به گزارش ایسنا، عصرایران نوشت: لیگ برتر فوتبال با همه جذابیتها و حواشی، خندهها و اشکها به سر رسید و پرسپولیس به خانه قهرمانی رسید تا در کنار سپاهان پرافتخارترین تیم لیگ برتر لقب گیرد. آنچه میخوانید 10 برداشت و نکته از این فصل فوتبالی است:
1- برانکو در این سه سال نشان داده که فوتبال را خوب می فهمد و به خوبی میتواند علمش را بومی سازی کرده و به فوتبال ایرانی ترجمه کند. او بی آنکه بخواهد نقصها را بهانه جویی کند؛ جوری دیگری به فوتبال ایرانی نگاه کرد تا این چنین افتخار ساز شود. اقتصاد و سیاست هم به شدت محتاج امثال برانکو است.
2- امیر قلعه نویی دقیقاً قالی کرمان است. هر چه سن لیگ برتر بیشتر میشود، او دست نیافتی تر میشود. پنج قهرمانی لیگ برتر و دو قهرمانی جام حذفی و چند نایب قهرمانی و سومی در ایران، کارنامه پرافتخار مرد 55 ساله فوتبال ایران است. سخت کوشی قلعه نویی ستودنی است. او برای رسیدن به موفقیتها، حریص و سیری ناپذیر است و بی توجه به گفتهها و شنیدهها، راه خود را به خوبی میرود؛ حتی اگر صد هزار نفر یک صدا او را رئیس مافیا بدانند.
3- پدیده با گل محمدی پدیده لیگ برتر شد و اگر پرسپولیس یا سپاهان قهرمان جام حذفی شوند، به آسیا پرواز میکنند. تیمهای یحیی گل محمدی، جذاب، تاکتیک محور و هدفمند بازی میکنند. این خروجی قابل تحسین فنی در کنار حجب و حیا از گل محمدی شخصیتی کاریزما و دوست داشتنی ساخته است.
گل محمدی اگر با همین فرمان پیش برود، بی گمان دوباره به ایستگاه سرمربیگری پرسپولیس میرسد. جایگاهی که فعلاً در رهن برانکوست اما فوتبال نشان داده که بسیار بی وفاست و کافی است کمی پرسپولیس بلغزد تا حیا کن و رها کن، شعار پرسپولیسیها شود.
4- نام نیکو گر بماند ز فوتبالیست؛ به کزو ماند قهرمانی و کاپیتانی؛ خسرو حیدری از فوتبالیستهایی است که محجوبانه توپ میزد و با حاشیه بیگانه بود. این منش باعث شد که خسرو مورد احترام آبی و قرمز باشد و در رفتنش از مستطیل سبز هر دو به نیکی از او بخوانند.
بازیکنانی که تعصب و غیرت را تکلهای خشن و اعتراض به زمین و زمان برای دلربایی از هوادار میدانند؛ امثال خسرو حیدری را به تماشا بنشینند شاید به خود آیند.
5- پرسپولیس بعد از قهرمانی نوستالژیک با افشین قطبی، دیگر روی آرامش و خوشبختی را ندید. در همین دوران افت بود که عدد چهار در برابر عدد شش برای رقیب آبی زایید. اما با آمدن برانکو، دوران یُسر رخ نمود و به تعبیر هادی نوروزی کاپیتان فقید این تیم، در کوچه پرسپولیسی هم عروسی برپا شد.
شخصیت تیمی و اعتقاد به پیروزی، از پرسپولیس تیمی ساخته است که به کمتر از قهرمانی رضایت نمیدهد حتی در فصلی که آن چنان چشمنواز و گیرا هم بازی نمیکرد. شکل دهی کار تیمی در کشوری که مردمش به کار تیمی عادت، اعتقاد و اعتماد ندارند، کاری بس سخت است و طاقت فرسا اما پرسپولیسِ برانکو بی توجه به نامها، این ضعف تاریخی را پوشش داد تا هواداران این تیم سرمستانه بخوانند: حالاحالاها قهرمانیم.
6- استقلال تهران با وجود اینکه در لیگ امسال بیشترین تعداد برد (در کنار پرسپولیس و پدیده)، کمترین گل خورده و بیشترین تفاضل را دشت کرد اما برای ششمین دوره متوالی دستش از جام کوتاه ماند. شاید بهترین پاسخ این ناکامی را فرهاد مجیدی داده باشد: «حرف تلخی که امروز میخواهم بگویم و در استقلال می بینم، این است که شخصیت فوتبالی استقلال که در دهههای گذشته وجود داشته، از بین رفته است.» مجیدی گفته که آجر به آجر استقلال را میشناسد به همین دلیل میتواند این شخصیت فوتبالی را احیا کند.
7- گفته میشود که هواداران استقلال در بازی با سپیدرود در اعتراض به فوتبال کثیف با ماسک به ورزشگاه آزادی آمده بودند. اگر چیپ فرشید اسماعیلی در داربی وارد درواره پرسپولیس میشد یا استقلال، سپاهان را شکست نمیداد، شاید امروز پرسپولیس قهرمان نبود. در فوتبال ناخالصی وجود دارد اما اینکه به صورت دیکته شده، جام را به دست تیمی بدهند، زاییده ذهن افراد دائم الشک است.
قانون نانوشته دائم الشکی به زمین و زمان هیچ گاه از بین نمیرود اما همواره از تیمی به تیمی دیگر منتقل میشود. در لیگ آینده هواداران کدام تیم به این تردید و شک دچار میشوند؟
8- اهتزاز این پرچم در آسمان لیگ برتر، حق مسلم بوشهریها و جمی هاست. در حال و هوای جام بردن پرسپولیس در جم؛ پارس به دست فراموشی سپرده نشود. این تیم سال سختی را پشت سر گذاشت. اگر در لیگ آینده، باز در بر روی همین پاشنه بچرخد، بی گمان پارس در اتمسفری شبیه هوای سیاه شده عسلویه تنفس خواهد کرد.
9- در حالی که چهار ساعت مانده به پارس جم و پرسپولیس به ورزشگاه رفتم، باجههای فروش بلیط بسته بود اما تا دلتان بخواهد بلیط در بازار سیاه خرید و فروش میشد. این حجم بلیط در بازار سیاه برایم تعجب آور بود. دوست خبرنگاری میگفت دست آقای… مسئول… مسابقات در کار است!!!!
با خرید بلیط در بازار سیاه، چهار ساعت مانده به بازی وارد ورزشگاه شدیم تا در در جوار آفتاب نامهربان ساعتها بر روی سکوی سیمانی بنشینیم. حوصلهها به شدت سر رفته بود و با کوچکترین اتفاقی؛ دعوایی بین تماشاگران رخ میداد. این مدل ورزشگاه گردانی و مدیریت فوتبالی ماست که گویا هر چه تعداد عمر لیگ برتر هم اضافه میشود، قرار نیست در آن تغییری رخ دهد. بیچاره تماشاگر!
10- لیگ هجدهم هم مردانه تمام شد و قفل درٍ ورزشگاهها بر روی زنان باز نشد. ورود قاچاقی و مخفیانه دخترهای پسرنما هم نتوانست کمکی به حل این مسئله کند تا همچنان ممنوعیت و محدودیت پاسخ اشتیاق و علاقه فراوان کسر قابل توجهی از بانوان علاقهمند به فوتبال باشد.