نرگس آبیار در این سال ها همواره آثاری ساخته که از چندی قبل از اکران، با گمانه زنی همراه است و توجه همگان را به خود جلب کرده است. چهارمین تجربه ی نرگس آبیار قصه ی عشق فائزه و عبدالحمید مغازه دار بلوچ است که ذره ذره پرورانده می شود .عشقی که به واسطه ی تفاوت های فرهنگی و عقاید خانوادگی با فراز و نشیب همراه است.
«شبی که ماه کامل شد» نشان می دهد نرگس آبیار در ایستگاه چهارم کارگردانی خود، به پختگی کامل چه در متن و چه در کارگردانی رسیده و جایگاه خود را در سینمای ایران تثبیت کرده است.
کارگردان بر روی سوژه ای دست گذاشته که تا کنون کسی به آن نپرداخته و چنین پرداخت ظریف و هوشمندانه ای نشان از هنر و خلاقیت این کارگردان دارد. یکی از بهترین روایت های سینمایی که می شد از سوژه ی تروریست های جنوب شرق کشور داشت همین شیوه ایست که خانم آبیار انتخاب کرده و به بهترین نحو ممکن آن را در تاریخ سینمای ایران به یادگار می گذارد. اثری عاشقانه در دل جهل و قتل و تروریسم که 2ساعت و بیست دقیقه، مخاطب را بر روی صندلی میخکوب می کند .
تمام حوادث و صحنه های فجیع به گونه ای تصویر می شود که نه پیرنگ اصلی تحت الشعاع قرار بگیرد و نه آن صحنه های دلخراش، با آزردگی خاطر مخاطب همراه باشد.
شبی که ماه کامل شد چه به لحاظ مضمونی و چه به لحاظ فرم و تکنیک اثری است که به شدت جای خالی اش در سینمای ایران، حس می شد. فیلمی که با وجود موضوع استراتژیک ، درام خلق می کند، شعاری نیست و در عین حال کاراکترهایی منطقی و قابل دسترس می آفریند.
فیلمنامه شروعی مناسب و به هنگام دارد .تمام صحنه ها از سکانس اول تا برخورد از سر نارضایتی مادر عبدالحمید با فائزه و توصیه به او جهت به صلاح نبودن این وصلت، دخالت ها و تماس های عبدالمجید با برادرش در حالی که سایه ای از ابهام دارد، به هنگام مخاطب را از اتفاقی ناگوار در آینده مطلع می کند . اتفاقی که مخاطب را بدون آنکه بداند قرار است چه پیشامدی در انتظار فائزه و عبدالحمید باشد ، به دلشوره می اندازد. دعوت شدن عبدالحمید به نیروی انتظامی برای مسئله ای سری، آن هم درست فردای عقدشان مقدمه ای است به هنگام برای ورود به پرده ی دوم فیلمنامه . از آنجاست که فیلم تغییر فضا می دهد و سیر تحول عبدالحمید آغاز می شود .
پرده ی دوم فیلمنامه نقطه شروع تغییر نگاه دو عاشق سینه چاک و کم رنگ شدن عشقشان است. کشمکشی که هم درونی است و هم بیرونی و دو کارکتر را رو در روی هم قرار می دهد، هرچه از شروع فیلم فاصله می گیریم ، ریتم تند تر می شود و با هیجان بیشتری پیش می رود. پرده ی آخر فیلمنامه حساس ترین قسمت آن است . سرانجامی که لایق نام مقدس عشق نیست و جهل، شعله ی سوزان عشق را خاموش می کند. در مجموع، فیلم ریتم خوبی دارد. تمام کاشت ها ی فیلمنامه به جا است و کاراکترها کنش مند اند . حتی کاراکتر هایی که نقش کوتاهی نیز دارند در خدمت پیشبرد خط اصلی داستان اند و علیرغم زمان نسبتا زیاد فیلم، زیاده گویی صورت نمی گیرد.
این شخصیت پردازی اصولی در فیلمنامه ، نتیجه اش می شود بازی هایی تاثیرگذار که در کارنامه ی بازیگرانشان جزء نقش آفرینی های برترشان به حساب بیاید. در این فیلم کارکترهایی خلق می شود که با خود واقعی بازیگران، فرسنگ ها فاصله دارد. کاراکتر عبدالحمید که هوتن شکیبا آن را بازی کرده، پیچیدگی های بسیاری دارد و با تمام نقش آفرینی های قبلی این بازگر در تضاد است. شکیبا چنان ماهرانه این شخصیت را پردازش کرده که مخاطب آن را می پذیرد و ارتباط برقرار می کند. عبدالحمید شخصیتی است که بیشتر درونگراست اما به مرور زمان تغییر رفتار می دهد و کنش های بیرونی بیشتری پیدا می کند . اتفاقی که برآورده شدندش از هر بازیگری بر نمی آید. بخش عمده ی باورپذیر بودن این سیر تحول که شخصیت را از یک عاشق سینه چاک به یک جانی بدل می کند، به لطف بازی درخشان و غیرقابل وصف هوتن شکیباست . نقش فائزه، جدی ترین ایفای نقش شاکردوست پس از بازی در فیلم خفگی است. شاید کاراکتر فائزه مانند عبدالحمید پیچیدگی نداشته باشد اما ظرافت هایی دارد که به زیبایی نقش افزوده و درک وسیعی از سوی بازیگر را طلب می کند. این نقش در کارنامه ی الناز شاکردوست به یادگار باقی خواهد ماند. صدرعرفایی که ایفاگر نقش مادر عبدالحمید است یک شاهکار از زن بلوچی مسن ارائه می دهد که حتی کمتر کسی باور می کند این کاراکتر، یک بلوچ واقعی نیست . بازی آرمین رحیمیان در نقش عبدالمجید یک دست و چشم نواز است و دیگر شخصیت ها نیز بازی درخوری را از خود بروز می دهند.
به زعم وجود سه فضای مختلف در فیلم، فضا سازی ها به شدت ماهرانه است و تصدیقی است بر تحقیق و پژوهش قوی اثر . قصه در تهران، بلوچستان و پاکستان روایت میشود ذره ای غریبگی با فضا احساس نمی شود. هم مناسبت های قوم بلوچ به درستی نمایان شده و هم نقشی که این مردم محروم در برابر تروریست ها دارند. شخصیت عبدالرحمن بر همین اساس نگاشته شده و به شخصیت تراز بدل گردیده است. شخصیتی که در این دست از فیلم ها از ملزومات است تا فضای فیلم تلطیف شود .
طراحی صحنه ی کارهای این چنینی بسیار مشکل است ، با این وجود در این فیلم با اینکه داستان در دهه ی هشتاد می گذرد، تماما اصولی است و هر سه فضا را به خوبی پوشش داده است. صحنه های بازار پاکستان ، چادر نشینان بلوچستان، منزل مادری عبدالحمید، صحنه های بازسازی شده کشتار مردم و پایگاه های جند الله مطابق با واقعیت است و در کیفیت اثر و تصاویر سهم بسزایی داشته است. اغلب مخطبان شاید تا کنون لوکیشن های یاد شده را از نزدیک ندیده باشند اما این قدرت طراحی صحنه است که احساس اشنایی با محیط به مخاطب دست می دهد و کاملا آن را درک می کند.
قاب بندی ها و تصاویر کاملا سینمایی و عموما در خدمت روایت قرار دارد.تمام نماهای هلی شات به جا به کارگرفته شده و نماهای اکستریم لانگ شات که کمک شایانی درفضاسازی ها داشته، کاملا ماهرانه و با زیبایی شناختی تمام صورت گرفته است.
تصویربرداری در مجموع راضی کننده است اما با این همه، ایراداتی به آن وارد است. حرکت پیوسته ی دوربین با میزانسن های خطی کمی آزاردهنده به نظر می رسد. دوربین گاها پرش های بی منطقی دارد که تمرکز مخاطب را بر هم می زند و شتابزدگی با عث می شود که در خدمت انتقال محتوی آن سکانس ها نباشد.
شبی که ماه کامل شد مجموعه ای کامل است که تمام عوامل وظیفه ی خود را به طور شایسته انجام داده اند. فیلمی عاشقانه که نمونه اش را در سینمای ایران کمتر دیده ایم . سینمای ایران عادت داشته که به موضوعات استراتژیک نگاه گلدرشت و خشن داشته باشد و داستان را از زوایای خشن آن به تصویر برساند. اتفاقی که در این فیلم رخ نداده و تزریق قطره چکانی اطلاعات و عدم مواجهه ی فوری با موضوع اصلی، سبب می شود تمام سلیقه ها را به همراه داشته باشد.
یکی از ایراداتی که همیشه بر سینمای استراتژیک ایران وارد بوده، نپرداختن به موضوعات روز مانند همین گروهک جندالله و عبدالمالگ ریگی است . از طرفی سابقه نشان داده که پرداختن به چنین موضوعاتی نتیجه ی دلخواه را به دنبال ندارد. مساله ای که به طور کامل در این فیلم رعایت شده وجه تمایز آن در این گونه از سینما به حساب می آید. امید است که شبی که ماه کامل شد زمینه ساز تولید بیشتر چنین آثاری با نگاه درست و اصولی باشد که بتواند درکنار بین المللی بودن، تمام سلایق را در بر گیرد.
محمد کاظم تبار
/