به گزارش مشرق، سید محمدهادی قادری، گرافیست و طراح جلد کتاب «سیزده...پنجاه و هفت» در مطلبی نوشت:
... مریم زیبا بود. چشمان درشت، مژههای بلند و صورتی ظریف داشت. سال اول دبیرستان میخواند و دوست مشترک من و پروانه بود. گاهی میآمد دنبالم تا با خواهرم پروانه برویم تظاهرات. بعضی روزها با برادرش ناصر میآمد، و جلوی دانشگاه میرفتیم. دختر بزرگ خانواده بود و گاهی که از خودشان حرف میزد، میگفت پدرم اینطوری، پدرم آنطوری. حدس میزدم پدرش را زیاد دوست دارد و برای همین همیشه از او تعریف میکند. تُن صدایش، او را خواستنیتر میکرد. هر کس صدایش را میشنید، به طرف او میچرخید و به صورتش خیره میشد. مثل سیاستمدارها، محکم و با اعتماد به نفس حرف میزد. اطلاعات عمومی خوبی داشت و با کلمات بازی میکرد. هر وقت حرف میزد، به یاد دوبلورهای فیلمها میافتادم.
چند روز پیش آمد دنبالمان. سوار تاکسی شدیم تا برویم جلوی دانشگاه. دیدم راننده از توی آینه به صورت مریم خیره شده است. توی گوش گفتم:
_ تو حرف نزن. خودم به راننده میگم کجا پیادهمون کنه..."
خانم طیبه تفرشی آدم مشهوری نیست و این خیلی خوب است.او یکی شبیه خود ماست. یک معلم است و اتفاقی که برایش پیش آمده و در ابتدای کتاب هم توضیح داده است باعث شده تا به فکر گفتن خاطرات ایام نوجوانیاش یعنی سن سیزده سالگی که در انقلاب گذشته بیفتد و انصافا کتاب خوبی شده است.
کتاب را بارها خواندهام. نثر روانی دارد؛ مخاطبش، همۀ ما هستیم اما اگر شما نوجوانی را می شناسید که دوست دارد از نزدیکتر، صمیمیتر و غیررسمی ولی واقعی، با وقایع انقلاب آشنا شود، این کتاب، پیشنهاد بسیار خوبی برای خریدن و هدیه کردن است. از امتیازات این کتاب این است که علاوه بر خواندن داستان اطلاعات خوبی هم دست آدم را می گیرد مثل اسمهای اصلی خیابانهای فعلی و ...
نثر روان، روایتی دخترانه و داستانی از آن روزها، پاورقیهای مفید، قطع و تعداد صفحات مناسب، از دیگر امتیازهای این کتاب خوب محسوب میشود.
کتاب توسط نشر جوان و پرکار "خط مقدم" منتشر شده است.
راستی، انتشارات خط مقدم با اینکه از جهت سابقه، نشری جوان است ولی در همین مدت کوتاه و با انتخابهای مناسب و استقبال مخاطب، کتابهایش به چاپهای ششم و هفتم هم رسیدهاند:
کتاب " سیزده...پنجاه و هفت "
خاطرات "طیبه تفرشی" به قلم "ساسان ناطق"
از انتشارات "خط مقدم"