روزنامه همشهری - بهنام سلطانی: زندگی هنری برخی گویندگان و صداپیشگان ایرانی مصداق شعر معروف فروغ فرخزاد است که میگوید تنها صداست که میماند؛ صداهای ماندگاری که در عصری دیجیتال هنوز هر شنوندهای را پای رادیو و تلویزیون میخکوب میکند و منوچهر والیزاده صاحب یکی از این صداهاست؛ هنرمند خوشصدایی که از دهههای گذشته مدام در صحنه تئاتر، روی پرده سینما و گاهی مقابل دوربین سریالهای تلویزیونی بوده اما با افتخار خودش را گوینده و صداپیشهای میداند که علاقهاش حرف زدن با مردم و کار کردن برای مردم است.
استاد والیزاده که سابقه 60سال فعالیت هنری را در کارنامه دارد خودش را متعلق به نسلی میداند که عشق را با پول تاخت نمیزند و ارزش هنر را فراتر از یک شغل یا وسیلهای صرفا برای امرار معاش و کسب درآمد میداند. شاید تماشای بازیگران نامدار هالیوود مثل تام کروز و تام هنکس، بدون صدای او برای مخاطبان ایرانی جذابیتی نداشته باشد اما هنوز خودش را گویندهای میداند که در گرگ و میش امیرآباد تهران مسیر رسیدن به رادیو را طی میکند تا به مردم سلام بدهد و به آنها بگوید در 78سالگی صدای زنده رادیو است. بعدازظهر یک روز پاییزی مهمان خانه گرم منوچهر والیزاده بودیم و با او درباره روزگار پرفرازونشیب لالهزار، فرصتها و تهدیدهای ورود تکنولوژی به دوبله و ورود صداپیشهها به دنیای بازیگری و تبلیغات گفتوگو کردیم.
برای صحبت کردن درباره کارنامه هنری شما باید چند دهه به عقب برگردیم. از چه زمانی به هنر علاقهمند شدید و این علاقه چگونه منجر به ورودتان به دوبله شد؟
من در سال 1319 و حوالی خیابان لالهزار تهران به دنیا آمدم. مدرسه ما بین محله پامنار و خیابان ناصرخسرو بود و به آن محله عربها میگفتند. دوره دبیرستان را در دبیرستان قریب واقع در خیابان سعدیجنوبی گذراندم و چون از همان دوران دانشآموزی به صداپیشگی علاقه داشتم، قید ورود به دانشگاه را زدم. در همان سالها یک تئاتری به نام تئاتر گیتی در ابتدای خیابان لالهزار بود و برادرم آنجا کار تئاتر میکرد. من هم بعد از مدرسه، همیشه به تئاتر گیتی میرفتم و کنار برادرم بودم و از همان دوران به تئاتر علاقهمند شدم. بعد از آنکه دیپلم گرفتم 3سال کارمند شرکت مخابرات بودم و در همان سالها با منصور متین که دوبلور و بازیگر بود آشنا شدم. ایشان هم مرا به استاد علی کسمایی معرفی کرد و در سال 1337 با راهنمایی ایشان کارم را بهعنوان دوبلور شروع کردم. استاد کسمایی آنقدر کارم را پسندید که گرفتار کار دوبله شدم و بدون آنکه از مخابرات استعفا کنم، دیگر به محل کارم نرفتم.
شما تا اواخر دهه 60 که لالهزار بهطور کامل تعطیل نشده بود در تئاتر حضور داشتید. لالهزار در سالهای بعد از انقلاب چه حال و هوایی داشت؟
تا حدود 4سال بعد از پیروزی انقلاب در تئاتر پارس بودم و کنار هنرمندانی مثل حسین عرفانی و شهلا ناظریان، روزی 2سانس نمایش اجرا میکردیم. ما در تئاتر پارس کار میکردیم و عدهای دیگر از هنرمندان با تئاتر نصر کار میکردند و عدهای دیگر از بازیگران در تئاتر دهقان که پایین دست لالهزار بود نمایش اجرا میکردند. در واقع عدهای از بازیگران که بنا به دلایلی ممنوعالتصویر شده بودند در لالهزار نمایش اجرا میکردند و این رویه تا سال 1360 ادامه داشت.
میتوانیم بگوییم لالهزار در آن سالها به پاتوق بازیگران ممنوعالکار تبدیل شده بود؟
یکسری از بازیگران بهدنبال پاتوق نبودند و از سر بیکاری در لالهزار نمایش اجرا میکردند. در همان سالها دوبله تعطیل شده بود و اصلا به همین دلیل ما به لالهزار رفتیم. از ابتدای دهه60 اجرای نمایش را هم تعطیل کردند ولالهزار که یک روزی نماد فرهنگ و هنر در پایتخت بود آرامآرام به خاطرهای در ذهن علاقهمندان تئاتر و سینما تبدیل شد. در ابتدای دهه 60 عدهای میخواستند تئاتر نصر را به موزه تئاتر و نمایش تبدیل کنند اما تلاش آنها هم به سرانجام نرسید.
با تعطیلی تدریجی لالهزار عدهای از بازیگران به آن سوی مرزها مهاجرت کردند و عدهای بازنشسته شدند اما شما از معدود هنرمندانی بودید که مسیر تازهای را برای خودتان باز کردید. بازگشت برخی هنرمندان مثل شما، حسین عرفانی، شهلا ناظریان و... به دوبله با چه مشکلاتی همراه بود؟
بعد از تعطیلی تدریجی لالهزار، خیلی از گویندهها و صداپیشهها به رادیو و تلویزیون برگشتند و دوبله دوباره سر و شکل گرفت. در سالهای ابتدایی انقلاب، فیلمهای ویدئویی دست بهدست میشد و فیلمهای «بتاکم» را دوبله میکردیم تا اینکه دوبله مسیر خودش را پیدا کرد. البته در ابتدای دهه70 در کنار دوبله به همراه مرحوم منوچهر نوذری در تئاتر گلریز نمایش هم اجرا میکردم. من و نوذری 4سال در تئاتر گلریز بودیم و هر نمایش را تا یک سال اجرا میکردیم. روال کارمان اینگونه بود که نمایشخانه از بهمنماه تعطیل میشد و تا آخر سال یک نمایش جدید را تمرین میکردیم تا در تعطیلات عید آن را برای مردم اجرا کنیم. یادش بهخیر، وقتی مردم چهره منوچهر نوذری را روی پوسترها میدیدند برای خرید بلیت در صف میایستادند و با اینکه تئاتر گلریز بیش از 400عدد صندلی داشت، بلیتها تا 2ماه بعد پیشفروش میشد.
مرحوم نوذری بهعنوان بازیگر در تئاتر گلریز فعالیت میکرد یا کارگردان بود؟
منوچهر نوذری در آن سالها چند تیپ مختلف ازجمله آقای ملون و دست و دلباز را در برنامه رادیویی صبح جمعه با شما اجرا میکرد و همان تیپها را در تئاتر گلریز بازی کرد که به شکل عجیبی مورد استقبال مردم قرار میگرفت.
شما قبل از پیروزی انقلاب بازیگر تئاتر بودید و بعد از انقلاب هم در چند فیلم و سریال حضور داشتید. دوبله چه جذابیتی برای شما داشت که باعث شد آرامآرام از تئاتر و دنیای بازیگری فاصله بگیرید؟
هنر شاخههای مختلفی دارد اما بزرگترهای هنر همیشه گفتهاند که تئاتر مادر هنرهای نمایشی است. همه کسانی که در سینما چهره شدهاند، عشق به تئاتر داشتهاند و کارشان را با تئاتر شروع کردهاند. من هم وقتی در کنار تئاتر، وارد کار دوبله شدم، مدام میگفتند صدایت خوب است و همین تشویقها باعث شد در این کار ماندگار شوم. بهنظرم اگر کسی یکی از شاخههای هنر را انتخاب کرد باید همان مسیر را ادامه بدهد تا به نتیجه مطلوب برسد. من در سالهای قبل از انقلاب در فیلمها و سریالهای تلویزیونی بازی میکردم اما برای من همه راهها به دوبله ختم شد و هنوز هم خودم را دوبلور میدانم نه بازیگر.
در آن سالها تئاتر پولساز نبود اما با دوبله میشد امرار معاش کرد. مسائل مادی چقدر در تغییر مسیر زندگی هنری شما تأثیر داشت؟
وقتی وارد دنیای هنر شدم 17سالم بود و اصلا به پول فکر نمیکردم و بهدنبال عشق و علاقهام رفتم. باور کنید عشق به هنر هنوز مرا سرپا نگه داشته است. در آن سالها هنرمند جماعت به پول فکر نمیکرد. شاید به همین دلیل میگویند فیلمهایی که در دهه 40 دوبله شده متفاوت است. همه آن فیلمها با عشق دوبله میشد.
شما به دورهای اشاره میکنید که دوبلورها مثل سایر هنرمندان برای مردم کار میکردند و در نتیجه کارهای ماندگاری از آنها به یادگار مانده است.چرا هماکنون دوبلورهایی از این دستکم داریم؟
یکی از دلایلش این است که تهران در دهه 40 چیزی حدود 3میلیون نفر بود و 500هزار نفر جمعیت جوان و جویای کار داشتیم. بنابراین اگر کسی در هنر یا هر کار دیگری نبوغ و استعدادی داشت به سرعت اوج میگرفت اما حالا تهران 16میلیون نفر جمعیت دارد که 10میلیون نفر آن جوان هستند و میخواهند پول دربیاورند. از طرفی خیلی از جوانها وارد کار دوبله میشوند که پول دربیاورند اما زمانی متوجه میشوند خبری نیست که دیگر آلوده این کار شدهاند. در چندماه اخیر 4نفر از بهترین همکارانم ازجمله بهرام زند و حسین عرفانی را از دست دادم و من به اتفاق جلال مقامی و منوچهر اسماعیلی وضع جسمانی خوبی نداریم. بنابراین نسل جدید باید جای قدیمیها را بگیرند اما متأسفانه خیلی از جوانها صرفا بهخاطر پول و کسب درآمد وارد این عرصه میشوند و شاید به همین دلیل صدای ماندگاری متولد نمیشود.
در سالهای قدیم کسانی مثل استاد علی کسمایی بودند که الفبای دوبله را به جوانها میآموختند و به آنها گوشزد میکردند که به عشق مردم و برای دل خودشان کار کنند. چرا این روزها استادهایی مثل او نداریم؟
چون کسی هم که باید با جوانها رفتار پدرانه داشته باشد خودش دنبال پول است. عده دیگری هم تازه از گرد راه رسیدهاند و تقلا میکنند که زودتر مدیر دوبلاژ شوند و درآمد بیشتری داشته باشند، درحالیکه من بعد از 60سال کار هنری نمیتوانم مدیر دوبلاژی هر فیلمی را قبول کنم.
فکر نمیکنید فقدان استادهای دلسوز و بزرگان دوبله، مسیر ورود جوانهای مستعد به هنر دوبله را طولانی میکند؟
هماکنون مدیر دوبلاژهای جوانی داریم که امثال من و منوچهر اسماعیلی و جلیلوند برایشان حرف میزنیم چون بهطور علمی و اصولی این کار را یاد گرفتهاند اما عدهای دیگر مثلا با لیسانس کامپیوتر یا فوقلیسانس معماری وارد کار دوبله میشوند چون صرفا به کسب درآمد فکر میکنند. یک موقعی میگفتند قدیمیها به دوبلورهای تازهکار راه نمیدهند اما حالا جوانهایی وارد این کار شدهاند که مانع ما قدیمیها میشوند. استادهای دوبله برای کسی که صرفا به کسب درآمد فکر میکند چه کاری میتوانند انجام بدهند.
در سالهای گذشته بسیاری از دوبلورهای ایرانی به جای بازیگران معروف هالیوود حرف میزدند. خود شما به جای تام کروز و تام هنکس حرف زدید. در شرایط فعلی که دامنه تحریمها به دوبله هم رسیده و تلویزیون نمیتواند فیلمهای خوب خارجی بخرد، چه چشماندازی را میتوان برای آینده دوبله در ایران ترسیم کرد؟
وضعیت فعلی دوبله زیاد خوب نیست و از وقتی مشکلاتی برای خرید فیلمهای خارجی بهوجود آمد، این شرایط بدتر شده است. متأسفانه دیگر شرایطی برای جوانان فراهم نمیشود که به جای بازیگران برجسته هالیوود حرف بزنند. من یک زمانی به جای تام کروز یا تام هنکس حرف میزدم ولی اکنون چنین شرایطی برای جوانها فراهم نمیشود چون شاهد پخش سریالهای چینی و کرهای هستیم.
زبانهای کرهای یا چینی با زبان فارسی تفاوت اساسی دارند. نوع گفتار کرهایها و چینیها خیلی با گفتار ما فرق دارد. ما اگر برای القای پیاممان 4خط حرف بزنیم، یک کرهای ممکن است آن چهار خط را در یک خط توضیح دهد. بنابراین دوبلورها باید این فاصله چندین کلمهای را با تند و سریع گفتن دیالوگها پوشش بدهند. در یک دورهای فقط سریالهای 4دهه قبل شرق آسیا برای دوبله به تلویزیون میآمد و آقای محمود قنبری خیلی برای آنها زحمت میکشید و حتی برایشان داستان مینوشت. این فیلم و سریالها گویندهساز نیستند.
سطح سلیقه مخاطب امروزی تغییر کرده و بسیاری از مخاطبان امروز بهراحتی به سایتهای پخش فیلم دسترسی دارند و اغلب فیلمها را دوبلهشده تهیه میکنند. شما برای تغییر ذائقه مخاطب چه فکری کردهاید؟
امروزه بسیاری از فیلمهای سینمایی توسط دوبلورهای زیرزمینی دوبله میشود و خیلی از آنها را نمیشناسم. البته همین دوبلورهای زیرزمینی به مرور زمان کار را یاد گرفتهاند. سریالهایی که تا چند سال قبل از شبکههای ماهوارهای پخش میشد توسط همین افراد گمنام دوبله میشد و کیفیت کارشان به حدی ضعیف بود که شنونده نمیخواست صدایشان را بشنود اما با کمک تکنولوژی و دستگاههای دیجیتال کارشان را یاد گرفتهاند. این شتابی که تکنولوژی به یادگیری دوبلورهای جوان و تازه کار داده خوب نیست. در دوره ما بیش از 10بار جای یکی از بازیگران اصلی حرف میزدیم تا حس بگیریم و صدایمان با ریتم فیلم هماهنگ شود اما امروزه، فیلم بدون حضور یکی از دوبلورها هم دوبله میشود و چند روز بعد با کمک دستگاه، صدای آن دوبلور را روی فیلم میگذارند. حسی که چند دوبلور کنار هم مینشینند و حرف میزنند با حسی که یک دوبلور تنها در استودیو مینشیند و صرفا دوبله میکند قابلمقایسه نیست. تنها کاری که میشود کرد این است که به دوبلور تأکید کنیم حسی که باید به مخاطب القا شود را در کارش داشته باشد. احساس تنها ابزار مقابله با تکنولوژی است.
البته جلوی ورود تکنولوژی به هنر را نمیشود گرفت؛ مثلا در موسیقی هم دستگاههای دیجیتال جای اجرای زنده را گرفتهاند و با همه ایرادهایی که به این شیوه وارد است، تولید موسیقی را مقرون به صرفه کرده است.
تکنولوژی خیلی مواقع گرهگشاست اما شتاب یادگیری دوبلورهای تازهکار را زیاد کرده درحالیکه برخی از همین دوبلورها استعداد خوبی دارند و اگر مسیر صحیح را طی کنند نتیجه مطلوبتری میگیرند. بعضی از جوانها با موبایل فیلم دوبله میکنند و برای من میفرستند و نظرم را جویا میشوند. از پیشرفت تکنولوژی گریزی نیست اما بهعنوان دوبلور نباید اجازه بدهیم دستگاه دیجیتال جای حسی که به بیننده القا میکنیم را بگیرد. در موسیقی هم یک زمانی ارکستر کامل با حضور خواننده در استودیوی شماره هشت رادیو در میدان ارگ موسیقی اجرا میکرد و بهترین خوانندهها از دل همین اجراها متولد میشدند اما حالا نوازندهها تکنوازی میکنند و آهنگساز آنها را میکس میکند. در نتیجه حس و حال خوبی به شنونده القا نمیشود.
در مجموع کثرت دوبلورهای زیر زمینی و استفاده از دستگاههای دیجیتال برای دوبله فرصت است یا تهدید؟
تردیدی نیست که این رویه روی هنر دوبله تأثیر منفی خواهد گذاشت. در سالهای قدیم برای دوبله یک فیلم سینمایی 10روز وقت میگذاشتیم اما حالا با کمک دستگاه ساعت 9صبح کار شروع میشود و 6بعدازظهر باید فیلم را دوبله شده تحویل بدهند. اگر فیلمی سخت باشد و به یکی از همین دوبلورهای تازهکار بگویند ساعت 6 به بعد خسته میشوی و 2روز باید برای این کار وقت بگذاری، میگوید برایم صرف نمیکند. البته باید به برخی از آنها حق داد چون دستمزدی که بابت دوبله یک فیلم سینمایی دریافت میکنند ناچیز است و فقط کفاف شام و ناهارشان را میدهد. میخواهم بگویم جایی که تکنولوژی و پول جای عشق را بگیرد خطرناک است.
از طرف مدیر دوبلاژهای شرکتهایی که بهطور غیرقانونی فیلم دوبله میکنند پیشنهاد کار داشتهاید؟
چند بار برای همکاری از من دعوت کردند اما کسانی که قرار بود با آنها کار کنم را نمیشناختم. روال کارشان هم اینگونه است که تماس میگیرند و میگویند به فلان استودیو در فلان خیابان تهران بیایید. حتی در شهرستانها استودیو ساختهاند و فیلم دوبله میکنند. عدهای از جوانها که فکر میکنند در کار دوبله پولدار میشوند جذب این گروهها شدهاند اما خبر ندارند من با 60سال سابقه کار هنری بابت دوبله یک فیلم سینمایی 400هزار تومان دستمزد میگیرم.
شما علاوه بر دوبله و فعالیتهای تبلیغاتی با رادیو پیام هم همکاری میکنید. زیاد شنیده شدن صدای گوینده یا صداپیشه به مقبولیتش نزد مخاطب کمک میکند یا تأثیر معکوس دارد؟
اگر هنرمند، دوبلور یا گوینده از نظر مالی تأمین باشد هرگز بهکار زیاد تن نمیدهد و خودش را تکرار نمیکند.کسی بدش نمیآید کمتر کار کند و بیشتر دستمزد بگیرد. شما نمیتوانید یک عمر صورت خودتان را با سیلی سرخ نگه دارید. من به نسلی تعلق دارم که برای دل مردم هم کار میکند و به همین دلیل گاهی اوقات صدایم زیاد شنیده میشود. روزهای سهشنبه از ساعت 6تا 10صبح در رادیو پیام گویندگی میکنم. هر سهشنبه ساعت 4 صبح بیدار میشوم تا ساعت 6 صبح که پشت میکروفن مینشینم «بسمالله الرحمن الرحیم» را خواب آلوده نگویم. بابت گویندگی در رادیو پیام ماهانه 400هزار تومان حقوق میگیرم اما به عشق مردم ساعت 4 بیدار میشوم تا جمله اولم در رادیو برای آنها نشاط داشته باشد. انرژی مثبتی که از مردم میگیرم باعث شده 20سال در رادیو پیام دوام بیاورم. وقتی 2 هفته به رادیو نمیروم و مردم مدام سراغم را میگیرند برایم میلیاردها تومان ارزش دارد و برای اینکه صدایم بیشتر شنیده شود تقلا میکنم.
در 78سالگی فکر میکنید مردم تا کی صدای شما را میشنوند؟
از خدا میخواهم چنان توانی به من بدهد که تا آخرین روز عمر با مردم حرف بزنم. همه سختیهای کار دوبله را به جان میخرم چون کارم را دوست دارم و به عشق مردم کار میکنم. باران عشق که میبارد هیچ وقت چتری برندار، بگذار خیس خیس شوی...