یکی از چالشهای فراروی انسان در دنیای امروز، احساس بهزیستی و شادمانی است، چرا که با وجود پیشرفتهای چشمگیر در فناوری و تأمین آسایش انسان، احساس شادمانی او افزایش نیافته است.
به گزارش به نقل از آرمان ،شادمانی و رضایت مردم از زندگی به عنوان یکی از شاخصهای توسعه مطرح است.گسترش شهرنشینی، دسترسی بیشتر به فناوری، مشغله های فراوان، تحمیل استرس های متعدد بر افراد، تعامل فرهنگی بالا و خطر تضعیف هویت فرهنگی، کاهش ارتباطات عاطفی میان مردم و افزایش اختلالات روانی، از ویژگیهای جامعه امروزی و زندگی به اصطلاح مدرن است. جامعه ایرانی آن اندازه که باید و شاید، شاد نیست و از نبود بسترها و زمینه های لازم برای ابراز شادمانی به شکل جمعی و عمومی رنج می برد. به عبارت دیگر در جامعه، شیوه های شناخته شده و متعارف محدودی برای شادمانی های همگانی وجود دارد و در برخی مواقع این شادمانی عمومی در تعارض با نظم و امنیت اجتماعی قرار می گیرد.
این درحالی است زمانی که مردم جامعهای از نشاط اجتماعی برخوردار باشند، وفاق، همبستگی، تعلق اجتماعی، تعاملات اجتماعی مطلوب، رضایت از زندگی و همچنین سلامت روانی و اجتماعی افراد افزایش پیدا کرده و طبیعی است که به موازات آن آسیبهای اجتماعی نیز کاهش می یابد و انگیزه برای کار و تلاش افزایش می یابد. در نتیجه چنین جامعه ای، مسیر پیشرفت و ترقی را طی خواهد کرد. در ارتباط با این موضوع با علی نوری، مدرس دانشگاه، پژوهشگر اجتماعی و عضو انجمن جامعهشناسی ایران گفتوگو کردیم.جامعه با نشاط چه تعریفی دارد؟ چگونه میتوان در زندگی شهری که این روزها بوی افسردگی و ناامیدی از آن به مشام میرسد نشاط اجتماعی را افزایش داد؟
برنامهریزی برای تحقق نشاط اجتماعی از اصلیترین نیازهای زندگی شهری است. زیرا شهروندان کمتر فرصت پیدا میکنند به خودشان و نیازهایشان فکر کنند و به شدت مستعد افسردگی هستند. جامعه با نشاط جامعهای است که استعدادهای افراد آن شکوفا شده و رفاه و امنیت را برای آحاد آن جامعه به ارمغان آورد؛ در مقابل، جامعه افسرده، خموده و غمگین، هر روز بر مشکلاتش افزوده و به دشواری و سختی بیشتر میگراید. نشاط در زندگی، ترکیبی است از شرایط فردی و اجتماعی و در واقع خود نشانهای است از نگرشهای مثبت نسبت به جهان و محیطی که فرد را فراگرفته و در آن زندگی میکند. نشاط در زندگی، احساس خوشبختی، اعتماد متقابل و احساس تعهد و موارد مشابه همه در یک دسته فرهنگی قرار دارند و نشانه نگرش فرد به خود و جهان پیرامونی است. سطح پایین نشاط اجتماعی به گرایشهای منفی نسبت به جامعه مربوط میشود.
باید به این نکته هم توجه کرد که بین شادی و زندگی رابطه مستقیمی وجود دارد. یعنی کسی که در ظاهر و باطن شاد است، چهرهای گشاده دارد، امیدواری، پویایی و تفکر منطقی بر وجودش حکمفرماست. شادی، تصمیمگیری را برای او آسان میکند و تلاش و قدرت بهرهمندی از فکر و عقل را برای او راحتتر مینماید. چنین انسانی، زمین را بر خود تنگ نمیبیند، در کوچه باغ زندگی او از بن بست خبری نیست؛ در نتیجه از زندگی کردن لذت می برد و وجودش برای خود و دیگران ارزشمند میشود. در کل نشاط اجتماعی شرایطی است که افراد از آن احساس رضایت کرده و پویایی دارند. برای مثال مردم حتی در ماه محرم با شرکت در مجالس عزاداری احساس رضایت، پویایی و نشاط درونی می کنند.
زیرا از منظر خود برای امام حسین(ع) کار می کنند که با آرمانهای ایشان از یک انسان کامل همخوانی دارد؛ و یا کسی که در جایگاه خود می تواند کار مفیدی انجام بدهد و یا در کانونهای فرهنگی، ادبی یا خیریه ها فعالیت میکند، به علت احساس مفید واقع شدن، نشاط واقعی پیدا می کند و از رضایت درونی بسیار بالایی بهره مند می شود.برنامهریزی برای هر جامعه نیازمند شناخت وضعیت نشاط اجتماعی است. در واقع پژوهشگران اجتماعی معتقدند موتور محرکه توسعه پایدار، نشاط اجتماعی است. در این باره بیشتر توضیح میدهید؟
بهطور کلی میتوان گفت نشاط و شادی تحت تأثیر جامعه و شرایط فردی انسانها قرار دارد. شادکامی موجب تحرک فیزیکی و شکوفایی ظرفیتهای جدید در جامعه میشود. برقراری گسترده روابط اجتماعی، گسترش مشارکتهای مردمی و هدفمندی جامعه از آثار نشاط اجتماعی است. نشاط اجتماعی حاصل عواملی است که از جامعهای به جامعهای دیگر متفاوت هستند. این تفاوت ناشی از فرهنگ جوامع است. مقبولیت اجتماعی، امید به آینده، عدالت اجتماعی، پایبندی به معتقدات دینی، بیگانگی، همبستگی و محرومیت اجتماعی از عواملی هستند که در کاهش و افزایش نشاط اجتماعی مؤثر هستند.
این عوامل را در مجموع میتوان در قالب سرمایه فرهنگی و سرمایه اجتماعی بیان کرد.اگر شادکامی اجتماعی را حاصل شادیهای افراد جامعه بدانیم، به این باور میرسیم کهافسردگیهای افراد در افسردگی جامعه مؤثر است. پس باید عوامل مؤثر در ارتقای شادیهای افراد را بشناسیم و برای گسترش این عاملها در جامعه تلاش کنیم. موضوع نشاط اجتماعی مهم است؛ چرا که توفیق هر جمع و جامعهای به نیروهایی بستگی دارد که خود را قبول دارند، خوشحال هستند و دور از سستی و افسردگی روزگار میگذرانند. موتور محرکه توسعه پایدار نشاط اجتماعی است که از انحرافات اجتماعی میکاهد، امنیت اجتماعی را گسترش میدهد، تولید همراه با خلاقیت و نوآوری را رایج و همبستگی اجتماعی را زیادمیکند و بیگانگی با جامعه را کاهش میدهد. در مجموع، به ترمیم و ارتقای سرمایه فرهنگی و اجتماعی میانجامد که از ارکان توسعه پایدار است. نشاط اجتماعی تک علتی نیست بلکه در کاهش و ارتقای آن مجموعهای از علتها دخالت دارند که محیط اجتماعی، شخصیت فردی و فرهنگ حاکم بر جامعه مهمترین آنها هستند.
سطح نشاط اجتماعی در ایران چگونه است؟ آمارها، تحقیقها و پژوهشها در این باره چه میگویند؟
نتایج یک تحقیق نشان میدهد که سطح شادمانی در جامعه ایران پایین و در بیش از نیمی از افراد میزان شادمانیشان کمتر از حد متوسط است. رابطه بین شادمانی و بیاعتمادی، آنومی و احساس ناامنی، معکوس است. در سطح کلان رابطه مثبتی بین سرمایه اجتماعی و احساس شادمانی وجود دارد. در مورد تأثیر عوامل مادی بر شادمانی نیز، براساس نتایجاین تحقیق میتوان اظهار کرد که در سطح خرد همراه با افزایش درآمد، افزایش چندانی در میزان شادمانی افراد به وجود نمیآید اما در سطح کلان میانگین شادمانی افراد در کشورهای با سطح توسعه اقتصادی و درآمد بالاتر، بیشتر از میانگین شادمانی افراد در کشورهای کمدرآمدتر است.
استاد جعفر هزارجریبی و استاد آستینفشان در سال 1388 در تحقیقی با عنوان «بررسی عوامل موثر بر نشاط اجتماعی» در استان تهران به این نتیجه رسیدند که بین احساس محرومیت، ارضای نیازها، احساس مقبولیت نزد دیگران، احساس عدالت توزیعی، فضای عمومی جامعه، پایگاه اقتصادی- اجتماعی و نشاط اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد. در پژوهشی دیگر مشخص شد که امید به آینده، مهمترین عامل شادکامی اجتماعی است و پس از آن احساس مقبولیت اجتماعی، ارضای نیازهای عاطفی، پایبندی به ارزشهای دینی، بالا رفتن سن افراد، احساس عدالت توزیعی، فضای مناسب اخلاقی عمومی و احساس امنیت قرار داشتند.
از نظریههای جامعه شناسی درباره نشاط اجتماعی برایمان تشریح کنید. این نظریهها چگونه میتوانند به افزایش این نشاط در جامعه ایرانی کمک کنند؟
اولین نظریه در این زمینه، نظریه «هدفمندی سلیگمن» است. در این نظریه، سلیگمن تلاش انسانها را برای دستیابی به ارزشها، زمینهساز بروز نشاط اجتماعی میداند و ارزشها را فراتر از تمایلات فردی مطرح میکند. دومین نظریه، «نظریه برابری» است. واضع این نظریه جیاس آدامز است. اساس نظریه او بر ادراک فرد از شغل خود استوار است و چگونگی رفتار او را در برابر سازمان بیان میکند. بنابراین نظریه، هر فرد خصوصیات و قابلیتهایی چون تجربه و تبحر، تحصیلات، هوش، استعداد، سن و سوابق کاری را با خود به سازمان یا محیط اجتماعی میآورد. در مقابل، انتظار پاداشها و مزایایی دارد که متناسب با تواناییهایش باشد. اگر این تناسب در جامعهای فراهم شود، یعنی هرکس به اندازه شایستگیهایش در اجتماع پاداش دریافت کند، احساس رضایت و در نهایت نشاط اجتماعی به وجود خواهد آمد.
نظریه بعدی، «نظریه محرومیت نسبی» است. براساس دیدگاه محرومیت نسبی، فرد به مقایسه خود با افراد دیگر وگروه مرجع دست میزند و دوست دارد که شرایطی مشابه با آنها داشته باشد. اگر در نتیجه مقایسه برای فرد، چنین پنداشتی به وجود آید که براساس میزان سرمایهگذاری و تلاش، پاداش و نتیجهای که عایدش شده است در مقایسه با دیگران عادلانه و منصفانه نیست، دچار احساس محرومیت نسبی میشود. این امر به بروز نارضایتی و احساس کسالت و عدم شادکامی در سطح فردی و اجتماعی میانجامد. چهارمین نظریه، نظریه همبستگی اجتماعی» است. دورکیم اعتقاد دارد که مناسک دینی همبستگی و انسجام اجتماعی را ایجاد و حفظ میکنند.
او میگوید این اهمیت ندارد که اعضای گروه برای چه کاری گردهم میآیند. مهم این است که آنها گردهم میآیند و کاری را به گونه دسته جمعی انجام میدهند. به عبارت بهتر، امر اساسی این است که انسانها گردهم میآیند، احساسات مشترکی را تجربه میکنند و به گونه یک کنش جمعی آن را بیان میکنند. بنابر آنچه دورکیم میگوید، مهم کنش جمعی است و مهم نیست به چه منظوری. بنابراین، دورکیم کارکرد مناسک دینی را در قالب کنش جمعی و در نتیجه همبستگی و انسجام اجتماعی تبیین میکند.
بر این منوال، شاید بتوان صورت دیگر پدیدههای اجتماعی را که به کنش جمعی منجرمیشوند، عامل انسجام اجتماعی تلقی کرد. جشنهای دستهجمعی را میتوان یکی از موارد مهم از این نوع دانست. جشنها معمولا به صورت گروهی برگزار میشوند. تعدادی از افراد گرد هم میآیند و با تمسک به یک موضوع خاص، به تبادل احساسات و عواطف نسبت به هم میپردازند. این گونه جشنها برای خود قاعدهمندیها و روشهای خاص دارند. از این نظر، بین جشنهای دستهجمعی و مناسک دینی نوعی همانندی وجود دارد. بدین معنی که در هر دو پدیده، عنصر قاعدهمندی و روشمندی وجود دارد و برگزاری آنها فاقد نظم و مقررات خاص نیست، اما جشنهای گروهی بر خلاف مناسک دینی که از تقدس برخوردارند و کمتر تغییرپذیر هستند، آسانتر با شرایط، مقتضیات و نیازهای زندگی بشری سازگار میشوند.
از سوی دیگر، برگزاری جشنهای دستهجمعی ضمن اینکه به کنش جمعی میانجامد، شادابی، کاهش تنشهای عاطفی، رفع تیرگیهای روابط بین افراد و کاهش کشمکشهای اجتماعی را به همراه دارد. جشنهای دسته جمعی، معمولاً تفاوتهای رایج طبقات اجتماعی را که باعث تقسیمبندی اعضای جامعه و ایجاد خطکشیهای سخت میشوند، تضعیف و به طریق اولی حذف میکنند. مناصب، مقام ها،موقعیتها و پایگاههای اجتماعی حین برگزاری جشنها عامل اساسی به شمار نمیروند. بنابراین میتوان گفت که برگزاری جشنها همانند مناسک دینی، از جمله عوامل ایجاد همبستگی، انسجام و وفاق اجتماعی هستند. مضاف بر اینکه در جشنها تنوع بیشتری به چشم میخورد. با این وصف، جشنهای گروهی در خدمت حفظ منافع جمعی هستند؛ چرا که همبستگی اجتماعی را تضمین میکنند و سلامت روحی و روانی اجتماع را به ارمغان میآورند. به هر حال، ایجاد و حفظ همبستگی اجتماعی برای ادامه حیات مفید و ثمربخش جوامع، بسیار مهم و تعیین کننده است.
جشنهای گروهی ابزار مناسبی برای ایجاد چنین همبستگی اجتماعی به شمار میروند؛ زیرا برگزاری جشنها با هر عنوان و دلیلی، مورد استقبال عموم مردم قرار میگیرد. آنچه شادابی، نشاط و انسجام اجتماعی را همزمان به وجود میآورد، شایسته آن است که بیشتر مورد عنایت و توجه قرار گیرد. جشنهای دستهجمعی چنین کارکردی دارند. بنابراین، ایجاد شور و نشاط بین افراد جامعه و دستیابی به یکپارچگی اجتماعی در گرو توجه ویژه به آن است. و آخرین نظریه، «نظریه بیگانگی اجتماعی» است. نظریههای کلان درباره بیگانگی، اساس دیدگاه خود را بر این پایه استوار کردهاند که وجود پدیده بیگانگی در جامعه، به نمودهای گوناگون رفتارهای بیگانهوار نظیر بیقدرتی، انزوا، تنفر فرهنگی و... منجر خواهد شد. مک دیل وریدلی اثربخشی کمتر اجتماعی فرد را برابر با بیشتر شدن احساس بیگانگی میدانند. بنابراین، بیگانگی اجتماعی به معنای انزوا و اثربخشی کمتر، برابر با کاهش نشاط اجتماعی است.
از کاهش نشاط اجتماعی حرف زدید. چه عواملی میتوانند نشاط را در یک جامعه، بهویژه جامعه ایرانی از بین ببرد. در واقع عوامل کاهنده نشاط اجتماعی را در چه میبینید؟
نبود و یا از بین رفتن نشاط اجتماعی در یک جامعه به دو عامل اساسی بستگی دارد. یک مورد عوامل فردی-خانوادگی است. عواملی مانند اشکال در سلامت جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی، دستمزد پایین و مشکلات شدید اقتصادی، کمبود وسایل تفریحی و رفاهی، ضعف در مهارتهای ارتباطی با دیگران و انزوا و گوشه گیری، مشکلات خانوادگی و کاهش روابط خانوادگی، اجتماعی و... است. عامل دیگر محیطی-اجتماعی است. عواملی چون بافت شهر و محله که با استانداردهای روحی و روانی و فرهنگی در تعارض باشند، آلودگیهای صوتی و سر و صدای شدید و خشن و از بین رفتن صدای طبیعت مانند صدای آب جاری، نغمه دلنشین پرندگان و وزش باد در شاخسار درختان، تنشهای عصبی و پایین بودن نقطه جوش افراد و گلاویز شدن افراد به دلایل بسیار ساده، ترافیک، عدم ثبات اقتصادی و تورم و دسترسی سخت و دشوار به امکانات لازم و اولیه برای یک زندگی ساده، بزهکاریهای اجتماعی و نگرانی از برخوردهای خشن در جامعه، بینظمی و هنجارشکنیهای اجتماعی، تعارض بین فرهنگ و باورهای دینی با رفتارهای اجتماعی و بروز، شکلگیری و نهادینه شدن بعضی ضدارزشها مانند کم شدن روحیه تعاون و همدلی و نوع دوستی یا زیاد شدن ریا و دروغ، کم شدن فضای سبز و محدود شدن زیبایی فضای سبز به پارکهای دور از دسترس که اکثر افراد به صورت بسیار گذر او با فاصله زمانی زیاد می توانند از این فضاها استفاده کنند و در عوض از بین رفتن فضای سبز متصل به زندگی روزانه مانند حیاط خانه و تراس و ایوان منازل و درختان خیابانها و گذرگاهها یا آرایش بسیار نازیبای آنها، جدا شدن انسان از طبیعت و پرندگان، کم شدن جلوه زیبای شهری با بهکارگیری رنگهای سرد و کدر مانند رنگهای خاکی، خاکستری و رنگهای تیره با درخشندگی کم، عدم استفاده از جلوههای ویژه و زیبا از نمادهای هنری و استفاده بسیار محدود از موسیقی آب روان، خرابیها و زشتیهایی راهها، پیادهروها، جوبهای خیابان، دیوارهای منازل و سایر عناصر شهری و... است.
چه پیشنهادهاو راهکارهای اجرایی برای افزایش نشاط اجتماعی میتوان ارائه کرد؟
شادی همیشه با هیجان وخنده وحرکت همراه است؛ در حالیکه درنشاط، احساس بهجت و سرور لزوما با خنده همراه نیست اما احساسی است که موجب لذت فرد میشود. نشاط فقط خنده و طنز نیست، بلکه یک حس درونی است. به همین ترتیب شادی می تواند یک هیجان کاذب و زودگذر حتی منفی باشد. در حالی که ماهیت نشاط اصیل، مثبت و با دوام است. شادی های کاذبی که توسط محرکهای متفاوت مثل داروهای روانگردان، موادمخدر، الکل وغیره بهدست می آید کوتاه و گذرا بوده و پیامدهای اندوه وافسردگی را به دنبال خواهد داشت.
بنابراین در اینجا صحبت از صرفا شاد کردن جامعه با تمسک به هر ترفندی نیست بلکه منظور روشهایی است که شور و هیجان پایا و واقعی را در تمامی زیر گروههای جامعه بالا برده و باعث تحرک بیشتر و موثرتر جامعه شود. البته بعضی از انواع شادی نیز مطلوب است و یا حداقل با هنجارهای جامعه در تضاد نیست مانند به خیابان آمدن و شادی عدهای از مردم بعد از پیروزی انتخابات یا برد تیمهای ورزشی مورد علاقه و یا در چهارشنبهسوری. این شادی اگر کنترل شده باشد قطعا به نشاط جامعه کمک می کند. اما باز برای افزایش نشاط جامعه باید به دنبال راهکارهایی پایاتر و پویاتر بود و در کنار این شادیهای اجتماعی از ابزارهای دیگر نیز استفاده کرد.دو پیشنهاد در این باره قابل طرح است.
یکی نقش آحاد افراد جامعه جهت افزایش نشاط اجتماعی است. برای مثال داشتن لبخند بر لب در برخوردهای اجتماعی و دوری از عبوس بودن، اخم کردن و مکدر بودن که باعث انتقال انرژی منفی به دیگران می شود. استفاده از عطر و لباسهای آراسته با رنگهای شاد در منزل و در جامعه متناسب با هنجارهای اجتماعی، به عنوان مثال رنگهای سنگین اما شاد برای خانمها و آقایان وجود دارد که می تواند در محیط کار، جامعه، و خانواده استفاده کنند ولی کمتوجهی به این مهم باعث گرایش افراطی به رنگهای تیره و کدر می شود. تقویت اعتماد به نفس، اراده و حافظه و تربیت آنها در مسیر پرورش با روشهای کارآمد. پیشگیری از فشارهای روانی و ایجاد کنترل بر فشارهای روانی، کمک به بالا بردن ظرفیت تحملپذیری و پرهیز از عصبانیتهای زودهنگام. ریشهکنی افکار منفی و ناآرام و هیجانهای رنج. به عبارتی باید تلاش کنیم که مشکلات زندگی مانند مسائل اقتصادی تمامی فکر و ذکر افراد را در تمامی لحظات زندگی اشغال نکند و در حد متعادل به افکار مثبت نیز توجه داشته باشند و روحیه امید را در درون خود و با اراده تقویت کنند.
فراگیری بهداشت روانی و پیشگیری از آسیبهای فردی. ایجاد قدرت غلبه بر ترس و ناراحتی های زندگی. تقویت ارتباطهای اجتماعی و ارتباط های خانوادگی صحیح و کارآمد. فراگیری ورزشهای فکری و به کارگیری آن در مسیر تعلیم و تربیت. رشد و شکوفایی استعدادها. بهکارگیری افکار مثبت و متعادل در زندگی. پرداختن به عوامل امیدبخش و شادی آور مانند رضایت و تحمل، پرهیز از گناه، مبارزه با نگرانی، حضور در مجالس شادی، ورزش، سفر و تفریح، یادگیری و اتخاذ شیوه صحیح برخورد با مشکلات، داشتن قضاوت های مثبت در خصوص افراد و امور و تصویر سازیهای مثبت. این اقدامات فردی با آموزش، تغییر هنجارهای اجتماعی و الگوسازی مقدور است. برای مثال زیاد کردن لبخند روی چهره مردم و دور کردن اخم و یا استفاده از عطرها و بوهای خوش به صورت فردی و یا معطر کردن محل کار و زندگی اموری نسبتا ساده است که با کمی آموزش و الگوسازی و استفاده از رسانه ها قابل پیاده سازی است که تنها در سایه یک برنامهریزی دقیق ممکن خواهدبود.پیشنهاد دیگر، نقش نهادها در افزایش نشاط اجتماعی است.
برای مثال تبلیغ برای اصلاح این ذهنیت در برخی از افراد که شادی کردن معادل بیبندوباری و لاقیدی و قانون شکنی نیست و ترویج مظاهر صحیح شادی که با فرهنگ دینی ما همخوانی دارد. ترویج استفاده از لباسهایی با رنگهای شاد در منزل و در جامعه متناسب با هنجارهای اجتماعی و باورهای دینی. آگاهسازی مردم برای درک تمایز نشاط با لذات مادی و زودگذر و یا شادیهای کاذب. با توجه به زمانبر بودن ایجاد زیرساختها، میبایست با استفاده از شرایط موجود، موضوع نشاط اجتماعی را از طرق مختلف تقویت کرد؛ راههایی مانند برگزاری برنامههای شاد فرهنگی و هنری شامل طنز، مسابقه و یا اجرای زنده موسیقی محلی در محلهای عمومی.
استفاده از هنرهای خیابانی مانند مسابقات نقاشی در خیابانها و مراکز تفریحی، جشنواره طراحی نمادهای هنری با ابزارهایی ساده مانند شن و ماسه، ساخت آدم برفی در زمستان و اقدامات اجتماعی و حرکتهای عمومی مانند پیادهرویهای دسته جمعی، درختکاری به صورت گروهی و.... بهبود زیرساختهای تفریح و سرگرمیهای سالم اجتماعی از جمله افزایش سرانه فضای سبز در شهر، تعریف و ایجاد مجموعههای فرهنگی و ورزشی در بوستانها، ایجاد سینماهای روباز در محل بوستانهای شهر، ایجاد سایتهای کوچک ورزشی(فوتسال، تنیس روی میز،...). ایجاد سینمای روباز و یا فرهنگسرا در بوستانهای بزرگ و شناخته شده که مورد استفاده عمومی خانوادهها هستند. طراحی مسابقاتی با با جوایز ارزنده برای جلب مردم شهر به مقوله ورزشهای همگانی نظیر کوهپیمایی عمومی و یا پیاده روی عمومی، که در نتیجه آن میتوان هم سلامت مردم را مورد توجه قرارداد و هم نشاط اجتماعی را تقویت کرد. تبلیغ و ترویج قناعت و بهره بردن از شرایط موجود و روی آوردن به سمت طبیعت برای ایجاد تفریحات و سرگرمیهای سالم؛ برای مثال در برخی شهرها بسیار متداول است که یک خانواده میتواند غذای ساده خود را بردارد و به دامن طبیعت یا پارک محل زندگی برود.
ساماندهی و رونقبخشی جشنها و اعیاد مذهبی مانند نیمه شعبان، عید مبعث، عیدقربان، عیدفطر و یا عیدنوروز و روز طبیعت و یا جشنهای ملی مانند هفته دفاع مقدس، روز ملی شدن نفت و یا ایام دهه فجر و طراحی جشنهای محلهای شاد و فرهنگی. (برای مثال در عید نیمه شعبان میتوان بدون دخالت محسوس دولتی، جشنهای محلی مردم را به سمتوسوی درستتر و پررنگتر و مطلوبتر از آنچه هست سوق داد.) تعیین روزهای خاص عمومی مانند روز پاکسازی محیط زیست، هفته بهسازی دیوارها و پیادهروها و یا نظافت جامعه یا روز خنده و یا هفته مبارزه با اخم و عصبانیت طی سال برای جلب توجه مردم به مقوله نشاط. تقویت هویت فرهنگی در میان مردم؛ چنان که نیاکان ما به خوبی این موضوع را دریافته بودند و از هر فرصتی برای باهم شاد بودن استفاده میکردند و این منظور با تعاملات بیشتر و تقویت صله رحم فراهم میشود. تقویت هویت فرهنگ قومی، ملی و دینی با تدارک جشنواره غذای محلی، مسابقات محلی کشتی و یا جشنواره آیینهای محلی. تقویت شبکههای اجتماعی و شبکههای مروج نشاط اجتماعی، تشویق مردم به عضویت در انجمنها و سازمانهای مردم نهاد.
امنیت اقتصادی و امنیت شغلی، سلامت اداری و شایستهسالاری هم میتواند در حوزه نشاط اجتماعی بسیار تأثیرگذار باشد، حفظ شأن کارکنان و تکریم ارباب رجوع در ادارات و سازمانها، تأثیر بسزایی بر آرامش روانی و رضایت اجتماعی آنان دارد. این تحول و افزایش روحیه کار و حفظ آرامش روحی باید ابتدا در بدنه ادارات دولتی شهر رخ دهد تا مردم به آرامش برسند شهرداری و استانداردی باید پیش قراولان این حرکت باشند. توجه به رعایت نظم و نظافت در ادارات و استفاده از گیاهان و رنگهای شاد برای با طراوت کردن فضاهای انتظار ارباب رجوع. استفاده از آب نما و فضای سبز در محوطههای ادارات. کاهش صداهای ناهنجار و افزایش صدای آب و موسیقی پرندگان در سطح شهر.
شادسازی فضای شهری و عرصههای عمومی، مشتمل بر ساختمانها، خیابانها و میادین و نمادهای شهری با نمادسازی، مجسمه سازی و طراحی و نقاشیهای زیبا در دیوارهای شهر. بعضی شهرهای دنیا صرفاً با رنگآمیزی شاد دیوارها و خیابانها، فضای شهر را شاد کردهاند؛ بنابراین اصلاح مبلمان شهری فرسوده یا آسیب دیده، رنگآمیزی شهرها و رنگ آمیزی هماهنگ دیوارها و پاکسازی آلودگی دیوارها، ضروری است. در معماری ایرانی میتوان آثار شگرفی از هماهنگی و زیبایی را از بیرون منازل مشاهده کرد. لازم است استانداردهای طراحی منازل شهروندان با توجه به معیارهای معماری بومی، بازطراحی شوند. ترویج تولید ماشینهایی با رنگهای شاد و ترویج خرید ماشینهایی دارای رنگهای شاد؛ برای مثال از رنگ شاد برای تاکسیها استفاده شود، در گذشته که تاکسیها رنگ نارنجی داشتند شادتر از رنگ زرد فعلی بودند. تدوین سند نشاط اجتماعی استانها با استفاده از دیدگاههای نخبگان آشنا با فرهنگ و هویت مردم استان و تصویب در کمیته تخصصی فرهنگی اجتماعی و شورای برنامهریزی استان جهت ایجاد الزام اجرایی برای مشارکت تمام سازمانهای مسئول.
با توجه به اینکه عصر حاضر که دوران انفجار اطلاعات و شکوفایی دانش و گسترش رسانههای جمعی نام گرفته، آبستن حوادث و اتفاقات بیشمار است. اوضاع نابسامان اجتماعی و اقتصادی در جامعه امروز کشور، میتواند منجر به آسیبهای جدی به روح و روان جامعه شود. افسردگی، ناامیدی، اضطراب، خشم و خشونت، هراس اخلاقی و افزایش بزهکاری از جمله این آسیبها هستند که در بزنگاههای بحرانی بروز و ظهور بیشتری مییابد. در چنین شرایطی رسانهها نقش بسزا و غیرقابل انکار در تخفیف یا تشدید این دست آسیبهای روانی و اجتماعی میتوانند بازی کنند. نقش رسانهها را در این میان چطور میبینید؟
رسانهها میتوانند ناامیدی، هراس و اضطراب مضاعفی تولید و تحرکات هیجانی اقتصادی و اجتماعی را افزایش دهند و بالعکس، موجبات شکیبایی، امیدواری و تابآوری اجتماعی را فراهم آورند. رسانهها در شرایط بحرانی یکی از مهمترین گروههای مرجع و تعیین کننده هستند که نقش رهبری مخاطبان و شهروندان را برعهده دارند. بر این اساس رسالت حساسی بر دوش فعالان رسانهای در شرایط بحران قرار دارد. در این میان درسالهای اخیرفضای مجازی هم به عاملی برای تخریب نشاط وامید اجتماعی تبدیل شده است. فضای مجازی گرچه سرمایه بزرگی برای انسجام اجتماعی و گسترش آگاهیها وبلوغ اجتماعی است، اما وقتی بدون آگاهی از نحوه استفاده به دست شهروندانی میافتد که فقط برای شهرت یا قدرت، هر خبر و تحلیلی را در آن منتشر میکنند بدون آنکه دقت کنند که چه آسیبی به نشاط اجتماعی میزنند، میتواند ضد امید عمل کند.
فضای مجازی و شبکههای مجازی در حال حاضر در بازتولید امیدواری اجتماعی نقش موثری دارند. در کل رسانهها نباید مدام به مخاطب با خبرهای جنگ و اتفاقات ناگوار انرژی منفی وارد کنند؛ زیرا تکرار این موضوع نه تنها شادی و نشاط را از جامعه میگیرد بلکه یاس و نا امیدی را به مخاطب القا خواهد کرد؛ لازم است اخبار شاد و امیدوارکننده را نیز پوشش دهند. رسانههای خارج از کشور تمایل دارند کاستیها و زشتیها را پررنگتر نشان بدهند؛ در صورتی که رسانه های داخلی نتوانند مخاطبان را جذب کنند، جامعه به شدت تحتتأثیر برنامههای این رسانهها قرار خواهد گرفت؛ بنابراین برنامهریزی جدی برای تولید محتوای جذاب مطابق با فرهنگ بومی و نمایش فیلمها و سریالهای طنز در ارتباط با لهجه و فرهنگ بومی استان در رسانههای ملی، ضروری است.