ماهان شبکه ایرانیان

بررسی سیره علمی و اخلاقی امام هادی (ع)

حجت بالغه از آن خداوند است. خداوند با اعطای عقل و بعثت انبیا و فرستادن کتاب های آسمانی و تعیین وصی برای انبیاء، حجت را بر مردم تمام کرده است و با همین حجّت ها با بندگان احتجاج و به حساب آنان رسیدگی می کند

مقدمه:

حجت بالغه از آن خداوند است. خداوند با اعطای عقل و بعثت انبیا و فرستادن کتاب های آسمانی و تعیین وصی برای انبیاء، حجت را بر مردم تمام کرده است و با همین حجّت ها با بندگان احتجاج و به حساب آنان رسیدگی می کند. به فرموده امام صادق(ع): «اِنَّ الله احتجَّ عَلی الناس بِما آتاهم و عَرَّفَهُم»(کلینی، کافی، ج1، ص162) از این روی، شناخت حجّت برای بندگان لازم و یک تکلیف به شمار می رود. خدا هم بندگان را بر اساس معرفت و خرد آنان مورد مؤاخذه قرار می دهد و هر که حجت های الهی را نشناسد یا عملش طبق حجت نباشد، در مؤاخذه و محاسبه درمی ماند و از عهده پاسخگویی بر نمی آید و این که در دعاها از خداوند حجت شناسی را می طلبیم، برای همین است که با معرفت حجّت، زندگی ها و اعمال ما بر اساس حجت باشد: «اللهم عرّفنی حجتک...»(قمی، مفاتیح الجنان، دعای زمان غیبت حضرت حجت) امامان معصوم، حجت های الهی اند. اگر رسول خدا(ص) برای تداوم هدایت امت پس از خویش، دو یادگار ارزشمند به میراث و ودیعت نهاده است، یکی قرآن و دیگری عترت، برای همین است که مردم بدون حجت نباشند و در تشخیص راه و شناخت وظیفه و عمل، بر طبق رضای خالق، در پی حجت روند؛ چون زندگی بی حجت به گمراهی کشیده می شود و عمل بدون حجت مقبول نیست. (محدثی، حجت شناسی، ص70) از این رو، تمسّک به ثقلین و تعهّد نسبت به پیام قرآن و فرمان امام، ضامن مصون بودن از گمراهی است، آن گونه که حضرت رسول در حدیث ثقلین فرموده است. (مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص103) شیعیان آگاه، از زمان حضرت امیر(ع) تا عصر حجت ثانی عشر(ع)، پیوسته مراقب بودند تا گامی از امامانشان عقب نمانند و جلو نیفتند و در هر مسئله نظر آنان را بشناسند و منطبق با دیدگاه آنان عمل کنند. انبوهی از روایات که متضمّن مکاتبات راویان شیعه با امامان و درخواست رأی و نظر و استفسار از تکلیف و وظیفه ای است که آنان بیان می کنند، در همین جهت بوده است. رهنمود خود ائمّه (ع) نیز همین بوده و روایات فراوانی در مورد جایگاه حجّت های الهی و ضرورت شناخت حجّت و تبعیت از حجّت و خالی نبودن زمین از حجّت و... نقل شده است که خط شیعه را در لزوم همسویی با حجت معصوم الهی ترسیم می کند. (محدثی، حجت شناسی، ص84) و امام هادی(ع) یکی از این حجت های الهی است که فضایل و علوم ایشان دنیا را پر کرده، و بالاترین صمیمیت و اخلاص را نسبت به حق ابراز داشته است. این امام بزرگوار ایمان به خدا در اعماق جان و ژرفای وجودش ریشه دوانده، بطوری که از بارزترین ویژگیها و روشن ترین فضیلت های او شده بود. ادعیه شریف و مناجاتهای حکیمانه و فرازهای ارزشمند در فلسفه توحید به قدری از آن وجود گرامی رسیده است، که خود دلیل بر آن است که وی از نخستین راهنمایانی است که مشعل هدایت و ایمان را در زمین بر افراشته است که زیارت شریف جامعه کبیره یکی از آنهاست. از این امام بزرگوار آنقدر فضل و دانش و مهارت در علوم قران و سنت بروز کرد که باعث حیرت افکار همه عقلای زمان شد و این خود باعث فزونی ایمان و یقین بر درستی عقیده آنها نسبت به آن امام معصوم گشت. از این رو شایسته است که سیره اخلاقی و علمی این سلاله پاک پیامبر(ص) مورد بررسی قرار گرفته و به عنوان اسوه و الگو به نسل جوان معرفی شود.

دوران رشد امام(ع):

امام علی الهادی(ع) شاخه ای برومند از شجره نبوت و شاخساری بالنده از درخت پر شاخ و برگ امامت است، که خداوند به وسیله او و پدران بزرگوارش اسلام را عزت بخشید، وکلمه توحید را برافراشت. پیش از اینکه به بررسی برجستگیهای والای آن حضرت در ابعاد مختلف بپردازیم، به بیان اصول ارزشمنددوران ولادت و رشد آن حضرت اشاره ای گذرا خواهیم کرد.

بیشتر مورخان بر آنند که «امام ابوالحسن علی النقی الهادی»(ع) پیشوای دهم شیعیان، در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محله ای به نام «صریا» به دنیا آمد. پدرش پیشوای نهم، امام جوادعلیه السلام و مادرش بانوی گرامی «سمانه» است که کنیزی با فضیلت و تقوا بود. (طبرسی، اعلام الوری، ص355) پدر بزرگوارش امام جواد(ع)، نام آن حضرت را از باب تبرک و تیّمن به نام دو جدّبزرگوارش، امام علی و امام سجاد(ع)  علیهما السلام) علی نامید، که به حکم قوانین وراثت همانند آنها بود؛ زیرا در فصاحت و بلاغت نظیر جدش امام علی (ع)، و در تقوا و عبادت و طاعت بمانند جدّش امام زین العابدین(ع) بود. امام جواد(ع) به ایشان کنیه ابوالحسن داد و مهمترین القاب نقل شده ایشان عبارتند ازناصح، متوکل، تقی، مرتضی، فقیه، عالم، امین، طیّب، رشید، موضح، عسکری، شهید، وفی، خالص. که مشهور ترین آنها «نقی» و «هادی» است. ایشان در خانواده ای بزرگ شد که از نظر رفتار، آداب و فضایل تابناک و برجسته از دیگر مردم متمایز بود، کودک آنها بزرگ را گرامی می داشت و بزرگ به کوچک احترام می کرد. آن بزرگوار در سایه پدرش امام جواد(ع) بزرگ شد که آن حضرت نمونه ای از فضایل و ویژگیهایی بود که انسان به آنها می بالد، از اشعه روح خود به فرزندش تابید و فضیلتی نماند مگر اینکه در لوح وجود نوزاد غرس کرد، و هر چه بزرگتر می شد خصلتها و هوشمندی اش بیشتر باعث اعجاب می شد. در همان اوان کودکی از چنان هوشیاری و نبوغی برخوردار بود که هوش از سر می ربود و عقول را حیران می کرد. بیان بسیار قوی و هوش فوق العاده ایشان به حدی بود که راویان رویدادهای زیادی از هوشیاری آن حضرت نقل کرده اند. (قرشی، تحلیلی بر زندگانی امام هادی(ع)، صص 26 و 31) شکوه امام در همان دوران کودکی چنان بود که همگان در برابرش سر تعظیم فرود می آوردند وآن بزرگوار شکوه و جلالش را از نیاکانش به ارث برده بود، سیمایش، سیمای انبیا و شکوهش، شکوه اوصیا بود. کسی از دشمنان و شیعیانش با او روبرو نمی شد مگر آنکه تحت تأثیر هیبت و جلال او قرار می گرفت. گذشته از مطالب فوق، ذکر این نکته نیز ضروری است که بزرگداشت و تقدیس امام (در دوران کودکی که نشأت گرفته از شخصیت والای ایشان بود، به مسلمین منحصر نبود، بلکه به دیگران از جمله اهل کتاب نیز تسرّی داشت. آنان به روحانیت و جایگاه والای او در پیشگاه خدا ایمان داشتند و هر گاه مشکلی برایشان پیش می آمد، هدایایی به خدمت امام می آوردند و برای گشایش مشکلاتشان به آن بزرگوار متوسل می شدند. و جواب سوالاتشان را از ایشان دریافت می نمودند. (همان منبع، ص35) به این ترتیب امام هادی(ع) در دامان امامت رشد نمودند و اسوه مردم زمانه خویش گشتند.

شمه ای ازفضایل اخلاقی امام(ع):

پیشوایان معصوم (ع) انسانهای کامل و برگزیده ای هستند که به عنوان الگوهای رفتاری و مشعلهای فروزان هدایت جامعه بشری از سوی خدا تعیین شده اند. گفتار و رفتار و خوی و منش آنان ترسیم «حیات طیبه» انسانی و وجودشان تبلور تمامی ارزشهای الهی است. (همان، فضایل اخلاقی امام هادی(ع)، ماهنامه کوثر، شماره 10) آن بزرگواران به تعبیر امام هادی علیه السلام معدن رحمت، گنجینه داران دانش، نهایت بردباری و حلم، بنیانهای کرامت و ریشه های نیکان، خلاصه و برگزیده پیامبران، پیشوایان هدایت، چراغهای تاریکی ها، پرچمهای پرهیزگاری، نمونه های برتر وحجّتهای خدا بر جهانیان هستند(قمی، مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره) بدون شک، ارتباط با چنین چهره هایی و پیروی از دستورها و رفتارشان، تنها راه دستیابی به کمال انسانیت و سعادت دو جهان است. پیشوای دهم (ع) یکی از پیشتازان دانش، تقوا و کمال است که وجودش مظهر فضائل اخلاقی و کمالات نفسانی و الگوی حق جویان و ستم ستیزان است. آن امام همام با اینکه در طول دوران حیات خویش همواره تحت نظر حکومت غاصب عباسی بود و آنها نهایت سعی خود را از اینکه امام با اجتماع ارتباط نداشته باشد، می نمودند، تا جایی که از هیچ تلاشی در این زمینه چشم پوشی نمی کردند، با این وجود فضائل اخلاقی ایشان تا آنجا بود که حتی دشمنان ایشان نیز به آن اعتراف داشتند. اکنون به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق کریمه و رفتار سازنده آن حضرت، گوشه ای از این فضایل اخلاقی به صورت مختصر بیان می گردد.

الف) (انس با معبود)

پیشوایان معصوم (ع) در بالاترین درجه مقام شناخت حق تعالی قرار داشتند و همین درک و بینش عمیق، آنان را به ارتباط و انس همیشگی با خدا واداشته و شعله های آتش عشق به معبود و وصال به حق بر جانشان شرر می افکند و آرامش را از آنان سلب می کرد. امام هادی(ع) از تمام جاذبه ها و لذائذ زندگی کناره گرفت و در نهایت پارسایی زندگی می کرد، همواره در حال عبادت و پارسایی و زهد بود، به هیچ یک از مظاهر زندگی دل نبست و اطاعت خدا را بر هر چیزی مقدم می داشت، منزل امام(ع) در مدینه و در سرّمن رأی(نام دیگر شهر سامرا) از هر نوع وسایل تهی بود. مأمورین متوکل بارها سرزده وارد منزل امام می شدند و منزل را به دقت بازرسی می کردند و چیزی از تجملات زندگی را در آنجا نمی یافتند. ایشان شب هنگام به پروردگارش روی می آورد و شب را با حالت خشوع به رکوع و سجده سپری می کرد و بین پیشانی نورانی اش و زمین جز سنگ ریزه و خاک حائلی وجود نداشت. (قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)، ص58) و پیوسته این دعا را تکرار می نمود:

الهی مسی ء قد ورد، و فقیر قد قصد، لا تخیب مسعاه و ارحمه و اغفر له خطاه.

بارالها! گنهکاری بر تو وارد شده و تهیدستی به تو روی آورده است، تلاشش را بی نتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمت خویش قرار داده و از لغزشش درگذر. (دُخَیّل، محمدعلی، ائمتنا، ج 2، ص 257، به نقل از: سیرة الامام العاشر علی الهادی، ص 55-) پارسایی و انس با پروردگار، آنچنان نمودی در زندگی امام نقی علیه السلام داشت که بیش از همه معاصران خود به عبادت و تهجّد می پرداخت و تقوا و پایبندی وی به اصول دیانت، زبانزد خاص و عام بود. برخی از شرح حال نویسان در مقام بیان برجستگی ها و صفات والای آن گرامی به ذکر این ویژگی پرداخته اند. «ابن کثیر» می نویسد: «کان عابدا زاهدا» او عابدی وارسته و زاهد بود. (ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء، البدایة و النهایة، ج 11، ص 15) امام (ع) در پرتو همان زندگی شرافتمندانه ای زیست که پدران بزرگوارش با آن پارسایی در دنیا زیستند و خود را به چیزی از امور مادی، جز همان حال ارتباط و اتصال به حق نیالودند. آنها در مسیر حق حرکت کرده، دنیا را طلاق دادند و از زر و زیور آن دوری جستند و به خدای تعالی پیوستند و آنچه را که باعث تقرب به او بود انجام دادند. (قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع) ص59) در آن حضرت فضل و علم و خصال خیر کامل شده بود و تمامی اخلاق آن حضرت خارق از عادت بود مانند اخلاق پدران بزرگوارش و شب که داخل می شد رو می کرد به قبله و مشغول به عبادت می گشت و ساعتی از عبادت باز نمی ایستاد و بر تن نازنینش جبه ای بود از پشم و سجاده اش بر حصیری بود. (قمی، منتهی الامال، ص 1141) بنابراین می توان گفت که یکی از بارزترین فضائل اخلاقی امام علی النقی(ع) عبادت و انس با معبود بوده است.

ب) بخشندگی و پارسایی امام (ع):

امامان معصوم علیهم السلام برای مظاهر دنیوی از جمله مال و ثروت ارزش ذاتی قائل نبودند و سعی می کردند به حد اقل آن که زندگی معمولی روزانه آنان را تأمین کرده و آن بزرگواران را در راه انجام وظایف فردی و اجتماعی یاری رساند، بسنده کنند و مازاد آن را در راههایی که موجب خشنودی خداوند بود، صرف کنند. یکی از این راهها انفاق به افراد تهیدست و نیازمند می باشد. این سیاست خدا پسندانه مالی که در زندگی همه معصومین علیهم السلام در سطح گسترده ای به چشم می خورد، علاوه بر جنبه های معنوی و آثار اخروی، عامل مهمی در کاهش فقر و فاصله طبقاتی جامعه اسلامی و تألیف قلوب افراد و حفظ شخصیت و علاقه مند ساختن آنان به مکتب اهل بیت و جلوگیری از ارتباط گرفتن و نزدیک شدن آنان به دستگاه زر و زور خلفا بود. در پرتو برخورداری ائمه (علیهم السلام) از این خلق نیکو، وجود آن بزرگواران پیوسته مایه امید، و خانه شان نه تنها مرکز نشر دانش، بلکه پناهگاه افراد نیازمند و درمانده و محل رفت و آمد انسانهای مختلف به ویژه آنان که از راه دور آمده بودند، بود. این مسأله هم برای عموم مردم جا افتاده بود، به گونه ای که وقتی فرد نیازمند و درمانده ای را می دیدند او را به خانه امامان علیهم السلام راهنمایی می کردند، و هم برای خود افراد درمانده، بدین معنی که به محض مواجه شدن با مشکلی مستقیماً سراغ خانه امامت را می گرفتند. (قرشی، سایت راسخون، به نقل از کتاب تاریخ تحلیلی دهمین خورشید ولایت) یکی دیگر از صفات امام هادی(ع)، بزرگواری و بخشندگی اوست، زیرا او بخشنده ترین مردم بود به همان روالی که پدران بزرگوارش بودند، که به خاطر خدا خوراک خودشان را به فقیر، یتیم و اسیر می دادندو آنقدر به دیگران می دادندکه در خانواده خودشان خوراکی نمی ماند و به قدری به دیگران پوشاک می دادند که برای خودشان نمی ماند. سخاوت و کرم ایشان تا آنجا بود که گاهی مقدار انفاق به حدی از فزونی می رسید که دانشمندی مانند «ابن شهرآشوب» پس از نقل آن می گوید:

«این مقدار انفاق، معجزه ای است که جز پادشاهان از عهده کسی ساخته نیست و تا کنون این مقدار انفاق را از کسی نشنیده ایم.»(ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج4، ص409) از موارد دیگربخشندگی امام(ع) داستانی است که اسحاق جلاب نقل کرده، می گوید:

«برای ابوالحسن گوسفندان زیادی خریدم، سپس مرا خواست و از اصطبل منزلش به جای وسیعی برد که من آنجا را نمی شناختم، سپس تمامی آن گوسفندان را بین کسانی که آن حضرت دستور می داد، توزیع کردم.»(کلینی، کافی، ج1، ص489)

ج) هدایت گمراهان:

امام علی النقی(ع)  به هدایت گمراهان و منحرفان از راه حق و راهنمایی آنان به راه راست، اهمیت فراوانی می داده است. ایشان از طریق تأکید بر ارتباط محکم و ناگسستنی میان امت و آل محمد و همچنین صلوات های مکرر بر محمد و آل محمد که در ادعیه نقل شده از ایشان وارد شده، به هدایت و راهنمایی مردم پرداخته و آنان را از این طریق به آل محمد(ص) پیوند زده است. از جمله کسانی که امام(ع) او را هدایت فرمود، ابالحسن بصری معروف به ملاح است که واقفی مذهب بود و به امامت امام موسی بن الجعفر اکتفا کرده و به امامت فرزندان معصومش معتقد نبود، امام هادی(ع) با او ملاقات کرد و فرمود:

(این خواب تو تا کی ادامه دارد؟بدان که وقت آن رسیده که بیدار شوی...) این سخن امام چنان در قلب او تأثیر کرد که به راه حق و حقیقت بازگشت. (قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی (ع)، ص60، به نقل از من لا یحضره الفقیه)

د) احترام به دانشمندان:

امام هادی(ع) دانشمندان و متفکران را احترام و نوازش می کرد، و آنان را بر دیگر مردم مقدم می داشت، به این خاطر که ایشان منبع نور در روی زمین هستند. به عنوان مثال امام(ع) (یکی از علما و فقهای شیعه را بدان سبب گرامی می داشت که به امام اطلاع داده بودند که این دانشمند شیعه با یک نفر ناصبی مباحثه کرده و او را مغلوب ساخته است، امام(ع) بسیار خوشحال و مسرور شد، آن دانشمند به حضور امام شرفیاب شد، امام به او احترام و تعظیم کرد، در حالی که مجلس پر از علویان و عباسیان بود، امام او را روی تشکی نشاند و رو به او کرد و شروع به حرف زدن با او کرد و به گرمی از حال وی پرسید، به طوری که بر حاضران در مجلس به ویژه هاشمیان گران آمد، آنها رو به امام کردند و گفتند: چگونه این شخص را بر بزرگان بنی هاشم مقدم می دارید؟امام(ع) برای اثبات نظر خود در پاسخ آنها به دلایلی از قران اشاره فرمودکه در آن دانشمند و غیر دانشمند را برابر نمی داند. (زمر/22) ایشان در ادامه فرمودند: پس چرا به من که این شخص را به خاطر گرامیداشت خدا احترام کردم، اعتراض کردید؟این دانشمند، فلان ناصبی را با دلایل الهی که در حقیقت خود به قلب او انداخته بود، مغلوب ساخته است واو را بر همه کسانی که شرافت نصب دارند، برتری داده است... حاضران ساکت ماندند، زیرا امام با برهان قاطع پاسخ آنها را داده بود. (همان منبع، ص64) و این تنها گوشه ای از احترام امام(ع) به مقام دانشمندان و علما بود که به عنوان نمونه مطرح گردید و چه خوب است این سیره امام(ع) الگویی باشد برای نسل حاضر در احترام و تکریم به دانشمندان و صاحبان علم.

ه) حل مشکلات مردم:

امامان علیهم السلام مظاهر قدرت و عظمت خداوند و معادن کلمات و حکمت ذات مقدس حق و منبع تجلیات و انوار خاصه او هستند. آنها نه تنها در زمینه عبادی و بندگی خدا پیشگام بودند و هیچ کس در این میدان گوی سبقت را از آنان نربود، بلکه در زمینه های اجتماعی و رسیدگی به کمبودها و مشکلات مردم و برطرف کردن گرفتاریهای آنان نیز پیشگام بودند، به گونه ای که کسی از در خانه آنان ناامید باز نمی گشت. تاریخ، نام افراد زیادی را که برای حل مشکل و رفع گرفتاری خود به پیشوای دهم علیه السلام مراجعه کرده و از محضر آن حضرت با خشنودی بازگشته اند، ثبت کرده است. (قرشی، تاریخ اجمالی پیشوایان دین، ص71) که در زیر به ذکر یک نمونه بسنده می شود.

شیخ اربلی روایت کرده که «امام هادی (ع) روزی برای کار مهمی «سامرا» را به قصد دهکده ای در اطراف ترک کرد. در این فاصله عربی سراغ آن حضرت را گرفت. به او گفته شد: امام(ع) به فلان روستا رفته است. مرد عرب به سمت دهکده حرکت کرد. وقتی به محضر امام(ع) رسید گفت: من اهل کوفه و از متمسکان به ولایت جدت امیرمؤمنان(ع) هستم، ولی بدهی سنگینی مرا احاطه کرده است، چندانکه قدرت تحمل آن را ندارم، و کسی را جز شما نمی شناسم که حاجتم را برآورد. امام(ع) پرسید: بدهکاری ات چقدر است؟ عرض کرد: حدود ده هزار درهم. امام(ع) او را دلداری داد و فرمود ناراحت نباش، مشکلت حل خواهد شد. دستوری به تو می دهم عمل کن و از اجرای آن سر متاب: این دستخط را بگیر، هنگامی که به «سامرا» آمدی، مبلغ نوشته شده در این ورقه را از من مطالبه کن، هر چند درحضور مردم باشد. مبادا در این باره کوتاهی کنی. پس از بازگشت امام(ع) به «سامرا»، مرد عرب، در حالی که عده ای از اطرافیان خلیفه و مردم در محضر آن حضرت نشسته بودند، وارد شد و ضمن ارائه نوشته امام(ع) به آن حضرت، با اصرار، دین خود را مطالبه کرد. امام(ع) با نرمی و ملایمت و عذرخواهی از تأخیرآن، از وی مهلت خواست تا در وقت مناسب، آن را پرداخت کند، ولی مرد عرب همچنان اصرار می کرد که هم اکنون باید بپردازی. جریان به متوکل رسید. دستور داد سی هزار دینار به امام(ع) بدهند. امام(ع) پولها را گرفت و همه را به آن مرد عرب داد. او پولها را گرفت و گفت: خدا بهتر می داند که رسالتش را در چه خاندانی قرار دهد. (قمی، منتهی الامال، ص1138)

و) شکوه و جلال امام(ع):

درباره شکوه امام(ع) آمده است که شکوه و جلال ایشان چنان بود که همگان در برابرش سر تعظیم فرود می آوردند و آن بزرگوار، شکوه و جلال را از نیاکانش به ارث برده بود. کسی از دشمنان و یا شیعیانش با او روبرو نمی شد مگر آنکه تحت تأثیر هیبت و جلال او قرار می گرفت. براستی که هیبت امام(ع)، از بزرگی و عظمت آن حضرت، که دل ها را پر می کرد، چنان نبود که شکوه و هیبت او از قدرت و سلطنت نشأت گرفته باشد، بلکه منشأآن اطاعت خدا و پارسایی در دنیا و تقوای دینی فوق العاده آن بزرگوار بود که از ذّلت نافرمانی خداوند خارج و به عزّت اطاعت او داخل شده بود. (قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)، ص33) درباره شکوه فوق العاده آن حضرت در نظر مردم آمده است که هرگاه بر متوکل وارد می شد، کسی در کاخ نمی ماند، مگر اینکه آماده خدمت به آن بزرگوار می شد و بر یکدیگر، برای کنار زدن پرده ها سبقت می جستند و زحمت هیچ کاری از این قبیل را به حضرت نمی دادند. (مجلسی، بحارالانوار، ج13، ص129)

محمد بن حسن اشتری درباره هیبت او در همان دوران کودکی و خردسالی نقل می کند که: من با پدرم دربیرون از کاخ متوکل با جمعی از مردم از طالبیان، عباسیان و آل جعفر بودیم در آن جایگاه که ایستاده بودیم، ناگاه ابوالحسن امام هادی(ع) آمد، تمام مردم برای احترام و بزرگداشت آن حضرت، از اسب پیاده شدند، تا اینکه آن بزرگوار وارد قصر شد. بعضی از مردم اعتراض کردند که چرا باید ما برای این پسر بچه از مرکب پیاده شویم؟او نه شرافتش از ما بیشتر است و نه بزرگسال تر از ماست، به خدا سوگند، وقتی که بیرون بیاید، از مرکب پیاده نمی شویم... ابوهاشم جعفری در ردّ سخن آنها گفت: به خدا سوگند که شما با خواری و کوچکی برای او پیاده خواهید شد. تا اینکه امام(ع) بیرون آمد، صدای تکبیر و تهلیل بلند شد، و مردم همگی به احترام او از اسب پیاده شدند، آنگاه ابوهاشم رو به آن مردم کرد وگفت: آیا شما نبودید که تصمیم داشتید به احترام او از مرکب پیاده نشوید؟آنها در جواب گفتند: به خدا قسم که ما بی اختیار از مرکب ها پیاده شدیم. (امین، اعیان الشیعه، ج4، ص274)

علوم و معارف امام(ع):

علم ائمه همانند علم پیامبران و مرسلین، علمی است الهامی و خدادادی و فرقی با هم ندارد. خداوند به پیامبران و ائمه، علمی لدنّی عطا فرمود تا حجّت را بر مردم تمام کنند. امام صادق علیه السلام از کیفیت علم ائمه و دامنه حیرت انگیز آن که وصف ناپذیر است چنین یاد می کند:

(علم ما عبارت است از: غابر، مزبور، نکت فی القلوب) (الهامات قلبی)، (نقر فی الاسماع) (به گوش خوردن صدا) (جفر احمر، جفر ابیض) و همچنین مصحف فاطمه علیهاالسلام و (جامعه) که تمامی مایحتاج مردم در آن است نزد ماست. و چون از حضرت معانی این تعابیر را پرسیدند ایشان فرمود: (غابر) دانش آینده است و (مزبور) دانش گذشته می باشد و (نکت فی القلوب) الهام است و(نقر فی الاسماع) سخنان ملائکه است زیرا ما گفتار آنان را می شنویم لیکن خود آنها را نمی بینیم. و (جفر احمر) ظرفی است که سلاح پیامبر اکرم در آن قرار دارد و از آن خارج نمی شود تا آنکه قائم آل محمّد قیام نماید. امّا (جفر ابیض) ظرفی است که در آن تورات موسی، انجیل عیسی، زبور داوود و کتب آسمانی پیشین قرار دارد و مصحف فاطمه (علیهاالسلام) کتابی است که در آن تمام حوادث و نام های کسانی که تا روز قیامت به حکومت می رسند منظور است. و امّا (جامعه) کتابی است دارای هفتاد ذراع طول که حضرت رسول اکرم (ص) با دهان مبارکشان آن را املا می فرمودند و حضرت علی (ع) با دست خویش می نگاشتند. به خدا قسم هر چه مردم تا روز قیامت بدان نیاز پیدا کنند در این کتاب آمده است حتّی دیه یک خراش و یک تازیانه یا نصف تازیانه. (شیخ مفید، الارشاد، صص307، 308) ابوالعلاء معری در شعر خود به همین جفری که نزد اهل بیت موجود است اشاره می کند و می گوید: همگان از دیدن جفر و جام جهان نمای کوچکی که همه آبادی ها و ویرانی ها را نشان می داد و نزد ائمه موجود بود شگفت زده شدند. دلیل روشن این مدعا روایات و پیشگوئی های متعددی است که از ائمه در زمینه های گوناگون علوم نقل شده است. امام علی مولای متقیان و باب شهر علم پیامبر پایه حدود سی و دو علم را به قو عقّاد بنیان نهاد و از پیشرفت های تکنولوژیک و تحولات علمی که در عرصه گیتی به ظهور می رسد خبر داد. حضرت در یکی از مغیبات خود چنین می فرماید:

(یاتی زمان علی الناس یری من فی المشرق من فی المغرب، و من فی المغرب یری من فی المشرق) زمانی خواهد آمد که ساکنین مشرق، افراد مستقرّ در مغرب را خواهند دید و ساکنان مغرب مشرقیان را. و باز فرمود: (اتی زمان علی الناس یسمع من فی المشرق من فی المغرب و من فی المغرب یسمع من فی المشرق). زمانی فرا خواهد رسید که: آنکه در مغرب است آوای مشرقیان را خواهد شنید و بر عکس. و هر دوی این پیشگویی با اختراع تلویزیون و رادیو تحقق یافت.

همچنین حضرت سجاد علیه السلام فرمود: یاتی زمان علی الناس یسیر فیه الحدید: زمانی خواهد آمد که در آن، آهن به حرکت در خواهد آمد.

که با اختراع انواع ماشین ها و قطارها محقق شد. البته حضرت موارد متعددی را پیش بینی کرده اند که تماماً صادق بوده است. (حیاة الامام محمّد الجواد، ص 69-) خود حضرت با صراحت تمام موقعیت علمی خویش را چنین بیان می کند: معانی کتاب خدا را از من بپرسید به خدا قسم آیه ای نازل نشده است جز آنکه می دانم در شب بوده یا روز، در کوه بوده یا دشت.

امام صادق (ع)  نیز یکی از همین پیشوایان حق و حقیقت است که از زلال علم و دانش آنها بشریت همچنان سیراب می شود. ایشان در گفته هایشان از آلودگی دریا و فضا و زیان های ناشی از آن برای انسان پرده برداشته است و در کتاب موسوم به (توحید مفضل) قواعد تشریح و عجایب مربوط به اعضای انسان را بیان نموده است. همچنانکه بنیانگذار علوم فیزیک و شیمی بشمار می رود و اصول این دو دانش را توسط شاگرد برجسته و ممتاز خود پیشاهنگ تحولات علمی جابر بن حیان چهره افتخارانگیز شرق وضع کرده است.

امام هادی(ع)  نیز پس از وفات پدر و هنگام تصدی مقام امامت بیش از هفت سال نداشت، لیکن به وسیله علمای بزرگ زمان مورد پرسش قرار گرفت و دشوارترین مسایل فقهی، فلسفی و کلامی را آنچنان دقیق و روشن پاسخ گفت که پرسندگان را متحیر ساخت و در نتیجه آنان به امامت حضرت اعتراف کردند. در این نمونه و نمونه های دیگر دلیل آشکاری است بر علم خدادادی آنان و اینکه خداوند فضل و دانشی به آنان عطا فرموده است که به هیچ کس دیگر چنین عنایتی نکرده است. (قرطبی، جامع لاحکام القران، ج1، ص35) جهان اسلام، در دوران امامت امام هادی(ع) از نظر فرهنگی و گرایشها و کشمکشهای فکری و اعتقادی از موقعیت و گستردگی ویژه ای برخوردار بود و بحثهای علمی و اعتقادی و برخورد افکار و بینشهای گوناگون با یکدیگر نسبت به موضوعات دیگر، جایگاه ویژه ای داشت. منشا پیدایش این تحول فرهنگی، شرایط سیاسی - اجتماعی جامعه اسلامی بویژه در سطح دستگاه رهبری بود. اظهار تمایل حکمرانان عباسی این دوره نسبت به مسائل علمی و فرهنگی، باز شدن دروازه های علوم فلسفه و کلام ملتهای دیگر بر روی مسلمانان و ترجمه بسیاری از کتابهای علمی آنان به زبان عربی، راه یافتن دو تن از امامان شیعه امام رضا و امام جواد (علیهما السلام) به دستگاه خلافت و فراهم آمدن موقعیت استثنایی برای بحث و مناظره با دانشمندان، سران مکتبها و گروههای مختلف، از مهمترین عوامل پیدایش این شرایط بود.

خداوند متعال حضرت امام هادی را سیراب از علم لدنّی فرمود و حضرت را بی هیچ کوشش و تلاش، مرکز حقایق و اسرار خویش قرار داد. علم و دانش حضرت زبانزد خاص و عام بود و کسی را یارای عرض اندام در برابر معارف گسترده حضرت نبود، دانش امام در زمینه ای خاص منحصر نمی گشت، بلکه شامل تمام شاخه های معرفت بشری اعم از حدیث، فقه، فلسفه و کلام بود، مرجعیت و سندیت امام مورد قبول تمام علمای عصر بود و آنان در مسائل پیچیده و غامض شرعی به ایشان رجوع می کردند و رأی صائب او را نصب العین قرار می دادند. عجیب آنکه متوکل عباسی سرسخت ترین دشمن امام و اجدادش نیز از این امر مستثنا نبود و هنگام اختلاف آراء، نظر امام را پرسیده و آن را بر دیگر آرا مقدم می داشت. (قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)، ص85) در این بخش به گوشه ای از معارف و حکم حضرت که در زمینه های گوناگون روایت شده و شامل مسائل مختلف اجتماعی و تربیتی می گردد اشاره می گردد:

الف) حدیث:

احادیث وارده از پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین از اهل بیت آن حضرت، منحصر به احکام شرعی و قضایای دینی نیست بلکه شامل تمام جنبه های زندگی می باشد. براستی این احادیث نبوی و اهل بیت علیهم السلام است که برنامه هایی برای قوانین اخلاق و آداب و حسن سلوک و دیگر مسائل از قضایای گوناگون فکری و اجتماعی را بنیان نهاده است. امام هادی(ع) مجموعه ای ازروایات را از خود به یادگار گذاشته است. که پیامبر(ص) و برخی از پداران گرامیش، ائمه طاهرین(ع) است که در زیر به ذکر چند مورد از این احادیث اشاره می گردد.

امام هادی احادیثی چند را به نقل از اجداد خود از پیامبر(ص) روایت می کند از جمله این احادیث عبارتند از:

1 - مسعودی می گوید: محمّد بن فرج در محله معروف به ((سرای غسان) ) واقع در شهر گرگان برایم نقل کرد: ابودعامه به من گفت: به عیادت امام هادی که بیمار بود و بر اثر بیماری در آن سال وفات کرد رفتم، همینکه خواستم از حضور حضرت مرخص شوم ایشان فرمودند: ای ابودعامه حقّت بر ما واجب گشت. دوست داری برایت حدیثی بگویم که خشنود شوی؟گفتم: یابن رسول اللّه چقدر به احادیث شما نیاز دارم!حضرت فرمود: پدرم محمّد بن علی از پدرش علی بن موسی از پدرش موسی بن جعفر از پدرش جعفر بن محمّد صادق از پدرش محمّد باقر از پدرش امام سجاد از پدرش سیدالشهدا از پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین (ع) برایم نقل کرد که فرمود: پیامبر اکرم به من گفت: یا علی بنویس.

گفتم: یا رسول اللّه چه بنویسم؟

فرمود: بنویس: (بسم اللّه الرحمن الرحیم) (ایمان) آنست که با دل آدمی عجین گردد و کردار و اعمال، مصدق آن باشد. امّا (اسلام) آنست که بر زبان جاری می شود و شرعیت ازدواج حاصل می گردد...) ابودعامه می گوید: گفتم: یابن رسول اللّه به خدا نمی دانم کدامیک بهتر است: متن حدیث یاسند آن؟

امام هادی فرمود: این (حدیث را) صحیفه ای است به املای پیامبر و خط علی بن ابی طالب که نسل به نسل از پدرانمان به میراث برده ایم. (المسعودی، مروج الذهب، ج4، ص114)

2 - حسن بن علی از امام هادی به نقل از پدران بزرگوارش نقل می کند که امیرالمؤ منین فرمود: شنیدم پیامبر اکرم می گفت:

در روز حشر منادی فریاد می زند: یا رسول اللّه! خداوند پاداش اولیا و پیروان تو و اهل بیت بزرگوارت را که برای خاندانت محنت ها کشیدند و با دشمنانت سر ستیز داشتند به تو واگذار نموده است هر طور می خواهی آنان را جزا و پاداش بده و من خواهم گفت: پروردگارا آنان را در بهشت جای ده و این همان (مقام محمودی) است که خداوند به من وعده داده است. (مجلسی، بحار الانوار، ج10، ص175)

3-امام هادی(علیه السلام) از امیرالمؤمنین چنین نقل می کند: (من دخله العجب هلک.) خودپسندی مایه هلاکت آدمی است. (حر عاملی، وسائل الشیعه، ج1، ص78)

احادیث ذکر شده بالا تنها نمونه ای از روایات به یادگار مانده از امام هادی(ع) است که از پدران بزرگوار خویش نقل فرموده اند. این احادیث سرشار از علوم گوناگون برای جویندگان علم هستند.

ب) فقه امام(ع):

امام هادی(ع) بیشترین اهمیت را به نشر آثار شریعت اسلامی و بیان احکام و تعلیم و تدریس علوم اسلامی مبذول می داشت. فقها و دنشمندان در اطراف آن حضرت گرد می آمدند و از زلال علوم وی سیراب می شدند و احادیثی را که از آن بزرگوار استفاده می کردند، می نوشتند. که همین نوشته ها از جمله منابع تشریع احکام اسلامی از دیدگاه شیعه امامیه است. به راستی که حضرت ابوالحسن امام علی النقی فقیه بلا منازع و بی نظیر زمان خود بود، تا آنجا که متوکل عباسی با اینکه از دشمن ترین و کینه توز ترین مردم نسبت به علویان بود، در مسائل پیچیده به آن حضرت مراجعه می کرد و فتوای او را بر فتوای دیگر فقها ترجیح می داد. (قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)، ص112) که به علت محدودیت منابع امکان دسترسی به همه آنها میسر نگردید. در اینجا یک مورد از این مسائل فقهی به عنوان نمونه مطرح می گردد.

فقهای شیعه برآنند که با عبور کسی از جلوی نمازگزا ر، نمازش باطل نمی شودو این مورد از مبطلات نماز نیست. و دلیل ایشان روایتی است که ابوسلیمان غلام امام هادی(ع) نقل کرده است، می گوید: یکی از موالیان امام(ع) درحالی که من در آنجا حاضر بودم، از آن حضرت راجع به نماز پرسید که کسی از مقابل نمازگزار عبور می کند و فاصله می شود بین نماز و نمازگزار. (همان منبع، ص115) امام(ع) فرمود:

چنین نیست که نماز در پیشروی صاحبش برود، بلکه نماز در برابر صورت صاحبش، بالا می رود. (حر عاملی، وسائل الشیعه، ج3، ص277)

ج) حل اختلاف اخبار میان مردم:

یکی دیگر از علوم و معارف امام هادی(ع) حل نمودن اختلاف اخباری بود که در میان مردم زمانه خودش وجود داشت. حمیری نامه های به خدمت امام(ع) نوشت و از آن حضرت درباره اخبار مورد اختلاف پرسید که چگونه باید نسبت به آنها عمل کنیم؟امام علیه السلام در پاسخ فرمود:

برای کسی که در ارتباط با امام خود باشد، مشکلی نخواهد بود، زیرا این اخبار از سرچشمه اصلی خود بیرون می آیند و آن سرچشمه زلال و صاف است. مقصود امام، این است که هر کس با امام (ع) مربوط باشد، چیزی برای او مشتبه و مختلف نخواهد بود، زیرا او واقعیت را از منبع و سرچشمه خود می گیرد. وقتی که حمیری نوشته امام(ع) را خواند، به امام نوشت: چگونه ما می توانیم با اماممان ارتباط داشته باشیم، در صورتی که بین ما و او فاصله انداخته اند؟مقصود حمیری از این عبارت این است که با وجود فشارهای سیاسی یعنی مجازاتهای دولت برای هر کس که با امام(ع) مرتبط باشد، راهی برای رابطه با امام (ع)  وجود ندارد. که امام در پاسخ او نوشت: چنین راه و رابطه ای برای طالبان حق فراهم است، مگر آن کسی که با وجود کفر و الحاد بخواهد مرتبط شود.

امام(ع) به این نکته اشاره فرموده است که پوینده حق و حقیقت اگر خالصانه بکوشد به حق می رسد و سرانجام موفق می شود. (قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)، ص112)

د) مباحث کلامی:

اختلاف آراءموجود در میان گروه های شیعه، کار هدایت آنها را برای امامان(ع) دشوار می ساخت. پراکندگی شیعه در بلاد مختلف و اینکه گاه و بیگاه تحت تأثیر پاره ای از آرای دیگران قرار می گرفتند، مزید بر علت شده بود. در این گیرو دار، اصحاب گروههای غیر شیعی و متعصّبان ضد شیعه نیز بر دامنه این اختلافات افزوده و آن را بسیار عمیق تر نشان می دادند. (جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص517) روایتی از مرحوم کشّی در دست است که به طور آشکار نشان می دهد یکی از اصحاب فرق، مذاهبی به نام زراریه، عمّاریه، یعفوریه، از پیش خود ساخت و هریک از آنها را به یکی از اصحاب بزرگ امام صادق(ع)، زراره، عمارساباطی و ابن ابی یعفور نسبت داده است. (التستری، قاموس الرجال، ج9، ص324) امامان شیعه گاهی در برابر پرسشهایی قرار می گرفتند که سرچشمه برخی از آنها، همین اختلافات داخلی میان دانشمندان شیعی بود که گاهی جنبه صوری داشت و در مواردی عمیق تر بود. و ائمه (ع) در آن مداخله می کردند. (جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص521) در عصر امام هادی(ع) نیز بسیاری از شکوک و اوهام پیرامون اصول عقاید اسلامی و مباحث کلامی رایج گشته بودکه آغاز پیدایش آنها از روزگار بنی امیه بوده است. حکومت اموی بود که میدان را برای نشر افکار گمراه کننده باز کرد، و مردم را بر این کار واداشت، البته در ایام حکومت بنی عباس، قضیه بالا گرفت و دانشمندان اسلامی و در رأس آنها اهل بیت علیهم السلام، عهده دار ردّ نظرات ضد دینی به وسیله دلائل کوبنده علمی شدند. در کتاب های (احتجاج) که دانشمندان برای استدلال بر فداکاری ائمه شان در یاری عقاید اسلامی و مبارزه با کفر و الحاد، تألیف کرده اند، این مباحث ثبت شده است. (قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی (ع)، ص134) یکی از این مسائل کلامی، بحث تشبیه (تنزیه خداوند از شباهت داشتن به مخلوقات) و تنزیه بود، ائمه شیعه از همان آغاز بر حقانیت نظریه تنزیه تأکید می کردند. خطبه های حضرت امیر المومنین(ع) که پس از آن بزرگوار همواره در دسترس ائمه طاهرین علیهم السلام و حتی شیعیان آنها بود، بهترین گواه این مدعاست. روایات نقل شده از امام هادی(ع) نیز که شیخ صدوق با تلاش گسترده اش آنها رادر کتاب (التوحید) گرد آورده، بر همین مسئله دلالت دارد. (جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص519) که در اینجا به ذکر دو مورد از این روایت ها که از امام علی النقی(ع) نقل شده، اشاره می گردد.

صقر بن ابی دلف گوید:

از امام(ع) درباره توحید پرسیدم و عرض کردم: من بر عقیده هشام بن حکم هستم؛ امام برآشفت و فرمود: شما را با قول هشام چکار؟از ما نیستند کسانی که گمان می برند خدای عزّوجّل جسم است و ما در دنیا و آخرت از آنها بیزاریم ای پسر ابی دلف.

!جسم، خود مخلوق است و پدید آورنده آن خداست و اوست که بدان جسمیت بخشیده است. (شیخ صدوق، التوحید، ص104)

محمد بن الفرج الرخجی می گوید: نامه ای به امام هادی(ع) نوشته و درباره گفتار هشام بن حکم درباره جسم و سخن هشام بن سالم درباره صورت از آن حضرت سوال کردم؛ در پاسخ نوشتند: سرگردانی سرگشتگان را کنار بگذار و از شیطان به خدا پناه ببر. آنچه را که هشام بن حکم و هشام بن سالم گفته اند از ما نیست. (همان منبع، صص97-105)

ه) فرهنگ دعا و زیارت:

هنگامی که جامعه دچار انحراف شده، روحیه رفاه طلبی و دنیا زدگی بر آن غلبه و فساد سیاسی و اخلاقی و اجتماعی آن را در محاصره قرار داده و از نظر سیاسی هیچ روزنه ای برای تنفس وجود نداشت، امام هادی(ع) توانست از دعا برای بیان بخشی از عقاید خود استفاده کند و بار دیگر تحرکی در جامعه برای توجه به معرفت و عبادت و بندگی خدا ایجاد کند. گرچه ظاهراًمقصود اصلی در این دعاها، همان معرفت و عبادت بوده، اما با توجه به تعابیری که وجود دارد، می توان گفت که مردم می توانستند از لابلای این تعبیرات با مفاهیم سیاسی مورد نظر امام هادی(ع) آشنا شوند. (جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص522) دعاها و نیایشها تجسم بخش ارزش والای میراث اسلامی و اصالت آن است، که مشتمل بر موارد زیر می باشد:

1-دعاها مشتمل بر پیمانهای ارزشمند و مهم سیاسی است، به این ترتیب که دعاها میزان ظلم و ستمی را تجسم می بخشند که جهان اسلام در آن روزگاران در دست حاکمان اموی وعباسی مبتلابوده که از هیچ کوششی در راه ظلم به مردم و مبتلا ساختن آنان بر امور خلاف، کوتاهی نمی کردند.

2-دعاها، روش ها و قوانین سیر و سلوک، اصول اخلاق و هر آنچه را که از قوای برتر روانی باعث درخشش شخصیت انسانی است، به ما می آموزد.

3-دعاها عینیت بخشیدن و وانمود کردن میزان گسستن ائمه علیهم السلام از غیر خدای تعالی و تمسک ایشان به خداست و این که ایشان با تمام حواس و عواطف و قلب و دلشان ایمان داشتند. (قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)، ص179)

4-از آشکارترین مفاهیم مقبول شیعه مبارزه با ظلم و ستم است. این مطلب به روشنی در دعاهای رسیده از امام هادی(ع) به چشم می خورد. دعایی مانند ((دعا المظلوم علی الظالم)) به طور مستقل، دعایی است که از خداوند بر ضد ستم ستمکاران و جباران استمداد شده است. این درست است که در دعای مذکور، از میان بردن ستم به خدا واگذار شده، ولی در واقع، می تواند هدف از آن، آگاه کردن مردم از وجود ستم و وجوه مختلف آن در جامعه باشد که این خود قدم اساسی برای از میان بردن آن است. این دعا به دنبال ستم و اهانتی که از طرف متوکل نسبت به امام(ع) روا داشته شد، از سوی آن حضرت انشاء شدکه آشکارا جنبه سیاسی دارد. (جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص524) در زیر دو مورد از دعاهای حضرت که در قنوت نمازشان آنها را می خواندند، ذکر می گردد:

الف-(اللهم ان مناهل کراماتک بجزیل عطیاتک مترعة، و اءبواب مناجاتک لمن اءملک مشرعة، و عطوف لحظاتک لمن ضرع الیک غیر متقطعة، و قد الجم الحذار، و اشتدّ الاضطرار، و عجز عن الاصطبار اءهل الانتظار، و انت اللهم بالمرصد من المکان، اللهم و غیر مهمل مع الامهال، و اللائذ بک آمن، و الراهب الیک غانم القصد، اللهم لبابک سالم، اللهم فعاجل من قد استن فی طغیانه، و استمرّ علی جهالته لعقباه فی کفرانه، و اطعمه حلمک عنه فی نیل ارادته، فهو یتسرع الی اءولیائک بمکارهه، و یواصلهم بقبایح مراصده، و یقصدهم فی مظانهم باءذیته...

ب) - (یا من تفرد بالربوبیة، و توحد بالوحدانیة، یا من اضاء باسمه النهار، و اءشرقت به الا نوار، و اظلم باءمره حندس اللیل و هطل بغیثه وابل السیل، یا من دعاء المضطرون فاءجابهم، و لجاء الیه الخائفون فآمنهم، و عبده الطائعون فشکرهم، و حمده الشاکرون فاءثابهم، ما اجل شاءنک، و علی سلطانک، و انفذ احکامک، انت الخالق بغیر تکلف، و القاضی بغیر تحیف، حجتک البالغة، و کلمت الدامغة، بک اعتصمت و تعوذت من نفثات العقدة، و رصدات الملحدة، الذین الحدوا فی اسمائک، و ارصدوا بالمکاره لا ولیائک، و اعانوا علی قتل انبیائک و اصفیائک، و قصدوا لاطفاء نورک باذاعة سرک، و کذبوا رسلک، و صدوا عن آیاتک و اتخذوا من دونک و دون اولیائک ولیجة و رغبة عنک، و عبدوا طواغیتهم بدلا منک، فمننت علی اولیائک بعظیم نعمائک، وجدت علیهم بکریم آلائک، و اتممت لهم ما اولیتهم بحسن جزائک حفظا لهم من معاندة الرسل، و ضلال السبل، و صدقت لهم بالعهود السنة الاجابة، و خشعت لک بالعقود قلوب الانابة فأسألک. (قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی، ص150، به نقل از سیرة الامام العاشر علی الهادی، ص 75)

و) امام هادی(ع) و فتنه خلق قران:

فتنه خلق قرآن از مهمترین جریانات فکری دوران امام هادی(ع)، کشمکش بر سر مخلوق بودن و یا مخلوق نبودن قرآن کریم بود که مدتها فکر مسلمانان را به خود مشغول ساخته بود و چه بسا افراد زیادی که به جرم اعتقاد به یک طرف قضیه شکنجه شده روانه زندان گشته یا جان خود را از دست دادند. بحث یاد شده از دوران خلافت مأمون که به موضوعات و مسائل ماورای جهان ماده همچون صفات باریتعالی و ذات او و رابطه میان آن دو، و حدوث و قدم عالم و... علاقه نشان داده شد، وارد مجالس علمی و کلامی گشت و بر مبنای دو بینش اعتقادی موجود در جامعه اسلامی یعنی معتزله و اشاعره، نسبت به آن، دو دیدگاه پیدا شد. حکمرانان عباسی نیز بر مبنای اعتقاد به هر یک از دو بینش یاد شده، در هر زمان از یک طرف قضیه حمایت کرده و با مخالفان نظریه با شدت و خشونت برخورد می نمودند. حکومت عباسی پیش از به خلافت رسیدن مأمون به مذهب اشعری گرایش داشت و مأموران، هر فرد معتزلی را می گرفتند و پس از آنکه او را به کفر متهم می کردند به قتل می رساندند. مأمون در دوران خلافت خود به معتزله گرایش پیدا کرد. معتصم و واثق نیز راه او را پی گرفتند. آنان بر اساس همین اعتقاد، قائل به مخلوق بودن قرآن شدند و از این طریق، بسیاری از دانشمندان و مخالفان خود را که به مخلوق بودن قرآن اعتراف نمی کردند، با شکنجه و زندان و قتل از میدان بیرون راندند. ولی چون متوکل به حکومت رسید به اشاعره گرایش پیدا کرد و قائلان به مخلوق بودن قرآن را سخت کیفر نمود. امام هادی(ع) که رهبری اندیشه اسلامی را بر عهده داشت و پیدایش چنین اختلافات فکری و دامن زدن آن را به سود دشمنان اسلام می دانست، بحث و جدال درباره مسأله یاد شده را بدعت در دین قلمداد کرد و یاران خود را از طرح چنین بحثهایی بر حذر داشت. (همان منبع، ص150) متن نامه امام(ع) به برخی از پیروان خود در بغداد چنین است:

«بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند ما و شما را از وقوع در فتنه مصون نگهدارد که در این صورت بزرگترین نعمت را بر ما ارزانی داشته است. و جز این، هلاکت و سیه روزی است. نظر ما این است که بحث و جدال درباره قرآن (که مخلوق است یا غیر مخلوق، قدیم است یا حادث) بدعتی است که سؤال کننده و جواب دهنده در آن شریک اند، زیرا چیزی دستگیر پرسش کننده می شود که سزاوار او نیست و پاسخ دهنده نیز برای موضوعی که در توان او نیست بی جهت خود را به رنج و مشقت می افکند. خالق، جز خدا نیست و بجز او همه آفریده اند و قرآن کلام خداست و از پیش خود اسمی برای آن قرار مده که جزو گمراهان خواهی گشت. (شیخ صدوق، التوحید، ص224) خداوند ما و شما را از مصادیق این آیه قرار دهد:

«الذین یخشون ربهم بالغیب و هم من الساعة مشفقون»(انبیا، /49) آنانکه در نهان از خدای خود می ترسند و از روز جزا سخت هراسانند.»

خ) منع از مجالست باصوفیان:

 صوفیان، گروه منحرف دیگری در درون جامعه اسلامی بودند که تحت پوشش زهد و کناره گیری از دنیا به گمراه کردن توده های مردم و منحرف کردن آنان از خط امامت مشغول بودند. پیشوای دهم علیه السلام با دریای علم بیکران خویش هم چون نیاکان بزرگوار خود، خطر این گروه انحراف را به مسلمان گوشزد کرده آنان را از ارتباط و همنشینی با صوفیان بر حذر داشت. «حسین بن ابی الخطاب» می گوید: با امام هادی(ع) (در «مسجد النبی» بودم، گروهی از یاران آن حضرت از جمله «ابوهاشم جعفری» نیز به ما پیوستند. در این هنگام جمعی از صوفیه وارد مسجد شده، در گوشه ای دایره وار نشستند و مشغول ذکر لا اله الا الله» شدند. امام(ع) رو به اصحاب کرد و فرمود:

«به این نیرنگ بازان توجه نکنید، زیرا آنان همنشینان شیاطین و ویران کنندگان پایه های دین هستند. برای تن پروری زهد نمایی می کنند و برای شکار کردن مردم ساده لوح شب زنده داری می نمایند. روزگاری را به گرسنگی سپری می کنند تا برای پالان کردن، خری چند را رام کنند. «لا اله الا الله» نمی گویند مگر برای فریب مردم، کم نمی خورند مگر برای پر کردن کاسه های بزرگ و جذب دل ابلهان به سوی خود. با مردم به املاء خود از دوستی خدا سخن می گویند و آنان را آرام آرام و پنهان در چاه گمراهی می افکنند. وردهایشان، رقص و کف زدن، و ذکرهایشان ترنم و آوازخوانی است. جز یفیهان کسی از آنان پیروی نمی کند و جز بی خردان و احمقان کسی به آنان نمی گرود. هر کس به دیدار یکی از آنان، چه در زمان حیات او و چه در پس از مرگش برود، چنان است که به دیدار شیطان و بت پرستان رفته باشد. و هر که به فردی از آنان کمک کند مثل آن است که به یزید و معاویه و ابو سفیان کمک کرده باشد.»یکی از اصحاب پرسید: هر چند معترف به حقوق شما باشد؟امام(ع) (که انتظار چنین پرسشی را نداشت) با خشم به وی نگریست و فرمود: «از چنین پرسشی دست بردار! زیرا کسی که معترف به حقوق ما باشد دچار نفرین ما نمی شود، مگر نمی دانی که آنان پست ترین طایفه های صوفیه هستند، در حالی که تمامی صوفیان از مخالفان ما بوده و راهشان با راه ما مغایرت دارد. آنان جز یهود ونصارای این امت نیستند و همانها هستند که سعی در خاموش کردن نور الهی دارند و خداوند نورش را به اتمام خواهد رسانید هر چند کافران را ناپسند آید. (جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص543، به نقل از: سفینه البحار، ج2، ص58)

امام در سخنان خود بر بطلان روش صوفیان و بی دینی آنان با توجه به صفات و رفتارشان چند نکته را بیان می فرماید:

1-آنان در فریفتن و گمراه کردن مردم هم پیمان شیطان هستند.

2 - با بدعت های خود و آوردن شیوه هایی مغایر، روح اسلام و شریعت درصدد ویرانگری پایه های این دین مبین برآمدند.

3-زهد آنان ریایی است و برای راحت طلبی و جلب منافع مادی می باشد.

4 - شب زنده داری و اظهار تقدّس آنان برای رضای خدا و انجام عبودیت حضرتش نیست، بلکه دام نیرنگی است برای صید مردم و به دست آوردن اموال آنان.

5 - اوراد آنان، اوراد عبادی نیست بلکه رقص و پایکوبی است زیرا از قلبی که معتقد به خداست برنخاسته است و دعاهای آنان ترانه و آواز است زیرا از روح اخلاص و طاعت خداوند خالی است و کالبدی است بی جان.

6 - آنکه مهار خرد و اختیار خود را در دست دارد به دنبال این دغلان نمی رود، لیکن ساده لوحان، افراد نادان و بی خردان که قدرت تشخیص ندارند در زمره پیروان آنها قرار می گیرند. (قرشی، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)، ص95)

نتیجه گیری:

از مجموع آنچه بیان گردید، می توان گفت که امام علی النقی(ع) یکی از سکانداران علم الهی بود که سیره فردی و اخلاقیش می تواند به عنوان یکی از بهترین اسوه ها به نسل جوان امروزی معرفی شود، تا با الگو گیری از این سلاله پاک حضرت رسول(ص) بتوان مسیر درست زندگی را انتخاب کرد و برای هرچه بهتر زیستن به آن تمسک جست. ایشان اسوه تمام نمای معارف الهی بود. آن بزرگوار از تمام جاذبه ها و لذائذ زندگی کناره گرفت و در نهایت پارسایی زندگی کرد. و همواره در حال عبادت بود. بشر امروزی در تنگنای دنیای مادی به دنبال پیدا کردن سرمشق و الگویی برای انتخاب مسیر درست زندگی سرگردان است، آیا اهل بیت علیهم السلام که اسوه تمام نمای خوبیها و فضایل اخلاقی و علمی هستند و بهترین راهکارها را در این مسیر برای بشریت به یادگار گذاشته اند، نمی توانند بی نقص ترین و کامل ترین الگوها باشند؟!براستی که حضرت رسول در حدیث ثقلین چه یادگارانی را به امانت گذاشت که تمسک به آنهانه تنها مانع گمراهی انسان شده، بلکه باعث هدایت گری می شوند. در پایان ذکر این نکته ضروری است که در بررسی ابعاد مختلف زندگانی امام هادی(ع) بررسی جامع و کاملی صورت نگرفته است و شاید این یکی از دلایل پنهان ماندن ابعاد و زوایای مختلف شخصیت ایشان باشد. پس جا دارد محققین گرانقدر با بهره گیری از منابع معتبر اسلامی به بررسی هرچه دقیق تر این موضوع پرداخته و این امام همام را هرچه بیشتر به مردم بشناسانند.

منابع و مآخذ:

1-قران کریم

2- ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، قم: المطبعه العلمیه، بی چا، بی تا.

3-ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء، البدایه و النهایه، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1407 ق.

4-امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت: دارالتعارف، چاپ اول.

5-تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، تهران: مرکز نشر الکتاب، 1397ق.

6-جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم: انتشارات انصاریان، چاپ اول، 1376-

7-جعفر مرتضی، الحیاه السیاسه للامام الجواد، بیروت: الدار الاسلامیه، بی چا، بی تا.

8- حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، ترجمه: محمد باقر ساعدی، بی جا، انتشارات مکتبه الاسلامیه، چاپ ششم، 1367

9-دخیّل، محمدعلی، ائمتنا، بیروت، دارالمرتضی، بی چا، بی تا.

10-صدوق، محمدبن علی بن الحسین ابن بابویه صدوق، التوحید، تهران: مکتبه الصدوق، 1398ق.

11 -طبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، اعلام الوری، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1390ق.

12-قرشی، باقر شریف، تحلیلی از زندگانی امام هادی(ع)، ترجمه: محمدرضاعطایی، مشهد: انتشارات

آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1371

13-تاریخ اجمالی پیشوایان دین، تهران: انتشارات ناصر خسرو، بی چا، بی تا.

14-قرطبی، محمدبن احمد، الجامع لاحکام القران، تهران: انتشارات ناصر خسرو، چاپ اول، 1364

15-قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، قم: انتشارات اندیشه، چاپ اول، 1387-

16 -، مفاتیح الجنان، قم: انتشارات اهل البیت، چاپ سوم، 1384-

17- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، بی چا، 1389ق.

18- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، تهران: دار الکتب الاسلامیه، بی چا، بی تا.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان