مقدمه
از قرون نخست، منابع متعدد و قابل اتکایی به دست ما رسـیده کـه به گزارش نهضت عاشورا پرداخته اند. این منابع را می توان به دو دسته مستقل و مشتمل تقسیم کرد؛ منابعی که ویژۀ گزارش دهی نهضت عاشورا و حماسه سازان این واقعه بی نظیرند و منابعی که تنها بخش و فـصل هایی از آنـها، دربـاره قیام امام حسین(ع) است. ایـن مـنابع از اعـتباری یکسان برخوردار نیستند، اما همه آنها قابلیت ارجاع و استناد را دارند و به وسیله پژوهش های تاریخی روشمند، قابل بررسی و پذیرش اند (محمدی ری شهری، 1430: 1/52-91). از قـرن هـشتم بـه بعد، به سبب استیلای ویران گر و فرهنگ سوز مغولان بـر قـلمرو حکومت اسلامی و نابودی بخش بزرگی از میراث علمی مسلمانان و به ویژه شیعه که از جمله، برخی از منابع معتبر تاریخ عاشورا بـود و اعـتماد و بـهره گیری بسیاری از مورخان این مقطع از منابع ضعیف و غیر قابل اعتماد، آثـار مقطع یاد شده، از اعتبار چندانی برخوردار نیستند و تنها اخبار و گزارش های نقل شده از منابع کهن و معتبر در آثار یاد شـده، قـابل اعـتنا و اعتماد است (رنجبر، 1386: 87).
در عین حال، برخی از متون معتبر متقدم، نقش بـرجسته تری در مـعرفی طفل شیرخوار امام حسین(ع) داشته اند که در ادامه پژوهش، به ترتیبِ اطلاعاتِ تاریخیِ موجود درباره مؤلفان آنـها، مـورد بـحث و بررسی قرار خواهند گرفت.
1- تَسْمیَةُ مَنْ قُتِلَ مَعَ الحُسَیْن بْن عَلیّ(ع) مـِنْ وُلْده و إخـْوَته و أهـْله و شیعَته
نخستین مقتل موجود مستقل درباره عاشورا، کتابی به نام «تَسْمیَةُ مَنْ قُتِلَ مـَعَ الحـُسَیْن بـْن عَلیّ(ع) مِنْ وُلْده و إخْوَته و أهْله و شیعَته» اثر قلمی«فضیل بن عمر رسانی زیدی» یکی از رجـال مـعروف نیمه اول سده دوم هجری است که از منزلت و اعتبار و وثاقت دینی نیز برخوردار است. مـرحوم رسـانی در گـردآوری اسامی عموم شهیدان جانباز کربلا کوشیده است و در این تلاش، به هر منبع و مأخذ کـتبی و شـفاهی که دسترسی داشته سر زده و کتاب مزبور را تحریر و از خود به یادگار گذاشته است. ایـن کـتاب در حـجم کوچک خود، اسامی انصار و یاران باوفا و جانباز اباعبدالله الحسین(ع) در بر دارد که در هیچ جای دیگر به ایـن صـورت و کیفیت، گردآوری نشده است. نویسنده کتاب، طفل شیرخوار امام حسین(ع) را این گونه مـی شناساند:
عـبدالله بن الحسین(ع): مـادرش رباب دختر إمرؤالقیس بن عدی بن أوس بن جابر بن کعب بن حکیم کلبی است. او را حـرمله کـاهلی اسـدی والبی با تیر کشت. او به هنگام جنگ کردن، متولد گردیده بود؛ پس از ولادت، او را بـه مـحضر امام حسین(ع) آوردند. امام(ع) در حالی که نشسته بود، آن نوزاد را به آغوش کشید و با آب دهان خود، دهـان او را بـاز فرمود و او را عبدالله نامید. در همین هنگام بود که حرمله کاهلی تیری افکند. ایـن تـیر گلوگاه او را درید. حسین(ع) با دست خود جـلوی خـون را گـرفت و جمع نمود و به سوی آسمان پاشید. از آن خـون، قطره ای هم به زمین بازنگشت. فضیل گوید: ابوالورد از قول امام باقر(ع)ع) به مـن روایـت کرد: اگر قطره ای از آن به زمـین مـی رسید، عذاب الهـی نـازل مـی گشت. (عقیقی بخشایشی، 1379: 19 -20)
2- مقتل الحسین ابومخنف
ابومخنف، لوط بـن یـحیی از شاگردان شاخص امام صادق(ع) است که کتاب مقتل الحسین او بعدها به مقتل ابـی مخنف مـعروف شد. این مقتل تا قرن چـهارم هجری موجود بوده و طـبری در تـاریخ مشهور خود، هرجا به مـسئله کـربلا اشاره می کند، همه را به مقتل ابی مخنف ارجاع می دهد. مجموعه روایات ابومخنف که در تـاریخ طـبری دیده می شود، 126 روایت است کـه حـدود 110 روایـت به خود ابـی مخنف مـی رسد و مربوط به قضایای کـربلاست (سـنگری،1387: 23).
در حال حاضر، کتاب هایی با عنوان مقتل ابی مخنف وجود دارند. دکتر سنگری پس از بازخوانی کـتاب های مـوسوم به مقتل ابی مخنف، آنها را غیر قـابل اعـتماد دانسته و مـی نویسد:
کـتاب مـقتل ابی مخنف در میان منابعی کـه در مورد تاریخ کربلا نوشته شده اند مطرح است؛ ولی باید مواظب ضعف و نقص های آن بود. کتاب کـاملی نـبوده، ولی بخش هایی از کتاب که از تاریخ طبری گـرفته شـده اسـت قـابل اعـتماد است؛ گرچه در کـتاب طـبری هم می توان نمونه هایی از ضعف را مشاهده نمود. (سنگری،1387: 12-18)
نویسنده تاریخ طبری، به نقل از ابو مخنف می نویسد:
سلیمان بن ابی راشد، از حـمید بن مسلم بـرایم نـقل کرد که «وقتی حسین(ع) نشست یکی از کـودکانش را بـرایش آوردنـد. حسین(ع) او را در دامـانش نـشاند. این کودک را عبدالله بن حسین پنداشته اند.» عقبة بن بشیر اسدی گفته است: روزی امام باقر(ع) به من فرمود: «ای قبیله بنی اسد! ما در گردن شما خونی داریم». عرض کردم: «ای اباجعفر! خداوند رحـم نماید! آن خون کدام است؟» فرمود: «روز عاشورا کودکی را در حجر جدم حسین(ع) قرار دادند، یکی از شما تیری انداخت و او را ذبح کرد. امام(ع) خون را در دو کف خود گرفت و آن را به زمین پاشید. سپس فرمود: ای پرورش دهندۀ مـن! اگـر منع نموده ای یاری مرا از آسمان، پس قرار بده این مصیبت را برای ثوابی که بهتر است و انتقام بکش برای ما از این ستمکاران». (ابومخنف و طبری، 1364: 171 -173)
3- الطبقات الکبیر
محمد بن سعد بن مـنیع زُهـری (م230ق)، مشهور به «ابن سعد» و نیز «کاتب واقدی» در کتاب الطبقات الکبیر، شرح حال امام حسین(ع) را در دو بخش و به تفصیل آورده است. او در بخش نخست، نسب و تولد و ویـژگی ها و فـضایل و مناقب را گزارش کرده و در بخش دوم بـه مـقتل نویسی و گزارش قیام امام حسین(ع) پرداخته است. وی می نویسد:
در این هنگام حسین(ع) در حالی که جبه خز خاکستری پوشیده بود در مقابل خیمه خود نشسته بود و تیرها بـر چـپ و راست او فرو می بارید و پسـرک سـه ساله ای از او کنارش بود. عقبة بن بشر اسدی تیری بر او زد و کودک را کشت. (کاتب واقدی، 1410: الخامسه 1/470)
4- تاریخ یعقوبی
احمد بن ابی یعقوب، معروف به یعقوبی (284ق) در تاریخ خود معروف به تاریخ یعقوبی، جـریان قـیام امام حسین(ع) را به صورت بسیار مختصر و توصیفی گزارش کرده است. گزارش وی با این که بسیار کوتاه است، با روایت ابومخنف هم خوانی زیادی دارد؛ از این رو محتمل است که وی بر اساس مقتل ابومخنف، گـزارش تـوصیفی خود را سـامان داده باشد (حسینی،1386: 72). یعقوبی درباره طفل شیرخوار امام حسین(ع) چنین می نویسد:
سپس مردان یکی یکی خود را تقدیم نـمودند و شهید شدند تا این که حضرت (ع) تنها ماند؛ هیچ کس از اهل و فـرزندان و نـزدیکان، بـا ایشان نبودند. امام(ع) بر اسب خود سوار و پس از کمی استراحت که تازه از میدان بازگشته بود، دوباره عازم مـیدان شـد. کودکی که در همان ساعت متولد شده بود، نزد آن حضرت( آوردند. امام در گـوش فـرزند خـود، اذان و اقامه گفت و کام او را برداشت؛ در همان هنگام تیری به حلق آن طفل اصابت کرد و او را به شـهادت رسانید. امام(ع) آن تیر را از حلق طفل بیرون کشید و کودک را به خون آغشته سـاخت و گفت: به خدا سـوگند تـو گرامی تر از ناقه صالح در پیشگاه خدای تعالی هستی و جد تو رسول خدا ( نزد خدا گرامی تر از صالح، پیامبر خداست. سپس پیکر او را آورد و در کنار اجساد پسران و برادرزادگانش نهاد. (یعقوبی، 1371: 2/181-182)
5- الفتوح
ابومحمد احمد بن اعثم کـوفی (م حدود 314ق)، از مورخان مشهور قرن سوم است که در کتاب الفتوح خود، اخبار مسلمانان را پس از رحلت پیامبر خدا( تا دوران خلافت عباسی در نیمه قرن سوم هجری آورده و در این میان، بخشی قابل توجه (در حدود یک نهم کتاب) را بـه گـزارش نهضت حسینی، اختصاص داده است. او در معرفی طفل شیرخوار امام حسین(ع) چنین می نویسد:
برای او فرزند دیگری بود که به او علی می گفتند و شیرخوار بود. پس حسین(ع) جلوی باب خیمه آمد و گفت: آن طفل را بدهید تـا بـا او وداع کنم. سپس آن کودک را به دست او دادند. پس خواست تا او را ببوسد، در حالی که می گفت: ای فرزندم! وای بر این گروه، در آن وقتی که جدم پیغمبر خدا(ص) دشمن آنها باشد.
پس ناگاه تیری آمـد و در گـلوی آن طفل خورد و او را کشت. پس حسین(ع) از اسب خود پایین آمد و با غلاف شمشیر خود، برای او قبری حفر کرد و آن طفل را به خونش آغشته نمود و برای او نماز خواند و دفنش نمود. (ابن اعثم کوفی، 5/115)
6- مـقاتل الطـالبیین
ابـوالفرج علی بن حسین اُموی اصـفهانی (م356ق)، از مـورخان پرکـار قرن چهارم است که کتاب مقاتل الطالبیین را در سال 313ق نوشته و در آن بیش از دویست کشته خاندان ابوطالب را در سه قرن نخست هجری، نام بـرده و احـوالشان را شـرح داده است. ابوالفرج به کشتگان طالبی نهضت عاشورا - کـه بـیش از بیست تن هستند - نیز پرداخته و سپس با تفصیل به شرح حال سرور شهیدان، امام حسین(ع) و گوشه هایی از قیام ایشان و نـیز اسـارت خـاندان ایشان روی آورده است (محمدی ری شهری، 1430: 1/64). او در معرفی طفل شهید کربلا می نویسد:
نـام مادرش «رباب» دختر امرئ القیس بن عدی... و به عقیده ابن عبده، رباب دختر حارثه خواهرزاده اوس بن حارثه بوده اسـت... و عـبدالله بن الحسین(ع) در روز شـهادت، کودکی خردسال بود و همچنان که در دامان پدر نشسته بود تیری اصابت کـرد و او را سـر برید. از حمید بن مسلم نقل است که امام حسین(ع) طفلی را خواند و بر زانوانش نشاند؛ ناگهان عقبة بن بشر با پرتـاب تـیری او را ذبـح کرد. از یکی از شاهدان کربلا نقل است که گفت: همراه حسین(ع) کودک خـردسالش بـود کـه ناگاه تیری آمده و گلویش را برید؛ در این حال حسین(ع) خون را از گلو و گردن کودک گرفته و آنـ چنان بـه آسـمان پرت می کرد که چیزی از آن بازنمی گشت و عرضه می داشت: خدایا! این طفل نزد تو از بچه نـاقه صـالح کمتر نیست. (اصفهانی، 2007: 50-51)
7- مقتل الحسین(ع) به روایت شیخ صدوق
ابوجعفر محمد بن عـلی بـن الحـسین بن موسی بن بابویه قمی، مشهور به «شیخ صدوق» و «ابن بابویه» (م381ق) تا جایی مورد قـبول عـلمای شیعه قرار گرفته که روایات مرسل او در حکم مسند دانسته شده است. همچنین روایـات کـتابش مـن لا یحضره الفقیه یکی از کتب اربعه شیعه - به اجماع علمای شیعه - در شمار روایات صحیح گنجانده شـده اسـت. شیخ صدوق نزدیک به 250 کتاب نوشته است که در حال حاضر، فقط چـهارده کـتاب و رسـاله از او به جا مانده و منتشر شده است. در میان کتاب های منتشر نشدۀ شیخ صدوق، کتابی به نام مـقتل الحـسین هـست که ایشان در ضمن برخی از آثار منتشر شده اش از این کتاب نام برده و به آن ارجـاع داده است (صدوق، 1377: 1/103؛ همو، 1367: 522).
مقتل شیخ صدوق، با عنوان مقتل الحسین(ع) به روایت شیخ صدوق، با تـحقیق و تـرجمه صحتی سردرودی، اخیراً بازنویسی و نشر یافته است (نک: صدوق، 1381). این کتاب حـاوی دویـست و اندی حدیث و روایت است که همگی از طـریق شـیخ صـدوق روایت شده و بیشتر آنها از میان آثار مـنتشر شـدۀ شیخ صدوق و اندکی نیز از میان آثار کسانی که از شیخ صدوق، حدیث نقل کـرده اند گـردآوری شده است (صحتی سردرودی، 1385: 34). ایـن مـقتل دارای مزیت های مـهمی اسـت کـه نزدیکی کتاب، از لحاظ زمانی به عـصر عـصمت و زمان حضور امامان معصوم(ع) از مهم ترین آنهاست. دیگر آن که عمده مطالب این مـقتل -کـه حدود نود درصد آن را تشکیل می دهد -از احـادیث و اخبار مأثوری است کـه از پیـشوایان دینی و چهارده معصوم(ع) به ویـژه امـام سجاد، امام صادق و امام رضا (ع) نقل شده است (همو: 367).
در این مقتل، نام امـام چـهارم(ع)، علی بن الحسین الاکبر (صدوق، 1381: 293) یا علی بـن الحـسین اسـت (همو: 37، 41، 69، 116، 156، 172 و...). همچنین در روایـت خـروج کاروان حسینی از مدینه، نـام یـکی از فرزندان امام حسین(ع)، «علی اصغر» ذکر شده است (همو: 126).
8- الإرْشاد فی مَعْرفة حُجَجِ الله عَلَی الْعـِباد
ابـوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان بـغدادی (م413ق) مـشهور به شـیخ مـفید، از درخـشان ترین چهره های شیعه از آغاز تـاکنون است و کتاب های او از مآخذ اصلی دانش هایی چون کلام و عقاید، فقه، حدیث، تاریخ و سیره است. کتاب مـهم و مـشهور او الْإرْشاد فی مَعْرفة حُجَجِ الله عَلَی الْعـِباد، زنـدگی نامه هـمه امـامان شـیعه را در بر دارد. حدود یـک هـفتم از الارشاد، به زندگانی امام حسین(ع) و نهضت عاشورا اختصاص یافته است (محمدی ری شهری، 1430: 1/70-71). شیخ مفید در مقتل طـفل شـیرخوار مـی نویسد:
پس از شهادت حضرت قاسم، حضرت امام حسین(ع) بـرابر خـرگاه هـمایونی خـود نـشسته بـود. فرزند خردسالش به نام عبدالله را آوردند و در دامن او گذاردند. مردی از بنی اسد آن طفل را هدف تیر ستم قرار داد و او را به پدران نام دارش ملحق ساخت. امام حسین(ع) دست مبارکش را زیر گلوی آن طـفل می گرفت و چون از خون پاک آن نوباوه پر می شد، به طرف آسمان می پاشید و می فرمود: پروردگارا! اگر در نصرت و یاری آسمانی را به سوی ما بسته ای، این قربانی را به جای بهترین تقدیم ها از ما بپذیر و داد مـا را از ایـن گروه ستمگر بگیر! (مفید، 1380: 462)
9- إعلامُ الوَری بأعلامِ الهدی
امین الاسلام فضل بن حسن طَبرِسی (م548ق)، مفسر، متکلم، ادیب، شاعر و مورخ بزرگ امامیه در قرن ششم هجری است. وی با تکیه بر اندوخته های تاریخی خود، کـتاب إعـلامُ الوَری بأعلامِ الهدی را در شرح حال اهل بیت(ع) نگاشت و به ویژه در زندگی امام حسین(ع) با تفصیلی در خور تحسین، به شرح نهضت عاشورا همت گماشت (مـحمدی ری شهری، 1430: 1/75). او در شرح حال طفل شهید کـربلا چـنین می نویسد:
پس از قتل قاسم بن الحسن، حسین(ع) جلوی خیمه ها نشست. پس فرزندش عبدالله را که طفلی بود آوردند و در دامان حضرت نشسته بود که مردی از بنی اسد تـیری رهـا کرد و آن طفل را کشت. پس حسین(ع) خـون های او را در دستش پر می کرد و بر زمین می ریخت. سپس فرمود: «پروردگارا! اگر نصرتی را که در آسمان نزد توست از ما جلوگیری نمودی، پس قرار ده آن را برای ما، بهتر از آن چه است و انتقام ما را از این گروه ستمکار بگیر!» سـپس جـسد کودک را در کنار کشتگان از خاندان گذاشت. (طبرسی، 1376، 1/466)
10- تاریخ الموالید الائمة و وفیاتهم
این کتاب اثر شیخ ابی محمد عبدالله بن النصر ابن الخشاب البغدادی (م567 ق)، ادیب، زبان شناس، آموزگار، مفسّر حدیث و شاعر عربی عـراقی در سـده ششم هـجری است و در چهارده بخش به معرفی زندگی اهل بیت(ع) پرداخته است. او در شرح حال امام حسین(ع) می نویسد:
برای حسین(ع)، شش پسر و سه دختر بود. از پسران، علی اکبر که با پدرش شهید شـد و عـلی (امـام زین العابدین(ع)) و علی اصغر و محمد و عبدالله که با پدرش شهید شد و جعفر و زینب و سکینه و فاطمه. (بغدادی، 1406: 21)
11- مقتل الحسین خوارزمی
ابوالمؤید مـوفق بن احمد بن ابی سـعد خوارزمی مکی (م568ق) مشهور به اخطب خوارزم، از عالمان حنفی و معتزلی و جانشین زَمَخشری در مناصب شـرعی خـوارزم بـوده است. خوارزمی، سخنوری بلیغ، محدثی شهیر، فقیهی خبیر و در علوم گوناگونی از جمله سیره، تاریخ و ادب، چیره دست بـود. او تألیفات فراوانی دارد و به دلیل علاقه اش به اهل بیت (ع)، چندین کتاب در فضایل امیرالمؤمنان(ع) و امـام حسین(ع) نوشت.
خوارزمی در مـقتل الحـسین، ابتدا فضایل پیامبر(ص)، حضرت خدیجه (ع)، امام علی(ع) و مادرش فاطمه بنت اسد، فاطمه زهرا(ع) و نیز امام حسن(ع) را آورده و سپس در فصلی جداگانه، به فضایل امام حسین(ع) و پس از آن تا پایان کتاب به احوالات امـام حسین(ع) از تولد تا امامت و نیز نهضت ایشان و وقایع پس از شهادت امام(ع) پرداخته است (محمدی ری شهری، 1430: 1/76). وی در باب طفل شهید امام چنین می نگارد:
حسین(ع) به در خیمه آمد و فرمود: «علی، طفلم را بیاورید تا با او خـداحافظی کـنم!» پس کودکش را گرفت و او را می بوسید و می فرمود: «وای بر این قوم، هنگامی که جدّ تو، محمد(ص) دشمن آنها باشد!» پس در همان هنگام حرمله بن کاهل اسدی، تیری بر کودک که در آغوش او بود زد؛ پس او را ذبح کرد، در حالی که در آغـوش پدر بـود. سپس حسین(ع) دستانش را از خون او پر کرده و به طرف آسمان می پاشید و می گفت: «خداوندا! اگر یاری ات را از ما باز داشتی، پس آن را به آن چه که برایمان بهتر است قرار بده!» پس حسین(ع) از اسب خود پایین آمد و بـا غـلاف شمشیر قبری کند و آن طفل را به خون خود آغشته نمود [و او را دفن نمود] و بر او درود فرستاد. (اخطب خوارزم، 1423: 2/37)
12- مناقب آل ابی طالب
ابوجعفر رشیدالدین محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی (م588ق)، از عالمان بزرگ شیعه در قرن ششم است. او بـه فـقه، کـلام، کتاب شناسی، تفسیر، حدیث و تاریخ آگـاه بـود و رجـال شناسان، او را رجال شناسی ثقه و شاعری بلیغ خوانده اند. به دلیل انکار برخی کژروان نسبت به فضایل امیر مؤمنان، ابن شهر آشوب، مناقب ایشان و همسر و فـرزندان ایـشان را بـا تکیه اصلی بر کتب اهل سنت، گرد آورد و در آغـاز کـتاب خود نیز بخشی از مناقب پیامبر(ص) را گزارش کرد. وی در این کتاب، زندگی نامه و مناقب امام حسین(ع) را نیز با تفصیلی متناسب با حـجم کـتاب خـود آورده و تعدادی از سخنان گهربار امام(ع) را هم نقل کرده است (محمدی ری شهری، 1430: 1/79-80). ابن شهر آشوب مقتل کودک شیرخوار امام حسین(ع) را چنین می نگارد:
حسین(ع) (پس از شهادت علی اکبر) تنها ماند و در دامانش علی اصغر بود. پس تـیری بـه سـوی کودک رها شد و به گلوی او رسید. پس حسین(ع) آن خون را از نـحرش مـی گرفت و به طرف آسمان می پاشید و چیزی از آن باز نمی گشت و می گفت: «پروردگارا! این کودک بر تو از شتر صالح کمتر نـیست!» (ابـن شهر آشـوب، 1412: 4/118)
13- مُثیرُ الأحْزان وَ مُنیرُ سُبُلِ الأشجان
نجم الدین جعفر بن محمد حِلّی (م 645 ق) مـشهور بـه ابن نُما، در خاندانی بزرگ و در روزگار زرین حوزه حله پرورش یافت. او از علمای قرن هفتم و یکی از اساتید عـلامه حـلی اسـت. کتاب مُثیرُ الأحْزان وَ مُنیرُ سُبُلِ الأشجان شامل مقدمه ای در فضائل اهل بیت پیامبر(ص) و فضیلت ذکـر مـصائب آن بزرگواران و گریه بر آنها و دارای سه مقصد است.
مقصد اول، گزیده ای از زندگی نامه امام حسین(ع) و سـیر تـحولات تاریخی در به وجود آمدن حادثه کربلا از حرکت امام(ع) از مدینه تا ورود به کربلا است. مقصد دوم، وقـایع روز عـاشورا تا شهادت امام(ع) و آغاز اسارت اهل بیت آن حضرت(ع) است. مقصد سوم، داستان اسـیران تـا بـازگشت آنان به مدینه را در بر دارد. ابن نُما فرزند خردسال امام حسین(ع) را چنین می شناساند:
آن حضرت(ع) به سـراپرده بـانوان و شیرزنان نزدیک شد و فرزند خردسالش «عبدالله» را خواست تا برای آخرین بار او را ببیند و مـورد لطـف و مـهر پدرانه اش قرار دهد و او را وداع کند. کودک محبوب آن حضرت را آوردند و حسین(ع) او را در آغوش گرفت تا هم پدر، کودک خـردسال خـود را نـیک بنگرد و هم کودک، توشه ای از پدر گرانمایه اش را برگیرد که به ناگاه عنصر تبهکاری از بـنی اسد، گـلوگاه آن کودک معصوم را در آغوش پدر، هدف تیر بیداد قرار داد و گوش تا گوش او را برید و درید. خون سرازیر شد و حسین(ع) کـف دست ها را زیر گلوی آن خردسال شهید گرفت تا از خون، لبریز گردید و آن گاه خـون ها را بـه سوی آسمان فشاند و رو به بارگاه خدا گـفت: «پروردگـارا! اگـر در این سرای زودگذر و فناپذیر بر اساس حـکمت و مـصلحت، یاری و پیروزی ظاهری از سوی آسمان را از ما دریغ داشته ای بهتر از آن را در سرای جاودانه، نصیب و روزی مـا سـاز! و داد ما و رهروان ما را از این بـیدادگران خـودکامه بستان!» امـام باقر(ع) فـرمود: «از خون گلوی کودک شهیدش که آن را بـه سـوی آسمان پاشید قطره ای به سوی زمین بازنیامد و آن حضرت ( پیکر بی جان او را بـه سـوی سراپرده شهیدان راه حق و عدالت برد و او را نـیز در میان پیکرهای به خـون خـفته یاران و عزیزان جای داد». (ابن نما، 1380: 251)
14- المـزار الکـبیر
ابوعبدالله محمد بن جعفر مشهدی (م610ق)، از عالمان و محدثان و از مشایخ اجازه در قرن ششم هجری است. شهید اول (م786ق) بـه کـتاب های او طریق داشته و شیخ حر عـاملی (م1107ق) او را سـتوده و وی را فـاضل، محدث و صدوق نـامیده اسـت. سید بن طاووس نـیز در کـتب ادعیه و زیارات خود، از او بهره گرفته و بر او اعتماد کرده است.
مشهدی در کتاب المزارالکبیر، زیارت پیـامبر(ص) و اهـل بیت(ع) را به ترتیب، ذکر کرده و در میان آنـها، فـضایل برخی مـساجد و اعـمال بـرخی ماه ها را آورده است. در «زیارت نـاحیه مقدسه» و «زیارت ناحیه دوم» مذکور در این کتاب، به طفل شهید امام حسین(ع) نیز سلام داده شده اسـت (ابـن مشهدی، 1378: 488 و 498).
15- مَطالِبُ السَؤول فی مَناقِب آلِ الرَّسول (ص)
مـحمد بـن طـلحه دمـشقی (م652ق)، شـافعی مذهب و از دانشوران شایسته اهـل سـنت است. او کتابی با عنوان مَطالِبُ السَؤول فی مَناقِب آلِ الرَّسول(ص) نوشته و در آن درباره شهادت امام حسین(ع) مطالب ارزشـمندی بـیان داشـته و مخالفان و قاتلان ایشان را بخشش ناپذیر و محروم از شفاعت و اصـحاب آتـش مـی شمارد. ابـن طلحه در یـادکرد فـرزندان امام حسین(ع) چنین می نویسد:
او را ده فرزند پسر و دختر بود: شش پسر و چهار دختر. پسرها: علی اکبر، علی اوسط - که همان امام زین العابدین (ع) است و در باب مربوط به او، ذکـرش می آید - علی اصغر، محمد، عبدالله و جعفر هستند. علی اکبر که پیش روی پدرش جنگید تا به شهادت رسید. علی اصغر در حالی که طفلی بیش نبود تیری آمد و او را به قتل رساند... و گفته شده که عبدالله هـم بـا پدرش، حسین(ع) شهید شده است. (نصیبی، بی تا: 256 -257)
16- تَذکِرَةُ الخَواصّ مِنَ الأمّة فی ذِکرِ خَصائص الأئمة
ابوالمظفر یوسف بن قِزُغلی بن عبدالله (م654ق)، سبط (نوه) ابوالفرج ابن جوزیِ مشهور است. او ابـتدا حـنبلی بود و سپس حنفی گشت؛ اما به دلیل علاقه اش به اهل بیت(ع)، شرح حال بسیاری از آنان را به نگارش درآورد. سبط ابن جوزی افزون بر گزارش احوال و مـناقب شـخصی امام حسین(ع)، به نهضت کـربلا پرداخـته و از آغاز تا انجام آن و حتی وقایع پس از شهادت سید الشهدا و همچنین برخی مراثی را درباره امام حسین(ع) - هر چند به شیوه داستانی و بدون ذکر سند - نیز نـقل کـرده است (محمدی ری شهری، 1430: 1/84). وی بـه نقل از هشام بن محمد، مقتل طفل شهید عاشورا را چنین می نویسد:
حسین(ع) به سوی یکی از اطفالش رفت که از تشنگی می گریست؛ او را بر سر دست گرفت و گفت: «ای قوم! اگر بر من رحم نـمی کنید بـر این کودک رحم کنید!» در این حال مردی از آنان، تیری به سوی او انداخت و ذبحش کرد. حسین(ع) می گریست و می گفت: «خدایا! میان ما و گروهی که ما را دعوت کردند تا ما را یاری دهند، امـا مـا را کشتند، داوری کـن!» در این هنگام، ندایی از آسمان رسید: «او را واگذار، ای حسین! که برای او، شیردهنده ای در بهشت است!» (ابن جوزی، 1426: 2/164)
17- اللُّهوف علی قتلَی الطـّفوف
سید رضی الدین علی بن موسی بن جعفر حلی (م664ق) مشهور به سـید بـن طـاووس، از عالمان و عارفان مشهور شیعه است که شخصیتی علمی، اجتماعی، ادبی و نیز عارف و متقی داشته و کتاب اللُّهوف عـلی قـتلَی الطّفوف یا المَلهوف علی قَتلَی الطّفوف را درباره امام حسین(ع) و مقتل ایشان، ویژه زائران امـام حسین(ع) نـوشته و داشته ها و آگاهی های تاریخی خود را نیز در این زمینه به آن افزوده است (محمدی ری شهری، 1430: 1/85-86). مقتل طـفل شیرخوار امام حسین(ع) در ملهوف به این شرح است:
حسین(ع) به در خیمه نزدیک شـد و به زینب(ع) فرمود: فـرزند خـردسال مرا به دست من بده تا برای آخرین بار او را ببینم! کودک را به روی دست گرفت و همین که خواست کودک را ببوسد حرملة بن کاهل اسدی تیری پرتاب نمود که به گلوی کودک رسـید و گوش تا گوش او را برید. امام(ع) به زینب(ع) فرمود: «او را بگیر!» سپس کف دستانش را زیر خون گرفت تا پر شدند. خون را به سوی آسمان پاشید و فرمود: «آن چه مصیبت وارده را بر من آسان می کند این اسـت کـه خداوند می بیند.» امام باقر(ع) فرموده است: «از آن خون، یک قطره به روی زمین نیفتاد».
گونه ای دیگر نیز روایت شده که به عقل نزدیک تر است؛ چرا که آن زمان، وقت وداع با طفل نبود؛ چـون سـخت به جنگ و کشتار مشغول بودند؛ در این هنگام خواهرش زینب(ع) نوزاد را بیرون آورد و فرمود: برادرجان! این فرزند توست، سه روز است که آب نخورده، برایش جرعه ای آب درخواست کن! امام او را روی دست گرفت و فرمود: ای مـردم! شـما شیعیان و اهل بیتم را کشتید و فقط این کودک باقی مانده که تشنگی جگرش را می سوزاند. او را با جرعه ای آب سیراب کنید! در این زمان، فردی تیری به سوی کودک پرتاب کرد و او را شهید کرد. پس امام(ع) آنـان را نـفرین کرد؛ چنان که مختار و دیگران بـر سـرشان آوردنـد. (ابن طاووس، 1390: 136-139)
18- کَشْفُ الغُمَّـة فی مَعْرِفَةِ الأئمّـة
ابوالحسن علی بن عیسی بن ابی الفتح اربلی (م692ق)، از عالمان و ادیبان عراق در قرن هفتم است که مـورد سـتایش عـالمان شیعه و اهل سنت قرار گرفته و عالمان بزرگی مـانند ابـوعبدالله علامه حلی و برادرش رضی الدین اربلی نزد او شاگردی کرده اند (محمدی ری شهری، 1430: 1/88). کَشْفُ الغُمَّة فی مَعْرِفَةِ الأئمّة(ع) کتابی در شرح حال، فـضایل و مـعجزات چـهارده معصوم(ع) است که نویسنده، آن را با انگیزه روشن کردن حقانیت آنان بـر دشمنان اهل بیت و مقابله با غلوکنندگان ائمه(ع)، نگاشته و در تألیف خود، استفاده از منابع اهل سنت را بر منابع شیعی مـقدم داشـته اسـت. اربلی برای امام حسین(ع) شش فرزند ذکور می شمارد:
علی اکبر، علی اوسط کـه هـمان زین العابدین است و در باب دیگر به آن خواهیم پرداخت؛ علی اصغر، محمد، عبدالله، جعفر. علی اکبر در کنار پدرش جنگید تا بـه شـهادت رسـید؛ اما علی اصغر، طفلی بود که تیری به او خورد و او را کشت. کسی گفته کـه عـبدالله نـیز با پدرش، حسین(ع) شهید شد. (اربلی، 1421: 1/581-582)
19- الأصیلی فی أنساب الطالبین
این کتاب، اثر صـفی الدین ابـوعبدالله مـحمد بن علی حسنی، معروف به ابن طَقطَقی یا ابن طِقطِقا (م709 ق) و از آثاری مهم است که در انساب طالبیان نگاشته شـده اسـت. ابن طقطقی از علما، مورخان و نسب شناسان امامیّه در روزگار خود، از خاندان نقابت و خود نقیب حلّه، کـربلا و نـجف بـوده است. وی اعقاب امام حسین(ع) را چنین می نویسد:
امام حسین(ع)، پنج فرزند داشت: علی (زیـن العـابدین)، علی اکبر که در واقعه طف به شهادت رسید و علی اصغر که با اصابت تیر در کـربلا بـه شـهادت رسید و عبدالله که با پدرش در کربلا شهید شد و جعفر که مادرش از قضاعه بود. (ابن طقطقی، 1418: 143)
بحث و بـررسی
بـه ادعای برخی مقتل نویسان، در منابع تاریخی، نام علی اصغری که طفل شیرخواره باشد مـذکور نـیست؛ بـلکه در جمله ای از آنها، تعبیر به طفلی شیرخوار شده و ذکری از اسم او به میان نیامده و در جمله ای از آنها، بـه عـبدالله تـعبیر شده؛ ولکن در بسیاری از کتب متأخرین، به علی اصغر تعبیر گردیده است (کاشانی، 1384: 1/ 499). ایـن در حـالی است که مورخان مشهوری مانند ابن اعثم کوفی (م.حدود 314 ق) در کتاب الفتوح و خوارزمی در مقتل الحسین و ابن طقطقی در الاصـیلی فـی انساب الطالبیین و علامه اربلی در کشف الغمة فی معرفة الائمه، طفل شیرخوار امـام حسین(ع) را «علی» دانسته اند و نام او را در شمارِ شهدای کربلا، گـزارش نـموده اند. شـیخ صدوق و پس از او، ابن خشاب بغدادی (م567ق) نام یکی از فرزندان امـام حسین(ع) را «علی اصغر» دانسته اند (صدوق، 1381: 126؛ ابن خشاب بغدادی، 1406: 21) و ابن شهر آشوب (م588ق) نام طفل شیرخوار اباعبدالله را «علی اصغر» نـگاشته اسـت (ابن شهر آشوب، 1412: 4/118).
همچنین سید بـن طـاووس در کتاب الاقـبال الاعـمال در اعـمال روز عاشورا زیارت نامه ای را برای سیدالشهدا (ع) نقل مـی نماید کـه نام علی اصغر نیز در فرازی از آن آمده است:
صَلّی الله عَلَیک وَ عَلَیهِمْ وَ عَلی وَلَدِک عـَلیٍّ الاَصْغَرِ الّذی فـُجِعْتَ بِهِ؛ (ابن طاووس، 1376: 3/71)
درود خدا بر تو و بـر ایشان (شهیدان) و بر فـرزندت عـلی اصغر؛ همان کسی که دل ها در سـوگ او بـه درد آمد.
از سوی دیگر، بر پایه برخی از گزارش ها، امام حسین(ع) شش پسر داشته کـه دو تـن از آنان عبدالله و علی اصغر، نام داشـته اند. در «زیـارت نـاحیه مقدسه» که نـام بـیش از هشتاد و دو نفر از شهدای کـربلا در آن ذکر شده است چنین می خوانیم:
السَّلامُ عَلی عَبدِاللّهِ بنِ الحُسَینِ، الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ، المُتَشَحِّطِ دَمـاً، المـُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حـِجرِ أبـیهِ، لَعَنَ اللّهُ رامـِیَهُ حـَرمَلَهَ بنَ کاهِلٍ الأَسَدِیَّ وَ ذَویهِ؛ (ابن مشهدی، 1378: 488)
سـلام بر عبداللّه پسر حسین(ع)، کودک شیرخوار، تیرخورده، به زمین افتاده، به خون غلطیده، که خـونش بـه سمت آسمان بالا رفت و در دامان پدرش، بـا تـیر ذبـح شـد؛ خـدا لعنت کند، حـرمله بن کاهل اسـدی و همراهانش را که به او تیر زدند!
همچنین در «زیارت ناحیه دوم» آمده است:
أَلسَّلامُ عَلی عَلِی الْکَبیرِ، أَلسَّلامُ عـَلَی الرَّضـیعِ الصـَّغیرِ؛ (ابن مشهدی، 1378: 498)
سلام بر علی بزرگ! سلام بـر شـیرخواره کـوچک!
بـا تـوجه بـه مطالب فوق، می توان احتمال داد ( همان طور که ابن طلحه گفته - این دو فرزند امام(ع)، هر دو در روز عاشورا شهید شده اند؛ با این تفاوت که یکی شیرخواره و دیگری چند ساله بوده است. پس شـاید بتوان گفت گزارش هایی که کلمه «رضیع» (شیرخواره) در آنها به کار رفته یا تصریح می کنند که «فرزندی از امام(ع) که در روز عاشورا به دنیا آمده بود، روی دست پدر، تیر خورد و شهید شد» به شـهادت یـکی از این فرزندان، اشاره دارند؛ اما گزارش هایی که به شهادت فرزند سه ساله امام حسین(ع) اشاره کرده اند یا تعبیرهای مشابه و نزدیک به آن دارند، مربوط به شهادت فرزند دیگری از ایشان اند. بـا ایـن همه باید گفت تشابه بسیاری از گزارش ها درباره نام کودک، نام مادرش و نام قاتلش و همچنین عدم تصریح اکثر منابع به شهادت دو فرزند خردسال امـام حسین(ع) در صحنه عاشورا، این فرضیه را از حـد یـک احتمال، فراتر نمی برد (محمدی ری شهری، 1390: 658-659).
شهید قاضی طباطبایی(ره) درباره مدفن طفل شهید اباعبدالله(ع) می نویسد:
این جریان که بر سر زبان هاست و برخی منبری ها آن را نـقل مـی کنند که حضرت سجاد(ع)، عـلی اصغر(ع) را در مـوقع دفن بر روی سینه حضرت سید الشهداء(ع))گذاشت و آن طور دفن فرمود، سند صحیحی ندارد؛ و علاوه بر آن از نظر حکم فقهی نیز اشکال بر آن وارد است؛ زیرا در آداب دفن میّت آمده است که جنازه را در قبر بـه طـرف راست می خوابانند که صورتش به طرف قبله باشد و مانند حال احتضار نمی خوابانند که سینه به طرف آسمان باشد تا جنازه طفل روی آن گذاشته شود. البته ممکن است گفته شود: امام سـجاد(ع) در مـقابل سینه امـام حسین(ع) در زمین به طرف قبله گذاشت؛ اگرچه چنین چیزی ممکن است، اما مدرک و دلیلی بر این گونه دفـن شدن علی اصغر نداریم. شاید مقصود این باشد که شهادت علی اصغر به قـدری بـر امـام حسین(ع) سخت بوده است که قلب مقدس حضرت(ع) را سوزانده است و گویا علی اصغر به روی سینه پدر دفن شده اسـت. ایـن گونه تفسیر، نوعی مجازگویی است. بنابر این، سخن مشهور همان است که تاریخ نویسان گـفته اند: شـهدای کـربلا از جمله علی اصغر در زیر پای امام حسین(ع) مدفون اند. (قاضی طباطبایی، 1383: 95)
بر این استدلال، نقدی جدی وارد است و آن، تـوجه نکردن به طرق کشف حقیقت در باب عاشورا و عاشوراییان است؛ چرا که منابع و مـدارک رویدادهای عاشورا، به اسـناد تـاریخی منحصر نیست؛ بلکه افزون بر اسناد تاریخی، می توان در عرصه های دیگری به منابع متقن دست یافت. گستره منابع نهضت عاشورا را می توان همچنین شامل روایات و زیارات در منابع حدیثی، اشعار شاعران و مرثیه های آنان، گـفته های دشمنان اهل بیت(ع) و اعتراف آنها، شیوع و اشتهار، نقل های سینه به سینه و... دانست.
از جمله منابع معرفت شناسی عاشورا، منابع روایی و حدیثی هستند. بر پایه برخی مستندات تاریخی و روایی، در زمان بنی امیه - که تمام تلاش حـکومت در جـهت حذف نام و یاد امام علی(ع) و شیعیان آن حضرت بود - امام حسین(ع) برای زنده نگه داشتن یاد و آرمان اصیل اسلامی پدر بزرگوارش، تمام فرزندان پسر خود را «علی» می نامید:
لَوْ وُلِدَ لِی مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لَا أُسـَمِّیَ أَحَداً مِنْهُمْ إِلَّا عَلِیّاً؛ (کلینی، 1407: 6/19)
اگر صد پسر نیز برای من متولد شود، دوست دارم همه را علی نام گذاری کنم و حتی حاضر نیستم یکی از آنها را جز علی، به اسم دیگری بنامم.
هـمچنین اربـاب مقاتل روایت نموده اند که عبیدالله بن زیاد، در آن مجلس کذایی که ترتیب داده بود، از امام سجاد ( پرسید: تو کیستی؟ امام فرمود: من علی بن الحسین هستم. ابن زیاد گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟ امام(ع) فرمود: مـن بـرادری داشـتم که علی نام داشت و مـردم او را [در کـربلا] کـشتند...» (ابن طاووس، 1390: 192 -193).
از این روایات نتیجه می گیریم پسران امام حسین(ع) که روز عاشورا در کربلا بودند همگی «علی» نام داشتند و اگر پسری از ایشان، نام دیـگری چـون عـبدالله داشت باز او را «علی» صدا می کردند. از این رو می توان چـنین بـرداشت نمود که «علی بن الحسین الاصغر» در واقع همان «عبدالله بن الحسین» است که در مقاتل و منابع، با عنوان «عبدالله الرضیع» یا «الطفل الرضیع» نیز از او یاد می شود.
دربـاره مـدفن عـلی اصغر، دو قول تاریخی وجود دارد:
قول اول آن است که اباعبدالله الحسین(ع) از اسب خـویش پیاده شد و گودالی برای آن طفل با غلاف شمشیر، حفر نمود و او را همچنان به خون آغشته، دفن کرد. با اسـتناد بـه ایـن قول تاریخی، نمی توان خبری قطعی از محل دفن علی اصغر به دست آورد. بـر ایـن اساس امام حسین(ع) تمام بدن های شهدا را به غیر از بدن قطعه قطعه شدۀ اباالفضل العباس، به خیمه ها آورد و در کـنار یـکدیگر نـهاد؛ ولی هیچ کدام را دفن نکرد و فقط بدن خون آلود علی اصغر را (کنار خیمه یا پشت خـیمه) دفـن نـمود. شاید این اهتمام و توجه خاص حضرت(ع) نسبت به علی اصغر، به این دلیل بوده اسـت کـه جـسم کوچک و رنجور او، پس از شهادت پدر، مورد بی احترامی سپاه دشمن قرار نگیرد و شاید به آن جهت بـوده اسـت که آن حضرت(ع)، از بازگرداندن طفل شیرخوار خود به مادرش رباب، شرم داشت و این مـنافاتی بـا عـصمت ایشان ندارد؛ طبیعتاً وقتی پدری انجام دادن کاری را به عهده می گیرد، اما به سبب نبودن امـکانات یـا یاری نکردن دیگران یا سفاکی و بی رحمی دشمنان در انجام دادن آن ناکام می ماند، به طور طـبیعی حـالت شـرمندگی از کسانی که منتظر انجام دادن آن کار یا وعده بوده اند، به وی دست می دهد؛ به ویژه اگر آن شـخص دریـای کمالات انسانی و اقیانوس احساسات پاک و لطیف پدرانه باشد که در این صورت، احساس مـسئولیت بـیشتر وی، ایـن حالت را در وی تشدید می کند (ویجویی، 1395: 2/75). در همین باره برخی علمای شیعه معتقدند مصیبت شهادت حضرت علی اصغر(ع) از بزرگ ترین مـصائب اسـت کـه اگر پیغمبر مرسل به مانندش مبتلا می شد و او را جز این، مصیبت دیگر نـمی رسید، در جـلالت شأن و بلندی مقام صبر او کفایت می کرد (همو: 1/ 461).
قول دوم درباره مدفن علی اصغر آن است که امام حسین(ع)، جـنازه طـفل را آورد و کنار بدن دیگر شهدا قرار داد. برخی به استناد این قول و اعتقاد شـیعه مـبنی بر «دفن اجساد مطهر شهدای کربلا، تـوسط امـام سـجاد(ع)»، مدفن علی اصغر را پایین پای مبارک پدر بزرگوارش دانسته اند.
بـه نـظر می رسد در باب مدفن و علت شهادت علی اصغر، معرفت های حسی و استدلالی به تنهایی برای دسـتیابی بـه معارف و اثبات حقایق، کافی نـیست؛ بـلکه باید «شـهود عـارفانه و مـکاشفات» نیز به اینها ضمیمه شود تـا زمـینه دستیابی به معارف و حقایق فراهم آید و یافته ها و شناخته شده ها دیده شوند و واقـعیت مـعلوم، به طور حضوری مورد شهود قـرار گیرد (بهشتی، 1394: 35). این مـکاشفات، گـوناگون هستند و به نحوه های مختلف انـجام مـی پذیرند. از جملۀ مهم ترین آنها تشرف به محضر امامان معصوم(ع) در خواب یا بیداری، در عصر غـیبت اسـت. این گونه منبع با احراز حـق بـودن مـکاشفه برای خود شـخص، مـعتبر است و اگر برای شـخصیت های بـرجسته ای همچون شیخ مفید، سید بحرالعلوم، سید بن طاووس، میرداماد، صدرالمتألهین، ملا محمدتقی مجلسی، محمدباقر مجلسی، شـیخ بـهایی، شهید اول و شهید ثانی، علامه حلی، مـلا مـهدی و ملا احـمد نـراقی و امـثالهم رخ دهد، به سادگی نـمی توان آنها را انکار نمود. ممکن است بزرگانی خبرهایی درباره عاشورا ذکر کرده باشند، در حالی که آن خـبرها نـیز سندی ندارند؛ چه بسا مستند ایـن گونه اخـبار، شـهودات و مـکاشفات آنـها باشند و آنان بـدون آن که بخواهند این امر را افشا کنند، تنها خبر را نقل کرده باشند. بزرگانی که به وثاقت، دقت نـظر، فـرهیختگی، پارسـایی و صدق شهره اند، به ندرت گاه اخباری مـی دهند کـه در مـنابع مـوجود نـیست؛ چـه بسا منشأ نقل آنها همین مکاشفات باشد و در واقع آنها به راه شهود و مکاشفه، استناد جسته و از راه ارتباط با حضرات معصومین(ع) به این اخبار ویژه دست یافته اند (حسین زاده، 1395: 112-113). برای مـثال، در خاطرات بازمانده از عارف بالله و عاشق دل سوخته اهل بیت(ع)، حاج شیخ جعفر آقا مجتهدی (ره) چنین نقل است که او به افتخار زیارت و رؤیت حضرت علی اصغر(ع) نایل گردیده بود؛ در حالی که ایشان را طفلی در آغوش مـادر (حـضرت رباب)، دیده بود (سفید آبیان، 1384: 169 و 232).
خبر دادن از محل دفن حضرت علی اصغر، نتیجه یکی دیگر از این مکاشفات منتسب به آیت الله سید مرتضی کشمیری(ره) است. ماجرا از این قرار است که جـمعی از زوّار در کـربلا خدمت عالم بزرگوار مرحوم سیّد مرتضی کشمیری(ره) رسیدند و از مکان قبر حضرت علی اصغر پرسیدند. ایشان پس از گریۀ زیاد پاسخ داد: نمی دانم؛ صبح بیایید شاید پاسخ قـانع کـننده ای برای شما بیابم. شب در عـالم رؤیـا خدمت حضرت سیدالشهدا(ع) شرفیاب شد. حضرت(ع) فرمود: سید مرتضی! چرا جواب زائران را ندادی؟! عرض کرد: ای أباعبدالله! من چه بگویم؟! قبر آن عزیز را نمی دانستم. سیدالشهدا(ع) فرمود: بدان! و به آنـها بـگو پیکر عزیزم، روی سینه مـن اسـت (شیخ الرئیس و مهدی پور، 1383: 263).
درباره علت شهادت طفل شیرخوار اباعبدالله، بسیاری بر این عقیده اند که حضرت علی اصغر(ع) اختیار شهادت نمود و خود را فدای امام حسین(ع) کرد. مبنای این استدلال آن است که در آمـوزه های شـیعی، اطفال نیز دارای روح بزرگ و انتخاب و اختیار وجدانی هستند و از جمله ادلّه شرعیه بر این ادعا، حج کودکان و استحباب شرعی آن است که یقیناً از باب صرفِ عمل تعبّدی و شباهت به حُجّاج نیست. مستحب اسـت بـه اطفال - گـرچه طفل یک روزه باشد - احرام بپوشانند و ولیّ او نیت کند و او را طواف دهد، به جای او نماز بخواند، با خود بـه عرفات و مشعر و منا ببرد، قربانی کند و تمام مناسک حج را انجام دهـد؛ زیـرا روح طـفل و نفس مستعدۀ او حقیقتاً حج می کند و لبیک می گوید و به فوز و درجات شخص مُحرِم و حج کننده می رسد؛ یعنی در نفس او هـمان آثـار حج شخص حاجی، بالاستعداد و بالقوه موجود می شود (حسینی تهرانی، 1427: 98).
برخی گفته اند که امـام حسین(ع) بـر جنازه علی اصغر نماز خواند و چون «نماز میت بر جنازه طفل شیرخوار، واجب نیست» احـتمال داده اند که سن کودک اباعبدالله در هنگام شهادت، حدود شش سال یا بیشتر بـوده است (سلیمانی بروجردی، 1389: 86). ایـن در حـالی است که «صلی علیه» می تواند به معنای درود فرستادن حضرت(ع) بر فرزندش باشد و نیز می تواند به مصداق آیه قرآنی (وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَوةِ)، نشان از یاری جستن از نماز، برای کسب آرامش و تحمل شهادت آن طفل صغیر باشد.
نتیجه گیری
در آن چه گذشت، اهم اسناد معتبر، درباره طفل شهید امام حسین(ع) در عاشورا، بازخوانی شد و این نتیجه به دست آمد که عبدالله رضیع، ملقب به علی اصغر، تنها طفل شـیرخوار شـهید امام حسین(ع) در عاشوراست. در بیان علل اختلاف منابع و مقاتل درباره تبارشناسی و اخبار شهادت علی اصغر، چنین به نظر می رسد که برخی تفاوت ها، ناشی از اختلاف در قرائت راویان از متون منبع است و احتمال این که بـعدها در حـاشیه نسخه های خطی، جملاتی نوشته و سپس داخل متن شده باشد بعید نیست و چنان که تاریخ نشان می دهد، بارها چنین کارهایی شده است. همچنین توجه نکردن به طرق کشف حقیقت در باب عـاشورا و عـاشوراییان، از دیگر علل اختلاف در اخبار حضرت علی اصغر(ع) به شمار می رود. برای شناخت اخبار صحیح این طفل شهید عاشورایی، علاوه بر اسناد تاریخی، باید به روایات و زیارات در منابع حدیثی، اشعار شـاعران و مـرثیه های آنـان، گفته های دشمنان اهل بیت( و اعـتراف آنـها، شـیوع و اشتهار، شهود عارفانه و مکاشفات، نقل های سینه به سینه و... نیز توجه کرد.
منابع
- ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم (1411ق)، الفتوح، تحقیق: عـلی شـیری، بـیروت، دارالاضواء، چاپ اول.
- ابن جوزی، یوسف بن قراوغلی (1426)، تَذکِرَةُ الخَواصّ مِنَ الأمـّة فـی ذِکرِ خَصائص الأئمة، قم، المجمع العالمی لاهل بیت (ع).
- ابن خشاب بغدادی، عبدالله بن نصر (1406 ق)، تاریخ الموالید الائمة و وفیاتهم، قم، کتابخانه آیت الله مـرعشی نـجفی.
- ابن شهر آشوب، محمد بن علی (1412ق)، مناقب آل ابی طالب، بیروت، دارالاضواء.
- ابن طاووس، علی بن موسی (1390ق)، أللُّهـوف عَلی قَتْلَی الطُّفوف، ترجمه: مهدی رمضانی، مشهد، جوان یاوران.
- ابن طاووس، علی بن موسی (1376ش)، الإقبالُ بالأعمالِ الحَسَنَةِ فیما یُعمَلُ مَرَّةً فـی السـَّنَةِ، تـصحیح: جواد قیومی اصفهانی، قم، مرکز النشر التابع لمرکز الاعلام الاسلامی.
- ابـن طقطقی، مـحمد بن علی (1418 ق)، الاصیلی فی انساب الطالبیین، محقق: مهدی رجایی، قم، کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی.
- ابن مشهدی، محمد بن جعفر (1378ش)، المزار الکـبیر، تـحقیق: جـواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی.
- ابن نما، جعفر بن محمد (1380ش)، در سوگ امـیر آزادی (تـرجمه مـثیر الاحزان)، ترجمه: علی کرمی، قم، نشر حاذق.
- ابومخنف، لوط بن یحیی؛ طبری، محمد بن جریر؛ غفاری، حسن (1364ش)، مقتل الحسین(ع)، قـم، حـسن غـفاری.
- اخطب خوارزم، موفق بن احمد (1423 ق)، مقتل الحسین(ع) للخوارزمی، قم، انوار الهدی.
- اصفهانی، ابوالفرج علی بن الحسین (2007 م)، مقاتل الطالبیین، بیروت، دارالکـتب العـلمیه.
- اربلی، علی بن عیسی (1421ق)، کَشْفُ الغُمَّة فی مَعْرِفَةِ الأئمّة، قم، الشریف الرضی.
- بهشتی، محمد (1394ش)، آرای دانـشمندان مـسلمان در تـعلیم و تربیت و مبانی آن؛ جلد پنجم: فیض کاشانی، تهران، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- حسین زاده، محمد (1395ش)، «تحلیلی بـر مـبانی معرفت شناختی مطالعه نهضت عاشورا»، معرفت کلامی، ش2.
- حسینی تهرانی، سید محمدحسین (1427ق)، روح مجرد، مـشهد، انـتشارات عـلامه طباطبایی، چاپ نهم.
- رنجبر، محسن (1386ش)، «سیری در مقتل نویسی و تاریخ نگاری عاشورا از آغاز تا عصر حاضر(2)»، تاریخ اسـلام در آیـنه پژوهش، ش15، ص53-90.
- سفید آبیان، حمید (1384)، لاله ای از ملکوت، قم، مؤلف.
- سلیمانی بروجردی، علی (1389ش)، تـحقیقی جـامع پیـرامون سه طفل شهید سیدالشهداء(ع) در کربلا (علی اصغر، عبدالله رضیع، علی رضیع)، قم، دارالتفسیر.
- سنگری، محمدرضا (1387ش)، عـاشورا نگاران: پژوهـش و تـحقیق در منابع، مقاتل و مآخذ عاشورایی، تهران، خورشید یاران.
- شیخ الرئیس، عباس؛ علی اکبر مـهدی پور (1383ش)، شـاهکار آفرینش: مقتل شیخ الرئیس، قم، عصر ظهور.
- صحتی سردرودی، محمد (1385ش)، عاشورا پژوهی با رویکردی به تـحریف شناسی تـاریخ امام حسین(ع)، قم، انتشارات خادم الرضا(ع).
- صدوق، محمد بن علی (1377ش)، الخصال، تـرجمه: مـحمدباقر کمره ای، تهران، کتابچی.
- صدوق، محمد بن عـلی (1381ش)، مـقتل الحسین، تـهران، نشر هستی نما.
- صدوق، محمد بن علی (1367ش)، مـن لا یـحضره الفقیه، ترجمه و شرح: علی غفاری، تهران، صدوق.
- طبرسی، احمد بن علی (1403)، الإحْتِجاجُ عَلی أهْلِ اللّجاج، تـصحیح: مـوسوی خرسان، مشهد، نشر المرتضی.
- طـبرسی، فـضل بن حسن (1376ش)، إعلامُ الوَری بـأعلامِ الهـدی، قـم، مؤسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث.
- طبری آمـلی، مـحمد بن جریر (1383ش)، دلائل الامامه، قم، دارالذخائر.
- طبری، محمد بن جریر بن رستم (1413ق)، دلائل الامامه، قم، مؤسسة البعثه.
- عقیقی بخشایشی، عـبدالرحیم (1379ش)، سـه مقتل گویا در حماسه عاشورا، قم، دفـتر نشر نوید اسلام.
- قـاضی طـباطبایی، سید محمدعلی (1383ش)، تحقیق در باره اول اربـعین حـضرت سیدالشهدا(، تهران، وزارت ارشاد.
- کاتب واقدی، محمد بن سعد (1410 ق)، الطبقات الکبری، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بـیروت، دارالکـتب العلمیه، چاپ اول.
- کاشانی، حبیب الله بن علی مـدد (1384ش)، تـذکرة الشـهداء، تهران، شمس الضـحی.
- کـلینی، محمد بن یعقوب (1407ق)، الکافی، تحقیق و تـصحیح: عـلی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم.
- محمدی ری شهری، محمد (1390ش)، گزیده شهادت نامه امـام حسین(ع)، قم، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث.
- مـحمدی ری شهری، محمد (1430ق)، دانـش نامه امـام حسین(ع) بر پایۀ قرآن، حـدیث و تاریخ (ج1)، قم، دارالحدیث.
- مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1380ش)، اَلْإرْشاد فی مَعْرفة حُجَجِ الله عـَلَی الْعِباد، تـرجمه و شرح: ساعدی خراسانی، تصحیح: محمدباقر بـهبودی، تـهران، اسـلامیه.
- نـصیبی، مـحمد بن طلحه (بـی تا)، مـَطالِبُ السَؤول فی مَناقِب آلِ الرَّسول(ع)، بیروت، مؤسسة البلاغ.
- ویجویی، عباس (1395ش)، حکمت های عاشورایی با تأکید بر دیدگاه حـضرت آیـت الله العظمی جوادی آملی، تهران، سبحان.
- یعقوبی، احـمد بـن ابـی یـعقوب (1371ش)، تـاریخ یـعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم.