فاطمه (س) از مصادیق واقعی آیات قرآن
قرآن عینی و قرآن حقیقی را فقط باید در وجود انسان کامل ببینید. ما یک مقدار قرآن حفظ هستیم و قاری قرآن هم می باشیم و چند جور هم قرآن چاپی در خانه هایمان داریم، اما ما قرآن عینی نیستیم. قرآن عینی فقط در وجود انسان کامل قابل مشاهده است؛ یعنی آن انسانی که از ابتدای ورود به تکلیف یا بندگی خدا تا لحظه خروج از دنیا، در ایمان، اخلاق و عمل از نظر قرآن کم نداشت. این سخن، تعریف قرآن عینی است.
ارزش این قرآن عینی، برای کسی قابل درک نیست؛ علتش هم این است که عقل های ما محدود بوده و دنیا هم محدود است. ما اگر بخواهیم چیزی را عظیم تر از این دنیا ببینیم، این جا نمی توانیم آن را ببینیم؛ چون این جا گنجایش آن را ندارد و ما را باید در یک عالم دیگری ببرند که در آن عالم، حقیقت انسان کامل قابل ظهور باشد و بعد به اولین و آخرین انسان ها بگویند، اگر می خواهی آن انسان کاملی را ببینی که مصداق عینی قرآن بوده، الان آن برای تو قابل دیدن و قابل تماشاست؛ آن هم نه با چشم سر؛ بلکه با چشم عقلی که به عین الله وصل است؛ چون اگر آن چشم قلب هم وصل به چشم خدا نباشد، آن انسان کامل هم با کمالاتش برای تو قابل مشاهده و قابل دیدن نخواهد بود.
فاطمه علیها السلام، از مصادیق واقعی آیات قرآن
حالا ما باید برای درک این وجود عینی، به سراغ یک انسان کامل یا به تعبیری، قرآن عینی و مصداقی برویم. من برای شما چند آیه قرائت می کنم و بعد طبق خود قرآن و روایات، دنبال مصداق این آیات می گردم. خیلی راحت هم این مصداق قابل پیدا کردن است؛ چرا که تاریخ اسلام از زمان بعثت پیغمبر تا الان که ما این جا نشسته ایم، تقریباً به صورت روشن در اختیار ماست و ما در کلّ امت، یکی از انسان های کاملی را که می توانیم بگوییم از مصادیق واقعی آیات قرآن است، حضرت فاطمه (س) است. در این بخش هم قرآن فقط یک مصداق دارد و دو تا مصداق ندارد. شما هیچ دلیلی را هم نمی توانید پیدا کنید که در این بخش خاص، قرآن دو مصداق داشته باشد. در این بخش، یک انسان کامل، بیش تر وجود ندارد و بقیه انسان ها ما دون این انسان و زیر مجموعه او در کمالات و فضایل هستند و آن، وجود مبارک فاطم زهرا (س) است که در زنان جهانیان، تنها انسان کاملی که مصداق آیات قرآن می باشد، اوست. مریم کبری (س)، خدیجه کبری (س)، زینب کبری (س) و هر زنی که در دایره انسان کامل بودن می باشد، ما دون ایشان است و او مصداق اتم، اجمع، اکمل، اکتع مجموعه آیات قرآن مجید در جنس زنان، بوده و دومی و هم وزن دیگری ندارد.
این مطالبی که می گویم، دلیل قرآنی همراه آنان است، نه این که به عنوان یک روحانی شیعه، برای مستمع شیعه، عظمتی را بسازم و القا بکنم. عظمت سازی بدون دلیل قرآنی و روایتی، کار نادرستی است. لطف مسأله، این است که ما از چهارچوب قرآن و روایات برای معرفی این عزیزان بیرون نرفته و از خودمان چیزی را نسازیم؛ چون اگر از چهارچوب قرآن و روایات، آن ها را به کنار ببریم، یا درباره آن ها دچار افراط می شویم یا دچار تفریط؛ چنان که آن هایی که دچار تفریط شدند، صدیقه طاهره را تا جایی پایین آورده اند که در حقّ او فقط می گویند حضرت زهرا (س) زنی بزرگوار، همسرِ علی بن ابی طالب و انسانی پاک است و قابل این است که الگو باشد. این ها در جاده تفریطند، و آن هایی که مقام سازی می کنند، آن هم مقام الوهیت و ربوبیت برای آن حضرت، آنان نیز در جاده افراطند؛ چرا که قرآن می گوید: (لَیسَ کمِثْلِهِ شَی ءٌ. ) «1»: هیچ چیزی در این عالم، در هیچ چیزی، مانند خدا نیست. بنا براین، بهترین راه شناخت، آیات قرآن و روایاتند که نه افراط دارند و نه تفریط. قرآن کلام عدل است؛ قرآن کلام حق است. البته، آیاتی که مصداق اکتع و اکملش این انسان کامل در جنس زنان است، کم نیست. من برای نمونه چند آیه آن را می خوانم، شاید هم بعضی از این آیات برای تان تازگی داشته باشد. فکر نکنید که می خواهم به سراغ آیه تطهیر و آیه مباهله و آیات سوره دهر بروم که این آیات را صدها بار شنیده اید. آنها در جای خودش معلوم و روشن است؛ بلکه باید درباره این آیه که می گویم و آثارش، دقت کنید.
فاطمه (س) بلد طیبه است
یک کاری که خداوند متعال برای نزدیک کردن حقایق به ذهن مخاطبش در قرآن کرد، مثل زدن است. در همه زمینه ها، زمینه های علمی، طبیعی، فلسفی، عرفانی، انسانی و اخلاقی، خداوند مثل زده است، همه. این مثل ها در قرآن مجید هست: (وَ تِلْک الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُونَ) «2»: ما این مثل ها را برای شناخت شما می زنیم تا شما را به حقیقت نزدیک کنیم و شما راحت تر با مَثَل به عمق حقیقت برسید.
ببینید این آیه چه می گوید: (وَ الْبَلَدُ الطَّیبُ. . . ). «3» نمی گوید: (وَ الْبَلَدُ). سرزمین خالی را نمی گوید؛ بلکه سرزمین را مقید به کلمه طیب می کند. حالا شما همین لغت طیب را با مشتقاتش در قرآن بگیرید: (وَ الطَّیباتُ لِلطَّیبِینَ) «4»، (أَذْهَبْتُمْ طَیباتِکمْ) «5»، (طِبْتُمْ). «6» (طیب)، این لغت یعنی چه؟ کلمه (طیب)؛ یعنی پاک نابی که هیچ آلودگی با او گره ندارد؛ (طیب) مقابل (خبیث) است؛ چون در آیه بعد هم کلمه (خبیث) را آورده و رو در روی (طیب) قرار داده است. این رو در رویی، در خیلی چیزها هست: نور و ظلمت، حق و باطل، ابلیس و خدا، حرام و حلال، حیات و مرگ. این ها همه با هم تقابل دارند. تقابل دارند، یعنی چه؟ یعنی این که هیچ کدام با یک دیگر هیچ نسبتی ندارند. طیب یک داستانی دارد و خبیث هم یک داستانی دیگر؛ هم چنین نور یک داستانی دارد و ظلمت یک داستان دیگر. شما به اندازه یک سر سوزن ظلمت را در نور پیدا نمیکنی. یک سر سوزن نور را هم در ظلمت پیدا نخواهی کرد. اصلًا این دو تا با هم تقابل دارند؛ نه صفت ابلیس در خدا هست و نه صفت خدا در ابلیس.
(وَ الْبَلَدُ الطَّیبُ): زمین پاک، (یخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ) «7»، خیلی آیه عجیبی است. (طیب)، (اذن رب)، (نبات)؛ یعنی تا دست خدا در بلد طیب در کار نباشد، بلد طیب آثاری را ظهور نمی دهد.
دست خدا وقتی در بلد طیب بیاید، چه دستی است؟ دست قدرت، دست علم، دست رحمت، دست کرامت، دست احسان، دست فضل. این ها دست خداست.
(وَ الْبَلَدُ الطَّیبُ یخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ. ) «8» درباره آیه باز دقت بفرمایید. (بلد) با قید (طیب)، با قید (اذن رب) و (خروج و سر در آوردن آثار این بلد طیب) است، ولی با دست اندرکار بودن دست خدا که همان دست صفات خداست. وجود مقدّس حضرت زهرا (س)، بلد طیب است؛ کسی که در این بلد طیب دانه پاشید، پیغمبر اسلام (ص) بود. دیگر، باغبانی، نمونه او نیست. یک انسان کامل آمد دانه های قرآن را، آیات توحید را، علم را، معرفت را، اصالت را، شرافت را، اخلاق را، عمل صالح را در این زمین پاشید. او فقط این دانه ها را پاشید. باغبان این دانه ها، ربّ فاطمه (س) بود. خداوند متعال با جلوه ربوبیتش، تمام کاشته های پیغمبر (ص) را از این سرزمین بیرون آورد.
تعریف جامع و مانع از فاطمه (س)
پس حالا زهرا (س) را با این مقدمه چگونه باید معنا کرد، با این جمله باید تعریف کرد. این جمله را دقت بکنید! این شکل از تعریف را می گویند، جامع افراد و مانع اغیار. این تعریف، یک تعریف منطقی است که یک عالِم در این عالَم به این تعریف نسبت به حضرت زهرا (س)، راه وارد کردن ایراد را اصلًا ندارد. ما به هر کس هم که ایراد بر این تعریف داشته باشد، با قرآن جواب می گوییم، و یا فقط با روایات خودشان. این تعریف، مانع اغیار و جامع افراد است؛ یک تعریف علمی و منطقی: حضرت زهرا (س)؛ یعنی انسانی که جامع تمام کمالات ملکی و ملکوتی و فاقد تمام عیب ها و نقص ها. او مصداق عینی این آیه است. شما هر چه حقیقت معنوی در این عالم می بینید، از ایشان ظهور کرده و هر چه نعمت اخروی است، فردای قیامت در کنار ایشان بروز می کند. این را از جهت اخرویش، ساده تر معنا کنم.
فاطمه (س)، حبیبه حق است
که این در روایات ما وارد شده است که دارای معانی عمیقی است که کمتر به آن توجه شده است. در قیامت بنابر روایات اصیل مان، پروردگار عالم به حضرت زهرا (س) خطاب می کند: (یا حبیبتی!). «9» «10» این عکس آن جمله دعای کمیل است. در دعای کمیل، امیرمؤمنان (ع) به خدا می گوید: (حبیب)؛ می گوید: (یا حَبِیبَ قُلُوبِ الصَّادِقِینَ!). در قیامت خدا به زهرا (س) می گوید: ای حبیبه من. این عکس آن جمله است پیش خدا چه چیزی ارزش دارد؟ این قیافه، این بدن، وزن بدن؟ نخیر، آنچه پیش پروردگار ارزش دارد، فقط واقعیات وجود انسان است که رنگ بی نهایتش در خودش می باشد؛ چون عبدی را متصل به خودش در صفات، در فعل، در اخلاق می بیند، او می شود محبوب پروردگار: (یا حبیبتی!): حبیبه من! تمام درهای بهشت بر روی تو باز است، از هر دری می خواهی وارد شو. انگار، خدا به زهرا (س) می خواهد بگوید، این هشت بهشت ملک تو است. برو دختر با عظمت پیغمبر (ص)! او به امر الله حرکت می کند. وقتی که بر دمِ درِ بهشت است (حالا این دری که می گویم، درِ اصطلاحی نیست؛ این در، مقام و مرتبه است) وقتی به آن جا می رسد، برمی گردد به طرف محشر و می ایستد.
حبیب با محبوبش گفت و گو می کند: دختر پیغمبر! همه درها که اکنون بر روی تو باز است، پس چرا نرفتی؟
حضرت زهرا (س) می گوید: خدایا! من دلِ تنها رفتن به آن جا را ندارم؛ یعنی اگر بروم، خوش نیستم.
خدا می گوید: پس با چه کسی می خواهی بروی؟می گوید: خدایا! با هر که در دنیا از نظر قلب، عمل و چشم، با ما در ارتباط بوده؛ قلبش محبّ ما بوده، چشمش گریان برای من و بچه هایم بوده، عملش هم در حدّ خودش هماهنگ با من بوده است. خطاب می رسد: من عددی برایت نمی گذارم، هر کسی را می خواهی صدا کن. آن وقت، میلیون ها نفر با یک ندای ای پیروان ما و محبین ما و گریه کنندگان بر ما! من منتظر شما هستم که با شما به بهشت بروم؛ بیایید! و هم آن ها راه می افتند. اگر بگویید: پس دادگاه های ما چه می شود؟ می گویم: گریه کن، عاشق و فرد عامل که دادگاه فوق العاده ای ندارند. دادگاهی شدن را هم به شما می بخشند. چون مگر شما آلوده به گناهان کبیره اید که نگه تان دارند، یا آلوده به ربا، شراب، قمار، ظلم بوده اید، و یا حق را ناحق کرده اید که شما را نگه دارند؟ ما لغزش داریم، امّا این لغزش ها کم است؛ همان گونه که امیرمؤمنان (ع) در خطبه متقین در وصف آنان می گوید: (قَلِیلًا ذلَلُهُ) «11»، و اصلًا با رحمت و کرم خدا سازگار نیست که برای یک لغزش کم بگوید، فرد را نگهش دارید؛ زنجیرش کنید؛ برایش دادگاه تشکیل بدهید. در دنیا دادگاه ها این کار را نمی کنند؛ به طرفین دعوا می گویند، بروید از هم بگذرید، آن وقت خدا برای لغزشِ کم، سختگیری می کند؟!
فقط گریه خالی مُحبّی، عاملی و گریه کننده ای، خارِ لغزش ها را می سوزاند و خاکستر می کند.
آن وقت همه راه می افتند. وقتی همه نزدیک بهشت آمدند، فاطم زهرا (س) می گوید، شما وارد شوید، من تا نفر آخرتان در بهشت نرود، خودم نمی آیم؛ یعنی شما در بهشت مهمانِ آثار آنهایی هستید که در وجودتان ظهور کرده؛ یعنی هر کس از این امت در بهشت برود، سر سفره علی، فاطمه، حسن و حسین: نشسته است، نگوید متعلّق به خودم است. اگر آن ها نبودند، ما نه به خدا راه داشتیم، نه به بهشت. این هشت رکعت نمازی را هم که امروز به ما اجازه دادند بخوانیم والله قسم، به خاطر گل روی فاطمه (س) به ما اجازه دادند، ما خواندیم. این نماز ما هم متعلّق به گل روی زهرا (س) بود. آن روزه ماه رمضان ما هم متعلّق به اهل بیت: است. آن حج ما هم متعلّق به اهل بیت: است. این اشک چشمان ما هم متعلّق به اهل بیت: است. ما چیزی از خودمان نداریم، آن ها را در دنیا به ما کریمانه می پردازند و فردای قیامت هم به صورت بهشت همین پرداخت ها ظهور می کند.
آنچه گفته شد، معنای بلد طیب بود: (وَ الْبَلَدُ الطَّیبُ یخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ). «12» باغبانی مثل خاتم انبیاء (ص) دانه های ملکوتی را به صورت قرآن در زهرا (س) قرار داد. خداوند این دانه ها را با علم، رحمت، کرم، لطف، فضل و احسانش شکافت. چه گل هایی، و چه محصولاتی، از شکافته شدن این دانه ها به وجود آمد. تمام نمازهای زهرا (س) و روزه های زهرا (س) همین: (یخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ). «13» بود. نبات ها و روییدنی ها گوناگون بود و یکی از روییدنی های وجود این بلد طیب، حسن، حسین و زینب کبری: است. این ها درخت این زمینند. آن جا هم خدا باز مثل می زند: (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کلِمَةً طَیبَةً کشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ). «14»
برای این که قوت بین دو زمین پاک را بتوانید اندازه بگیرید، باز باید به قرآن مراجعه کنید. حضرت مریم (س) هم بلد طیب بود. فقط یک عیسی (ع) از او به وجود آمد. عیسی (ع) هم هیچ فرزندی از او به وجود نیامد و در سنّ سی و سه سالگی، او را به آسمان ها بردند. امّا از زهرا (س)، نُه امام معصوم به وجود آمد. قوت زمین و قدرت زمین را ببین!
بهار علی (ع) کنار فاطمه (س)
امّا این زمین را خداوند متعال کنار بهاری مثل امیرمؤمنان (ع) قرار داد. چرا من از امیرمؤمنان (ع) تعبیر به بهار کردم؟ همین امروز مفاتیح را بخوانید. در آخرش یک سلسله دعا است. سر صفحه، به خط درشت نوشته است: دعا و زیارت ولی عصر (عج). در زیارت های امام زمان (عج)، یک جمله اش این است: (السَّلَامُ عَلَیک یا رَبِیعَ الْانَامَ!) «15»: درود بر تو ای بهار انسان ها. امام زمان (عج) بالاتر است یا امیرمؤمنان (ع)؟ پیغمبر (ص) می گوید: امیرمؤمنان (ع)، برتر از فرزندانش است. حتی برتر از حسن و حسین (ع): (ابُوهُمَا خَیرٌ مِنْهُمَا). «16» علی (ع)، امامِ حسن بن علی و حسین بن علی (ع)، و حسن و حسین (ع)، مأمومِ امیرمؤمنان (ع) هستند. وقتی امام زمان (عج) بهار انسان ها باشد، البته، این بهار بودنش را از علی (ع) گرفته است.
خزانِ بهار علی (ع)
خدا بهاری مثل علی (ع) را کنار زهرا (س) قرار داد و از نسیم این بهار است که نُه امام از این سرزمین سر بر آوردند و دنیا و آخرت را هر کدامشان به تنهایی روشن کردند. وقتی امام زین العابدین (ع) گلوی بریده پدر بزرگوارش را روی خاک گذاشت، فرمود: (ابَتَا! امَّا الدُّنْیا، فَبَعْدُک مُظْلِمَهٌ؛ فَامَّا الآخِرَهُ، فَبِنُورَ وَجْهَک مُشْرِقَهٌ. ) هریک از امامان، مُشْرِقِ آخرتند و جدا کردنشان از زندگی، مُظْلِم زندگی هر انسان جداشونده ای است.
بهار فصل خیلی زیبایی است، هوای خیلی زیبایی دارد، نسیمش حیات بخش است، بهار برای تمامی اهل دنیا زیباترین و با نشاطترین و صفابخش ترین زمان است. هیچ بهاری در عالم، بهار وجود علی (ع) نیست، و به دلیل قرآن، با شهادت زهرا (س) این بهار خزان شد. تمام گل های این بهار پرپر شد، تمام گل ها؛ چون گفتیم زهرا (س) انسان کاملی است و به دلیل آیات و روایات، تعریف منطقی برای او آوردیم؛ جامع همه کمالات و فاقد همه عیب ها. پس می شود گفت، امروز همه گل های حیات علی (ع) ریخت؛ تمام شاخه های سبز آن، خشک شد. به این خاطر، او به کنار بدنش برگشت و گفت: (لَا خَیرَ بَعْدَک فِی الْحَیاهِ. . . ). «17» زندگی دنیوی زهرا (س) دیگر تمام شد؛ دیگر کسی علی (ع) را سر حال نخواهد دید. در نهج البلاغه است و سید رضی 1 آن را نقل کرده که علی (ع) رو به قبر پیغمبر (ص) گفت: من زهرا (س) را دفن کردم، ولی یا رسول الله! تا شب نوزد رمضانی که شمشیر را بر فرق من بزنند و تا آن زمان، سی سال طول می کشد، من با این که امام معصومم، همیشه اندوهگین هستم، و دیگر، شب بی گریه ای برایم نخواهد بود، و من در تمام عمرم، مقداری از شبم را بیدار می مانم و گریه می کنم. «18» در این جا، به سبک روضه خوان های قدیم می خواهم چند بیت شعر بخوانم. حضرت علی (ع) به مردم مدینه نگفت که برای زهرا (س) گریه کنید. آن ها ارزش آن را نداشتند و گریه هایشان هم نجس بود، بلکه خود کنار قبر، رو به آسمان ها کرد و گفت:
بر احوالم ببار ای ابر! اشک از آسمان امشب
که من با دست خود کردم گُلم در گِل نهان امشب
حسن گریان، حسین نالان، پریشان زینبَین از غم
چه سان آرام بنمایم من این بی مادران امشب
زمین! با پیکر رنجیده زهرا مدارا کن
که این پهلو شکسته بر تو باشد میهمان امشب.
-----------------------------------------------------------------------
(1) 1- شوری: 11-
(2) 1- حشر: 21-
(3) 2- اعراف: 58-
(4) 1- نور: 26-
(5) 2- احقاف: 20-
(6) 3- زمر: 73-
(7) 1- اعراف: 58-
(8) 2- اعراف: 58-
(9) 1- شیخ صدوق، أمالی، تحقیق مؤسسه بعثت، ص 69-
(10)*. بخشی دیگر از متن مورد نظر روایت که امام باقر علیه السلام آن را از جابر بن عبد الله انصاری نقل می کند، چنین است: «قال رسول الله 6: إذا کان یوم القیامه تقبل ابنتی فاطمه. . . . فإذا النداء من قبل الله جلّ جلاله: یا حبیبتی و ابنه حبیبی! سلینی تعطی، و اشفعی تشفعی، فوعزتی و جلالی لاجازنی ظلم ظالم. فتقول: إلهی و سیدی! ذریتی و شیعتی و شیعه ذریتی، و محبی و محبی ذریتی. فإذا النداء من قبل الله جلّ جلاله: أین ذریه فاطمه و شیعتها و محبّوها و محبو ذریتها؟ فیقبلون و قد أحاط بهم ملائکه الرحمه، فتقدّمهم فاطمه حتی تدخلهم الجنه. »
(11) 1- نهج البلاغه، ص 199، خطبه حضرت در وصف متّقین و مؤمنان.
(12) 1- اعراف: 58-
(13) 1- اعراف: 58-
(14) 2- ابراهیم: 24-
(15) 1- ص 875-
(16) 1- عیون اخبار الرضا 7، ج 1، ص 26-
(17) 1- بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 42، ص. 213
(18) 1- نهج البلاغه، ص 238، کلام 193-
برگرفته از کتاب نگاهی به مقام حضرت فاطمه(س) نوشته استاد حسین انصاریان