خبرگزاری تسنیم: شاید این جمله برای دیپلمات یا سیاستمداری که قرار است سالها در عرصه سیاست فعالیت کند غریب به نظر آید. به نظر میآید نمیشود همهچیز را بر سر یک پیروزی که مشخص نیست بتوانید نتیجه آن را هم ببینید یا نه قمار کنید. در واژگان جدید بینالمللی شاید بتوان به این کار لقب انتحار سیاسی داد. بااینحال به نظر میرسد گاهی اوقات برخی دیپلماتها و یا برخی از شخصیتهای سیاسی هم بهعنوان آخرین راههای پیش رو برای باقی ماندن در عرصه سیاست و یا دست زدن به «قمار آخر» دست به انتحار دیپلماتیک بزنند.
در طول یک هفته گذشته خبرهای جالبی از واشنگتن به سمت شرق مخابره شد. از یکسو بولتون مشاور جنگطلب ترامپ که از دوستان نزدیک سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بود به دلیل تحمیل کردن شکستهای پیاپی به ترامپ در عرصه سیاست خارجی این کشور بهخصوص در مذاکره با کره شمالی و گروه طالبان در افغانستان، از کاخ سفید اخراج شد. از سوی دیگر اما این لحن ترامپ بود که بار دیگر در مقابل ایران به شدت تغییر کرد. گرچه بهانه اخراج بولتون مسئله دیگری بود اما ترامپ که حالا کارنامهای جز شکست در مذاکرات بینالمللی چون مذاکره با چین، طالبان، کره شمالی، هندوستان، دانمارک و یا حتی تصمیم مذاکره با انصار الله یمن و ایران نداشته است، تنها به دنبال یک پیروزی در گفتوگویی بینالمللی است تا بتواند با خیال راحت به سمت رقابتهای انتخاباتی سال 2020 برود. به همین دلیل از اخراج بولتون بهعنوان نماینده منافقین در کاخ سفید استفاده کرد تا پالس مذاکره را به سمت ایران بفرستد. اما پالسهای مذاکره در بین برخی از مشاوران و همراهان دولت در داخل ایران بد فهمیده شده است.
دولت روحانی که از ابتدای روی کار آمدن همواره اقتصاد و معیشت مردم را به مذاکره با آمریکا گره زده است، حالا که اروپا نیز به وعدههای خود در برجام جامه عمل نپوشانده است، باز هم سعی دارد راه رفته را یک بار دیگر هم امتحان کند. ترامپ با ملایم کردن لحن خود در برابر ایران به دنبال این است که تهران را وادار سازد تا گامهای خود برای کاستن از تعهدات برجامی اش را برندارد اما در مقابل قرار است چه اقدامی انجام دهد؟ وعده اعطای برخی معافیتهای نفتی به کشورهای خریدار نفت از ایران و هموار کردن بازگشت 15 میلیارد دلار از درآمدهای ایران به کشور وعدهای است که قرار است ایران را وادار سازد به برجام پایبند بماند.
وضعیت ترامپ با عمل به توصیههای بولتون به جایی رسیده است که حالا بعد از یک سال خروج از برجام و «بدترین توافق تاریخ» خواندن آن حالا به جایی رسیده است که میخواهد به ایران 15 میلیارد دلار بدهد که تهران به برجام پایبند بماند! شاید این برای تعدادی از تحلیلگران داخلی بدین معنی باشد که باید با دولت ترامپ وارد گفتوگو شویم تا 15 میلیارد دلار را بگیریم، اما بیشتر از آن، بدین معنی است که سیاستهای ایران در مقاومت در برابر دولت آمریکا و در عین حال برداشتن گامهای خروج از برجام گامهای درستی بوده است که دولت ترامپ را وادار به تغییر در سیاستهایش در قبال ایران کرده است. دولتی که با سه گام ایران حاضر به کوتاه آمدن از شروط پیشینش شده است، در صورت خروج ایران از برجام بهصورت کامل و بازکشت ایران به سمت غنیسازی با غنای بالا؛ مطمئناً برای بازگشت تمام طرفهای معامله به برجام حاضر است هر کاری انجام دهد!
این مسئله دقیقاً همان چیزی است که کریس مورفی سناتور آمریکایی دو روز پیش در توئیت خود به آن اشاره کرد و نوشت: «ترامپ میخواهد به ایران 15 میلیارد دلار برای بازگشت به توافقی دهد که او خود، آن را رد و پاره کرد، سرم سوت کشید!»
اما این طرح با وجود این که ثابت میکند آمریکا هیچ گا از برجام ضرر نکرده است، نشان میدهد، دولت ترامپ با همکاری با دولت فرانسه سعی دارند از هم اینک با نشان دادن برخی ملایمات ایران را به تلهای برای مذاکره درمورد مسائل منطقهای بکشانند. چرا که در طرح فرانسه همچنین تعهد تهران به انجام گفتوگوهای منطقهای خاورمیانهای نیز در آینده ذکر شده است.
اما سؤال اصلی اینجاست که آیا هم اینک زمان خوبی برای مذاکره با آمریکا است؟ آیا ایران میتواند با پالسهای ضعیفی که آمریکا برای برخی امتیازات بی رمق و ناتوان برای تغییر در وضعیت اقتصادی کشور به تهران نشان داده است، دوباره بر سر میز مذاکره با دولت آمریکا بنشیند؟ شاید بتوان در این مرحله از همان مثال معروف که در ابتدای مطلب گفته شد استفاده کرد. گاهی اوقات رسیدن به پیروزی دیپلماتیک، دیپلمات را به سمت مرگ و یا انتحار میکشاند.
ترامپ در آرزوی مذاکره با ایران، دیدار با حسن روحانی و گرفتن عکس یادگاری و یا رد و بدل کردن یک نامه دوستانه و گرم با او است تا بلکه بتواند فاصلهاش را در رقابتهای انتخاباتی از رقبای دموکراتش بیشتر کند. او به پیروزیای نیاز دارد بدون توجه به عواقب آن. حسن روحانی نیز بر همین منوال در آخرین سالهای فعالیتش در دولت و در سال انتخابات مجلس نیاز دارد که اعلام کند هنوز راهحل گفتوگویی که سبک و سیاق قدیمی او از سال 2003 تاکنون بوده است با وجود اینکه چندین و چند بار به شکست انجامیده، این بار جواب میدهد. این بار اما فضا تنها برای دولت روحانی فضای انتحار سیاسی است زیرا علیرغم دفعات قبل که افکار عمومی مایل به گفتوگو با جامعه جهانی و آمریکا برای سنجیدن میزان موفقیت این مسئله بودند، این بار از هم اینک میدانند، ترامپ بعد از گرفتن عکس یادگاری، دیگر نیازی به ایران ندارد و فشار حداکثری با شدت بیشتر از سوی کاخ سفید پی گرفته میشود. اگر جان بولتون به خاطر به شکست کشاندن مذاکرات کره شمالی و طالبان جایگاه خود را در کاخ سفید ازدستداده است، مایک پمپئو، وزیر خارجه که 12 شرط اولیه را برای مذاکره با ایران گذاشت، استیو منوچین وزیر خزانهداری که در روز برکناری بولتون تحریمهای جدید علیه ایران و شرکتهای مرتبط با ایران را با خوشحالی اعلام کرد و دیگر عوامل سیاست فشار حداکثری و بزرگترین عامل آن یعنی ترامپ هنوز در کاخ سفید هستند و این سیاست به این زودیها تغییری نخواهد کرد.
گفتوگو و گرفتن عکس یادگاری ترامپ و روحانی در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل شاید یک قمار سیاسی برای ترامپ باشد اما قطعاً برای حسن روحانی یک انتحار سیاسی خواهد بود. این در حالیست که این مسئله آنهم در شرایط انتخاباتی آمریکا خطر جان بخشی غربگرایان به ترامپ بی جان را که دیگر می داند رمقی برای تحریم هایش نمانده و سیاست فشار حداکثریش به شکست رسیده است، بیش از پیش می سازد.