نکاتی درباره حضور ایران در نمایشگاه فرانکفورت؛

دستاوردهای یک نمایشگاه بزرگ کتاب برای ایران

الهام فلاح می‌گوید ز نزدیک دیدن اسلوب استاندارد اداره نشر در کشورهای پیشرفته و آموختن شکل موجه و تعریف شده حضور بین­‌المللی در حوزه کتاب دستاورد حضور در نمایشگاه کتاب فرانکفورت است.

دستاوردهای یک نمایشگاه بزرگ کتاب برای ایران

به گزارش خبرنگار مهرریا، الهام فلاح نویسنده ایرانی و برگزیده جایزه ادبی پروین اعتصامی که در سال‌های اخیر در برخی از نمایشگاه‌های بین‌المللی کتاب حضور داشته است، همزان با هفتادمین دوره نمایشگاه کتاب فرانکفورت در یادداشتی به این موضوع پرداخته است که تا چه اندازه حضور در این رویدادها می‌تواند به غنای معرفی ادبیات معاصر ایران در جهان کمک کند. متن این یادداشت در ادامه از نگاه شما می‌گذرد:

جهان، ادبیات ایران را با آثار حافظ و سعدی و فردوسی و مولانا می­شناسد و این میان اگر کسی هم خیلی حرفه­ای و اهل تفحص باشد شاید بوف کور را بشناسد و برخی از اشعار فروغ و نیما. این میان اما کم نداریم بت­های ادبی که پای آثارشان از مرزهای پرگهر ایران فراتر نرفت و اهل تعمق که باشید طرح این مسئله جای بسی پرسش است. اینکه چرا حتی جلال و گلشیری و دانشور و مندنی­‌پور و ساعدی و محمود و باقی متاخرین نتوانسته­‌اند دل خواننده خارجی را ببرند؟ قصد دارم به این مهم برسم که آیا این مهجور بودن ادبیات ایران وابسته به ذات زبان و نوع روایت و داستانسرایی ماست یا علل بیرونی هم در این عدم توفیق موثر است؟ چرا که آوازه فرهنگ و تمدن ایران زمین ممکن نیست به گوشی نرسیده باشد چه از زمانی که از غرب تا دریای مدیترانه  می‌رسید و از شرق تا انتهای جاده ابریشم و چه در قرن اخیر. بسیاری معتقدند که مهجور بودن زبان فارسی و نبود مترجمی که زبان مادری­اش زبانی غیر از فارسی باشد مهم­ترین دلیل این عقبافتادگی ادب ایران از عرصه جهانی­ست.

حال اینکه سوال اینجاست که آیا زبان فارسی و فراگیری گرامر و دستور آن از عربی یا فرانسه یا چینی و آلمانی دشوارتر است؟ پاسخ منفی­ست. تاریخ نشان داده که زبان فارسی به علت سهل‌الفهم بودن و رواج سریع و یادگیری نه چندان پیچیده اصول دستوری­اش، در بسیاری از کشورهای دنیا به عنوان زبان اصلی تبیین و تبلیغ دین اسلام شناخته شده است. شاید دانستن این نکته جالب توجه باشد که مسلمانان ایالت سین­کیانگ چین قنوت نماز را به زبان فارسی می­‌خوانند بی آنکه معنای آن را بدانند. این مثال از آن جهت حائز اهمیت است که در شرق و خاور دور زبان فارسی زبان رایج­تر و آسانتری برای ترویج اسلام بوده است. حال چه شده که امروزه لزوم یادگیری زبان فارسی ابدا در بین مردمان سرزمین­های دیگر علی‌­الخصوص اروپا و امریکا حس نمیشود؟

پاسخ ساده است. ایران از لحاظ اقتصادی و از لحاظ صنعت توریسم و مدیریت برندینگ در خصوص تولیدات تجاری و صنعتی و کشاورزی داخلی، نتوانسته آنطور که قابل مقایسه با همتای خارجی خود باشد عرض اندام کند. یعنی تجار و توریست­ها و بازرگانان و مدیران و دانشجویان فنی و مهندسی کشورهای دیگر تمایلی برای پیوستن و ورود به سیستم لاجان و کم قوه اقتصادی و صنعتی ما ندارند. شاید پای این مسئله به میان آید که تاریخ پر از شواهدی­ست دال بر اینکه آنجا که اقتصاد و صنعت لنگ می­زده فرهنگ و هنر توانسته قومی را به رده‌­های بالا بکشاند و تاثیر محصولات هنری و فرهنگی از صادرات علم و صنعت بیشتر که نباشد کمتر هم نیست. این فرضیه در شرایطی می­تواند قابل پذیرش باشد که ورود و بقا در عرصه فرهنگی و هنری جهان را بدانیم. دلخوش بودن به بارقه‌­هایی که گه‌گاه آسمان فرهنگ ایران را به­سان عبور شهاب سنگی روشن می­‌کند به معنی تبدیل شدن به یک ستون محکم زیر سقف فرهنگ و هنر و ادبیات جهان نیست. و مسبب این جرقه‌­های ناپایا عدم حرفه‌­ای‌­گری ما در عرصه فرهنگ است که منحصرا به بخش نشر و ادبیات خواهم پرداخت.

پیدایش روزافزون ناشران به سیاهه ناشران مجوز گرفته از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شرط کمّی چاپ کتاب به جهت امکان حضور در نمایشگاه بین­المللی کتاب تهران، یکی از معضلاتیست که باعث ورود حداکثری کتاب­هایی فاقد کیفیت لازم چه در عرصه تالیف و چه ترجمه است. از سوی دیگر ناشران حرفه‌­ای و سابقه‌­دار هم ساز و کاری مطابق استاندادرهای بین‌­المللی جهت پذیرش اثر ندارند. نویسنده یا مترجم بدون واسطه با ناشر طرف می‌­شود و این خود بزرگترین عیب کار است. رفتارهای سلیقه‌­ای و اعمال حب و بغض شخصی از سوی دبیران نشر برای پذیرش یا رد آثار و عدم وجود قرارداد از پیش تعریف شده از مهم­ترین نکاتی‌­ست که به ارتباط بین ناشر و مولف آسیب می‌­زند.

اتحادیه ناشران به عنوان یک نهاد صنفی نتوانسته در مورد سر و شکل قراردادها، با عدم جانبداری معنادار به تنظیم قراردادی متحدالشکل و استاندارد برسد و سیال نگه داشتن قرارداد صاحب اثر با ناشر باعث می­شود که ناشران بیشتر از آنکه پایگاه فرهنگی باشند به بنگاه تجاری تبدیل شوند که پیش از هرچیز با کتاب به مثابه کالایی شبیه کالایی که در بقالی یا سوپر مارکت­‌هاست رفتار می­کنند. اغلب ناشران کلیه حقوق مادی و معنوی اثر را از آن خود می­کنند که این حقوق شامل حق فروش کپی رایت کتاب­ها نیز هست. ناشری که کتاب را با تیراژ ماکزیمم هزار جلد و با درصد بسیار نازلی از قیمت پشت جلد از مولف می­خرد و نه توانایی تبلیغات ارگانیزه در داخل و نه عرضه در خارج از کشور را دارد، پر بیراه است اگر انتظار داشته باشیم در دریای مواج کتبی که هر روز در گوشه گوشه دنیا منتشر می­شود، برای معرفی و شناساندن محصول خود دست و پا بزند و دغدغه شناساندن ماحصل نویسندگان ایرانی را به ملتهای دیگر داشته باشد. برای ناشر ایرانی، به لفظ دقیق بازاری، نمی‌­صرفد که کارمندی مسلط به زبان­های دیگر برای بخش بین­‌الملل و پرزنت کردن آثار تراز اول به کار گیرد. ناشر همین­که بتواند در این واویلای اقتصادی و کمی مخاطب ریالش را دربیاورد کفایت می­کند. حال اگر این میان ناشر نگون­بختی از راه رسید و تمایل به خرید اثری از ما برای ترجمه و نشر در کشوری دیگر را نشان داد، رقم­های عجیب و طمع­کارانه­ای پیش روی خود می‌­بیند که از سوی ناشرانی که اغلب کتب  خارجی را به صورت یک کتابخوان معمولی از کتابفروشی­های آن سوی مرز می­‌خرند و همراه خود می‌­آورند و به مثابه عین به عین سرقت ­فرهنگی و ادبی، ترجمه و منتشر می­‌کنند، جای بسی شگفتی‌­ست. از قضا همین ناشران که تعدادشان کم هم نیست هیچگونه حرکت معنادار و هدفمندی برای برطرف کردن معضل کپی رایت در کشور از خود نشان نمی‌­دهند. گویی که مسکوت و متوقف بودن قانونگذار در این حوزه به نفع جیب خیلی از ناشرین باشد.

در اینجا اما شاید طرح این پرسش بد نباشد که چرا یکی از مهم­ترین و پیشتازترین ناشران عرصه ادبیات نمونه و ممتاز کشور، ناشرهمیشه غایب نمایشگاه کتاب فرانکفورت است؟ نمایشگاهی که تجاری­ترین حضور نمایندگان کشورهای مختلف در عرصه نشر و مبادلات کتاب است. این پاسخ را که ما عضو کنوانسیون برن نیستیم و کپی رایت در کشور ما رعایت نمیشود، پس اصولا حضور در این عرصه معنایی ندارد، زیاد شنیده‌­ایم. اگر این­چنین است پرداخت هزینه قابل توجه از سوی دولت برای برپایی غرفه ملی ایران به چه معناست؟ وقتی با این گرانی ارز قرار باشد یک سفر اروپایی اتفاق بیفتد و در نتیجه آن چند تا کتاب فروخته شود به یکی دو تا ایرانی جلای وطن کرده مقیم آلمان و باقی هم هدیه و بذل و بخشش و بعدش برگشت با دست درازتر از پا، پس چرا مسئولین موسسه فرهنگی نمایشگاهها هر سال با سماجت بیشتری راهی این سفر می­شوند؟ پاسخ این است که ناشران ما قرار نیست برای خرید و فروش آثار راهی فرانکفورت شوند. بلکه این حضور شاید به نوعی تلمذ در دوره­‌های عملی و ورکشاپ باشد. واقعیت این است که جز از نزدیک دیدن اسلوب استاندارد اداره نشر در کشورهای پیشرفته و حتی دوستان عرب و ترک بیخ گوشمان و آموختن شکل موجه و تعریف­شده حضور بین­‌المللی در حوزه کتاب، قرار نیست نمایشگاه فرانکفورت دستاورد دیگری داشته باشد. و خب برای ناشر مبتدی و غیرحرفه­ای همین هم غنیمت است و ذکاوت چندانی نمی­‌خواهد استفاده هدفمند و بهینه از این فرصت فراهم شده.

اینکه ناشران بدون پرداخت اجاره­بها و سایر هزینه‌­ها به برپاکنندگان غرفه ملی ایران و یا متولیان آلمانی نمایشگاه، در این ساحت چهار روزه بین­‌المللی صنعت نشر حاضر می­‌شوند موقعیتی طلایی برای ناشر ایرانی­ست. اما بخش اسف­بار ماجرا اینجاست که این نمایشگاه و دعوتنامه‌­ای که از سوی آلمان­ها ارسال می­شود و کمک و همکاری موسسه فرهنگی نمایشگاه­ها، در اغلب موارد تنها به تفریح و گشت و گذار و تماشای جاذبه­‌های پاییزی کشورهای حوزه شینگن ختم می­شود. ناشرانی هستند که هر سال می‌­روند و می‌­آیند و هیچ اتفاقی برای کتابهایشان نمی­افتد. متاسفانه بعد چند صباحی کوتاه پس از بازگشت، آن حس آزارنده که چرا ما اینطوریم و آنها آنطور و باید متنبه شویم می­خوابد، و باز همان آش و همان کاسه و همان ملغمه بی حساب و کتاب نشر و ادبیات ما. متاسفانه در این یک مورد سفر بسیار، خامی را مرتفع نمی­سازد اما چاره کار در نرفتن و حاضر نشدن نیست. از طرفی راه­اندازی پروژه طرح گرنت و اختصاص کمک­هزینه از سوی دولت برای ناشرینی که قصد ترجمه و انتشار آثار ایرانی را دارند، باعث ایجاد رفتار انتخابی و گزینشی برای ارائه و پیشنهاد کتب خاصی به ناشر خارجی شده و این هم یکی دیگر از معایب حضور دولت در تمامی بخش­هاست. این مسئله باعث بدبینی ناشر معتبر خارجی به فرمایشی بودن این ترغیب و ایجاد پشتگرمی برای او در راستای ترجمه و انتشار اثری خاص می­گردد و از سوی دیگر محل اقناع طمع و یا پرکردن باگهای مالی و اقتصادی ناشران کوچک و گمنام و رده چندم.

 نبودن آژانس­های ادبی متعدد و فعال که بتوان از سوی ایشان شاهد نتایج عینی و عملی و ایجاد فضای رقابتی بود، عدم حرفه­ای­گری ناشران ما در بخش روابط بین‌­الملل با همتایان خارجی و پایبند نبودن بسیاری از ناشرین به حق مالکیت فکری مولف خارجی، کتاب­سازی و ... از جمله مشکلات عدیده بر سر راه جهانی شدن ادبیات امروز ماست.   

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر