خبرگزاری فارس: بعضی روشهای تربیتی بین فرزند دختر و پسر مشترک است. اما در بعضی موارد هم باید شیوههای جداگانهای برای تربیت این دو جنس در نظر گرفت. دختران هم از لحاظ خصوصیات ذاتی و هم از لحاظ شرایطی که بعدها در جامعه در آن قرار میگیرند نوع تربیت متفاوتی را میطلبند. در مطلب پیش رو خانم فاطمه محمدصالحی؛ روانشناس، از مهارتهایی گفتهاند که دختران هم برای نقشهای اجتماعی و خانوادگی و هم برای نقشهای همسری و مادری به آن احتیاج پیدا میکنند.
سهسالگی سن شروع تربیت جنسیتی است
پدرها و مادرها بسته به اینکه چه عقیدهای درباره نوع تربیت فرزندشان برای زندگی آینده داشته باشند، به سه دسته تقسیم میشوند:
گروه اول والدینی هستند که خیلی دیر و سخت باور میکنند که دخترشان در حال بزرگ شدن است و هر روز بیشتر توانمند میشود. به خاطر این غفلت هم تلاشی برای اینکه دختر را با نقشهای آیندهاش آشنا کنند، انجام نمیدهند. این گروه دخترانی را تربیت میکنند که بهاصطلاح «لای پر قو» بزرگشدهاند و در مواجهه با پستی و بلندیهای زندگی احساس ضعف میکنند و بهشدت شکننده هستند.
گروه دوم والدینی هستند که حس میکنند اگر برای پذیرش نقشهای آینده به دخترشان کمک کنند، به مسیر زندگی او جهت میدهند و اعتقاد دارند این کار جلوی پرورش استعداد او را خواهد گرفت. در حالیکه با این کار احتمالاً جلوی استعدادهایی از نوع دیگر که شاید بیشتر مورد علاقه فرد باشد را خواهند گرفت. نهادینه کردن این مهارتها در یک دختر که باعث میشود او در نقشهای آینده خود حس موفقیت و مقبولیت را تجربه کند؛ باید از سنین کودکی شروع بشود.
گروه سوم والدینی هستند که بهترین نوع تربیت را برای دخترانشان به کار میگیرند. این والدین جدای از اینکه بهره و لذت فرزندشان از دوران کودکی را در نظر میگیرند و به فراهم کردن لوازم آن مقید هستند، میدانند که این دختر در آینده قرار است مسئولیت یک زندگی را بر عهده بگیرد یا در زندگی اجتماعی مستقل خود با پیچیدگیهایی مواجه میشود که به عنوان یک زن باید مهارت عبور از آنها را یاد گرفته باشد.
این نوع تربیت، تحت عنوان «تربیت جنسیتی» شناخته میشود و سن شروع تربیت صحیح جنسیتی برای دختران هم از سهسالگی به بعد است.
پدر میتواند دختری با عزتنفس تربیت کند
در این میان برای اینکه دختری به دختر بودن و نقشهای زنانگی خودش در آینده علاقهمند باشد، نقش پدر بسیار مهم است. اگر پدری در خانواده به همسر خود احترام بگذارد، اولین پیام را دختر خانواده میگیرد که من هم قرار است در آینده محبوب خانوادهای بشوم. این یک آموزش غیرمستقیم است. اما بهطور مستقیم خوب است که پدر خانواده با دخترش رفیق باشد و از این فرصت برای گپ و گفت، بیرون رفتن و حتی بازیهای پدر و دختری استفاده کند.
این ارتباط باعث افزایش رضایتمندی دختر از خودش میشود. یک دختر در سنین کودکی وقتی این رضایت را از خود داشته باشد، ضعف درونی در باطن خود حس نخواهد کرد. مجموع این صفات دختر را آماده مواجه شدن با پیچیدگیهای زندگی آیندهاش خواهد کرد.
نقش مادری را کمارزش نمایش ندهیم
گاهی مادرها در خانه حواسشان نیست که چه جملاتی را به زبان میآورند. گاهی شنیدن این جملات برای دختر خانواده مثل سم است. مثلاً مادری حین کار کردن در خانه میگوید: «من همیشه دارم بشور و بپز میکنم، احساس میکنم نوکر این خانه هستم» یا زمانی را در نظر بگیرید که مادر فرزند دومش را به دنیا آورده، هنوز در دوران نقاهت است و درد دارد، آنوقت پیش دختر بزرگتر گلایه میکند و میگوید: «میبینی هرچه بدبختی است برای زن است. زنها همیشه درد میکشند»
مادری که مرتب از موقعیت زنانه خودش پیش دخترش شکایت میکند به او این پیغام را میدهد که بزرگ شدن، مادر شدن و مواجهشدن با زنانگیها اصلاً خوب نیست و این برای نقش جنسیتی دختر دلزدگی ایجاد میکند. اما اگر مادری احساساتش را در قبال نقشش کنترل کند و از خوبیها و شادیهای زن بودن بگوید، دختر را با میل و علاقه به سمت پذیرش نقشهای زنانه سوق میدهد.
ریحانه تربیت کنیم
در اسلام یکی از صفاتی که به زنان داده میشود «ریحانه» است و این درباره همه زنان صدق میکند. ریحانه یعنی کسی که «روحیهدهنده» است و ما بنا بر تربیت جنسیتی دینی انتظار داریم که دخترانمان روحیهدهنده باشد. این روحیهدهندگی زن هم برای همسر و فرزندان است و هم برای والدین و اطرافیان. دختر باید این ویژگی روحیهدهندگی به خانواده را اول در والدین خود به خصوص مادرش ببیند تا بتواند آن را درک و کسب کند.
مهم است که مثلاً در اوضاع اقتصادی کنونی اگر وضعیت مالی خانوادهای مساعد نیست، دختر ببیند که مادر به پدر روحیه میدهد و از او بشنود که «ما یک خانواده هستیم و باهم میتوانیم سختیها را پشت سر بگذاریم»
پس اطرافیان اولین کسانی هستند که میتوانند بذر «ریحانه» بودن را در دل یک دختر بکارند. گام بعدی «خویشتنداری و کنترل» است. وقتی عزتنفس دختری بالا باشد طبیعتاً میتواند اگر در آینده و در شرایطی «نه» شنید با خودکنترلی از پس آن بربیاید. نحوه صدا کردن دختران در خانه، نحوه انتقاد و تذکر و حتی شیوه تشویق باید حاوی عباراتی باشد که عزتنفس دختر را بالا ببرد. البته این را نباید با تعاریف غیرمنطقی اشتباه گرفت. والدینی هستند که مدام از ظاهر دختر خود تعریف میکنند یا اگر فرد زیبایی را ببینند مدام از زیبایی او تعریف میکند. این والدین به دخترشان پیام میدهند که تو اگر ظاهر زیبایی داشته باشی مقبول ما هستی و اینطور باقی خصوصیات خوب و باطنی را برای او کمرنگ میکنند.
به دخترمان فرصت بروز احساسات بدهیم
دختر ما باید تا حد قابل قبولی اهل بروز احساسات باشد و والدین باید مسیری را پیش پای او بگذارند که با بروز احساساتش در حد معمول و منطقی راحت باشد. بهاندازهای که دختران ما بتوانند به شیوههای متعدد احساسات خود را بروز بدهند و آنچه در دلشان میگذرد را به زبان بیاورند با تنشهای کمتری بزرگ میشوند و راحتتر با مسائل مختلف زندگی روبهرو میشوند. اگر در هر سنی به بروز احساسات کودک کمتوجهی کنیم کمکم این خصیصه بروز احساسات در او از بین خواهد رفت، چون برای احساساتش گوش شنوای قابل اطمینانی پیدا نکرده است.
افراد درونگرا بیش از آنکه مشکل بروز احساسات داشته باشند، مشکلشان این است که احساسی که در آن لحظه درگیر آن هستند را نمیشناسند. پس اگر کودک و مخصوصاً دختر درونگرایی داریم باید به او کمک کنیم تا احساساتش را با اسم بشناسد. مثلاً وقتی از گرفتن هدیهای خوشحال است بهعنوان یک مادر به چشمهای او نگاه کنیم و بگوییم: «میتونم تو چشمهات ببینم که چقدر ذوق داری»
برونگرایی یکی از خصایصی است که دختران را به صفت «روحیهدهی» به افراد خانواده نزدیکتر میکند.
مهارت علاوه بر تحصیل
اگر والدینی میخواهند دختری موفق در تمام عرصههای زندگی تربیت کنند، باید او را مجهز به مهارتهایی کنند که بهوسیله آنها بتواند برای هر پیشامدی در آینده از پس مسائل خود بربیاید و در زندگی شخصی و اجتماعی خود نیز پیشرفت کنند.
وقتی فقط روی جنبه تحصیلی زندگی یک دختر تمرکز کنیم و کسب باقی مهارتهای زندگی را برای او ضروری ندانیم در بزرگسالی اگر موفق به ادامه گذران زندگی از طریق رشته تحصیلیاش نشود، مهارتی هم نیاموخته تا استعدادهایش را از آن راه بروز بدهد.
در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و در قسمت راهکارها بندی هست که میگوید دانشآموزان باید: «دارای حداقل یک مهارت مفید برای تأمین معاش حلال باشند بهگونهای که در صورت جدایی از نظام رسمی تعلیم و تربیت در هر مرحله، توانایی تأمین زندگی خود و اداره خانواده را داشته باشند.»
درست است که این بند برای پسران اهمیت بیشتری دارد، اما به نظر میرسد اهمیت آن برای دختران نیز زیاد است چرا که شرایط اجتماعی، وارد شدن به زندگی مشترک، فرزند آوری و... همگی برهههایی از زندگی یک زن هستند که ممکن است در چنین شرایطی بخواهد و یا لازم باشد از مهارتهای ثانویه خود استفاده کند تا احساس رضایت از مفید بودن و فعال بودن را در خود حس کند.