کشور ایران در منطقه کمربند خشک و بیابانی جهان قرار گرفته و کویرهای مرکزی آن جزء خشکترین مناطق دنیا بهشمار میروند. بررسی دورههای آماری بارش و رواناب در کشور نشان میدهد در ایران بهتناوب دورههای تر و خشک شدید تکرار شده است.
به گزارش به نقل از روزنامه آرمان ،بر این اساس در ایران یا با مسائل و مشکلات کمبود بارش و خشکسالی دست به گریبان بودهایم و یا در دورههای ترسالی و در زمان بارشهای سنگین، وقوع سیلاب، کشور را با خسارات جانی و مالی شدید بعضا فاجعهبار مواجه کرده است.
خشکسالی شدید و طولانی اواسط دهه 1330 تا اواسط دهه 1340 و پس از آن یک دوره طولانی مرطوب از سال 1347 تا 1376 و وقوع سیلابهای بسیار بزرگ و فراگیر سالهای 1347، 1350، 1351 و در ادامه وقوع سیلابهای بزرگ در سالهای 1370 و 1371 که برای مثال در حوضه دریاچه ارومیه باعث افزایش بی سابقه تراز آب دریاچه ارومیه تا حدود 1278 متر بالاتر از سطح دریا (یعنی حدود 8 متر بیشتر از تراز کنونی دریاچه ارومیهای که تا مرز خشکیدگی کامل پیش رفته بود،) گردید که در آن سالها برای حفاظت از هجوم آب شور دریاچه به زمینهای کشاورزی اطراف، دایکهای متعددی احداث شد.
در نهایت خشکسالی طولانی سالهای 1377 تا 1397، که کشور را با مشکلات مختلف کمبود آب، آلودگی هوا و توسعه ریزگردها مواجه کرد و متاسفانه هماکنون وقوع سیلاب فراگیر و ویرانگر فروردین 1398 که شمال، غرب و جنوبغرب کشور را درنوردید و خسارات جانی و مالی فراوانی برجای گذاشت. البته دورههای آماری طولانی و خاص خشکسالی و همچنین سیلابهای اخیر، تفاوت بسیار زیادی با دورههای خشکسالی و سیلابهای قبلی دارند که در ادامه مورد بررسی قرار گرفتهاند.
پیامدهای دوره خشکسالیهای اخیر
در دوره خشکسالی خاص و طولانی اخیر، علاوهبر کاهش مقدار بارندگی، شدت، الگو و نوع بارشها نیز تغییرات قابل توجهی داشته و شاهد بوده و هستیم که بارندگیهای موثر بیش از 10 میلیمتر در روز بهطور چشمگیری کاهش یافته و در عین حال بخش قابلتوجهی از بارشها بهدلیل اینکه مقادیر آنها زیر 10 میلیمتر در روز بودهاند، موثر نبوده و روانابی را تولید نمیکنند.
در دو دهه اخیر کاهش چشمگیر بارش برف نیز به نوبه خود مشکلات بهرهبرداری مستقیم از رواناب را تشدید کرده و رواناب یکنواخت بهار و تابستان و منطبق با مصارف، جای خود را به سیلابهای شدید پاییز و زمستان داده است، که مصارف مختلف آب در آن زمانها در حداقل خود بوده و هیچگونه انطباقی بین منابع و مصارف آب وجود ندارد. طی دوره آماری خشکسالی موردنظر، اتفاق ناخوشایند دیگری نیز به وقوع پیوست و آن هم افزایش دما بود که منجر به افزایش تبخیر و تعرق و مصارف کشاورزی گردید.
از طرفی رشد جمعیت و افزایش نیاز آبی شرب و صنعت، فشار هر چه بیشتری را بر منابع آب کشور وارد کرد. همه این شرایط منجر به افزایش برداشتهای بیرویه از آبهای ارزشمند و استراتژیک زیرزمینی شد و بسیاری از دشتها و مناطق مختلف کشور را بحرانی کرد. این اضافه برداشتها در برخی از دشتهای کشور به حدی بود که عملا با حفر و بهرهبرداری از چاههای جدید، مقدار کل تخلیه از مجموعه چاههای آب آن منطقه ثابت باقی ماند.
به عبارت دیگر، آبخوان برخی از مناطق کشور بهطور کامل تخلیه شد و دیگر آبی برای تخلیه چاههای جدید وجود نداشت؛ بهنحوی که منجر به گسترش پدیده فرونشستهای شدید در بسیاری از نقاط کشور گردید. در مجموع و با توجه به این توضیحات، در سالهای اخیر باوجود اینکه بارندگیها با کاهش فقط حدود 15 تا 20درصدی مواجه بوده است، روانابها در بسیاری از حوضهها بیش از 40% کاهش یافته است.
نقش سدها در کنترل و مدیریت سیل
با این حال این همه مشکلات کمنظیر که در دوره آماری خشک مورد بحث در کشور بهوقوع پیوسته است، خوشبختانه سدهای موجود و در دست بهرهبرداری توانستند منابع آب و تامین نیازها را بهخوبی مدیریت کنند؛ بهنحوی که به نظر میرسد حتی بسیاری از مسئولان نیز بهتبعات واقعی خشکسالیها پی نبرده و بسیاری از مردم نیز بهدلیل عدمدریافت هشدارهای لازم، حتی متوجه کمبود آب نیز نشدند.
البته این موضوع (یعنی بیتوجهی به کمآبیها و عدمآگاهسازی مردم)، در نوع خود عیب بزرگی است که بایستی بهصورت مجزا مورد بحث و بررسی قرار گیرد. طی سهماه گذشته، سیلابهای بسیار بزرگی در کشور به وقوع پیوست که در نوع خود کمنظیر بوده و طی آن بسیاری از مناطق کشور که از خشکسالی شدید و طولانیمدت رنج میبردند، شرایط مطلوبی پیدا کرده و بسیاری از تالابها و دشتها سیراب شد و منجر به شور و شعف مردم بهخصوص در مناطق کویری و اطراف تالابهای خشکیده گردید.
در این شرایط اگر سدهای مخزنی نبودند، این خوشحالی مردم از دوام زیادی برخوردار نمیبود و میتوانست منجر به افزایش شدید خسارات جانی و مالی در مناطق مختلف کشور شود. با وقوع بارندگیهای بهار و زمستان امسال که بهطور متوسط رشدی حدود 300 درصدی را نشان میدهند، میتوان امیدوار بود دوره خشکسالی شدید حدود دو دهه اخیر به پایان رسیده است و همانند تناوب دورههای خشک و تر گذشته، دورهای از ترسالی آغاز شده باشد که در نوع خود جای بسی سرور و شادمانی است.
در این شرایط نیز در صورت نبود سدهای مخزنی، وقوع سیلابهای فراگیر و ویرانگر مانند سیلابهای بهمن ماه 97 و فروردین 98 میتوانست منجر به فاجعه ملی و مشابه سیلاب سال 2010 پاکستان شود. وجود سد کرخه، سد دز و سدهای کارون سیلابهای اخیر خوزستان که دوره بازگشت آنها تا حدود هزارسال تخمین زده شده کنترل کرده و خسارات پاییندست را به حداقل رساندند.
هر چند که اگر تجاور به حریم و بستر رودخانه در پاییندست سدها صورت نمیپذیرفت که منجر به کاهش عبور جریان سیلاب شود و از طرفی اگر مسئولان محلی استانها بهمنظور حفظ آب برای تامین نیازهای شرب و کشاورزی، از تخلیه موثرتر سدها ممانعت به عمل نمیآوردند و از همان ابتدا و پیش از وقوع سیلابها، تخلیه از سدها با مقادیر بیشتری انجام میپذیرفت، خسارات در خوزستان بهطور کامل کنترل میگردید. برای آشکارسازی نقش سدها در کنترل و مدیریت سیل، کافیست وضعیت روندیابی سیلابهای بهمنماه سال گذشته و فروردینماه سال جاری در مخازن سدها را مورد بررسی و تحلیل قرار داد.
در این راستا، در نیمهشب نهم بهمنماه، سیلاب تاریخی و بزرگی در حوضه کرخه به وقوع پیوست که مقدار پیک ورودی آن به سد کرخه حدود 6800 متر مکعب بر ثانیه به ثبت رسیده که در نوع خود و تا آن زمان بیسابقه بوده است. خوشبختانه سد کرخه توانست این سیلاب را کنترل کرده و از وقوع یک فاجعه ملی جلوگیری کند.
سیلابهای نوروز 98 ورودی به سد کرخه با مقادیر پیک حدود 8800 متر مکعب بر ثانیه نیز در سد یادشده مستهلک گردید. البته سد دز نیز خسارات سیلاب بزرگ سال 1395 با دبی پیک حدود 8000 متر مکعب بر ثانیه و سیلاب استثنائی فروردین 98 با دبی پیک حدود 8000 متر مکعب بر ثانیه و سد گتوند سیلاب بزرگ سال 1394 با دبی پیک 5000 متر مکعب بر ثانیه و سد گلستان سیلاب بزرگ مرداد ماه 1380 را با دبی پیک حدود 3000 متر مکعب بر ثانیه (که دوره بازگشت آن بیش از هزار سال تخمین زده شده است) به حداقل رساندند. در نمودار(1) هیدروگرافهای ورودی و خروجی سد مخزنی کرخه برای دو سیل بزرگ بهمنماه 97 و فروردینماه 98 نشان داده شده است.
اهمیت ساخت بهموقع سد بختیاری
لازم به ذکر است چنانچه سد بختیاری نیز بهموقع ساخته میشد، علاوهبر حفظ چند میلیارد متر مکعب آب، خسارات پاییندست سد دز نیز بهطور کامل کنترل میگردید. متاسفانه چند سالی است که احداث سد بختیاری به دلایل غیرکارشناسی به تاخیر افتاده و تداوم این موضوع و عدم آغاز عملیات اجرایی سد بختیاری میتواند علاوهبر هدر رفت آب، موجب نگرانی مسئولان و مردم در دوره مرطوب پیشرو و در زمان وقوع سیلاب باشد.
رودخانه دز از دو سرشاخه بختیاری و سزار تشکیل شده که بیش از نیمی از آب آن از سمت رودخانه بختیاری وارد دز میشود. در صورت احداث سد بختیاری علاوهبر کنترل سیلابها، برای تولید برق که در زمره انرژیهای پاک قرار میگیرد و مشکلات تولید گازهای گلخانهای را نیز ندارد، بسیار اثرگذار خواهد بود.
با احداث سد بختیاری علاوهبر تامین کمبود نیازهای کشاورزی، تولید انرژی برقابی حوضه آبریز دز به دو برابر خواهد رسید. ضمنا احداث سد بختیاری علاوهبر افزایش آب تنظیمی سیستم رودخانه دز، موجب تلهاندازی بخش قابلتوجهی از رسوبات ورودی به مخزن سد دز شده و به افزایش عمر مفید مخزن سد دز کمک خواهد کرد.
ضرورت احداث سازههای ذخیره آب
در بسیاری از مناطق کشور، بهخصوص در مناطق ساحلی، زمان تمرکز حوضهها کوتاه است و با وقوع بارش و ایجاد سیلاب، این منابع آبی سریعا از دسترس خارجشده و به دریا تخلیه میشوند و امکان استفاده از آنها بدون احداث سازههای ذخیره آب غیرممکن خواهد بود، برای مثال در استان گیلان در حال حاضر سالانه بیش از سه میلیارد متر مکعب آب شیرین رودخانهها بدون استفاده به دریا میریزد، در حالی که شبکه بزرگ سپیدرود در همین استان، از کمبود آب در رنج است.
نمونه دیگر این امر را میتوان در حوضههای جنوبی مشاهده کرد. رژیم رودخانههای جنوب کشور بارانی بوده و جریان پایه آن نسبت به حجم سیلابها، بسیار اندک است.
بنابراین رژیم اصلی این رودخانهها سیلابی بوده و عمده آن در ماههای دی، بهمن، اسفند و فروردین اتفاق میافتد که چنانچه مهار نشود، بهدلیل نبود نیاز آبی مستقیما به دریا تخلیه میشوند. این درحالی است که عمده نیازها در این مناطق، مربوط به ماههای، اردیبهشت، خرداد، تیر، شهریور، مهر و آبان است.
بنابراین چنانچه سدی در این منطقه وجود نداشته باشد، عملا نمیتوان مقادیر سیلاب را کنترل کرد و این منابع آب بلااستفاده به دریا تخلیه میشود. در ضمن، تخلیه حجم عظیم جریان سیلابی در مسیر رودخانه سبب بروز خسارتهای زیادی نیز میشود که با ساخت سد، ضمن استفاده مطلوب از منابع آب، از بروز خسارتهای جبرانناپذیر به جان و مال مردم نیز جلوگیری میشود.
از طرفی، در سالهای اخیر تغییرات آبوهوایی موجب تغییر بیشتر در توزیع زمانی و مکانی بارش و همچنین میزان و نوع آن (تبدیل برف به باران)، تغییر در میزان بزرگی و فراوانی وقوع سیلابها، تغییر در میزان آورد سالیانه، تغییر در ماههای مستعد برای وقوع سیلابهای حداکثر، تغییر در کیفیت آبها، تغییر در میزان تبخیر و همچنین میزان تغذیه سفرههای آب زیرزمینی خواهد شد.
همچنین افزایش دما، هم میزان بارش برف را کاهش داده و همزمان ذوب آن را از فصل بهار به فصل زمستان تغییر داده است که این مساله بر الگوی فصلی جریان آب رودخانهها نیز تاثیر گذاشته است.
در واقع در اثر این پدیده، مکانیزم طبیعی که تضمینکننده توزیع متوازن و تدریجی آب در ماهها و فصول مختلف سال است، به مرور تغییر کرده و جای خود را به بارندگیهای شدید، رگبار و سیلابهای ناگهانی داده است.
به عبارت دیگر حجم روانابها در فصل زمستان افزایش یافته و در فصول خشک، به شدت کاهش یافته است. بر این اساس، بهترین راهکار مناسب که بتواند تشدید عدم توازن مکانی و زمانی بین منابع و مصارف آب را تعدیل نماید، احداث سدهای مخزنی جهت ذخیره آب در فصول پرآب و توزیع تدریجی آن در فصول خشک است.
جمعبندی و نتیجهگیری
درحال حاضر سدها جزء مولفههای اصلی مدیریت منابع آب در جهان و از جمله ایران هستند و بدون استفاده از این زیرساختها نمیتوان بخش آب کشور را راهبری کرد. وابستگی بخشهای مختلف مصرفکننده به نقش تامین آب سدها و همچنین وابستگی جوامع و توسعه پاییندست سدها به نقش کنترل سیلاب آنها و بسیاری موارد دیگر، حذف سدها را از سیستم مدیریت منابع آب کشور غیرممکن میسازد.
در بسیاری از مناطق کشور که به دلیل کمبود اعتبارات، طرحهای توسعه منابع آب بهموقع به اجرا نرسیدهاند، مردم راسا وارد عمل شده و با برداشتهای غیراصولی از آبهای سطحی و زیرزمینی، توسعه ناپایدار را باعث شدهاند.
همه فشار برای ایجاد اشتغال، بر منابع آب وارد شده و تقریبا تمامی طرحهای توسعه، آبمحور بودهاند. این در حالی است که پتانسیلهای بالقوه کشور مانند گردشگری و معادن و صنایع برای افزایش اشتغال مورد توجه قرار نگرفته است. معضل اصلی دشوارشدن تامین آب در سالهای اخیر این است که کاهش رواناب، بیش از دو برابر کاهش مقدار بارندگیها بوده است.
بسیاری از سدهایی که ورودی آنها در چند سال اخیر کاهش یافته بود، شدیدا مورد انتقاد قرار گرفته بودند در حالی که همه این قبیل سدها، در سیلابهای اخیر با ظرفیت کامل مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاند که از آن میان عملکرد سدهای کرخه، ساوه، گاوشان و حتی سد تالوار قابل توجه بوده است.
این در حالی است که کاهش ورودی به اینگونه سدها در خشکسالیهای اخیر، بهدلیل توسعه بیرویه و ناپایدار توسط مردم در بالادست این سدها بوده است. عبور از دوره طولانی خشکسالیهای طولانیمدت طی سالهای 77 تا 97 و همچنین تعدیل خسارت سیلها بدون وجود سدهای مخزنی غیرممکن بود. ضمن اینکه چنانچه سد بختیاری ساخته شده بود، خسارات سیلاب در خوزستان بهطور کامل کنترل میگردید و بخش بزرگتری از حجم سیلابها مدیریت میشد. عملکرد سدهای مخزنی حوضههای کرخه و کارون مصداق بارز این ادعاست.