قسمت هفتم «ممنوعه» همانطور که قبلاً، امیر پورکیان، کارگردان این مجموعه، قول داده بود، با یک غافلگیری اساسی همراه بود و احتمالاً همه مخاطبان این مجموعه را بهتزده کرد. قسمت هفتم، دقیقاً جایی است که همه فضاسازی، شخصیتپردازی، خرده داستانکها، شخصیتهای فرعی و قصهای که تاکنون بسط دادهشده بود، به ثمر می نشیند تا داستان را به اوج برساند.
در ابتدا، باید توانایی پورکیان را در روایت قصهای در شش قسمت، بدون آنکه از ریتم بیافتد و در عین انسجام و وحدت، نقطه اوج اساسی نداشته باشد را ستود. قسمت هفتم «ممنوعه» نشان داد که با مجموعهای با یک فیلمنامه قوی و حسابشده طرف هستیم. فیلمنامه «ممنوعه» در کنار پرداخت خوب فیلمساز، تاکنون، مخاطبان زیادی را جذب کرده است، آرامآرام قصهاش را پیش برده اما برگ برندهاش را رو نکرده، کاراکترهایی را به بیننده معرفی کرده و با کنار هم قرار دادن آنها، مخاطب را با فضای قصه آشنا کرده، اما دورخیزی جسورانه برای رکب زدن به مخاطب و شگفتزده کردن او برداشته بوده که اگر صحبتهای قبلی پورکیان نبود، هیچکس فکرش را هم نمیکرد که قصه این آدمها، ناگهان تا این حد پیچیده شود و در هم بپیچد، خوب و بد در هم آمیزد و مرز بین درست و غلط، به باریکترین خط ممکن برسد.غافلگیری اساسی که در این قسمت شاهد بودیم، مربوط به مثلث عشقی میان رها، خسرو و پروانه بود. درحالیکه فکر میکردیم، خسرو باخیانت به همسرش او را به مرز جنون رسانده و با دروغ و پنهانکاریاش نقشهای در سر دارد، فهمیدیم که ماجرا از بیخ و بن چیز دیگری است و درواقع این خسرو است که بازیچه یک بازی عجیب شده است. رها و پروانه به دلایلی که هنوز برایمان مشخص نیست، او را در این رابطه اسیر کردهاند و به نظر نمیرسد که هدف نهایی آنها هم خسرو باشد. هرچه باشد، خسرو یکی از نزدیکترین افراد به سامی و پدرش تجنگی است و در همین قسمت سامی خطاب به پدرش از علاقه او به خسرو و اینکه او جدا از نام خانوادگیاش یک تجنگی است میگوید. از سوی دیگر، جهان داستانی «ممنوعه» جهانی است که آدمها یا گرگ هستند یا گوسفند، پس حتماً فرد قویتری پشت نقشه رها و پروانه است. حتی این احتمال نیز بعید نیست که تجنگی بازی بزرگی دارد و همه کاراکترهای قصه هم مهرههای شطرنج او باشند. به همین دلیل است که وقتی مهران (محمدامین) که از قسمت اول عضو ناکوک گروه دوستی سامی و سایرین بود، حالا با شک و تردیدهایی که دارد و باراهنمایی مشاوری که در کنار تجنگی دیده بودیم، کمکم دارد از عضو ناکوک بودن به عضوی مستقل و جداگانه تبدیل میشود.
نکته جالب دیگری که در قسمت هفتم شاهد آن بودیم، تصمیم خلیل برای عمل تغییر جنسیت بود. خلیل با همراهی آذر (خاطره حاتمی) به پزشک مراجعه میکند و از روندی که باید طی کند تا آماده عمل شود مطلع میشود. مهمترین توصیه پزشک به خلیل، آماده شدن روانی برای تغییر جنسیت و رویارویی با هویت جنسیاش است. میتوان از این سکانس بهعنوان یک سکانس بیهوده یا صرفاً فرعی گذشت؛ اما با رویکردی که تاکنون از «ممنوعه» دیدهایم، باید کمی جدیتر به موضوع نگاه کنیم. بهویژه که در ادامه این سکانس، آذر و خلیل در خیابان در حال صحبت هستند که عابری، به آذر کنایه میزند و بهاصطلاح متلک میاندازد. واکنش آذر همراه با بیاعتنایی یا نهایتاً، درگیری لفظی نیست. آذر با تمام وجود و با تمام خشم به مرد مزاحم حمله میکند. حال کمی به سرووضع آذر نگاه کنید، موهای کوتاه، کاپشن پسرانه و رفتار پسرانهای که از قسمت اول از وی دیدهایم و اینکه آذر در میان دوستان خلیل، از همه بیشتر از او حمایت میکند و او را در راستای تصمیمش تشویق میکند. منظورم این نیست که آذر هم ترا جنسیتی است که شاید باشد و بعید نیست غافلگیری دوم ماجرا همین باشد؛ منظورم کنار هم قرار دادن صحبتهای پزشک و این سکانس است؛ روبرو شدن با واقعیت هویت جنسی. موضوعی که نهتنها شخصیت آذر را پیچیده و غیرقابلپیشبینی میکند، بلکه نشان میدهد «ممنوعه» قصد دارد دقیقتر و ریزبینانه تر از چیزی که انتظارش راداریم و مشابهش را دیدهایم (مجموعه گلشیفته)، از هویت جنسی سخن بگوید، کاری که شبیه راه رفتن روی لبه تیغ است.
درنهایت، صحبت در مورد قسمت هفتم را با یادآوری سکانس تکرارشونده از سامی در راهروهای زندان به پایان میبرم. سکانسی که با افکت نور قرمز، از قتلی می گوید که احتمالاً به دست سامی که گاهی کنترل خشمش را از دست میدهد و یکمشت زن حرفهای هم هست، اتفاق میافتد. همه اینها در کنار هم از قایقی اسیر طوفان خبر میدهد که هیچکس نمیداند بعد از فروکش کردن طوفان، دریا آن را به کدام سمت خواهد برد.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
8