شهید باهنر الگوی مبارزه و آموزش

نهضت اسلامی ایران در عمر گرانبها و پرارجش، مردان متفکر و فداکار بسیاری پرورش داد، که هریک چون ستاره ای درخشان در آسمان علم و انقلاب بدرخشیدند، حماسه ها آفریدند و مبارزات اسلامی ایران را جهت بخشیده و پیش بردند.

شهید باهنر الگوی مبارزه و آموزش

نهضت اسلامی ایران در عمر گرانبها و پرارجش، مردان متفکر و فداکار بسیاری پرورش داد، که هریک چون ستاره ای درخشان در آسمان علم و انقلاب بدرخشیدند، حماسه ها آفریدند و مبارزات اسلامی ایران را جهت بخشیده و پیش بردند.

مسلما قوام و تداوم نهضت اسلامی امام خمینی (ره) منوط به همّت و یاری دلیرمردانی بود که در مکتب پرفیض امام درس معنویت، سیاست، مقاومت، فداکاری و جانبازی آموخته بودند و آنچه را که فراگرفته بودند به بهترین روش و منش پیاده کردند. در دوران سیاهی که امام در زندان و تبعید بود و اختناق رژیم پهلوی، بر آسمان ایران سایه افکنده بود، این دلیرمردان بودند که شجاعانه به نشر اندیشه ها و آرمانهای امام پرداختند و توده مسلمان را با منویات آن بزرگوار آشنا ساخته و کوشش و فداکاری بی دریغی در راه هرچه پر رهرو ساختن راه امام روا داشتند و توانستند نهضت اسلامی را به سراسر کشور گسترش دهند و انقلاب بیافرینند.

شهید بهشتی، شهید مطهری، مرحوم ربانی شیرازی و... از خیل این رادمردان بودند. آنانی که در نبود امام در ایران، صدای امام را به گوش ملت رساندند و گرمی بیداری و رشد فکری و بلوغ سیاسی را در نسل جوان و انقلابی ایجاد کردند. شهید دکتر محمد جواد باهنر یکی از این مردان پاکباخته و انقلابی بود که در عرصۀ فرهنگی همانند «علی بن یقطین»رسالت مقدس و بی مانندی بر دوش گرفت و توانست با تاکتیکهایی با فرهنگ شاهنشاهی، نفوذ باستانگرایی و فرهنگ وارداتی غربی، مبارزه ای عمیق داشته باشد و نسل جدید را از خطر آلودگی فرهنگی مصون دارد و زمینه را برای دگرگونی همه جانبه و پدیداری انقلاب آماده سازد.

مبارزه حرکت، قیام و توانائیهای او در دوران نهضت و پایداری و مقاومت وی تا لحظۀ شهادت، هنرمندانه در صحنۀ انقلاب به نمایش درآمد. وی در سنگر مطهری ها و بهشتی ها، نهضت فکری انقلاب اسلامی را به ثمر رسانید و نسلی را از تاریکی و اسارت رهانید. زندگانی و شهادت او درس بزرگی به انقلاب داد. سیر مستدل و منطقی اندیشۀ او در برخورد با کژرویهای رژیم و ایادی استعمار و جایگاه علمی و مبارزاتی او در میان روشنفکران اسلامی و راستین انقلاب و عمکرد شایسته و مناسب او در بخش آموزشی و پرورشی انقلاب و... از نکات ارزشمند زندگی اوست که قصد بیانش را داریم.

او در اسفندماه 1312 هجری شمسی در محله ای بنام«محله شهری»در شهر کرمان متولد شد.[1] وی که دومین فرزند خانواده بود به همراه هشت خواهر و برادر دیگر در خانواده ای متدین رشد و پرورش یافت.[2] پدر او (علی اصغر باهنر) پیشه ور ساده ای بود که از طریق مغازه ای کوچک امرار معاش می کرد.[3] محمد جواد از پنج سالگی در مکتب خانه ای به تحصیل قرآن و خواندن و نوشتن مشغول شد؛ یازده ساله بود که در مدرسۀ معصومیۀ کرمان تحصیل علوم اسلامی را آغاز کرد و تحصیلات جدید را به صورت متفرقه فرا گرفت. سال 1332 ه. ش. مدرک پنجم قدیم، سپس دیپلم کامل را گرفت و پس از چندی در دانشکده ادبیات به تحصیلات دانشگاهی خود ادامه داد. وی که تا این دوران، دورۀ سطح را از علوم اسلامی فراگرفته بود، به قم عزیمت کرد و در سال 1333 ه. ش. مراحل دیگر علوم اسلامی را با جذّیت فراگرفت.

فضای علمی حوزۀ علمیه قم، وی را با شخصیتهایی چون آیت الله بروجردی، علامه طباطبایی، و امام خمینی آشنا ساخت و پایه های فکری وی در اوقاف تلمذ در محضر این بزرگواران تقویت و مستحکم شد. او که کفایه و مکاسب را نزد استادانی چون آقای مجاهدی و سلطانی فراگرفت 7 سال 1333 ه. ش. رسما به درس خارج رفت و مدت 7 سال از محضر پرفیض امام خیمین (ره) کسب معرف کرد؛ درس فقه و اصول را از ایشان فراگرفت و بهره های فراوانی برد. شهید باهنر از این دوران چنین یاد می کند:

«هنوز هم بسیاری از یادداشتهای درس آن روز ما از محضر ایشان به عنوان یادگار، ذخیره علمی خوبی برای ما باقی مانده است»[4]

حوزۀ درس آیت الله بروجردی را تا سال 40 (سال فوت آن مرحوم) ترک نکرد و از شاگردان ارادتمند علامه طباطبایی بود. درس فلسفه (اسفار) را به مدت شش سال از ایشان فراگرفت و درس تفسیر (اوایل سوره بقره و سجده) را در محضر ایشان تلمذ کرد؛ در همین ایام به تحصیلات علوم دانشگاهی نیز اشتغال داشت، دوره لیسانس را در سال 1337 به پایان رسانید؛ دوره فوق لیسانس و دکترا را پس از مراجعت به تهران به پایان برد و یک دوره فوق لیسانس علوم تربیتی را در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران سپری کرد و آشنایی نزدیک به دانشگاه و ضرورت تربیت و تعلیم نسل انقلاب، ارمغان گرانبهایی به نسل آینده تقدیم کرد.

محمد جواد تدریس را در دبیرستان کمال آغاز کرد و با حضور در مراکز علمی و آموزش و پرورش، خدمت شایانی به جوانان این دوره کرد. در این دوران با همراهی دیگر دوستان متفکر و مبارز خود چون: شهید بهشتی، شهید مطهری و... مبارزه اصولی خویش را با فرهنگ مهاجم غرب آغاز کرد. حدود 30 کتاب و جزوه تعلیمات دینی برای تدریس، از ابتدایی تا دانشسرا، حاصل تلاش این دوره از زندگی ایشان است.

زندگی فرهنگی و علمی شهید باهنر با تلاش و مبارزات سیاسی وی توأم و جداناشدنی بود. در دوران تحصیل با مبارزانی چون شهید مظلوم آیت الله بهشتی، آیت الله خامنه ای، آقای هاشمی رفسنجانی، شهید رجایی و... آشنا شد و مسلما در راه آشنایی علمی او، فعالیتهای سیاسی وی نیز به صورت جمعی آغاز شد. از طرفی دوران تحصیل وی با سالهای 42 و 41 مصادف شد و در اوج نهضت امام خمینی قرار داشت و سابقه آشنایی وی با امام و افکار امام، او را به وادی مبارزه با باطل کشانید. تبلیغات، سخنرانیها و ارشادات سیاسی و اسلامی او در قالب مقالات، کتب، نشریات، سخنرانیها، تدریس، فعالیتهای فرهنگی و مؤسسات رفاه و هیأتهای مؤتلفه اسلامی و کارهای تحقیقاتی جمعی، و مبارزات مخفی گروهی علیه رژیم صورت می گرفت. همسنگر بودن وی با شهید مطهری و شهید بهشتی، که درصدد تحیکم ایده های انقلابی و اسلامی جوانان بودند، باعث شد تا وی از جمله یاران صدیق حضرت امام قرار گیرد و در زمینه زدودن انحرافات فکری گام بردارد. عمده تبلیغات مذهبی و سیاسی وی، کتب، نشریات و همکاریهای علمی و سیاسی با دوستان، در همین محور قرار داشت، و تفکیک این دو از هم امکان نداشت.

اغلب سخنرانیهای شهید باهنر در مسجد هدایت، الجواد، مکتب حسین، حسینیه ارشاد، کانون توحید و... صورت می گرفت و به تناسب موقعیت روز وظایف یاران امام در دوران نهضت، تدارک دیده می شد.

تأسیس بنیاد رفاه تعاون اسلامی که با همکاری شهید بهشتی، آقای هاشمی و شهید رجایی تأسیس شده بود و در قالب کارهای امدادی و احداث مدارس اسلامی انجام وظیفه می کرد و همچنین تشکیل صندوق های قرض الحسنه، مرکزی برای مبارزات سیاسی قرار می گرفت. وی در تأسیس کانون توحید و دفتر نشر فرهنگ اسلامی نیز نقش فعالی داشت. شهید باهنر اولین کارهای تبلیغاتی و انتشاراتی خود را از سال 1336 در مکتب تشیع آغاز کرد و تألیفات بسیاری در حدود 30 جلد دارد که در زمینه های مختلف اسلام شناسی و... ارائه شده است. جهان در عصر بعثت، شناخت اسلام، خداشناسی، اعتقادات، محمّد (ص) خاتم پیامبران، خودسازی و... از جمله کتب مفید و غنی این شهید بزرگوار است.

همفکرای و همکاری یاران در جریان مبارزات و جلسات تحقیقاتی، جمع دوستانه سرشار از وفا و صمیمت در زندگی او حاکم کرده بود و تحمل مشقات سخت این دوران را ممکن می ساخت که به گوشه ای از این آشنایی از زبان شهید باهنر اشاره می کنیم:

«آشنائی من با شهید بهشتی از سال 1332 در قم آغاز شد، اما چون ایشان یک دوره جلوتر از من بودند تماس نزدیک با او نداشتم. سال 1336 با تأسیس فصلنامه مکتب تشیع جهت مقالات خدمتشان رسیدیم و همکاری ما در زمینه علمی و تحقیقاتی و انتشاراتی بود. سال 42 در دو جهت سیاسی در جریان نهضت امام خمینی و در مسائل فرهنگی و برنامه ریزی تعلیمات دینی و تألیف کتب درسی در مدارس همکاری داشتیم[5].. پس از مسافرت شهید بهشتی به آلمان ارتباط ما در این پنج ساله نزدیک و صمیمی حفظ شد. کار فرهنگی و همکاری با هیأتهای مؤتلفه و بخشی از کارهای علمی و تحقیقاتی وی بر عهده ما بود و تا آخرین لحظات در جلسه شورای مرکزی حزب در خدمتشان یودیم...»[6].

رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای، سابقه آشنایی خود با شهید باهنر را چنین بیان می فرمایند:

«سال 1336 با شهید باهنر آشنا شدم، سال 39-38 به رفاقت نزدیک تبدیل شد، از سال 44 به بعد ارتباطمان سیاسی و کاری بود. وی عهده دار ریاست جلسات مخفیانه جمعی از مبارزین بود (بازماندگان اعضای هیأتهای مؤتلفه اسلامی) و تعدادی از جلسات را خود و تعدادی را به من و آقای هاشمی برای تدریس واگذار کرده بود، این کار مشترک تا 49-48 ادامه داشت»[7]

ایشان در جای دیگر، عملکرد شهید باهنر را چنین ارزیابی می کند:

«من اراتم به شهید باهنر بیش از این است که برای تشخیص عملکرد ایشان احتیاج به یک مشاهده از نزدیک داشته باشم، یعنی هر کاری را که شهید باهنر انجام داده باشد من از دور می دیدم که این کار، کار خوبی است...»[8]

ذکاوت و بینش عمیق وی در پی گیری مسائل سیاسی باعث شده بود تا نسبت به رخدادهای سیاسی جامعه حساسیت نشان دهد و موضعگیری کند. اولین برخورد ساواک با وی در سال 37 بود که وی در آبادان سخنرانی شدید اللحنی علیه اسرائیل و سیاستهای حمایت جویانه رژیم پهلوی ایراد کرد. وی آن زمان دستگیر شد. در سال 1341 با اینکه به منظور تبلیغ در ژاپن انتخاب شده بود، به علت مصادف شدن با مبارزات امام و روحانیت، در تهران باقی ماند. قبل از نهضت امام و خرداد 42 به همدان اعزام شد تا محرّم را به قیام و حرکت مبدل کند. سخنرانیهای وی در این سال، منجر به دستگیری او شد و با عکس العمل شدید مردم، از زندان آزاد شد. بعد از 12 محرّم 42، به علت آنکه تحت تعقیب بود، مخفیانه به تهران آمد و در (بیست و پنجم شوال) 19/ 12/ 42 بمناسبت سالگرد حادثۀ مدرسه فیضیه سخنرانی مفصل و شدید الحنی در مسجد جامع تهران علیه رژیم ایراد نمود که پس از آن دستگیر و به زندان قزل قزل منتقل شد. نامبرده سپس محاکمه گردید و طبق رأی دادگاه به سه ماه حبس تأدیبی محکوم شد. حکم ذیل پیرامون اتمام دوره محکومیت وی صادر شده است:

«متهم نامبرده بموجب رأی صادره از دادگاه عادی شماره 2 اداره دادرسی ارتش به سه ماه زندان تأدیبی (حد اکثر مجازات مندرج در ماه 79 قانون مجازات عمومی) محکوم گردیده است. نظر به اینکه تاریخ بدو بازداشت نامبرده 22/ 12/ 42 میباشد مقرر فرمائید در صورتیکه به اتهمام دیگری بازداشت نمی باشد پس از اخذ نشانی کامل، وی را آزاد و نتیجه را اعلام دارند»[9]

وی پس از آزادی به روشنگریهای خود ادامه داد، و ساواک با کنترل ملاقاتها و سخنرانیهایش، او را تحت نظر قرار می داد. شهید باهنر با حرکت فکری نوین، کژیها و ناراستیهای رژیم را بر همگان رسوا می کرد و اندیشه صحیح انقلابی اسلام را در مقابل نسل جوان قرار می داد که تعدای از این سخنرانیها در گزارشهای ساواک منعکس شده است. گزارشی که در 17/ 12/ 45 از سخنرانی وی در هیأت انصار الحسین به ساواک رسیده است، بدین شرح می باشد:

«دکتر باهنر منبر رفت و درباره توحید صحبت نمود و اظهار داشت حاکم تمام مردم خداوند است و اگر به کسی وظیفه می دهد که بر مردم فرمانروائی کند باید شخصی باشد که همه از او راضی باشند و کسانیکه در حوزه تحت حکومت وی زندگی می کنند نباید محتاج و گرسنه باشند و شخص حاکم باید بداند که وظیفه اش چیست»[10]

وی در جلسه بحث و انتقادی که در مسجد جلیلی برگزار شده بود، ضمن بیان حضور عوامل خارجی در دین زدائی، توطئۀ دشمنان دین را روشن و رسوا کرد:

«طبق اطلاع واصله ساعت 19 روز 31/ 7/ 44... دکتر جواد باهنر اظهار داشته منظور از تشکیل این جلسات از بین بردن عوامل خارجی می باشد که در دین رخنه کرده و دین را از بین برده است. ما بایستی حقیقت را روشن نمائیم تا مردم از جهل و گمراهی نجات یابند و باید توجه داشت که نباید فقط دنبال کسب معلومات دینی بود، بلکه باید در تمام رشته های علوم پیشروی کرد. همچنانکه رهبر اسلام سالها زحمت کشید تا به نتیجه رسید. اگر شخصی نتواند با گرفتاری خود مبارزه کند و حق خود را نگیرد سست و نالایق است و چنانچه در کشوری از این گونه اشخاص زیاد باشند تحت نفوذ خارجیان قرار خواهند گرفت و مانع ترقی آن کشور خواهند شد»[11]

صراحت کلام دکتر باهنر در افشای جنایتها و خیانتهای رژیم، باعث رشد فکری مبارزین شده، مردم را نسبت به وظایف خود آگاه می کرد.

گزارش ساواک از جلسه هفتگی هیأت مکتب حسین در 9/ 4/ 46 حاکی است:

«شیخ باهنر واعظ به مجلس وارد و مستقیما بمنبر رفت و ضمن سخنان خود گفت: امام حسین در مقابل ظلمهای یزید و بنی امیه قیام کرد چون در آن زمان عده ای مشغول عیش و نوش و حیف و میل امول مردم بودند و شهوترانی می کردند امام حسین می گفت اسلام این کارهای ناشایست را قبول نمی کند. آقایان حالا بعد از 1400 سال در مملکت ما وضع سابق تکرار شده است اگر یک مسلمان یا یک نفر روحانی بگوید شراب نخورید و زنا نکنید و اموال عمومی را چپاول ننمائید و به بانکهای خارج نسپارید بر غیرتشان برمی خرود فوری حبس و شکنجه و تبعید را بمیان می کشند. بنابراین بر هر فرد مسلمان واجب است که امر بمعروف و نهی از منکر نماید و از طریق تشکیل جلسات خصوصی و عمومی و پخش اعلامیه و تبلیغات دیگر مبارزه نماید و این همه فساد جبران ناپذیر را که دامن اسلام را گرفته از بین ببرد. نامبرده افزود کسانیکه قوم یهود را یاری و حمایت کنند مورد خشم و غضب خدا واقع می شوند و به آتش دوزخ مبتلی می گردند. آقایان اسلام در موقعیت خطرناکی قرار گرفته روحانیون را تنها نگذارید و سنگر اسلام را خالی نکنید هرچه پیشوایان دین دستور دادند از جان و دل اطاعت نمائید»[12]

وی همواره مراجع و روحانیت را به عنوان رهبر انقلاب و نهضت و پیشوای مبارزات مردم معرفی می کرد. سخنرانی ایشان در 17 / 6/ 46 در همین مورد بوده است:

«جلسات قبل راجع به علم و اجتهاد صحبت کردم و توضیح دادم که یک مرجع تقلید جامع الشرایط با چه خون دل خوردنی به درجه اجتهاد میرسد. بنابراین وظیفه ما مسلمانان است که از این مراجع بزرگوار تقلید و رهبران دین از جان و دل پشتیبانی کنیم و آنها را در مبارزاتشان تنها نگذاریم آقایان، دین در معرض خطر قرار دارد تبلیغات بهائیان روزبروز بیشتر می شود کمی بخود آئید در فکر دین باشید، حکومتها و دستگاهها می خواهند با قوه زور در دین رخنه کنند چون آنها اسلام را مخالف کشور و دین خود می دانند. پس واجب است که با هوشیاری کامل از دین خود محافظت نمائیم و آنرا از صدمات بیگانگان مصون و محفوظ نگهدارید»[13]

سال 44 وی تقاضای استخدام از آموزش و پرورش کرد اما ساواک پس از احضار و مصاحبه باوی چنین نظریه می داد:

«در تاریخ 11/ 12/ 44 احضار و مصاحبه ای با وی بعمل آمد. در این مصاحبه، یادشده ضمن اظهار ندامت از گذشته اش و تقاضای عفو در اینمورد در پاسخ به اینکه به چه علت به وی منبر اظهارات خلاف مصالح بیان نموده اید اظهار نمود عواملی که باعث شد دست به چنین اقدامی بزنیم جوانی و علاقه بدین و مذهبم و خمینی بوده است. همچنین شخص مزبور برای تأیید اظهارات خود تعهدی که بضمیمه تقدیم میشود داده که بخط خود نوشته و در آن شرافتمندانه قول داده که در آینده اقدامی برخلاف مصالح کشور ننماید.

نظریه: باید بعرض برساند اینشخص فردی است ناصالح که از بیان حقیقت خودداری و در پاسخ به سئوالها غالبا سکوت اختیار می نمود. ضمنا وی برای رسیدن به اهداف خود تن بهر کاری می دهد همچنین در مورد اینکه صراحتا اظهار می دارد به علت جوانی و علاقه به دین و خمینی مبادرت به ایراد مطالب مضره نموده ام تا حدودی بعید می باشد و بنظر می رسد که عوامل و تحریکاتی غیر از این سه امر در کار می باشد که در آینده با کنترل و تحت نظر گرفتن فعالیتهایش روشن خواهد شد. توضیح آنکه تعصب شخص مذکور به آیت اله خمینی حائز اهمیت می باشد از اینرو با توجه به اینکه اینگونه تعهدات ضمانت اجرائی ندارد و با توجه به حساسیت شغل دبیری این بخش همچنان با استخدام مشار الیه در وزارت آموزش و پرورش مخالفت دارد»[14]

شهید باهنر در مقابل ترفندی از استعمار (که در به سلطه کشیدن کشورهای تحت سلطه تلاش گسترده ای داشتند) بحث دوام در اسلام را مطرح کرده و نمونه قرضهای کلان دولت از کشورهای خارجی را نشان بردگی و بندگی دولتها قلمداد می کرد. نمونه این موضعگیری صریح و قاطع وی در سخنرانی 7/ 6/ 47 در مسجد هدایت به خوبی نمایان است:

«... وی اظهار داشت: دو چیز نشانه استعمار است یکی شراب خواری و دیگری رباخواری، شراب در زمانهای قدیم وجود داشته ولی امروزه به صورتهای مختلرف درست کرده و علنا بفروش می رسانند و رباخواری را هم دو قوم در دنیا حلال می دانند یکی قوم یهود است که به هر نحو شده سرمایه مسلمانان را از چنگالشان در می آوردند. و از این طریق سرمایه زیادی به دست آورده اند و مردم را استعمار می کنند یعنی مردم را بنده خود قرار می دهند برای مثال می گویم کسیکه پول بعنوان قرض گرفته و نمی تواند اصل آنرا بدهد و هر روز هم مبلغی بهره بآن افزوده می شود چگونه می تواند بپردازد چنین شخصی باید در برابر طلبکار بندگی کند وضع دولتهائیکه قرض می کنند همینطور است راه چاره این است که صندوق تعاونی داشته باشیم و از پول جمع آوری شده کارخانه درست کنیم و بیکاران به کار گمارده شوند»[15]

وی نسبت به تهاجمات غرب به حریم مقدس زنان مسلمان حساسیت داشت، توطئه رژیم شاه را در قالب آزادی زنان، تساوی زن و مرد و الگوهای غربی و اروپایی، بر ملا کرد و نظر اسلام را در مورد حرّیت زنان بیان کرده پیرایه هایی که به احکام اسلام وارد آمده اند، روشن می کند. سخنرانی 17/ 5/ 47 در همین مورد است:

«اسلام برای زنان حقوق مساوی تعیین کرده است این تهمت است که می گویند اسلام مهریه را بعنوان قیمت زنان تعیین کرده است. مهریه یعنی هدیه و پیش کش که مرد برای زن می برد. اسلام حق فراگرفتن علم به زنان داده است ولی ما مسلمانان از زمانیکه ای دروس جدید به کشور ما آمد مقدسین و متدینین ما گفتند همین چهار، پنج کلاس سواد برای دختران کافیست و آنها را بیسواد بارآوردند در صورتیکه دیگران دختران خود را به مدرسه فرستادند و جای این دختر خانمهای متدین را در پستهای مهم اشغال کردند آخر چه عیبی دارد که دختران ما در محیط سالم و امنی رشد نمایند و دکتر و مهندس بشوند».[16]

روشنگریها و فعالیتهای ایشان وسعت گسترده ای یافت. با اینکه چندین بار (شش بار) توسط ساواک احضار شد، رسما در سال 1350 ممنوع المنبر شد و محدویتهایی در زمینه فعالیت در آموزش و پرورش او ایجاد کردند. وی در ضمن ارتباط با روحانیت مبارز و فعالیتهایی در زمینه شورای انقلاب و هیأتهای مؤتلفه و.. با امام مرتبط بود. اعمال و حرکات ایشان تحت نظر و کنترل ساواک بود و مرتب به مرکز ساواک گزارش می شد. در اوج نهضت (سالهای 57-56) وی به فعالیت گسترده ای دست زد و در اعلامیه های روحانیان، رژیم شاه و استعمار را به باد انتقاد گرفت. در سابقه ای که از ایشان در 14/ 9/ 57 ارسال شده است، آخرین فعالیتهای وی را چنین گزارش دادند:

«... یاد شده بهمراه تعدادی از روحانیون قشری و طرفداری خمینی اعلامیه ای منتشر و روز پانزدهم شهریور 57 را عزای عمومی اعلام و مردم را به راه پیمائی دعوت و مطالبی علیه حکومت اعلام نموده اند. یاد شده در اغتشاشات اخیر نقش فعالی داشته و در سخنرانیهایش ضمن تشریح حکومت اسلامی مردم را به رهبری خمینی به اتحاد دعوت نموده است. نامبرده بالا در 9/9/57 وسیله فرمانداری نظامی در شیراز دستگیر و به تهران اعزام تا تحویل فرمانداری نظامی تهران و حومه گردد».[17]

شهید باهنر در خاطرات خود، از حوادث سالهای 57-56 این گونه یادی می کند:

«... سال 56-57 سه نوبت مجددا دستگیر شدم. یک نوبت در شیراز بود که هنگام حکومت نظامی بود و سخنرانیها ممنوع بود و ما، در دانشگاه شرکت داشتیم برای سخنرانی، روز بعد سخنرانی انجام شد. هنگام بازگشت در هواپیما بازداشت شدم، و بعد از چند روزی منتقل کردند به تهران. در نوبت دیگر هم مجددا دستگیر شدم ولی می دانید که آن سالها چندان طولی نداشت. یک نوبتش جالب بود که ماه رمضان بود. ماه رمضان سال آخر اجتماعی کرده بودیم در دریای نور عده ای از علما و روحانی مبارز جمع شده بودند که برنامه می ریختند برای تظاهرات در راهپیمائیها و از این قبیل مسائل، که کشف کردند و ما 30 نفر بودیم که آنجا را محاصره کردند بعضی از ما را بین راه و بعضی را داخل منزل دستگیر کردند و آیت الله موسوی اردبیلی را در خیابان دستگیر کردند و ما را بردند ولی باز مدت کوتاهی بود که تا قبل از پیروزی انقلاب داشتیم»[18]

شهید باهنر در دوران انقلاب مسئول کمیته تنظیم اعتصابات و تنظیم امور مدارس و فعالیتهای دانش آموزی بود و پس از پیروزی انقلاب در سمتهای؛ مسئولیت نهضت سوادآموزی، نماینده مردم کرمان در مجلس خبرگان، بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نماینده شورای انقلاب در وزارت آموزش و پرورش، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی خدمت می کرد. همچنین وی در کابینه شهید رجایی به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شد و پس از فاجعه شوم بمب گذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی، دبیر کل این حزب شد. وی جزو 5 نفر عضو اصلی شواری انقلاب بود. مسئولیت کمیته تنظیم اعتصابات نیز بر عهده ایشان بود. خود ایشان می گوید:

«آخرین مسئولیتی که از طرف امام قبل از پیروزی انقلاب بمن داده شد ابلاغ فرمودند تا کمیته تنظیم اعتصابات را تشکیل بدهیم و هدف آن کمیته [این ]بود که به اعتصابات دامن بزنیم، اما در مواردی که مثل گندم و سایر لوازم ضروری زندگی، آنها را بتوانیم تنظیم کنیم. بسیار خاطره انگیز بود قبل از پیروزی انقلاب که همه جا به اعتصابات دامن زده می شد ما در جریان مسائل بودیم... بعد از پیروزی انقلاب نگران این بودیم که در بازگشایی مدارس چه خواهد شد؟خدمت امام که مذاکره شده بود ایشان فرمودند که گروهی را تشکیل بدهیم برای تنظیم امور مدارس برادرانی را دعوت کردیم و به سرعت سازماندهی کردیم و حدود 1000نفر را توانستیم از خواهران و برادران آماده کنیم که روز افتتاح مدارس این گروه پخش بشود در مدارس تهران و آنجاها رهنمودهایی بدهند و مراقبت بکنند و خیلی هم خوب برگزار کردند»[19]

مبارزات و مجاهدتهای پیگیر وی، در بقای خط امام و مبارزه با خطوط ملی گرایی و لیبرالیستی مشهور بود. او در کنار یاران امام با این خطوط مبارزه کرد و مقاوم ایستاد و زندگی سراسر مبارزه خود را ختمی خونین داد، و به جمع خونین جامگان مکتب حق رفت و طوافی تداوم خط امام را به ارمغان گذاشت و نسلهای آینده را به تعلّم از این مکتب فراخواند، و راهش، یادش و روحش جاودانه ماند.

برای دیدن پیوستها و اسناد به فایل پی دی اف مراجعه شود.

پی نوشت ها

[1] پرونده محمد جواد باهنر، شماره 21378، ص 114، تاریخ گزارش: 6/ 10/ 45.

[2] همان

[3] شهید باهنر الگوی هنر و مقاومت، و لحد فرهنگی بنیاد شهید، 1361، جلد اول ص 5.

[4] همان، ص 6.

[5] پیام انقلاب 2/ 5/ 60، ش 37، ص 10.

[6] پیام انقلاب، ش 37، 2/ 5/ 60، صص 10 و 12.

[7] همان، 6/6 / 61، شماره 66 ص 14.

[8] هفته نامه بعثت 19 دی، ش 176، 13/ 6/ 62، ص 3.

[9] پرونده محمد جواد باهنر، شماره 21378، 24 / 3/ 43، صفحه 110.

[10] همان، 1/ 209، 21378، 17/ 12/ 45، صفحه 103.

[11] همان، شماره، 21378، 8/ 8/ 44، ص 106.

[12] همان، شماره 1/ 209، 21378، 14/ 4/ 46.

[13] همان، شماره 1/ 209، جلد 2، ص 95، 17/ 6/ 46.

[14] همان، شماره 1/ 209 جلد 1، ص 108، 14 / 12/ 44.

[15] همان، شماره 1/ 209 جلد 1، ص 88، 11/ 6/ 47.

[16] همان، شماره 1/ 209 جلد 1، ص 90، 23/ 47.

[17] همان، شماره 1/ 209 جلد 1، ص 107، 14/ 57.

[18] پیام انقلاب شماره 65-ص 15.

[19] همان، شماره 65-ص 15-30/ 5/ 61.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر