به گزارش ایسنا، مصدق در این برنامه، با اشاره به اشعار شعرای معاصر و هم عصر مصدق به شرح توجه و علاقه ویژه مصدق به زادگاهش پرداخت.
غزل مصدق، در بررسی کارنامه شعرای دیگر در این خصوص گفت: با نگاهی گذرا به اشعار "نیما" توصیفات بسیاری از طبیعت مورد نظر قرار خواهد گرفت، اما او در هیچ شعری راجع به شهرش به طور مستقیم و به صورت تخصصی سخن نگفته. "شهریار" هم با وجود اشعاری که به زبان ترکی گفته است اما شاهد آن هستیم که با حال عجیب، احساساتی و متفاوتی نسبت به دلتنگی خاصی از تهران میگوید که گویی موطن دومش تهران است.
وی در تجسس آثار شعرای دیگر ادامه میدهد: در شعر "سپانلو" تعلق به شهر تهران وجود دارد و خاصا توصیف عاشقانهای از شهر تهران در اشعار شاعر وجود دارد، "مجابی" شاعر برخاسته از قزوین، با دلخوشی از جغرافیایِ قزوین نمیگوید شاید به این دلیل که از این شهر خاطرات خوشی ندارد، یا چون در تهران بزرگ شده و اساسا خاطرات خاصی ندارد و تنها بعد تاریخی قزوین را یادآور میشود.
غزل مصدق معتقد است در شعر شعرای هم عصر مصدق، حرفی از زادگاه شاعر زده نشده و حتی "محمد حقوقی" در شعری بلند و انتشار نیافته با دلی آزرده از اصفهان میگوید و یا از ایران به صورت کلی به عنوان زادبوم یاد شده؛ همچون آثاری که در مجموعه اشعار شاملو و اخوان بهجا مانده و در آنها از ایران گفتهاند و نه شهر محل تولد خود.
این نویسنده و شاعر آثار پدر را به ترتیبِ انتشار از اولین مجموعه، درفش کاویان، مورد بررسی قرار داد و اشارات شاعر به اصفهان را بازخوانی کرد. از جمله اشعار "شبی بر ساحل زنده رود"، "شیر سنگی"، "درکنار زنده رود" و …
وی اوج عشق و ارادت پدرش به اصفهان را در آخرین سرودهاش، مربوط به شهریور 73، چهارسال پیش از مرگ شاعر یافته، در حالی که او در آمریکا زندگی میکند اما، در شعری تحت عنوان "خاطرات کودکی در اصفهان" بازهم از اصفهان میگوید، چون همیشه.
بهرام پروینگنابادی پس از قرائت بیانیهای از جانب علی دهباشی سردبیر نشریه بخارا، به شرح تنها دیدارش با حمید مصدق در منزل استادشان پرداخت.
این پژوهشگر ادبیات معاصر از تاریخچه ظهور شعر، باورهایی در مورد شعرا و روحیه هنری شاعران سخن به میان آورد: اعراب با شعر زندگی میکردند و معتقد بودند هر شاعر یک جن دارد که شعر را در گوشش زمزمه میکند، نگاه اعراب ماوراییاست و معتقدند این کلام از ماورا میآید و موجودی از دنیایی دیگر این کلام را برای آنها زمزمه میکند.
وی در خصوص باورهای موجود در ایران میگوید: نظامی در تعریف شعر در مخزنالاسرار بعد از رسیدن به نعت پیامبر، شاعران را در مقام دوم انسانی بعد از پیامبران میداند، یعنی شاعران از زمره اشخاصی هستند که شعر به آنها الهام میشود.
گنابادی جستوجو در عقاید دیگر شاعران را ادامه میدهد: به عقیده اخوان شعر محصول بیتابی انسان در لحظاتی است که در پرتو شعور نبوت قرار میگیرد. انوری معتقد است " چون من بره سخن درون آیم/ خواهم که قصیدهای بیارایم/ ایزد داند که جان مسکین را/ تا چند عنا و رنج فرمایم" و ادیبالمالک فراهانی نیز در این خصوص میگوید: "شعر سختتر از زایمان خانمهاست..." و در آخر مولانا شاعری را حاصل حضور پریان و جنون فرد میداند: "چون پری غالب شود بر آدمی/ گم شود از مرد وصف مردمی/ هر چه گوید آن پری گفته بود/ زین سری زان آن سری گفته بود."
این نظریهپرداز ادبی همچنین شاعر را انسانی به لحاظ روحی حساس و احساساتی میداند و همچنین معتقد است یکی از ملاکهای سنجش موفقیت شعر، ماندگاری اثر در ذهن "خوانندگان جدی" شعر است، و تحقیقی چهارساله در چند دانشگاه، موفقیت حمید مصدق را برای او اثبات کرده، چرا که اشعار این شاعر را در نتایج تحقیقاتاش در ذهن بسیاری از اشخاص ماندگار یافته است.
از اینروست که وی معتقد است، حمید مصدق انسانی عجیب و متمایز بوده از این رو که با صحبتهایی که پیرامون زندگی خاص شعرا و روحیه لطیف آنها شد و با وجود آنکه مصائب و مشکلات دنیا، آنها را مورد رنجش قرار میدهد، با این حال، شخصی مثل مصدق با این روحیه لطیف الهامپذیر، وکالت و دفاع را در دعاوی، با سرسختی برای حفظ حقوق موکلینش به عهده میگرفته است و این نشانگر قوت روح مصدق است.
وی به نقل از دکتر نعمت احمدی گفت: مصدق حقالوکالهای که میگرفت از عریضهنویسان دادگاه هم کمتر بوده است.
در پایان افروز هوشنگ با اشاره به اینکه حافظ بالاترین هنر را عاشقی میداند: "ناصحم گفت که جز غم چه «هنر» دارد عشق/گفتم: ای خواجه عاقل! هنری بهتر ازین؟" حمید مصدق را شاعر درد و غم عشق خواند و با ارجاع به نظر افلاطون که «هدف عشق را نه زیبایی، بلکه بارورساختن زیبایی میداند بدین نکته اشاره کرد که حمید مصدق در کلیه اشعار خود در حال بارورساختن زیبایی است و کلیه واژگان کلیدی اشعار او به مانند بُرادههای آهن بر گردِ مغناطیس و آهنربای عشق گِرد میآیند.