ماهان شبکه ایرانیان

محمدرضا سرشار:

ادبیات دینی برای کودکان جای کارآموزی نیست

محمد رضا سرشار با بیان این‌که عرصه ادبیات دینی برای کودکان و نوجوانان جای کارآموزی نیست می‌گوید: گاهی برخی افراد به دلیل ضعف در نویسندگی در حوزه بزرگسالان، پا به عرصه نویسندگی در حوزه کودک و نوجوان می‌گذارند؛ این درحالی است که ما حق نداریم ضعف‌های خودمان در حوزه ادبیات داستانی را پشت احساس پاک و مذهبی کودکان و نوجوانان پنهان کنیم.

ادبیات دینی برای کودکان جای کارآموزی نیست

به گزارش ایسنا به نقل از  پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، سومین نشست از سلسله نشست‌های  «بازنویسی متون دینی» با حضور محمدرضا سرشار - نویسنده و منتقد - ، سیدباقر میر عبداللهی - مدیرکل تأمین منابع نهاد - و تعدادی از کارشناسان اداره کل منابع، اداره کل فرهنگی، اداره کل امور کتابخانه ها و کارشناسان معاونت برنامه‌ریزی و همچنین گروهی از کتابداران، در اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان تهران برگزار شد.

سیدباقر میرعبداللهی در ابتدای این نشست در تشریح ضرورت پرداختن به بازنویسی متون دینی برای کودکان و نوجوانان گفت: ارتباط این موضوع با فعالیت‌های ما در نهاد ارتباطی گویا و محرز است؛ زیرا بیشترین مطالبه از کتابخانه‌ها و به تبع آن بیشترین میزان خرید نهاد از کتاب‌ها، به رده ادبیات داستانی کودکان و نوجوانان اختصاص دارد که بازنویسی متون کهن دینی برای کودکان نیز در همین رده قرار می‌گیرد. علاوه بر این موضوع مورد نظر از اهمیت فرهنگی و فنی خاصی برای ما برخوردار است که پرداختن به آن را ضرورت می‌بخشد.

سهم عمده بازنویسی‌ها در حوزه ادبیات کودک

مدیرکل تأمین منابع نهاد افزود: حجم بالایی از آنچه تحت عنوان ادبیات داستانی کودکان و نوجوانان در کشور چاپ و منتشر می‌شود، در رده بازنویسی‌ها قرار می‌گیرد که برخی آمارهای مطرح‌شده از اختصاص 40 درصدی این آثار در رده آثار کودک و نوجوان خبر می‌دهد.

او درباره اختلاف نگرش‌ها در حوزه بازنویسی متون کهن نیز گفت: این موضوع که برخی نویسندگان برای ارائه محتوای خاص مورد نظر خود برای بازنویسی متون دست به قلم می‌شوند، همواره مورد بحث است، به طوری که ارائه تفاسیر مختلف دینی، تاریخی، فرهنگی و غیره از ماجراهایی مانند پوریای ولی و آرش کمانگیر، نشان از وجود این نگرش دارد. اغلب این گونه آثار با آسیب‌های مختلفی روبه‌رو هستند؛ به طوری که گاهی نویسنده شیفته ماجرا می‌شود و نه روایت، که این موضوع از ارزش ادبی آن می‌کاهد.

میرعبداللهی با بیان این‌که آثار بازنویسی‌شده از متون کهن می‌تواند دستمایه نقد موضوعی و فنی کارشناسان شود، گفت: شهرت بسیاری از نویسندگان حوزه کودک و نوجوان تنها در عرصه بازنویسی است و اگر آثار بازنویسی را از سابقه فعالیت آن‌ها حذف کنیم، چیز دیگری برای ارائه ندارند. ما هرساله همزمان با فرارسیدن جشنواره کتابخوانی رضوی با مشکل کمبود آثار کیفی مرتبط برای انتخاب به عنوان منابع جشنواره روبه‌رو هستیم که این موضوع نشان از کمبود و نیاز بازار نشر به تولید کیفی این آثار دارد.

در ادامه نشست محمدرضا سرشار درباره ادبیات کودک و نوجوان و جایگاه بازنویسی متون ادبی در این حوزه گفت: ادبیات کودک و نوجوان در غرب به معنای جدید خود، از قرن نوزدهم با هانس کریستین اندرسن و در کشور ما از دوران مشروطیت آغاز شد. همچنین در همه کشورها ادبیات کودکان در دوره جدید با بازآفرینی و الهام گرفتن از ادبیات کهن آغاز شده است.

این نویسنده افزود: در همه کشورها زمانی که داستان‌های عامیانه به داستان، فیلم و انیمیشن تبدیل می‌شود، با استقبال گسترده‌ای روبه‌رو می‌شود؛ حتی اگر نویسندگان این آثار نویسندگان شناخته‌شده‌ای نباشند، زیرا این داستان‌ها حاصل یک ذوق و اشتیاق جمعی در یک دوره بوده و با آثاری که یک نفر آن را تولید کرده باشد، تفاوت دارد.

او یادآور شد: باید توجه داشته باشیم که لزوما متون کهن ادبی برای مخاطبان کودک و نوجوان نوشته نشده‌اند، اما طبیعتا در طول زمان بازگویی‌هایی از این متون ارائه شده‌ که در ادامه مورد توجه این قشر سنی قرار گرفته است. از آن‌جا که فرهنگ ما از گذشته یک فرهنگ شفاهی بوده، این بازگویی‌ها هیچ‌گاه شکلی یکدست و یکپارچه نداشته و اتفاقا یکی از رموز ماندگاری این بازگویی‌ها و روایت‌ها همین ویژگی نبود یکپارچگی آن است. البته نویسندگان باید توجه داشته باشند که شرط تکرار و بازنویسی مجدد از یک اثر، این است که حاصل آن چیزی فراتر از آثار گذشته به مخاطب آن دوره ارائه کند. به همین دلیل در هر دوره می‌توان بر اساس نیاز و شرایط خاص آن دوران آثار را مورد بازنویسی قرار داد.

سرشار درباره انواع تولیدات مکتوب بر اساس متون کهن گفت: به نظر من مواجهه نویسندگان با متون کهن را به طور کلی می‌توان در پنج شکل مختلف ارائه کرد؛ اولین و ساده‌ترین شکل آن «بازنویسی» است یعنی نویسنده تنها بخشی از متن کهن را انتخاب و زبان آن را به زبان امروزی تبدیل می‌کند که تقریبا اکثر آثار داستانی کودکان در بازار نشر از این گونه هستند. دومین شکل آن، «بازپردازی» است که نویسنده با حفظ فضای کلی داستان و روایت، آن را کمی داستانی‌تر و مرتب‌تر می‌کند.

او ادامه داد: شکل سوم آن، «بازآفرینی» است که نویسنده با استفاده از مصالح متون کهن برای ساخت داستان خود بر اساس معیارهای امروزی اقدام می‌کند. شکل چهارم «اقتباس» است که به استفاده از تفکرات مطرح در داستان‌های کهن برای ارائه داستان در قالب‌های امروزی اختصاص دارد و در نهایت شکل پنجم «الهام‌گیری»، جرقه‌ای است که نویسنده با خواندن متون کهن اقدام به نوشتن اثری جدید می‌کند؛ در این شکل اگرچه ردپایی از متون کهن در آثار جدید را می‌توان احساس کرد، اما نمی‌توان نسبت مستقیمی بین آن‌ها یافت.

این نویسنده تأکید کرد: نویسندگان  به صورت آزادانه می‌توانند بر اساس هر یک از این اشکال پنج‌گانه از متون کهن استفاده کنند و به ارائه اثر بپردازند؛ اما باید توجه داشته باشیم که عنوان و اعلام نکردن استفاده از متون کهن در هریک از این اشکال، منجر به سرقت ادبی می‌شود.

محمدرضا سرشار همچنین با اشاره به ورود برخی افراد غیرمتخصص در حوزه بازنویسی‌ متون کهن گفت: در گذشته و در دوره‌ای که خلاء آثار ادبی در کشور بسیار احساس می‌شد، افرادی مانند آقای مهدی آذریزدی دست به بازنویسی متون کهن ادبی زدند که در دوره خود کار بزرگی بود و به پیشرفت سایر نویسندگان بعد از خود کمک کرد؛ اما شرایط امروز متفاوت است و هر فردی نمی‌تواند به حوزه بازنویسی متون وارد شود.

او با بیان این‌که عرصه ادبیات دینی برای کودکان و نوجوانان جای کارآموزی نیست گفت: گاهی دیده می‌شود برخی افراد به دلیل ضعف در نویسندگی در حوزه بزرگسالان، پا به عرصه نویسندگی در حوزه کودک و نوجوان می‌گذارند؛ این درحالی است که ما حق نداریم ضعف‌های خودمان در حوزه ادبیات داستانی را پشت احساس پاک و مذهبی کودکان و نوجوانان پنهان کنیم. نویسنده حوزه کودک یعنی فردی که پس از کسب مهارت‌های حوزه نویسندگی و ادبیات، به سراغ ادبیات و نویسندگی حوزه کودک و نوجوان رفته است.

این پژوهشگر با بیان خاطره‌ای از همکاری با وزارت آموزش و پرورش در سال 1360 گفت: در آن زمان در قالب گروهی سه‌نفره مأمور نوشتن و تدوین کتاب‌های دینی برای کودکان و نوجوانان شدیم. طی آن تحقیقات به تعریفی از ادبیات دینی رسیدیم که ادبیات دینی را «تلاشی هنرمندانه در قالب کلام با زبان و شیوه‌ای درخور فهم کودکان و نوجوانان می‌دانست که هدف آن هدایت مخاطبان به سوی رشد به معنی قرآنی آن» بود.  حاصل آن فعالیت‌ها بر اساس نگرش فوق، انتشار کتابی با عنوان «داستان‌ها و افسانه‌های دینی برای کودکان و نوجوانان» شد.

سرشار سپس بیان کرد: داستان‌های دینی صرف نظر از اسلامی و غیراسلامی بودن آن، از جمله جذاب‌ترین و پرکشش‌ترین داستان‌ها هستند. اما برای ارائه آن باید اولویت سنی، به‌کار گرفتن زبانی مناسب، رعایت اختصار و تصویرسازی مناسب مورد توجه ویژه قرار بگیرد.

افزایش چشمگیر تولید کتاب‌های دینی نسبت به دوران پیش از انقلاب

او در ادامه با اشاره به پژوهشی از حسین حداد گفت: بر اساس این پژوهش در تمام تاریخ پیش از نقلاب اسلامی، 14 نفر در زمینه متون کهن دینی کودکان، کتاب منتشر کرده‌اند که از این میان 13 نفر از آن‌ها مرد و یکی از آن‌ها مجهوال‌الهویه است. این تعداد پس از انقلاب تا سال انجام تحقیق(1378) به 192 نویسنده می‌رسد که 157 نفر از این نویسندگان مرد، 32 نفر زن و جنسیت 3 نفر نامعلوم بوده است.

این نویسنده ادامه داد: تعداد کل کتاب‌های مذهبی منتشرشده برای کودکان  تا پیش از انقلاب 81 عنوان بوده است که این تعداد از پیروزی انقلاب تا سال 1378 به 682 عنوان می‌رسد که چیزی معادل 8.4 درصد بیشتر از کتاب‌های منتشرشده پیش از انقلاب در این زمینه است.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان