مقدمه
هرگاه جامعه به منزله مجمع اراده ها و تمایلات فردی تلقی شود هرگز نمی توان از این افراد نظام اجتماعی مطلوبی ساخت؛ زیرا کثرت برای این جامعه امری ذاتی است و وحدت و جمعیت امری عرضی برای آن مطلوب می شود در حالی که در مدینه فاضله اسلامی انگیزه ها در جهت قرب به صفات الهی شکل می گیرند. در ادامه مولفه های سبک زندگی اسلامی در حوزه های گوناگون را با هم بررسی می کنیم.
در حوزه جهان بینی
1- اعتقاد به توحید، عدل، نبوت و امامت و معاد و غیب و فرشتگان و کتب آسمانی و وحی و مقدسات و …؛ در نگاه اسلام عالم شهود و ماده بخش بسیار کوچکی از حقیقت عالم است و اکثر نظام هستی در غیب است و امکان برقراری ارتباط با آن وجود دارد و این ارتباط و بهره مندی از آن، حق مومن است و نباید اجازه داد که نگاه ما محدود به عالم شهود شود. (الذین یومنون بالغیب.بقره/ 3)
2- انسان خلیفه الله و “جانشین خداوند” و عبد اوست و نه جایگزین خدا و ظرفیتش دریافت و نمایش تمام اسماءالله است و کمالش در هجرت و فنای در خداوند متعال است.
3٫ همه امور زندگی ذیل وحی و در چارچوب قوانین الهی تعریف می شود(نباید مخالف احکام الهی باشند)
4٫ عقل حجت است و یکی از منابع درک حقیقت است. و هرگز در مقابل وحی نیست؛ بلکه وحی سلطان علم و مکمل عقل است و برای دیدن حقیقت باید بر روی شانه های وحی بایستد.
5٫ منبع دستیابی به حقیقت تنها تجربه نیست؛ بلکه وحی، عقل، تجربه و شهود است.
6٫ محور تکامل تاریخ ظهور انسان کامل و ظهور عالم غیب در عالم شهود است و نه تکامل ابزار
7- جایگاه فرد و جامعه در فرهنگ اسلامی؛ اسلام قائل به اصالت فرد و اهمیت جامعه است و بیان میدارد که فرد و جامعه بر هم دیگر اثر گذارند. از دیدگاه اسلام هم فرد مهم است و هم جامعه. به عبارت دیگر، در اسلام برای هریک از افراد به شخصه احکام و دستورهایی وجود دارد که بر استقلال و حفظ شأن و منزلت خود دلالت دارد. همچنین احکام و دستورهایی دال بر توجه به گروهها و تشکلهای اجتماعی مثل خانواده، بستگان و اجتماع مسلمین داردبه عنوان مثال: مسئول بودن شخص در برابر عملکردهایش. اسلام به شخص میآموزد که مسئول اعمال خویش است و نه میتواند بار خویش را به عهده دیگران گذارد و نه قادر است بار مسئولیت عملکرد دیگران را بپذیرد. و کارنامه هر انسانى را به گردن او بستهایم، و روز قیامت براى او نامهاى که آن را گشاده مىبیند بیرون مى آوریم. «نامه ات را بخوان؛ کافى است که امروز خودت حسابرس خود باشى. (بقره: 13ـ14). آیات دیگری نیز مثل(بقره: 48؛ لقمان: 33؛ فاطر: 18؛ مدثر: 38) به این مهم اشاره دارند.این شیوه سپردن مسؤلیت، به پرورش شخصیت فرد کمک میکند؛ زیرا انسان زمانی که این مسئولیت منحصر به خودش را درک میکند، باعث میشود احساس استقلال نماید و همین او را دقیق و حساس بار میآورد و در برابر آنچه دور و بر او میگذرد، واکنش نشان میدهد. و نمونه مثال برای جمع گرایی مثل تأکید بر جمعگرایی در عبادات، تذکر به وحدت در برابر دشمنان، تقویت اصل برادری در میان مومنان، دعوت به صله رحم و …در این دیدگاه انسان حق ندارد به انسان دیگری نگاهی ابزاری داشته باشد بلکه موظف است تا در یک تعامل دائمی با سایر انسانها به ایشان خیر برساند تا سرانجام خیر تسرّی پیدا کند و جامعه خیرات و فضایل،با عشق به مخلوقات، به عنوان مظاهر الهی، افراد انسانی را به رشد اجتماعی و فلاح و سعادت جاودانه برساند که از دیدگاه اخلاق اسلامی رشد فرد از رشد اجتماع جدا نیست. اما هرگاه جامعه به منزله مجمع اراده ها و تمایلات فردی تلقی شود هرگز نمی توان از این افراد نظام اجتماعی مطلوبی ساخت؛ زیرا کثرت برای این جامعه امری ذاتی است و وحدت و جمعیت امری عرضی برای آن مطلوب می شود در حالی که در مدینه فاضله اسلامی که انگیزه ها در جهت قرب به صفات الهی شکل می گیرند فرد اخلاقی، دیگران را بر خود ترجیح می دهد و لذا تزاحمی در طلب خیر و فضیلت حقیقی که تقرب به خداست رخ نمی دهد. اگر طلب ماده برای فرد اقتضای تزاحم با دیگران را دارد از خود گذشتگی، دروازه ورود به ملکوت الهی می باشد و از آنجا که میدان ایثار و گذشت به اندازه عرض آسمانها و زمین برای هر فردی گسترده است هرگز جدال و کشمکش در نمی گیرد. شاید بتوان گفت دوزخ تنگ و تاریک، تجسم تنگی و تاریکی خودخواهی و خودبرتربینی است و وسعت بهشت، تجسم سعه ایثار و از خود گذشتگی است. بنابر این جامعه مبتنی بر تمایلات و خواسته های متفرق و متکثر افراد نمی تواند وحدتی ذاتی داشته باشد بلکه وحدتش امری عارضی و اعتباری است و احاطه ربوبیت الهی بر جانهای محاط و متکثر، عامل ذاتی وحدت اجتماعی و وفاق در اخلاق جمعی است.
8٫ سنت و تجدد؛ اسلام با حذف سنت مخالف است چون معدوم شدن گذشته؛ یعنی بی هویتی، بی شناسنامه بودن، بی معنی بودن، بی ریشه بودن در تاریخ. اسلام معتقد به گفتگوی سنت و تجدد در قالب اجتهاد است. اسلام با اجتهاد و بازخوانی سنت با توجه به مقتضیات و شرایط زمان و مکان موافق است. در این مورد توجه به این نکته مهم است که احکام قرآن و روایات کلی است فلذا می توان با توجه به اصل ثابت و کلی اسلام، مسائل جزئی و متغیّر را پاسخ داد. درست مثل علوم ریاضی که اصول آن ثابت است ولی هر مساله جدیدی را می توان با آن اصول ثابت حل کرد. ضمن این که قواعدی مثل قاعده اهم و مهم، در نظر گرفتن مقتضیات زمان و مکان، حجیّت عقل، گشوده بودن باب اجتهاد، قواعد حاکمه فقهی مثل قاعده نفی حرج و نفی ضرر و … به امکان پاسخگویی دین به تغییرات کیفی و نوین زندگی بشر کمک می کنند(اجتهاد پویا).
در حوزه فلسفه
عقل عبارت است از قوۀ تشخیص و ادراک(عقل نظری) و وادار کننده انسان به نیکی و صلاح و بازدارندۀ وی از شر و فساد(عقل عملی). عقل، تفکّر و اندیشه برای این است که انسان نسبت به حقایق عالم هستی، شناخت پیدا کند و بفهمد که خدایی هست. او انسان را خلق کرده و هدایت میکند و باید فقط او را عبادت کند و با ابزار عقل، غرائز نفس حیوانی خویش را آنگونه که دین گوشزد فرموده، تحت کنترل خویش در آورد؛ ولیکن در شناخت حقائقی که مافوق شناخت عقلی است، باید به محضر دین رفت؛ چراکه عقل توانایی شناخت و استنباط آنها را ندارد. عقل قادر به تمیز حق از باطل است. با علوم عقلى مىتوان به مسائل کلى در قلمرو علوم حصولى دست یافت. گرچه عقل موجودی بسیار فهیم است اما در عین حال محدودیت هایی دارد؛ مثلا قادر به درک ذات خداوند نیست. و یا قدش آن قدر بلند نیست که همه حقایق را ببیند و برای تکمیل خود در مسائل فوق عقلانی(نه ضد عقل) نیاز به شهود و وحی دارد.
الف. فلسفه اسلامی به دنبال وجودشناسی و هستی شناسی است و اساسا موضوع فلسفه “وجود بما هو وجود” است.
ب. ابزار شناخت در اسلام عبارت است از وحی و عقل(عقل متعارف) و شهود(عقل قدسی/ راه دل و قلب و راه تهذیب و تزکیه) و تجربه. ولی در غرب فقط تجربه است(تجربه ضعیف ترین مرحله معرفت است).
در حوزه نظام ارزشی و اخلاقی
اخلاق اسلامی مامور به تنظیم روابط صحیح بین انسان و خدا، انسان و خود، انسان و جامعه، انسان و طبیعت به شرح ذیل است:
1- ارتباط صحیح با خداوند:
الف) ارتباط صحیح با خداوند در حوزه نظر: خداشناسی
ب) ارتباط صحیح با خداوند در حوزه عمل: خداپرستی
2- ارتباط صحیح با خود:
الف) ارتباط صحیح با خود در حوزه نظر: خودشناسی
ب) ارتباط صحیح با خود در حوزه عمل: خودسازی
3- ارتباط صحیح با جامعه:
الف) ارتباط صحیح با جامعه در حوزه نظر: شناخت حقوق تمام اقشار جامعه
ب) ارتباط صحیح با جامعه در حوزه عمل: ظلم نکردن و ظلم نپذیرفتن و نیز پسندیدنِ آنچه برای خود می پسندد، برای آحاد جامعه و نپسندیدن آنچه برای خود نمی پسندد برای تمام اقشار جامعه.
4- ارتباط صحیح با طبیعت:
الف) ارتباط صحیح با طبیعت در حوزه نظر: طبیعت را آیات الهی ببیند.
ب) ارتباط صحیح با طبیعت در حوزه عمل: مصرف بدون اسراف و نیز آباد نمودن طبیعت
دیگر گزینه های نظام ارزشی و اخلاقی اسلام عبارتند از:
الف.یقین و تواضع در برابر حق
ب. مطلق بودن و فطری بودن ارزش های اخلاقی متعالی
ج. اصالت فضیلت(در برابر اصالت لذت)
چ. قدسی بودن انسان های الگو و رجوع به ایشان
ر.حضور و نقش آفرینی دین در لایه مرکزی نظام ارزشی
ز. نگاه حداکثری به دین
س. نگاه واقعی و غیر تشریفاتی به آموزه های دینی
ش. اعتقاد به تقدس مفاهیم و شخصیت های دینی
م. شیوع عقلانیت و معنویت و حیا در روابط مابین آدمیان بهویژه روابط میان زن و مرد
آیا اخلاق مطلق است یا نسبی است؟
در مورد نسبی بودن اخلاق دو معنا وجود دارد: الف) اصل ارزشی و ضد ارزشی ثابتی وجود ندارد؛ خوبی و بدی به پسند و عدم پسند فرد یا جامعه وابسته است. ب)رفتارها و کارهای اخلاقی با توجه به موقعیت ها و تغییر عناوین دگرگون میشود. نسبیت به معنای اوّل نادرست است؛ یعنی نمی توان پذیرفت که ارزش های اخلاقی از اصولی ثابت و کلی محروم است. اما نسبیت به معنای دوم درست و قابل قبول است. چون کارهای اخلاقی همیشه به یک منوال نیست. گاهی راست گفتن ارزش اخلاقی دارد و گاهی دروغ(دروغ مصلحت آمیز) بنابراین معنا بعضی از مفاهیم اخلاقی مانند عدل و ظلم به طور مطلق و ثابت، خوب و بد هستند و بعضی دیگر مانند راست و دروغ نسبی اند، اما نسبی بودن آن ها نه به این معنا است که در یک فرهنگ خاص و با توجه به خواسته های شخص تغییر کنند، بلکه به این معنا می باشد که اگر در قالب یکی از آن مفاهیم ثابت دریابد، همیشه خوب و بد می شوند، مثلاً راستگویی چون طبق عدالت است (عدل هر چیز را در جای خود قراردادن) خوب است، اما اگر راست گفتن به صورت یک رفتار و فعل خارجی، مصداق عدالت نباشد، بلکه تحت عنوان دیگری قرار گیرد، مثلاً ظلم باشد، یا انسان بی گناهی را به کشتن دادن باشد، این فعل خارجی بد است. منشاء اخلاق: منشاء اخلاق فطرت است و چنانچه آدمی تحت شرایط تربیتی مناسب(خانواده، حکومت، اجتماع، بهره گیری از دین و …) قرار گیرد اخلاق در جان او شکوفا خواهد شد.
در حوزه مدل های دینداری و دین ورزی
الف. مدل دینداری اسلامی عقلانیت گرا، معنویت گرا و عدالت گرا است
ب. عدم پذیرش پلورالیسم معرفتی و ترویج حقیقت گرایی
ج. عدم نگرش پراگمات به دین و پذیرش دین حتی در صورت تضاد با منافع فردی
م. پذیرش دین به عنوان برنامه رسمی زندگی
ن. تعادل در آخرت گرایی و آبادکردن دنیا
در حوزه هویت
» هویت دینی «را می توان به سبب اهمیت فوق العاده و جایگاه والای آن، مهمترین بعد هویت دانست که نقش بسزایی در هویت بخشی به افراد جامعه ایفا می کند. هویت دینی(یا این همانی که پاسخی الهی به من کیستم انسانهاست) موجب دلگرمی، سرزندگی، نشاط و وحدت و قدرت فرد و جامعه است. هویت دینی از مهمترین عناصر ایجاد کننده همگنی و همبستگی اجتماعی در سطح جوامع است که طی فرایندی با ایجاد تعلق خاطر به دین و مذهب در بین افراد جامعه، نقش بسیار مهمی در ایجاد و شکل گیری هویت جمعی دارد.بر پایه همین قدرت هویت دینی در 5 قرن گذشته سه انقلاب بزرگ رقم خورده: در سال 880 ه.ش انقلاب صفویان با خاستگاه مذهب تشیع و در سال 1285 ه.ش انقلاب مشروطه با خاستگاه عدالت و در سال 1357 ه.ش انقلاب اسلامی با خاستگاه استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی رقم خورده است.
مهمترین “مولفه های شناختی“ هویت دینی عبارتند از:
اعتقاد به عدل الهی
باور به رسالت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله
اعتقاد به امامان معصوم علیهم السلام
اعتقاد به کتاب آسمانی
باور به مسئلۀتوحید و معاد
معرفت نفس و خودشناسی
اعتقاد به لزوم انجام فریضه نماز
اعتقاد به لزوم انجام فریضه روزه
اعتقاد به مهدویت
اعتقاد به مرجعیت و تقلید و ولایت فقیه
مهمترین “مولفه های عاطفی“ هویت دینی عبارتند از:
احساس افتخار به مسلمان بود ( شیعه بودن)
احساس غرور و افتخار به سبب زندگی در یک کشور شیعه مذهب
احساس آرامش به هنگام نیایش با خداوند
احساس غرور و افتخار از موفقیت مسلمانان
احساس بیزاری از خدشه دار شدن اسلام
احساس همدری و مسئولیت در قبال سایر مسلمانان
مهمترین “مولفه های اجتماعی“ هویت دینی عبارتند از:
لزوم باور از دستگیری محرومان
گرایش به حفظ حدود شرعی در روابط با نامحرم
مدنظر دادن دینمداری به عنوان یک شاخص در مسئلۀ انتخاب همسر
مدنظر دادن دینمداری به عنوان یک شاخص در مسئلۀ دوستیابی
اعتقاد به لزوم هماهنگی میان ارزشهای شغلی با ارزشهای دینی
اعتقاد به لزوم مدنظر دادن احکام اقتصادی دین به هنگام داد و ستد و معاملات تجاری
مهمترین مولفه های فرهنگی هویت دینی عبارتند از:
تمایل به حفظ ظاهر و پوشش اسلامی
گرایش به شرکت در مراسم و آیینهای مذهبی از جمله مراسم دهۀ اول محرم
اهمیت به صله رحم
رعایت حقوق بدن، خانواده، جامعه، همسایگان و …
رعایت حق الناس در کنار حق الله
دیگر گزینه های مهم در هویت دینی عبارتند از:
الف. توحید و ارتباط با خدا اصلی ترین رکن هویت دینی است
ب. تاکید بر هماهنگی فرهنگ، آرمان ها، الگوها و ارزش های دینی(چه این که تعارض در بین ارزشهای دینی در حوزه نظر و الگوها در حوزه عمل هویت دینی را در بین اقشار جامعه دچار بحران خواهد کرد)
ج. خوشبختانه به دلیل جهان بینی منطبق با فطرت و انعطاف پذیری دین در تطبیق با شرایط مدرن زندگی و نگاه برادرانه به دیگران بحران هویت دینی و اجتماعی، معضل و مشکلی در عالم اسلام و به خصوص تشیع به شمار نمی آید.
و. هویت تاریخی در اسلام مهم و پیوند و پیوست با آن بسیار ضروری است.
در حوزه نظام تعلیم و تربیت
الف.تشکیل مثلث هماهنگ معلم، متعلم و علم بر مبنای آموزه های دینی و روابط اخلاقی حاکم بر استاد و دانشجو
ب. تقدم پرورش بر آموزش
ج. علم اعم از دانسته ها و باورهاست
و. نگاه عبادت گونه به تعلیم و غلبه معرفت، بصیرت و خدمت در انگیزه های متعلم
ی. نگرش دینی- عقلی- شهودی- تجربی به علوم
ن. دین و علم و برهان را جدا ناپذیر و سازگار دانستن
م. عدم نگرش تکنیکی و تسخیر مآب به عالم؛ بلکه طبیعت را آیه الهی دیدن و مصرف بدون اسراف و نیز آباد نمودن طبیعت
س. اصالت داشتن عقل و خرد بشر و معنایافتن تجربه در بستر خرد
ش. نسبت تکاملی علم و دین
در حوزه خانواده
1- تعریف خانواده: خانواده فقط از ازدواج بین دو جنس مخالف تشکیل می شود و لا غیر
2- تقدس خانواده؛ کارکردهای مهمی مثل تامین امنیت روانی، اخلاقی و جنسی، بقاء و تربیت نسل، رشد مادی و معنوی و … در پرتو خانواده موجب شده تا خانواده در اسلام بنیانی مقدس شمرده شود؛ لذا پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «مَا بُنِیَ بِنَاءٌ فِی الْإِسْلَامِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنَ التَّزْوِیج(من لا یحضره الفقیه، ج3، ص: 383 ح 4343) و نیز از آن حضرت نقل شده: رَکْعَتَانِ یُصَلِّیهِمَا مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ رَجُلٍ عَزَبٍ یَقُومُ لَیْلَهُ وَ یَصُومُ نَهَارَهُ؛ دو رکعت نمازی که مرد متأهل می خواند، برتر از (عمل) مرد مجردی است که شبش را به عبادت و روزش را به روزه داری می گذراند (من لا یحضره الفقیه، ج3، ص: 384 ح 4347) و نیز فرمود: مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ فَلْیَتَّقِ اللَّهَ فِی النِّصْفِ الْبَاقِی.
3- اهدف تشکیل خانواده:
الف. قرب الی الله است(علی علیه السلام در مورد همسرش فرمود: نعم العون علی طاعه الله؛ خوب کمکی است در اطاعت از خدا)
ب. تأمین نیازهای مادی(وَأَنکِحُوا الأَیامى مِنکُم وَالصّالِحینَ مِن عِبادِکُم وَإِمائِکُم إِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ و َاللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ)
ج. عاطفی و معنوی انسان از جمله دستیابی به انس و آرامش(وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»؛روم / 21٫)
و. بقای نسل(ساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ/ بقره 223)
ی. تربیت نسل است(پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «مَا یَمْنَعُ الْمُؤْمِنَ أَنْ یَتَّخِذَ أَهْلًا لَعَلَّ اللَّهُ أَنْ یَرْزُقَهُ نَسَمَهً تُثْقِلُ الْأَرْضَ بِلَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ؛ چه چیزی مانع می شود که انسان مؤمن زن بگیرد؟! شاید خداوند به او فرزندانی روزی کند که زمین را از «لا اله الا الله» سنگین کنند(من لا یحضره الفقیه، ج3، ص: 382 ح 4340 )
خانواده، کانون تربیت است(قُو اَنفُسَکُم وَ اَهلِیکُم نَارَا) و نیک بختی و بد بختی جامعه انسانی را نیز به صلاح و فساد این بنا وابسته میداند(قال رسول الله: ُکلُّ مَولودٍ یُولَدُ على الفِطرَهِ و إنّما أبَواهُ یُهَوِّدانِهِ و یُنَصِّرانِه / شرح نهج البلاغه: 4/114)و …
4- بنیان های خانواده:
الف. از نظر اسلام روابط بین اعضا خانواده باید بر اساس دستورات قرآن باشد(وَ اذْکُرْنَ ما یُتْلی فی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَهِ إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطیفاً خَبیراً؛ و آیات خدا و سخنان حکمت انگیز پیامبر را که در منازل شما خوانده میشود یاد کنید. بیگمان خداوند دقیق و آگاه است/ احزاب 34) و برخی از این دستورات عبارتند از:
1- یاد خدا در خانواده؛ فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُیُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّهً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَکَهً طَیِّبَ؛ هرگاه بخواهید به خانه ای داخل شوید نخست بر خویش سلام کنید(مقصود از سلام کردن بر خود، سلام بر اهل خانه است و اگر در اینجا نفرمود: بر اهل آن سلام کنید، خواست یگانگی مسلمانان با یکدیگر را برساند؛ چون همه انسانند و خدا همه را از یک مرد و زن خلق کرده است.) که سلام تحیّتی با برکت و نیکو از جانب خداست(نور/61) و نیز فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ(نور/ 36)
2- احترام به والدین؛ و َقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا. وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا؛ و خدای تو حکم فرموده که جز او را نپرستید و درباره پدر و مادر نیکویی کنید و چنانکه یکی از آنها یا هر دو در نزد تو پیر و سالخورده شوند (که موجب رنج و زحمت تو باشند) زنهار کلمهای که رنجیده خاطر شوند مگو و بر آنها بانگ مزن و آنها را از خود مران و با ایشان به اکرام و احترام سخنگو. و همیشه پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگستران و بگو: پروردگارا، چنانکه پدر و مادر، مرا از کودکی (به مهربانی) بپروردند تو در حق آنها رحمت و مهربانی فرما.(اسراء/ 23 و 24)
3- صله ارحام(گسترش خانواده)؛ در اسلام از اعضا اصلی خانواده نیز پا فراتر گذاشته می شود و صله ارحام و پیوند با خویشاوندان پدری و مادری نیز فرض شمرده می شود(إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی/ نحل 90)
4- رعایت عدالت؛ فانکحوا ما طابَ لکم من النساءِ مثنی و ثُلاثَ و رُباعَ فإنْ خفتم الا تعدلوا فواحدهً»(النساء/3) یا اعدلوا هو اقرب للتقوی(مائده/ 8) یا رسول خدا فرمود: فَاتَّقُوا اللهَ وَاعْدِلُوا بَیْنَ أَوْلاَدِکُمْ»؛ از خدا بترسید و در بین فرزندانتان به عدالت رفتار کنید( بخاری: 2650 )
5- نیکی به زن؛ کلمه معروف(نیکی) بیش از 30 بار در قرآن آمده و بیش از نیمی از آن درباره رعایت آن نسبت به زنان است مثل و عاشِروهنَّ بالمعروف
ب. محبت و عشق: وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ بُیُوتِکُمْ سَکَناً ؛ خداوند از خانه های شما محل سکونت و آرامش برایتان قرار داد(نحل/ 80) و نیز فرمود: وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ(روم/ 21)
ج. مسئولیت پذیری: رسولالله میفرمود: «کُلُّکُمْ رَاعٍ ، وَکُلُّکُمْ مسْؤُولٌ عَنْ رَعِیَّتهِ: الإمَامُ رَاعٍ وَمَسْؤولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ ، والرَّجُلُ رَاعٍ فی أهْلِهِ وَمَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ ، وَالمَرْأهُ رَاعِیَهٌ فی بیْتِ زَوْجِهَا وَمَسْؤُولَهٌ عَنْ رَعِیَّتِهَا، وَالخَادِمُ رَاعٍ فی مَالِ سَیِّدِهِ وَهُوَ مَسؤُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ» ؛ هر کدام از شما(مثل) چوپان هستید و از هریک از شما در مورد زیر دستانش سؤال خواهد شد. پس رهبر جامعه چوپان و مسئول رعیتش مى باشد. و مرد مسئول خانواده و زیر دستانش مىباشد. و زن در خانه شوهر، مسئول زیر دستان خود است. و خدمتگذار چوپان اموال صاحبش است و از او در مورد اموال صاحبش سئوال خواهد شد(بخاری: 853٫ مسلم: 1829)
و. پایبندی به ارزشها: اصالت خانوادگی(حلال زادگی)، حفظ حیا و رعایت محرم و نامحرم، دین و ایمان و تقوا، صبر و شکر، تربیت افراد صالح، خدمت به خانواده و همسر، حفظ وحدت، احترام به بزرگترها به ویژه والدین، آرامش، اخلاق، فداکاری، رعایت حقوق طرفین، رسیدگی به بهداشت و وضع ظاهری، گفتگو، وفاداری، تکریم همسر، قناعت، و …
5- ساختار خانواده
در اسلام ریاست خانواده با مرد و مدیریت داخلی خانه با زن است؛ به دلیل اَلرِجالُ قَوامُونَ علیِ النُساء(نساء/ 34) البته واگذاری سرپرستی مرد بر خانواده به معنای برتری مرد به زن در محضر خداوند متعال نیست؛ بلکه به واسطه مصالح اجتماعی و ویژگی های طبیعی و فطری زن و مرد است که خداوند برای هر یک نقش و جایگاه خاصی را در خانواده در نظر گرفته است. تقسیم بندی وظایف به معنای تقسیم بندی جنسیتی و کرامت و برتری مرد بر زن نیست. در واقع ریاست خانواده بیشتر یک وظیفه اجتماعی بر دوش مرد است. این امر کمک می کند، در مواقعی که مصالح خانواده ایجاب می نماید و در شرایطی که اعضای خانواده نتوانستند در مورد مسئله ای با بحث و مشورت و گفتگو صمیمانه به نتیجه برسند، فردی بتواند تصمیم آخر را بگیرد و دیگران نیز آراء او را بپذیرند. و معنای آن تحمیل نظر و مشورت نکردن و … نیست.
پس در واقع می توان گفت زن و مرد در امر خانواده مکمل یکدیگرند و در پیش برد مصالح خانواده دوشادوش یکدیگر قرار دارند و مردان نقش حمایت گر خانواده را بر عهده داشته و باید به بهترین نحو با همسر و فرزندانشان برخورد نمایند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این مورد می فرمایند : «خانواده مرد تحت حمایت او هستند. دوست داشتنی ترین بندگان کسی است که نسبت به کسانی که در حمایتش هستند رفتار خوبی داشته باشد.(وسائل الشیعه ج 20)
زنان باید به این نکته توجه ویژه داشته باشند که ریاست خانواده امر مهمی است، ولی سلطنت بر قلب مرد زندگی تان، از هر ریاستی ارزشمند تر است. خداوند سلاحی به دست زنان داده است تا بتوانند قلب مرد را به تسخیر در آورند . درست است که در ظاهر مرد بر زن تسلط دارد اما این زن است که اگر بتواند از هنر زن بودن خود به نحوی درست و صحیح استفاده نماید می تواند بر مرد تسلط روحی و قلبی داشته باشد. مرد هم به علّت علاقه و محبتی که در قلبش دارد در برابر خواسته های معقول همسرش خاضع می شود. پس اجازه دهید هر کس بر اساس فطرت الهی خود ریاست کند، مرد رئیس خانواده باشد و شما رئیس قلب همسرتان.
در حوزه جنسیت
اگرچه مدرنیته انسانیت زنان(پاره پنهان) در غرب را آشکار کرد، اما زن بودن زنان(پاره پیدا) را در محاق فرو برد. مدرنیته، معتقد بود برای انسان شدن، زنان را تا حد امکان باید به مردان شبیه ساخت.در نتیجه زن مدرنیته، انسان است، اما با همه اوصاف مردانه و نه زنانه!. اندیشههای نو با نادیدهانگاری «حقیقت زنانگی» آن چنان مقهور اشتراکات زن و مرد شد که زن و حقوق زنانه را فراموش کرد و بدین سان با نادیده انگاشتن هویت زنانه، امنیت وی را در معرض چالش قرار داد. زنانی که از لحاظ اجتماعی قادر به نقش آفرینی در جامعه مردسالار باشند، معمولاً تمام هویت اجتماعیشان را از زنانگی خویش نمیگیرند و خود را تا اندازهای با نقش ها و کارکردهای اجتماعی مردانه وفق میدهند اما این زنان هزینههایی نیز میپردازند.
الف.در اسلام زن و مرد هر دو انسان هستند و هیچکدام از نظر انسان بودن بر دیگری ترجیح ندارد و تنها ملاک برتری تقواست؛ چون خاستگاه ارزشها و فضائل، نفس و روح انسان است نه جسم او، و زن و مرد در نفس و روح تفاوت ندارند(من عمل صالحاً من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیوه طیبه و لنجزینهم اجرهم باحسن ماکانوا یعملون»/ نحل، 97)
ب. در نظام ارزشی اسلام، زن انسانی است که تمام لوازم و ابزار را برای ارتقای انسانی و رسیدن به اوج قله عبودیت داراست. اما در نظام حقوقی زن و مرد، ملاک اسلام بر خلاف فمنیسم، “تناسب” است نه تساوی و مبنای آن عدالت، یعنی “اعطاء کل ذی حق حقه”. به عبارت دیگر در نگرش حقوقی اسلام، زن و مرد به لحاظ تکوینی(یعنی از جهت زیستی، روانی و احساسات)، کاملاً از یکدیگر متمایز میباشند. به دلیل همین تفاوتهای تکوینی، تشابه حقوقی آنها امکان پذیر نیست.
ج.محدودیتهای زن در اسلام مربوط به حوزه مسئولیت است نه حوزه فضیلت؛ مثلا -با حفظ اختلاف آراء فقهی-زن نمی تواند مسئولیت مرجع تقلید را به عهده بگیرد اما در فضیلت اجتهاد راه کاملا باز است.
چ. اسلام نمی خواهد زن را در پستو نگه دارد؛ نمونه اش حضور اجتماعی سیاسی حضرت زهرا و زینب کبری و حضرت معصومه سلام الله علیهم اجمعین و آن خطابه های غرّاء فدک و سخنرانی هایی که در مجلس یزید علیه اللعنه ایراد شد. نظر اسلام این است که؛ زن باید توانمندی های فکری و اجتماعی و کاری و جامعیت خود را بروز و ظهور دهد نه برهنگی خود را.
ی. اسلام می خواهد که زن هم نقش مادری و همسری خود را ایفا کند و هم نقش سیاسی و اجتماعی و دینی خود را ایفا کند. البته آنچه در این نوشتار از ضرورت تفاوت حقوقی، به سبب تفاوت جنسی از منظر اسلام بیان گردید، در تأیید تمامی تفاوت های حقوقی جاری در قوانین حقوقی و جامعه فعلی ما نیست؛ زیرا بعضی از این حقوق ها در مرحله قانون و بعضی دیگر در مرحله اجرا، با اهداف عظیم اسلام، فاصله دارند و این تفاوت را به نابرابری و تبعیض علیه زنان کشانده اند؛ همچون دریافت دستمزدهای نابرابر که بر اساس تمایز جنسی استوار شده است. بنابراین لازم است، در جامعه اسلامی چه در مرحله تصویب قوانین و انطباق آن با فقه پویای اسلامی و چه در مرحله اجرا، سیاستگذاری های لازم صورت گیرد تا دامن آن از این ناپاکی ها پاک گردد.
در حوزه مدیریت
الف.نهاد محور
ب.هدایت محور[1]
در حوزه امنیت ملی. امنیت ملی بستگی به امنیت فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و نظامی دارد.
شاخص امنیت فرهنگی: حکمت است؛ حکیم انسان آرمانی و تراز جامعه اسلامی است.انسان حکیم مثل امام ره، علامه طباطبایی ره و استاد مطهری ره و … حکمت عبارت است از ملاحظه هر چیزی همانگونه که هست( و به قول رسول الله: اللهم ارنی الاشیاء کما هی؛ خدایا اشیاء را همانگونه که هستند به من بنما). حکمت حاکمیت عقل بر مملکت وجود است و عفت ساز و شجاعت ساز و عدالت ساز است.ولی علم یعنی دیدن اشیاء آنگونه که می بینیم و نه لزوما آنگونه که هستند.لذا علم خطاپذیر است ولی حکمت نه.فرهنگ اسلامی حکیم پرور و فرهنگ غربی دکتر پرور است. شاخص امنیت اقتصادی:حلال خوری(علم اقتصاد در اسلام علم سلامت معاش در راستای سلامت معاد است؛ یعنی معاش با معاد ممزوج است لذا سلامت معاش تابعی از سلامت معاد است)
شاخص امنیت سیاسی: در سیاست خارجه: حکمت، عزت، مصلحت و در سیاست داخله: عزت، اقتدار، رحمت
شاخص امنیت اجتماعی: انس و محبت و برادری بین انسانها ذیل انس به خداوند(انما المومنون اخوه).این جمعیت مثل افرادی هستند که در یک قایق نشسته اند و سرنوشتشان بهم گره خورده است. و الا یک جمعیت مصنوعی اداری- مکانیکی خواهد بود.
شاخص امنیت نظامی: جهاد و شهادت طلبی(ان الحیاه عقیده و جهاد؛ حیات خود را در گرو عقیده و جهاد بدانیم)
در حوزه سیاست
الف.دیانت عین سیاست و سیاست نیز عین دیانت است.
ب.حرکت دادن مردم به سمت حیات طیبه توسط نظام اسلامی(نظام اسلامی و حاکمیت از عوامل مهم تربیتی شمرده می شوند و موظف به تامین زمینه های سعادت دنیوی و اخروی جامعه هستند)
ج.اخلاقی بودن سیاست، قانونی است که باید بدان عمل کرد و هدف، وسیله را توجیه نمی کند.در اسلام سیاست تابع اخلاق است اما در تفکر غرب این اخلاق است که ذیل سیاست است یعنی اگر سیاست اجازه داد اخلاق می آید.
چ.تقوا و عدالت، پایه اصلی مشروعیت حکومت شمرده می شود.
ح.مردم سالاری دینی(دموکراسی در چارچوب دین)
خ.واضع قانون فقط خداوند است و تمام قوانین باید ذیل آن تنظیم شود(لا حکم الا لله)
د.حاکم و ولی را فقط خداوند تعیین می کند و در صورت غیبت معصوم، فقیه جامع الشرائط ولایت دارد
ذ.حکت، عزت، مصلحت اصول سیاست خارجی اسلام
ر. عزت، اقتدار ،رحمت اصول سیاست داخلی اسلام
ز. قاطعیت در مقابل تعدّی، و رفتار با رفق و مدارا با مردم
س. نفی سلطه پذیری و نفی سلطه جویی؛ بر اساس قاعدۀ نفی سبیل، سلطۀ اجانب نفی می شود و مداخلۀ آنان مجاز نمی باشد( لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلاً؛ خداوند برای کافران راه سلطه و نفوذ را بر مسلمانان قرار نداده است/ نساء 141)
ش. امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از مظلومان عالم و اصل تولّی و تبرّی؛ وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا[نساء/ 75] چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که(به دست ستمگران) تضعیف شدهاند پیکار نمیکنید؟، همان افراد (ستمدیدهای) که میگویند خدایا ما را از این شهر(مکه) که اهلش ستمگرند بیرون ببر و برای ما از طرف خود سرپرست قرار بده. و از برای ما از طرف خود یار و یاوری تعیین فرما.
ی. اصل دعوت و صدور و جهانی سازی اسلام؛ به این معنا که افکار، آرا و اندیشه های خود را در معرض افکار عمومی بین المللی قرار دهیم تا از این رهگذر به دیدگاه ها و رویکردهای مملکت اسلامی پی ببرند.(توبه، آیه 33؛ صف، آیه 9؛ نور، آیه 55؛ انبیاء آیه 105)
م. تکیه بر بیگانه ممنوع؛ یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ الْیهَودَ وَ النَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَ مَن یَتَوَلهَّم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنهْمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، یهود و نصارا را به دوستى بر می گزینید. آنان خود دوستان یکدیگرند. هر کس از شما که ایشان را به دوستى گزیند در زمره ی آن هاست. و خدا ستمکاران را هدایت نمى کند. (51/ مائده)
ن. اصل در روابط خارجى اسلام بر صلح استوار است و جنگ حالت استثنایى است که بنا بر ضرورت تجویز مىگردد.
ه.روابط برادرانه با کشورهای اسلامی
ک.روابط دوستانه با کشورهای کافر غیر متخاصم
گ.روابط خصمانه با کشورهای کافر متحارب
ل. روابط خصمانه با کشورهای مسلمان فاجر و خائن
ص.حمایت از مسلمانان و مظلومان عالم
ض. حمایت از مستضعفان و نهضت های رهایی بخش
ط. اصل التزام به قراردادها و عرف بین المللی
ظ. حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور
در حوزه ساختار اجتماعی
الف.دکترین اجتماعی اسلام “نهادسازی” است؛ یعنی هر کسی باید از سر عقیده و عشق خود بیاید و کار زمین مانده را انجام دهد. بنابراین عشق، موتور حرکت و موتور تولید سرمایه اجتماعی است(عشق شوری در نهان ما نهاد) و کانون این عشق ارتباط با خدا و به تبع آن محبت به بندگان خداست. از همین رو شاخصه امنیت اجتماعی نهادسازی بر پایه عشق به خدا و موجودات عالم است. هیات ها، خانواده، مسجد در نظام اجتماعی و صندوق های قرض الحسنه، تعاونی ها و … در نظام مالی، بخشی از نهادها را تشکیل می دهند. نهادها از مولفه های مهم جامعه اسلامی و مهدوی هستند. اصل مهم اجتماع ساز، رابطه است.رابطه در سازمان(سمبل ساختار اجتماعی غرب) بر اساس سود تعریف می شود اما در نهاد(سمبل ساختار اجتماعی اسلام) بر اساس عشق و تعاون و ایثار تعریف می شود. خود محوری از اصول فرهنگ غرب و خدا محوری از اصول فرهنگ اسلامی است. نتیجه خودمحوری، خودخواهی و نتیجه خودخواهی، ارتباط بر اساس سود و نتیجه آن حرکت به سمت منیت است و منیت اساس جاهلیت و حرکت به سمت شیطان است. لذا خودمحوری و نتایج حاصل از آن مثل خودخواهی از خطرات و تهدیدات جدی اجتماعی است. راه مقابله با این حرکت شیطانی و تهدید اجتماعی در خداخواهی است. نتیجه خداخواهی، دیگر خواهی است(چون مردم بندگان خداوند هستند) و نتیجه دیگرخواهی ارتباط بر اساس تعاون و ایثار است و نتیجه آن حرکت به سوی نهادسازی است و نهادسازی اساس حرکت به سمت جامعه مهدوی است.
ب.اسلام به تشکیل جامعهای نظر دارد که در آن روابط نزدیک و صمیمانهای میان اعضای آن برقرار است. این جامعه از یک سو بر پایه بندگی خداوند میباشد و از سوی دیگر بر پیوندهای صمیمانه اخوت میان همه اعضا. واقعیت اجتماعی جامعه اسلامی بر دو قطب، یا دو واقعیت مبتنی است: واقعیت اول، مردم مسلمان یا «امت» میباشد که جهان گسترده اسلام را میسازند(گروههایی از مردم که اعتقاد اسلام آنان را با یکدیگر جمع نموده است و صرف نظر از هر نوع اعتبار و معیار دیگری). واقعیت دوم همانا خانواده بلافصل است و این دو قطب مهمترین وجه یک جامعه اسلامی واقعی است و تار و پود ساختار اجتماعی بر گِرد همین دو قطب تنیده میشود.
پ. در جامعه اسلامی، عنصر روابط میان افراد بیش از عنصر انسان ها اهمیت دارد. یعنی آنچه که رساننده اسلامی بودن یا نبودن یک جامعه است، کیفیت روابط افراد آن جامعه است نه ویژگی های فردی انسان های آن جامعه. و نه صرف مسلمان بودن یا نبودن افراد آن. در واقع باید این نکته را مد نظر داشت که اسلام بر روابط اجتماعی و نهاد های مربوطه تسلط داشته باشد تا ارتباطاتی مبتنی بر اندیشه های دینی صورت بگیرد. از این رو علی رغم مومن بودن تمام افراد جامعه و باور آنها به دین، اگر اسلام در ساختار های اجتماعی، و کیفیت روابط آنها با دیگران دخیل نباشد نمی توان آن جامعه را جامعه اسلامی نامید.
ت.دعوت به اصل اجتماع و اتحاد؛ و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا حتی بسیاری از احکام اسلام اجتماعی است.مثل نماز جماعت، روزه گرفتن در ماه رمضان و …
ج.در اسلام احدی بر دیگری ترجیح ندارد جز به تقوا(ان اکرمکم عند الله اتقیکم)
چ. تاکید بر برادری(انما المؤمنون اخوه، فاصلحوا بین اخویکم)
ی. در اسلام به طور عمده مرجعیت با معصوم است و در زمان غیبت بر نقش اجتماعی علمای بصیر و متعهد تاکید شده است؛ یعنی اطاعت از ولی فقیه در سیاست و اطاعت از مراجع معظم تقلید در فروع. و در سایر امور تخصصی، مرجع متخصص متعهد است.
ن. عدالت اجتماعی و پرهیز از طبقاتی شدن اجتماع
م. در اسلام همه اشخاص و گروه ها در برابر یکدیگر مسئول هستند(هم حق دارند و هم تکلیف)
س. در ساختار اجتماعی اسلام، همه در برابر قانون یکسان هستند.
ش. در اسلام پائین ترین قشر جامعه می توانند بالاترین قشر جامعه را امر به معروف و نهی از منکر کند و آمر به معروف و ناهی از منکر بر گنهکار و خطاکار ولایت دارد هر چند خطاکار از موقعیت اجتماعی بالاتری برخوردار باشد(و المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیآء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصّلوه و یؤتون الزّکوه و یطیعون الله و رسوله أولئک سیرحمهم الله إن الله عزیز حکیم- توبه/71)
و.ساختار اجتماعی اسلام بر هدایت و خدمت طلبی استوار است.
ی. محور جامعه اسلامی شریعت است و نه عرف.
در حوزه نظام اقتصادی
الف. اقتصاد از منظر اسلام، تنها یک رفتار در تولید و توزیع و مصرف نیست، که بر اساس اصول منطق ریاضی سامان مییابد و از هر گونه ارزش گذاری خالی است؛ بلکه هر گونه رفتاری از جمله رفتار اقتصادی و فعالیتهای اقتصادی به عنوان یک فعل از افعال مکلفین دارای ابعاد حقوقی و تکلیفی است که در چارچوب ارزشهای الهی باید سامان و معنا یابد.
ب. اقتصاد اسلامی از منظر اسلام، مجموعه قواعد کلّی در زمینه روش تنظیم حیات اقتصادی و حلّ مشکلات اقتصادی است که در راستای تأمین عدالت اجتماعی برای نیل به سعادت بشر و رسیدن به جامعه فاضلهای که تمامی پیامبران و ائمه الهی علیهم السلام برای آن تلاش کردهاند مورد توجه و عمل قرار میگیرد.
ج. اصل گردش سالم ثروت و تمرکز زدایی: اصل نخستین حاکم بر نظام اقتصادی، همان اصل عدالت فراگیر است که بر همه هستی از ملک و ملکوت حاکم است. از جمله توجه به عدالت در ثروت و منابع طبیعی و توزیع مناسب آن در میان همه اقشار اجتماعی در راستای جلوگیری از انباشت ثروت در دست ثروتمندان و محرومیت دیگر اقشار اجتماعی. مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لَا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ؛ آنچه را که خدا از اموال کافران دیار به رسول خود غنیمت داد آن متعلق به خدا و رسول و (ائمه) خویشاوندان رسول و یتیمان و فقیران و در راه ماندگان(ایشان) است. این حکم برای آن است که غنایم، دولت توانگران را نیفزاید(بلکه به مبلغان دین و فقیران اسلام تخصیص یابد) و شما آنچه رسول حق دستور دهد (و منع یا عطا کند) بگیرید و هر چه نهی کند واگذارید و از خدا بترسید که عقاب خدا بسیار سخت است(حشر/ 7)آیه اول سوره انفال نیز همین موضوع را تائید می کند. خداوند متعال در آیات قرآن، در راستای تحقق عدالت فراگیر اقتصادی و دسترسی همگان به ثروت و منابع ، بر اصل ممنوعیّت خارج کردن نقدینگی از گردش اقتصادی اجتماع تاکید کرده و بر استفاده عموم از نقدینگی توجه داده و فرموده است: وَالَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّهَ وَلَا یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ؛ و کسانى که زر و سیم را ذخیره مىکنند و آن را در راه خدا هزینه نمىکنند، آنان را از عذابى دردناک خبر ده!(توبه، آیه 34) بنابراین، از نظر قرآن، پذیرش مالکیت خصوصی نمیتواند موجب خروج نقدینگی از اجتماع شود و افراد نمیتوانند به اختیار خویش اموال و ثروت را از گردش بیرون برند و با این رفتار روند تولید و کار و فعالیت اقتصادی را مختل کنند.
چ. اصل قوامیت اقتصاد برای اجتماع: وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیَامًا؛ اموال خود را که خداوند آن را وسیله قوام زندگى شما قرار داده، به سفیهان و سبک مغزان مدهید. براساس این آیه اموالی که در اختیار بشر است، از سوی خدا به عنوان عامل «قیام» اجتماع و زندگی بشر قرار داده شده است. این «جعل» همانند جعل خلافت برای انسان یک امر تکوینی و طبیعی است؛ به طوری که اگر انسان بخواهد بدون اقتصاد و مال زندگی کند، نمیتواند؛ چرا که انسان با مال زندگی میکند و نیازهای جسمی و بدنی او با آن تامین میشود. بر این اساس، صیانت و حفاظت از اموال به عنوان یک وظیفه الهی برای همگان تعریف شده است؛ و از آنجا که خردمندان میتوانند به صیانت و حفاظت از اموال بپردازند، مسئولیت اساسی بر عهده آنان نهاده شده است.
ن. اصل مالکیت حقیقی خدا و مالکیت اعتباری انسان: از نظر قرآن، مالکیت انسان بر اموال یک مالکیت اعتباری است و مالک حقیقی همه هستی از جمله نفس انسان، خدای تبارک و تعالی است. به سخن دیگر، هر کسی امانتداری است که باید از نفس خویش و امور دیگر صیانت و حفاظت کند.
خدا در قرآن بصراحت از «مال الله » سخن به میان آورده و گفته است که آنچه در اختیار بشر است، مال الهی است که به شکل امانی در اختیار بشر است تا از آن در چارچوب قوانین تکوینی و تشریعی بهره گیرد تا به کمال دست یابد. خدا میفرماید: وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ؛ و به آنان از مال الله بدهید که به شما داده است.(نور، آیه 33)
م. اصل مالکیت عمومی: از نظر قرآن، یکی از اصول اساسی اقتصاد اسلامی، پذیرش اصل مالکیت عمومی است. به این معنا که برخی از اموال موجود در زمین، از اموال عمومی است که ملک شخص یا نهادی خاص نمیشود، بلکه از اموال عمومی است که همگان به عنوان انسان یا غیر انسان باید از آن بهره مند شوند. از نظر قرآن، هدف از مالکیت عمومی، آن است که نیازهای عمومی مردم به گونهای تامین شود و ثروت و منابع زمین تنها در اختیار بخشی از افراد اجتماع قرار نگیرد. از همین رو خدا در قالب انفال و فیء این اموال را از تملک یابی خصوصی خارج کرده است.(انفال، آیات 1 و 44؛ حشر، آیه 7)
د. اصل مالکیت خصوصی: چنانکه گفته شد، از نظر قرآن، ملکیت واقعی اموال از آن خدا است؛ ولی اسلام مالکیت خصوصی را پذیرفته و آن را امضا کرده است. (بقره، آیات 188 و 279؛ نساء، آیه 29)
ذ. اصل کار: از مهمترین اصول اقتصاد اسلامی از منظر قرآن، اصل کار است. هر کسی مالک کار خویش و بهره مند از آن است ومی تواند آن را بهاشکال گوناگون در فعالیتهای اقتصادی به کار گیرد و از آثار و تبعات آن بهرهمند شود. میتواند آن را به اشکال گوناگون در فعالیتهای اقتصادی به کار گیرد و از آثار و تبعات آن بهرهمند شود.(هود، آیه 61؛ نحل، آیه 14؛ اسراء، آیات 12 و 66؛ قصص، آیه 73) بر همین اساس، اجاره دادن در قالب کارگری و روزمزدی و مانند آنها دارای مجوز است.(قصص، آیه 26)البته مالکیت انسان بر بدن مقتضی آن است که آن را دراشکال دیگر نیز به کار گیرد و از فواید و آثار آن بهره مند شود؛ از نظر قرآن، شیردهی و مانند آن از مصادیق کار است و میتوان در برابر آن اجرت گرفت.(طلاق، آیه 6)
ح. اصل تخصص علمی: از نظر قرآن، فعالیتهای اقتصادی بویژه در مدیریت آن باید بر اساس اصولی از جمله امانتداری و تخصص علمی باشد.(قصص، آیات 26 و 78؛ یوسف، آیه 55)
خ. اصل مدیریت و نظارت کلان دولتی: از آیات قرآن به دست میآید که نظام سیاسی ولایی باید عهدهدار تنظیم و ساماندهی بازار بویژه در اوضاع بحرانی باشد.(یوسف، آیات 45 تا 55) از آیه 25 سوره حدید نیز به دست میآید که نظارت دایمی و مدیریت بر اساس قوانین تکوینی و تشریعی مسئله نظام ولایی و رهبران الهی است.
ر. اصل اعتدال در مصرف: از نظر قرآن، مالکیت انسان بر منابع و ثروت و اموال مالکیت مطلق و آزادی نیست، بلکه محدود به اصولی از جمله اصل اعتدال در مصرف و تصرف است. انسان نمیتواند در اموال خویش هر گونه که بخواهد تصرف داشته باشد، بلکه نابود کردن اموال و ثروت (نساء، آیه 5) و تبذیر و ریخت و پاش(اسراء، آیه 26) و نیز تصرفات مسرفانه و تجاوزگرایانه و زیاده روی در مصرف(انعام، آیه 141؛ اعراف، آیه 31؛ فرقان، آیه 67) ممنوع است و کسی نمیتواند از حدود الهی تجاوز کند. بنابراین، قوامیت اقتصاد باید در قوامیت مصرف نیز خودنمایی کند و در توزیع و حتی بذل و بخشش اموال و انفاق آن نیز باید این اعتدال مورد توجه و اهتمام قرار گیرد. خدا میفرماید: وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا؛ و بندگان خدا کسانىاند که چون انفاق کنند نه ولخرجى مى کنند و نه تنگ مى گیرند و میان این دو روش حد وسط و مستقیم تعادلی را برمىگزینند. (فرقان، آیه 67)
ز. اصل تامین نیازهای نیازمندان: از آنجا که مالکیت انسان محدود به حدودی است، نمیتواند مال الله را مال طلق خویش بداند و هر گونه تصرفی بدون توجه به نیازهای دیگران داشته باشد. از نظر قرآن، اصولا هر مالی به شکلی مشاع در اختیار صاحب مال و نیازمندان قرارداده میشود؛ از همین رو خدا میفرماید، باید از اموالی که در اختیار هر کسی است ، بخشی را به عنوان حق واجب نیازمندان به مستحقان آن بدهد. به عنوان نمونه کسانی که توانایی ازدواج از نظر مالی ندارند، باید از سوی ثروتمندان مورد عنایت قرار گرفته و بخشی از مال الله که در اختیارشان قرار داده میشود را به آنان بدهند تا ازدواج کنند. خدا میفرماید: وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ؛ از مال الله که به شما داده است، به آنان بدهید.(نور، آیه 33)
خدا به صراحت از حق معلوم برای نیازمندان از سائلان و محرومان در هر مالی سخن گفته و میفرماید: وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ؛ و در اموالشان براى سائل و محروم حقى معین است.(ذاریات، آیه 19) و نیز در جای دیگر میفرماید: وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ؛ و همانان که در اموالشان حقى معلوم است براى سائل و محروم. (معارج ، آیات 24 و 25) بر این اساس، تأمین حقوق محرومان و نیازمندان، از مسائل اساسى اقتصاد از نظر قرآن است.(بقره، آیات 177 و 215 و 273؛ نساء، آیه 8؛ انعام، آیه 141؛ انفال، آیه 41؛ توبه، آیه 60؛ اسراء، آیه 26؛ حشر، آیات 7 و 8)
س. از نظر قرآن، اصل آزادی مطلق در فعالیتهای اقتصادی ممنوع است و حل مشکلات اقتصادی را در چارچوب قوانینی مانند استفاده از عقود اسلامی میداند. برخی از این قوانین در ابواب مضاربه، مزارعه، مساقات، بیع، اجاره، جعاله، زکات، خمس و امثال آن بیان گردیده است؛ این در حالی است ستمگران به آزادی مطلق در همه امور (قیامت، آیات 1 تا 5) از جمله اقتصادی گرایش دارند. به عنوان نمونه قوم شعیب، خواهان آزادى مطلق در مناسبات اقتصادى و هرگونه تصرّف در اموال خود بودند.(هود، آیه 87) قرآن، اقتصاد را همانند امور دیگر در راستای دستیابی به اهداف آفرینش انسان تعریف کرده است. از همین رو ممنوعیتهایی از جمله اسراف(انعام، آیه 141؛ اعراف، آیه 31) رباخواری(بقره، آیات 275 تا 279)، رشوه گیری(بقره، آیه 188)، کسب حرام(همان؛ نساء، آیات 2 و 29) در همه ابعاد فعالیتهای اقتصادی مورد تاکید قرار گرفته است.
ش. اصل مراعات اصول اخلاقی: از دیگر اصول اقتصاد اسلامی اصل حاکمیت اصول اخلاقی بر فعالیتهای اقتصادی است. بنابراین، نمیتوان در فعالیتهای اقتصادی اصول اخلاقی را نادیده گرفت و آن را زیر پا گذاشت. از همین رو همواره اصول اخلاقی اصل حاکم بر فعالیتهای اقتصادی بوده است که در جای خود بحث و بررسی میشود.
ف. اصل سودآوری: از دیگر اصول اقتصاد اسلامی میتوان به اصل سودآوری اشاره کرد. هر فعالیت اقتصادی باید در راستای کسب سود باشد. البته از نظر قرآن این سود محدود به سود مادی دنیوی نیست؛ بلکه ناظر به سودهای مادی و معنوی اخروی نیز میشود. از همین رو انفاقات و یا قرض الحسنه را به عنوان یک فعالیت اقتصادی دارای سود مادی و معنوی دنیوی و اخروی معرفی میکند.(بقره، آیه 261؛ حدید، آیه 18؛ توبه، آیه 111)
ق. ایمان و تقوا از جمله عوامل بسط روزی در قالب برکات هستند: لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الأْرْضِ؛ و اگر مردم ایمان آورده و پرهیزکار بودند، ما درهای برکات زمین و آسمان را بر آنها گشوده بودیم. (اعراف، آیه 96) بنابراین نمیتوان دایره امور و مسائل اقتصادی را محدود به عوامل مادی و اسباب آن کرد، بلکه اسباب معنوی و اعتقادی همان اثر و تاثیری را دارد که اسباب مادی دارد، بلکه حتی میتوان گفت که اسباب ملکوتی و معنوی قویتر و اساسیتر از اسباب مادی و ملکی است.
ک.در اسلام سرمایه، سرمایه نمی آورد، بلکه کار(تولید و توزیع) سرمایه می آورد. در اقتصاد اسلامی کاری که باید انجام شود باید مفید و ضروری باشد و کار مفید ایجاد کننده حق می باشد. بدین اساس کارهای دلالی، و میانجیگری از نظر دین مبین اسلام مذمت گردیده است.
گ.در معاملات اقتصادی باید شفافیت باشد(چه می دهی و چه می گیری؟) تا از ایجاد اختلاف جلوگیری شود.
ص. در اسلام از پول و ثروت به عنوان خیر یاد شده است( کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ- بقره/ 180).اما از حرص زدن و انباشت ثروت منع شده است.
ض. در اسلام کار بیشتر به منظور کمک به افراد بیشتر مستحب است.
در حوزه الگوی مصرف
الف. تلاش در تولید اما قناعت در مصرف(زهد، موضوع مصرف است نه موضوع تولید)
ب. عدم ارزش های رسانه ای و تبلیغی الگوی مصرف و تکیه بر ارزش ها و مصرف بر اساس نیاز حقیقی، نه بر پایه نیاز کاذب و زیاده خواهی.
ج. پرهیز از تجملات و اسراف و تبذیر و ترویج روحیه ایثار اقتصادی و انفاق
در حوزه صنعت
الف. دین اسلام هیچگونه تعارض و مخالفتی با علم و صنعت ندارد. خداوند در آیه 80 سوره انبیاء میفرماید به او(داوود پیامبر) صنعت زرهبافی – برای شما – آموختیم، تا در جنگهایتان محافظ شما باشد. امام علی در عهدنامه مالک اشتر میفرمایند: کار مردمان استوار نشود جز با بازرگانان و صنعتگران که هر صنفی امکاناتی فراهم میآورند و بازارها را برپا میدارند و چیزهایی را که مردم خود نمیتوانند فراهم کنند فراهم میکنند و کار مردم را راه میاندازند. امام صادق میفرمایند: گیاهان دارویی برای مداوای آدمی آفریده شده است لکن چیدن و به اندازه مخلوط کردن و از آنها دارو ساختن به عهده خود انسان است. امام صادق در حدیث دیگری میفرمایند: چوب برای انواع کارهای درودگری و جز آن است و پوست، برگ، ریشهها، شاخهها و صمغهای درختان برای انواعی از فایده و بهرهوری. در این امر تأمل کن که گاه ظرفها و کالاهای نو و بی سابقهای پیدا میشود که مردم آنها را پدید میآورند و نوآوری میکنند.
ب. مسلمانان باید در راستای دانشها، صنعتها و اختراعات خود را نیرومند سازد و اسباب رفاه و آسایش اجتماع و سرزمین خویش را با اقتدار هرچه تمامتر فراهم کنند.
ج. هیچ علم و صنعتی از دین و اخلاق نباید جدا باشد
و.صنعت نباید به طبیعت آسیب وارد کند.
ن.هدف از صنعت باید خدمت و رفاه انسان و تقرب انسان به خدا باشد نه قدرت و سوء استفاده از آن در جهت استیلاء و استعمار دیگران
در حوزه هنر و ادبیات
دستاورد و اهمیت هنر در ماندگار نمودن تجلی حقیقت است. لذا مقام معظم رهبری بر هنر به جهت حفظ حقایق تاکید نمودند.آری! وقتی حقیقتی در قالب هنر ارائه می شود ماندگار می شود لذا در معنای برخی از لغات هم خانواده هنر گفته اند: پیراهنی که کهنه می شود اما پاره نمی شود. کار هنرمند این است که زیبایی ها، شگفتی ها، عجائب و ظرایف این عالم را به ما نشان دهد. گویی دست قدرت خدا در جان آنان، دقت بینی و ظرافتی قرار داده که از زاویه دیگری به این عالم می نگرند و آن چه را که ما نمی بینیم ، نمی شنویم و … به ما می شناسانند. اثر هنری وقتی کامل است که حقیقت را با رعایت قواعد زیباشناسی بنمایاند؛ حالا آن حقیقتی را که نمایش می دهد هر قدر مخفی تر باشد و او هر چه قدر روشن تر آن را بنمایاند آن اثر هنری، قابل تحسین تر خواهد بود. و لذا بزرگترین هنرمند؛ خداوند، پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) هستند که ظزیف ترین حقایق را با کوتاه ترین بیان و عملکرد خود به نمایش گذاشته اند. گاهی با بیان و گاهی با عمل و گاهی با خون خود.آیا حقیقت خداپرستی را چه کسی بهتر از اباعبدالله الحسین(علیه السلام) در ظهر عاشورا به تصویر کشید؟ تصویری که تمام هنرمندان از به نمایش درآوردنش عاجزاند. و چه کسی قادر است عدالت را چون علی(علیه السلام) نه در تابلو و فیلم که در متن زندگی به عمل بکشاند؟ و به عبارت دیگر حقیقت از آن جهت که منکشف می شود و دانسته می شود علم، دانایی و معرفت نام دارد. و از آن جهت که به آن عمل می شود(و به عبارت دیگر عمل بر طبق آن تنظیم می شود) به آن اخلاق می گویند. و از آن جهت که با رعایت شرایط و اسلوبی خاص نمایانده می شود هنر نامیده می شود. و به عبارت دیگر فحوای علم و اخلاق و هنر یک چیز است و آن حقیقت است اما با سه جهت گیری.
علم: حقیقت یاب
اخلاق: حقیقت محور
هنر: حقیقت نما است.(دکتر الهی قمشه ای)
الف. اصالت یافتن ادبیات متعهد و تقبیح هنر برای هنر
ب. پایبندی به قالب ها و سبک های سنتی و اخلاق مدار و رعایت حریم های شرعی
ج. اصالت حقیقت به جای اصالت نگرش هنرمند
چ. نفی فردیت و اندیویژوالیسم و ترویج روح جمعی و اجتماعی.
م. جهت دهی به غرایز انسانی در مسیر عبودیت الهی
ن. سرور و نشاط پاک و ابتهاج درونی ناشی از فراورده های هنری به جای کامجویی افراطی
در حوزه معماری
الف. معماری اسلامی از منطق ریاضی و عرفانی خاصی پیروی می کرده و با روح تمدن اسلام تطبیق داشته و بیان کننده نحوه اندیشه جهان بینی، باورها و اعتقادات مذهبی، هویت و فرهنگ و سنتهای مسلمانان بوده. لذا در عین وحدت اما از تنوع برخوردار است و این وحدت و تنوع در معماری اسلامی شاید از برجستهترین ویژگیهای آن باشد. معماری اسلامی برگرفته از زبان قرآن است و عمق و غنای تمدن اسلام را با بهرهگیری از روح معنویت نشان میدهد. این امر به گونهای است که اعتقاد به توحید و ایمان به تعالیم اسلام به عنوان اندیشه زیباییشناسی دین اسلام در معماری اسلامی تجلی مییابد.
ب. غایت طراحی ها، توحید و خدامحوری است(بسترسازی سیر انسان از کثرت به وحدت مهمترین ویژگی بارز معماری دوران اسلامی است).به عبارت ساده تر معماری اسلامی، اثری است که ارتباط قلبی انسان را در پرستش خدای قادر تبارک و تعالی برقرار میسازد.مثلا در معماری اسلامی در قالبهای هنری از ذکر خدا استفاده می شود(معماران مسلمان موضوع ذکر را به صورت باطنی نه تنها در مساجد بلکه در همه جای یک شهر اسلامی رعایت کردهاند و حتی در شهرسازی سعی کردهاند، شوارع در جهت قبله و یا عمود برآن باشد.سی وسه پل در اصفهان که در واقع یک پلبند است، معمار بنا تعداد دهانه های پل را سیوسه چشمه اجرا کرده است، به طوریکه با دریاچهای که در جلوی پلبند تشکیل میشود، این سی و سه دهانه در آب منعکس شده و تبدیل به 66 چشمه میگردد که به حساب ابجد، معادل کلمه الله میشود که این اسم جل جلاله به بانی ساختمان پل، یعنی الله وردی خان نیز اشاره دارد)
پ. معماری اسلامی هنری است که نه تنها در اماکن دینی چون مساجد، بلکه باید از آن در مدارس، ضریحها و قصرها و حتی خانهها و حمامها و …. نیز بهره گرفته شود.
ج. برخورداری از ویژگی های متعدد معماری دینی- سنتی همچون پیوند مسجد و اجتماع(در خاور دور بودائی ها برای انجام مراسم مذهبی معبد می سازند که ارتباطی با جامعه ندارد و یک بنائی است دور از جامعه، به طوری که باید از پله های زیاد بالا بروند و مراسم مذهبی خود را در آن اجرا کنند ولی مسجد این طور نیست و در قلب شهر و جامعه و چسبیده به خانه و بازار و کوچه های تنگ و تاریکی است که خانه ها بازار و مدرسه را بهم ارتباط می دهد. یعنی مسجد محل تردد اشخاص بوده به طوری که وقتی می خواستند از یک کوچه به کوچه دیگر بروند گاهی اوقات باید از وسط مسجد عبور می کردند.)
چ. اهمیت بخشیدن به انسان(در نمای خارجی سردر یا ایوان ورودی است که چون طاق نصرتی برای ورود انسان طراحی میشود و این به منزله اهمیت بخشیدن به انسان در مقابل توده ساختمان خواهد بود.)
ح. از ساختن هر چیز بیهوده و غیر مفید در معماری دوران اسلامی به شدت پرهیز می شود و در عین حال سعی بر تأمین مجموع نیاز های مادی و معنوی انسان ها خواهد بود.
ی. حفظ حریم های شخصی و خانوادگی(ساختمان مجسمه نیست بلکه ایمن گاه انسان است. درونگرایی و گرایش معماران ایرانی به سوی حیاطها، پادیاوها، باغچهها، هشتیها و کلاه فرنگیها که شبستانها را گرداگرد خود گرفتهاند، از زمان قدیم جزء منطق ایرانی ها بوده است.)
ن. تقسیم طبقاتی شهر به پایین و بالا و متوسط و حاشیه و… در نظام سنتی دینی جایی ندارد.
و. معماری احساس نشاط و انبساط و آرامش جان از طریق نور(انواع مشبک ها، آیینه کاریها و …) و آب(حوض، آب نماها، فواره ها و …) و هنرهای تزیینی(تذهیب و کتیبه های خطی، آیینه کاری، آجرکاری، گچبری، کاشیکاری، حجاری، منبت کاری، نگارگری و نقاشی، خاتم کاری،پرتو پردازی، فضاآرائی، محوطه سازی و …)، خاکی بودن، درون گرائی، آغاز و انجام روشن داشتن، وقار و اعتدال، به رخ کشیدن هندسه ای قاطع در کل و تک تک اجزاء بنا، بی جهتی فضا، ندویدن و حل نشدن فضاها در یکدیگر، صراحت و کشف یکباره و ساده بنا، اهمیت فضای باز و هم آوازی و هم آغوشی فضاها با آن، همدمی با درخت، گل و سبزه و آب، ظرافت، نفاست، تشابه جزء و کل، آغشتگی به نقش و رنگ و بسیاری نکات دیگر همه بکار آمده اند تا فضائی ساکن و آرام، مأمنی شایسته برای جان انسان پدید آوردند.
م. معماری اسلامی به گونهای است که در ساخت ساختمانها نهایت صرفهجویی میشود. پرهیز از اسراف یعنی هر چیزی را به جای خود به کارگیرند؛ هر مصالحی را در جای مناسب خود و به حد نیاز مصرف کنند و این عین عدالت است. اینکه میگوییم هر چیز به جای خود، فقط در مورد مصالح مصرفی بنا نیست، بلکه این پرهیز از اسراف چه برای مصرف نوع مصالح، چه احداث فضاهای بیهوده و بعضاً از روی تفنن و چه مصرف مصالح نابجا و چه احداث ساختمان بدون توجه به عملکرد و کاربری بهینه آن و یا عدم توجه به مکان و زمان احداث بنا.
در حوزه اوقات فراغت
الف. محوریت ذکر و فکر و معنویت افزائی در زمان فراغت و افزایش عبادات مستحب و مراسمات عبادی در روز و شب جمعه
ب. عدم مصرف گرایی افراطی و عدم اسراف در تمام ساحات زندگی
ج. سفر برای عبرت اندوزی و البته تفریح جسم و روح.