ماهان شبکه ایرانیان

شرح حال پنج تن از فرزندان امام کاظم علیه السلام

حسین یکی از فرزندان امام کاظم علیه السّلام است. تاریخ ولادت و وفات او مشخص نیست، اما براساس روایات، وی فردی جلیل القدر و والامقام بوده است. زندگی او از چند جهتبررسی می شود:

شرح حال پنج تن از فرزندان امام کاظم علیه السلام

حسین، فرزند امام کاظم علیه السّلام

حسین یکی از فرزندان امام کاظم علیه السّلام است. تاریخ ولادت و وفات او مشخص نیست، اما براساس روایات، وی فردی جلیل القدر و والامقام بوده است. زندگی او از چند جهتبررسی می شود:

الف)جایگاه حسین نزد امامان علیهم السّلام

آن چه بزرگی مقام حسین در نزد امامان علیهم السّلام را نشان می دهد، روایتی است که بزنطی نقل کرده که از امام جواد علیه السّلام پرسیدند: «کدام یک از عموهایتان نسبت به شما نیکوکارترند؟»فرمود: «حسین» امام جواد علیه السّلام در جواب سائلی که پرسیده بود: «کدام یکاز عموهایت به شما مهربان تر است؟»فرمودند: «حسین» وقتی امام رضا علیه السّلام شنیدند، فرمودند: «به خدا سوگند راست گفته است، وی نسبت به ایشان از همه نیکوکارتر وخیرخواه تر بود.»[1]

این روایت به ما نشان می دهد که امام رضا و امام جواد علیه السّلام حسین بن موسی را تأیید فرموده اند و در شخصیت و مقام علمی او که از پدرش روایت نقل می کند، هیچ گونه خدشه ای وارد نیست.

ب)حسین و امامات امامان علیهم السلام

حسین درباره برادرش امام رضا علیه السّلام داستانی را نقل می کند که نشان می دهد آن حضرت دارای علم امامت هستند. او می گوید: «ما گروهی از جوان های بنی هاشم در اطراف برادرم ابو الحسن الرضا علیه السلام جمع بودیم؛ ناگهان جعفر بن عمر علوی با قیافه ژولیده از آن جا عبور کرد. ما به یک دیگر نگاه کردیم و به جعفر خندیدیم. امام رضا علیه السّلام رو به ما کرد و فرمود: "به زودی او را خواهید دید که دارای ثروت و پیروان زیادی می شود. "حسین بن موسی می گوید: بیش از یک ماه نگذشته بود که وی والی مدینه شد و کارش سروسامان گرفت و با خدم وحشم رفت وآمد می نمود.»[2]

شیخ صدوق به نقل از حسین می گوید: «یک روز که هوا کاملا صاف بود و اثری از ابردر آسمان ظاهر نبود، با ابا الحسن الرضا علیه السّلام به بیابان رسیدیم. به من فرمود: "آیا با خود لباسی برداشته اید که شما را از باران حفظ کند؟"گفتم: "خیر، چه نیازی داریم؛ هوا که ابری نیست و خبری از آمدن باران نیست! "فرمود: "اما من با خود آورده ام و شما را به زودی باران خواهد گرفت ". اندکی نرفته بودیم که ابری در آسمان پدید آمد و برما باریدن گرفت. همه به فکر خود بودیم کسی از ما باقی نماند مگر آن که خیس شده بود.»[3]

حسین می گوید: من و علی بن جعفر در مدینه خدمت امام جواد علیه السّلام بودیم. مردی از اعراب در آن مجلس نشسته بود. مرد عرب پرسید: "این جوان کیست"؟و با دست به امام جواد علیه السّلام اشاره نمود. گفتم: "این وصی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است". گفت: "سبحان اللّه، اکنون رسول خدا دویست سال است که از این جهان رفته و این جوان چگونه می تواند وصی آنحضرت باشد"؟گفتم: "این وصی علی بن موسی است و او وصی موسی بن جعفر وجعفر بن محمد، وصی محمد بن علی و محمد وصی علی بن الحسین، و علی وصی حسین، وحسین وصی حسن، و حسن وصی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهم السّلام و علی بن ابی طالب وصی رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است. "[4]

این دو گزارش، نشان می دهد که حسین به مسأله امامت اعتقاد داشته و از آن تبلیغ و دفاع نیز نموده است. همان گونه که اشاره شد، امامان معصوم علیهم السّلام با توجه به اعتقاد حسینبه مسأله امامت و خاضع بودن او در این مسأله، از حسین بن موسی به نیکی یاد فرموده، و او را ستایش کرده اند.

ج)جایگاه روایی حسین بن موسی علیه السّلام

حسین بن موسی علیه السّلام عالم جلیل القدر بود. او در عرصه فرهنگی چند روایت از پدرش موسی بن جعفر علیه السلام نقل نموده که آن روایات در کتب معتبر شیعه مثل کافی، تهذیب الاحکام و من لا یحضره الفقیه آمده است که به چند نمونه از آنها اشاره می شود:

علی بن الحسین عن سعد عن احمد بن محمد بن عیسی عن احمد بن محمد بن ابی نصر عن الحسین بن موسی عن جعفر بن عیسی، قال: قدم ابو عبد اللّه علیه السّلام مکه فسالتی عن عبد اللّه بن اعین، فقلت مات؟قلت نعم. قال: فانطلق بنا الی قبره حتی نصلی علیه. قلت نعم. فقال: لا و لکن نصلی علیه ههنا فرفع یدیه یدعو و اجتهد فی الدعاءو ترحیم علیه؛[5]

حسین بن موسی علیه السلام از جعفر بن عیسی نقل می کند: در مکه خدمت امام صادق علیه السّلام بودیم و امام از عبد اللّه پسر اعین پرسیدند گفتم: فوت کرد! فرمودند: مرد؟ عرضکردم: بله. فرمودند: آیا در کنار قبر او نماز و دعا کرده اید؟ عرض کردم: بله. فرمودند: نکرده اید، ولی ما در این جا برای او دعا می کنیم. سپس دست های مبارک خود را بلند کردند و از خدای متعال برای او رحمت و آمرزش طلبیدند.

احمد بن محمد عن الحسین بن موسی بن جعفر علیه السّلام عن امه و ام احمد بن موسی بن جعفر علیه السّلام قالتا کنا مع ابن الحسین علیه السّلام بالبادیة و نحن نرید بغداد، فقال: لنا یوم الخمیس اغتسلا الیوم لغد یوم الجمعه فان الماء غدا بها قلیل فاغتسلنا یوم الخمیس لیوم الجمعه؛[6]

حسین بن موسی علیه السّلام از مادرش و مادر احمد بن موسی علیه السّلام نقل می کند: ما به همراهی امام کاظم علیه السّلام در بیابانی بودیم؛ قصدمان رفتن به بغداد بود. آن حضرت در روزپنج شنبه ما را فرمان داد که غسل جمع کنیم، زیرا فردا آب کم خواهد بود. آن گاه ماروز پنج شنبه به قصد روز جمعه غسل کردیم.

علی بن محمد عن صالح بن حماد، عن ابراهیم بن عقبه عن الحسین بن موسی علیه السّلام قال: کان ابو الحسن علیه السّلام مع رجل عند قبر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فنظر الیه و قد اخذ الحناء منیدیه، فقال بعض اهل المدینة؛ اما ترونا لی هذا کیف اخذ الحناء من یدیه فالتفتالیه فقال له: فیه ما نخبره و ما لا نخبره ثم التفت الی فقال: انه من اخذ(من)الحناءبعد فراغه من اطلاء النوره من قرنه الی قدمه أمن من الدواء الثلاثه: الجنونو الجذام و البرص.

حسین بن موسی علیه السّلام گفت: در خدمت پدرم حضرت کاظم علیه السّلام با مردی در کنار قبررسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بودم. پس به او نگاه کردم، دیدم دستش را حنا زده است. بعضی ازمردمان مدینه گفتند: مگر نمی بیند که چگونه دست خود را به حنا رنگ کرده است. پس امام علیه السّلام به او توجه کردند و فرمودند: آیا می خواهید برای شما خبر دهم از آن چهنمی دانید؟پس نظر کرد به سوی ما و فرمود: هرکسی بعد از فراغت نوره حنا بزند، در هرجای بدن که مو می روید: از امراض سه گانه دیوانگی، خوره و پیسی مصون می شود.[7]

مدفن حسین بن موسی علیه السّلام

درباره مدفن حسین بن موسی اختلاف است. چند جا را به عنوان مدفن او ذکرنموده اند: بعضی مدفن او را در شیراز می دانند و بعضی دیگر در کوفه. هم چنین براساس قولی، در طبس مدفون است.

غیر از طبس که به قرن پنجم برمی گردد، هیچ یک از این اقوال قدمت تاریخی نداردو دلیل قانع کننده هم ارائه نمی دهند. به همین جهت، براین اقوال نمی توان اعتماد نمود. قدیمی ترین اقوالی که مدفن حسین را در شیراز ذکر می کنند، به اوایل قرن هشتم برمی گردد که نویسنده شد الازار آن را ذکر می کند. و بعد از آن مجلسی و دیگران آن راپذیرفته اند و معتقدند که مدفن او در شیراز است.

بررسی اقوال مدفن حسین
شیراز

همان گون که ذکر گردید، این قول به اوایل قرن هشتم برمی گردد و شد الازار اولین منبعی است که آن را ثبت کرده است. شد الازار، آشکار شدن قبر حسین را این گونه گزارش می کند:

قتلغ خان حاکم شیراز، باغی داشت. شب های جمعه نوری مشاهده می کنند که درمکانی از باغ می درخشد. خبر به قتلغ خان حاکم شیراز می رسد. او پس از مشورت بااهل علم، دستور می دهد برای یافتن حقیقت موضوع خاک آن جا را بردارند. چونزمین را شکافتند، با جسدی برخورد نمودند که تازه و سالم بود، بدون این که تغییریافته باشد. در حالی که نوری از چهره صاحب جسد ساطع بود و در یک دستصاحب جسد، قرآن و در دست دیگرش شمشیر قرار داشت. از نشانه های روشن ودلایل محکم فهمیدند که آن جسد شریف، به سید علاء الدین حسین بن موسی کاظم علیه السّلام تعلق دارد. آن گاه قتلغ خان دستور داد تا گنبد و بارگاهی برمرقد مطهرش بسازند.[8]

مجلسی نیز می نویسد:

بعضی نوشته اند که علاء الدین حسین بن موسی در حالی که وارد این باغ می شد او را شناختند و فهمیدند که او از بنی هاشم است؛ پس او را کشتند. بعد از مدت ها آن باغ خراب شد و آثار آن از بین رفت و تنها تلی از خاک باقی ماند تا این که در دوران صفویه، قبر این بزرگ وار را از علامات یادشده شناختند.[9]

فرصت الدوله نیز می گوید:

بنابرآن چه فقیر تتبع یافتم، این است که آن بزرگ وار در باغ قتلغ خان تشریف برده و او را شناختند و شهیدش نمودند.[10]

بررسی گزارشی ملک الکتاب شیرازی

ملک الکتاب شیرازی در ریاض الانساب، درباره آمدن حسین بن موسی به شیراز و جریان شهادت او و آشکار شدن مرقدش چنین آورده است:

سید علاء الدین حسین بن موسی بن جعفر علیه السّلام برادر کوچک تر احمد بن موسی است. به سن سیزده سالگی بوده که بعد از تفرقه امام زادگان در شیراز در محله باغ قتلغ خان افتاد. در آن محله شاه را باغی بود. آن بزرگ وار به در باغ رسید و از ترس معاندین، خود را در آن باغ پنهان ساخت. چون سه روز گذشت، باغبان اطلاع یافته بهجست جوی او برآمد تا آن که آن معصوم را دید که بر نهر آب مشغول گرفتن وضواست، پس آن ظالم، از عقب آن امام زاده برآمد و بیلی در دست داشت، برسر آن مظلوم زد. چون حسین این را بدید، فرار نمود. باغبان او را تعقیب کرد و چند بیل دیگر براو زد و بدن او را پاره پاره نمود و دور انداخت. جمعی از دوستان اهل بیت خبر یافتند و در شب، قطعات بدن حسین را جمع آوری کرده و دفن نمودند. تا زمان سلطان اتابک که آثار غریبه از آن موضع ظاهر گردید، اتابک گنبدی برقبر شریفش بنا کرد و به گنبد باغ اشتهار یافت.[11]

این خبر از چند جهت، مخدوش به نظر می رسد:

1- این که وی سن حسین بن موسی را تعیین می کند و می گوید: وقتی حسین به شیراز آمد، سیزده سال داشت. با دقت در تاریخ زندانی شدن امام موسی کاظم علیه السّلام و شهادت آن حضرت، بطلان این گفته روشن می گردد. اقوال مشهور شهادت امام کاظم علیه السّلام را درسال 183 قمری ذکر می کنند و زندانی شدن آن حضرت را سال 179 قمری می دانند. بنابراین حضرت چهار سال آخر عمر خود را زندان بوده و ارتباطی با همسران خود نداشته اند. حسین بن موسی بین سال های 201 تا 203 قمری به ایران آمده، بنابراین وی بیش از بیست سال داشته است؛ زیرا آمدن فرزندان امام کاظم علیه السلام بعد از جریان ولایت عهدی امام رضا علیه السلام بوده نه قبل از آن.

2- غیر از امام رضا علیه السّلام، سن هیچ یک از فرزندان امام کاظم علیه السّلام در تاریخ مشخص نیست و هیچ یک از منابع تاریخی معتبر که شرح احوال فرزندان امام کاظم علیه السّلام را آورده اند، به سن آنها اشاره نکرده اند. این که نویسنده ریاض الانساب آن را چگونه به دست آورده، جای تأمل است.

3- تعدادی از منابع انساب، حسین بن موسی را دارای نسل می دانند و ذکر می کنند که وی فرزندانی داشته است. نویسنده عمدة الطالب از قول ابن طباطبای نسابه چنین نقل می کند:

حسین بن موسی دارای نسل بوده و عبد اللّه و عبید اللّه، و محمد از نسل او در طبس بوده اند.[12]

ابی الحسن العمری نویسنده المجدی نیز می گوید:

حسین بن موسی فرزند داشته ولی نسل او منقرض گردیده است.[13]

تهذیب الانساب نیز عبد اللّه، عبید اللّه و محمد را از فرزندان حسین نقل می کند.[14] و نویسنده الفخری نیز او را دارای نسل می داند.[15]

بنابراین خبر ریاض الانساب درست نیست، زیرا در سیزده سالگی کسی نمی تواند دارای نسل باشد و آن هم سه فرزند داشته باشد.

4- خبر ریاض الانساب با خبر جنید شیرازی در شد الازار تفاوت دارد. به گفته جنید«موقعی که بدن آشکار گردید، صحیح و سالم بود و در یک دستش قرآن و در دست دیگرش شمشیر قرار داشت»، در حالی که نویسنده ریاض الانساب می گوید: «بدن حسین راباغبان قتلغ خان، قطعه قطعه نمود.»

5- نویسنده ریاض الانساب می گوید: «بدن حسین را شیعیان جمع آوری نمودند و به خاک سپردند.»اگر چنین بود، باید مدفن او قبل از قرن هشتم مشهور می شد. نه این که در قرن هشتم مشخص شود و قبل از آن هیچ سابقه تاریخی نداشته باشد.

بررسی منابع تحقیقاتی

منابع زمان حاضر درباره حسین بن موسی علیه السلام عموما تحت تأثیر حرف سلطان الواعظین شیرازی در کتاب شب های پیشاور قرار گرفته اند و به آن استناد نموده اند. وی مدعی شده که حسین بن موسی همراه برادرانش احمد و محمد به شیراز آمدند، در حالی که پانزده هزار نفر از امام زادگان سادات بنی هاشم و غلامان و سایر شیعیان آنان را همراهی می نمودند، و در جنگ با قتلغ خان حاکم شیراز شکست خوردند و در خفاء زندگی می کردند تا این که به مرور زمان به شهادت رسیدند.[16] محمد حسین رستگار و غلامرضا اسلایم نیز به این امراشاره کرده اند.[17] ولی این خبر در هیچ منبع تاریخی نیامده و خود سلطان الواعظین هم مدرکی ارائه نکرده، بنابراین معتبر نیست.

کوفه

نویسنده کتاب تاریخ کوفه سید حسین براقی، می گوید:

مدفن حسین بن موسی کاظم علیه السّلام در کوفه قرار دارد. حسین بن موسی کاظم علیه السّلام در کوفه جان سپرد و در عباسیه دفن شد. به نظر من، آن قبری که در نزدیکی ام بعرور استو به حسین شهرت دارد، از آن حسین بن موسی است.[18]

عبد الرزاق کمونه نیز از قول سید جمال الدین عبد اللّه جرجانی نقل می کند که قبرحسین بن موسی در کوفه است.[19]

البته گزارشی از قرن پنجم وجود دارد که می گوید: «حسین بن موسی به بغداد آمد.»این خبر را نویسنده منتقلة الطالبیة از قول ابن طباطبا آورده که وی نیز کتابی به همین اسم داشته است.[20] ولی این گزارش نمی گوید که وی در کوفه وفات نموده است و به عنوانیک احتمال می شود آن را پذیرفت.

دزفول

کتاب المناهل الضرب می گوید:

من قوم بزرگی را در قریه ای از توابع دزفول به نام«دهلور»دیدم که آنها ادعا داشتندکه ما از فرزندان حسین بن موسی هستیم و بارگاهی در آن جا بود که می گفتند: از آن حسین بن موسی است.[21]

طبس

نویسنده کتاب آثار باستانی و معماری بقاع متبرکه اطراف شهرستان سبزوار و اسفراین می گوید:

بقعه ای در طبس هست که منسوب به حسین بن موسی علیه السّلام می باشد، تاریخ اولیه بنا برمی گردد به 494 قمری و بعد از آن تعمیرات اساسی در این بقعه صورت گرفته است.[22]

البته مدفن حسین بن موسی در طبس قدمت تاریخی دارد و علمای انساب به آن اشاره نموده اند ولی صددرصد آن را تأیید نکرده اند.

رازی آورده است که طبسیون به این باورند که مدفن حسین بن موسی در طبس هست و اولاد او نیز در طبس بوده اند، و ساداتی از نسل او در طبس موجود هستند.[23]

نویسنده تهذیب الانساب که در قرن پنجم می زیسته است نیز می گوید: «قومی در طبس هستند که خود را به حسین بن موسی منتسب می دانند.»ولی او و برخی از علمای انساب آورده اند که این قوم با یکی از علمای انساب مکاتبه نمودند و می خواستند که نسب نامه خود را تأیید کنند ولی جواب مثبت دریافت ننمودند.[24]

سید حسین موسوی به نقل از انساب الطالبیه اسماعیل مروزی آورده است که طبسی ها گمان می کنند حسین بن موسی در طبس وفات یافته و قبر او در آن جاست، و اولاد او درآن جا وجود هستند.[25]

البته اسماعیل مروزی در کتاب الفخری موجود نیز می گوید: «نسل حسین بن موسی درطبس هستند.»[26] نویسنده کتاب المنتقلة الطالبیة (محمد حسینی)که در قرن پنجم بوده نیزگزارش نموده که قبر حسین بن موسی در طبس قرار دارد و این که او در طبس وفات یافته است.[27]

به احتمال قوی، مدفن حسین بن موسی در طبس قرار دارد؛ زیرا قدمت تاریخی آن ازشیراز بیشتر است و از طرف دیگر، علمای انساب به آن اشاره نموده اند، گرچه صددرصدآن را تأیید نکرده اند. نامه ای منسوب به امام رضا علیه السّلام در بقعه امام زاده حسین طبس وجود دارد که امام رضا علیه السّلام از آمدن حسین به آن جا سخن گفته اند.[28]

هارون بن موسی علیه السّلام

هارون نیز یکی از فرزندان امام موسی کاظم علیه السلام است که تاریخ ولادت و وفات او مشخص نیست. نقل کرده اند که حکومت عباسی بروی سخت گرفت و بین او نیروهای حکومتی زدوخورد شد که باعث مجروح شدن هارون گردید. او به «شهرستان»گریخت و به روستایی رفت و در میان مزارع آن جا ضعف بروی مستولی شد. صاحب مزرعه برای معالجه او اقدام کرد تا بهبود یافت. مدت زمانی در آن جا ماند تا این که آوازه او پیچید. روزی در بین غذا خوردن ماموران مأمون براو حمله نمودند و او را به قتل رسانیدند و وی در همان جا دفن شد.[29]

بررسی اقوال مدفن هارون

در مورد مدفن هارون اختلاف شدید وجود دارد جاهای متعددی را ذکر کرده اند و هرکسی برای خود ادعا نموده وی یک شهر و یا روستا را به عنوان مدفن او معرفی کردهاست که قابل تأمل است و به بررسی نیاز دارد:

1- ساوه

در ده کیلومتری ساوه، مزاری به نام امام زاده هارون بن موسی کاظم علیه السّلام وجود دارد. در شرح حال او آورده اند که وی بعد از پراکنده شدن سادات به وسیله عباسیان، با جراحاتزیادی در داخل مزرعه ای از قریه«ورزنه»از توابع ساوه به زمین افتاد و در حال ضعف و اغماء بود. در این حال کشاورزی در حین سرکشی به زراعات خود، آن جناب را دید و باپرسش احوال مجروح آن بزرگ وار، او را به منزل خود آورد که تا غذا و دارو برای پذیرایی و معالجه جراحاتش فراهم کند. و در بین راه به عمال مأمون برخورد کرد که درجست جوی هارون بودند. زارع برای گرفتن جایزه، به جای آوردن غذا و دارو، دشمن مسلحرا برسر هارون آورد آنها فورا هارون را به قتل رساندند. زائران این مرقد اکنون نیز بر زارع مذکور لعنت می فرستند.[30]

2- طالقان

باقر شریف قرشی می گوید:

مشهور آن است که هارون بن امام موسی کاظم علیه السلام در یکی از روستاهای طالقان ازدنیا رفته و در همان جا مدفون شده است و مرقدی دارد که زیارتگاه مردم است که در سال 853 قمری بنا گردیده و برضریح آن نوشته شده: «این قبر امام زاده هارون فرزند سلطان پرهیزگاران و امام اولیا موسی کاظم علیه السّلام است».[31]

روضاتی نیز اعتقاد دارد که مدفن هارون بن موسی علیه السلام در طالقان است. البته وی جاهای دیگری را نیز به عنوان مدفن هارون ذکر نموده است.[32]

بهروز محمد بیگی نیز ادعا نموده که کتب معتبر انساب، به مدفن امام زاده هارون درطالقان اشاره کرده و آن جا را به عنوان مدفن وی ذکر نموده اند. وی به کتاب هایی چون: سر السلسلة العلویة ابی نصر بخاری متوفی قرن چهارم و تهذیب الانساب عبیدلی متعلق به قرن پنجم، و لباب الانساب بعلی بن زید بیهقی در قرن ششم و سراج الانساب اشاره می کند.[33] در حالی که هیچ یک از این کتب به این مطلب اشاره نکرده اند و ادعای نویسنده درست نیست. بعضی از منابع متأخر مثل الناسخ التواریخ و منتخب التواریخ، گفته اند که بارگاهی منسوب به امام زاده هارون در طالقان وجود دارد.[34]

3- اصفهان

کتاب مزارات اصفهان آورده که جناب هاون ولایت برحسب آن چه آیت اللّه مرعشی نجفی رحمه اللّه به نقل از حواشی نسابه جلیل القدر «میرمحمد قاسم مختاری سبزواری»آورده، در تعالیق خود برعمدة الطالب نوشته است:

امام زاده هارون ولایت فرزند بلاواسطه حضرت امام کاظم علیه السّلام است.

کتاب مزارات اصفهان می گوید:

بنابراین باید زائران این مرقد شریف با اطمینان خاطر و یقین او را فرزند حضرت کاظم علیه السّلام دانسته، زیارتش را موجب رضا و خشنودی رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و در نتیجه رضای خدای کریم بدانند.

این بنا در محله قدیم«میدان کهنه»است و در مقابل مسجد علی، بقعه و صحن و بارگاه جناب هارون بن موسی کاظم علیه السّلام قرار دارد که از جمله آثار باستانی محسوب می شود.

اصل بنا به عهد سلاجقه برمی گردد و در اوایل قرن دهم هجری(سال 918)در آن تعمیرات اساسی انجام گرفته و تجدید بنا گردیده است.[35]

نویسنده کتاب تاریخ المشاهد المشرفه می گوید:

آن که در اصفهان دفن است، هارون بن محمد بن جعفر بن محمد بن هارون بن امام موسی کاظم علیه السّلام می باشد، نه هارون فرزند بدون واسطه آن حضرت.[36]

رفیعی یکی از امام زادگان اصفهان را امام زاده هارون ولایت معرفی می کند، و می گوید:

در کیفیت انتساب این امام زاده اختلاف است؛ برخی او را از اولاد و احفاد امام هادی علیه السّلام دانسته و برخی دیگر گفته اند که او هارون بن محمد بن زید بن الحسن است وعده ای دیگر او را فرزند بدون واسطه امام کاظم علیه السّلام ذکر نموده اند.[37]

نویسنده میزان الانساب نیز هارون را از احفاد امام هادی علیه السّلام می داند.[38] جزی در شرح حال هارون آورده است که برخی وی را از روات و محدثین می دانند و عده ای دیگر او را ازاحبار یهودی می شمارند. جزی در آخر نتیجه می گیرد که این اقوال، عموما مآخذ ندارد. و انتساب وی به ائمه اطهار علیهم السّلام درست است. وی مشخص نمی کند که نسب هارون به کدامیک از ائمه می رسد.[39]

همان گونه که بیان گردید، بارگاه های متعددی در شهرهای مختلف ایران به امام زاده هارون منسوب است. قولی هم وجود ندارد که هارون در مدینه مدفون شده است ولی هیچیک از این اقوال منبع و مأخذ معتبری ندارد. بنابراین برآنها نمی شود اعتماد نمود و مدفن این امام زاده نامشخص باقی می ماند.

4- مدینه

سید حسین موسوی بعد از ذکر چند قول که مدفن هارون بن موسی کاظم علیه السّلام را جاهای مختلف ذکر نموده، خودش می گوید: مدفن هارون بن موسی در مدینه است و جاهای دیگررا ضعیف می داند.[40]

5- کاشان

نویسنده تاریخ کاشان یکی از امام زادگان این شهر را امام زاده هارون معرفی می کند.[41] عبد الرزاق کمونه نیز مدفن هارون را در کاشان می داند.[42] در کتاب امام زادگان معتبر آمده که یکی از امام زادگان عالی مقدار کاشان، امام زاده هارون است که در جانب شرقی خیابان باباافضل کاشان واقع شده و صحن و سرا دارد.[43]

محمد بن موسی علیه السّلام

محمد نیز یکی از فرزندان امام موسی کاظم علیه السّلام است که تاریخ ولادت و وفات اومشخص نیست. شرح احوال او مختصرا در کتب رجال و تراجم آمده است. آن چه درزندگی محمد اهمیت دارد، این است که او بنده مخلص خدا بود و در طاعت و عبادتخداوند، سرآمد روزگار خویش به شمار می آمد. محمد بن موسی را به جهت کثرت عبادت، محمد عابد گفته اند.[44] محمد بن موسی، مردی جلیل القدر و صاحب صلاح و فضل بود. ویه مواره باوضو و طهارت بود و بسیار نماز می خواند. شب ها مشغول عبادت و نماز بود وچون از نماز فارغ می شد، لحظاتی استراحت می نمود و دوباره برمی خاست و مشغول وضوو نماز می شد. این عادت او بود و تا صبح این کار را تکرار می کرد.

در این مورد هاشمیه کنیز رقیه دختر امام کاظم علیه السّلام می گوید: «هیچ گاه محمد را ندیدم مگر این که این آیه«کانوا قلیلا من اللّیل ما یهجعون»[45] از کتاب خدا به یادم می افتاد.»[46]

نویسنده کتاب تحفة العالم می گوید:

محمد بن موسی از اجرت دست خود که قرآن را کتابت می کرد، بندگان زیادی را آزاد نمود.[47]

مجلسی در رجال خود، محمد بن موسی را ممدوح شمرده است.[48]

بررسی اقوال مدفن محمد بن موسی علیه السّلام

برای مکان دفن محمد بن موسی چهار مکان ذکر نموده اند؛ از جمله:

1- شیراز

قدیمی ترین منابع که به نیمه او قرن هشتم قمری برمی گردد، گزارش می کنند که قبر محمد بن موسی در شیراز قرار دارد و از آن زمان، مردم به زیارت او مشرف می شوند و بهاو توسل می جویند. این منابع عبارتند از شیرازنامه، زرکوب شیرازی که در سال 737 نوشته شده است؛ شد الازار که آن را جنید شیرازی در نیمه دوم قرن هشتم نوشته است؛ نزهة القلوب حمد اللّه مستوفی که در قرن هشتم تألیف شده است.[49]

اما قبل از قرن هشتم، هیچ منبع دیگری نیاورده که محمد بن موسی در شیراز مدفون است. منابعی که هم گزارش کرده اند، به کیفیت آمدن او اشاره ننموده و زمان آن را نیز تعیین نکرده اند، ولی بعضی از نویسندگان معاصر مثل علی اکبر تشیّد و سلطان الواعظین شیرازی، آمدن محمد را همراه کاروان احمد بن موسی ذکر می کنند که به قصد دیدار حضرت رضا علیه السّلام عازم ایران بود. علی اکبر تشید می نویسد:

یکی دیگر از برادران امام رضا علیه السّلام به نام احمد بن موسی از حیله مأمون آگاه شد، همراه سه هزار تن و به روایتی دوازده هزار نفر از بغداد قیام نمود. کارگزار مأمون در شیراز به نام قتلغ خان به امر خلیفه با او به مقابله برخاست و بعد از جنگ شدید، او و برادرش محمد عابد را به شهادت رسانید.[50]

سلطان الواعظین نیز می گوید: کاروان احمد بن موسی پانزده هزار نفر بود و احمد بن موسی طی نامه ای از مأمون و امام رضا علیه السّلام برای زیارت امام رضا علیه السّلام اجازه گرفته بود، اما وقتی که به راه افتادن این جمعیت انبوه به گوش خلیفه رسید، دستور داد که آنان را متوقف کنندو اجازه ندهند که به سوی مرکز خلافت(مرو )حرکت نمایند. لذا قتلغ خان حاکم شیراز مانع حرکت آنان گردید و نگذاشت که آنها به سوی مرو حرکت کنند و میان احمد بن موسی و قتلغ خان جنگ شدید رخ داد و یاران احمد بن موسی متفرق شدند. احمد بن موسی وحسین بن موسی و محمد بن موسی در شیراز مخفیانه زندگی می نمودند تا این که هر کدام به مرور زمان شهید شدند.[51]

البته نیشابوری در لب الانساب نیز گزارش نموده که احمد بعد از بغداد، به قصدخوان خواهی امام رضا علیه السّلام راه افتاد. او در قم با حاکم آن جا جنگ کرد و بعد در ری باحاکم ری جنگ نمود، تا به اسفراین رسید. در آن جا لشکر مأمون بروی حمله نمودند و اورا شهید کردند و مدفن او در آن جاست.[52]

البته هیچ کدام از این سه گزارش، ارزش تاریخی ندارد و در منابع تاریخی نیامده است. علی اکبر تشیّد به بحر الانساب حبیب پوردکنی آدرس می دهد که آن کتاب دارای اعتبارکافی نیست. ادعای سلطان الواعظین نیز در هیچ جا نشده است.

اگر این گزارش که احمد بن موسی با پانزده هزار نفر عازم ایران شد، درست بود وحادثه ای با این اهمیت وجود داشت، حتما کتب تاریخی آن را گزارش می نمودند. لذا بذکرنشدن آن در منابع معتبر تاریخی، دلیل برصحت نداشتن آن است.

بررسی گزارش شد الازار

جنید شیرازی در کتاب خود به نام شد الازار که در نیمه آخر قرن هشتم نگاشته، دربارهمحمد بن موسی چنین گزارش می کند:

مقبره حضرت سید میرمحمد برادر حضرت امیرمحمد، زیارتگاهی پربرکت وعالی مرتبه ای دارد که محل وثوق و اعتماد مردم جهت نیایش به درگاه پروردگارمی باشد و نیکوکاران و پرهیزکاران آن جا سکونت می گزینند و برمرقد مبارکش پیمان می بنند، و رجال الغیب برای نزدیکی به خداوند متعال، برآن تربت شریف حضور می یابند. تاریخ آن را می توان با توجه به تاریخ برادرش احمد بن موسی، با تتبعو دقت به دست آورد -رحمت خدا برآنان باد.[53]

بررسی گزارش زرکوب شیرازی

به گزارش زرکوب شیرازی، مدفن محمد بن موسی در شیراز است و دوست داران به زیارت او می روند بارگاه او در بازار بزرگ شیراز قرار دارد.[54]

جزایری می گوید: «مدفن محمد بن موسی در شیراز می باشد و من او را زیارت نموده ام.»[55]

بررسی گزارش محمد حسین رستگار

محمد حسین رستگار در مورد محمد بن موسی آورده است:

میرزا عنایت اللّه دستغیب حدود سنه 725 در خانه اش نوری مشاهده می کند و بعد ازجست جو، به لوح قبری برمی خورد و مشخص می شود که جسد مطهر سید امیر محمد در خانه مدفون است. میرزا عنایت اللّه، خودش بانی بارگاه محمد بن موسی می شود وچندین خانه اطراف را خریده و آن را توسعه می دهد و بعد هم مقداری املاک برآن وقف می کند.[56]

البته وی برای ذکر این داستان، هیچ منبع معتبری ارائه نمی دهد و گفته او در جای دیگری دیده نشده است.

2- قم

هیچ یک از منابع، مدفن محمد بن موسی را در قم نمی دانند، فقط شیخ عبد النبی کاظمی، در تکملة الرجال خود نقل می کند و آن را به محمد تقی مجلسی نسبت می دهد. به گفته مجلسی، محمد بن موسی همراه با علی بن جعفر در قم دفن هستند و هردو یک روضه دارند. وی از قول مجلسی می گوید: شاید این محمد از احفاد امام موسی کاظم علیه السّلام باشد، نه فرزند بدون واسطه آن حضرت.[57]

3- یزد

شیخ عبد النبی کاظمی می گوید:

شاید مدفن محمد بن موسی در یزد باشد؛ زیرا وی در آن جا بارگاه دارد و کراماتی از اودیده شده است.[58]

این که مدفن محمد بن موسی در قم یا یزد است، غیر از تکملة الرجال، در منابع دیگر نیامده و او هم دلیلی قانع کننده برای ادعای خود نیاورده است.

4- گناباد

تابنده در کتاب بهارستان و بیرجندی در کتاب تاریخ و جغرافیای خراسان، به نقل ازتاریخ حسامی آورده اند که محمد بن موسی و برادرش زید در عراق، با جمعی از علویان خروج نمودند. و مأمون سپاهی برای دفع علویان فرستاد و محمد شکست خورده، اسیر شد و او را به مرو آورده، حبس کردند. بعد از زید النار او را به مرو آوردند. مأمون زید را به امام رضا علیه السّلام بخشید، محمد که قبل از ولایت عهدی اسیر شده بود، وقتی امام رضا علیه السّلام به مرو آمد مأمون او را لباس های فاخر پوشانید و با اسب ها و غلامان نزد حضرت فرستاد. امام رضا علیه السّلام زید و محمد را نصیحت کردند ولی در خلوت به آنها فرمودند که ولایت عهدی ایشان موقت است و او را به زهر جفا شهید می کنند، و از عاقبت کار آنهاخبر دادند و فرمودند: «می بینم تو را ای محمد در عقبه ای که نزدیک جاده ای است و تو را ای زید، در دشتی ساده به قتل می آورند!»آن دو در خدمت برادر بودند.

پس از شهادت حضرت رضا علیه السّلام آن دو برادر، شیعیان را از ظلم مأمون خبر دادند، و به گرفتن انتقام دعوت کردند. خبر به مأمون رسید. او دستور داد هردو برادر را گرفته، حبس نمودند ولی آنها پاسی از شب گذشته گریختند. مأمون از قضیه آگاه شد. عده ای را درتعقیب آنها فرستاد. و دوستان اهل بیت نیز از نوقان و سنباد خود را به محمد و زید رسانیده، جنگ بین آنها رخ داد و جمع بسیاری از شیعیان کشته شدند؛ از جمله«ابو صلت هروی»از خواص امام رضا علیه السلام که در همان جا دفن گردید. این واقعه در سال 203 هجری بود. سپس شیعیان عقب نشینی نمودند تا به کوه های گناباد رسیدند و سپاه مأمون درتعقیب آنان بودند و محمد در آن جا شهید شد. زید پس از شهادت برادر، غضب ناک شد و جنگ شدیدی نمود تا به دشت بیاض رسید. از آن جا به دشت افریز رفت. معتصم که درآن وقت از طرف مأمون والی قاینات بود، لشکری به کمک قوانی مأمون فرستاد. زید پساز نبرد شدید شهید شد. معتصم به مرکز حکم رانی خود برگشت و خبر مرگ آن را به اطلاع مأمون رسانید. پس از رفتن معتصم، مردم افریز به تجهیز بدن زید پرداختند و معتصم نیز بعدا پشیمان شد و چون خلافت به خودش رسید، دستور داد قبه و بارگاهی برای قبر او ساختند.

سپس حسامی یاسری می نویسد: «در این تاریخ که سنه 800 هجری قمری است این قبه معمور است.»[59]

این خبر را آیتی از تاریخ حسامی نقل می کند و حسامی خبر خود را به تاریخ قهستان تألیف ابو الحامد رویخی قهستانی مستند می کند. آیتی می گوید:

گرچه حسامی در خبر خود منفرد است، ولی مزار دیرینه اباصلت در دشت طرق ومزار زید بن موسی در افریز قارن را می توان شاهد درستی این روایت گرفت.[60]

اقوال درباره مدفن زید مختلف است. ولی قدیمی ترین گزارش که به قرن چهارم مربوط است می گوید:

بعد از قیام زید علیه مأمون، وی زید را به امام رضا علیه السلام بخشید ولی بعدا او را سم دادو کشت و قبر او در مرو است.[61]

ولی منابعی که از قیام بزرگ محمد بن ابراهیم بن طباطبا و دست یار نظامی او ابو السرایا گزارش نموده اند، فقط به ابراهیم، زید و اسماعیل از فرزندان امام کاظم علیه السلام اشاره کرده اند. و اسم محمد بن موسی در گزارش آنها نیامده است. مگر این که بگوییم محمد مسئولیتی ازجانب قیام کنندگان نداشته؛ لذا اسم او نیامده است.

عبد اللّه بن موسی علیه السّلام

یکی از فرزندان امام کاظم علیه السّلام جناب عبد اللّه است. تاریخ ولادت و وفات او نیز معلوم نیست. او مردی شایسته و دارای فضیلت بود. گزارش زیادی از او در تاریخ در دست نیست. آنچه از شرح حال او به دست می آید، این است که عبد اللّه در برابر امام زمانش تواضع داشته، از این رو احترام خاصی برای مقام امامت قائل بوده و بعد از آن حضرت، بهفرزند بزرگ وارش حضرت جواد الائمه علیهم السّلام ارادت خاص داشته است. با این که امام جواد علیه السّلام خردسال بودند، او امامت ایشان را پذیرفته بود.[62]

مسعودی جریانی را نقل می کند که از فروتنی عبد اللّه را در برابر مقام والای امام جواد علیه السلام حکایت می کند. به گفته مسعودی، بعد از شهادت حضرت رضا علیه السلام، هشتاد نفر ازعلما و فقها و گروهی از شیعیان که از بلاد مختلف بودند، به مکه مشرف شدند و بعد به مدینه طیبه رفتند تا به خدمت امام جواد علیه السّلام شرف یاب شوند. وقتی وارد خانه حضرتجعفر بن محمد الصادق علیه السلام شدند و روی فرش نشستند. ناگاه عبد اللّه بن موسی بن جعفر آمد ودر صدر مجلس نشست. شخصی از جا بلند شد و عبد اللّه را معرفی نمود و گفت: «این فرزند رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است؛ هرسؤال دارید از او بپرسید.»یک نفر از عبد اللّه سؤال نمود چه می فرمایید در مورد مردی که به زوجه اش بگوید: "انت طالق عدد النجوم السماء؟"عبد اللّه گفت: آن زن سه طلاقه می شود. آن جماعت از این سخن عبد اللّه اندوهگین شدند.

شخصی دیگر از عبد اللّه سؤال نمود: «چه می گویی درباره مردی که با حیوانی جمع شود؟»گفت: «دستش را قطع می کنند و صد تازیانه به او می زنند، و او را نفی بلد می کنند.»مردم از این پاسخ عبد اللّه متحیر ماندند و بعضی صدایشان به گریه بلند شد. آنان می خواستند بروند که ناگاه دری از صدر مجلس باز شد و موفق خادم بیرون آمد وپشت سر او امام جواد علیه السّلام وارد مجلس گردیدند. حضرت سلام نمود و نشست و مردم همه در مقابلش ساکت نشستند. عبد اللّه بن موسی که پیرمرد بود، از جا بلند شد و به احترام امام جواد علیه السّلام، پیشانی حضرت را بوسید.[63]

مردی از امام جواد علیه السّلام پرسید: «یابن رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چه می فرمایید درباره مردی که به زوجه اش بگوید: انت طالق عدد نجوم السماء»حضرت در جواب فرمود: «اقرأ کتاب اللّه عز و جل: "الطّلاق مرّتان فإمساک بمعروف أو تسریح بإحسان و لا یحلّ لکم أن تأخذوا ممّا آتیتموهنّ"[64] سؤال کننده گفت: «عموی تا فتوا داد که آن زن سه طلاقه است.»امام جواد علیه السّلام فرمود: ای عمو، از خدا بترس و فتوا مده زمانی که اعلم از تو وجود دارد.»[65]

شخص دیگری پرسید: «چه می فرمایید درباره مردی که با حیوانی جمع شده باشد؟»حضرت فرمود: «آن مرد تعزیر می شود و پشت آن حیوان را داغ می کنند او را و و از شهر خارج می سازند.»سؤال کننده گفت: «عموی شما به گونه دیگر فتوا داد». حضرت فرمود: «لا اله الا اللّه، عموجان این گونه فتوا ندهید، چگونه روز قیامت در دادگاه عدل الهی جوابمی دهید. . .»[66]

عبد اللّه بن موسی‍ علیه السّلام عرض نمود: «دیدم برادرم حضرت رضا علیه السّلام در مسأله دوم چنین جواب داد.» حضرت جواد علیه السلام فرمود: «پدرم حضرت رضا علیه السّلام این جواب را به سائلی داد که از نبّاشی سؤال نمود که قبر زنی را نبش کرده و به او تجاوز نموده و کفنش را دزدیده باشد. پس فرمود: باید دستش را قطع کنند، چون سرقت نموده و او را نفی بلد کنند چون که به میت تجاوز نموده است.»[67]

آن گاه عبد اللّه رو به امام جواد علیه السلام نمود و گفت: «شما صحیح می فرمایید؛ مسأله چنینبوده است؛ من استغفار می کنم.»شیعیان از علوم و دانش امام جواد علیه السّلام تعجب نمودند و اجازه خواستند که مسائلشان را بپرسند. امام علیه السّلام اجازه فرمود. آنان مسائل بسیاری پرسیدندو امام جواب دادند.[68]

گرچه سؤالاتی که از عبد اللّه پرسیده شده، درست جواب نداده، از قسمت آخر روایت به دست می آید که وی در مقابل شخصیت امام جواد علیه السّلام تواضع و فروتنی از خود نشان داده و از درگاه خداوند طلب استغفار کرده و از امام جواد علیه السّلام با این که آن حضرت در سنین خردسالی بودند، حمایت نموده و اعتراف کرده که جواب امام علیه السّلام درست است. این کار عبد اللّه، نشان می دهد که وی امامت امام جواد علیه السّلام را در همان دوره خردسالی حضرت پذیرفته و اعتقاد وی به امامت ایشان کامل بوده است.

مدفن عبد اللّه بن موسی

در چند جا آرامگاه هایی وجود دارد که به عبد اللّه بن موسی منسوب است؛ از جمله:

1- آوه

قدیمی ترین قول که از آن عبد الجلیل قزوینی(متوفی 560)است و آن را در کتاب النقض ذکر کرده، محل دفن عبد اللّه، فضل و سلیمان، سه تن از فرزندان امام کاظم علیه السّلام رادر آوه ذکر می کند.[69]

حمد اللّه مستوفی متوفی قرن هشتم نیز مدفن عبد اللّه را در آوه ذکر کرده است.[70]

در کتاب آوه، دومین کانون تشیع در ایران نیز آمده که بارگاه عبد اللّه، فضل و سلیمان از فرزندان امام کاظم علیه السّلام در این شهر قرار دارد.[71]

2- یزد

قولی هم وجود دارد که عبد اللّه بن موسی در یزد مدفون است.[72]

3- استرآباد

قولی ضعیف هم وجود دارد که عبد اللّه بن موسی در استرآباد مدفون است.[73]

4- شیراز

این قول نویسنده کتاب تاریخ المشاهد المشرفه است.[74]

5- مدینه

ابو حسین موسوی می گوید: «عبد اللّه بن موسی در مدینه زندگی می کرد و در همان شهر وفات نمود و قبر او در همان جا قرار دارد.»وی آوه را که عبد الجلیل قزوینی و حمد اللّه مستوفی ذکر نموده اند، ضعیف می داند.[75]

صاحب کتاب مراقد المعارف نیز مدفن عبد اللّه را در مدینه ذکر می کند.[76] به نظر می رسد قول پنجم صحیح باشد؛ زیرا عبد اللّه پیرمرد بود و در زمان امام جواد علیه السّلامدر مدینه زندگی می کرد، و خبری را که مفید در الاختصاص و مسعودی در اثبات الوصیه ذکر می کنند، عبد اللّه را پیر توصیف می نمایند.[77] بنابراین او تا زمان امام جواد علیه السّلام، در مدینه بوده و بعد از آن هم هجرت نکرده و در همان جا وفات یافته است.

ابراهیم اصغر بن موسی علیه السّلام

یکی از فرزندان امام کاظم علیه السّلام ابراهیم اصغر است. تاریخ ولادت و وفات او نیز مشخص نیست. ابراهیم اصغر ملقب به مرتضی دارای نسل بوده و جد شریف رضی و مرتضی است. محسن العالمی می گوید:

ابراهیم اصغر مردی عالم و عابد بود. او هم دست ابو السریا نبود و در قیام او شرکتنداشت. برادر بزرگ او ابراهیم اکبر در قیام محمد بن ابراهیم ابن طباطبا و ابو السریا شرکت داشت.[78]

بررسی اقوال مدفن ابراهیم اصغر

ابو سعید می گوید: «بارگاه ابراهیم اصغر در کربلاست.»[79]

تاج الدین می نویسد: «ابراهیم المرتضی در بغداد وفات نمود و قبر او در مقابر قریش درقبر جداگانه کنار قبر پدر امام کاظم علیه السلام است.»[80]

اعرجی نیز می گوید: «ابراهیم بن موسی در بغداد وفات یافت و جنازه او را به سوی مقابر قریش بردند و در آن جا به خاک سپردند.»[81]

نتیجه

در میان ائمه امام کاظم علیه السّلام به کثرت اولاد مشهورند این سخن با تحقیق و بررسی درمنابع انساب، تأیید می شود. برخی منابع برای آن حضرت تا شصت فرزند دختر و پسر ذکر کرده اند فرزندان امام کاظم علیه السّلام عموما دارای فضل بوده اند و برخی از آنها در مقابل حکومت دست به قیام زده اند. نکته ای که در مورد آنها اهمیت دارد، مهاجرت از مدینه به ایران است که در زمان ولایت عهدی امام رضا علیه السّلام اتفاق افتاد. این مطلب جای بحث وبررسی دارد. مهم تر از آن تعداد بارگاه هایی است که در ایران به نام فرزندان امام کاظم علیه السّلام وجود دارد. گاهی برای یکی از آنها چندین مرقد و بارگاه در شهرهای مختلف ایران یافت می شود.

منابع

1- آیتی، محمد حسین، بهارستان در تاریخ و تراجم، رجال قاینات و قهستان، تهران: بی نا، 1327 ش.

2- ابن عنبه، جمال الدین احمد، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، قم: رضی، 1362 ش.

3- اسلامی، غلام رضا، جلوگاه نور، شیراز: تحت جمشید، 1381 ش.

4- اعرجی، جعفر، مناهل الضرب فی انساب العرب، قم: کتابخانه آیت اللّه مرعشی، چاپاول، 1419 ق.

5- امین، سید محسن، اعیان الشیعة، بیروت، مطبعة الانصاف، چاپ دوم، 1380 ق.

6- بحر العلوم، سید جعفر آل بحر العلوم، تحفة العالم فی شرح خطبة المعالم، مکتبة الصادق، چاپ دوم، 1401 ق.

7- بحر العلوم، سید جعفر آل بحر العلوم، حلیلة الابرار فی فضائل محمد و آله الاطهار علیهم السّلام، بیروت: مؤسسةالاعلمی للمطبوعات، بی تا.

8- بخاری، سر السلسلة العلویة، تحقیق بحر العلوم، نجف: مطبعة الحیدریة، 1381 ق.

9- براقی، سید حسین، تاریخ کوفه، ترجمه سعید راد رحیمی، آستان قدسی رضوی، چاپاول، 1381 ش.

10- تابنده، سلطان حسین، تاریخ و جغرافیای گناباد، بی نا، بی جا، 1348 ش.

11- تشید، علی اکبر، قیام سادات علوی، بی جا، بی نا، بی تا.

12- جزائری، سید نعمت اللّه، الانوار النعمانیة، تبریز: شرکت چاپ، بی تا.

13- جلالی عزیزیان، حسن، آوه دومین کانون تشیع در تاریخ ایران، مشهد: آستان قدسرضوی، چاپ اول، 1379 ش.

14- امام زاده های معتبر اصفهان، اصفهان: حکمت، 1322 ش.

15- حسینی، سید عبد الرزاق کمونه، مشاهد العترة الطاهرة و اعیان الصحابة و التابعین، بیروت: مؤسسة البلاغ، چاپ اول، 1408 ق.

16- خراسانی، محمد هاشم بن محمد بن علی، منتخب التواریخ، انتشارات علمیه اسلامیه شیراز، بی تا.

17- خویی، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، بیروت: منشور مدینة العلم، طبع سوم، 1403 ق.

18- دانش دوست، یعقوب، بناهای تاریخی طبس، تهران: 1376 ش.

19- رازی قزوینی، عبد الجلیل، النقض، تحقیق میرجلال الدین، تهران: چاپ رز، 1358 ش.

20- رستگار، محمد حسین، شرح احوال و شخصیت حسین بن موسی کاظم علیه السّلام شیراز: آستان قدس احمدی، چاپ اول، 1381 ش.

21- رستگار، محمد حسین، محبان اهل البیت علیهم السّلام، شیراز: آستان قدسی احمدی، چاپ اول، 1378 ش.

22- رفیعی مهرآبادی، ابو القاسم، آثار ملی اصفهان، تهران: انجمن آثار ملی، 1352 ش.

23- زرکوب شیرازی، ابو العباس معین الدین، احمد بن شهاب الدین ابی الخیر، شیرازنامه، به کوشش دکتر اسماعیل واعظ جوادی، بی جا، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1350 ش.

24- سپهر، عباس قلی خان، ناسخ التواریخ(زندگانی حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام، تصحیح ابراهیم میانجی، تهران: کتاب فروشی اسلامیه، 1353 ش.

25- شیرازی، فرصت الدوله، آثار عجم، انتشارات بامداد، بی جا، 1362 ش.

26- شیرازی، معین الدین ابوالقاسم جنید، شد الازار فی خط الاوزار عن زار و المزار، تصحیح محمد قزوینی، تهران: چاپ خانه مجلس، 1328 ش.

27- شیرای ملک الکتاب، محمد، ریاض الانساب و مجمع الاعقاب، بمبئی، چاپ 1335 ق.

28- صدوق، ابی جعفر محمد بن علی، عیون اخبار الرضا علیه السّلام، نجف: المطبعة الحیدریة، 1390 ق.

29- طبری، ابی جعفر محمد بن جریر بن رستم، دلاء الامامة، بیروت: مؤسسة الاعلمی، چاپ دوم، 1408 ق.

30. طوسی، ابی جعفر محمد بن الحسن، تهذیب الاحکام فی شرح المقنعه للشیخ المفید، تحقیق سید حسن موسوی خراسانی، بیروت: دار صعب، در التعارف، 1401 ق.

31- طوسی، ابی جعفر محمد بن الحسن، اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، تصحیح، حسن مصطفوی، مشهد: دانشگاه مشهد، 1348 ش.

32- عالمی دامغانی، محمد علی، شاگردان مکتب ائمه علیهم السّلام، قم: مؤلف، 1371 ش.

33- عبیدلی النسابه، ابی الحسن، تهذیب الانساب و نهایت الالقاب، قم: کتاب خانه آیت اللّه مرعشی النجفی، چاپ اول، 1413 ق.

34- عمری، نجم الدین ابی الحسن علی بن محمد بن علی بن محمد، المجدی فی انساب الطالبیین، تحقیق: احمد المهدوی الدامغانی، قم: کتاب خانه آیت اللّه المرعشی، چاپ دوم، 1422 ق.

فقیه ایمانی، مهدی، تاریخ تشیع در اصفهان، بی جا، 1374 ش.

36- قرخانی بهار، حسن، آثار باستانی و معماری بقاع متبرکه، تهران: فرهنگ سرا، 1363 ش.

37- قرشی، باقر شریف، حیاة الامام موسی بن جعفر علیه السّلام، بیروت، دار البلاغة، چاپاول، 1413 ق.

38- کاظمی، عبد النبی، تکملة الرجال، تحقیق بحر العلوم، نجف: مطبعة الآداب، بی تا.

39- کلانتر ضرابی، عبد الرحیم، و سهیل کاشانی، تاریخ کاشان، تهران، امیرکبیر، چاپچهارم، 1378 ش.

40. کلینی، فروغ الکافی، بیروت: دار التعاریف، 1413 ق.

41- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، دار التعارف، 1423 ق.

42- محمدبیگی، بهروز، زندگی نامه امام زاده هارون، همدان: نور علم، 1382 ش.

43- مروزی الازوارقانی، اسماعیل القاضی النسابه، الفخری فی انساب الطالبیین، تحقیق سید مهدی رجایی، قم: کتاب خانه آیت اللّه مرعشی نجفی، چاپ اول، 1409 ق.

44- مستوفی، حمد اللّه، نزهة القلوب، تصحیح محمد دبیر سیاقی قزوین، حدیث امروز، چاپاول، 1381 ش.

45- مستوفی، حمد اللّه، تاریخ گزیده، تهران، امیرکبیر، 1362 شمسی.

46- مسعودی، علی بن الحسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، قم: دار الهجرة، چاپ دوم، 1404 ق.

47- مسعودی، علی بن الحسین بن علی، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب علیه السّلام، بیروت: دار الاضواء، طبع الثالثه، 1409-

48- مفید، محمد بن محمد النعمان، الاختصاص، قم: جامعة المدرسین، بی تا.

49- مفید، محمد بن محمد النعمان، الارشاد فی معرفت حجج الله علی العباد، قم: مؤسسه آل البیت علیهم السّلام چاپ اول، 1413.

50. موسوی، سید حسین ابو سعیده، تاریخ المشاهد المشرفة، بیروت: مؤسسة البلاغ، چاپدوم، 1426 ق.

51- مهدوی، مصلح الدین، مزارات اصفهان، تصحیح علی اصغر منتظر القائم، دانشگاه اصفهان، 1382.

52- هنرفر، لطف اللّه، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، تهران: چاپ خانه زیبا، چاپ دوم، 1350.

پی نوشت ها

[1] «ای عمومتک أبر بک؟فقال: الحسین، قال الامام الرضا علیه السّلام صدق و اللّه، و هو أبرهم و اخیرهم.»حیاة الامام موسی بن جعفر، ج 2، ص 418.

[2] همان؛ عیون اخبار الرضا علیه السّلام، ج 2، ص 209.

[3] همان، ص 223.

[4] رجال کشی، ص 427-428، معجم الرجال الحدیث، ج 6، ص 98.

[5] جلوگاه نور، ص 38.

[6] تهذیب الاحکام، ج 1، ص 365.

[7] فروع کافی، ج 6، ص 523.

[8] شد الازار، ص 260، بحار الانوار، ج 19، ص 669، شرح احوال و شخصیت حسین بن موسی کاظم علیه السّلام، ص 39.

[9] بحار الانوار، ج 19، ص 670.

[10] آثار العجم، ص 454.

[11] ص 154.

[12] ص 198.

[13] ص 299.

[14] ص 166.

[15] ص 21.

[16] شب های پیشاور، ص 115.

[17] شرح احوال و شخصیت حسین بن موسی کاظم علیه السّلام، ص 26؛ جلوه گاه نور، ص 19.

[18] ص 105.

[19] مشاهد العترة الطاهرة، ص 197.

[20] منتقلة الطالبیة، ص 219.

[21] ص 393.

[22] ص 106.

[23] الشجرة المبارکة، ص 113.

[24] تهذیب الانساب، ص 166؛ عمدة الطالب، ص 198.

[25] تاریخ المشاهد المشرفة، ج 1، ص 136.

[26] الفخری فی انساب الطالبیین، ص 21.

[27] المنتقلة الطالبیة، ص 419.

[28] بناهای تاریخی طبس، ص 72.

[29] حیاة الامام موسی بن جعفر علیه السّلام، ج 2، ص 435.

[30] جامع الانساب، ص 56؛ قیام سادات علوی، ص 161.

[31] حیاة الامام موسی بن جعفر علیه السّلام، ج 2، ص 435.

[32] جامع الانساب، ص 56.

[33] زندگی نامه امامزاده هارون، ص 148.

[34] ناسخ التواریخ، ج 7، ص 307؛ منتخب التواریخ، ص 530.

[35] مزارات اصفهان، ص 346.

[36] ج 1، ص 49.

[37] آثار ملی اصفهان، ص 777.

[38] ص 47.

[39] رجال اصفهان، ص 192.

[40] المشاهد العترة الطاهرة، ص 178.

[41] تاریخ کاشان، ص 429.

[42] المشاهد العترة الطاهرة، ص 178.

[43] ص 37.

[44] جامع الانساب، ص 109.

[45] سوره ذاریات، آیه 17.

[46] الارشاد، ج 2، ص 245.

[47] تحفة العالم، ج 2، ص 31.

[48] الوجیزة، ص 216.

[49] نزهة القلوب، ص 138.

[50] قیام سادات علوی، ص 169.

[51] شب های پیشاور، ص 115-120.

[52] اعیان الشیعة، ج 10، ص 186، 187، به نقل از لباب الانساب نیشابوری.

[53] ص 292.

[54] شیرازنامه، ص 151.

[55] انوار النعمانیة، ج 1، ص 380.

[56] محبان اهل بیت، ص 77، 78.

[57] تکملة الرجال، ج 2، ص 152.

[58] همان، ج 2، ص 479.

[59] بهارستان، ص 56؛ تاریخ و جغرافیای گناباد، ص 147 و 143.

[60] بهارستان، ص 62.

[61] سر السلسله العلویة، ص 37.

[62] الاختصاص، ص 102؛ شاگردان مکتب ائمه، ج 2، ص 446.

[63] الاختصاص، ص 102.

[64] سوره بقره، آیه 229.

[65] اثبات الوصیة، ص 236-235، دلائل الامامه، ص 389 -390.

[66] حلیة الابرار، ج 2، ص 401.

[67] منتخب التواریخ، ص 524.

[68] الاختصاص، ص 102.

[69] ص 588؛ آوه دومین کانون تشیع در ایران، ص 127.

[70] نزهة القلوب، ص 206؛ تاریخ گزیده، ص 204.

[71] ص 127.

[72] دائرة المعارف الشیعة العامة، ج 12، ص 393.

[73] ج 12، ص 393.

[74] همان، ج 1، ص 136.

[75] همان، ص 227.

[76] مراقد المعارف، ج 2، ص 46، 47.

[77] الاختصاص، ص 102؛ اثبات الوصیه، ص 235.

[78] اعیان الشیعة، ج 5، ص 419؛ رجال بحر العلوم، ج 1، ص 429.

[79] تاریخ المشاهد المشرفة، ج 1، ص 36.

[80] غایة الاختصار، ص 88.

[81] مناهل الضرب، ص 427.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان