در بنری که در جادۀ کمربندی اورومغی نصب شده، آمده است: "همۀ اقلیت‌ها همچون دانه‌های انار با هم یکی هستند."

یکی چینی‌ هان‌نژاد که برای ارتش کار می‌کرده، می‌گوید: "واقعیت این است که شما نمی‌توانید به اویغورها اعتماد کنید، آنها جوری با شما رفتار می‌کنند که انگار دوست شما هستند، اما فقط به خودشان اعمتاد دارند."

عدم اعتماد میان این دو گروه قومی، دهه‌هاست که رو به افزایش است. در سال 2009، تنش در ژین‌جیانگ بالاگرفت و جان نزدیک به 200 نفر را گرفت. اکثر کشته‌ها، چینی‌های هان‌نژاد بودند. در سال 2014، شبه‌نظامیان اویغور با قمه 31 نفر را در کون‌مینگ کشتند. تنها چند ماه بعد از آن، دو خودرو با سرعت به یک بازار خیابانی در اورومغی زدند و دهها نفر را کشتند. از آن زمان، کمتر شاهد حملات بزرگی از این دست بوده‌ایم، اما شایعه همواره میان چینی‌های هان‌نژاد هست که حوادث جدی‌ای مرتب در جنوب ژین‌جیانگ اتفاق می‌افتد، ولی گزارش نمی‌شود.

پکن برای بازگرداندن آرامش به منطقه، چن کوانگو، رییس تندروی حزب در تبت را وارد کار کرد و مسئولیت ژین‌جیانگ را به او واگذار کرد. در عرض دو سال، او همان سیاستی را که در تبت اجرا کرده بود به اجرا در آورد و پاسگاه‌های پلیس را در سراسر منطقه افزایش داد. ساختمان‌های بونکرمانند، سنگربندی‌شده که شدیداً مورد نگهبانی هستند، حال در همۀ چهارراه‌های شهرهای اصلی دیده می‌شوند.

چن همچنین یک نظام سردسته‌ای به راه انداخته که طبق آن، اعضای کمیته محلی حزب کمونیست حق دارند که خانه‌های خانواده‌ها را بازرسی کنند و از آنها در مورد زندگیشان بازجویی کنند: چه کسی آنجا زندگی می‌کند؟ چه کسی سر می‌زند؟ راجع به چی صحبت می‌کرده‌اند. حتی بازرسان نیز کنترل می‌شوند؛ بسیاری از آپارتمان‌ها برچسبهای بارکدی در سمت داخلی درب ورودی دارند که مامور باید آن را اسکن کند تا ثابت شود که به آنجا سر زده است.

برای حداکثر شدن کنترل اجتماعی، حالا به همسایه‌ها نیز گفته شده تا گزارش یکدیگر را بدهند. کاسبی در اورومغی می‌گوید: "اول سال به سراغم آمدند. گفتند: تو و همسایه‌ات مسئول یکدیگر هستید. اگر یکی از شما کار خلافی بکند، دیگری هم مسئول است." او می‌گوید عاشق کشورش است. "ولی حاضر نیستم جاسوسی همسایه‌ام را بکنم."

یک راننده تاکسی ساکن اورومغی، با دست به آسمانخراش‌های مرکز شهر اشاره می‌کند و می‌گوید که مسئول پیش از چن امیدش را به رونق اقتصادی بسته بود. او امیدوار بود که هر چه جمعیت از لحاظ اقتصادی راحت‌تر باشد، منطقه امن‌تر خواهد شد. راننده می‌گوید: "هیچ کس دیگر به این ایده باور ندارد. اقتصاد رشد می‌کند، اما حالا اولویت اول سرکوب است."

اویغورها؛ یک 1984 چینی

نقشۀ استان ژین‌جیانگ

تورپان: موظف به بالا بردن امنیت

دو ساعت که به سمت جنوب اورومغی رانندگی کنید به شهر بیابانی تورپان می‌رسید که از لحاظ تاریخی، دقیقاَ در مسیر جادۀ ابریشم واقع شده است. در طول قرن‌ها، چینی‌ها، ایرانیان، اویغورها، بودایی‌ها، مانوی‌ها و مسلمانان، معابد و مساجد بسیاری در اینجا ساخته‌اند. منطقه‌ای است که در آن انگور کشت می‌شود و محلی است مناسب عبادت و مراقبه. آنسوی این شهر، دو شهر باستانی ویرانه واقع شده‌اند. یک موزۀ مدرن بزرگ در مرکز شهر، تاریخ این شهرهای باستانی را به نمایش گذاشته است. اما هر کس که بخواهد وارد شود باید کارت شناسایی نشان دهد و دور موزه را سیم خاردار کشیده‌اند. پارک حوالی موزه نیز با دهه‌ها دوربین نظارتی تحت نظر است.

ماموران امنیتی موزه کلاهخود و جلیقۀ ضدگلوله بر تن دارند. بغل اسکنرهای چمدان واقع در ورودی، سپرهای محافظی پلیس برای کنترل جمعیتهای معترض استفاده می‌کند، دیده می‌شود. یکی از فروشنده‌های فروشگاه موزه می‌گوید: "همه را می‌توانید از آن طرف خیابان بخرید.".

راست می‌گوید. دقیقا روبروی موزه در آن سوی خیابان، یک مغازه هست که تجهیزات امنیتی می‌فروشد: کلاهخود، سرنیزه، تجهیزات نظارتی الکترونیکی، پک دوازده عددی باتوم و جالبتر از همه، جلیقۀ حفاظتی. فروشنده می‌گوید: "هر کدام 300 یوان است". می‌شود 40 یورو. "اما اینها فقط جلوی چاقو را می‌گیرند. ضدگلوله‌اش را هم داریم ولی خیلی گرانتر است. مجوز گرفته‌اید؟

همۀ این تجهیزات برای فروش به کارکنان امنیتی‌ای که از فروشگاه‌ها، رستورانها، موزه‌ها، بیمارستان‌ها و هتل‌ها محافظت می‌کنند، در اینجا به فروش می‌رسند. صاحبان این اماکن موظف هستند تا اقدامات امنیتی را افزایش دهند. یک مدیر هتل در حالی که یک کاغذ مهر شده در دست دارد می‌گوید: "یک بخشنامۀ جدید آمده." مهمان‌ها برای پذیرش در هتل باید کارت شناسایی ارائه بدهند و هر بار که می‌آیند دوباره باید کارت نشان بدهند، حالا فرقی نمی‌کند که چند بار بیرون بروند و بیایند. در ژین‌جیانگ این اقدامات امنیتی تنها با هدف امن‌تر کردن منطقه صورت نمی‌گیرند، بلکه اهداف ایجاد اشتغال هم هست.

یک اویغور هنگامی که از نزدیکی یک پاسگاه پلیس نوساز رد می‌شود، با خشمی فروخورده می‌گوید: "در هر بونکری سی نفر هستند. سی نفر، سی تا صبحانه، سی تا ناهار، سی تا شام. هر روز. که چی بشود؟ کی پول اینها را می‌دهد؟"

هوتان: فرستاده شدن به مدرسه

هوتان، شهری 300000 نفری و بیابانی است که در لبۀ بیابان تاکلاماکان قرار دارد. حمله‌های زیادی در اینجا روی داده و از این رو نظارت در آن بسیار شدید است.

وقتی که گزارشگر اشپیگل در سال 2014 به هوتان رفته بود، هنوز امکان داشت که با مردی صحبت کنید که با شما از اقدامات سختگیرانۀ دولت چین در شهرهای اطراف حرف بزند. ملاقات حضوری این چنینی امروز کلاَ غیرممکن است. آن مرد حالا با کمک یک نرم‌افزار پیام رسان با ما صحبت می‌کند. حتی ممکن نیست بدون مجوز کتبی از شهری به شهر دیگر بروید، چه برسد به اینکه با یک خارجی ملاقات کنید. او نوشته است: " شاید چند سال دیگر درست شود. این گفتگو را بلافاصله از گوشیت پاک کن. هر چیزی که ممکن است مشکوک باشد را پاک کن."

یک مرکز خرید مدرن در یکی از گوشه‌های شهر هست، ولی از هر پنج مغازه شاید یکی به زور باز باشد. براساس مهر و مومهایی رسمی‌ای روی درها زده شده است، دیگر مغازه‌ها به جهت "اقدامات در جهت ثبات و امنیت" بسته شده‌اند. یک رهگذر به آرامی می‌گوید: "همه را به مدرس فرستاده‌اند."

"کو ژوئژی" یعنی رفتن یا فرستاده شدن برای درس خواندن، و این روزها به یکی از پرکاربردترین جملات در ژین‌جیانگ، تبدیل شده است. منظور این است که فردی را برده‌اند و از آن زمان نه کسی او را دیده و نه چیزی از او شنیده شده است. "مدرسه‌"ها، مراکز بازآموزی‌ای هستند که دستگیرشدگان بدون هیچ محکومیتی یا به جا آوردن فرآیندهای قانونی، به آنجا برده می‌شوند و در آنجا مجبورند تا دوره‌های زبان چینی و میهن پرستی را بگذارند.

بیش از نیمی از افرادی که در طول مسیر دیدیم، از اعضای خانواده یا آشنایانشان گفتند که به "مدرسه فرستاده شده‌اند." راننده‌ای در هوتان از پدربزرگ 72 ساله‌اش گفت. فردی در اورومغی از استاد دخترش و مسافر هواپیما از بهترین دوستش.

داستان‌ها متفاوتند، ولی همگی شامل نقاط مشتر مهمی هستند. اکثر افرادی که دستگیر می‌شوند، مردان هستند. دستگیری‌ها معمولاً در شب یا صبح زود انجام می‌شود. دلایلی که ذکر می‌شود، شامل تماس با خارج، سر زدن زیاد به یک مسجد خاص یا داشتن محتوای ممنوعه در گوشی موبایل یا کامپیوتر است. خویشاوندان کسانی که دستگیری می‌شوند، معمولاَ تا چند ماه خبری از آنها نمی‌شنوند. و وقتی که موفق می‌شوند او را دوباره ببینند، هرگز به صورت حضور نیست، بلکه از طریق ویدیویی از محوطه بازدیدکنندگان زندان با آنها تماس می‌گیرند.

وقتی داشتم با یک فرش فروش در بازار هوتان صحبت می‌کردم، زنی با لباس کوتاه آمد و به گفتگوی ما ملحق شد. او گفت که برای دفتری در آن نزدیکی کار می‌کند و امروز را مرخصی گرفته است. او پیشنهاد داد که حرفهای فروشنده را از اویغوری به چینی ترجمه کند. بعداَ وقتی که در بازاری نسبتاً خالی قدم می‌زدیم گفت که "نه! بسته بودن مغازه‌ها ربطی به کمپ‌های بازآموزی ندارد. کارمندان را برای آموزش فنی فرستاده‌اند." سپس مودبانه خداحافظی می‌کند.

چند ساعت بعد، برای مسافرت 500 کیلومتری‌مان به کاشغر به ایستگاه قطار رفتیم. ایستگاه مانند یک پایگاه نظامی به شدت محافظت می‌شود. مسافران باید از سه ایست بازرسی و دهها دوربین نظارتی بگذرند تا به سکو برسند.

وقتی جای صندلی‌هایمان را از مامور چک کردن بلیط می‌پرسیم، به همکارش می‌گوید: "آه! این همون خبرنگار خارجیه اس." قطار تقریبا پر است و صدها مسافر سوار آن هستند. چند واگن جلوتر، چشمم به همان زنی که لباس کوتاه به تن داشت و خواست کهنقش مترجم‌مان را بازی کند، می‌افتد.

کاشغر: تصاویر حساسیت برانگیز

 سفر با قطار به کاشگر شش ساعت طول می‌کشد و قطار از واحه‌های دیگری می‌گذرد که نامشان با مقاومت اویغور در چین مترادف شده است: مویو، پیشان، شاچه، شوله. همۀ ایستگاه‌ها با ایستهای بازرسی و فنسهای سیم خاردار احاطه شده‌اند. وقتی قطار در ایستگاهی توقف می‌کند، مامور باز کردن درب توسط مامور پلیسی که باتوم یا اسلحه بدست دارد همراهی می‌کند.

کاشغر، بیش از 2000 سال قدمت دارد و یکی از مهمترین توقف‌گاه‌ها در مسیر جادۀ ابریشم بوده است. کسانی که قدیم به این شهر آمده بودند، می‌توانستند یکی از دست نخورده‌ترین شهرهای اسلامی قدیمی را با خانه‌هایی که تقریباً همگی از کاهگل ساخته شده بودند، ببینند. اما دولت اکثر ساختمان‌های قدیمی را تخریب کرد و در عوض یک بخش توریستی به راه انداخت.

اویغورها؛ یک 1984 چینی

زنان مسلمان در کاشغر

برخلاف اورومغی و تورپان، در اکثر تاکسی‌های کاشغر دو دوربین کار گذاشته شده است. یکی مسافری که جلو می‌شنید را تحت نظر دارد و دیگری آنها را که عقب می‌نشینند. یک راننده می‌گوید: "این بساط را سال پیش راه انداختند. دوربین‌ها مستقیم به امنیت عمومی وصل است. آنها هر وقت بخواهند دوربین‌ها را روشن یا خاموش می‌کنند. ما هیچ کاری نمی‌توانیم رویشان انجام دهیم."

گزارش گرفتن به شیوۀ معمول ژورنالیستی در کاشغر غیرممکن است. هیچ کس نمی‌خواهد حرف بزند. یک فعال حقوق بشر اویغور که چهار سال پیش با ما ملاقات کرد، به هیچ یک از پیامهای ما جواب نداد. شمارۀ تلفنش دیگر وجود نداشت. بعداً فهمیدیم که چند ماه پیش ناپدید شده است. اینکه او را به مرکز بازآموزی برده‌اند یا زندان مشخص نیست.

و سپس ماموران پلیسی که اول داستان به آنها اشاره کردیم، سر و کله‌شان پیدا شد و نمی‌گذاشتند که لحظه‌ای از جلوی چشم‌شان ناپدید شویم.

وقتی که از یک مغازۀ میوه فروشی زردآلو می‌خریدیم، داستانی پیش آمد. با زنی صحبت کردیم که نشسته بود و داشت کتابی می‌خواند. یک کتاب آموزش زبان- زن داشت چینی صحبت کردن یاد می‌گرفت. در جنوب ژین‌جیانگ، اویغورهای بالای 20 سال بسیار کمی هستند که چینی را خوب صحبت کنند.

تنها چند کلمه با او رد و بدل کردیم، ولی در حین خروج از مغازه، سه نفر از مراقبان ما، ازجمله زنی با کت قرمز، وارد شدند و با او رو در رو شدند. برگشتم و با دوربینم شروع به فیلمبرداری از صحنه کردم. ماموران دولت که غافلگیر شده بودند، صحبتشان را متوقف کردند و ضمن پنهان کردن چهرۀشان، تظاهر به خرید می‌کردند.

ساعتی بعد، یک مامور پلیس به همراه چند مسئول دولتی سراغمان بود. زن کت قرمز همراهشان بود. مسئولها می‌گویند که این زن یک توریست است و فهمیده که بدون اجازه‌اش از او فیلم گرفته‌اید. بر اساس قانون چین، فیلم باید الان پاک شود. مامور ما را تا پاسگاه پلیس همراهی می‌کند و در آنجا گوشی را ضبط کرد و سپس نه تنها فیلم میوه فروشی، بلکه هر کلیپی را در آن مراقبان دولتی قابل مشاهده بودند را حذف کرد. یکی از مسئولان به ما هشدار می‌دهد که دیگر از این "تصاویر حساسیت‌برانگیز" نگیریم. سپس به ما اجازه می‌دهند که برویم.

زیرساختهای امنیتی در کاشغر در حد اعلا است، اما دولت چین از حالا دارد روی سطح بالاتری از کنترل کار می‌کند. این کشور می‌خواهد یک "سیستم اعتبار اجتماعی" راه بیاندازد که میزان "قابل اعتماد بودن" هر شهروند را نمره‌دهی می‌کند، تا به وفاداری پاداش دهد و رفتار بد را تبیه کند. اگرچه راه افتادن این سیستم در شرق که تراکم جمعیتی‌اش بسیار بالاست کند و مقطعی بوده است، اما ظاهراً اویغورها همین حالا هم تحت نظارت این سیستم نمره محور هستند. این سیستم عمدتاً شامل جزییاتی است که برای پلیس جالب است.

یکی از افرادی که قربانی این سیستم شده به ما می‌گوید، هر خانواده‌ای با 100 امتیاز شروع می‌کند. اما هر کس که ارتباط یا خویشاوندی در کشورهای اسلامی نظیر ترکیه، مصر یا مالزی داشته باشد، با از دست دادن امتیاز تنبیه می‌شود. خطر متوجه شخصی می‌شود که کمتر از 60 امتیاز داشته باشد. از آن به بعد یک کلمۀ اشتباه، یک نماز، یا یک تماس تلفنی اضافی، می‌تواند بلافاصله فرد را راهی "مدرسه" کند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان