صبوت(کودک) بدان سبب، تازگی میآورد که جهان را نو میبیند.هفته کودک در حالی سپری میشود که حال کودکیها در کشورمان چندان خوب نیست. نوسانات اقتصادی معمولا قربانیان خود را از بیپناهترین اقشار میگیرند و چه کسی بیپناهتر از کودکان.
به گزارش به نقل از جهان صنعت ،قربانیان ردیف اول فشارها و نقصانها همیشه کودکان محرومترین و آسیبپذیرترین خانوادهها بودهاند و امروز این مساله با دو راهیهایی چون نفرستادن کودکان به مدرسه و فرستادنشان به کار، سوءتغذیه و عدم رشد لازم در دوران کودکی که جبرانناپذیر است، اعتیاد کودک و ازدواج کودک که حلقههای بعدی این آسیبها هستند، قابل توجهتر شده است.
نگاه فعالان اجتماعی به کودکان، قطعا سرمایهمحور و هزینه- فایدهای نیست و کودکان بدون نیاز به هیچ توجیه و مدل هزینه- فایدهای دارای حقوق مسلم هستند و به قول ماندلا احقاق این حقوق نشانی از درجه شرافت هر جامعه دارد. اما بیایید با توجه به شرایط جامعه و نگاههای کاسبکارانه که امروز بر بسیاری از گفتوگوها سایه افکنده است، براساس همین گفتوگوها و شعارهای رایج مبنی بر اینکه کودکان سرمایه آینده جامعه هستند، این گفتار را در سنجه عمل قرار دهیم.
برخورد منطقی و مطلوب افراد با سرمایههایشان چیست؟ ما با سرمایههای مادی خود چه برخوردی میکنیم؟ قطعا سعی میکنیم کمابیش برای محفوظ ماندنشان، ارتقای میزانشان، تبدیلشان به احسن، انتخاب بهترین راه نگهداری و افزایش، مصون ماندنشان از انواع ریسکها و تهدیدات تلاش کنیم. روحیات متفاوتی در افراد مختلف نسبت به سرمایه و پول وجود دارد اما وارستهترین افراد نیز هرگز پول و دارایی خود را در جوی خیابان نمیریزند. توجه به این موضوع حتی به آنجا میرسد که دولتها معمولا برنامهها و بودجههای زیادی را صرف جذب سرمایههای سرگردان، سر و سامان دادن به اموال بدون صاحب و... میکنند. حتی به این فکر میکنند که چگونه میتوان از سرمایهگذاریها و داراییهایی که اصلشان در داخل کشور نیست، برای کشور ایجاد درآمد کنند.
مطمئنا اگر قرار باشد فردی در سمتی رسمی برای کودکان یا درباره آنها سخنرانی کند، از واژههای «سرمایههای آینده» یا «آیندهسازان» استفاده خواهد کرد و مطمئنا شنوندگان نیز خواهند دانست که این واژهها تعارفی کلیشهای بیش نیستند چرا که شواهد و قرائنی دال بر این نگاه در بطن مناسبات اجتماعی به چشم نمیخورد. ما از سرمایههای مادیمان محافظت و فکر میکنیم پول و ثروتی که به چشم دیده میشود، در آینده برای خانواده و مملکت ما نجاتبخش خواهد بود اما این را در نظر نمیگیریم که ثروت و سرمایه اصلی یک کشور در مفهوم واقعی و دور از تعارفات در چه شرایطی نگهداری میشوند و نشو و نما میکنند. آیا شما سرمایههایتان را در میان زبالهها میریزید؟ اما کودکان بسیاری زندگی خود را در میان سطلهای زباله و با زبالهگردی سپری میکنند و گاه همچون احد و صمد، در میان شعلههای آتشدون همتیها میسوزند و پرپر میشوند. آیا ما اگر در معاملهای به جای ریال، دلار دریافت کنیم، پریشان شده و دلارها را جمع و از مرزها رد میکنیم؟ خیر. اما بسیاری از کودکان که حتی از حقوق اولیه خود برخوردار نیستند و در این وانفسای کاهش جمعیت، حضورشان در این کشور میتواند فرصت تلقی شود، در قالب طرحهایی جمعآوری میشوند و تصمیم گرفته میشود که بدون خانواده خود به آن سوی مرزها منتقل شوند. انگار که ما منابع و مخازن ذیقیمتی را بیابیم و بلافاصله به صورت رایگان به خارج از کشور منتقلشان کنیم (این مطلب مغایرتی با سیاستگذاریهای مناسب برای قانونمند کردن وضعیت مهاجران ندارد).
از مصادیق که بگذریم، قوانین به عنوان چارچوب تعیین نحوه رفتار با کودکان رخ مینمایند. قانون اساسی که تنها یک بار در آن به کودکان اشاره شده، آن هم به واسطه مادران. قوانینی که حتی بیپناهترین کودکان را در مقابل دمِ دستترین تهدیدها حمایت نمیکند. انگار شما برای محافظت از ثروتتان هیچ چارچوب و نقطه اتکایی ندارید و اگر فردا روزی دزدی و آتشسوزی و... ثروتتان را تهدید کند، دست روی دست میگذارید و تماشا میکنید. با وجود اینکه چه در دین مبین اسلام که دین رسمی کشور است و چه در فرهنگ قدیم ایرانی به لحاظ عملی و توصیهای، کودکان دارای جایگاه ویژهای بودهاند، ما هماکنون با ادعای زیست در کشوری که به این دو عقبه خود میبالد، کمترین حد حمایت از کودکان را داریم. این امر اگرچه ممکن است حتی در ظاهر قوانین نیز مشهود باشد اما در عمل است که خود را به صورت تمام به رخ میکشد و ما در موارد متعدد شاهد بودهایم که در برابر بدترین آزارها و صدمات جسمی و روحی به کودکان، با اتکا به قوانین و ضمانت اجرایی آنها، کمترین دستاوردها را با توجه به پیشینه فرهنگی، دستورات اکید دینی در مقایسه با وضعیت بسیاری از کشورهای جهان دارا هستیم. امید است با تایید و ابلاغ سریعتر لایحه حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان به حداقلهایی در این زمینه دست یابیم.
در همین راستا باید خاطرنشان کرد مفهوم کودک و کودکی آنقدر پیشپاافتاده و غیرمهم تلقی میشود که در قوانین مختلف تعریف واحدی از آن لحاظ نشده و در بسیاری از مواقع اختیارات و وظایفی که بر دوش یک کودک نهاده میشود، در این عدم هماهنگی قوانین دچار تعارض میشود. برای مثال یک دختر در 13 سالگی میتواند ازدواج کند اما اختیار تملک اموال خود را تا زیر 18 سال ندارد و گرچه میتواند ازدواج کند و برای سرنوشت خود (در بهترین حالت در موارد ازدواجهای غیراجباری) تصمیم بگیرد اما حق شرکت در انتخابات و مشارکت در سرنوشت اجتماعی و سیاسی خود را ندارد.
اینکه کودکان بیپناهترین، بیگناهترین و زیباترین موجودات این جهان هستند و لبخندشان از معدود حادثههای زیبای باقیمانده برای جهان ماست و ممانعت از آسیب دیدن آنها و صیانت از کودکی آنها در اولویت است، جای بحث و استدلال ندارد اما همانطور که شاهدیم واقعیتهای جامعه ما از جنس این نگاه نیست و تاراج کودکیها که اعضای جمعیت امام علی هر روز بیپناهانه شاهد آن هستند، از وضعیت مناسبی حکایت نمیکنند و از آنجا که امروز همه مناسبات و تصمیمگیریها رنگ و بوی مادی به خود گرفته است، این گفتار از این منظر مطرح میشود که واژه «سرمایه» حساسیتبرانگیز شود و در میان مناسبات کاسبکارانه اذهان دودو تا چهارتایی نیز بتوان جایی و ضرورتی برای احقاق و صیانت از حقوق کودکان جامعه یافت و اولویتی را به آن اختصاص داد. شاید بتوان به جای آنکه کودکان را در زمره داشتههای پدرانشان شمرد، به عنوان سرمایههای ملی نیز به آنها نگاه کرد و به این نتیجه رسید که اگر کودکی در کنج یک مرکز بازیافت در غنیآباد سوخت، علاوه بر اینکه دو فرزند از خانوادهای کم شدند، سرمایه اجتماعی، معنوی و حتی مادی جامعهمان هم به باد رفته است. مطمئنا در این صورت همان نگاههای کاسبکار، با محاسباتی اندکی بلندمدتتر به نتایج جدیدی در زمینههای مختلف خواهند رسید و کلمه «میراث تمام نسلها» را در برخورد با ذخایر ملی و منابع طبیعی که متعلق به کودکان نیز هست به رسمیت خواهند شناخت. در آن صورت برای تکتک موضوعاتی که به کودکان مربوط است بیشتر فکر خواهد شد و در سرمایهگذاریهای مادی و بودجهبندیها برای آتیه کشور، کودکان بیشتر دیده خواهند شد. حساب کودکان از والدینشان، با هر تفکر و ملیت و... جدا خواهد شد و برای آنکه هیچ کودکی در هیچ جای این آب و خاک از نداشتن حقوق اولیه و حمایت زجر نکشد، تکتک شهروندان احساس وظیفه و مسوولیت خواهند کرد.
پایان نگاه به چارچوبهایی که بر سرنوشت کودکانمان حاکم میکنیم را به کلام حضرت علی(ع) مزین کنیم که فرمودند: «آداب خود را بر کودکانتان تحمیل نکنید زیرا آنها برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شدهاند.»