فیلمهای دیوید فینچر David Fincher مملو از خیالبافی است: برخی از آنها قهرماناند و برخی از آنها جامعهستیز؛ اما هیچکدام بیتفاوت نیستند. معمولا همهٔ آنها با برنامهریزی پیش میروند. در دنیای فینچر، تنها اقدامات شجاعانهٔ مردم در برابر بینظمی و ناسازگاریهای اطرافشان کافی نیست؛ آنها باید به جزئیات نیز توجه زیادی داشته باشند. این قضیه درمورد فیلمسازی او نیز صدق میکند. بهترین فیلمهای او نیز دربارهٔ همین پاتولوژی است. شخصیتهای وسواسی که در معمایی گیر میافتند و خود را از دیگر انسانها جدا میکنند. فینچر در ابتدا به ساخت آگهیهای تبلیغاتی و موزیک ویدئو روی آورده بود و تجربهٔ ساخت اولین فیلمش را در 27 سالگی رقم زد. این لیست دربارهٔ کمنقصترین فیلمهای او نیست، بلکه در آخر به بهترین نقشههای طرحشده در داستان میرسیم.
10. Alien 3
(1992)
اولین تجربهٔ فیلمسازی فینچر، فیلم مفهومی قاراش میش از همه چیز است و تعجبی ندارد «بیگانه 3» در آخر این لیست قرار میگیرد. این فیلم دنبالهٔ فیلم «بیگانهها» اثر جیمز کامرون است و تهیهکنندگان آن هزینه زیادی روی کارگردانها و فیلمنامههای چشمگیر متعدد کردند. اما بازماندهی پیشنویس اولیه، فیلمنامهٔ نهایی را همچون یک بازی با جسدهای زیاد جلوه میداد. تمایل فینچر به نابود کردن امتیاز ساخت این فیلم به منظور رونق دادن به آن، کمی بعد به موفقیت رسید.
9. The Curious Case of Benjamin Button
(2008)
هنگام پیشنهاد ساخت «فارست گامپ» Forrest Gump بعدی، فینچر به سمت نوعی احساسات پیشپاافتاده، که به نظر میرسد با طبیعت بیاحساس او در تضاد است، گرایش پیدا کرد. تصمیم به ساخت این فیلم به شدت دور از شخصیت فینچر بود. با این حال، «مورد عجیب بنجامین باتن» لحظات نفسگیر زیبایی که با داستان تلخوشیرین مردی که برعکس دیگر انسانها رشد میکند، را خلق کرده است. بالاخره علاقهٔ فینچر به تکنولوژی، نتیجهٔ خوبی را در کارنامهٔ هنری او رقم زد.
8. The Girl With the Dragon Tattoo
(2011)
با ساخت «دختری با خالکوبی اژدها» فینچر توانست برای بار سوم به زیربخش ژانر قتلهای زنجیرهای بازگردد. ایدهٔ ساخت این فیلم بر اساس رمانی با همین نام به قلم استیگ لارسن Stieg Larsson شکل گرفت. داستان پیچیدهٔ لارسن به شیوهٔ فینچر و به زیبایی ساده میشود. بازی رونی مارا Rooney Mara در نقش لیزبث سلندر Lisbeth Salander کارآگاه و هکر مستقل باعث تمایز این فیلم شد. سلندر جایگاه ویژهای میان قهرمان فیلمهای فینچر به دست میآورد.
7. Panic Room
(2002)
فینچر با کارگردانی «اتاق پناهگاه»، کمی فراتر از تجربهٔ سبک فیلمسازی خودش رفته است. اینبار او روی فیلمنامهای به قلم دیوید کوئپ David Koepp که متخصص ژانر پشت «پارک ژوراسیک» Jurassic Park و «مأموریت: غیرممکن» Mission: Impossible است، کار کرده است. تفاوتهای جزئی میان فیلم و فیلمنامهٔ کوئپ وجود دارد؛ مثل دستهبندی اخلاقی میان دزدها و پیچیدگی خود اتاق پناهگاه که هماناندازه که برای شخصیتهای اصلی داستان نجات دهنده است، آنها را گیر میاندازد. وحشتی که در این فیلم به تصویر کشیده شده یکی از بهترینها به حساب میآید.
6. The Game
(1997)
سخت میتوان نسبت به «بازی» بیاعتنا بود. داستان دربارهٔ یک بانکدار تنها با هنرنمایی مایکل داگلاس Michael Douglas است که وارد بازی ماجراجویانهٔ عجیبی میشود و هرچه پیش میرود، رنگ توطئه بیشتر خود را نشان میدهد. سبک تریلر و روانشناسنهٔ داستان، قهرمان قصه را با چالشهای اساسی روبرو میکند.
5. Fight Club
(1999)
«باشگاه مبارزه» با اقتباس از رمان کوتاه چاک پالنیک Chuck Palahniuk ساخته شده و داستان مردان جوانی است که برای رهایی از خشم و ناامیدیشان به دنبال راهحل میگردند. این فیلم به صورت ناخواسته، به سنگ محک نسل ایکس ناراضی (متولدین دهه 60 تا 80 میلادی) در آمده است. نیمه دوم فیلم بخش دشوارتری است اما فینچر فانتزی قوی برای محو کردن سیستم و امید به پدیدار شدن چیزی جدید از میان خاکسترها را حفظ کرده است.
4. Gone Girl
(2014)
بار دیگر فینچر به سراغ بازسازی داستانی خارقالعاده رفت و رمان دیوانهکنندهٔ جیلین فلین Gillian Flynn را انتخاب کرد. ماجرا دربارهٔ گم شدن زنی است که پس از این اتفاق، پرده از رازهای زندگی زناشویی او نیز برداشته میشود. این فیلم ایدهٔ فینچر دربارهٔ یک داستان عاشقانه است. فینچر استاد پیچیدگی است؛ او نقطه اوجی که در کتاب وجود داشت را با روایتی سلیس و در زمانهای مختلف به تصویر کشیده تا تمام ماجرای یک رابطهٔ آسیبدیده را روایت کند.
3. The Social Network
(2010)
هشت سال پس از اکران «شبکه اجتماعی»، تصویر عمومی خدشهدار شدهٔ سیلیکونولی که با اخبار دروغین و لو رفتن اطلاعات به خصوص به خدشهدار شدن فیسبوک منجر شد، تنها باعث شد تصویر فینچر از مارک زاکربرگ Mark Zuckerberg موسس فیسبوک به موجودی بلندپرواز و بیحاشیه تبدیل شود. فینچر و آرون سورکین Aaron Sorkin نویسندهٔ فیلمنامه، ساختار فیسبوک را بر اساس دیانای زاکربرگ درک کردند که بازتابی از بلندپروازی، نیاز و تکبر او بود. تفکر هیجانی سورکین با سینمای خالص فینچر ترکیب عالی به وجود آورد.
2. Seven
(1995)
پس از تجربهٔ ناموفق ساخت «بیگانه 3»، فینچر موفقیت تمام دوران کاریاش را با این پروژه تثبیت کرد. داستان تریلر و مضطربکننده دربارهٔ یک قاتل زنجیرهای که قتلهایش را طبق هفت گناه کبیره طرحریزی کرده است. دو کارآگاه داستان با بازی برد پیت و مورگان فریمن به شدت درگیر این پرونده میشوند. ایدهٔ کلی داستان کاملا سطحی بهنظر میرسد، اما فینچر چنان با جدیت این موضوع را نگاه میکند که مضمونی عمیق دربارهٔ گناه و خباثت شکل میهد.
1. Zodiac
(2007)
بهترین فیلم فینچر شبیه به پنجرهای رو به ذهن اوست. فیلمی وسواسگونه دربارهٔ وسواس. فیلم با چندین قتل توسط زودیاک قاتل در سانفرانسیسکو در اواخر دهه60 و اوایل دهه 70 شروع میشود. فینچر دقیقا مفهوم تشویش در یک شهر که یک بیمار روانی با اقدامات مرگبارش آن را شکل میدهد، به تصویر کشیده است. جیک جیلنهال Jake Gyllenhaal، رابرت داونی جونیور Robert Downey Jr و مارک روفالو Mark Ruffalo در نقشهایشان سعی در کشف نشانهها دارند. خود فیلم مجموعهای از بازجوییهای مهیج است که فینچر تئوریهای معتبر و طردشده را در موردهای لاینحل به آن اضافه میکند و مثل همیشه به تمام جزئیاتی که منجر به کشف حقیقت میشود توجه میکند.
این مقاله برگرفته از نوشتهٔ اسکات توبیاس Scott Tobias در سایت vulture.com است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
2,281