ماهان شبکه ایرانیان

مشابهت های فکری-عملی دو جریان سیاسی خوارج نهروان و القاعده عراق

یکی از تحولات مهم سیاسی-فکری در تاریخ اسلام، ظهور جریان هایی است که سمبل گرایش های افراطی در عرصه سیاست و اندیشه بوده اند

مشابهت های فکری-عملی دو جریان سیاسی خوارج نهروان و القاعده عراق

مقدمه

یکی از تحولات مهم سیاسی-فکری در تاریخ اسلام، ظهور جریان هایی است که سمبل گرایش های افراطی در عرصه سیاست و اندیشه بوده اند. جریان هایی که به عنوان بازیگران فعال غیردولتی در صحنه معادلات جهان اسلام نقش مؤثری ایفا کردهاند و ظهور آنها تنها معلول جریانات فکری -سیاسی عصر خویش نبوده است، بلکه جنبه های اجتماعی و روانی خاص خود را نیز داشته است. این جریان ها با به کارگیری دیدگاه های افراطگرایانه خود کوشیده اند تا در حوزه سیاست جایی به دست آورند، اما درست به دلیل همین دیدگاه ها و قرائت خارجی - گری و شبه خارجی گری که از دین اسلام ارائه کرده اند، تاکنون نتوانسته اند در حوزه سیاست جایگاه درخور توجهی به دست آورند، هر چند که ممکن است آرمان آنها از جهاتی والاتر بنمایاند، اما نحوه عملکرد آنها در تحمیل و تلقین عقاید شخصی شان به گونه ای بوده است که توده های مردم در طول تاریخ نتوانسته اند با آنان سر سازگاری داشته باشند و عقایدشان را پذیرا باشند. در این میان برای تبیین بهتر این عدم ناسازگاری و ماهیت فکری-سیاسی و عملی آنها باید دو واژه جهاد و تکفیر مورد توجه اساسی قرار گیرند. واژه هایی که به عنوان شاخصه هایی اصلی در اندیشه های متفکران و اندیشمندان عرب جلوه گر شده اند و در آنها یک برداشت منحرفانه از عملی مقدس (جهاد) در خدمت یک جریان نظری منحرف (تکفیر) قرار گرفته است و مسلمانان و غیرمسلمانان به صرف «غیر بودن» برخلاف معیارهای شناخته شده شرعی، متهم به کفر و خروج از اسلام شده اند و وجوب کشتن آنها تحت عنوان جهاد صادر شده است. اکنون با تأکید بر این دو واژه به صورت اجمالی این زنجیره فکری را تا عصر حاضر مورد بررسی قرار می دهیم.

از لحاظ تاریخی پیشینه این جریان های تکفیری-جهادی در جهان اسلام به دوران خلیفه اول باز می گردد زمانی که در جریان جنگ های ردّه دستگاه خلافت معارضان خود را کافر و خارج از دین قلمداد کرد، اما ظهور بارز این اندیشه که قالب شناخته شده تری دارد مربوط به جریان خوارج در دهه چهل ه.ق است که از آنها به عنوان تکفیری های صدر اسلام نامبرده می شود، جریانی که از یک تردید و فهم غیرصحیح در خصوص اقدامات امام علی (ع) پدیدار شد و برای اولین بار اهل قبله را تکفیر کرد و با مطرح کردن شعارهای اسلامی، قرائتی از دین ارائه کرد که مورد قبول هیچ کدام از فرق اسلامی نبود.

مبحث خارجی گری و تکفیر به مدت شش قرن، به دلیل اینکه با اندیشه اسلامی نمی ساخت از میان رفت تا اینکه در قرن هفتم ه. ق بار دیگر توسط ابن تیمیه حرّانی با احیای واژه های تکفیر و جهاد نمود تازه ای یافت . وی به عنوان پدر معنوی فعالان سنی رادیکال مدرن که همه متفکران رادیکال معاصر به او استناد می جویند. (٥٦: ٢٠٠٤ ،Burke) از ایدئولوگ های مکتب تکفیر بود که مسئله تکفیرگرایی را در آغاز دعوت خویش تئوریزه کرد و بسط داد و به عنوان اولین متأله مسلمان به صورت منظم و منسجم به مسئله جهاد پرداخت و بخش بزرگی از کتاب «السیاسیة الشرعیة» را به این موضوع اختصاص داد. (بخشی شیخ احمد، ١٣٨٥: ١٩٦) با مرگ ابن تیمیه برای اولین بار محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم ه. ق این مفاهیم را وارد جریان فکری خود کرد و آنها را گسترش داد. او با داشتن عقاید بنیادین مبارزه با شرک و مبارزه در راه استقرار توحید و یکتاپرستی، در رساله «کشفُ الشّبهات» خویش بیش از ٢٤ بار مسلمانان غیر وهابی را مشرک و بیش از ٢٥ مرتبه آنان را کافر، مرتد، بت پرست و غیره معرفی کرد. (موثقی، ١٣٨٦: ١٦١-١٦٢) این زنجیره فکری در قرن نوزدهم توسط ابوالاعلی مودودی، اندیشمند و متفکر پاکستانی، که شاخص اصلی اندیشه اش جهاد است، ادامه پیدا کرد. مودودی اولین شخصی است که به صورت روشمندانه ای به این واژه پرداخت و آن را وارد ادبیات سیاسی معاصر کرد. نوشته های وی به صورت بارز در اندیشه های متفکر معاصر مصریاش، سید قطب، جلوه گر شد، به گونه ای که وی به عنوان دومین فرد، به صورت مبسوطی واژه جهاد را بررسی و آن را وارد ادبیات سیاسی گروه های نظامی اسلامگرا کرد. او با قانونی کردن جهاد آن را وظیفه ای شخصی برای همه اعلام کرد. سید قطب که از او به عنوان طلایه دار اندیشه نوسلفیسم (بخشی شیخ احمد، ١٣٨٥: ١٩٧-١٩٨) و پدر معنوی جهادگرایان افراطی نامبرده می شود در کتاب «مَعالِمُ فی الطّریق» به رد مفهوم رایج جهاد در اسلام (جهاد تدافعی) پرداخت و آن را یک انقلاب دائم علیه دشمنان داخلی و خارجی ذکر کرد. (٧: ٢٠٠٥ ،Gerges) با برداشت از این زنجیره، خاستگاه نخستین گروههای تکفیری معاصر را باید مصر ذکر کرد و از این کشور است که این اندیشه به دیگر کشورهای اسلامی سرایت کرد. (عدالت نژاد، ١٣٩٠: ١) اما آنچه به شکل برجسته ای به رشد و نمو جریانهای تکفیری-جهادی کمک کرد، حادثه اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی در ١٩٧٩ بود. این حادثه باعث شد، تا علمای اسلامی علیه شوروی اعلام جهاد کرده و آن را به عنوان حمله دارالکفر علیه دارالاسلام در نظر بگیرند، اما مدتی بعد این جریان که در مبارزه با کافران نمود پیدا کرده بود، به آلتی در دست متعصبان مذهبی تبدیل شد و رفته رفته بر جنبه های فرقه گرایی خود افزود و به شکل برجسته ای وارد مبارزه عقیدتی درون دینی شد که حاصل آن ظهور گروههای تکفیری-جهادی؛ طالبان، سپاه صحابه، القاعده وغیره بود. گروه هایی که در راه تحمیل اندیشه ها و ترویج برداشت های خارجیگری خود، با حربه های مشترک تکفیر و جهاد، دست به قتل عام مسلمانان زدند. در ادامه این خط سیر، امروزه در عراق پس از گذشت چندین سال از سقوط صدام حسین با اقدامات شاخه ای از القاعده، موسوم به جریان القاعده عراق مواجهه هستیم، که از آن به «دولت اسلامی عراق و شام» و اختصارا «داعش» تعبیر می شود. این جریان یکی از آخرین حلقه های فعال زنجیره جریان های تکفیری - جهادی است که پس از تشکیل گروه هایی موسوم به صحوه (بیداری) و انتشار تصاویری از جسد زرقاوی توسط نیروهای امریکایی و تصاویر اجساد دو تن دیگر از سرکردگانش توسط نوری مالکی در هفتم مارس٢٠١٠، به سرعت سراشیبی سقوط را طی کرد، اما امروزه بار دیگر با شدت گرفتن اختلافات درونی گروههای سیاسی عراقی و با توجه به حضور قدرت های فرامنطقه ای در خاورمیانه و تحولات منطقه ای مربوط به بیداری اسلامی و بحران سوریه بار دیگر به عرصه تحولات عراق بازگشته است. (قزوینی، ١٣٩٢: ٢١) و با ادعای مذهبی شدید همچون جریان به ظاهر مرده و افراطگرای خوارج (با وجود دوری چهارچوب شعارهای آنها نسبت به همدیگر) دست به اقدامات خشونت بار، اما مقدس مآبانه تری زده و یکی از خونبارترین وقایع تاریخ اسلام را بار دیگر در عصر حاضر رقم زده است که آثار نامطلوب این اقدامات اکنون در عراق و سوریه به وضوح قابل مشاهده است.

اقدامات غیرقابل توصیف این جریان که از آن به نام اسلامگرا تعبیر می شود، چنان است که حتی مورد طرد هم مسلکان تکفیری آن نیز قرار گرفته است و عناصر تکفیری چون ابوماریا قحطانی، سرکرده تروریست جبهه النصره، و عدنان عرعور، پدر معنوی تکفیری های سوریه ، آن ها را خوارج عصر حاضر خوانده اند و در این میان عرعور عناصر داعش، را به خاطر جنایاتشان سگ های جهنم توصیف کرده است. با توجه به این امر در نوشتار حاضر در پی تبیین مقایسه ای وجوه مشترک این دو جریان افراطگرا برآمده ایم. وجوهی که شناخت آن ممکن است در انتخاب راهبرد اساسی برای مقابله با آنها مؤثر واقع شود و در این خصوص درصدد پاسخ گویی به پرسش های ذیل هستیم؛ خاستگاه اجتماعی -سیاسی جریان خوارج و داعش چیست؟ نحوه پیدایش و تشکیل این دو جریان سیاسی چگونه بوده است ؟ این دو جریان دارای چه وجوه مشترک روحی و رفتاری هستند؟

١- جریان سیاسی خوارج

١-١- خاستگاه اجتماعی - سیاسی خوارج

جریان فکری -سیاسی خوارج نخستین که با افق کوتاه فکری خود از روح و معرفت اسلام بیگانه بود، اکثریت دارای شغل های پایینی بودند و در میان آنها از خانواده های اصیل و مشهور به شرف و سیادت عرب کسی وجود نداشت، بلکه بیشتر از اعراب بادیه نشینی بودند که به زندگی کوچ نشینی و رمه گردانی سخت عادت کرده، یا در نهایت زندگی روستایی داشتند.

خوارج که برای نخستین بار از میان قبایل بدوی، بکر بن وائل و بنی تمیم ساکن در عراق پدیدار شدند، از بدویانی بودند که اصولا از امامت و سیاست به عنوان امری فراقبیله ای برداشتی نداشتند. (جعفریان، ١٣٨٧، ج٢: ٣٦٣؛ قربانپور، ١٣٩٠: ١) اما دارای تعصبات شدید قبیله ای بودند که نشانگر روح نژادپرستی شان بود، این تعصبات چنان شدید بود که علی رغم تظاهرشان به زهد و تقوا به وضوح در اعمال آن ها آشکار بود. آنان که مخلوطی از عرب و غیرعرب (موالی) بودند. مدتها قبل از ظهور اسلام به دلایلی چون؛ افزایش جمعیت ، قحطی و گرسنگی، کمبود منابع، حوادث طبیعی و جنگ، ناخواسته موطن اولیه خویش منطقه داخلی شبه الجزیره (تهامه) را ترک کرده بودند و به نواحی شمالی مهاجرت کرده و در منطقه شام، عراق، بحرین ساکن شده بودند. (قربانپور، ١٣٩٠: ١) این اعراب بدوی وضع اقتصادی بدی داشتند و چنان در فقر و تنگدستی زندگی می کردند که ظهور اسلام نیز وضع مادی آنها را بهتر نکرد. و در حالی دین اسلام به سراپرده دل آنان راه یافت که قلبشان با سادهاندیشی، تنگ نظری و دوری از دانش ها همراه بود. این ها همان کسانی بودند که در سالهای پایانی عمر پیامبر اسلام (ص) به میل خود یا به اکراه اسلام آوردند. چنانکه قرآن کریم درباره آنها می فرماید: «قالت الأعراب آمنّا قل لم تؤمنوا و لکن قولوا أسلمنا و لمّا یدخلِ الایمانُ فی قلوبِکم... .»: عرب های بادیه نشین گفتند: ما ایمان آوردیم، به آنها بگو شما ایمان نیاوردید؛ چون حقیقت ایمان هنوز در قلب شما داخل نشده است، بلکه بگویید که اسلام آوردیم... (حجرات، آیه ١٤) مجموع این عوامل سبب شد، تا آن ها که از یک نوع ضعف شدید فرهنگی، دینی، اقتصادی در رنج و محنت باشند و خیلی زود از مسیر اسلام جدا شوند.

٢-١- بستر سیاسی شکل گیری جریان خوارج

١-٢-١- پیدایش جریان خوارج در زمان امام علی (ع)

جریان خوارج که به صورت بارز پس از ماجرای تحکیم در جنگ صفین شکل گرفت ، در آغاز یک حرکت کاملا سیاسی بود، اما برخی از مورخان آن را جریانی اصالتا دینی ارزیابی کرده اند. آنها در ابتدای امر مخصوصا دوران امام علی (ع) عقاید خاصی در برخورد با مسائل کلامی و اعتقادی نداشتند، اما در زمان خلافت عبدالملک بود که با این عقاید آمیخته شدند و به تدریج به افکار خود نظم و انسجام دادند. (جعفری، ١٣٦٣: ١٠٦) پدیدار شدن این جریان، حرکتی فی البداهه تلقی نشده است، بلکه آن را جریانی سازمان یافته دانسته اند که چندین دهه مترصد چنین فرصتی بوده است. (قربانپور، ١٣٩٠: ١) ردپای خوارج را می توان به صورت مخالفت های پی درپی برخی از افراد چون؛ ذوالخویصره با پیامبر (ص) در زمان ایشان جست و جو کرد. (بخاری، بی تا، ج٤: ٢٠٠) در زمان سه خلیفه اول نیز چنانکه از شواهد تاریخی برمی آید یک سری دسایس و برنامه های سیاسی بستر مناسبی را برای رشد و شکل - گیری جریان خوارج ایجاد کرد، تا اینکه سرانجام در زمان امام علی (ع) این جریان در جنگ جمل تقویت و در جنگ صفین به صورت بارز اعلام موجودیت کرد. آنها در این جنگ با استناد به ظاهر برخی از آیات قرآن چون آیه «لَا حُکمَ إلّا لِلّهِ» که بیشتر جنبه شعاری داشت و ناظر به امور دیگری بود رو در روی سپاه امام علی (ع) ایستادند. در این زمان نداشتن بصیرت و شناخت جامعه علوی از یک طرف و شعارهای جذاب و مردم فریب خوارج از سوی دیگر، بسیاری از سپاهیان امام (ع) را به سوی آنها متمایل کرد. خوارج اولیه که برای اتخاذ مواضع خویش بر فهم ساده و سطحی آیات قرآنی و استنباطات محدود عقلی خود تکیه داشتند با وجود اظهار دین داری و التزام به قوانین شریعت و اجتهاد و کوشش در عبادت و نهی از منکر، خیلی زود دامنه اقدامات مخالفت آمیز خود را گسترش دادند و به کشتار بی گناهان، زنان و کودکان پرداختند و با ایجاد اغتشاش، امنیت راه ها را سلب و در همه جا فساد کردند. (ابن ابی حدید، ١٣٦٩، ج٣: ٥٩) این اقدامات که به شدت امنیت و نظم جامعه را تهدید می کرد زمینه رویارویی امام علی (ع) را با آنها فراهم ساخت. امام (ع) که در برخورد اولیه کوشید با ارشاد و نرمش به بحث و استدلال با خوارج بپردازد، مدارا و تساهل با آن ها را منوط به عدم اقدام عملی و مسلحانه علیه حکومت خویش کرد، اما خوارج با تشکیل گروهی مسلح و انتخاب عبدالله بن وهب راسبی به رهبری، با اقدامات خویش درصدد براندازی یا آسیب رساندن به نظام علوی برآمدند. با مشاهده این اقدامات، امیرالمؤمنین (ع) مجبور به جنگ و فرونشاندن آتش فتنه آنان شد. در این جنگ (نهروان) بسیاری از خوارج کشته شدند و تعدادی از آنها نیز برای فرار از مرگ توبه کردند. خطر فتنه گری خوارج در ضربه زدن به اسلام و مسلمانان به اندازه ای بود که امام علی (ع) پس از رویارویی با آنها در جنگ نهروان، هنگامی که به کوفه بازگشت تا برای نبرد با معاویه آماده شود در ضمن خطبه ای قاطعیت برخورد با خوارج را مورد تمجید قرار داد و در این باره گفت: «ای مردم این من بودم که چشم فتنه را کور کردم و جز من هیچ کس جرئت چنین کاری نداشت.» (نهج البلاغه ، خطبه ٩٣، ١٣٧٥: ٣٤٩) ایشان سپس با خبر تداوم تفکر انحرافی خوارج و آنها را نطفه هایی در پشت پدران و رحم مادران ذکر کردند که سرانجام به دزدی و راهزنی پیوند می خورند. (نهج البلاغه ، خطبه ٦٠، ١٣٧٥: ٢٢٥) و با نهی کشتار خوارج، به عنوان افرادی که در جست و جوی حقیقت بوده، اما خطا کردهاند تنها زمانی جنگ با آنها را بلااشکال ذکر کرد که بر امامی عادل و پیامبر جماعتی از مسلمانان قیام کنند. (نهج البلاغه، خطبه ٦١، ١٣٧٥: ٢٢٥) خوارج که از آنها به عنوان « فتنه گرترین گروه تاریخ» نام برده می شود، (عالمیان، ١٣٨٨: ٣٦ و٤٠) عصر امام علی (ع) را با درگیریها بسیاری مواجه ساختند، تا آنجا که هیچ دورهای در میان خلفا، این چنین در معرض تهدیدات و فتنه گری هایی که اوج آن شهادت امام (ع) توسط پس مانده های نهروان بود، قرار نگرفته است.

٢-٢-١- جریان خوارج پس از جنگ نهروان

پس از جنگ نهروان و شهادت امام علی (ع)، بازماندگان خوارج فرصتی یافتند تا با عضوگیری از میان قبایل فقیر عرب از نو به تبلیغ و ترویج فکری خود بپردازند، و به مدت یک و نیم قرن با منطق خشک و بی روح رفتار خویش تقیه را به مفهوم صحیح و منطقی آن کنار گذاشتند (مطهری، ١٣٩١: ص ١١٥) و به هر شکل و در هر شرایطی با عده کمی دست به شورشهای علنی و نامنظم زدند و با این اقدام وحدت عالم اسلام و قدرت خلفای اموی و (عده ای از) عباسی را مکرر به خطر اندازند و به عنوان یک جریان فتنه انگیز مورد تعقیب آنان قرار گرفتند. تا جایی که سرانجام مایه های انقراض سلسله امویان را فراهم ساختند. خوارج که در آغاز پیدایش دارای سرسختی و تعصب بسیاری در امور دینی بودند در دوران پس از جنگ نهروان، تغییر عقیده از جمله خصایص بارز رفتاریشان شد و نسبت به عقاید مذهبی خود چنان تخفیف دادند که نسبت به امام علی (ع) نیز موضع آرامتری گرفتند و در نوشته های متأخرشان نسبت به وی اظهار ارادت کردند که جز مواردی اندک نمی توان شباهتی بین آن ها و اسلافشان یافت. (جعفریان، ١٣٨٧، ج٢: ٦٧٦-٦٧٨) کم کم فعالیت خوارج به علت وجود اختلاف و تفرقه و انشعاب ها و تصفیه های خونین درون گروهی محدود شد. امری که به آرامی موجبات رکود مذهبشان را از مناطق علمی و محل هایی که دارای فرهنگ اسلامی و قدرت و تمدن بود به طرف مناطقی که زندگی بدوی در آن جریان داشت ، فراهم آورد و سبب شد تا آنان از شرکت در گسترش فرهنگ اسلامی که سریعا در حال رشد بود، محروم شوند و همانطور که امام علی (ع) درباره آنها پیش بینی کرد تبدیل به مردانی چپاولگر و غارتگر شدند. (نهج البلاغه، خطبه -٦٠، ١٣٧٥: ٢٢٥) این جریان با وجودی که به ظاهر خطرشان پس از جنگ نهروان پایان پذیرفت، اما با عده محدودی همچنان هسته فکریشان را حفظ کردند تا آنجا که جدا از تهدیدات مکرر برای خلفای اموی و عباسی، در قرن دوم ه. ق سردسته فرقه ای از آنها به نام عبدالرحمن بن رستم در مغرب اسلامی در شهر تاهرت برای مدت ١٥٠ سال دولتی خارجی به نام رستمیان تأسیس کرد (شهیدی، ١٣٨٣: ١٦٦) و عده ای از آنان نیز به شهرهای دوردست فرار کردند و به بهانه کفر همه جا را غارت کردند تا اینکه عاقبت سر از سجستان درآوردند و در شمار عیّاران درآمدند. (جعفریان، ١٣٧٨، ج٢: ٣١٥) علی رغم این، آنها اثر خود را در افکار و عقاید خارجی گری سایر فرق اسلامی به جا گذاشتند و مسلک خارجی گری و شاکله فتنه گری رشد و نمو خود را همچنان حفظ کرد و امروز طرز فکر خارجی گری در مسلک های مختلف احیا و رواج یافته ، موجب بروز فاجعه هایی در قلب عالم اسلامی شده است.

٢- جریان القاعده عراق

١-٢- خاستگاه اجتماعی - سیاسی القاعده عراق

ظهور، تقویت و نقش آفرینی جریان القاعده عراق از استان الانبار به دلیل شرایط خاص قبیله ای، صحرایی، جمعیت کم و تقریبا خالی از سکنه و عدم کنترل کامل نظامی آن از سوی دولت عراق است ، هر چند که این جریان در دیاله، نینوا، صلاح الدین، کرکوک و نواحی بابل و واسط نیز فعالیت داشتند، اما تثبیت حضور اولیه آنها در الانبار، بر اساس اتحاد اولیه قبایل این منطقه و جهادی های خارجی صورت گرفته است که دارای منافع مشترک اخراج نیروهای امریکایی و متحدان آن از عراق ، توقف روند سیاسی جدید و براندازی حاکمیت نوین بوده اند. (اسدی، -١٣٨٨: ٢٣٧)

این جریان، آبشخور فکری-سیاسی آن مستقیما از سازمان تکفیری-جهادی بزرگ القاعده است و ابی مصعب زرقاوی مؤسس آن در کنار بن لادن و ایمن الظواهری از سرکردگان القاعده یکی از تئوریسین های سازمان بزرگ القاعده بود. از لحاظ اجتماعی، خاستگاه افراد و اعضای تشکیل دهنده القاعده عراق را مربوط به روستاها، بیابانها، مناطق دورافتاده و محروم از توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دانسته اند که عموما در چهار دسته قابل دسته بندی هستند:

١- مجاهدینی که مربوط به اردوگاه های فلاکت زده آوارگان افغان در وزیرستان و لاهور پاکستان هستند.

٢- مجاهدینی که عموما از اهل تسنن هستند و مربوط به کشورهای عربی سنی منطقه چون؛ اردن، عربستان وغیره هستند.

٣- مجاهدینی با تفکرات افراطی از قفقاز و چچن و کشورهای شمال افریقا چون؛ تونس و لیبی ، الجزایر و غیره.

٤- مجاهدینی از مسلمانان اروپایی که در جریان آشنایی آنها با اسلام و تعلیم و تربیت دینی شان روحانیون وهابی و سلفی نقش عمده ای داشته اند و به نوعی اسلام رادیکال سلفی معتقدند. (زیباکلام، ١٣٩٣: ١)

با این وجود از گروه داعش به عنوان عرب و مسلمان نامبرده می شود، درحالی که تعداد زیادی از آنها طبق دسته بندی فوق عربی نمی دانند و حتی با فرایض اولیه اسلام آشنا نیستند، اما ادعا و شعار ناسیونالیسم عربی دارند. به نظر می رسد که سرکردگان این جریان در آغاز برای گسترده شدن هر چه بیشتر تشکیلات خود از این دسته های مجاهد استفاده می کردند، اما با گذشت زمان اغلب افراد این تشکیلات عراقی شدند و هم اکنون هم بیشتر آنان بومی هستند. به طورکلی می توان آنان را به عنوان یک تشکیلات چندملیتی با تفکرات افراطی خشونت گرا ذکر کرد که همچون خوارج در پیشینه و خاستگاه اجتماعی خود به شدت از یک نوع ضعف دینی، فرهنگی، اقتصادی جدی رنج می برند.

٢-٢- بستر سیاسی پیدایش جریان القاعده عراق

١-٢-٢- پیدایش جریان القاعده عراق در دوران ابی مصعب زرقاوی

در پی اقدامات نظامی، امنیتی امریکا و دیگر کشورها در جریان جنگ علیه تروریسم پس از حادثه ١١ سپتامبر، پایگاه القاعده در افغانستان از هم پاشید و توانایی جذب نیرو و بسیج این سازمان تا حد زیادی کاهش یافت. در این میان از سال ٢٠٠١ به بعد با پراکندگی اعضای القاعده و ایدئولوژی آن در سطح جهان دوره ای تحت عنوان القاعده گرایی به ظهور رسید که برخی از اعضا با تقلید از اهداف، ایدئولوژی و شیوه القاعده در کشورهای مختلف با تشکیل گروه هایی به فعالیت پرداختند. (عباسزاده، ١٣٨٩: ١٥١-١٥٤ و ١٦٢) در این راستا با رفتن «فاضل نزال خلالیه» تروریست اردنی الاصل معروف به ابی مصعب زرقاوی به عراق یک صحنه امیدبخش برای گسترش فعالیت های آنچه نسل دوم القاعده در عراق می دانند، باز شد. در این زمان زرقاوی به همراه سران القاعده جنگ در عراق را یک فرصت بی نظیر برای جنبش جهانی جهاد برای درگیر کردن و شکست امریکا و گسترش منازعه در کشورهای همسایه تحلیل می کردند. (عباسزاده، ١٣٨٨: ١٦٣)

جریان القاعده عراق را می توان مهم ترین بازیگر غیردولتی پس از حمله امریکا به این کشور محسوب کرد. این جریان به عنوان چالش برانگیزترین گروه مخالف روند سیاسی عراق با رویکرد مسلحانه و خشونت آمیز در سال٢٠٠٣ با توجه به مهیا شدن شرایط مساعد داخلی چون فروپاشی رژیم بعث عراق و خلأ قدرت ناشی از دوران گذار پس از فروپاشی این رژیم و تضعیف جایگاه سنی ها در ارکان قدرت، زمینه برای شکل گیری آن فراهم شد، اما آغاز فعالیت این جریان در عراق از همان آغاز از عمده ترین عوامل ناامنی و بی ثباتی این کشور در آینده نه چندان دور بود و پیشرفت روند سیاسی و امنیت سازی آن را مانع شد. (اسدی، ١٣٨٨: ٢٣٤-٢٣٥) زرقاوی در دهه ٩٠ در پاکستان تحت تعالیم عصام البرقاوی (المقدیسی) اردنی پاکستانی تبار و بنیانگذار گروه سلفی التوحید و الهجرة الموحدین قرار گرفت و به یک افراطی تکفیری تبدیل شد (آیتی ، ١٣٨٥: ٧٩) که تمام دولت های عربی را بدون استثنا کافر قلمداد می کرد و اولویت را در جنگ علیه دشمن می دانست. (اسماعیلی، ١٣٨٦: ١٢٠) وی از همان آغاز با ائتلاف گروه خویش به نام التوحید و الجهاد با دیگر اسلامگرایان خشونت طلب، پایگاه عملیاتی را برای القاعده در عراق تحت عنوان القاعده در بلاد رافدین را به وجود آورد. (عباسزاده، ١٣٨٨: ١٦٣) که بی گناهان را مورد هدف قرار می داد و فرقی بین شهروندان و اشغالگران نمی گذاشت، اقدامی که حتی مورد تنفر ستیزه گران عرب نیز قرار گرفت و آنان این تشکیلات را به عنوان یک تشکیلات جهادی به رسمیت نشناختند. همین امر باعث شد تا بن لادن نیز تمایلی به ادغام این گروه، در القاعده نداشته باشد، اما به رغم این اختلافات در اواخر سال ٢٠٠٤، زرقاوی و بن لادن طی بیانیه هایی منافع مشترکی برای خود تعریف کردند و بن لادن او را به عنوان امیر القاعده در عراق معرفی کرد. (٢٥٨-٢٠٠٥،٢٥٦ ،Gerges) این اتحاد مشروعیت زرقاوی را افزایش داد و او را به کانون و مرکز ثقل ستیزه جویان بین المللی در کنار بن لادن و دیگر سرکردگان برجسته القاعده تبدیل کرد تا جایی که کم کم آوازه اش از بن لادن وسیع تر شد. در این زمان به رغم دیدگاه هایی که زرقاوی را به عنوان متحد نزدیک بن لادن و عضوی از القاعده به تصویر می کشید «شبکه سی. ان. ان» از او به عنوان گرگی تنها یاد کرد که به صورت مستقل و منفرد در خارج از تشکیلات القاعده به رویارویی با امریکا برخاسته است. (زرقاوی؛ ضحاک عراق، ١٣٩١: ٩١)

وی که هدف نهایی خود را در عراق، استفاده از خاک این کشور برای دستیابی به حکومت اسلامی و تشکیل خلافت اسلامی عنوان می کرد در آغاز با هدف مبارزه با اشغالگران امریکایی (که از آنها با عنوان«صلیبیون و ناتو» تعبیر می کرد) وارد خاک عراق شد و جهاد امت اسلامی را علیه مشرکان و صلیبیون در سراسر جهان ترویج و تبلیغ کرد، رویکردی که خیلی زود مورد استقبال جوانان عراقی مبارز با امریکا قرار گرفت و توانست این گروه را به عنوان قویترین گروه شبه نظامی در حال جنگ با امریکا در عراق تبدیل کند، اما خیلی زود برخلاف ادعای اولیه، به ایجاد جنگ فرقه ای و مذهبی میان گروه های شیعی و اعراب سنی مذهب در عراق روی آورد. و از طریق ادعای نمایندگی مردم سنی مذهب به کشتار شیعیان پرداخت که هدفش کشاندن شبه نظامیان شیعی به واکنش نظامی و در نهایت شکست روند سیاسی جدید و اخراج نیروهای خارجی بود. (علیزاده موسوی، ١٣٨٩: ٧٧-٨٩) وی از همان آغاز برای اجرای استراتژی جنگ فرقه ای خویش بر بمب گذاری های انتحاری با هدف واردکردن تلفات وسیع به غیرنظامیان شیعی متمرکز شد اقداماتی که اوج آن در سال – ٢٠٠٦ باعث رادیکال شدن فضای داخلی عراق و افزایش خشونت های فرقه ای شد. این استراتژی از یک سو مورد مخالفت ایمن الظواهری همکار قدیمی و المقدیسی استاد وی قرار گرفت (اسماعیلی، ١٣٨٦: ٢٨) و از سوی دیگر موجبات اختلاف اهل سنت را با وی فراهم ساخت ، اما زرقاوی در ژانویه ٢٠٠٦ با تشکیل شورای مجاهدین به رهبری عبدالله رشید البغدادی، به عنوان سازمانی فراگیر و متشکل از القاعده عراق، مجلس شورای مجاهدین، ارتش السنه، گروه های ابوحفض مصری و غیره به القاعده عراق وجهه ملی داد و بر این اختلافات فائق آمد. (قزوینی، ١٣٩٢: ٢٦؛ مستقیمی، ١٣٨٩: ٣٤٦) از این به بعد تمام جهادی های عراق تکفیر شدند و کسانی که دارای گرایش سنی افراطی نبودند کافر خوانده شدند. این مواضع منفی علیه اهل سنت عراق باعث شد تا سنی های محلی از مرحله اختلاف و تنش به سوی تقابل کامل با این تشکیلات پیش روند و با همکاری امریکا این قبایل در قالب شورای بیداری (صحوه) به - سوی اتحاد و همکاری با امریکا سوق پیدا کنند و به مقابله با القاعده در قالب این شوراها بپردازند. (اسدی، ١٣٨٨: ٢٤٣) از اواخر سال ٢٠٠٥ زرقاوی دامنه عملیات خود را گسترانید و پذیرش مسئولیت انفجارها توسط گروه وی، گامی برای گسترش دامنه عملیات بود. سرانجام زمانی که زرقاوی مشغول انجام عملیاتی برای جداسازی شهرهای رمادی، فلوجه و بعقوبه از حکومت مرکزی بود، پایگاهش در اطراف بعقوبه توسط هواپیماهای امریکایی و عراقی بمباران شد و به هلاکت رسید. (قزوینی، ١٣٩٢: ٢٧)

٢-٢-٢- القاعده عراق در دوران جانشینان زرقاوی

با مرگ زرقاوی، شورای مجاهدین ابوحمزه مهاجر را به ریاست القاعده عراق انتخاب کرد. در همین حال، در ١٥ اکتبر ٢٠٠٦ در پی نشست چندین گروه مسلح در چهارچوب معاهده موسوم به حِلف المطیبین، یک دولت شبه نظامی به نام دولت اسلامی عراق به سرکردگی ابوعمر البغدادی اعلام موجودیت کرد، اما با گذشت چهار سال در١٩-04-٢٠١٠ نیروهای مشترک امریکایی و عراقی با حمله به منطقه الثرثار ابوعمر البغدادی و ابوحمزه المهاجر را کشتند. بعد از این ماجرا، ابراهیم عوّاد ابراهیم بو بدری بن عرموش معروف به «ابوبکر البغدادی» که مدعی است لقبش به امام حسن (ع) می رسد به ریاست دولت اسلامی رسید. از این دوران است که عملیات تروریستی در عراق و سوریه گسترش یافت. ( خبرگزاری راسخون، ١٣٩٣. ٣. ٢٨) با شروع بحران سوریه وی با انتشار فایلی صوتی در سال ٢٠١١ جبهه النصره لأهل الشام را به ریاست ابو محمد الجولانی تشکیل داد تا استراتژی جدید خود را ترسیم کند؛ استراتژی که اقدامات دولت اسلامی را از درگیری با دولت عراق فراتر می برد و آن را به داخل سوریه نیز تعمیم می داد تا نقشه و سازمان جدیدی فراتر از دولت عراق تشکیل بدهد. بدین ترتیب بود که وی در سال ٢٠١٣ نام سازمان خود را به دولت اسلامی در عراق و شام (داعش) تغییر داد تا عملیات دو کشور تحت پوشش آن قرار گیرد، اما این ادغام توسط رهبران النصره رد شد به رغم این مخالفت ها البغدادی همزمان طی نامه هایی به مبارزان عرب و خارجی در سوریه تحت عنوان - «ویران کردن دیوارها»، خواست تا نیروهای این سازمان را در جنگ سوریه مورد پشتیبانی قرار دهند. (داعش، میراثدار القاعده، ١٣٩٣: ١) و در مدت کوتاهی آنها با شعار یاری رساندن به اهل سنت سوریه وارد جنگ داخلی این کشور شدند و به یکی از معارضان اصلی با دولت بشار اسد تبدیل شدند. (معروفپور، ١٣٩٣: ١)

در این راستا سیطره بر شهر الرقه در سوریه آغاز قدرت نمایی داعش بود. سپس در مدت کوتاهی با فتح مناطق حلب، حومه لاذقیه ، دیرالزور و غیره فعالیت آنها گسترش یافت. امری که باعث شد تا در سپتامبر ٢٠١٣ جبهه النصره با اعلام «ایمن الظواهری» رهبر خود تشکیلاتش را مستقل از القاعده عراق بداند. این اقدام به کاهش نفوذ و مشروعیت جهادی داعش در بین گروههای تروریستی منجر شد، اما ابوبکر البغدادی که معتقد بود النصره باید زیر لوای داعش فعالیت کند، با این اقدام مخالفت کرد و القاعده عراق در آنجا به فعالیت خود ادامه داد، اما پس از اینکه فعالیت آنان در سوریه به بن بست رسید در آغاز سال ٢٠١٤ بود که داعش مجبور به عقب نشینی های زیادی در سوریه شد و سرانجام طی توافقی آتش بسی را با گروههای معارض حکومت اسد در سوریه امضا کرد و با توجه به هویت عراقی خود رو به سوی عراق و استان الانبار خاستگاه اولیه خویش آورد و در صبح اولین روز سال ٢٠١٤ تحرکات نامنظم خود را با حملات نظامی به شهرهای رمادی و فلوجه آغاز کرد. پس از آن با تصرف موصل و حمله به صلاح الدین و دیگر شهرهای عراق عملا حیطه تصرفاتش را تا حد زیادی گسترش داد، طوری که کمتر گروه افراطی تا کنون به آنجا رسیده است. در این مرحله داعش سعی کرد که شکست ها و عقب نشینی های نظامی خود را با انجام ترورها و بمب گذاری های مختلف جبران کند. (خبرگزاری راسخون، ١٣٩٣. ٣. ٢٨)

٣- وجوه متفاوت و مشترک خوارج و القاعده عراق در اندیشه و عمل

دو جریان خوارج و القاعده عراق، که هر کدام با ادعای اسلامی بودن و اجرای احکام شرعی، باعث معرفی بدترین چهره از اسلام و بدنام کردن مسلمانان و ویرانی سرزمین های اسلامی در دوران خود شده اند، مشابهت های روحی-رفتاری زیادی با یکدیگر دارند تا جایی که جریان القاعده عراق با طرز تفکر خاص خود پس از گذشت قرن ها به صورت جدی توانسته است احیاکننده روح مذهب جریان تکفیری خوارج باشد و در نقاط اساسی زیادی با آن اشتراکات نظری-عملی پیدا کند، اما با وجود این، دو جریان فوق دارای وجوه رفتاری- اندیشه ای متضادی نیز هستند که نشان از ویژگی های روحی - رفتاری خاص آنان دارد. برخی از این وجوه افتراق عبارت اند از:

١-٣- تفاوت در زمان پیدایش

داعیه سیاسی و رفتارهای ستیزه جویانه جریانات مذکور که ثبات سیاسی -اجتماعی جوامع اسلامی را برهم زده اند مربوط به دو دوران فکری متفاوت با فواصل طولانی بسیار است ؛ دورانی که جدا از شرایط خاص محیطی و اجتماعی، افرادی با مسلک ها و طرز تفکر خاص خویش دارد. در این خصوص باید از جریان خوارج به عنوان افرادی ساده لوح، مقدس مآب، دنیاگرا و بدون برنامه مشخص نام برد که حقیقتا نیت امر به معروف و نهی از منکر و اجرای حکم خدا را داشته اند و با وجود روحیات خشن، خشونتشان همراه با عبادت بود. کسانی که از حقیقت دورافتاده و خطا کردند و بیشتر قصد شبهه افکنی و تأویل در دین را داشتند و در همین راستا نیز فتنه گری می کردند. (نهج البلاغه، خطبه ٦١ و ٩٣، ١٣٧٥: ٢٢٥و٣٥١)

اما افراد دنیاگرای القاعده عراق به هیچ وجه اشخاصی ساده لوح نیستند که از اعمالشان نیت امر به معروف و نهی از منکر را داشته باشند، بلکه افرادی تعلیم دیده با برنامه ریزی و هدفی مشخص هستند که بر اساس برنامه از پیش تعیین شده درست یا نادرست رهبران و حامیانشان حرکت می کنند، اما با وجود این، از درک دنیای مدرن و واقعیات آن عاجزند.

2-٣-اختلاف در نحوه پیدایش

پیدایش جریان خوارج و انشعاب آن از سپاه امام علی (ع) در آغاز بر سر مسئله امامت و برداشت انحرافی از این مسئله بود درحالی که جریان القاعده عراق در آغاز با ادعای مبارزه با اشغالگران امریکایی و غربی در کشور عراق ایجاد شد.

3-٣- نداشتن تفاهم در ایجاد حکومت

خوارج در آغاز شکل گیری طرفدار آنارشیسم (جامعه بدون حکومت) بودند و اعتقادی به تشکیل حکومت نداشتند. آنان با شعار «لا حکمَ الّا لِله» بر این مدعا صحه گذاشتند و فاقد تشکیلات و سازمان منسجمی بودند. (عالمیان، ١٣٨٨: ٤١) درحالی که جریان داعش از همان آغاز تسلط بر سرزمین یا سرزمین هایی خاص و تشکیل حکومت را در دستور کار خود قرار داده است و ایده ای تحت عنوان حکومت اسلام دارند و دارای یک ساختار سازمانی و تشکیلات نسبتا منسجم و محرمانه ای هستند که متشکل از امرای مناطق و مجالس شورای مجاهدین و فرماندهان عملیاتی است.

4-٣- اختلاف در اعتقاد به وجود دموکراسی  

خوارج در افکار و عقاید خود معتقد به وجود نوعی دموکراسی خصوصا برای انتخاب امام و خلیفه بودند و اعتقاد داشتند که آنها باید از سوی اجماع مسلمانان برگزیده شوند و سلطه و قدرت را حق امت و ناشی از اراده آن ها می دانستند. (احسانبخش، بی تا: ١٥) اما جریان القاعده عراق وجود دموکراسی را به کلی نفی می کند و پاره ای از اصول آن را عین شرک و کفر می داند که با اصول اسلام مغایرت دارد به نظر زرقاوی دموکراسی بر این اساس که بر اصل به رسمیت شناختن نظر اکثریت استوار است و حقیقت را اکثریت می داند از منظر اسلام اصلی باطل است، زیرا حقیقت از نگاه اسلام آن است که با کتاب و سنت سازگار باشد؛ خواه یاران آن کم باشند یا زیاد (زرقاوی، ١٤٢٧: ٥-٧)

5-٣- اختلاف نظر در نسب قریشی امام یا خلیفه

خوارج برای انتخاب امام یا خلیفه شرط قریشی بودن و خویشاوندی با پیامبر(ص) را رد می کردند و معتقد به انتخاب گمنامترین مردم در صورت شایستگی مذهبی و صلاحیت او از سوی مردم بودند و بر شروطی چون: شجاع، عاقل، مجتهد، مرد بودن و غیره تأکید می کردند. (شهرستانی، ١٣٦٤، ج١: ٢) درحالی که امروزه رهبران داعش با تأکید بر نسب قریشی و خویشاوندی با پیامبر (ص) با نسب سازی های جعلی با عناوین مختلف خود را منتسب به ایشان و قریش نشان می دهند و غیره،

اما صرفنظر از این وجوه افتراق و برخی از موارد جزئی دیگر در رفتار و اندیشه آنان، نزدیک بودن شخصیت و روحیات رهبران خوارج و خاستگاه اجتماعی آنها و طرفدارانشان با تکفیری های جریان القاعده عراق موجب گردیده است. تا هر دو جریان به لحاظ روحی - رفتاری از اشتراکات زیادی برخوردار شوند رفتارهایی که منشأ و ریشه اصلی آنها را باید جهالت و نداشتن آگاهی در مسائل مختلف نسبت به خود، فرهنگ و محیط، معارف اسلامی و غیره جست و جو کرد که عمدتا در تکفیر دیگران به جرم غیر بودن، خشونت گرایی افراطی، تعصبات مذموم، بدعت گذاری های جدید در دین، فرقه گرایی و غیره به گونه های مختلف در رفتارهای غیرانسانی آنها متجلی شده است . مشابهت هایی که اعمال آن نه تنها باعث رونق و شکوفایی تعالیم اسلامی نشده است، بلکه به جو رکود و جمود فکری - فرهنگی و اجتماعی در جهان اسلام دامن زده است و به عنوان عاملی مهم در تشدید عقب ماندگی مسلمین و انحراف جنبش های اصیل اسلامی از مسیر اصلاح طلبی دینی نقش منفی ایفا کرده است که در ذیل به برخی از وجوه بارز این شاخصه های مشترک روحی –رفتاری به تفصیل اشاره می شود:

6-٣- دشمنان داخلی جهان اسلام

خوارج افرادی گمنام و اجنبی نبودند، بلکه در خانواده های مسلمان پرورش یافته بودند و در میان مسلمانان بستگان و خویشاوندانی داشتند، در این میان گروه داعش نیز مسلمان و اکثریت قریب به اتفاق آنان از کشورهای اسلامی هستند. این دو جریان که می توان از آن ها با عناوین «دشمنان داخلی جهان اسلام» یا جریان هایی «درون مذهب» یاد کرد از خاک عراق، با چهره هایی نظامی - سیاسی در اعتراض به سایر مسلمانان در نفی وضعیت موجود ظهور کردند و خروج علیه امام، حاکم یا رهبر قانونی را با این استدلال که از اسلام اصیل فاصله گرفته است توجیه کرده اند. جریان هایی که با ذهنیت جزمی خود از روح حقیقی اسلام و جامعیت آن فرسنگ ها فاصله دارند و با تنگ نظری خود دایره اسلام و مسلمانی را تنها محدود به خود کرده و با عنوان هایی چون شرک و بدعت با دیگر مسلمانان به مبارزه پرداخته اند.

7-٣- ضعف بنیانهای عقیدتی

از عوامل خروج دو جریان باید به ضعف بنیانهای عقیدتی آنها اشاره کرد در این راستا اگر به پیشینه خوارج قبل از خروج بر امیرالمؤمنین (ع) رجوع کنیم، درمی یابیم که با توجه به شرایط آن روز جامعه عراق مردم همیشه در جنگ بودند و به علت توجه گسترده به فتوحات از نظر تقویت مبانی فکری-عقیدتی به خصوص در دوران خلیفه دوم و سوم کار چندانی بر روی آن ها صورت نگرفته بود، به طوری که غیر از احکام نماز و روزه و جنگ از دیگر مبانی و آموزه های عقیدتی اطلاعات چندانی نداشتند. (جعفریان، ١٣٨٧، ج٢: ٣٠٨-٣١٠) در این میان اگر به مبانی فکری- عقیدتی جریان القاعده عراق نیز توجه کنیم، در می یابیم که آنها به جای اینکه به اصول و مبانی اصیل اسلام، کتاب و سنت پیامبر(ص) توجه کنند بیشتر افکار و عقاید جریانات منحرف دینی و تکفیری های جریان سلفی وهابی را در خود پرورانیده اند و افکار و عقاید آنها را مبنای نظر و عمل خود قرار داده اند، تا جایی که به عنوان یکی از آخرین حلقه های جریان وهابیت برای پیشبرد اهداف و منافع سوء آن و گروه های همفکر این جریان و حامیان ضداسلام و استعمارگر آن با وجود شعارهای ضدغربی و ضدصهیونیستی خود قدم برداشته اند.

8-٣- ضعف حاکمیت سیاسی

ضعف حاکمیت سیاسی در میان مردم عراق در زمان قبل از امام علی (ع) به وضوح مشهود بود. آنها از ابتدا دارای رهبر مشخصی نبودند که بنیانهای فکریشان را بر اساس اصولی صحیح تربیت کند، زیرا از یک سو با خواست اهالی، از طرف خلیفه وقت مدام حاکم این منطقه، بخصوص کوفه تعویض می شد و از سوی دیگر مردم عراق به علت اطاعت نکردن و ایجاد اختلاف با فرمانروایان خود معروف بودند که این خود متعاقبا در رشد و نمو پدیده خروج و عقیده خارجی گری در زمان امیرالمؤمنین (ع) سهم عمده ای داشته است. (ابن ابی حدید، ١٣٣٧، ج١: ٣٤٣) این مسئله به عنوان یک عامل مهم در پیدایش القاعده در عراق نقش ایفا کرده است، زیرا این جریان با شعار مبارزه با اشغالگران در دوران پس از سقوط رژیم صدام حسین و ضعف ساختارهای سیاسی - اجتماعی این کشور در عرصه سیاسی - اجتماعی عراق نمود پیدا کرد.

9-٣- ستیز با مسلمانان و خدمت به دشمنان اسلام

خوارج به دلیل ناآگاهی با اینکه ادعای دشمنی با معاویه را داشتند، اما مستقیم و غیرمستقیم با ناامن کردن بلاد تحت قلمرو حکومت امام علی (ع) ناخواسته حکومت را به سوی معاویه سوق دادند. آنها مسلمانان را می کشتند، اما مشرکان و بت پرستان از شرشان در امان بودند. همین امر سبب شد تا دشمنان اسلام با استفاده ابزاری از وجود آنها، سدی محکم در برابر مصالح عالیه اسلام به وجود آورند. (شباهت وهابیت به خواج، ١٣٧٨: ١) این همان حقیقتی است که در پیشگویی امام (ع) از آینده شوم خوارج کاملا مشهوداست: «آگاه باشید به زودی پس از من خواری و ذلت سراسر وجودتان را فراخواهدگرفت و گرفتار شمشیر برنده خواهید شد و استبدادی بر شما حکومت خواهد کرد که بر ستمگران سنت و روش خواهد شد.» (نهج البلاغه، خطبه ٥٨، ١٣٧٥: ٢٢١) ایشان در ضمن خطبه ای دیگر آنها را بدترین مردم و تیرهایی در دست شیطان معرفی کرده اند. (نهج البلاغه، خطبه ١٢٥، ١٣٧٥: ٤٧٥) این امر یکی از خصوصیات بارز جریان تکفیری-جهادی القاعده عراق است، زیرا این گروه نیز با این که ادعای دشمنی و مبارزه با دشمنان جهان اسلام؛ صلیبی ها و یهودیان را داشته اند، اما با ایجاد جنگ فرقه ای؛ شیعی - سنی و قومیتی؛ کرد، عرب، فارس و غیره به مهم ترین ابزار برای توسعه و مدیریت تفرقه در میان مسلمانان عراق بدل شده اند و وحدت مسلمین را نه تنها در عراق، بلکه در جهان اسلام به نفع منافع غرب به خطر انداخته اند و آگاهانه یا ناآگاهانه در خدمت دشمنان جهان اسلام قرار گرفته اند و به یکی از مهم ترین ابزارها برای تأمین نیات آنها تبدیل شده اند و به رغم اینکه بیشتر ادبیات آنها حول محور کفار و دشمنان دین می چرخد، اما برخلاف ادعای خود با عملیات انتحاری و بمب گذاری های وسیع خود به جز موارد اندکی چون ذبح گروگان های اروپایی و امریکایی در کلیپ هایی که منتشر ساخته اند به قتل عام مسلمانان پرداخته اند، تنها به جرم شیعه بودن یا به عنوان سپر انسانی ، بدون آنکه گناهی از آنها سر زده باشد.

10-٣- بدعت گذاری در دین

مطالعه در عملکرد و شاخص های روحی - رفتاری خوارج بیانگر به وجود آوردن نوآوری هایی است که قرآن با آنها مخالف است؛ بدعت هایی که امام علی (ع) آن را آغازگر فتنه ها معرفی کرده است . (نهج البلاغه، خطبه ٥٠، ١٣٧٥: ٢٠٥) که برخی از آن ها عبارت اند از:

١. برداشت های شخصی و نادرست از ظاهر برخی از آیات قرآن؛ در این خصوص خوارج آیات نازلشده بر مؤمنان را بر مشرکان تطبیق می دادند و بالعکس. نمونه هایی چون آیه «انا فتحنا لک فتحا مبینا...» (فتح، آیه ١)؛ به وسیله این آیه ارتکاب گناه کبیره را برای پیامبران روا می دانستند. آیه «لا حکم الا الله» (انعام، آیه ٥٧) آیه ای که با یک برداشت نادرست نفی حکومت و حکمیت انسان را از آن استنباط می کردند. ٢. آنان حد رجم (سنگسارکردن زناکار) را ثابت نمیدانستند و میگفتند: آنچه در قرآن وجود دارد، فقط حد تازیانه برای مرد و زن زناکار است و حکم رجم در قرآن و روایات نیامده است. ٣. صدور هرگونه گناهی را از سوی انبیا جایز شمرده اند. ٤. اجماع بر اینکه هرکس گناه کبیره و حتی صغیره انجام دهد کافر است و در این باره حد متوسطی بین کفر و ایمان قائل نبودند. (مشکور، ١٣٦٨: ٢٤٤، ٢٥٢ -٢٥٣) ٥. شخص فاسق را کافر می شمردهاند و به جاودانگی او در آتش اعتقاد داشتند وغیره. (ابن ابی حدید، ١٣٦٩، ج٣: ٥٩)

در این خصوص جریان القاعده عراق نیز مفهوم بدعت را به طرز عجیبی وسعت دادهاند و به وضع قوانین افراطگرایانه ای پرداخته اند که در صورت اجرا سوریه و عراق را به هزار سال قبل بازمی گرداند. در این میان آنها با توجه به شباهت فکری خویش با وهابیون در بسیاری از موارد مانند آنها عمل کردهاند که برخی از آنها عبارت اند از: ١. شمشیر کشیدن به روی مسلمانان و ذبح کردن آنان ٢. ویران کردن مناطق متصرفی مبنی بر اینکه مجری شریعت الهی در آن منطقه اند ٣. ویران کردن قبور صحابه و زیارتگاهها، بر این اساس که زیارت آنها منجر به بت پرستی می شود. ٤. مباح دانستن خون زنان، کودکان و سالمندان از اعضای خانواده و بستگان دیگر عناصر مسلح با استناد به اصل «به آنها تجاوز و تعدی کنید، همانطور که به شما تجاوز و تعدی کردند» ٥. قوانینی مبنی بر دخالت در امور زندگی عادی و طبیعی افراد مانند قانون ممنوعیت مصرف دخانیات و به آتش کشیدن مغازههای فروش این مواد؛ نپوشیدن شلوار جین یا حتی پیراهن و شلوار؛ کوتاه نکردن محاسن و موها؛ ملزم کردن زنان به بستن روبند و حمله به زنانی که پوشش اسلامی ندارند؛ برخورد سخت گیرانه با نشستن دختران روی صندلی با ادعای اینکه صندلی مذکر است؛ ممنوعیت اشتغال به حرفه وکالت با کافر قلمداد کردن وکلا، مبنی بر اینکه به عنوان یک بدعت از غرب آمده است. ٦. رفتارهایی که حاکی از غیرمسلمان بودن آنهاست از جمله معرفی کردن «هند همسر ابوسفیان» به عنوان بانوی نمونه اسلام، فتواهای جنجالبرانگیزی چون جهاد نکاح و اخیرا هم نکاح با محارم در صورت مبارز بودن در سوریه. ( خبرگزاری فارس نیوز، ١٣٩٢. ٩. ١٦)

٦-٣- ارائه تصویری خشن و بی منطق از اسلام برای جهانیان

مطالعه در روند پیدایش و عملکرد دو جریان به خوبی این ادعا را ثابت می کند که آنها به هیچ وجه افرادی منطقی، اهل مصالحه و گفت وگو نبودهاند، بلکه عناصری مطلق اندیش بودهاند که تنها اندیشه خویش را حقیقت مطلق و غیر خود را باطل شمردهاند و بر این اساس معتقد به جنگ دائمی بین خود (حق) و دیگران (باطل) بوده اند. (٥٣-٢٦. p،٢٠٠١،Zeidan) جریاناتی که با این اندیشه به دور از هرگونه مصالحه در پی تحمیل اندیشه های انحرافی خود به زور شمشیر بر مسلمانان بودهاند و در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نکردهاند؛ از این رو، در پی اهداف انحرافی خود دست به تلاشهای ستیزهجویانه ای چون قتل عامهای گسترده زدهاند، فجایعی که به وسیله آن سهم بسیار مهمی در خشن و بی منطق جلوه دادن چهره اسلام برای جهانیان داشته - اند و مشکلات بزرگی برای مسلمانان در نزد مردم جهان ایجاد کردهاند. با وجود اینکه دین اسلام، دین صلح و آشتی است، اما جنایت های هولناک خوارج در گذشته و جریان امروزی داعش برای جهانیان با شنیدن نامشان تداعی کننده چهرهای خشن، تروریست، وحشی و عقب - مانده از جوامع مسلمان است.

٧-٣- عمل گرایی؛ تقدم عمل بر اندیشه

یکی از مسائل مهم اعتقادی که همزمان با پیدایش گروه خوارج در جامعه مسلمین مطرح شد این مسئله بود که آیا اسلام و ایمان تنها یک امر اعتقادی است یا عمل کردن هم جزء آن است و بدون عمل، اسلام و ایمان تحقق نمی یابد در این زمینه خوارج با داخل کردن عمل در ایمان، ایمان را تنها عقیدهای قلبی ندانستند، بلکه معتقد بودند عمل به اوامر و نواهی جزء ایمان است. (مطهری، ١٣٩١: ١١١) به اعتقاد آنها کسی که شهادتین را بر زبان جاری کند، اما گناهی از او سر بزند ایمان خود را از دست داده و کافر است. از نظر آنها ماهیت ایمان عبارت بود از قول، معرفت و عمل. آنها که اعمال را جز ایمان می دانستند، معتقد بودند کسب مراتب گوناگون ایمان، بر پایه اعمال استوار است و اقرار زبانی و ایمان قلبی را برای اثبات اسلام افراد کافی نیست. (علامه حلی، ١٣٧٨: ٥٩٥؛ علوی عاملی، بی تا: ٥٣٩) در این راستا جریان القاعده عراق نیز مانند سایر گروه های جهادی-تکفیری عمل گرا هستند و عمل را شرط لازم برای هدف در نظر گرفته اند و در این راه از مشرب تجربه گرایی بهره گرفته و حقیقت را از راه عمل مورد کاوش و شناخت قرار داده اند. آنها بیش از آنکه مدعی اند اندیشه می کنند، عمل گرا هستند و فقه پویا را همان فقه جهادی و عمل گرا می دانند و معتقدند شکوفایی فقه اسلامی تنها در عرصه حرکت و فعالیت صورت می گیرد و فقهایی که بر آن هستند تا با استفاده از احکام به تجدید فقه اسلامی بپردازند و از فعالیت های عملی دور بمانند، ماهیت و هویت دین را نشناخته اند و در شناسایی فقه دین عاجزند. در این خصوص می توان نظریات زرقاوی را این گونه تفسیر کرد که او فقه پویا را فقهی اجتماعی  سیاسی می داند که با توانایی عمل گرایی و تحرک خویش بتواند همگام با ایدئولوژی القاعده پیش برود و خواسته های آنان به ویژه تأسیس حکومت دینی را محقق سازد. (زرقاوی، ١٤٢٧: ٧)

٨-٣- ذهنیت دوگانه انگار متضاد

دو جریان خوارج و داعش را می توان دارای یک نوع بی ثباتی و تذبذب فکری دانست، زیرا از یک سو خود را اهل تقوا و اخلاص و ملزم به احکام و قوانین اسلام معرفی کرده اند، اما از سوی دیگر اهل انحراف، تعصب، خشونت و ناسازگاری هنگام فراخواندن مردم به آنچه خود تفسیر می کنند، هستند. حرف و عمل آنها با همدیگر منطبق نبوده است و فرسنگ ها از هم فاصله دارد آنان در پی تحمیل اندیشه های منحرف و یکسونگر خویش بر مردم به زور و اجبار، بدون هیچ گونه مدارایی بوده اند که با آنچه اخلاص و تقوا آن را می طلبد، سازگار نیست برای این شاخصه رفتاری، که سبب اتخاذ تصمیمات ناگهانی و بدون تأمل شده، عواملی چون؛ ترکیب غیرمناسب، شرایط حیاتی ، چگونگی فکر و فرهنگ و نوع تعالیم، و غیره ذکر شده است.

یکی از نمونه های بارز این خصوصیت رفتاری، چنان که مورخان نوشته اند جریان بیعت خوارج با زید بن علی هنگام قیام بر ضد امویان است، درحالی که وی از نوادگان امام علی (ع) و دعوتش یک دعوت شیعی خالص بود. (کریمان، ١٣٨٢: ١٤٨) ابن طقطقی دلیل این کارهای متناقض خوارج را بر بی بصیرتی و خطای محض آن معرفی کرده است. (ابن طباطبا، ١٣٦٧: ١٢٩) در این خصوص، جریان القاعده عراق نیز از یکسو به دشمنی با شیعیان و توهین به ائمه اطهار می پردازند، اما از سوی دیگر، سرکرده آنها، ابوبکر البغدادی، با افتخار خود را از نوادگان امام حسن (ع) معرفی کرده است. آنها که ادعای تشکیل خلافت و اجرای شریعت اسلامی را دارند، وحشیانه ترین جنایات را با ذکر کلمه الله اکبر و لا اله الا الله انجام می دهند.

٩-٣- رد قواعد اصیل جهاد اسلامی

درباره مسئله جهاد که دارای قواعد خاص خود از جمله عدم کشتار غیرنظامیان و تجاوز به بی گناهان است دو جریان مذکور با قرار دادن آن به عنوان یکی از مبانی بنیادین اندیشه ای خود، به هیچ کدام از قواعد آن پای بند نبود اند. خوارج در این مسئله معتقد به واجب بودن آن برای عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) و امر به معروف و نهی از منکر بودند و در این میان یکی از ویژگی های انتخاب برای امامت را مبادرت به امر جهاد معرفی کرده اند و بهترین امامان را کسانی دانسته اند که خود را برای جهاد مهیا، و مردم را نیز به آن فرا می خوانند. (ناشی ء، ١٣٨٦: ص ١٠٠) و در راه اهداف خود بدون این که انگیزه محکمی داشته باشند با استفاده از حربه تکفیر، بر مبارزه و جهاد با مسلمانانی که از نظر آنها از اسلام خارج شده اند تأکید می کردند (جعفری، ١٣٦٣: ١٠٧) و چون می پنداشتند که به سوی بهشت می روند و تاوان نعمات و خوشی های بهشت را می دهند، همیشه در جنگ هایی که غالبا آنها را جهاد برای رضای خدا می پنداشتند، پیش قدم بودند و بدون هراس مرگ را با آغوش باز می پذیرفتند. (احسانبخش، بی تا: ١٦)

از این نظر جریان داعش همانند منشأ فکری خود سازمان القاعده با تعریفی بسیار محافظه کارانه از اسلام و بسیار نزدیک به اصول وهابیسم ، مفهوم جهاد را عوامانه کرده و آن را به ابزاری کارآمد برای مبارزه علیه دشمنان خود در درگیری با دولت ها تبدیل کرده است. در این خصوص رهبران این جریان که دارای صلاحیت و درجه علمی علمای سنتی نیستند برای خود صلاحیت صدور حکم جهاد قائل شده اند. (٢٠٠١٣٢ ،Zeidan) لذا، عنصر جهاد در تفکر القاعده عراق اهمیت بسیار بالایی دارد تا حدی که کارآمدترین ابزار و مهم ترین مفهوم در ایدئولوژی آنها به شمار می رود؛ به طوری که زرقاوی، آن را از سایر عبادات دینی چون؛ نماز و روزه و حج مهم تر دانسته و معتقد است مسلمانانی که در عمل و نظر به جهاد نپرداخته اند، اسلام را درک نکرده اند. به گمان وی، کسب رضایت خداوند در بسیاری از مواقع بدون رسیدن به این مرحله جانفشانی ها و خونفشانی ها میسر نخواهد شد. (زرقاوی، ١٤٢٧: -٢١٢-٢١٤و٧٣) زرقاوی در ١٨می ٢٠٠٥ کشتن مسلمانان را تحت اصل ضرورت و پیروز شدن جهاد مجاز اعلام کرد. (عباسزاده، ١٣٨٨: ١٦٨) در این راستا وی برای مبارزه و جهاد، اقدام به تعریف و تعیین دشمنان خود کرده است و با اطلاق هر کدام از آنها به گروه هایی خاص (کافران، مشرکان، منافقان)، (زرقاوی، ١٤٢٧: ٧٣) ایدئولوژی خود را برای مبارزه و جهاد کارآمد نشان داده و زمینه را برای اقدامات عملی مورد نظر خویش فراهم آورده است . در این رابطه به نظر می رسد جریان داعش همچون سایر جریانهای تکفیری، نظریه خشونت و ترور را با استفاده از لعاب و روکش اسلامی به صورت گفتمان خشونت در میان جوانان کاربردی کرده است. آنها با تعاریفی منحرفانه از واژه های مقدس شهید، جهاد و غیره جهان اسلام و مسلمین را نشانه گرفته و اسلام را با اسلام به جنگ انداخته اند که حاصلی جز به خطر افتادن وحدت جهان اسلام و مسیری برای رسیدن استعمارگران به اهدافشان نداشته است و به گونه ای واژه مقدس جهاد را تفسیر کرده اند که انتحار و مسلمانکشی از اجزای لاینفک آن هستند.

١٠-٣- ایجاد یک غیریت سیاسی ستیزه جو با بهره وری از حربه تکفیر در کشتار شیعیان و بی گناهان

خشونت گرایان رادیکال اسلامی چون خوارج و داعش، به دلیل پیروی از قشرینگری و سطحی نگری در مسائل اجتماعی -سیاسی در بازتولید تعاریف خود غیریت سازی خصمانه کرده و برای آن وجه سیاسی قرار دادهاند و از رابطه تضاد و تقابل که یک نوع بینش و روش حذف فیزیکی است استفاده بردهاند، در این راستا برای آنها فرقی نمی کند که این غیریت سازی شامل نیروهای بیگانه، شیعه یا سنی شود، بلکه در تفکر آنها حربه تکفیر یا همان بهانه واهی، تنها ابزاری کاربردی برای حذف رقیب عقیدتی، فرهنگی است که آن را به یک حریف سیاسی ستیزه جو تبدیل کرده اند. (پورفرد، ١٣٨٧: ١) در این رابطه خوارج که در نهایت خشک مقدسی از خرمای افتاده پرهیز می کردند و کشتن خوک در بیابان را مصداق فساد در زمین می دانستند، دست و پای کودکان و مردان و زنان بی گناه را زنده زنده می بریدند و آن را اطاعت خداوند می پنداشتند و در این راه از حربه تکفیر اساسی ترین، امری که همه فِرَق خوارج بر آن اتفاق نظر داشتند، سود می جستند. (ابن طباطبا، ١٣٦٧، ١٢٩) آنها در آغاز مسئله کفر را با شعار «لا حکمَ الا لله» فقط درباره امام علی (ع) و سپس گناهان کبیره مطرح ساختند، اما پس از مدتی دایره کفر را بسیار گسترده در نظر گرفتند و هرکس را که معتقد به اصول و مبادی آنها نبود کافر، مرتد و مهدور الدم دانسته و کشتار آنان را واجب دانستند تا آنجا که با این عقیده سخیف طی دو قرن خروج دائم در سراسر عالم اسلام جوی های خون به راه انداختند. در این بین، خوارج با تکفیر امام علی (ع) آشکارا با اهل بیت و شیعیان به دشمنی پرداختند و به عنوان نمایندگی از سوی دیگر مسلمانان به جرم شیعه بودن خون و مال آنها را مباح و به ذبح و اسارت آنها می پرداختند. (مشکور، ١٣٦٨: ٢٤٤و٣٨) در این خصوص امام علی (ع) خطاب به آنان فرمودند: «اگر بر این پندار اصرار دارید که من به خطا رفته گمراه شدم، چرا عموم امت محمد (ص) را به گمراهی نسبت میدهید، آنان را به خطای من مؤاخذه می نمایید... گنهکار را با کسی که گناهی مرتکب نشده یکی می انگارید. شما می دانید که رسول خدا (ص) مرد زناکار دارای همسر را سنگسار کرد، ولی بر جنازه اش نماز خواند... . قاتل را کشت... . دست سارق را برید... ولی سهم آنان را از بیت المال پرداخت ...  رسول خدا (ص) آنان را به سبب گناهشان مؤاخذه کرد... [ولی ] اسمشان را از زمره اهل اسلام خارج نکرد.» (نهج البلاغه، خطبه ١٢٧، ١٣٧٥: ٤٨١)

اکنون جریان تکفیری داعش پس از گذشت چندین سال، روش خوارج را در تکفیر و وارد ساختن اتهامات گوناگون؛ فسق، فجور، بدعت، حلال بودن خون مجاهدان اسلام، در پیش گرفته اند. این جریان با توسعه معنایی و مصداقی شرک و کفر، مهم ترین و مؤثرترین مبنای کلامی سلفیان جدید، به قدری دایره کفر را گسترده اند که هر کسی غیر از خودشان را در برمی گیرد. آنها انجام هر امری را که مانع عبادت الهی باشد، کفر قلمداد می کنند حتی اگر این امر، پیشرفت در زمینه های مختلف علمی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی یا برخورداری از نعمت های مادی باشد. (عدالت نژاد، ١٣٩٠: ١) از نگاه آنان عواملی همچون: ١- کمک به کافر، ٢- ناسزاگویی به صحابه پیامبر مخصوصا به ابوبکر و عمر و عایشه، ٣- وضع قانون، ٤- گونه هایی از احترام به علما، مردگان و شخصیت ها، ٥- تن دادن به حکومت کافران و ترس و بی غیرتی در برابر آنها، ضعف یقین و بدگمانی نسبت به خدا و از موجبات کفر است. (زرقاوی، ١٤٢٧: ٧٠)

در این میان ویژگی تکفیری القاعده عراق به طور عمده برآمده از تفسیر آنان از دین و برخی مفاهیم کلیدی قرآن، توحید و طاغوت است. زرقاوی در این زمینه معتقد است که عبادت بسیار گسترده تر و فراگیرتر از آن چیزی است که مردم می پندارند و منحصر کردن عبادت تنها به نماز، روزه و زکات و غیره درک محدود از آن است. وی همچون سید قطب، توحید را از دو قسم «لا اله» و «الا الله» می داند و سپس طاغوت را در معنای اصطلاحی، به هر چیزی تعبیر می کند که به غیر خدا پرستش شود. (همان: ٥-٧) زرقاوی با گسترده کردن دامنه دشمنان خود که در ابتدا فقط شامل صلیبیون، غربی ها و امریکایی ها بودند، کردها، وابستگان دولت عراق و شیعیان را نیز در کنار آنها قرار می دهد و طی تقسیم بندی پنج گانه ای که از اهل سنت ارائه می دهد، (١-عامه

٢-علما و نخبگان ٣- اِخوان ٤- مهاجر ٥- مجاهدان مهاجر) همه را به جز مجاهدان در این دایره جای می دهد. (همان: ٦٩)

اما در این میان وی به عنوان یکی از سلفیان تکفیری رادیکال برای گروه خود، در جنگ و کشتار شیعیان اولویت خاصی قائل بود و جهاد با شیعیان را از اهم وظایف می دانست. در این راستا ضمن توضیحاتی بیان می کند که تشیع با اسلام همخوانی ندارد و آنان بر محور کفر جمع شده اند و از شیعیان با عنوان افعی های خفته و دشمنان در کمین نشسته نام می برد که میراث دار تفرقه ذاتی در تاریخ اسلام هستند و اکنون کلید تحولات سیاسی عراق اند که اگر مورد هدف و تجاوز قرار گیرند، ممکن است عاملی برای آگاهی و بیداری اهل سنت باشند. (زرقاوی، ١٩٢٧: ٧٣و٦١-٦٦) وی با این توصیفات کشتن شیعیان را واجب می داند و پیروانش نیز با عملی کردن افکارش، با احیای شیوه ذبح خوارج به طرز فجیعی به کشتار آنان پرداخته اند. در همین راستا، ابو محمد العدنانی، سخنگوی داعش، با نجس، شیطان و ذلیل خواندن شیعیان، همگان را به ذبح آنان فراخواند و خطاب به سربازان داعش گفت: «... شما با امتی خوار و ذلیل می جنگید... که به بشر توکل می کنند و بت ها را می پرستند... ای سپاهیان داعش ... که در راه خدا می جنگید... علیه سربازان شیطان [شیعیان] بجنگید... . و چون گوسفند سرشان را از تن جدا کنید... . [که ] کشتن آنها برای شما از کشتن مگس آسانتر خواهد بود.» ( پایگاه خبری شیعه نیوز١٣٩٣. ١. ١٦) در این خصوص به نظر می رسد، آنها همچون سایر نوبنیادگرایان با ذهنیت مطلق گرای خود جهان عینی را به دو دسته تقسیم می کنند و در این تقسیم بندی تاریخ را به مثابه یک نبرد معنوی میان نیروهای خوب خداوند (داعش) و نیروهای بد و شرور شیطان (شیعیان) می دانند که در این شرایط هر انسان مؤمنی باید از این جریان مبارزه آگاه باشد. (٥٣-٢٦. p،٢٠٠١،Zeidan)

اما یکی از مسائل مهم در این رابطه، کشته شدن بسیاری از انسانهای معمولی و غیرنظامی طی عملیات تروریستی است . آنها برای توجیه این کشتارها و مشروع جلوه دادن آن مانند سایر سلفیان از مفهوم فقهی  سلفی «تترس» (سپر قرار گرفتن) بهره برده اند. بر اساس این باب فقهی، قتل مسلمانان موجود در اماکن مورد هدف جایز است و اجر کشته شدگان هم با خدا است. (اسماعیلی، ١٣٨٦: ص ١٥) در این باره، زرقاوی با استناد به سخنان فقهای سلفی معتقد است، اگر مسلمانان برای دستیابی به کفار، سپر را هدف قرار ندهند، کفار سپر را می کشند و بر جامعه اسلامی تسلط می یابند که نتیجه مستقیم آن از بین رفتن حرمت دین اسلام و پیروان آن و جدایی مسلمانان از اسلام است و بر این اساس نتیجه می گیرد که قتل سپر، ضررش از شیوع کفر کمتر است. (زرقاوی، ١٤٢٧: ٢٥٥)

١١-٣- رد اقتدار سیاسی سلاطین و حاکمان جوامع اسلامی

هر دو جریان خوارج و القاعده عراق در اینکه هر صاحب اقتدار سیاسی که از عقاید آنها پیروی نکند نامشروع و قتلش واجب است اشتراک نظر دارند. در این مورد خوارج با استفاده از حربه تکفیر، خروج بلاشرط بر ضد حاکمان و امامان را در صورتی که مخالفت با سنت کنند و کشورهای اسلامی، در صورتی که در آن ها گناه کبیره آشکار شود، از این لحاظ که کافر هستند و تبدیل به کشور کفر می شوند به عنوان امر به معروف و نهی از منکر و حکم الهی، واجب می دانستند (شهرستانی، ١٣٦٤، ج١: ١٠٦؛ ابن ابی حدید، ١٣٦٩، ج٣: ١٢).

به عقیده خوارج سلاطین اسلامی، پیشوایان خلافت و گمراهی هستند. پس خروج بر ضد آنها حتی به وسیله ترور بر هر فرد مسلمان از فرق خوارج لازم و واجب است؛ زیرا پس از خلفای راشدین زمامداران از حقیقت اسلام عدول کرده اند. (احسانبخش ، بی تا: ١٤) در این باره جریان داعش نیز که همچون سایر تکفیری های تروریست نگرشی ایدئولوژیک به مسئله امارت دارند و آن را به صورت جدی پیگیری می کنند، استفاده از ترور و خشونت را برای برکناری رهبران و حاکمانی که بر اساس اسلام حقیقی (اسلام مد نظر آن ها)حکومت نکنند یک وظیفه اسلامی می داند. (عباسزاده، ١٣٨٨: ١١٥) از نظر القاعده عراق حاکمان کشورهای اسلامی که تنها به زندگی روزمره خود می پردازند و آنها را در جریان مبارزاتشان یاری نمی رسانند، دشمن یا دست کم غیرمسلمانان هستند که به دستورات شریعت الهی پشت پا زده و از عقیده تولی و تبری دور افتاده اند؛ بنابراین، از آنها به عنوان بزرگترین عامل انحراف برای امت اسلامی نام برده می شود که متهم به دوستی با یهودیان و مسیحیان هستند. (زرقاوی، ١٤٢٧: ٧٢-٧٣)

١٢-٣- استفاده ابزاری از شعارهای دین

یکی از شگردهای رهبران خوارج برای پیشبرد مقاصد خود، تحت تأثیر قرار دادن و جذب مردم با استفاده ابزاری از واژگان، شعارها و گزاره های مقدس دینی و دو پهلو چون؛ شعار لا حکم الا لله؛ کلمه حقی که از آن اراده باطلی داشتند؛ جهاد، برائت جویی از ستمگران و غیره بود.

جریان القاعده عراق نیز برای ایجاد حرکت و هویت مورد نظر خویش به استفاده ابزاری از اسلام به صورت گسترده و حساب شده ای پرداخته است در این خصوص آنها با استفاده از شعارهای جذاب؛ لا اله الا الله، وحدت و انسجام مسلمین، بدعت زدایی و جهاد با کافران و مشرکان و غیره روحیه جهادی را برای پیشبرد مطامع خویش در میان مردم به خصوص جوانان القا می کنند و به این وسیله عوام الناس را اطراف رهبرانشان گرد آورده اند. در این میان تمامی اختلافات و درگیری ها رنگ مذهبی و اعتقادی به خود می گیرد و در نتیجه مسلمین و دیگر پیروان فرق اسلامی با قصد قربت و فریضه دینی در این درگیری ها و صحنه های نبرد حضور می یابند.

١٣-٣- التزام افراطی و نادرست به دین اسلام

التزام افراطی آنها به دین اسلام که به نوعی انحراف از تفکر اصیل اسلامی است در قالب تعابیر و رفتارهای تند و خشن، تفاسیر صرفا ظاهری و بدون اسلوب های عقلی و منطقی جلوه گر شده است. خوارج که یکی از سرسخت ترین فرقه ها در راه پایبندی به باورها و اعتقادات خود بودند علی رغم ارتکاب جنایات هولناک همواره خود را به دین ملتزم می دانستند و احکام آن را می پذیرفتند، اما در التزام به دین بسیار مقدس مآب و ظاهرگرا بودند و در این راه آنقدر جدیت به خرج می دادند که از کثرت سجده پیشانی شان پینه بسته بود. جریان داعش نیز همچون سایر جریانهای افراطی اسلامگرا خود را با یک ظاهرگرایی خاص بسیار ملتزم به دین و احکام اسلامی نشان می دهند و برای مشروع جلوه دادن اعمال غیرانسانی شان در امور مختلف در پی ارائه حجت های شرعی از احکام اسلامی و گفته های بزرگان اهل سنت برآمده اند تا اعمالشان یک رنگ و لعاب دینی پیدا کند، اما در این میان نگاه مطلق گرایانه به احکام دین دارند، نگاهی که نه تنها هم زیستی مسلمانان با غیرمسلمانان را ناممکن می سازد، بلکه تکثرهای درون جامعه اسلامی را نیز نفی می کند. دین از نگاه این جریان، یک نظام ساده حقوقی است که از جانب خداوند وضع شده است تا انسان ها بتوانند علاوه بر نجات خود از عذاب اخروی، پاداش شایسته ای نیز در بهشت کسب کنند. اگر انسانها به قوانین خداوند با تفسیر سلفی و وهابیت، عمل کنند، در دنیا و آخرت در ازای کردار و رفتار خود می توانند از آتش خشم الهی در امان بمانند و در غیر این صورت، عذاب ارباب جهان آنان را در بر خواهد گرفت. آنها معتقدند که ما در این دعوت، مردم را اگر اطاعت کنند به بهشتی بشارت می دهیم که بر آسمان و زمین عرضه شده است و اگر مخالفت کرده، در پی هواهای نفسانی خود برآیند به عذاب الهی هشدار می دهیم. (زرقاوی، ١٤٢٧: ٤)

١٤ -٣- سرسختی و تعصبات مذموم

یکی از مسائل مهمی که قدرت تجزیه و تحلیل را از دو جریان خوارج و داعش گرفت و منجر به ظهور روح خارجی گری در میان آنها شد، وجود یک سری تعصبات خشک و افراطی است. در این باره بسیاری از اقدامات خوارج ریشه در تعصبات دینی افراطی آنها داشت، تعصباتی که باعث وسعت دایره شورش، مقاومت و اراده حیرت انگیزشان در مبارزه، نفرت و پشتیبانی نکردن عامه روستاییان و مستمندان شهری نسبت به آنها و توجیه گر ضعف، موفقیت نسبی و نه کامل آنان بود. آنها در افق پست فکری و متعصب خود، بیش از آنکه بدانند و بفهمند مدعی بودند و اصرارشان بر کج فهمی ها بیش از درنگ و تدبیرشان در امور بود. خوارج در اثر تعصبات خشک دینی چنان به اندیشه های خود به شدیدترین نحو چنگ می انداختند که در نتیجه دیدگاهشان تک بعدی و یکسونگر می شد تا آنجا که در برابر هیچ اندیشه ای هر چند درست و به حق ، تسلیم نمی شدند. در اسلام سیاسی القاعده عراق هم این تعصبات مذموم در عوامل قومیت، هویت و ناسیونالیسم عرب در کنار دین و مذهب به عنوان ابزارهایی مهم در کشتار عراقی ها و شیعیان خودنمایی می کند. آنها با تعصبات قومیتی خود، جدا از اختلافات مذهبی، شیعیان را با هویت ایرانی، فارسی و مجوس مورد خطاب قرار داده اند. در این خصوص، عربگرایی آنان به نوعی با آموزه های میشل افلق و نوبعثی ها آمیخته شده است. (مستقیمی، ابراهیمی، ١٣٨٩: ٣٥٣) زرقاوی در این زمینه معتقداست که خداوند با این دین، عرب ها را عزیز و سربلند گرداند و آنها را از تاریکی ها به سوی نور و از پرستش بت ها به پرستش خدای یکتا هدایت کرد و بدین وسیله آنان را بر بنی بشر گرامی داشت. (زرقاوی، -12: 1427)

١٥-٣- ایجاد رعب و وحشت در میان جوامع اسلامی برای پیشبرد اهداف خود

خوارج که با جنگ و خونریزی در پی تحمیل اندیشه های خود بر مردم بودند بیش از آنکه موجبات همراهی آنها را با خود فراهم کنند، به خاطر اقداماتشان چنان رعب و وحشتی در میان مردم به راه انداختند که عامه مسلمین به دیده نفرت و وحشت به آنها می نگریستند، تا آنجا که آنها را «سگان دوزخ» می خواندند. (احسانبخش ، بی تا: ١٣) اتخاذ این روش از یک سو سبب تقویت و گسترش روحیه خارجی گری شد، زیرا توده مردم به خاطر حفظ جان خویش که هیچ مصونیتی در برابر خوارج نداشتند مجبور به کمک به آن ها شدند و بالعکس، به همان اندازه که به خاطر ترس به آن ها روی آوردند با فاصله گرفتن از آن ها به خاطر خلاصی از شرشان با دستگاه خلافت برای سرکوب آن ها همراه شدند و موجبات سقوط آن ها را فراهم ساختند. (جعفریان، ١٣٨٧، ج٢: ٦٧١) در این خصوص تروریست های داعش نیز با انجام یک سری اقدامات بر ایجاد رعب و وحشت در میان مسلمانان به ویژه اقلیت های شیعی در منطقه دامن زده اند که برخی از آنها عبارت اند از:

١- انتشار اخبار ساختگی و جعلی در باره پیروزی و فتوحات خود، بزرگ نمایی عملیات، ابهامات عددی در خصوص توان نظامی نیروهایشان، قهرمان سازی از فرماندهان تروریست خویش و غیره با استفاده از ابزارها و رسانه هایی چون؛ العربیه، الجزیره، رویترز، بی بی سی و غیره و همچنین شبکه های اجتماعی، فیس بوک، تویتر و غیره . ( پایگاه خبری بولتن نیوز، ١٣٩٣. ٣. ٢٦)

٢- استفاده از روش ارعاب سیستماتیک با انجام عملیات انتحاری، انفجارهای خیابانی و حملات خمپارهای، حمله به تأسیسات زیربنایی و حیاتی عراق برای نشان دادن ناامنی در شهرها و زیر سؤال بردن توان امنیتی دولت عراق و غیره.

٣- استفاده از روش گروگان گیری و گروگان کشی به شیوه ذبح گروگان ها؛ روشی که برای تحت فشار قرار دادن دولت های اشغالگر از طریق اعتراض مردم آن کشورها اتخاذ شده است و در برخی از موارد به شکل زشت و زننده ای از طریق شبکه های ماهوارهای به نمایش درآمده است. (پورفرد، ١٣٨٧: ١)

١٦-٣- نداشتن تفکر ایجابی

اهمیت خوارج در تاریخ سیاسی اسلام از جنبه سهم ایجابی و عملی آنان نیست، بلکه از حیث سهم سلبی و مواضع افراطی آنان در نفی حکومت است ، زیرا آنان به لحاظ دیدگاه های خاصی که داشتند نتوانستند جایگاه در خور توجهی را در تاریخ سیاسی اسلام به مفهوم حکومتی به خود اختصاص دهند، اما از آن رو که اندیشه ای سیاسی را طرح کردند و در بسط و تکامل مباحث کلامی سهم غیرقابل انکاری، لااقل طی سه قرن اول هجری داشتند، حائز اهمیت هستند. (بیات، ١٣٨٥: ٤٤)

جریان القاعده عراق نیز که بحران داخلی جهان اسلام را در فرقه گرایی ملاحظه کرده است، هنوز وجه ایجابی ندارد و بیشتر یک جنبش سلبی به شمار می آید. آنها آلترناتیو روشنی نداشته و تفکرات و عقاید سازنده نیز در میانشان جایگاهی ندارد. این جریان با نداشتن ایده ای روشن در نظام سازی به دنبال تخریب مبانی ظاهری و معرفتی وضع موجود است و تخریب و برداشت افراطگرایانه سلبی از عقاید اسلامی شاکله اصلی تشکیل و ادامه کارشان است که سبب شده است تا آن ها از یک سو به سمت تفکرات گروه های تکفیری- رادیکال چون وهابیون کشانیده شوند تا جایی که حتی برای استعمال سیگار هم حکم اعدام دهند و از سوی دیگر در برابر قدرت های منطقه ای (قطر، آل سعود، ترکیه و غیره) و فرامنطقه ای (امریکا، صهیونیسم و غیره) سر تسلیم فرود آورند.

٤. پیشنهادها و راه حل ها

١- مبارزه با جریانهای افراطگرای اسلامی چون داعش به عنوان معضلی جدی که باعث تعارض جدی و تحلیل انرژی ملت های اسلامی می شوند با برگزاری نشست های علمی - فرهنگی داخلی و بین المللی توسط حکومت های اسلامی به عنوان یکی از اولویت ها و مسائل مهم داخلی و بین المللی باید به صورت جدی مورد توجه قرار گیرد.

2- رفتارها و اهداف این گروه تروریست و سایر گروههای هم مسلک آن برای ارائه تحلیل های لازم برای آگاهسازی و مقابله با آن در قالب ساختار و سازمانی تعریف شده باید به صورت مستمر توسط حکومت های جهان اسلام مورد رصد قرار گیرد.

٣-در حال حاضر مسلمانان و به ویژه شیعیان باید از برخوردهای فرقه ای خشونت آمیز در میان خود به شدت پرهیز کنند و با تأکید بر اتحاد گروههای اسلامی و رفع نابسامانی های داخلی، نیروی خود را برای برخورد جامع با مسئله غرب و دشمنان خارجی جهان اسلام تجهیز کنند.

4- برای تعدیل تفکراتی چون القاعده عراق باید در آغاز از حوزه فرهنگی شروع کرد و با سرمایه گذاری در این حوزه با «نبرد فکری»، به شناخت منشأ باورهای این گروه ها پرداخت ، سپس دامنه فعالیت را از حوزه نظر به حوزه عمل سرایت داد.

٥- با تأکید بر طرح اختلافات جدی بین افکار و عقاید جریان افراطگرای داعش با اهل سنت، به تلاش برای ایجاد یک جبهه مشترک با علما و نخبگان اهل تسنن پرداخت و برای روشنگری افکار عمومی نسبت به حقایق این جریان اختلافات آنها را با مکاتب اهل سنت تشریح کرد.

٦- با ایجاد پایگاههای اطلاع رسانی فعال و به روز به معرفی القاعده عراق و سایر جریان های مشابه از حیث تاریخی، مذهبی پرداخت و رفتارها، مواضع و اقدامات آن ها را در ابعاد گسترده مورد نقد قرار داد.

نتیجه گیری

تاریخچه جریان های خشونت گرای تکفیری را باید در قرن اول ه. ق و در جریان فکری - سیاسی خوارج جست و جو کرد، جریانی مؤمن و متعصب به دین که بر بستر تاریخ سیاسی اسلام شکل گرفتند و با افق کوتاه فکری خود فقط ظواهر دین را می شناختند و آغازگر جو خشونت و تکفیرگرایی در قالبی شناخته شده بودند. خوارج که پس از شورش علیه خلیفۀ بر حق مسلمانان با جنایات هولناک خود جو تفرقه و اختلاف را در میان مسلمانان رواج دادند، اگرچه به صورت دولتی منسجم نتوانستند در جوامع اسلامی به فعالیت خود ادامه دهند، اما تأثیرات فکری غیرقابل انکاری را در میان مسلمانان به جا گذاشتند. تفکراتی که تداوم یافته جهالت و ناآگاهی آنان در امور مختلف خصوصا در شناخت احکام و تعالیم اصیل اسلامی بود. این جهالت و ناآگاهی که وجه بارز فکری جریانات تکفیری خارجی گری و شبه خارجی گری است، مسلک ها و اندیشه های شخصیت های مختلف مسلمان از بربهاری، ابن تیمیه، ابن جوزی، محمد بن عبدالوهاب، سید قطب ، مودودی و غیره گرفته تا بن لادن و زرقاوی و غیره را در بر می گیرد و در قالب جریان هایی چون طالبان، وهابیت، القاعده، سپاه صحابه، حزب التحریر و غیره و جریانهای منشعب از آن ها، قابل مشاهده است. اکنون این روحیه خارجی گری و جهالت و ناآگاهی هم از نظر باور هم رفتار و عملکرد در جریان تکفیری–جهادی القاعده عراق با تفکرات سلفی - وهابی متجلی شده است. جریانی که با احیای جهل و ناآگاهی خوارج در مسائل مختلف ، شباهت غیرقابل انکاری به آن دارد و با تکفیرهای نا به جا و ایجاد جو مسموم، در سوریه و خصوصا عراق از پیشرفت و آزادی اندیشه های خلاق و مبتکر جلوگیری به عمل آورده است و بی توجه به نابودی جوامع مسلمان و وحدت جهان اسلام با جنایات وحشیانه و جنگ های خانمان سوزی که به نام دفاع از دین و مذهب بر پا کرده و جو جمود خوارج را بار دیگر بر این مناطق حاکم کرده است که از یک سو، جوامع اسلامی را با رکود فکری و کشمکش های فرقه ای خطرناکی مواجهه ساخته و موجبات تضعیف آن را فراهم آورده است و از سوی دیگر به عنوان عامل قدرت و تقویت دشمنان جهان اسلام نقش ایفا کرده و سبب شده است تا دشمنان اسلام از ناآگاهی و غفلت آنها و درگیری و منازعه مسلمانان سود ببرند و در سایه شوم این تکفیرها و کشمکش ها به اهداف شیطانی خود دست یابند.

کتابنامه

الف - منابع فارسی

١- قرآن کریم.

٢- نهج البلاغه امام علی علیه السلام، ١٣٧٥، ترجمه و گردآورنده اسدالله مبشری، چ دهم.

٣- بی نام ، (١٣٩١)، «زرقاوی؛ ضحاک عراق»، ماهنامه مطالعات بین المللی تروریسم، سال دوم، ش ٥ و٦، تهران، بنیاد هابیلیان، ص٩١.

٤- خبرگزاری فارس نیوز، (١٣٩٢. ٩. ١٦)، «نگاهی به قانون گذاری های داعش در مناطق تحت تصرف در سوریه»؛

http: . . www. farsnews. com. newstext. php ?nn=13920915000720

٥.- بی نام، (١٣٩٣. ٣. ٢٦)، «ریشه جریانات و اقدامات خشن علیه مسلمانان»؛ به نقل از پایگاه خبری بولتن نیوز؛ http: . . www. bultannews. com. fa. news. 208176

٦- بی نام، (١٣٩٣. ٣. ٢٧)، «سخنگوی داعش به شیعیان توهین و دعوت به ذبح آنان کرد»؛ به نقل از پایگاه خبری شیعه نیوز؛ http: . . www. shia-news. com. fa. news. 70394

٧- پایگاه خبری راسخون، (٩٣. ٠٣. ٢٨)، «در پی بحران عراق؛ چرا داعش تشکیل شد؟»؛ http: . . roshankhabar. com. 1873

٨- بی نام (١٣٧٨، « شباهت وهابیت به خوارج»، ماهنامه درس هایی از مکتب اسلام، ش٤٥٩، قم: موسسه تعلماتی و تحقیقاتی امام صادق (ع)، ص١.

٩- بی نام، (١٣٩٣. ٣. ٣١)، «داعش، میراثدار القاعده؛ القاعده، دست آموز امریکا»، هفته نامه ٩ دی، ش١٥١، تهران، صاحب امتیاز حمید رسایی ، ص١.

١٠- عباس زاده فتح آبادی، مهدی (١٣٨٨)، «بنیادگرایی اسلامی و خشونت (بانگاهی به القاعده عراق)»، فصلنامه سیاست، دوره سی و نه، ش٤، تهران، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، صص ١٦٨ -١١٥.

١١- ابن ابی الحدید، عبدالحمید، (١٣٦٩)، جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ترجمه محمود دامغانی، تهران: انتشارات بی نا، چ اول، ج٣.

١٢- ابن ابی الحدید، عبدالحمید، (١٣٣٧)، شرح نهج البلاغه، قم: انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چ اول، ج ١.

١٣- ابن طباطبا (ابن طقطقی)، محمد بن علی، (١٣٦٧)، تاریخ فخری (در آداب ملکداری و دولت های اسلامی)، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چ سوم.

١٤- احسانبخش ، صادق، (بی تا)، «عقایدخوارج»، مجموعه مقالات کنگره شیخ مفید، ش ٣٢، صص ١٥-١٢.

١٥- اسدی، علی اکبر، (١٣٨٨)، «ظهور و افول القاعده عراق»، فصلنامه راهبرد، ش ١٥، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک، صص ٢٤٣-٢٣٧.

١٦- اسماعیلی، حمیدرضا، (١٣٨٦)، « بازشناسی اندیشه سیاسی القاعده»، فصلنامه مطالعات منطقه ای جهان اسلام، سال هشتم، ش ٣٠ و ٣١، تهران، مرکز پژوهش های علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، صص ١٥-١٢.

١٧- آیتی، علیرضا، (١٣٨٥)، «القاعده و تحلیلی بر تداوم ناامنی ها در عراق»، ماهنامه رویدادها و تحلیل ها، ش ٢٠١، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی ، ص٧٩.

١٨- بخاری، محمد بن اسماعیل، (بی تا)، صحیح بخاری، بیروت: انتشارات دارالمعرفه، ج٤.

١٩- بخشی شیخ احمد، مهدی، (١٣٨٥)، « جهاد؛ از ابن تیمیه تا بن لادن»، فصلنامه راهبرد، ش ٣٩، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک، صص ١٩٨-١٩٦.

٢٠- بیات، علی، (١٣٨٥)، «خاستگاه سیاسی و اجتماعی خوارج»، مجله اسلام پژوهی، ش ٢، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی، ص٤٤.

٢١- پورفرد، مسعود، (١٣٨٦)، «جهان اسلام و رادیکالیزم افراطی»، مجله پگاه حوزه، ش٢٠٦، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، ص١.

٢٢- جعفری، یعقوب، (١٣٦٣)، «پیدایش خوارج»، مجله نور علم، ش٣، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، صص ١٠٧-١٠٦.

٢٣- جعفریان، رسول، (١٣٨٧)، تاریخ سیاسی اسلام، قم: انتشارات دلیل ما، چ هفتم، ج٢.

٢٤- زرقاوی، ابی مصعب، (١٤٢٧)، کلمات مضیئه؛ الکتاب الجامع لحطب و کلمات الشیخ - المعتز بدینه ابی مصعب، شبکه البراق الاسلامیه التابعة الجیش الإسلامی فی العراق.

٢٥- زیباکلام، صادق، (١٣٩٣. ٣. ٧)، «پرسش هایی که داعش پاسخی برای آنها ندارد»؛»؛ به نقل از پایگاه خبری-تحلیلی رویکرد

http: . . www. rooykard. ir. vdca. ynuk49nwe5k14- html2

٢٦- شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم ، ١٣٦٤، تحقیق: محمد فتح الله بن بدران، قم: منشورات رضی، ج١.

٢٧- شهیدی، سید جعفر، (١٣٨٣)، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران: شرکت انتشارات علمی و – فرهنگی.

٢٨- عالمیان، علی اکبر، (١٣٨٨)، «کالبدشکافی جریان منحرفی به نام خوارج: فتنه گرترین گروه تاریخ»، مجله فرهنگ پویا، ش١٥، قم، صاحب امتیاز مجتبی مصباح

٢٩- عباسزاده فتح آبادی، مهدی، (١٣٨٩)، «القاعده پس از ١١ سپتامبر)، فصلنامه سیاست، دوره چهل ، ش٢، تهران، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران. صص ١٥٤-151- ١٨٤. مشابهت های فکری-عملی دو جریان سیاسی خوارج نهروان و القاعدهعراق

٣٠- عدالت نژاد، سعید؛ نظامالدینی، سید حسین، (١٣٩٠)، «سلفیان تکفیری یا الجهادیون: خاستگاه و اندیشه ها»، فصلنامه تاریخ و تمدن اسلامی، ش١٣، قم، دانشگاه معارف اسلامی، ص١.

٣١- علامه حلی ، (١٣٧٨)، کشف المراد، شرح علی محمدی، قم: انتشارات دارالفکر، چ چهارم،

٣٢- علوی عاملی، میر سید محمد، (بی تا) لطائف غیبیه، بی نا، مکتب السید الداماد.

٣٣- علیزاده موسوی، سید مهدی، (١٣٨٩)، سلفی گری و وهابیت، قم: الهادی، چ دوم، ج ١.

٣٤- قربانپور دشتکی، سیمین، (١٣٩٠)، «بررسی زمینه های پیدایش پدیده خروج در صدر اسلام»، فصلنامه تخصصی تاریخ اسلام، ش٤٠، قم، دانشگاه باقرالعلوم، ص١.

٣٥- قزوینی حائری، یاسر، (١٣٩٢)، «ابومصعب زرقاوی، افسانه یا واقعیت؛ نگاهی به مقطعی حساس از تاریخ تروریسم در عراق پس از صدام»، کتاب تاریخ ماه و جغرافیا، ش١٨٥، تهران، خانه کتاب، ص٢٧-٢١.

٣٦- کریمان، حسین، (١٣٨٢)، سیره و قیام زید بن علی (ع)، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی .

٣٧- مستقیمی، بهرام؛ ابراهیمی، نبی الله، (١٣٨٩)، «مبانی و مفاهیم اسلام سیاسی القاعده»، فصلنامه سیاست ، دوره چهل، ش٣، تهران، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، صص ٣٥٣-٣٤٦.

٣٨- مشکور، محمدجواد، (١٣٦٨)، سیر کلام در فرق اسلام، تهران: انتشارات شرق.

٣٩- مطهری، مرتضی، (١٣٩١)، جاذبه و دافعه علی (ع)، تهران: انتشارات صدرا، چ ٨.

٤٠- معروفپور، حسین، (١٣٩٣. ٣. ٢٩)، «داعش، متولد شده در عراق، بزرگ شده در بحران سوریه»؛ ٣ ٦٤٩٣=Id?www. kurdpress. ir. Fa. NSite. FullStory... http:

٤١- موثقی ، سید احمد، (١٣٨٦)، جنبش های اسلامی معاصر، تهران: انتشارات سمت.

٤٢- ناشئ، اکبر، (١٣٨٦)، فرقه های اسلامی و مسئله امامت، ترجمه علیرضا ایمانی، قم: مرکز مطالعات ادیان و مذاهب.

ب- منابع انگلیسی

43 - Burk ، Janson (2004)، AL-Qaeda: The true Story of Radical -Islam ، London: IB. tauris.

44- Gerges، Fawaz (2005)، The Far Enemy: Why Jhad Went Golbal، Britain: Cambridge University press.

45 - Zeidan ، David (2001)، The Islamic Fundamentalist Veiw of Life as a Perennial Battle ، Middle East Review of International Affairs ، Vol.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان