ماهان شبکه ایرانیان

بصیرت؛ چیستی و چگونگی

«بصیرت این است که انسان بداند این حقایق (نقاط ضعف و قوت خودش و دشمن) را درک کند، جایگاه خودش را، جایگاه کشورش را، جایگاه ملتش را، جایگاه منطق انقلاب را، جایگاه آن خط مستقیم و صراط مستقیمی که امام در کشور ترسیم کرد، جایگاه اینها را بداند؛ این، بصیرت است.»[۱]

بصیرت؛ چیستی و چگونگی

معنای بصیرت

«بصیرت این است که انسان بداند این حقایق (نقاط ضعف و قوت خودش و دشمن) را درک کند، جایگاه خودش را، جایگاه کشورش را، جایگاه ملتش را، جایگاه منطق انقلاب را، جایگاه آن خط مستقیم و صراط مستقیمی که امام در کشور ترسیم کرد، جایگاه اینها را بداند؛ این، بصیرت است.»[1]

از نگاه رهبر معظم انقلاب(حفظه الله) بصیرت را در دوسطح می توانیم تعریف کنیم:

نخست، سطح اصولی و لایۀ زیرین: «انسان در جهان بینی و فهم اساسی مفاهیم توحیدی، با نگاه توحیدی به جهان طبیعت، یک بصیرتی پیدا می کند... با نگاه توحیدی، هرگونه تلاش و مجاهدتی در راه هدف، انسان را قطعاً به نتیجه می رساند... بصیرت در حقیقت زمینۀ همۀ تلاشها و مبارزات انسانی جامعه است. به جز این سطح وسیع بصیرت و لایۀ عمیق بصیرت، در حوادث گوناگون هم ممکن است بصیرت و بی بصیرتی عارض انسان شود... انسان در حوادثی که پیرامون او می گذرد و در حوادثی که پیش روی اوست و به او ارتباط پیدا می کند، تدبر کند، سعی کند از حوادث به شکل عامیانه و سطحی عبور نکند... حوادث را درست نگاه کردن، درست سنجیدن، در آنها تدبر کردن، در انسان بصیرت ایجاد می کند.»[2]

واژه های قرآنی «بصر» و «بصیرت» با عنایت بر روایات اسلامی و تفاسیر، به بینایی ظاهری و باطنی تفسیر شده اند. گاهی مقصود از دیدن، مشاهده کردن با چشم ظاهر است و گاه در آیات شریفۀ قرآن، مقصود روشنی دل و درکِ معارف با تفکر، تعقل و همچنین دیدۀ قلب می باشد. مانند واژۀ «اولی الابصار؛[3] صاحبان بصیرت و اندیشه». خداوند آنجا را که درک تبدیل و تحول شب و روز، عبرتی برای صاحبان خرد و اندیشه شمرده، می فرماید: (یقَلِّبُ اللَّهُ اللَّیلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِک لَعِبْرَة لِّأُولِی الْأَبْصَارِ)[4] ؛ «خداوند شب و روز را دگرگون (و جابه جا) می کند؛ به یقین در این عبرتی برای صاحبان بصیرت است.» یا به پیامبرش دستور می دهد: (قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعو إِلَی اللَّه عَلَی بَصِیرَة أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ)[5] ؛ «بگو: این راه من است! من و پیروانم، با بصیرت کامل به سوی خدا دعوت می کنیم. منزّه است خدا و من از مشرکان نیستم.»

اهمیت بصیرت

از منظر اسلام، قرآن و شریعت، مایه های بصیرت اند، چنانکه می فرماید: (هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدی وَ رَحْمَة لِقَوْمٍ یوقِنُونَ)[6]؛ «این (قرآن و شریعت آسمانی ) وسایل بینایی و مایۀ هدایت و رحمت است، برای مردمی که (به آن) یقین دارند.»

جالب اینکه می فرماید: بیناییها؛ یعنی عین بینایی است، آن هم نه یک بینایی؛ بلکه بینایی ها، و نه در یک بعد؛ بلکه در تمام ابعاد زندگی به انسان بینش صحیح می دهد.[7]

همچنین می فرماید: (قَدْ جاءَکمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکمْ فمَنْ أَبصَرَ فلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِی فَعَلَیها وَ ما أَنَا عَلَیکمْ بِحَفیظٍ)[8]؛ «بصیرتها از طرف پروردگارتان برای شما آمد. کسی که (به وسیلۀ آن، حق را) ببیند، به سود خود اوست و کسی که از دیدن آن چشم بپوشد، به زیان خودش می باشد و من نگهبان شما نیستم (و شما را بر قبول ایمان مجبور نمی کنم).»

مقام معظم رهبری(حفظه الله) با اشارۀ به آیۀ فوق می فرمایند: «... از سوی خدا بصیرت به انسان داده می شود. بصیرتها؛ یعنی هشدارها، آگاهی ها، راهنمایی ها، خط دادنها، جهت دادنها؛ (فَمَن أَبصَرَ فَلِنَفسِهِ وَ مَن عَمِیَ فَعَلَیها) می توانی آن بصیرتها را ببینی، از آنها پیروی کنی، به سود توست. می توانی چشمت را روی هم بگذاری و نبینی، یا ببینی و لج کنی که به زیان تو تمام خواهد شد.»[9]

در اهمیت بصیرت همین بس که از نظر مقام معظم رهبری(حفظه الله) کسی که بصیرت نداشته باشد، ولو ایمان جوشانی داشته باشد، باز فریب می خورد، آنگاه این ایمان در خدمت آن هدف به کار نخواهد افتاد. معظم له پس از ذکر جنگ صفین و روایتی از حضرت علی علیه السلام[10] بر این نکته تأکید می کنند که اهل بصیرت باید دو ویژگی داشته باشند: «اولاً بصیرت داشته باشد. ثانیاً استقامت داشته باشد؛ بصیرت دینی و استقامت ایمانی.»[11]

«در ماجرای دفاع از دین، از همه چیز بیش تر برای انسان، بصیرت لازم است. بی بصیرتها فریب می خورند. بی بصیرتها در جبهۀ باطل قرار می گیرند، بدون اینکه خود بدانند. هم چنان که در جبهۀ ابن زیاد، کسانی بودند که از فساق و فجار نبودند؛ ولی از بی بصیرتها بودند.»[12]

با توجه به اهمیت بصیرت و نقشی که در دینداری دارد، روایات متعددی به ما آموخته اند که از خداوند طلب بصیرت در دین کنیم. به عنوان نمونه در دعایی به نقل از امام صادق علیه السلام که در تعقیب نماز مغرب و صبح می خوانیم، می گوییم: «اللَّهمَّ إِنِّی أَسْأَلُک بحَقِّ محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیک أَنْ تصَلِّی علَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فِی بَصَرِی وَ الْبَصِیرَة فِی دِینِی وَ الْیقِینَ فِی قَلْبِی وَ الْإِخلَاصَ فی عَمَلِی وَ السَّلَامَة فِی نَفْسِی وَ السَّعَة فی رِزْقی وَ الشُّکرَ لَک أَبداً ما أَبقَیتَنِی؛[13] خدایا! از تو می خواهم به حقی که محمد(ص) و خاندان او(ع) بر تو دارند، درود فرستی بر محمد(ص) و خاندان محمد(ص) و قرار بده در دیده ام نور و در دینم بصیرت و در قلبم یقین و در عملم اخلاص و در جانم سلامت و در روزی ام فراوانی و سپاس جاودان خویش را مادام که زنده ام، نصیبم ساز.»

شهیدان کربلا نمونۀ ارزشمند دینداران بابصیرتند. بی تردید در زمان قیام امام حسین علیه السلام صدها هزار نفر ادعای مسلمانی داشتند و از قیام حضرت نیز با خبر بودند. این هنر کربلاییان بود که با لبیک به ندای مظلومیت سالار شهیدان علیه السلام، بصیرت خویش را در میدان عمل نشان دادند. یکی از نمونه های عینی بصیرت، حضرت عباس علیه السلام بود که امام صادق علیه السلام در وصف ایشان می فرماید: «کانَ عَمُّنَا الْعَبّاسَ نافِذَ البَصیرَة، صَلْبَ الاْیمانِ، جاهَدَ مَعَ اَبی عَبْدِاللّهِ علیه السلام وَ اَبْلی بَلاءً حَسَنا وَ مَضی شَهیداً؛[14] عموی ما عباس علیه السلام دیده ای تیز و ایمانی استوار داشت. همراه امام حسین علیه السلام جهاد کرد و از امتحان سرافراز بیرون شد و سرانجام به شهادت رسید.»

ویژگی های افراد بابصیرت

1- ژرف اندیشی

یکی از مهم ترین ویژگیهای افراد بصیر، ژرف اندیشی آنان است و در مقابل، از اوصاف افراد بی بصیرت، سادگی بی اندازه و سطحی نگری آنان. ژرف اندیشان، در فتنه های تاریک راه را گم نکرده، می توانند با چراغ هدایت خود را به سر منزل مقصود برسانند؛ ولی ساده لوحان ظاهربین در این گونه موارد، به راحتی فریب می خورند.

وقتی حضرت علی علیه السلام مجبور شد در برابر مسلمان نماها شمشیر بکشد و با آنان بجنگد، بر این نکته تأکید کرد که پرچم دار این مصاف، تنها افراد بابصیرت می توانند باشند: «وَ قَدْ فُتِحَ بابُ الْحرْبِ بَینَکمْ وَ بَینَ أَهْلِ الْقِبْلَۀ وَ لَا یحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ وَ لَا تَعْجَلُوا فِی أَمْرٍ حَتَّی تَتَبَینُوا فَإِنَّ لَنَا معَ کلِّ أَمرٍ تُنْکرُونَهُ غیراً؛[15] بین شما و اهل قبله باب جنگ گشوده شده و این پرچم را به دوش نمی کشد، مگر آنکه اهل بصیرت و استقامت و دانای به موارد حق باشد. پس آنچه را به آن مأمور می شوید، انجام دهید و از آنچه نهی می گردید، باز ایستید و در کاری تا دقیقاً بررسی نکردید، شتاب نورزید؛ زیرا آنچه را شما (از روی جهل ) منکر آن هستید، ما را قدرت تغییر آن هست.»

نمونۀ دیگر افراد بی بصیرت و ساده لوح، خوارج بودند که امام امت(ره) می فرمایند: «با حربۀ قرآن معاویه امیرالمؤمنین علیه السلام را شکست داد؛ با حربۀ قرآن؛ و الا چند دقیقۀ دیگر، چند ساعت دیگر اگر مانده بود، آثاری از بنی امیه نمی ماند؛ لکن حیله کردند، قرآن آوردند [که ] ما مُسْلم، شما هم مُسلم؛ أَشهَدُ أَن لَا إلٰه إِلَّا اللَّه؛ این قرآن. این خوارج بدبخت احمق، مقدس احمق که امام را نشناخته بود[ند]، هرچه حضرت امیر علیه السلام گفت: آقا صبر کنید! [گفتند]: خیر، نمی شود، قرآن [است]، اَلحُکمُ لِلَّه، نمی شود، نمی شود، نمی شود. می خواستند بکشند حضرت امیر علیه السلام را همین اصحاب، این خوارجْ اصحاب حضرت بودند، انصار حضرت بودند. آنها حیله کردند؛ قرآن را بالای نیزه ها کردند که «الْحَکمُ بَیننا وَ بَینکمْ کتابُ اللَّه؛ الْحَکمُ کتابُ اللَّه» حضرت [پیغام ] فرستاد به اصحابش که جنگ می کردند که: آقا برگردید! گفت: آقا مهلت بدهید، یک ساعت دیگر مانده! حضرت فرمود: می کشند اینها مرا؛ ریخته اند دورم؛ شمشیرها کشیده اند؛ اگر نیایید، می کشند. با قرآن، اسلام را شکست دادند.»[16]

مقام معظم رهبری(حفظه الله) نیز بارها بر ژرف اندیشی تأکید و آن را از ضروریات بصیرت معرفی می فرمایند.[17] بی تردید، بدون داشتن ذهنیتی شفاف از مسائل منطقه و جهان پیرامون، نمی توان در مسائل سیاسی کشور و منطقه بینشی صحیح پیدا کرد.

2- تفکر و عبرت آموزی

از نگاه قرآن کریم، یکی از ویژگی های اهل بصیرت، تفکر و عبرت آموزی است. قرآن، صاحبان بصیرت را به تفکر و عبرت فرا می خواند. موضوع تفکر و عبرت آموزی می تواند یکی از موارد زیر باشد:

الف) خودشناسی، سیر انفسی و دقت در وجود خود؛ چنانکه می فرماید: (وَ فِی أنفُسِکم أَفلَا تبصِرُونَ)[18]؛

ب) سیر آفاقی و دقت در پدیده های محیط اطراف؛ چنانکه می فرماید: (اَوَلَم یرَوا انَّا نَسوقُ الماءَ الَی الارضِ الجُرُزِ فَنُخرِجُ بِهِ زَرعًا... افَلا یبصِرون)[19] روشن است، کسی که اهل بصیرت باشد، تنها به دیدن پدیده ها اکتفا نمی کند؛ بلکه سعی می کند ریشه ها و فلسفۀ پدیده ها را نیز کشف کند.

ج) تفکر در تاریخ؛ خداوند انسانها را به عبرت گیری از سرنوشت گذشتگان فرا می خواند و می فرماید: (وَاللَّهُ یؤَیدُ بِنَصرِهِ مَن یشاءُ انَّ فی ذلِک لَعبرَة لِاولِی الابصار).[20]

به این ویژگی در روایات نیز اشاره شده است. از جمله حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «فإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ؛[21] بصیر کسی است که شنید و اندیشه کرد، و نظر کرد و بصیر شد، و از عبرتها پند گرفت.»

مقام معظم رهبری(حفظه الله) نیز همواره بر تفکر تأکید کرده، آن را یکی از ویژگیهای مهم اهل بصیرت معرفی می فرمایند و عدم تفکر و عبرت نگرفتن را از نشانه های عدم بصیرت می دانند. به عنوان نمونه، پس از یادآوری حدیث فوق، می فرمایند: «نظر؛ یعنی نگاه کند، چشم خود را نبندد. ایراد کار بسیاری از کسانی که در لغزشگاه های بی بصیرتی لغزیدند و سرنگون شدند، این است که نگاه نکردند و چشم خودشان را بر یک سری حقایق واضح بستند. انسان باید نگاه کند؛ وقتی که نگاه کرد، آنگاه خواهد دید... ما اگر بخواهیم بصیرت پیدا کنیم، باید چشم را باز کنیم؛ باید ببینیم. یک چیزهایی هست که قابل دیدن است. اگر ما از آنها سطحی عبور کنیم، آنها را نبینیم، طبعاً اشتباه می کنیم.»[22]

توجه به سرگذشت دیگران و عبرت آموزی از آنان، از ویژگی های مهم افراد بصیر است. از این رو، گاه قرآن کریم انسانها را از سرنوشت گذشتگان زنهار می دهد و به عبرت گیری از آنها فرا می خواند: (وَ اللَّهُ یؤَیدُ بِنَصرِهِ مَن یشاءُ إِنَّ فی ذلِک لَعبرَۀ لِاولِی الابصار)[23]؛ «و خداوند، هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، با یاری خود، تایید می کند. در این، عبرتی است برای بینایان!» و همچنین می فرماید: (أَفَلَمْ یسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تعْمَی الْأَبصارُ وَ لکنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ)[24] ؛ «آیا در زمین گردش نکرده اند تا دلهایی داشته باشند که با آن بیندیشند، یا گوشهایی که با آن بشنوند؟ در حقیقت، چشمها کور نیست؛ لیکن دلهایی که در سینه هاست، کور است.»

همچنین قرآن کریم با یادآوری سرگذشت دو گروهی که یکی خداپرست و دیگری کافر بودند، تأکید می کند که این مطلب برای صاحبان بصیرت، عبرت آموز است:

(قَدْ کانَ لَکمْ آیۀ فی فئَتَینِ الْتَقَتا فئَة تقاتِلُ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ أُخْری کافِرَة یرَوْنَهُمْ مثْلَیهِمْ رَأْی الْعینِ وَ اللَّهُ یؤَیدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یشاءُ إِنَّ فی ذلِک لَعِبْرَة لِأُولِی الْأَبْصارِ)[25]؛ «در دو گروهی که (در میدان جنگ بدر،) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتی) برای شما بود: یک گروه، در راه خدا نبرد می کرد، و جمع دیگری که کافر بود، (در راه شیطان و بت،) در حالی که آنها (گروه مومنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، می دیدند. (و این خود عاملی برای وحشت و شکست آنها شد). و خداوند، هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، با یاری خود، تایید می کند. در این، عبرتی است برای بینایان!»

به گفته مفسران، این آیه مربوط به جنگ بدر است که مسلمانان و کفار در برابر یکدیگر قرار گرفتند.

از نکات عبرت آموز آیه این است که یک ارتش کوچک و تقریباً فاقد ساز و برگ جنگی اما با ایمان استوار و محکم بر ارتشی که از نظر وسایل جنگی و تعداد نفرات چندین برابر بود، پیروز گشت، اگر تنها فزونی نفرات و امکانات می توانست کارگشا باشد، باید در جنگ بدر ظاهر شده باشد، در حالی که نتیجه معکوس بود و نصرت الهی باعث شکست کافران شد.

خداوند در پایان آیه می فرماید: (إِن فی ذلِک لَعبْرَة لِأُولِی الْأَبصارِ). آری آن ها که چشم بصیرت دارند و حقیقت را آن چنان که هست می بینند از این پیروزی همه جانبه افراد با ایمان درس عبرت می گیرند و می دانند سرمایه اصلی برای پیروزی؛ ایمان است.[26]

3- باور به یاری خدا

یکی دیگر از ویژگی های اهل بصیرت این است که به نصرت خدا و پیروزی اعتقاد دارند. خداوند در قرآن کریم با یادآوری برخی از حوادثی که در صدر اسلام برای مسلمانان پیش آمده بود، یکی از ویژگیهای اهل بصیرت را آن می داند که از وقایع عبرت بگیرند و پیروزی و نصرت الهی را باور کنند.

(هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْکتَابِ مِن دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الحشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن یخَرُجُواْ وَ ظَنُّواْ أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَئهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیثُ لَمْ یحْتَسِبُواْ وَ قَذَفَ فی قلُوبهِمُ الرُّعْبَ یخُرِبُونَ بُیوتهَم بِأَیدِیهِمْ وَ أَیدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبرِواْ یا أُوْلی الْأَبْصَارِ)[27]؛ «او کسی است که کافران اهل کتاب را در نخستین برخورد (با مسلمانان) از خانه هایشان بیرون راند! گمان نمی کردید آنان خارج شوند و خودشان نیز گمان می کردند که دِژهای محکم شان آنها را از عذاب الهی مانع می شود؛ اما خداوند از آنجا که گمان نمی کردند، به سراغشان آمد و در دلهایشان ترس و وحشت افکند، به گونه ای که خانه های خود را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران می کردند، پس عبرت بگیرید، ای صاحبان چشم!»

در شأن نزول این آیه می خوانیم: هنگامی که رسول خدا(ص) به مدینه هجرت فرمود، با یهودیان پیمان عدم تعرض بستند؛ ولی آنها هر زمان فرصتی یافتند، از نقض این پیمان فروگذار نکردند و پس از پیمان شکنی های مکرر آنان، رسول خدا(ص) دستور دادند مسلمانان برای جنگ با این قوم پیمان شکن حرکت کنند. هنگامی که آنها با خبر شدند، به قلعه های مستحکم و دژهای نیرومند خود پناه بردند و درها را محکم بستند. پیامبر(ص) دستور دادند بعضی درختان نخل را که نزدیک قلعه ها بود، بکنند یا بسوزانند.

محاصره چند روز طول کشید و پیامبر(ص) برای پرهیز از خونریزی به آنها پیشنهاد کرد که سرزمین مدینه را ترک گویند و از آنجا خارج شوند. آنها نیز پذیرفتند. مقداری از اموال خود را برداشته و بقیه را رها کردند. جمعی به سوی «اذرعات» شام و تعداد کمی به سوی «خیبر» و گروهی به «حیره» رفتند و باقیماندۀ اموال و اراضی و باغات و خانه های آنها به دست مسلمانان افتاد. هرچند تا آنجا که می توانستند، خانه های خود را به هنگام کوچ کردن تخریب کردند. و این ماجرا بعد از غزوۀ احد به فاصلۀ شش ماه و به عقیدۀ بعضی، شش ماه بعد از غزوۀ بدر اتفاق افتاد.[28]

خداوند پس از یاد کردن از یهودیان پیمان شکن، شکست آنان را از امدادهای خدا دانسته و از صاحبان بصیرت می خواهد که از این شکست عبرت گیرند. از این رو، در پایان آیه به عنوان نتیجه گیری کلی، می فرماید: پس عبرت بگیرید، ای بینایان!

در حقیقت «اولی الأبصار» کسانی هستند که آمادگی گرفتن درس عبرت را دارند، لذا قرآن به آنها هشدار می دهد که از این حادثه بهره برداری کنید. شک نیست که منظور از گرفتن عبرت این است که حوادث مشابه را که از نظر حکم عقل یکسان اند، با هم مقایسه کنند. مانند مقایسۀ حال کفار و پیمان شکنان دیگر.[29]

4- صبر

چهارمین ویژگی اهل بصیرت، صبر و بردباری آنهاست. از نگاه قرآن، بین صبر و بصیرت رابطۀ تنگاتنگی وجود دارد؛ صابران، بصیر و اهل بصیرت، صبورند.

در قرآن اشاره می کند که 20 مجاهد صبور، در برابر 200 نفر از کافران توان مقاومت دارند و سپس تعداد یاد شده را به صد نفر در برابر دویست نفر تقلیل داده، می فرماید: (الآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِیکمْ ضَعْفاً فَإِنْ یکنْ مِنْکمْ مِائَة صابِرَة یغْلِبُوا مائَتَینِ وَ إِن یکنْ مِنْکمْ أَلْفٌ یغْلِبُوا أَلْفَینِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ[30] «هم اکنون خداوند از شما تخفیف داد و دانست که در شما ضعفی وجود دارد بنابر این هر گاه یکصد نفر با استقامت از شما باشند بر دویست نفر پیروز می شوند و اگر یکهزار نفر باشند بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند کرد و خدا با صابران است.»

به نوشتۀ مفسران بزرگی همانند طبرسی(ره)، مقصود از «ضعفا» ضعف در بدن نیست؛ بلکه ضعف در بصیرت است؛ زیرا مؤمنان صدر اسلام، همگی تنومند نبودند؛ بلکه برخی از آنان افرادی بودند که از حیث بدنی ضعیف؛ ولی دارای بصیرت والایی بودند.[31]

گاه قرآن کریم افراد بی بصیرت را به نابینایان تشبیه کرده است و می فرماید: (أَفَمَنْ یعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک الْحقُّ کمَنْ هُوَ أَعْمی إِنَّما یتَذَکرُ أُولُوا الْأَلْبابِ)[32]؛ «آیا کسی که می داند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، حق است، همانند کسی است که نابیناست؟ تنها صاحبان اندیشه متذکر می شوند.» در این آیه نمی گوید: آیا کسی که می داند این قرآن بر حق است، مانند کسی است که نمی داند؛ بلکه می گوید: آیا کسی که این حق را می داند، همانند اعمی است؟ این تعبیر اشارۀ لطیفی است به اینکه ندانستن این واقعیت به هیچ وجه امکان پذیر نیست، مگر اینکه چشم دل انسان به کلی از کار افتاده باشد، وگرنه چگونه ممکن است دارندۀ چشم بینا و سالم، چهرۀ آفتاب را نبیند؟ و الا عظمت این قرآن درست همانند نور آفتاب است.[33]

نکتۀ درس آموز دیگر آیه اینکه صبر صاحبان بصیرت به خاطر رضایت خداوند است؛ یعنی آنها به خاطر جلب رضای حق در برابر مشکلات صبر و استقامت به خرج می دهند[34] و این جمله دلیل روشنی است بر اینکه صبر و شکیبایی و هرگونه عمل خیر، در صورتی ارزش دارد که برای خدا باشد، و اگر انگیزه های دیگری از قبیل: ریاکاری، جلب توجه مردم - که او آدم با استقامت و نیکوکاری است - و یا حتی برای ارضای غرور خود کاری را انجام دهد، بی ارزش خواهد بود.

به گفتۀ برخی مفسران، گاهی انسان در برابر حوادث ناگوار صبر می کند تا مردم بگویند که چقدر با استقامت است! گاهی نیز از ترس اینکه نگویند چه آدم کم ظرفیتی است، گاهی به خاطر اینکه دشمنان شماتتش نکنند، گاهی به خاطر اینکه می داند بی تابی و جزع کردن بیهوده است، گاهی به خاطر اینکه چهرۀ مظلومی به خود بگیرد و به یاری او برخیزند؛ اما هیچ یک از این امور دلیل بر کمال نفس انسانی نیست؛ بلکه وقتی به خاطر اطاعت فرمان خدا و اینکه هر حادثه ای در زندگی رخ می دهد، دلیل و حکمتی دارد، صبر و استقامت به خرج دهد، آن چنان که عظمت حادثه را در هم شکسته، از گشودن زبان به کفران و آنچه دلیل بر جزع است، خودداری کند، این همان صبری است که در آیۀ فوق به آن اشاره شده و «ابتغاء وجه الله» محسوب می شود.[35]

5- توبه و ترک گناه

یکی دیگر از ویژگیهای اهل بصیرت، شناخت شیطان و وسوسه های اوست. قرآن کریم در این باره می فرماید:[36] هنگامی که پارسایان گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به سرعت متذکر می شوند، حقیقت را با نور بصیرت در می یابند و از دام وسوسه های شیاطین رهایی می یابند: (انَّ الَّذینَ اتَّقَوا اذا مَسَّهُم طائفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکروا فَاذا هم مبصِرون)[37].

حضرت علی علیه السلام نیز بصیرترین افراد را کسی می داند که عیبهای خود را بشناسد و گناهان خویش را ریشه کن کند: «أَبْصَرُ النَّاسِ مَنْ أَبْصَرَ عُیوبَهُ وَ أَقْلَعَ عَنْ ذُنُوبِهِ.»[38]

پی نوشت ها

[1] بیانات رهبری(حفظه الله) در دیدار فرماندهان گردانهای بسیج، مورخ: 4/9/1394.

[2] بیانات رهبری(حفظه الله)، مورخ: 4/8/92.

[3] ترکیب «اولی الابصار» به معنای صاحبان بینش و پندگیری در آیات مقابل ذکر شده است: آل عمران/ 13؛ نور/ 44؛ حشر/ 2.

[4] نور/ 44.

[5] یوسف/ 108.

[6] جاثیه/ 20.

[7] تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1375 ش، ج 21، ص 256.

[8] انعام / 104.

[9] بیانات رهبری(حفظه الله)، مورخ: 29 /3/59.

[10] نهج البلاغه، خطبه 173.

[11] بیانات رهبری(حفظه الله)، مورخ: 25/12/75.

[12] بیانات رهبری(حفظه الله)، مورخ: 22/4/71.

[13] مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، انتشارات مطبوعات دینی، قم، 1379ش، تعقیب نماز صبح.

[14] عمدۀ الطالب، احمد بن علی بن حسین حسینی (ابن عنبه)، به کوشش: آل طالقانی، مطبعۀ الحیدریۀ، نجف، 1380ق، ص 356.

[15] نهج البلاغه، خطبه 173.

[16] صحیفه امام (مجموعه آثار امام خمینی (ره)، سید روح الله موسوی خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، تهران، 1378ش، ج 1، ص 303.

[17] پیام رهبر انقلاب(حفظه الله) به نشست اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا، مورخ: 3/11/ 1393.

[18] ذاریات/ 21.

[19] سجده / 27.

[20] آل عمران/ 13؛ حشر/ 2.

[21] نهج البلاغه، خطبه 153.

[22] بیانات رهبری(حفظه الله)، مورخ: 4/8/1389.

[23] آل عمران/ 13.

[24] حج/ 46.

[25] آل عمران/ 13.

[26] تفسیر نمونه، ج 2، ص 455.

[27] حشر/ 2.

[28] تفسیر نمونه، ج 23، ص 486؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، حسن بن فضل طبرسی، به کوشش گروهی از علما، اعلمی، بیروت، 1415ق، ج 9، ص 388.

[29] تفسیر نمونه، ج 23، ص 492.

[30] انفال/ 66.

[31] مجمع البیان، ج 4، ص 856.

[32] رعد/ 19.

[33] تفسیر نمونه، ج 10، ص 184 (با کمی تلخیص و ویرایش).

[34] همان، ص 188.

[35] همان، ص 189 (با کمی تلخیص و ویرایش).

[36] صفوة التفاسیر، صابونی، دار الفکر، بیروت، ج 1، ص 489.

[37] اعراف/ 201.

[38] میزان الحکمۀ، محمد محمدی ری شهری، دارالحدیث، قم، 1416 ق، ج 1، ص 266.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان